یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نگاهی خلاق به حل مسئله تحریم ها
مروری بر نامه نوری زاد با عنوان "رهبر چشم به راه است"


حمید شیرازی


• حل مسئله تحریم ها از راهی که کمترین هزینه را بر مردم تحمیل کند صرفا از طریق کاربرد عقل سلیم و روش های دموکراتیک انجام پذیر است. راه حل های اقتدار گراینه و خود رایی در این مورد میتواند فاجعه بار باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۶ آذر ۱٣۹۱ -  ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲


تحریم های اعمال شده برکشور نه تنها بزگترین چالش ج.ا در حیات خود میباشد بلکه از گسترده ترین تحریم هایی است که بر کشوری اعمال شده. سر انجام این تحریم ها چه خواهد بود معلوم نیست، آیا این تحریم ها مقدمه حمله به ایران است راهی که در عراق به کار گرفته شد؟ ایا ایران در مراحل اولیه تحریم ها مصالحه خواهد کرد؟ آیا این تحریم ها به سقوط رژیم میانجامد و یا حداقل موجب استحاله آن خواهد شد؟ ایا تجزیه ایران در دستور کار است؟ ایا این تحریم ها انقدر ادامه خواهد داشت تا در شرایطی خفت بارایران همه شرایط را بپذیرد؟ و...ان چه مسلم است این تحریم ها توان ان را دارند که کشور را به فاجعه بکشا ند و هر چه زودتر باید برای ان چاره جویی کرد. در این راستا توجه به هر راه حلی از سوی هر شخصی که ارائه شود ضروری است. از این منظر نامه محمد نوری زاد قابل تامل است.
نامه محمد نوری زاد به ولی فقیه دوم تحت عنوان "رهبر چشم به راه است" در سیاق نامه ها و موضع گیری های مرسوم سیاسی نیست، ولی بی شک یکی از نوشتارهایی است که می تواند در شرایط بحرانی کنونی رهنمودی برای مواجه عقلایی و شاید حل مسئله تحریم ها باشد. در این نوشتار کوتاه ایشان با وصل کردن دو حادثه تاریخی با فاصله زمانی چندین قرن سعی کرده شباهت های اداره کشور ازطریق روش های استبدادی را در طول قرون در برابر ما قرار دهد و از این مقایسه در پی ارائه کردن راهی برای حل بحران است. روش هایی که ارکان اصلی ان در طول قرون صرف نظر از این که شاه در راس باشد و یا ولی فقیه عبارتند از بی اعتنایی به افکار عمومی، نخبه کشی، پدر کشی، فرزند کشی، رقیب کشی، سانسور، هم رزم کشی، شکنجه، خود رایی، منفعت طلبی شخصی، فدا کردن منافع ملی، در سا ل های اخیر الویت دادن به ایدئولوژی، و...
اولین حادثه ای که در نامه به ان اشاره شده فرمان موهن نادر شاه برای کور کردن چشم فرزندش است. در فاصله زمانی صدور فرمان تا اجرای حکم نادر شاه با حالتی نزار در انتظار این است که شخصی واسطه شده تا او بتواند با حفظ وجهه   گریبان خود را از فرمانی که صادر کرده خلاص کند زیرا از دید قدرت مداراو نمیبایست از ان فرمان عدول کرد چون ممکن است به چشم رعایا ضعف تلقی شود. ولی متاسفانه وجدانی اگاه پا پیش نگذاشت و فرمان اجرا شد وبعد از ان نیز روز به روز روان پریشی او و اعمال خشن او بیشتر شد تا زمانی که با تیغ یکی از سربازانش با پایان محتوم خود روبرو شد و واقعه تلخ دیگری بر وقایع نا شاد تاریخ خون بار و استبدادی ما اضافه شد.   
نوری زاد سپس قرن ها تاریخ را در مینوردد و به زمان حال میرسد که کشور در موقعییت بحرانی کنونی است و ولی فقیه دوم در شرایطی قرار دارد که از نظر روا نی نادر شاه و مستبدان بسیار دیگری در درازنای تاریخ ما در ان شرایط قرار داشته اند. لاف هایی زده شده و فرامینی صادر شده که ناموجه بودن و غیر عملی بودن ان ها از ابتدا مشخص بوده. با اعمال ناگهانی تحریم ها یک شبه ولی فقیه در شرایطی قرار میگیرد که امادگی مواجهه با ان را ندارد و همچنین قدرت مانور چندانی نیز جهت دور زدن تحریم ها ندارد و اطرافیان نیز برای گرفتن سهم بزرگ تری از قدرت و ثروت مردم در حال زدن بر سر وکله یکدیگرند. ایشان در برزخی قرار دارد که از یک سو باید وجهه خود را به عنوان یک اصل انسانی که برای همه مهم است حفظ کند و از دیگر سو باید روشی را بر گزیند تا ضمن براوردن نیاز روانی خود به حفظ چهره مسئله تحریم را به نحوی حل کند که متضمن نفع عمومی و حتی نفع شخصی ایشان باشد. بدیهی است انتخاب روشی درست در این شرایط اسان نیست به خصوص اگر برای مدت ها چاپلوسان و کاسه لیسان از قدرت رهبری ایشان داد سخن ها داده اند. در این شرایط است که نامه اقای نوری زاد که از دیدگاهی واقعی و خلاق به مسئله مینگرد میتواند درس اموز وراه گشا باشد.

نکات قابل تامل نامه
-   ایشان بدرستی بین شرایط فعلی کشور که پای عامل خارجی در میان است که ممکن است تا ان جا پیش رود که"نه از تاک اثر ماند و نه   از تاک نشان" و شرایطی نظیر سرکوب جنبش سبز که صرفا یک مسئله داخلی بود تمایزی ماهوی قائل شده اند. لذا از انتقاد های تیز گذشته اجتناب کرده و با لحنی بسیار مسولانه و دلسوزانه سخن میگوید که یکی از مواردی است که در مواجه با بحران یک میهن دوست دلسوز باید مد نظر داشته باشد.
-   لحن معطوف به پیدا کردن راه حل به جای انتقاد ویا شکایت از اعمال کنندگان تحریم ها از دیگر موارد برجسته این نامه است. ایشان در این نامه از اعمال کنندگان تحریم ها انتقاد نمیکند چون میداند که ان ها تصمیم خود را گرفته اند و انتقاد های ما اثری مهم نخواهد داشت. از دیگر سو به عنوان یکی از دست اندر کاران کذشته رژیم نیک میداند که سیاست های داخلی و خارجی ج.ا تا چه حد در بوجود اوردن این وضعییت دخیل بوده اند. با توجه به این که گذشته را نمیتوان تغییر داد لذا خردمندانه ترین راه جسنجو برای پیدا کردن روشی است که کار کند و بحران را حل کند نه این که به ان دامن زند.
- در این نوشتار ایشان به عنوان یک شهروند نگران برای اینده کشور و نه در کسوت یک مخالف سیاسی متعصب که گرفتن موضع را برترین فضیلت کار سیاسی میداند به این مصیبت ملی نگاه میکند و در حد توان خود بر ان است تا راه حلی ارائه دهد، این برخورد میتواند درس بزرگی برای همه باشد. به این ترتیب به ما میاموزد که به حق شهروندی خود بها داده و علیرغم ان که ج.ا حداکثر تلاش خود را میکند که ما را از این حق محروم کند ما نباند ار این حق صرف نطر کرده وباید با تمام ان چه در توان داریم سعی کنیم در روند حوادث کشور موثر باشیم. موانع ج.ا و تفکرات نا امید کننده نظیر این که من در برابر رژیم چه کاری میتوانم بکنم به هیچ وجه نباید مانع از تمرین حق شهروندی هر یک از شهروندان باشد به خصوص در شرایط بحرانی فعلی .
- از نکات قابل تامل دیگر نامه این است که با توجه به درک عمیق از شرایط فعلی و امکان بروز فاجعه ای ملی که به کرات بر اثر اشتباهات رهبران در کشورما وکشور های دیگر به وقوع پیوسته در پی یافتن راه حلی خلاق و خارج از چهار چوب های رایج سیاسی برای حل مسئله است . پیدا کردن راه حلی کارا در شرایط بحرانی و شرایطی که عقاید گونگونی وجود دارد امری بسیار ظریف است و فقط راه حل هایی که بیشتر جوانب مسئله را در نظر گرفته باشند شانس موفقییت دارند. راه حل خلاقی که او ارائه میدهد مبتنی بر در نظر گرفتن سه عامل مهم روانی-سیاسی-عرفی است. در زمانی که نظامی دموکراتیک وجود ندارد و تصمیم ها نه از طریق خرد حمعی ودر ر استای نفع عمومی بلکه با رای یک نفر گرفته میشود ، لذا راه حل ها نیز باید متناسب با ساختار سیاسی در این شرایط با توجه به واقعییت موجود ارائه شود.
در بعد روانی او میداند که در گرفتن تصمیم های سیاسی کلان به وسیله رهبران به ویژه رهبرانی که قدرت زیادی دارند ساختار روانی انان از عوامل مهمی است که معمولا در مباحثات سیاسی نادیده گرفته میشوند. ایشان میداند که ولی فقیه دوم قدیس نیست بلکه انسانی است با تمام کمبود های روانی که یک انسان میتواند داشته که اشتباهات رهبری فراوانی داشته و وضع کنونی حاصل این اشتباهات است و این امری نیست که فقط مخالفین مطرح کنند حتی نزدیک ترین همرزمان دیروز ولی فقیه دوم نیز بر ان اذعان دارند. از نظر روانی او میداند که درماندگی روانی رهبرانی که در مواقع عادی از گل نازک تر از چاپلوسان نشنیده اند در مواقع بحرانی بسیار شدید میشود. در این شرایط امکان وجود دارد، یکی این که این درماندگی روانی بحران را به فاجعه تبدیل کند وبرخی رهبران قدرت ان را نیز دارند، دوم این که امکان دارد که اگر به ان ها کمک شود شاید راه درست تری بر گزینند که نفع عموم را در بر داشته باشد. علیرغم انتقاد های تیز به ولی فقیه دوم در یک سال گذشته او به این نتیجه رسیده است که برای دفع شر باید به او کمک کرد تا علیرغم اشتباهلت گذشته در این مورد خردمندانه عمل کنند. برخورد خلاقی که در جوامع استبداد زده کمتر میبینیم و معمولا کینه های انبار شده از گذشته باعث میسود کینه ورزان از بحران استفاده کرده و به جای برخورد مسولانه با موضوع و در نظر نگرفتن اینده کشور موقع را برای تسویه حساب های شخصی مغتنم شمارند.
در بعد سیاسی او نیک میداند که مسئله جدی است، حوادث افغانستان، عراق؛ لیبی، وسوریه نشان میدهد که هدف بعدی ایران است و این مطلب بار ها از سوی دست اندرکاران غیر رسمی و حتی رسمی کشور های غربی عنوان شده و فقط نوابغ سیاسی حاکم بر ایران از درک ان عاجز بوده و هستند. بر این مبنا حل مسئله تحریم ها که در صورت حل نشدن میتواند بسیار فاجعه بار باشد از نظر او دارای الویت اول است و برای رسیدن به ان میتوان و باید حل مسائل دیگر را به زمانی دیگر گذاشت ویا کمتر بر ان تاکید کرد. در مدیریت بحرانهای سیاسی الویت دادن به مسایل موجود از اهمیت به سزایی برخوردار است. به عنوان مثال حزب کمونیست فرانسه در زمان جنگ جهانی دوم مدتها بین مبازره برای سوسیالیزم و جنگ با فاشیسم مردد بود، در نهایت به این نتیجه رسید که الویت مبارزه با فاشیسم است و میتوان پس از دفع این شر مبارزه برای سوسیالیزم را ادامه داد.
در بعد عرفی او سعی کرده راه حل خود ذا بذمبنای عرف رایج در جامعه ارائه دهد. در این جا مراد از عرف مجموعه ای از روش ها ، ارزش ها، رهنمود ها، اندرزها، رسوم مثبت یا منفی و.. است که در طول قرون درجامعه ای در کنار قوانین رسمی شکل میگیرد و در تلطیف روابط اجتماعی نقشی به مراتب بیشتر از قوانین رسمی دارند. ارزشهایی مانند نیکو کاری، کمک به واماندگان در هنگام فقرمادی و فکری، کمک به بیماران، ریش سفیدی، شفاعت، احترام به سالمندان، کوتاه امدن در مواقع بحرانی و خشم، مصالحه، پرده ندریدن، حفظ ابروی دیگران، خطا پوشی، کنترل خشم، از خر شیطان پائین امدن، ادب، قبول اشتباه و سعی در جبران ان، قبول مسولیت، و...در زمره ارزش های مثبت و جاودان عرف هشتند که خارج از مرز زمان قرار دارند. این ارزش ها به عنوان قوانین نا نوشته در بسیاری از بحث های سیاسی نادیده گرفته میشود ولی این نادیده گرفته شدن به معنی بی قدرت بودن این ارزش ها یک جامعه نیست. بسیاری از اعلامیه های سیاسی حاصل کاربرد یک یا چندین ارزش گفته شده است هر چند که صادر کنند گان ان ارادتی به اعتراف به این امر ندارد. در مثال نادر شاه او به ما میگوید که در شب درد الود اجرای فرمان ارزوی نادر این است که شفیعی پیدا شود و شفاعت فرزندش را بکند تا او بتواند با توسل به قدرت شفاعت به عنوان یکی از ارزش های قبول شده عرفی و اجتماعی هم چهره خود را حفظ کند و هم چشمان فرزندش را و در شرایط برد-برد قرار گیرد. ولی متاسفانه شفیعی پیدا نشد و علت ان هم استبداد بی حد نادر است که سبب میشود اطرافیان از بیم جان حتی از ارزش های موجود و قبول شده جامعه استفاده نکنند و تراژدی کامل شود وحالت باخت-باخت پیش اید. به نظر میاید در نوشتن نامه او مانند بسیاری دیگر از میهن دوستان امید ان دارد که ولی فقیه دوم با خرد با این مسئله روبرو شده و اشتباهی ان هم اشتباهی بسیار هولناک تر از اشتباهات گذشته مرتکب نشود. ولی از ان جائیکه شناختی از استبداد ونقش ان در استحاله روان رهبران که منجر به فجایع تاریخی میشوند دارد و میداند که نخوت حاصل از ان تا چه حد میتواند مخرب باشد، تنها به داشتن امید بسنده نمیکند ومتواضعانه از دیگران میخواهد با درک از شرایط بحرانی موجود کمر همت بر بندند و با استفاده از ارزش های عرفی جامعه که هیچ مستبدی نمیتواند ان ها را با زور گزمه های خود نا بود کند در پی چاره ای باشند تا شاید سایه کرکس جنگ و نابودی از سرزمین ما رخت بر بندد . او از دیگران میخواهد با پا پیش گذاشتن نقش شفیع یا ریش سفیدی که نادر در انتظار رسیدنش لحظه شماری می کرد را بازی کنند شاید بتوان از فاجعه جلو گیری کرد. از نکات بسیار ظریف این برخورد ان است که در حل مسئله از ارزش های بومی استفاده شده.
- اخرین نکته این است که او حل مسئله در ایران میبیند. او بر خلاف بسیاری ار فعالیین سیاسی سعی نمیکند با پیش کشیدن مسائل انسانی و حقوقی دل قدرتمنداران را نرم کند که به ما لطف کرده تحریم ها را بردارند ویا کاهش دهند زیرا میداند که اثری ندارد. به عبارت دیگر "ان چه را خود دارد را از دیگران تمنا نمیکند". این درس بسیار بزرگی است که او به میاموزد، رژیم باید مسولیت اعمال نا بخردانه خود را در شکل گیری بحران قبول کند و در هنگام بحران به جای ضجه و موره های حقارت امیز و پیغام و پسغام دادن از موضع ضعف و پشت پرده ، سعی کند با روش های بخردانه که شایسته یک ملت بالغ است با مشکل روبرو شویم.
صرف نظر از این که راه حل پیشنهادی نوری زاد عملی باشد یا نه، تلاش ارزشمند یک شهروند است که تنها نمیخواهد تماشاگر این بازی و شاهد نابودی تدریجی کشورش باشد. این وظیفه خطیر هر شهروند ایرانی است. به باور نگارنده ارائه راه حل های این چنینی که در مورد ان فکر شده و از سر خشم یا کینه نیست میتواند راهگشا باشد.

چند مثال تاریخی
در راستای افزودن به مثال های تاریخی نوری زاد در مورد نقش مخرب روش های استبدادی در کشور،نقش شهروندان، نابخردی سیاسی در سیاست در ایران چندین مثال دیگر از تاریخ لاهوتی ما یعنی شاهنامه و تاریخ زمینی معاصر کشور اورده شده
- در تاریخ لاهوتی ویا حماسی ما به مسئله میل به قدرت واستبداد و ضعف های روانی شاهان برخورد شده، دو تراژدی کبیر شاهنامه داستان سیاوش و رستم و اسفندیار به خوبی بیانگر اثرات مخرب استبداد در ایجاد تراژدی هستند.
- ناصرالدین شاه چنان از فرمان مرگ امر کبیر روان پریش شده بود که تا پایان عمر در سالروز مرگ او روزه میگرفت که نشان از ان دارد که استبداد چه بلایی بر سر خود مستبد میاورد.
- مظفرالدین شاه مدت ها در مورد امضا فرمان مشروطیت تردید داشت. از یکسو اشراف و نظامیان به سرکردگی امیر بهادر که معتقد بودند مشروطیت میخواهد در کشور صد کرور شاه درست کند و شاه را رعییت کند لذا به او فشار میاوردند که فرمان را امضا نکند، از دیگر سو مردم واشراف روشن تر او را تشویق به امضا میکردند. در این میان سیدی در خیابان کشته شد، او که شدیدا مذهبی بود از این حادثه بسیار متاثر شد و به گریه افتاد و به این می اندیشید که در قیامت چگونه جوابگوی مرگ سیدی در زمان شاهی خود باشد. در این هنگام دکتر اعلم الدوله که پزشک او بود موقع را مغتنم شمرد و به او یاد اوری کرد که اگر فرمان را امضا کند بر طبق قانون جدید او مسولیت مستقیم ندارد و در قیامت سوالی از او در این مورد نخواهد شد و همین مداخله به ظاهر بی اهمییت یک شهروند باعث گردید که او فرمان را امضا کندو از کشته شدن بیشتر مردم جلو گیری شد. هر چند این دخالت شهروندی در میان قهرمانی های مشروطه طلبان نا شناخته مانده ولی میتواند ان چه را که در عالم واقعی سیاست میگذرد به ما نشان دهد که این تنها اعمال قهرمانه نیست که خواست مشترکی را به پیش می برد و گاهی پا پیش گذاشتن یک شهروند میتواند تا چه حد موثر باشد. از طرف دیگر سطح شعور برخی از رهبران را نشان میدهد که تبلیغات از ان ها چهره ای اسمانی میسازد . گاهی صحبت کردن با ان ها در سطح شعور واقعی شان برای جلوگیری از یک فاجعه ملی بسیار کار امد است. مسائلی از این دست نشان میدهد که عرف ها وعقاید سنتی در جامعه نقش عظیمی دارند ، میتوان با استناد به انها به ویژه در شرایطی که رهبران قدرت تصمیم گیری منطقی را به دلائل گوناگون ندارند و یا از شعور لازم برای درک شرایط برخوردار نیستند برای حل بحران سود جست.
- ارزیابی غلط رضاشاه از نیروی متفقین و اعتماد بیش از حد او به ارتش جوان ایران باعث حمله متفقین به ایران شد که نمونه بارزی از بی خردی سیاسی است. در واپسین روزهای سلطنت او برای حفظ تاج برای پسرش به فروغی متوسل شد . کسی که او را از صدارت با خواری خلع کرده و داماد او را که استاندار خراسان بود در جریان تظاهرات ضد کشف حجاب در مشهد تیرباران کرده بود.در جریان ملاقات، قائد اعظم با غرور تکه پاره شده با فروغی لیبرال مشاهده کرد که دختر بچه ای در حیاط مشغول بازی است و پرسید که او کیست و جواب شنید که او دختر استاندار تیرباران شده خراسان است. میتوان درک کرد برای هر انسانی زجر روحی بالاتر از این نمیتواند وجود داشته باشد. این ماجرا شباهت زیادی به ازار فرزندان شهدای جنگ در جریان جنبش سبز دارد، شهدایی که پایه های نظام فعلی را گذاشتند و بسیاری را به مقامات رساندند. جالب است که با تمام مصائبی که بر فروغی از طرف رضاشاه وارد شده بود او قبول کرد برای سرو صورت دادن به اوضاع کشور همکاری کند.
- بعد از بیست و هشت مرداد بسیاری شاه را از محاکمه دکتر مصدق بر حذر داشتند و با اشتناد به قانونی در این زمینه توجیه حقوقی لازم را هم داشتند. ولی محاکمه دکتر مصدق و سپس زندانی کردن او و سپس تر حصر خانگی او و مسائل دیگر ناشی از استبداد سیاسی در سال پنجاه و هفت تو فان انقلاب را بر پا کرد. حصر خانگی موسوی و کروبی در زمره همان اشتباهی است که شاه کرد.
-   خاتمه دادن به جنگ ایران و عراق بعد از چندین سال جنگ بیهوده برای ازاد سازی کربلاو قدس به نحوی که همه میدانند و باعث افزودن ضرب المثلی به زبان فارسی شد ، نمونه دیگری است که سیاست نادرست چه ضربتی میتواند بر کشور وارد کند.
-   سرکوب جنبش سبز با پشتیبانی ولی فقیه دوم بی شک یکی از عوامل اصلی اعمال تحریم ها بر کشور است. بدون شک جناح های جنگ طلب در غرب چیزی بهتر از ان به عنوان بهانه برای جنگ و یا فشار بر ایران نمیتوانستند از ولی فقیه دوم در خواست کنند. چنیین اشتباهاتی استثنا نیست بلکه از ماهییت دیکتاتوری نشئت میگیرد که به صورت قاعده تمام مستبدین انجام داده و خواهند داد و سرنوشت ان ها را همین اشتباهات رقم خواهد زد و سبب فجایع ملی میشود

راه حل های محتمل دیگر
.همانطو که امد از زمان نادر و بسیار پیش ان از وتاکنون خون ریزی و فجایع ناشی از روش های استبدادی به نحوی باور نکردنی و با ثشاهبت های زیاد مستقل از این که شاه در راس باشد یا شیخ در کشور ما تکرار شده که اخرین ان تحریم ها میباشد. تحریم ها هر چند برای مردم ما بسیار ازار دهنده هستند ولی میتوان از ان استفاده بهینه ای نیز برای یک اینده بهتر کرد. انفجار اولین بمب اتمی در ژاپن علیرغم غیر انسانی بودن ان باعث گردید که امپراطور مستبد ژاپن که تا ان هنگام مردم عادی صدای او را نشنیده بودند زیرا فکر میشد ان ها لیاقت شنیدن صدای امپراطور را ندارند در رادیو تسلیم ژاپن را اعلام کرد و ملت ژاپن در یافت که دوران جدیدی اغاز و شیوه های حکومتی گذشته باید تغییر کند. با این تغییر دیدگاه که بر اثر حادثه شومی بوجود امده بود ان ها توانستند در کوتاه زمانی همه چیز را دگرگون کنند. ایا ما میتوانیم از تحریم ها چنین سودی بریم و حاکمان تهران چنین بصیرتی دارند؟
- یکی از راه های سود بردن از تحریم ها و حل ان رجوع به مردم وانجام یک رفرندام است تا شاید حاکمان برای اولین در یابند که راه حل های دموکراتیک میتوانند بسیار کار امد باشد. همانطور که مظفرالدین شاه با عقل علیل خود دریافت وبا امضا فرمان مشروطیت توانست حداقل یک خاطره خوش از شاهان مستبد قاجار در ذهن مردم ایران باقی گذارد و اسمش بر سر در مجلس نصب شد . برگذاری رفراندم در مورد غنی سازی اورانیوم قبلا نیز مطرح شده و ایده جدیدی نیست که مورد توجه قرار نگرفت. در زمان مطزح شدن ای ایده، رژیم هنوز در این اندیشه بود که "امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند" ولی در شرایط فعلی در یافته که "غلط هایی میتواند بکند" تا حد ریشه زنی. از دیگر سو توان جنبش دموکراتیک مردم از گذشته خیلی بیشتر است و رژیم نیز در موضع ضعف قرار دارد. لذا شرایط برای رفراندم بسیار از گذشته مساعد تر است، که هم کمک میکند ولی فقیه دوم از این مخمصه رهایی یابد و هم متضمن نفع مردم است.   
-   راه حل بینا بینی دیگری نیز میتوان ارائه داد. در زمان اقای خمینی ایشان با استناد به نظر کارشناسان آ بزیان دریایی مبنی بر این که ماهی ازون برون فلس دارد ممنوعیت خوردن خاویار از طرف مومنان را برداشت. و یا در جریان گروگان گیری تصمیم گیری در مورد ان را به مجلس واگذار کرد. در این هنگام نیز تصمیم گیری در مورد سود و زیان غنی سازی اورانیم را میتوان به بحث کارشناسی بی طرفانه گذاشت و نتایج ان را پذیرفت و یا تصمیم گیری در مورد ان را به مجمع بی طرف دیگری واگذار کرد.
- راه حل دیگر این که، نظیر اقای خمینی که مسولیت پایان جنگ با عراق را علیرغم اثرات منفی که برای شخص ایشان داشت به خاطر نفع عموم قبول کرد، ولی فقیه دوم نیز میتواند همان راه را در پیش کیرد. در مورد قبلی این تصمیم فقط مورد قبول بخش نظامی افراطی سپاه و منتقدان حرفه ای قرار نگرفت و اکثریت قاطع مردم از ان پشتیبانی کردند و حمل بر ضعف ایشان نشد. آیا ولی فقیه دوم از این شجاعت روانی مانند حمینی برخوردار است که نفع عمومی را بر مسائل شخصی و روانی خود مقدم دارد؟
- از موارد دیگر که ممکن است در حل تحریم ها موثر باشد کنار گذاشتن نظامیان از دخالت در این امر است. از سنت های باقی مانده از زمان اقای خمینی عدم دخالت نظامیان در سیاست بود. نظامیان بر حسب حرفه ای که دارند ارادتی خاص به جنگ دارند البته تا قبل از شروع ان، لذا کنار گذاشتن نظامیان به خصوص نظامیانی از جنس امیر بهادر در این امر ضروری است.
حل مسئله تحریم ها از راهی که کمترین هزینه را بر مردم تحمیل کند صرفا از طریق کاربرد عقل سلیم و روش های دموکراتیک انجام پذیر است. راه حل های اقتدار گراینه و خود رایی در این مورد میتواند فاجعه بار باشد، امید است ولی فقیه دوم با درک از مسولیت خود در برابر مردم فاجعه دیگری بر فجایعی که مستبدین در چند قرن گذشته بر کشور تحمیل کرده اند نیافزاید.                                                                      


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست