یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

حماسه و اسطوره؛ کارکردها و کاربردها
باز نگرشی بر قیام امام حسین از نگاه حماسه و تراژدی


محمدحسین شمسایی


• حماسه ها یا اسطوره هایی را که اثرگذاری یا شعاع برد آنها فراتر از یک ملت و یک سرزمین است، نمی توان به ملیت یا مذهب بخصوصی محدود کرد. دلیل آن هم این است که شخصیت های این حماسه ها ( حماسه سازان و اسطوره ها) نه خود اختصاصا و انحصاراً برای دینی خاص قیام می کنند و نه در حصار تنگ کیش و آیینی خاص محدود می شوند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۷ آذر ۱٣۹۱ -  ۲۷ نوامبر ۲۰۱۲


"آزادی" خواسته و آرمان آدمی است و "آزادگی" ویژگی او. آدمی تا آزاده نباشد در پی آزادی نخواهد رفت. برای آنکه نگارنده، با خواننده به فهم مشترک برسد، در طول نوشتار، مقصود خود از برخی مفاهیم به کار برده شده را، روشن می کند(۱).
در همین آغاز روشن می کنم که منظور از آزادی در این نوشته، به معانی: رها بودن از قید و بند، نداشتن یا نبودن مانع یا مزاحم برای انجام کاری، اسیر و زندانی و گرفتار نبودن، امکان عملی کردن خواسته ها به صورت فردی و جمعی، حق اقدام و انتخاب بدون دخالت دیگران، وارستگی و درک علایق، رهایی از بندگی و بردگی و آسوده خاطر بودن است. با این تعریف، آزادی دستاوردی اخلاقی – اجتماعی است و می توان گفت دستاوردی معنوی نیز هست. مقصود از آزادمرد، آزاده و آزادگی: جوانمردی، بزرگ مَنِشی، نَجابت، أصالت، پیراستگی از تعصب و صفات ناپسند و آزادیخواهی است؛ نیز کسی که خواهان حقوق مدنی و تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی به دست خود باشد، کسی که خواهان آزادی عقیده و اظهارآزاد عقاید و آرا باشد، کسی که مانع آزادی عقاید و آرای دیگران نباشد و به فرهنگ و آداب و عقاید و آرای دیگران احترام بگذارد. "آزادگی" با این تعریف ها، مفهوم یا اصطلاحی با بار ارزشی مثبت و رفتاری برآمده از پرورش آزادمنشانه است.
کسی که آزادگی پیشه کرد، در راه آزادی، خوبی ها، ارزشها، و منش درست تا مرز جان نثاری کوشش خواهد کرد؛ همچنین برای رویارویی با موانع آزادی و آزادگی و هر گونه بدی و بیداد و ستم و نادرستی تا مرز جان نثاری پیش خواهد رفت. جان نثاری در دو زمینه‍ی یاد شده، به میزان توانایی هر کس و شرایط زمان و مکان، بستگی دارد و آشکار است که هم شرایط و هم تواناییهای آدمیان همسان و یکطراز نیستند؛ از این رو، آزادگی و آزادمنشی، درجه بندی می شود. برخی از افراد از نظر آزادمنشی، تنها در منش شخصی و برخی رفتارها و کردارها توانایی دارند، ولی برخی از آدمیان به درجات بالا دست می یابند. گروهی از آزادگان و آزادمردان، هم از حوزه‍ی رفتار شخصی فراتر می روند و به حوزه‍ی اجتماعی می رسند و هم در زمینه های گوناگون کنش می کنند.
آزادگان بسیاری در تاریخ بشر می توان نام برد که برای آزادی و آرامش و آسایش نوع بشر و برای رهایی نوع بشر از ستم و بیداد و تباهی کوشیده اند و چراغ راه دیگران گشته اند. قلمرو و شعاع اثرگذاری آزادگان جان نثار نیز یک گونه نیست. برخی در قلمرو رفتار فردی و در شعاع خانواده یا دوستان یا شاگردان و یا در شعاعی به مسافت یک شهر و یک کشور اثر گذاشته اند، برخی در قلمرو و شعاعی گسترده و گسترده تر، و از مرز خانواده و شهر و کشور گذشته اند. از نظر ماندگاری در زمان هم، برخی از شخصیت های آزاده، از حصار تنگ زمان و زمانه بیرون آمده اند و جاودانی شده اند و برخی فقط در روزگار خاصی بر می آیند و به تاریخ می پیوندند.
برخی از رفتارها و حرکتهای آزادمردان و آزادگان، حماسه می شود. مقصود نگارنده از حماسه در اینجا « هر کار بزرگ، افتخار آفرین، تحسین بر انگیز و خارق العاده است که از سر شجاعت و بی باکی، یا مهارت و ورزیدگی انجام شده باشد، مانند جنگ، دلاوری، مردانگی و ایجاد افتخار ملی، قومی، نژادی و دینی». حماسه ها همواره به تنهایی حماسه نیستند؛ گاهی با تراژدی همراهند. آنجا که حماسه با تراژدی همراه شد، افزون بر جوشش غیرت ملی و نژادی و قومی و دینی، احساسات و عواطف آدمیان را نیز جوش خواهد آورد. مانند حماسه‍ی رستم که در داستان رستم و سهراب، افزون بر حماسگی، جنبه‍ی تراژیک نیز پیدا می کند. مقصود نگارنده از تراژدی، داستان یا رویداد ناگوار و غم انگیز و نیز واقعه ای است که شخصیت اصلی آن به سرنوشتی ناگوار، غم انگیز و فاجعه آمیز دچار می شود.
حماسه ها گاهی تنها یک جنبه‍ی تاریخی یا ملی یا قومی یا نژادی دارند و یا افزون بر آن جنبه‍ی معنوی نیز دارند. حماسه های معنوی نیز یا فقط حماسه‍ی معنوی دارای ارزش عقلانی و فرهنگی هستند، مانند حماسه‍ی خلق یک اثر ادبی همچون شاهنامه و یا دارای ارزش مقدس و دینی می باشند؛ مانند حماسه‍ی کربلای امام حسین.
حماسه‍ی تراژیک این ظرفیت را دارد که افزون بر تقویت جنبه‍ی ملی گرایی و هویت تاریخی و قومی و نژادی، احساسات و عواطف جامعه را نیز بر می انگیزد؛ چنان که ایرانیان با شنیدن داستان رستم و سهراب، از سویی به میهن دوستی و ملی گرایی رستم می نازند و در سوی دیگر از کشته شدن سهراب جوان به دست پدر اندوهگین می شوند و در نتیجه میان ملی گرایی و احساسات انسان دوستانه پیوند برقرار می کنند؛ یا شیعیان که از راه مذهب و عاطفه به بزرگداشت حماسه‍ی عاشورا روی آورده اند.
شخصیت های برخی از حماسه ها به ویژه حماسه های کهن و ازلی و مقدس، غالبا در میان ملت های خود به اسطوره تبدیل می شوند و بخشی یا پاره ای از فرهنگ یک ملت می گردند. هر نقطه ای از جغرافیای زیستی انسانها، حماسه ها و اسطوره های خاص خود را دارند؛ البته ممکن است برخی حماسه ها و اسطوره ها فراتر از قلمرو یک ملت یا یک قلمرو جغرافیایی بروند. سازگاری عناصر و نشانه های موجود در یک حماسه یا اسطوره با عناصر درونی فرهنگ یک ملت یا یک زبان موجب پذیرفتن حماسه و اسطوره‍ی یک ملت در ملت های دیگر خواهد شد؛ چنان که ایرانیان با پذیرش دین اسلام، بسیاری از حماسه ها و اسطوره های جهان عرب را فراتر از یک ملت و زبان دانستند و آنها را حماسه‍ی خود نیز می دانند و آن را به پاره ای از فرهنگ خود تبدیل کرده اند. نمونه‍ی آشکار آن، دو شخصیت بزرگ جهان اسلام یعنی امام علی بن ابی طالب و امام حسین بن علی (ع) هستند که ایرانیان رویداد های زندگی آنان را به عنوان حماسه های خود می شناسند و آن دو تن را اسطوره‍ی دینی و اخلاقی و آزادگی خود می دانند.
انتقال حماسه ها و اسطوره ها از نقطه ای به نقطه‍ی دیگر، کاوشی دراز دامن می خواهد که بیرون از حوصله‍ی این نوشتار است. حماسه ها و اسطوره ها، همچنان که پاره ای از فرهنگ یک ملت یا یک کشور به شمار می روند، میراث تاریخی، فرهنگی، ملی و نژادی ملت ها نیز به شمار می روند و بر افراد هر ملت است که این میراث خود را بشناسند. هر اندازه ملتی از میراث و پیشینه‍ی تاریخی و ملی و نژادی و دینی خود بیشتر آگاهی داشته باشد، کوشش بیشتری در راه نگاهبانی و پاسداری از آن خواهد کرد و در برابر یورش و تراوش فرهنگ های بیگانه ایستادگی خواهد کرد؛ ولی هر اندازه این شناخت، کمتر و سطحی تر باشد، به جای تعامل با فرهنگ های بیگانه، در برابر آن سر تسلیم فرود خواهد آورد و بی اندیشه و بی هیچ شناختی، شیفته‍ی زیبایی ها و جلوه های فرهنگ های بیگانگان خواهد شد.
ایرانیان نزدیک یک و نیم هزاره است که با فرهنگ و میراث فرهنگی خود فاصله گرفته اند و بیش از آنکه به پاسداشت و بازسازی و زنده سازی میراث فرهنگی خود بکوشند، به پاسداری از حماسه ها و اسطوره ها و فرهنگ بیگانگان روی آورده اند. شاید بتوان گفت: ایرانیان در دوره ای از تاریخ به دلیل شکست نظامی از یونانیان، برخی از عناصر فرهنگی غربی را در فرهنگ خود باز پروری کردند؛ پس از یورش عربها و ورود دین اسلام، به پاسداری از حماسه ها و اسطوره های عربی روی آوردند و از آغاز سده‍ی بیستم میلادی به این سو، افزون بر همه‍ی آنها، به فرهنگ و تمدن مدرن غربی روی آوردند و در همه‍ی این مراحل، میراث فرهنگی خود را یا به کلی فراموش کردند و یا آن را در حاشیه‍ی فرهنگ های وارداتی نگه داشتند. در همین جا یاد آوری این نکته حایز ارزش است که پا بر جایی فرهنگ ایران در پی یورشهای پی در پی، نشان از توانمندی بسیار بالا و هاضمه و ظرفیت نیرومند آن است. می توان نتیجه گرفت، ساختار سیاسی و نظامی ایران بر اثر حمله‍ی اسکندر و اعراب و مغول شکست خورد، ولی هیچ گاه فرهنگ ایرانی در این یورشها شکست نخورد؛ بر خلاف بسیاری از کشور های خاور میانه مانند کشورهای حوزه‍ی شام قدیم و برخی کشور های آفریقایی مانند مصر که با ورود اسلام، حتی زبان گفتاری خود را نیز از دست دادند.
برخی از حماسه ها یا اسطوره ها توان زایش دارند و پیوسته در تاریخ یک ملت بازسازی می شوند و فرهنگ سازی می کنند و برخی دیگر ایستا هستند، ولی در حافظه‍ی تاریخ ثبت و ضبط هستند و فقط جنبه‍ی یادمانی و هویت تاریخی دارند.
در میان حماسه های معنوی دینی، حماسه‍ی کربلای امام حسین به طور حیرت انگیزی در تاریخ چندین ملت و ملیت، زنده و پویا مانده است. البته از میان ملت های دیگر هم هر گاه مورخی یا دانشمندی یا حتی فردی عامی بر آن اطلاع یافته، به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفته است. از این رو، این حماسه قدرت اثرگذاری مطلق جهانی را داراست. نکته اما اینجاست که ملت ها با حماسه های خود چه کرده اند و چه می توانند بکنند. به عبارت دیگر، حماسه ها و اسطوره ها چه کارکردی برای ملت های خود دارند و یا فلسفه‍ی حماسه و اسطوره چیست؟
با نگاهی به حماسه‍ی کربلا، می توان دریافت: در این حماسه، مرگ با عزت از زندگی با ذلت برتر است، آزادگی و ستم ستیزی برابر با ایستاده مردن است، ایستادگی هزینه دارد، هرچه آدمی خردمندتر، آزاده تر، دانشمند تر، باشخصیت تر و دارای منش والاتر باشد، مسئولیت بیشتری در رویایی با بدیها، ناهنجاریها، بیدادگری ها، ستم ها و تباهی ها دارد و باید آمادگی داشته باشد، همه‍ی دارایی، شرافت خانوادگی و جایگاه و پایگاه اجتماعی، وطن و جان خود را در راه آرمانهایی چون آزادی، آزادگی، دادگری، رهایی از تباهی و بیداد نثار کند. در این آیین هنگامی که پیران و پاسبانان وضع موجود، به پویندگان و کوشندگان حق و عدل اندرز می دهند که بنشینند و بردباری کنند و یک تنه و با دست خالی به مصاف به بیدادگران و ستمکاران و تباهکاران نروند، آنان موقعیت را می سنجند و اگر با خرد و دانش و تجربه دریافتند که سکوت و سازش و اتخاذ روش مسالمت آمیز، نتیجه بخش خواهد بود، همان راه را در پیش می گیرند، ولی اگر دریابند رسالتشان برخاستن و مبارزه است، درنگ نمی کنند.
از حماسه‍ی کبلا هم می توان تفسیر یا قرائتی عقلانی وکاربردی ارائه کرد، هم قرائتی احساسی. این حماسه‍ی را همچنین می توان هم با نگاه اجتماعی و سیاسی دید، هم با نگاه عاطفی. نگاه اجتماعی- سیاسی، وجه حماسی آن را برجسته می کند و نگاه عاطفی، وجه تراژیک آن را. نمی توان انکار کرد که فرجام کربلا و عاشورا تراژیک هست و عاطفه آدمی را به جوش می آورد؛ پس آدمی با آگاهی بر آن، اندوهگین و غمگین می شود، ولی خود واقعه، برای اندوه و غم و گریه، رخ نداده است. در باره‍ی حماسه کربلا، اصل بر حماسه بودن آن است، نه تراژدی. در این صورت، یک درس اساسی از این حماسه آن است که باید آزادگی پیشه کنیم، تن به ذلت نسپاریم و در برابر تباهی و بیداد خاموش ننشینیم. در عین حال باید اذعان کرد ایرانیان و بلکه اکثریت قریب به اتفاق شیعیان در طول تاریخ به واقعه‍ی کربلا غالبا با نگاه تراژدی نگریسته اند و از این رو، یکسره مصیبت زده اند، مرثیه سرایی می کنند، روضه خوانی برپا می کنند، اشک می ریزند، آه می کشند، هیئت تشکیل می دهند، عَلَم برمی دارند، زنجیر و قمه می زنند و کاروان زیارتی راه می اندازند.
آشکار است که نه روند تاریخ، یکسان است، نه انسانها یکسره بر پایه‍ی فرهنگ پیشینیان رفتار می کنند، نه حرکت اجتماعی بشر یکنواخت به پیش می رود؛ بلکه تاریخ و انسان و اجتماع، پابه پای هم دگرگون می شوند و به پیش می روند. اگر در پی ارزیابی واقعه‍ی کربلا باشیم، باید بدانیم آن واقعه، در اوایل سده‍ی هشتم میلادی و میانه های سده‍ی نخستِ برآمدنِ اسلام، رخ داده است؛ از این رو، هم به شناخت دقیق مناسبات جهان آن روز نیاز است و هم به شناخت دقیق از وضعیت دینِ تازه برآمده‍ی اسلام و پیروانش که مسلمان نامیده می شدند.
به راستی اگر امام حسین را با همین دین و با همین منش و آرمانش در موقعیت ها و شرایط دیگری در نظر می گرفتیم، چه حرکتی می کرد و چه حماسه ای می آفرید؟ برای نمونه اگر امام حسین در اروپای قرون وسطی می زیست، در سده‍ی هیجدهم میلادی در آمریکا به سر می برد، در سده‍ی هفتم هجری در بغداد زندگی می کرد، در سده‍ی دهم هجری یعنی در سالهای پایانی فرمانروایی تیموریان در ایران می بود، در ایران امروز (۱٣٣۴هجری قمری) می زیست، یا به کلی در جهان ارتباطات و اطلاعات امروز زندگی می کرد، چه حماسه ای می آفرید؛ آزادگی در نظر او چگونه معنا می شد؛ یا او خود، آزادگی را چگونه معنا می کرد؛ بر سر چه چیزی ایستادگی می کرد؛ چه چیز را ارزش و چه چیز را ضد ارزش می دانست؛ چه رفتاری را تباهی و فساد و چه رفتاری را درست و صلاح می دانست؛ بر سر چه چیز و با چه کسی سازش می کرد و با چه چیز و چه کسی رویارویی می کرد؟
بی آنکه به خاستگاه خانوادگی و نژادی و قومی و جغرافیایی امام حسین توجه داشته باشیم، این یک واقعیت است که او به راستی، آزادگی و حماسه و اسطوره را معنا کرد و خود یک نمونه‍ی آن در تاریخ بشری است که هم خود ظرفیت نمونه شدن و راهبرد دادن را دارد و هم انسان و جامعه‍ی انسانی در هر زمانی می تواند آن را الگوی خویش قرار دهد. حسین، نمونه‍ی آزادگی و حماسه سازی و اسطوره است؛ بلکه قیام او در اوج حماسه است. با بازخوانی واقعه‍ی کربلا می توان دهها علت و هدف برای قیام و شهادت امام حسین در نظر آورد که همه‍ی آنها هم منطبق با آن می باشند، ولی باید دید کدام یک در چه شرایطی کاربرد دارد! قیام و شهادت حسین به جای آنکه دستمایه‍ی عزاداری قرار گیرد، می تواند الگوی راهبردی مبارزات سیاسی و مبارزه با حکومتها و ساختارهای بیدادگر و تباهکار قرار گیرد.
با آنکه یکی از ابعاد و وجوه پیدایش مذهب شیعه، وجه سیاسی آن بود، اما از آغاز سده‍ی سوم هجری به این سو، شیعیان به علل متعدد و از جمله به دلیل آنکه کمتر درگیر سیاست بودند و دغدغه‍ی سیاسی چندانی نداشتند، بیشتر با نگاهی عاطفی به واقعه‍ی عاشورا می نگریستند و قرائت و تفسیری عاطفی از آن واقعه ارائه می دادند و هنوز هم اکثریت قریب به اتفاق شیعیان – اعم از نخبگان علمی و دینی و عوام شیعه- با نگاهی عاطفی به آن می نگرند و تفسیری عاطفی از آن ارائه می کنند. به هر روی از آغاز سده‍ی چهاردهم هجری/ پایان سده‍ی نوزدهم میلادی که شیعیان پس از هزار و اندی سال، رفته رفته اندکی درگیر مسائل عینی اجتماعی و مباحث سیاسی شدند، اکنون بخشی از آنان با نگاه اجتماعی - سیاسی نیز به واقعه‍ی کربلا می نگرند و تفسیری کاربردی از آن ارائه می کنند. درتفسیر عاطفی از واقعه‍ی کربلا، صنف روحانی که خود را متصدی و مروج مذهب شیعه می داند، با دستمایه قرار دادن حماسه‍ی کربلا، به ایجاد ساختار تشکیلاتی در داخل این مذهب روی آورد و آن را محل ارزتزاق یا دست کم بخشی از بازار درآمد خود قرار داد و چنین بود که این صنف در این واقعه– که واقعه ای انسانی، اجتماعی، تاریخی و دینی بوده و هست- صاحب منافع شد و چون منفعت خود را به آن گره زد، برای استمرار و گسترش و افزایش دامنه‍ی منافع خویش، آن را به انواع خرافات و آسیب ها آلودند. هرچند برخی بر آنند که امور دینی هنگامی که جنبه‍ی تشکیلاتی بگیرد در درون خود، استعداد انحراف و خرافه پروری دارد. این البته نکته ای است که باید در جای خود بررسی شود. با پشتیبانی و کوششهای تاریخی درازدامن و درازمدت روحانیان، صنف های کوچک و بزرگ دیگری مانند روضه خوانان، مداحان، هیئت های سوگواری در قالب سینه زنی، زنجیرزنی، قمه زنی، تعزیه خوانی، سفره گذاری، إطعام و مانند آن شکل گرفت که هرچند نمی توان به لحاظ نیت و آرمان درونی، همه‍ی کردار و رفتار آنان را به دیده‍ی منفی نگریست، اما نتیجه و برآیند کار آنها چیزی جز تأمین منافع اصناف یاد شده و تهی شدن و تحریف حماسه‍ی عاشورا نبوده است. البته بیشترین سود و منفعت را صنف روحانی می برد که رفته رفته قیام امام حسین را از یک حماسه‍ی انسانی و دینی به پایگاه اختصاصی صنفی تبدیل کرد و در روزگار ما به دلایلی صنف مداحان، به طور کلی به رقیبی پرقدرت برای روحانیان در همه‍ی عرصه های تبلیغات دینی به ویژه در آیین های عاشورایی تبدیل شده اند.
در نگاه عاطفی به کربلا و عاشورا، تراژدی در آن برجسته می شود و اگرچه به ظاهر، هدف از برپا داشتن قیام امام حسین را پاسداشت دیانت و آزادگی حسینی جلوه دهند، ولی کنش ها یا دست کم نتیجه‍ی کنش ها به گونه ای است که هدفِ آن می شود تحریک احساسات مردم، اشک ریختن، مصیبت زدگی، عزاداری همواره و جلب شفاعت حسین در آخرت. با پشت گرم بودن به چنین اهدافی، حرکت و عمل و نشاط از جامعه گرفته می شود و جامعه ای خرافه زده و احساسی بار می آید که می توان هر آن احساساتش را به سویی کشاند و از هر جهت بر سرنوشت او مسلط شد. چنین است که می توان گفت امام حسین، از شخصیت های " دوباره مظلوم " و " باز شهید " در تاریخ است؛ هم او را کشتند و هم هدفش را مسخ و محو کردند. یک بار در عاشورا و یک بار در عاشوراها. اگر ظلم اول بر حسین، کشتن فاجعه آمیز او و به اسارت بردن خاندان او بود، ظلم دوباره بر او، نابودی و دگرگونی هدفش بود. یک حسین، شهید در تاریخ است، یکی باز شهید در طول تاریخ. تحریفگران از دو سو، هدف قیام او را وارونه نشان دادند؛ از یک سو قیامش را امری شخصی و تکلیفی خصوصی معرفی کردند که نمی تواند و نباید سرمشق دیگران شود و از سوی دیگر مدعی شدند او کشته شد تا به مقام شفاعت برسد؛ تا مردمان بر او بگریند و آمرزیده شوند.
در تفسیر عقلانی و کاربردی، و نگاه سیاسی- اجتماعی به امام حسین و واقعه‍ی کربلا، عنصر جماسه برجسته می گردد و به سیاست و مبارزه و حماسه‍ی امام حسین نظر می شود. در این تفسیر، امام حسین و کربلا با آزادی و آزادگی معنا می شود. در این تفسیر، کربلا و عاشورا در اوج حماسه است، بیکران است و از این جهت که ظرفیت بیشتری دارد، کشش هر گونه مبالغه را هم دارد. اینجا باید به هوش بود تا تاریخ و حماسه از سوی یک عقیده یا مذهب خاص، مصادره نشود.
حماسه ها یا اسطوره هایی را که اثرگذاری یا شعاع برد آنها فراتر از یک ملت و یک سرزمین است، نمی توان به ملیت یا مذهب بخصوصی محدود کرد. دلیل آن هم این است که شخصیت های این حماسه ها ( حماسه سازان و اسطوره ها) نه خود اختصاصا و انحصاراً برای دینی خاص قیام می کنند و نه در حصار تنگ کیش و آیینی خاص محدود می شوند. آنان در پی احقاق حق خود، به رسالت و مسئولیت خویش عمل می کنند و در شعاع برد جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی خود اثر می گذارند. با این نگاه به حماسه و اسطوره، می توان حماسه‍ی حسینی را حماسه ای انسانی، جهانی و تاریخی تفسیر کردکه همه‍ی آزادگان جهان می توانند از آن الگو بگیرند. ضمن آنکه حسین، یگانه حماسه و اسطوره‍ی تاریخ نیست، بلکه حماسه ها و اسطوره های بسیاری در زمینه های مشابه وجود دارند(۲).

(۱) مقصود نگارنده از تعریف واژه ها و اصطلاحات آن است که این نوشته را از یک نوشتار با ویژگی های ادبی محض جدا کند.
(۲) منابع نگارش این مقاله، عبارتند از: برای تعریف مفاهیم " لغتنامه‍ی دهخدا" و " فرهنگ بزرگ سخن" و برای مطالب مربوط به مقایسه‍ی حماسه و تراژدی در واقعه‍ی کربلا، کتاب " اسفندیاری، محمد" ، " از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه"، قم، نشر صحیفه‍ی خرد، ۱٣٨۴ش /۱۴۲۶ ق/۲۰۰۶م. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست