هوای شرجی بندر
دکترعارف پژمان
•
هوای شرجی بندر،
هوای اسکله ها،
زنان بندری، قلیان و نیمرخ پنهان
درین میانه شب، از چه رو، نمیدانم
مرا به کوره روزان داغ، می خواند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۱ مرداد ۱٣٨۵ -
۱۲ اوت ۲۰۰۶
درین تداوم غربت ،
درین ضیافت شب،
تمام زندگیم ریخت روی سفره غم .
مرا که داد به امواج خاطرات کویر ،
که بوی ماهی دودی ، هوای هرمزگان
به جاده های خیالم ترنمی دارد
بسان سوت قطار .
هوای شرجی بندر ،
هوای اسکله ها،
زنان بندری، قلیان و نیمرخ پنهان
درین میانه شب ، از چه رو، نمیدانم
مرا به کوره روزان داغ ، می خواند ؟
****
هوای شرجی بندر ، هوای غمزده ایست
و لیک ناب ونجیب ،
به آن نجابت خاموش برف کوهستان .
من از صحاری سوزان « لنگه» میگذرم
ز برج اسکله داران خانه داده به آب.
به این قبیله ، سیه چردگان دریا دل
که صبر شان به تمسخر گرفت ، نوح نبی
و استغاثه شان، کس ندید جز امواج
سلام می گویم .
به کوی ماهی فروشان ، پیاده می گذرم،
به دکه های حصیری،
بساط ترمه وتور،
صف نشسته زسیگار وعطر قاچاقی ،
پرند ومخمل سرخ،
تبرزد و توتون :
امید می بندم .
به دختران دم بخت ، قصه می گویم .
****
هوای شرجی بندر مرا به ساحل خواند،
هوای شرجی بندر ، دروغ کمتر گفت .
و با فتاوی شیخ دغل ، اقامه نبست .
|