آذربایجان و عملکرد خونین گرگهای خاکستری در ترکیه (بخش اول)
گردآوری، ترجمه و تحریر: باخیش سببی
•
گرگ های خاکستری چه کسانی هستند؟ نمود واقعی و عینی آنها خارج از آنچه که بصورت داستان در افسانه ها آمده، در کجا تبلور یافته است؟ ساختار فکری آنان چیست؟ و از خود چه تاریخچه ای را به یادگار گذاشته اند؟ این نوشته کوشش دارد حقایقی از عملکرد گرگان خاکستری در تاریخ ترکیه را به آگاهی خوانندگان برساند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۶ آذر ۱٣۹۱ -
۲۶ نوامبر ۲۰۱۲
آنچه را که باید گفت:
اخیرا در برخی از نوشته ها و کامنت گذاری های ذیل مطالب مربوط به مسئله حقوق ملی در آذربایجان – در سایتهای اینترنتی- بعضی از نویسندگان مطالب و گروهی چند از نظر نویسان با اسامی حقیقی و غیرحقیقی، از رشادت گرگهای خاکستری می نویسند و مخالفان خود را به انتقام گیری سخت از طرف گرگهای خاکستری "قهرمان" وعده می دهند.
گرگ های خاکستری چه کسانی هستند؟ نمود واقعی و عینی آنها خارج از آنچه که بصورت داستان در افسانه ها آمده، در کجا تبلور یافته است؟ ساختار فکری آنان چیست؟ و از خود چه تاریخچه ای را به یادگار گذاشته اند؟
این نوشته کوشش دارد حقایقی از عملکرد گرگان خاکستری در تاریخ ترکیه را به آگاهی خوانندگان برساند. سعی بر این است که با انتشار این نوشته ها به فعالین صادق جنبش آذربایجان امکانی برای رجوع به تاریخ و رویدادهای گذشته ترکیه فراهم آید، تا آنان با درس آموزی از تجارب خونین و پرهزینه این کشور، از افکار و اعمالی که می تواند جنبش را از مسیر درست و مردمی آن منحرف کند، پرهیز کنند، از دام خطرناکی که گسترده شده دوری گزینند و اجازه ندهند که افراط گرایی و فاشیسم جایگزین جنبه ملی- انسانی و دمکراتیک - عدالت خواهانه درجنبش گردد. نگرانی اصلی دموکراتهای آذربایجان این است که جنبش آذربایجان با افتادن به راه افراط گرایی، بسوی انفعال، اضمحلال و نابودی رود. پس تا فرصتی هست باید با انتقال تجارب تاریخی چشم جنبش را به حقایق و واقعیات گشود و به آن کمک کرد تا در مسیری درست بسوی اهداف ملی – دموکراتیک و انسانی خویش گام بردارد.
باید در اینجا تاکید شود برخورد با ترک گرایی افراطی و ناسیونالیسمی که می تواند به نژادپرستی ختم شود برای خوش آمد پان آریاها و دیگر پان های جورواجور از جمله فارس و کرد و ارمنی و... نیست. افراط گرایی ناسیونالیستی در هر شکل و نام و رنگ آن محکوم است با نام هر ملت و نژادی که می خواهد باشد منفور است. هر سیاستی که بخواهد ملت مقبول خود را بر جایگاه برتر بنشاند و ملل دیگر را دون و پست بشمارد و یا اینکه هویت آنها را نادیده بگیرد و در صدد نفی هویت آنها برآید، سیاستی جنایت کارانه و بر علیه شاَن والای انسانی است.
در رابطه با این نوع نوشته ها، طیف های متفاوت پان های رنگارنگ آریائی پرست، فرصت را غنیمت می شمارند و نوشته ها و ترجمه هایی از این دست را برای اثبات افکار ارتجاعی و افراطی خود بازتاب میدهند. آنها سعی در سانسور بخشی از نوشته و ترجمه قبلی (از پان ترکیسم تا نژاد پرستی) که عمدتا زیر عنوان "مقدمه" برای جامعه ما به روزشده بود، بر آمدند. با حذف مقدمه سعی در از بین بردن تأثیر نوشته برآمده و آن را بشکل ناقص و دل به خواه در اختیار خوانندگان خود قرار می دهند. حال آنکه ترجمه ها و نوشته هائی از این نوع در نقد "پان ترکیسم و جریان گرگ های خاکستری" نه برای سوء استفادهء این شووینیستهای آریایی تهیه شده، بلکه برای پالایش کژی ها و ناراستی های فکری درون جنبش آذربایجان و افتادن این جنبش برحق در مسیر واقعی دمکراتیک خود می باشد. مسیری که مبنای خود را بر راستای برکندن تبعیض ملی از جامعهء کثیرالملله ایران و برقراری سیستمی دموکراتیک و فدرال گذاشته است. تمام تلاش کسانی که مخالف گسترش پان گرایی در جنبش مردم آذربایجان هستند خارج از آنکه عاقبت پان گرایی را در فاشیسم و نژاد پرستی می بینند، براین است که از دل جنبش بر حق مردم سیستمی به وجود نیاید که چون نظام پان آریاها رودرروی دیگر ملل بایستد و بعد از نود سال از بوجود آمدن و تجربه شوم شووینیسم فارس و پان آریایسم راه غیرانسانی آنها را با نام ترک گرایی دنبال کند و در شکل و نام دیگر دست به اعمالی از آن دست بزند.
در برابر هم قرار دادن ملتها به هر شکل و عنوانی خواست و هدف اصلی حکومت اسلامی و نژاد پرستان است. کسانی که بجای حکومت اسلامی ملت فارس و ملل دیگر را دشمن ملت آذربایجان معرفی میکنند می خواهند آذربایجان را از حمایت دیگر ملل درمبارزه خود محروم کنند و دیگر ملل را نیز در مبارزه با حکومت اسلامی و استبداد و خواسته هایشان از کمک آذربایجان و سایر ملل بی بهره سازند.
طبیعی است که هر جنبش اجتماعی متشکل است از انواع و اقسام افکار و اندیشه ها که در اکثر مقولات اجتماعی با همدیگر تقابل داشته و بعضا نیز اساسا با همدیگر تفاوت دارند. جنبش احقاق حقوقی آذربایجان نیز از این راستا جدا نیست و چنانکه آشکار است در درون خود نظریات متفاوتی را حمل میکند آشکار است که هر گرایش نظری و سیاسی جایگاه خود را در جنبش آذربایجان دارد و می باید هم داشته باشد تا بتواند این جنبش بواسطه تفاوت اندیشه ها آگاه ترو پویاتر شود. این جنبش بایستی که تمامی گزینه ها را برای آینده آذربایجان مدنظر داشته باشد و برای طرفداران هر گزینه ای میدان عمل برای ارائه اندیشه داده شود تا بتواند درست ترین و بهترین آن را انتخاب کند. وجود گرایشات راست و چپ در درون جنبش خارج از اراده مخالفین هرکدام آنها است. ضروری است که تمام گرایشات در شکل واقعی آن برسمیت شناخته شوند و در یک محیط برابر حقوقی با رعایت شئون دمکراسی به نقد همدیگر بپردازند. زدن افترا و تهمت، تهدید به حذف فیزیکی و صحبت از قتل و اعدام همنوع، با اصول دمکراسی سازگار نیست. باید بدیده شک به این نوع عکس العمل ها نگاه کرد. گرایشی که به بهانه ناسیونالیسم و هویت طلبی کینه ورزی ملت ها به همدیگر، خشونت و برخورد فیزیکی را تبلیغ می کند و آن را در جامعه به یک امر عادی تبدیل می کند باید ازطرف فعالین جنبش تقبیح شده و زیر ذره بین قرار بگیرد. اما هنوز متاسفانه آن محیط سالم چنانکه می بایست بوجود نیامده است هنوز وزنه فضای توهین و افترا، تهدید و خصومت بر وزنه تحمل و مدارا سنگینی می کند.
نیاز جنبش به رعایت حضور همدیگر بیش از پیش احساس میشود. اگر تحمل و رعایت مخالفین فکری (نه آنان که از حذف فیزیکی و سرکوب دم می زنند) از هم اکنون به فرهنگ غالب در بطن جنبش تبدیل نشود و اصول دمکراسی در مخالفت با دیگر اندیشه ها حرف اصلی را نزند، و اختلافات با متانت و از سر منطق حل نشود باید با صراحت گفت که این جنبش راه به جایی نخواهد برد. امید است قدمهای زیادی در خصوص منطقی کردن فضای بحث و گفتگو از طرف فعالین برداشته شود.
گرگ های خاکستری از ترکیه به آذربایجان
بخش بزرگی از فعالین جنبش حقوقی آذربایجان در داخل کشور از تاریخچه دهه های اخیر ترکیه و اعمال گرگ های خاکستری درآن کشور اطلاع چندانی ندارند و یا کاملا بی اطلاع هستند. آنها گرگهای خاکستری را قهرمانانی پیشرو در جنبش فعلی می دانند که همانند افسانه های باستانی راهنمای مردمند و آنها را به مقصد رهنمون می شوند. طبیعی است که این باور بر جوانان صادق و پر انرژی خوشایند است.
اما درست بر عکس فعالین داخل کشور، بخش بزرگی از فعالین خارج از کشور به تاریخ ترکیه آشنایی دارند و از آنچه در آن جا طی دهه های گذشته رخداده اطلاع کافی دارند. تورانچی های خارج کشور با چشم پوشی از تاریخ آن دوره در نوشته ها و صحبت هایشان در مورد گرگ های خاکستری آگاهانه به کتمان تاریخ می پردازند و از روی وقایع تاریخی آن دوره توسط افراطیون ناسیونالیست براحتی گذشته و موضع گیری نمی کنند. آشکار است که موضع گیری شفاف و واضح بخشهای فکری و نظری متفاوت جنبش موجود درقبال مسایل کلیدی مطرح در آن، از جمله در خصوص حزب حرکت ملی ترکیه، تاریخ گذشته حزب و بازوی نظامی آن، گرگ های خاکستری، فعالین و طرفداران جنبش را مطمئن میسازد که این جنبش چقدر پایه های خود را بر رعایت و حفظ شفافیت قرار داده است.
هر چند که توران گرائی و پانترکیسم ایدئولوژی معتقدین به دولت بزرگ ترکان میباشد ولی این ایدئولوژی قبل از اینکه بتواند امکان از تخیل به واقعیت تبدیل شدن را پیدا کند، در دست سیاستمداران خارجی و محافظه کاران داخلی به ابزاری فاشیستی برای تولید آنارشی، فراهم آوردن زمینه سرکوب آزادی و رواج خشونت و تک صدائی در جامعه ترکیه سال های پیش تبدیل شد. نتیجه سیاست های فاشیستی که با ابزار گرگ های خاکستری برای در تنگا گذاشتن دمکراسی و آزادی خواهان پیش برده میشد، هزینه های گران جانی و اجتماعی بود که هنوز هم جامعه ترکیه آن هزینه ها را می پردازد.
امروزه این ابزار سعی دارد کارآمدی خود را در به بیراهه کشیدن جنبش مردم در آذربایجان بیازماید. ناسیونالیستهای افراطی بعد از تقریبا یک قرن فعالیت در ترکیه بصورت علنی و اکثرا در کنار دولت و یا زیر حمایت دولت های متفاوت وقت و با برخورداری از کمک و حمایت مالی، نظامی، اطلاعاتی و امنیتی از طرف ارتش و پلیس سرانجام دریافتند که در بین مردم ترکیه به خصوص مردم تحصیل کرده و شهری از هیچ وجهه مثبتی برخوردار نیستند. آنها در رای گیری های انتخاباتی پارلمان هیچ موقع نتوانستند حتی 20 درصد از آرای مردم را هم بدست آورند.
(آمار رای گیری های پارلمانی ترکیه و درصد آرائی که هر حزب شرکت کننده در انتخابات طی سالهای 1935 تا 2011 بدست آورده را می توانید در این سایت مشاهده بکنید www.secimsonucu.com )
آنها که بواسطه اعمال جنایت کارانه و کشتار مردم و ترورهایشان در دهه هفتاد میلادی بیش از پیش دستشان در بین مردم رو شده و آبرویی برایشان نماند بود، طرح دیگری بعد از فروپاشی شوروی برای اجرا درپیش گرفتند. این طرح تغییر جایگاه برای پرچم بر زمین افتاده گرگ های خاکستری در ترکیه، به یکی از کشورهای تازه مستقل شده در جمهوری های سابق شوروی بود. در آذربایجان شمالی در رابطه با اختلافات ارضی با ارمنستان و آغاز جنگ و رشد و گسترش ناسیونالیسم در زمان جنگ زمینه را برای نقل مکان پرچم گرگان خاکستری به آن کشور مساعد دیدند و برای مدت کوتاهی افکار و ایده های ترک پرستانه و توران گرایی را به آنجا ارسال کرده و فرا رویاندند. اما بعد از مدت کوتاهی آذربایجان شمالی نیز برائت خود را از این افکار ارتجاعی، با سیاست هایش غیرمستقیم اعلام کرد و مشخص شد که زمین مناسبی برای بازی ناسیونالیست های افراطی نبوده است. جایگاه دیگری برای این افکار و پرچم لازم بود تا بتواند سرپا بماند. زمینی بکر و دست نخورده که فعالین صادق آن به چند و چون قضیه نیز زیاد واقف نباشد. این افکار و اندیشه های افراطی را فعلا به آذربایجان سرایت داده اند. به آذربایجانی که در زیر ستم ملی نود ساله فقط یکسال توانسته در دوره حکومت ملی زنده یاد پیشه وری طعم اختیار را بچشد. به آذربایجانی که بعد از دهه های سخت و جانفرسا، حال آستین ها را بالا زده تا صدای حقانیت خود را در پیوند با دیگر ملت های تحت ستم به گوش جهانیان برساند. از هویت خود دفاع نماید و ثابت کند که مبارزه با دیکتاتوری و استبداد، جدا از مبارزه با ستم ملی نمیتواند به ثمر برسد. آذربایجانیان می دانند که مبارزه با تبعیض باید تمامی انواع آنرا درجامعه، از جمله تبعیض ملیتی، زنان، مذهبی و... را در بر بگیرد و درعین حال شامل تمامی اقشار جامعه گردد.
اما متاسفانه ناسیونالیستهای فاناتیک و افراطی می خواهند جنبش مردم را برای اهداف غیرانسانی خود با ابزار گرگ های خاکستری مصادره بکنند. هدف استفاده کنندگان از آرم و نشان گرگ های خاکستری و ترویج آن بعنوان سمبل سیاسی در آذربایجان، نابودی و محو هویت آذربایجانی و برتریت هویت ترکیه ای در برابر هویت آذربایجانی می باشد. مقصد اصلی به کارگیرندگان این ابزار به کنار راندن اندیشه های دمکراتیک و شیوه های تبادل نظر از جنبش و دشمنی آفرینی در درون نیروهای سیاسی جنبش آذربایجان است. این ابزار سعی دارد تا جنبش مردم آذربایجان را بواسطه افراط در ناسیونالیسم از حالت معقول و منطقی درآورد. بالندگی و حس خیر خواهانه انسانی به همنوع و خواسته های ترقی خواهانه آنرا جدا کرده و با خفه کردن اندیشه های دیگر در جنبش، آنرا از تنوع و گوناگونی تهی ساخته و به یک جنبش نژادپرستانه تبدیل کند. سمت و جهتی که بخشی از جنبش آگاهانه و بخشی نیز ناآگاهانه به آن سو گاام می نهند، از جمله تبلیغ خصومت با دیگر ملت ها و ترویج برتری ملتی بر ملتی دیگر، سوای اینکه رواج نژادپرستی است و ملت های دیگر را نیز در عکس العمل به آن، ترغیب به این گونه افکار می کند، چیزی جز از زیر ضرب خارج کردن جمهوری اسلامی و شوینسم فارس نیست. این روش جنبش مردم آذربایجان را از جایگاه برحق و انسانی خود بر جایگاه ناحقی و غیرانسانی می نشاند. رادیکالیزه کردن جنبش و بیش از پیش به سمت اندیشه های ناسیونالیستی رفتن آن به غیر از اینکه از اعتبار آن در نزد مردم می کاهد آن را آلت دست سیاستمداران منفعت طلب برای رسیدن به اهدافی بدل می کند که به زیان منافع مردم آذربایجان طراحی شده اند.
در دهه های گذشته این روند در ترکیه آزموده شد. از دهه سی پایه و اساس جنبش فاشیستی در ترکیه گذاشته شد تا که در دهه هفتاد به اوج خود رسید. فاشیسم برآمده از این ایدئولوژی که با شریعت اسلامی نیز از اواخر دهه شصت در ترکیه درآمیخته بود، توانست با نظریه ناسیونال نژادپرست خود زمینه را برای حرکات افراطی، ترورها و قتل وعام های جمعی انسان ها درآن جامعه فراهم کند. استفاده از احساسات ناسیونالیستی و مذهبی مردم محافظه کار، تهییج آنان با دشمن تراشی های واهی بر علیه دگر اندیشان ترکیه تنها وتنها زیر ضرب قراردادن دمکراسی نو ظهور در ترکیه بود.
گرگهای خاکستری ابزاری در دست بخشی از نظامیان ناسیونال افراطی ترکیه بود. ابزاری که نظامیان افراطی می خواستند بواسطه آن جامعه ترکیه را از فضای دمکراتیک و پارلمانتاریستی دلسرد کرده درهای آن جامعه را بروی اندیشه های متفاوت ببندند و جامعه را به جامعه ای خالی از صدا های متفاوت تبدیل کنند.
گرگ های خاکستری
برای هر ملتی از گذشتگانش افسانه ها و حکایاتی به ارث رسیده است. این افسانه ها ساخته و پرداخته مردمان در زمان های متفاوت تاریخ بوده که بواسطه رویدادهای جغرافیایی، شرایط سیاسی ـ جنگی و حوادث اتفاق افتاده دورانشان شکل گرفته و تا به امروز رسیده است. در زمان ها ی متفاوت بعضا این افسانه ها یا اسطوره ها در دست قدرتمندان و سیاستمداران جهان به ابزاری برای فریب و سواستفاده از مردم مورد استفاده قرار میگیرد.
بوزقورد یا گرگ خاکستری نیز یکی از انواع افسانه ها است که بخشی از ملتی از ملل جهان در دوران کهن ساخته و پرداخته است و طی یک صد سال گذشته ازاواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم توسط روشنفکرانی چند از اروپا، قلمرو عثمانی و مناطق ترک نشین تحت سلطه امپراطوری روسیه تزاری شروع به تبدیل شدن به اسطوره سیاسی گشته و مورد استفاده ابزاری از طرف نظریه پردازان دولت متحد ترکی (توران گرایان) قرار گرفته است. بنیانگذاران این نظریه با رجوع به این افسانه در صدد ساختن تاریخی برای تفکرات نژادپرستانه خود بودند. آنها برای تهییج طرفداران و فعالین خود، گرگ خاکستری را سمبل خود قرار داده و برای آن توانائی های فرا واقعی و مبالغه آمیزدر حفاظت ازملت ترکان بیان میکنند. رمان بوزقورد درجهت رواج این افسانه و باورمند کردن اذهان ناسیونالیست های آینده در ترکیه برای مقابله با دمکراسی و آزادیخواهی توسط حسین نیهال آتسیز نوشته شد. این افسانه تا به امروز جسته و گریخته بنا به شرایط سیاسی هر از چندی در مناطق متفاوت ترک نشین دنیا به روز میشود.
با شکست امپراطوری عثمانی و برچیده شدن آن سلسله و روی کار آمدن حکومت جدید در ترکیه برای مدت کوتاهی تفکر توران گرائی دچار رخوت شد. اما دوباره از نیمه دوم دهه بیست و بخصوص با رشد تفکرات فاشیستی و نژادپرستانه در اروپای بعد از جنگ جهانی اول و با حمایت دولت وقت ترکیه از اندیشه های فاشیستی و نژاد پرستانه در اروپا و ترکیه، دوباره تفکرات تورانگرائی نیز رشد کرده و غیر مستقیم به ایدئولوژی حکومت تبدیل. گشت. در این دوره است که مجلاتی با نام بوزقورد و ارگنه کون نشر یافته و عکس های گرگ خاکستری در روی اسکناس های دولت ترکیه جای می گیرند.
بنا به نوشته نویسنده " ارتش سری ناتو "، استراتزی و ایدئولوژی حزب حرکت ملی در مقاله ای با عنوان " عقاید گرگهای خاکستری" در نشریه "بوزقورد" نشریه رسمی این تشکیلات چنین توضیح داده میشود:
” ما کی هستیم؟ گرگها خاکستری
اعتقادمان چیست؟ ترک بودن گرگهای خاکستری
کیشمان چیست؟ برتریت نژاد ترک
اصل این برتریت در کجاست؟ خون ترک
آیا ما پان ترکیست هستیم؟ آری "
(برگرفته از مقاله " توتم گرائی بوزقوردها ")
از اواخر دهه سی تشکیلات ناسیونال ترک فاشیستی در ترکیه شروع به گسترش گذاشته و این تشکیلات در وحله اول سعی داشته اند که ارتش و دستگاه پلیس و دولت را تحت تاثیر بگذارند.
معروف ترین نظریه پرداز آن دوره ترک گرایان، حسین نیهال آتسیز میباشد که معمار اندیشه های راست افراطی و فاشیست در ترکیه است. رفاقت و همفکری آلپ ارسلان تورکش نیز با نیهال آتسیز در سالهای آغازین دهه چهل آغاز میشود و از آن به بعد است که تورکش رفته رفته نقش اصلی را در تشکیلات فاشیستی ناسیونال افراطی به عهده می گیرد.
تورکش بعد از بازگشت از دو سفر امریکا درسال 1950 و 1956 که در آنجا دوره های آموزش جنگهای نامنظم و چریکی و ضد شورش را می گذراند. سالها بعد برای مقابله با جنبش روز افزون عدالت خواهی که در ترکیه نیز چون سایر نقاط دنیا پیوسته توسط روشنفکران آزادیخواه گسترش می یافت، از آموزشهای خود در امریکا برای مقابله با عدالت خواهی و ترویج اعتقادات نژاد پرستانه و فاشیستی بهره ها گرفت. او با بدست گرفتن رهبری حزب در یک اقدام کودتاوار با کمک دوستان خود در داخل حزب جمهوری ملت روستایی، با تغییر نام حزب به حزب حرکت ملی و با ادغام اسلامیت و ترک گرایی در صدد استفاده از احساسات دینی و ناسیونالیتی مردم برای اجرای طرح های آینده اش در آمد.
او به سازماندهی تشکیلات فاشیستی ناسیونالیست های ترک از جمله جوانان گرگ خاکستری می پردازد. در آغاز این تشکیلات سعی داشتند تا در دانشگاه ها و مراکز فرهنگی با عقب نشاندن سیادت دانشجویان چپ اوتوریته خود را حاکم کنند ولی با محقق نشدن این امر، با همکاری افسران ناسیونالیست ارتش و پلیس به آموزش نظامی آنها در کمپ ها و اردوگاه های نظامی پرداختند و آنها را چه از لحاظ نظامی و چه از لحاظ نظری و احساسی آماده مقابله با جنبش اجتماعی مردم کردند. حزب حرکت ملی با ایجاد اماکن تئوریکی ـ جذبی " اولکو اجاق لاری " ( کانون های آرمانی ) جوانان محافظه کار و ناسیونالیست را در آنجا جمع می کردند و به آموزش نظری آنها می پرداختند و از میان آنها جوانان آماده شده را به کمپ های کماندوئی برای دیدن آموزش نظامی می فرستادند. تورکش با کمک و حمایت دیگر دوستان خود در ارتش این تشکیلات را به بازوی نظامی حزب حرکت ملی تبدیل میکند. این تیم های نظامی گرگ خاکستری در عین حال گروهای لباس شخصی ضد شورش هستند که مقابله با دانشجویان و کارگران را به عهده می گیرند و با همکاری ارتش و پلیس و دستگاه امنیتی به قتل فعالین چپ و روشنفکران عدالت خواه اقدام میکنند.
گرگ های خاکستری ابزار سرکوب دمکراسی در ترکیه
جوانان راست افراطی با دردست داشتن سلاح به اعتصابات، دانشگاه ها و تجمعات فرستاده میشدند تا مانع گردهمایی ها شوند. اکثر این افراد جوانان سنتی و محافظه کاری بودند که به جستجوی کار و درآمد از روستاهای اطراف به استانبول و شهرهای بزرگ می آمدند و در حواشی شهرها زندگی میکردند. در میان آنها لومپن ها نقش ویژه ای در این گروههای فاشیستی داشتند.
دهه هفتاد اوج ترورهای گرگ های خاکستری در ترکیه بود. در بین سالهای 1975/1978 که حزب حرکت ملی تورکش بعضا شریک سلیمان دمیرال نخست وزیر وقت در تشکیل دولت بود، قدرت ترورهای فاشیستی را با استفاده از امکانات دولتی به اوج خود رساند. این جوانان که به اسم اولکوجو نامیده میشدند و طبق آموزشهای ایدئولوژیک خود را گرگ خاکستری می پنداشتند، توسط حزب فضای ملتهب و بحرانی شهرهای بزرگ را به مناطق آناتولی نیز سرایت دادند تا با ایجاد اختلافات مذهبی بین سنییان و شیعیان علوی، حمله به فعالین وهواداران حزب جمهوریخواه، (حزب بلنت اجویت) آن مناطق را که بواسطه علوی بودن قسمتی از ساکنین آن چپ شمرده میشد آشفته کنند.
باید یاد آوری کرد که در دهه هفتاد آلپ ارسلان ترکش با طرح تز معروف خود با عنوان " اوچ کا " از سه دشمن ملت ترک نام می برد که عبارت بودند از1 / کمونیستها 2 / کردها 3 / کیزیل باشها (که منظورعلویان شیعه ترکیه است که تورکش از نام قیزیل باشان صفوی برای آنها استفاده میکند که حرف اول هر سه این دشمنان با "کاف" شروع میشود) که باید بااین سه دشمن بخاطر خوشبختی ملت ترک مقابله شود.
در سال 1976 حملات گرگ های خاکستری تحت حمایت پلیس به دانشگاه ها و کارگران مبارز و چپ گرا ها فزونی می گیرد و آزادیخواهان و انقلابیون در کوچه و خیابان ترورشده وکشته می شوند. با یورش مسلحانه گرگ های خاکستری به دانشگاه ها در بیشتر شهرهای بزرگ بعضی ازدانشگاه ها به اشغال آنها در آمده و در صورت مقاومت دانشجویان در برابر گرگ های خاکستری پلیس به حمایت از آنها به روی دانشجویان انقلابی و آزادی خواه آتش می گشاید. خانه های مسکونی انقلابیون مورد حمله قرار گرفته و فعالین گارگری در وسط خیابان کشته میشوند. در نتیجه حملات گرگهای خاکستری در عرض سال 1976 صدها دانشجو و کارگر آزادیخواه جان خود را از دست دادند.
فاشیست های افراطی که ازسرمایه داران بزرگ و صاحبان کارخانه ها برای مقابله با انقلابیون چپ و آزادیخواهان کمک های مالی بزرگی دریافت می کردند، با بسیج گرگ های خاکستری آنها را برای تارومار کردن کارگران اعتصابی به اعتصابات می فرستادند.
بزرگترین توطئه طرح ریزی شده راست افراطی ملیت گرا در سال 77 در اول ماه مه در میدان تقسیم استانبول در گردهمائی پانصد هزارنفری سندیکاهای کارگری بود. در آن اجتماع به روی مردم از طرف افراطیون با همکاری تشکیلات امنیتی آتش گشوده شد و نارنجک و مواد منفجره به میان مردم پرتاب شد. در این سرکوب 37 نفر جان خود را از دست دادند و بسیاری مجروح شدند.
فیلم مستند از رویداد اول ماه مه میدان تقسیم استانبول 1977
www.youtube.com
www.youtube.com
این رویه در سال 1977 نیز توسط راست افراطی فاشیست بدست گرگهای خاکستری ادامه یافت. حمله به سندیکا های کارگری، حمله به گردهمایی های انتخاباتی بلنت اجویت، حتی ترور نافرجام او در فرودگاه ازمیر که موجب زخمی و کشته شدن دوستش شد و بار دیگر انفجار اتوبوسی که اجویت در آن تبلیغ انتخاباتی می کرد بود. اجویت که پیگیر شناسایی و دستگیری قاتلین مردم در واقعه روز اول ماه مه میدان تقسیم بود، با کارشکنی تشکیلات امنیتی مواجه میشد و هر چقدر او و حزبش دنبال قضیه را می گرفتند دستشان به جایی نمی رسید.
در روز 16 مارس 1978 در میدان بایزید در دانشگاه استانبول راست گرایان افراطی به قتل عام دانشجویان دست زدند. به میان دانشجویان نارنجک پرتاب کردند. پلیس به دانشجویانی که جان بدر برده و در حال فرار بودند آتش گشود. هفت نفر کشته و بیش از صد نفر مجروح این توطئه بود. سه روز قبل از این واقعه آلپ ارسلان تورکش از "حرکتی بزرگ سخن به میان آورده بود که آغاز شده است". حرکت بزرگ قتل و غارت آغاز شده بود. از پس سخنرانی او به تعداد زیادی از مردم علوی مذهب و چپ گرای شهرهای " آدی یامان " " مالاتیا " " ماراش " " توکات " " موش " " ایغدیر " " الیازیق " " ارضروم " " اورفا " از طرف راست های افراطی گرگ خاکستری حمله شد. بخصوص در مناطقی که علویان و سنیان سالهای سال در کنار هم زندگی میکردند، سنیان را بر علیه علویهای چپ تحریک کردند و بر علیه آنها به جهاد دعوت نمودند.
فیلم مستند از رویداد 16 مارس 1978 دانشگاه استانبول
www.youtube.com
www.youtube.com
در اواخر بهار سال 1978 شهردار راستگرای شهر مالاتیا توسط یک بمب پستی ارسالی که بعدها مشخص شد که این بسته بمبی توسط خود فاشیست های افراطی ارسال شده بود کشته شد. خشم و عصبانیتی که در شهر حاکم شده بود فرصتی را فراهم کرد تا فاشیست های افراطی ملیتگرا که مدتها در صدد آن بودند تا مردم محافظه کار را بر علیه چپی ها تحریک کنند، به هدف خود برسند. اماکن مسکونی و محلهای کار و مغازه های علوی ها و چپگرا ها تخریب و به آتش کشیده شد. گروههای ارتجاعی فاشیست هر شخص علوی و یا چپگرائی را که بدستشان می افتاد در صدد کشتن آن بر می آمدند. در شهر مالاتیا روی هم رفته 17 بمب منفجر شد. در درگیری که بین چپی ها و راست های افراطی روی داد 8 نفر کشته و 100نفر زخمی شدند.
در آنکارا قهوه خانه های انقلابیون منفجر میشد و یکی پس از دیگری مورد حمله مسلحانه قرار می گرفت.
پایان بخش اول
|