نباید به گفتار و نوشتاری که درجهت «تحریف تاریخ» باشند، صحه گذاشت! - دکتر منصور بیات زاده
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۰ آذر ۱٣۹۱ -
٣۰ نوامبر ۲۰۱۲
* تحت عنوان دفاع از «آزادی بیان و عقاید دگراندیش» ، نباید به گفتار و نوشتاری که درجهت «تحریف تاریخ» باشند، صحه گذاشت!
آقای علی اصغرسلیمی (یکی از فعالین و کوشندگان طیف چپ) در «کنگره مبارزه برای صلح و دموکراسی جبهه ملی ایران در خارج از کشور، شاخه اروپا» سخنانی درباره انقلاب بهمن ١٣۵٧ و سیاستهای اتخاذ شده از سوی جبهه ملی ایران در آن مقطع تاریخی، بیان نموده است، که متن آن سخنرانی از سوی تعدادی از سایت های اینترنتی پخش شده است.
در این نوشته بهیچوجه قصد ندارم درباره تمام مواضع و مطالب سیاسی مطرح شده از سوی آقای سلیمی در آن نشست اظهارنظرکنم.همچنین لازم می دانم متذکر شوم که من هیچگونه مخالفتی با نقد نظرات و عقاید دگراندیش ندارم، بلکه چنین شیوه کاری را برای روشن شدن مسائل مورد اختلاف، تصحیح اشتباهات و کمبودها ضروری و لازم می دانم.
اما چون«جمله ای» از گفتار آقای سلیمی که مورد بحث من در این نوشته می باشد، و او در گفتار خود در آن نشست چنین جلوه داده است که نظرات و عملکرد غلط جبهه ملی ایران در دوران انقلاب بهمن ۵٧ را «نقد» نموده است. «شیوه کاری» که حتمأ باید مورد تائید آزادیخواهان و طرفداران «جامعه باز» و مخالفین «جامعه بسته» باشد. اما با کمک گرفتن از اسناد و مدارک تاریخی مربوط به آن مقطع تاریخی مورد بحث، روشن می شود که آن «نقد»، چیزی جز«تحریف تاریخ» آن دوران نیست و بدان جهت، نباید نسبت به چنان شیوه کاری سکوت اختیارکرد!!
آقای سلیمی در آن سخنرانی گفته است:
«... جبهه ملی ایران در طول این سی و چهارسال اخیر جز یک دوره چندماهه و کوتاه انقلاب 57 ، فریب رژیم قرون وسطائی و ارتجاعی شیعی ـ اسلامی را نخورد...» (١)
محتوی نقل قول بالا بیانگر این موضوع می باشد که آقای سلیمی در اظهارات خود بغلط «دوران انقلاب ۵٧» و «دولت موقت مهندس بازرگان» را بخشی از «نظام ولایت فقیه» تلقی نموده اند و در آن رابطه به جبهه ملی ایران ایراد دارد که چرا بعد از سرنگونی رژیم شاه با دولت موقت همکاری کرده و آن همکاری را بغلط «فریب» خوردن آن جبهه از رژیم قرون وسطائی تلقی نموده است.
آقای سلیمی با بیان چنان جمله ای که در بالا نقل شد، باین موضوع توجه ننموده اند که مبارزات و فعالیتهای سیاسی بخشی از مردم آزادیخواه، استقلال طلب و طرفدار عدالت اجتماعی، مخالف با استبداد و استعمار، ازجمله نیروهای طرفدار جبهه ملی و راه مصدق، از همان فردای کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢، علیه رژیم کودتا ــ رژیمی که با کمک و یاری سازمانهای جاسوسی انگلیس و ایالات متحده آمریکا وپشتیبانی نیروهای ارتجاعی ایرانی بروطنمان ایران حاکم شد ــ ، شروع شد. در واقع انقلاب بهمن ١٣۵٧ ، اوج آن مبارزات و اعتراضات بود.
وانگهی نباید فراموش کرد که رژیم محمدرضاشاه پهلوی، رژیمی مستبد و سرکوبگر بود که با توسل به ارگانهای سرکوب همچون «ساواک» جوّ ترور و اختناق بر جامعه حاکم کرده بود و با توسل به سانسور،اجازه نداد تا مردم ایران با حقوق قانونی و شهروندی خود و چگونگی روابط اجتماعی جامعه دمکرات و قانونمدار آشناشوند. در چنان شرایطی نیروهای سیاسی وابسته به طیف های مختلف اجتماعی کمتر امکان پیدا می کردند تا هموطنان خود را بانظرات و عقاید مورد نظر خود آشنا نمایند. باتوجه به چنان شرایطی روشن بود که نیروهای مذهبی مخالف رژیم شاه، بخاطر وجود مساجد، که سال به سال به تعدادآنها نیز در کشور افزوده می شد، از نفوذ اجتماعی بیشتری از دیگر نیرو ها در بین مردم برخوردار بودند.
آقای علی اصغر سلیمی اگر به محتوی سخنرانی آیت الله خمینی در بهشت زهرا، (١٢ بهمن ١٣۵٧) توجه کرده بود، حتمأ دریافت می کرد که در آن مقطع تاریخی بهیچوجه صحبت از «قیمومیت ملت ایران توسط رژیم قرون وسطائی و ارتجاعی شیعی ـ اسلامی » مطرح نبوده است.حتی آیت الله خمینی در آنروز صریحأ بیان می دارد: « سرنوشت هر ملتی به دست خودش است ... سرنوشت ما با خود ماست». مواضع سیاسی که بهیچوجه نمی توانست«قرون وسطائی و ارتجاعی» تلقی گردد!
حتمأ نباید از خاطر بدور داشت که سیاست و گفتار آیت الله خمینی در آن مقطع تاریخی مورد تائید ملیونها ایرانی در سراسر ایران قرار داشت.مگر نیروهای سیاسی آزادیخواه، دمکرات و حتی تمام نیروهای وابسته به طیف چپ ایران که خود آقای علی اصغر سلیمی نیز یکی از کوشندگان آن طیف بود، از انقلاب بهمن ۵٧ و سیاست آیت الله خمینی پشتیبانی نکردند؟!
وانگهی مرحوم دکتر کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران در آن مقطع تاریخی، بعنوان اولین وزیر امور خارجه ایران در دولت موقت مرحوم مهندس مهدی بازرگان پس از گذشت مدت کوتاهی ، کمتر از دوماه، از مقامش استعفا می دهد.
در آن مقطع تاریخی که عده ای از اعضای جبهه ملی ایران در دولت موقت شرکت داشتند، نه تنها هنوز «قانون اساسی جمهوری اسلامی» تدوین و تصویب نشده بود، حتی در «پیش نویس قانون اساسی» نهادی بنام «ولی فقیه» وجود نداشت.
در زمانیکه آیت الله خمینی در « نوفل لوشاتو»، دهکده ای در حومه پاریس اقامت داشت، آقای حسن حبیبی بنابر خواست ایشان طرحی بعنوان «پیش نویس قانون اساسی» تدوین می کند که مورد تائید و توافق رهبر انقلاب قرار می گیرد. در آن طرح از «ولایت فقیه» صحبتی در میان نبوده است.
پس از پیروزی انقلاب بنابر تصمیم دولت موقت مهندس بازرگان و توافق آیت الله خمینی، گروهی از حقوقدانان ازجمله آقایان عبدالکریم لاهیجی، ناصر کاتوزیان، ناصر میناچی، احمدصدرحاج سید جوادی،حسن حبیبی ... مأمور تدوین « پیش نویس قانون اساسی» دیگری می شوند که در آن طرح نیز، همچون پیش نویس « نوفل لوشاتو» (پاریس)، نهادی بنام «ولی فقیه» وجود نداشت.(٢)
محتوی آن« پیش نویس» تدوین شده از سوی عده ای از حقوقدانها نیز نه تنها مورد تائید آیت الله خمینی قرار می گیرد، حتی ایشان خواستار می شوند که آن طرح بطور مستقیم به «همه پرسی» گذاشته شود. اما افرادی همچون مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی با برگذاری «همه پرسی» در آنباره مخالفت می کنند، آنهم با این استدلال که به مردم قول برگذاری «مجلس موسسان» داده شده است.
بعدأ بجای مجلس موسسان، بنابر پیشنهاد مرحوم آیت الله طالقانی،«مجلس خبرگان» تشکیل می شود.
رژیم « ولایت فقیه » دست پخت «مجلس خبرگان قانون اساسی » است که از سوی دکتر سید حسن آیت ـ یکی از هم فکران دکترمظفر بقائی کرمانی ـ در آن مجلس مطرح می شود که مورد استقبال و پشتیبانی بخش بزرگی از نمایندگان آن مجلس که اکثرأ از روحانیون شیعه بودند، قرار می گیرد و سرانجام به بخشی از قانون اساسی جمهوری اسلامی تبدیل می گردد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی که نهاد ولایت فقیه ، یکی از ستون های اصلی آنست، در تاریخ ٢۴ آبانماه ١٣۵٨ به تصویب نهائی مجلس خبرگان می رسد. یعنی ٩ ماه بعد از سرنگونی رژیم شاه و پیروری انقلاب بهمن ١٣۵٧ .
با توضیحی که رفت، امید است روشن شده باشد که برقراری «نظام ولایت فقیه» از فردای انقلاب بر جامعه استبداد زده ایران حاکم نشد.
با کمی دقت به چگونگی روند مبارزات سیاسی آن دوران باین نتیجه خواهیم رسید که بخشی از هیئت حاکمه جمهوری اسلامی از جمله نیروهای موسوم به «نیروهای طرفدارخط امام » باتفاق برخی از روحانیون دولتی با توسل به توطئه و قانون شکنی در جهت طرد نیروهای دگراندیش از صحنه سیاسی ایران، حتی افرادی همچون دکتر ابراهیم یزدی، دکتر ابوالحسن بنی صدر، مرحوم صادق قطب زاده ، افرادی که در دوران اقامت آیت الله خمینی در عراق و پاریس، از نزدیکترین یاران و مشاورین وی محسوب می شدند، منتها درجه کوشش را نمودند.
همچنین این واقعیتی است که آیت الله خمینی رهبر انقلاب که مجتهد عالی مقام مذهب شیعه و مرجع تقلید شیعیان نیزبود ، با گذشت زمان، به بسیاری از گفتار گذشته و وعده و قولهائی که به مردم ایران داده بود، ازجمله: « سرنوشت هر ملتی به دست خودش است ... سرنوشت ما با خود ماست» پشت کرد. درهمین رابطه بود که نه تنها از توطئه هائی که بخشی از روحانیون دولتی عاشق قدرت، جاه و مقام و ثروت، علیه رئیس جمهور منتخب مردم ــ دکتر ابوالحسن بنی صدرــ ، جلوگیری نکرد ، بلکه با استفاده از اصول قانون اساسی مربوط به نهاد رهبری، به آن «توطئه»، جنبه « قانونی» داد!!
بجاست که در رابطه با «مجلس حبرگان قانون اساسی» یادآور شود، که یکی از مسائلی که سبب شد تا بخشی از نیروهای ارتجاعی حاکم به دشمنی با آقای مهندس عباس امیر انتظام دامن زنند و به «پرونده سازی» علیه او اقدام کنند، اعتراض وی به طولانی شدن مدت زمان آن مجلس بود، که قانونأ دوماه وقت برایش تعیین شده بود، ولی بطور غیر قانونی به کار خود ادامه می داد. درحالیکه ادامه کارآن مجمع احتیاج بمصوبه جدید قانونی داشت!
با توجه به توضیحاتی که رفت، عملی غیر مسئولانه است که بخاطر مخالفت با نظام سرکوبگر ولایت فقیه حاکم بروطنمان، مبارزات ارزنده مردم ایران علیه رژیم سرکوبگر محمدرضاشاه پهلوی در دوران انقلاب شکوهمند بهمن ١٣۵٧ که سرنگونی رژیم مستبد و فاسد شاه را بهمراه داشت، همچون «نیروهای سلطنت طلب و پهلویست ها»، منفی جلوه داد و حتی نقش مثبت آیت الله خمینی و دیگر نیروهای مذهبی در پیروزی انقلاب در آن مقطع تاریخی را نادیده گرفت.
حتمأ نباید از خاطر بدور داشت که درباره دوران انقلاب بهمن ١٣۵٧ بسیاری از نویسندگان و کوشندگان سیاسی در نوشته های خود از وجود « بهار آزادی » بعد از دوران سیاه محمدرضاشاه پهلوی سخن گفته اند و در اظهارات خودافسوس خوردند که حیف،که عمرآن « بهار آزادی » کوتاه بود!
متأسفانه مسئولین تشکیلات جبهه ملی ایران در خارج از کشورـ شاخه اروپا، که با تاریخچه فعالیتهای جبهه ملی ایران و چگونگی روند انقلاب بهمن ١٣۵٧ و شکل گرفتن «ولایت فقیه» و حاکم شدن رژیم استبداد مذهبی بروطنمان ایران آشنائی دارند و آگاه هستند که جبهه ملی ایران در بوجود آمدن چنان وضعیتی که تا حدود زیادی به مشکل معرفتی حاکم برجامعه در آن مقطع تاریخی ، که آنهم در رابطه مستقیم با دوران استبداد و دیکتاتوری سلطنت محمد رضاشاه پهلوی رابطه داشت ، کوچکترین نقشی نداشته است، بدون ضمیمه کردن توضیحی درباره این بخش از گفتارآقای علی اصغر سلیمی که در تضاد با تاریخچه واقعی آن دوران بود، به انتشار آن گفتار اقدام کرده است.
این دوستان محترم حتمأ باید اطلاع داشته باشند که «تحریف تاریخ» را نمی توان و نباید بعنوان بخشی از «مواضع سیاسی و عقیدتی » افراد قلمداد نمود. و بعنوان یک آزادیخواه و دمکرات، حاضر شد تحت عنوان «دفاع از آزادی بیان و عقاید دگراندیش»، بدون هیچگونه توضیح و نقد در باره تحریف مسائل تاریخی، به پخش آن نظرات کمک نمود و از آن طریق به «مشکل معرفتی» حاکم بر جامعه،افزود.
مابین «تحریف تاریخ» و «طرح مواضع سیاسی» تفاوت زیادی وجود دارد. اگر بناباشد با مسئولیت سیاسی عمل کنیم، حتمأ باید به این «تفاوت» توجه کنیم!
دکتر منصور بیات زاده
پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۱ - ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲
dr.bayatzadeh@ois-iran.com
پانویس:
١ ـ علی اصغر سلیمی ـ درباره حبهه ملی ـ سخنرانی در کنگره مبارزه برای صلح و دموکراسی ـ جبهه ملی ایران، شاخه اروپا ــ بیست و هفتم اکتبر ۲۰۱۲
www.iran-emrooz.net
٢ ـ متن پیش نویس قانون اساسی تهیه شده توسط دولت موقت – ۱۳۵۸
به نقل از وب سایت شخصی مهندس عباس امیر انتظام:
iran-amirentezam.com
ــ و همچنین در سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/2012/azar-1391/ois-iran-6073-pishnewise_ghanone_asasiye_dolate_mowaghat.htm
|