دیدگاه های پژاک در مورد «اتحاد ملی کردها»
•
شیرزاد کمانگرعضو کوردیناسیون پژاک در مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری «فرات» به پرسشهایی پیرامون طرح خاورمیانه ی بزرگ، جایگاه کردها در آن، مسائل مربوط به کنفدرالیسم که از سوی پژاک مطرح می شود، و همچنین فدرالیسم، پاسخ گفته است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۹ آذر ۱٣۹۱ -
۹ دسامبر ۲۰۱۲
قندیل - مسئله اتحاد ملی کردها در مرحله کنونی که موج تحولات در خاورمیانه خروشان شده و سرنوشت بسیاری خلقها بسته به آن است, بزرگترین مسئله تمامی احزاب هرچهار بخش کردستان است. بسیاری از احزاب ادعای ایجاد اتحاد را دارند, اما عملکردها و منافعشان سد راه آن شده است. «شیرزاد کمانگر» عضو کوردیناسیون حزب حیات آزاد کردستان, پژاک, در زمینه شروط امر اتحادملی کردها میگوید:« شروط آن این است که احزاب و سازمانهای کردی بهلحاظ سیاسی, اقتصادی و حتی نظامی پروژههایی داشتهباشد و در قالب یک پروژه مشترک حتی برنامهای برای زنان و جوانان و بویژه دفاع از ملتکرد به لحاظ نظامی هم داشتهباشند تا بتوانند گامیهایی بردارند».
شیرزاد کمانگرعضو کوردیناسیون پژاک در مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری «فرات» به پرسشهایی که مدام گفتگوهای زیادی بدنبال داشته پاسخ داد.
سوال: در مرحله کنونی که خاورمیانه در گیردودار تغییری بنیادین قرار گرفته جایگاه کردها و سرنوشتساز بودن مسئله «اتحاد ملی» که تنها ضامن پیروزی است را چگونه ارزیابی میکنید؟
شیرزاد کمانگر: تحولاتی که اخیرا در خاورمیانه روی میدهد, بسیار جدی میباشد. این تحولات در عین اینکه آزادی را به ارمغان میآورد, میتواند بر ضد خواستهای خلقها بویژه خلقکرد هم تغییر جهت دهد. درصورتی برای خلقکرد زیانهایی در بر دارد که نوعی اتحاد منسجم و پایدار از جانب خلقکرد و احزاب آن تشکیل داده نشود. چرا؟ زیرا هماکنون چند سیستم مختلف در جدال با یکدیگر هستند. این سیستمها از جمله غربیها از طرفی میخواهند تحولات خاورمیانه را مطابق منافع و خواستهای خود که همانا «پروژه خاورمیانه بزرگ» نام دارد, به میان آورند. از طرف دیگر سیستمهای حاکم موجود در خاورمیانه که سالهاست بر ملتها چیره شدهاند, به ستمها و استبداد خود ادامه دهند. در این میان هستند خلقهایی که سالهای سال فرودست بوده و تحت ستم اشغالگران و استثمارگران بودهاند. خلقکرد یکی از آن خلقهاست که تاکنون بخاطر آن ستمها نتوانسته سرنوشت خود را تعیین کند. اما خلقکرد هماکنون از موقعیتی برخوردار گشته که میتواند بخاطر این موقعیت پراهمیت در خاورمیانه نقشی مهم در به میان آوردن تحولات ایفا نماید. حالا دیگر خلقکرد بخاطر پراکندگی در کشورهای ایران, ترکیه, عراق و سوریه از موقعیتی برخوردار شده که میتوان آن را نوعی توازن سیاسی نامید. دیگر خلقکرد به یک وزنه سیاسی مبدل شده که نمیتوان از آن حساب نبرد.
دهها سال است که کردستان به چهار بخش تجزیه شده و مرزهایی میان آنها به وجود آوردهاند. این مرزها موجب شده که کردها بخاطر فروپاشی بیشاز حد نتوانند جبههای متحد ملی تشکیل دهند. جبههای که منافع تمامی ملتکرد را در کنه خود داشته باشد. تاکنون چندین حزب کردی جهت ایجاد اتحاد تلاشهایی صورت دادهاند, اما هنوز به نتیجهای حصول نیافته, زیرا تاکنون هرحزب و سازمانی منافع خود را بر منافع دیگر احزاب و بخشهای کردستان ارجحیت داده.
اما این مسئله چگونه است؟ برخی قدرتهای جهانی درصددند که جبههای متحد برای کردها تشکیل شود و خود حاکمیت آن را برعهده بگیرند تا در راستای منافعشان بکار گیرند. ما از اتحاد ملی بحث میکنیم. اتحاد ملت کرد و اتحاد احزاب مقولهای جداگانه هستند. بدونشک ملتکرد متحد است و اینجا مشکل احزاب هستند که باید اتحاد شان را به وجود آورند؟ نظرات و انتقادات شما در این مورد چیست؟
ش. کمانگر: مسلما ما بارها این مسئله را مورد انتقاد قرار دادهایم و گفتهایم اگر قرار باشد اتحادی ملی به میان آید باید آن احزاب و حتی سازمانهای مدنی هم که خود را پیشاهنگ خلق مینامند, در این راستا گام بردارند. بویژه در دو سال اخیر زمینه شکلگیری یک «روح ملی» فراهم شده است. هماکنون در هر بخشی از کردستان واقعهای روی دهد, بخشهای دیگر به پشتیبانی از آن برمیخیزند, مثلا در شرق کردستان هرگاه چند جوان کرد اعدام میگردد, در شمال کردستان و دیگر بخشها ملتکرد به پا میخیزند. وقتی وقعهای مثل نسلکشی «روبوسکی» در شمال کردستان روی داد, دیگر بخشهای کردستان خلقمان اعلام موضع علیه دشمن کرد. این مواضع و حرکتها هرچند کافی نیست, اما نشان از بهوجود آمدن زمینهای برای ایجاد اتحاد ملی دارد. آنکه بایستی این روح ملی را به سمت اتحاد ملی سوقدهد, آنهایی هستند که ادعای پیشاهنگی ملتکرد را دارند. وظایف احزاب و سازمانهای کردی همین است. اما متأسفانه همانطور که شما گفتید, قدرتهای جهانی با دخالتگریهای خود توانستهاند که حتی احزاب کردی را هم بسوی خود جذب کرده و آنها را تجزیه و منشعب کنند. چنین تحولی تنها به سیستم هژمونی جهانی خدمت میکند, نه کردها. برخی از احزاب هم بیطرفی را انتخاب کردهاند و برخیها هم با سیستمهای حاکم منطقه خاورمیانه یکی شدهاند. این عوامل باعث شده که اتحاد ملیکردها شکل نگیرد. اتحاد ملی هم صرفا با کنار هم آمدن تحقق نمییابد.
شروط آن چیست؟
ش. کمانگر: شروط آن این است که احزاب و سازمانهای کردی بهلحاظ سیاسی, اقتصادی و حتی نظامی پروژههایی داشتهباشد و در قالب یک پروژه مشترک حتی برنامهای برای زنان و جوانان و بویژه دفاع از ملتکرد به لحاظ نظامی هم داشتهباشند تا بتوانند گامیهایی بردارند. این امری عادی است که احزاب از فلسفه و ایدئولوژیای متفاوت برخوردار باشد و حتی منافعشان در تضاد با یکدیگر باشد. اما باید از یاد نبرد که از نقاط مشترکی هم برخوردارند و نخستین نقطه مشترک هم «منافع ملت کرد» است.
منظور شما این است که منافع خلق در تقابل با منافع حزبی اولویت دارد؟
ش. کمانگر: بله بدونشک! اساسیترین مسئله همین است. اگر به برنامه و اساسنامه تمامی احزاب بنگریم, میبینیم که بدون استثنا در همه آنها به منافع خلق اشاره شده. حتی اگر برروی کاغذ بوده باشد, بازهم منفعت خلقشان را اساسیترین مسئله عنوان کردهاند. این نخستین نقطه مشترک است. ما هماکنون در موقعیت و مرحلهای حساس تاریخی قرار گرفتهایم. اگر ملتکرد در این مرحله بتواند از خود دفاع کند و تمامی تحولات را به نفع خود جهتدهی کند, میتواند به آزادی برسد که البته این مهم تنها با اتحاد ملی و روحی اتحادگرا ممکن میگردد. یک جبهه ملی احزاب تنها در این صورت است که معنا مییابد. اگر مسایل تنها بر روی کاغذ بماند و یا دو حزب نشستی برگزار کنند و ادعا کنند که ما اتحادی ملی تشکیل دادهایم, این خلاف اتحاد ملی است و با چنین راهکاری اتحاد ملی تحقق نمییابد. در این صورت روابط آن دو حزب تنها به روابط میان خود آنها محدود کشته و صرفا توانستهاند احزابی باشند به دوستان یکدیگر مبدل گشتهاند.
اما جبههای که مورد نظر ما این است که در چارچوب منافع تمامی ملتکرد باشد و بتواند تمامی احزاب را کنار هم آورد که دارای ابعاد, سیاسی, اقتصادی, فرهنگی, اجتماعی, نظامی و دفاعی و غیره است. مثلا اگر اتحاد نظامی یک ضرورت باشد, آنگاه باید احزاب در آن زمینه اقدام کنند و برنامههایی در آن راستا هم داشته باشند. اتحاد تنها در این صورت است که معنا مییابد. این مقوله که این احزاب و سازمانها ممکن است انتقاداتی از یکدیگر داشتهباشند و یا حتی به لحاظ سیاسی هم در رقابت باشند, مسئلهای جداگانه است. اگر بخواهی جامعهای دموکراتیک شکل گیرد, ممکن است فردا که کردستان آزاد شد این احزاب در یک رقابت دموکراتیک علیه یکدیگر رقابت کرده و در مثلا انتخابات شرکت کنند. اما هماکنون وقت آن نیست؛ مرحله کنونی اقتضا میکند که احزاب بنا به نقاط مشترکشان با هم متحد شوند. چهبسا در همان موقعی که احزاب گردهم میآیند و درصدد ایجاد اتحاد هستند, هر حزبی حق دارد که احزاب دیگر را مورد انتقاد قرار دهد. این یک حق دموکراتیک برای پیشرفت و تحول است. انتقاد کردن که دلیل ضدیت و دشمنی با یکدیگر نیست. نباید آن را بهانهای برای گریز از مسئله اتحاد ملی قرار داد. مسئله اساسی در کنار یکدیگر قرارگرفتن بخاطر منافع ملتکرد است. برای حفظ اتحاد ملتکرد نخستین گام این است که اولا تو در دام تحولات سیاسی اخیر منطقه درنیافتی و دوم, بتوانی خود را از مغاک سیستمهای مرتجع حاکم بر ملت کرد در منطقه رهایی بخشی. اتحاد ملی تمامی ملتکرد در هر چهاربخش کردستان را دربرمیگیرد. نباید یک حزب دیگر بخشهای کردستان را قربانی یک بخش خاص کند.
برخی احزاب, حال دو یا سه حزب نشستی برگزار کرده و ادعا میکنند که اتحاد ملی را تحقق بخشیدهاند, آیا دو یا سه حزب میتوانند اتحاد ملی را متحقق سازند, یا اینکه باید تمامی احزاب در آن جای گیرند. این مدل به نظر شما کامل است یا ناقص؟
ش. کمانگر: در مسئله اتحادملی کردها, مهم برنامهها و پروژههای آن احزاب و سازمانها است. باید دید که آیا واقعا برنامهای برای تمامی خلقکرد دارند یا نه؟ ویا حرفی برای گفتن دارند که برای آن گام بردارند یا اینکه تنها در سطح حرف و سخن باقی مانده. ممکن است برخی احزاب بصورت جداگانه اتحادی میان تشکیل دهند, این یک مقوله جداگانه است؛ اما برای ایجاد اتحاد ملی بدون وجود و حضور تمامی احزاب کردی نمیتوان جبههای ملی تشکیل داد.
در این میان سازمانهای مدنی هم جای میگیرند؟
ش. کمانگر: بدونشک وقتی که میگوییم جبههملی یکی از پایههای اساسی آن, سازمانهای مدنی است. نقش آنها حیاتی است و نباید از قلمشان انداخت. این تنها احزاب نیستند که پیشاهنگی کرده و نقش ایفا میکنند,بلکه تمامی سازمانهای مدنی هم که فعالیت و مبارزه میکنند, مشمول جبهه ملی میگردند. حتی این امر باعث میشود که تمامی بخشهای اجتماعی و اجتماعی در جبهه مشارکت یابند. تمامی سازمانهای زنان, جوانان و نهادهای مدنی باید سهمی در اتحاد و ایجاد جبهه داشتهباشند. وقتی این موارد عملی شد, آنگاه میتوانی ادعا کنی که میتوانی جامعهای دموکراتیک را بنیان نهی. البته جای گرفتن همه و هرکس در جبهه در برخی مراحل اجباری نیست؛ اما اگر همه احزاب و سازمانها و بخشها در جبهه جای گیرند, غنیتر و کاملترمیگردد. مهم, برنامهها و پروژههای آنها برای آزادی ملتکرد و دفاع از آن ملت است. باید پروژههایشان واضع باشد. نباید مسایل تنها برروی کاغذ بماند و بدان محدود شود. برخیها میگویند ما خواستار فروپاشی رژیمها و سیستمها هستیم؛ بسیارخوب برای فروپاشی چه گامی برداشتهای؟! چه گامی درچارچوب متحول ساختن و تغییر سیستم حاکم برداشتهای؟!
منظور شما این است که برخی احزاب و سازمانها هیچ برنامه و پروژهای برای ایجاد اتحاد ملی ندارند, اما میخواهند در جبهه اتحاد ملی جایگیرند؟ این مقوله چه روندی دارد؟
ش. کمانگر: در این صورت خلاف قواعد جبهه اتحاد ملی است. تو پروژهای نداری اما میخواهی در جبهه جای گیری. این جبهه نمیتواند جبههای ملی متحد باشد. چراکه تو ادعا میکنی که با سیستمهای قدرتطلب میجنگی و مبارزهمیکنی. قدرتهای موجود یک سیستم خاص هستند که برضد تو میجنگند, تو هم بدون داشتن سیستم نمیتوانی مبارزهای را پیشبرد دهی. وقتی که تو با یک سیستم اشغالگر میجنگی, میفهمی که با یک سیستم و یک رژیم خاص طرف هستی. آن رژیم با تمامی سازمانها و نهادهای دولتی خود بصورت سیستماتیک علیه تو به جدال برمیخیزد. سیاستهایش را به شیوهای سیستماتیک بر ملت تحمیل میکند. اگر تو بخواهی بصورت فروپاشیشده و غیرمتحد علیه آن سیستم بجنگی, بدونشک این محال است و توانش را نداری. بدون برنامه نمیتوان کاری از پیش برد. پس بناچار برای جای گرفتن در یک جبهه متحد ملی باید برنامه و پروژه داشته باشی. باید بدانی که در کوران این تحولات نقش تو چیست و چگونه میتوانی از منافع ملتکرد دفاع کنی. آیا میتوانی منافع ملتکرد را قربانی منافع و خواستهای متفاوت حزبی و سازمانی خود بکنی؟
خوب اگر برنامه و پروژه داشت اما ناقص و کافی نبود چه؟ مثلا برخیها میگویند برنامههای ما در قالب سیستم فدرالیستم است. آنوقت در این مورد چه نظراتی دارید؟ چرا این برنامهها را ناقص عنوان میکنید؟
ش. کمانگر: برخی واقعیتها وجود دارد که خاص شرق کردستان و ایران است. ما بنا به شرایط موجود شرق کردستان باید برنامههایمان را تدوین و طرحریزی کنیم. برخی احزاب برای شرق کردستان برنامههایی دارند که در چارچوب فدرالیسم میگنجد. اما نباید واقعیتهای شرق کردستان را از یاد برد. یکی از این واقعیتها این است که صرفا مطابق یک فدرالیسم جغرافیایی ـ سیاسی نمیتوانی از منافع ملتکرد در شرق کردستان دفاع کنی. چون در آن صورت تو تنها ادعای دفاع از شهرهایی را داری که کردنشینهستند. در این حالت برای شهرهایی مثل ارومیه, نقده, سلماس, خوی, کرمانشاه و غیره چکار باید کرد؟! این امر به معنی تجزیه شرق کردستان است.
اما به نظر شما عیوب فدرالیسم چیست؟ زیرا برخی ها که آن را قبول دارند میگویند ما میخواهیم با توسل به فدرالیسم اتحاد ملی را تحقق بخشیم. به نظر شما عیب آن در چیست که مانعی بر سر راه شکلگیری اتحاد ملی است؟ و یا اگر این اتحاد شکل گیرد چه مشکلاتی به دنبال دارد؟
ش. کمانگر: اگر تو با سیستم خاص خود بخشی از خلقکرد را از خود دور سازی, نمیتوانی ادعا کنی که از خلقکرد دفاع کردهای. زیرا بخشی از ملتهای دیگر هم با مسئله کرد مرتبط شدهاند.
پس منظور شما این است اتحادی که فدرالیسم به میان میآورد, اتحاد ملتکرد با دیگر ملتها را برهم میزند.
ش. کمانگر: بله بدونشک همینطور است. واقعیت وجودی ملتکرد در همه بخشهای کردستان اینگونه است. بااین تفاوت که شرقکردستان دارای ویژگیها و تفاوتهای خاص خود هم هست. هماکنون خلقکرد با خلقهای آذری در شهرهایی مثل ارومیه, خوی, سلمان و نقده درکنار یک بسر میبرند. آنها نهتنها به لحاظ فرهنگی, اجتماعی و اقتصادی, بلکه به لحاظ خونی و روحی هم با یکدیکر روابط منسجم دارند. زندگی مشترک در کنار یکدیگر دارند. این مهم برای فارسها و اعراب هم به همین منوال است. تو چطور میتوانی این خلقها را از هم دور سازی؟!
منظورت این است که این مهم شرط اساسی برای تحقق اتحاد ملی است و باید حقوق ملتهای دیگر را هم مدنظر قرار داد؟
ش. کمانگر: بله البته, اما این یک شرط برای ایجاد یک ملت دموکراتیک است و تنها به یک ملت محدود نیست. ملتکرد دهها سال است که فرودست است, پس قرار نیست که به فرودست ساختن یک ملت دیگر هم دست زند. نباید منافع ملتهای دیگر را قربانی ملتخود کند. همچنین بنا نیست که یک بخش از ملتکرد را از مابقی ملتتمان در دیگر بخشهای کردستان جداسازی و تجزیه کنی. ما فدرالیسمی اینگونه را قبول نداریم. ما ادعا میکنیم که این سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک است که میتواند پاسخگو باشد و همه ملتها در شرق کردستان به حقوق خود دست یازند. فدرالیسم با یک میلیونو نیم جمعیت کردهای خراسان چکار میکند؟ قریب یک میلیون نفر از کردها در مرکز ایران یعنی تهران مقیم هستند, چه برنامهای برای آنها داری؟ حتی در شمال ایران یعنی مازندران و گیلان هم کردها ساکن هستند, آیا باید نسبت به آنها بیتوجه بود؟ نمیتوان آنها را از خلقکرد جدا ساخت. خود دشمن سالهاست این کردها را از میهنشان تبعید نموده, آنگاه فدرالیسم چگونه میتواند پاسخگوی نیازهای این بخش از کردها باشد. نهایت کار نباید به آنجا برسد که بخواهی مثلا ارومیه را تجزیه و تقسیم کنی.
میخواهی بگویی که نهایت این راه جنگ است؟
ش. کمانگر: بله همینطور است و ما همیشه با چنین راهکارها و یا جنگی مخالفیم. چارهیابی این مشکلات و مسایل تنها از سیستمی برمیآید که ما ادعای آن را داریم یعنی کنفدرالیسم دموکراتیک. حال ممکن است که یک حزب و یا سازمان فدرالیسم را انتخاب کند و یا جانبدار استقلال کامل کردستان باشد, اما بازهم اینها مانعی برای ایجاد اتحاد ملی نیستند.
منظورت این است که اینهایی که گفتید انتقاد است نه انکار آن سیستم و یا ضدیت با آن؟
ش. کمانگر: نه خیر ما با آن سیستمها دست به ضدیت نمیزنیم. ما سیستم خاص خود را داریم و برای تحقق و عملی کردن آن در شرق کردستان مبارزه میکنیم. بازهم میگویم ممکن است احزاب و سازمانها از نظرات و دیدگاههای متفاوتی برخوردار باشد, اما ایجاد جبهه متحد ملی نخستین حرف ما برای گفتن است. هرآنکه منافع خلقکرد را در چارچوبی که گفتیم مورد محافظت قرار دهد, میتواند وارد جبهه متحدملی شود. ممکن است که هرکدام از احزاب دارای افکار و ایدئولوژیهای جداگانهای باشند و یا انتقاداتی از یکدیگر هم داشته باشیم, مثلا ممکن است من فدرالیسم را قبول نداشته باشم و او هم کنفدرالیسم را؛ گاهی ممکن است که آنچه آنها ادعا میکنند من آن را قبول نکنم, اما این دلیلی برای آن نیست که اتحادی ملی به وجود نیاید.
یعنی نظرتان این است که این جبهه اگر بهلحاظ ایدئولوژیک تحقق نیابد, میتواند از نظر سیاسی تحقق پذیرد و احزاب و سازمانهای مدنی را کنارهم آورد؟
ش. کمانگر: بله قطعا همیطور است. ما با این مقوله موافق نیستیم که به اجبار باید همه احزاب و سازمانها از یک فکر و ایدئولوژی واحد برخوردار باشند. چراکه آنچه امروز ملتکرد را تحت ستم قرار داده آن طرز فکری است که میگوید باید همگان تنها فکر و ایدئولوژی رژیم ایران را قبول داشته باشند. در ایران اگر خارج از رژیم اندیشهای ناموافق داشته باشی, جایت یا در زندان است و یا فرار به خارج. ما هم اگر بدنبال یک جامعه و ملت دموکراتیک هیستیم باید بپذیریم که هر حزب و سازمانی با اندیشهها و دیدگاههای خاص خود به فعالیت بپردازند تنها به این شرط که دموکراتیک باشد. آنهایی که مدعی فدرالیسم هستند میتوانند براحتی در شرق کردستان فعالیتهایشان را پیشبرد دهند, اما باید دانست که این امر مانعی برای ایجاد جبههای ملی نیست. انتقادات کنونی ما این است که هماکنون یکی دو حزب با هم نشستی برگزار میکنند و میگویند ما اتحاد ملی تشکیل دادهایم, ما این اقدام آنها را صرفا در چارچوب دوستی دو حزب ارزیابی میکنیم نه جبهه متحد ملی. هر حزب و سازمانی اگر طرح و برنامهای داشت باید بداند که به عرصه عملی و عملیشدن نیاز دارد. عرصه شرق کردستان برای مبارزه باز است, اما تو چگونه مبارزه میکنی؟ اگر به لحاظ عملی برنامههای یک حزب با منافع ملتکرد نخواند, هیچ نفعی در برنخواهد داشت بغیر از ضرر.
هماکنون در غرب کردستان تا حدی جبههای ملی شکلگرفته. هرچند این اتحاد ضعیف باشد و کافی نیست, اما حداقل در بسیاری برنامهریزیها همگرایانه عمل میکنند. چندین حزب و سازمان متحد شدهاند و نیرومندی آنها هم که آشکار است. این اتحاد علیه یک سیستم صورت گرفته. ما نباید یک مسئله را از یاد ببریم: تحولات همیشه نتایج مثبت را بدنبال ندارد. در برخی مواقع و مکانها ممکن است تنها زیانهایی در پی داشته باشد. بعنوان مثل تحول نظام پهلوی شاه , نظام کنونی ایران را درپی داشت که هیچ نفعی برای ملت کرد نداشته غیر از ضرر. حتی کردها بیش از دیگر دورهها در تنگنا و فشار بسر میبرد. حال برای اینکه بتوانیم در کوران تحولات اخیر خاورمیانه به وزنهای قابل مبدل شویم, باید نیرومند گردیم. بدون شک ملتکرد نیرومند است. اما احزاب و سازمانها که ادعاهای پیشاهنگی را دارند, باید از منافع این ملت دفاع کنند. یکی از انتقادات اساسی ما در حال حاضر این است که منافع حزب در اولویت با منافع ملی قرار گرفته است. این امر آشکارا مشخص است. آیا هماکنون که برخی احزاب روی میز مذاکره با کشورهای همسایه مینشینند, آیا منافع همه ملتکرد را مدنظر قرار میدهند؟! اگر مدنظر قرار میدهند, پس چرا تاکنون این احزاب نسبت به مطالبات ملتکرد مواضعشان را تعییننکردهاند؟ کی میتواند تضمین کند که در جریان تحولات اخیر منطقه, خلقکرد به منافعش دست یابد؟ ما حتی مذاکرات و گفتگوهای برخی احزاب با قدرتهای غربی را قبول نداریم و مورد انتقاد جدی قرار میدهیم. زیرا منافع خلقکرد را اساس کار قرار نمی دهند. اگر قرار براین باشد که به امور دیپلماتیک بپردازی, باید نیرومندشوی و این امر تنها با ایجاد یک جبهه متحد ملی ممکن میگردد. ما سالهاست که برای این مقوله فریاد میزنیم. سالهاست این را به همه احزاب و سازمانهای کردی گفتهایم. مراجعاتی هم داشتهایم. ولی آنچه مشاهدهکردهایم این بوده که منافع حزبی را بر منافع ملی ارجحیت میدهند.
اگر برخی احزاب که وابسته به قدرتهای بیگانه و خارجی هستند, به عضویت جبهه متحد ملی درآیند و در آن جای گیرند, چه زیانهایی را به دنبال خواهند داشت؟ زیرا هماکنون برخی احزاب کردی میخواهند با پشت بستن به قدرهای خارجی به اهدافشان برسند و میخواهند با همان رویه وارد جبهه شوند. یکی از شروط جبهه متحدملی,ارادهمندی است, اگر تو وابسته باشی ارادهای نه برای حزب و نه برای ملت باقی نمیماند. در این باره نظرتان چیست؟
ش. کمانگر: اگر قرار باشد که یک جبهه تشکیل شود و دموکراتیک باشد, آنگاه هر حزب و سازمانی حق ندارد اندیشهها و خواستههایش را بر دیگران و ملت تحمیل نماید. یک جبهه بر اساس سازش و توافق شکل میگیرد. هر حزبی که بخواهد در منطقه تحولی ایجاد کند و یا برای ملت کرد گامی بردارند, نخستین گام این است که استراتژی خود درقبال ملتکرد را مشخص و اعلام نمایند. اگر بخواهند بنا به خواست قدرتهای خارجی در پی منافعشان باشند, آنگاه باید بدانند که درمقابل ملتکرد قرار میگیرند که اساسیترین نیروی انقلاب است. ملتکرد دیگر آن ملت سابق نیست که بازهم به خارجیها و بیگانگان پشت ببندد. جنبش آزادیخواهی در شرق کردستان تاکنون به هیچ کشور و یا نیرویی خارجی متکی نشدهاست. تنها اتکای آن خلقکرد است و دستاوردهای زیادی هم حاصل نموده. یک جبهه ملی در صورت شکلگیری باید یک اراده را اساس کار قراردهد و آن اراده خلق, جبهه متحد ملی ـ دموکراتیک است. درغیر این صورت چگونه میتوانی از ملتکرد دفاع کنی؟ هر ادعایی هم پوچ و واهی خواهد بود.
ما تاکنون تلاشهایی در زمینه اتحاد ملی داشتهایم, اما متأسفانه منافع حزبی و حتی فردی و قدرتطلبانه برخیها سد راه آن بوده. این عوامل موجب شده که منافع حزب و فردی به منافع ملی تغییر موضع و حالت ندهد. اگر ما بعنوان ملت کرد در جریان تحولات اخیر درنگ کنیم, با دشواریها و تنگناهای جبرانناپذیری مواجه خواهیم شد. هماکنون انشعابات و عملکردهایی ضداتحادگرایی در بخشهای کردستان بویژه در جنوب کردستان وجود دارد که خلقکرد آن را قبول ندارد و مورد انتقاد قرار میدهد. تو که بعنوان یک حزب مشغول پیادهسازی برنامهها و سیاستهای دشمنان کرد در کردستان هستی, نمیتوانی ادعای اتحاد ملی داشتهباشی این دشمنی با اتحاد ملی است.
یعنی برعکس نیازهای اتحاد ملی, برخی احزاب با عملکردهایشان زمینه اتحاد ملی را از میان بردهاند؟
ش. کمانگر: بله! قطعا.
چنین مرحلهای هماکنون عملا جریان دارد؟
ش. کمانگر: درست است, هماکنون عملا صورت میگیرد. حتی مدتی است که شروع شده و سیر صعودی هم دارد. این مقوله در ضدیت با منافع ملتکرد و اتحاد ملی است. هماکنون میبینیم که در شمال کردستان دولت ترکیه به همه راهکارهای شکنجه, قتلعام, تجاوز و زندانیکردن و غیره علیه ملتکرد متوسل میشود. با وجود چنین احوالی آیا یک حزب کردی میتواند به خواست و میل خود به روابط دیپلماتیک بپردازد؟ ما مخالف روابط دیپلماتیک نیستمی و مانع آن هم نمیشویم. اما نباید چارچوب آن ضدیت با ملتمان باشد.
حمایت از سیاستهای اردوغان به معنای حمایت از اشغالگران کردستان است. ما این را قبول نداریم, به ضدیت با آن برمیخیزیم و مورد انتقاد قرا میدهیم. اگر چنین سیاستی ادامه یابد, مسلما کاملا به ضرر خلقکرد است و در این بین ملتکرد هم خط خود را مشخص میسازد. همه احزاب و سازمانهای کردی بدانند که ملتکرد همیشه آماده است و باید احزاب نقش پیشاهنگی خود را ایفا کنند. خلقما همیشه اعلام آمادگی کرده؛ به مقاومت مبارزان در زندانهای ایران بنگرید, این یعنی آمادهبودن خلق برای همه نوع مبارزه. امروزه همه فعالان سیاسی و مدنی تحت شکنجه و اعدام قرار میگیرند. این امر اثبات میکند که خلقکرد آماده است, اما آن حزبی که ادعای پیشاهنگی میکند, ضعیف میباشد. بخشی از وظایف برعهده احزاب است و بخشی هم بر عهده سازمانهای مدنی. هماکنون در جنوب کردستان دستارودهایی حاصل شده, اما کافی و کامل نیست. مثلا سازمانهای مدنی میتوانند در هرچهاربخش کردستان زمینه ایجاد یک جبهه متحدملی را فراهم سازند.
امروزه در دو بخش شرق و جنوب کردستان اتحاد احزاب شکل نگرفته, اما در شمال و غرب کردستان تاحدی فراهم آمده و حداقل پیریزی شده. در شمال کردستان سازمانهای مدنی هم یکصدا و متحد هستند. اما این زمینه در شرق و جنوب کردستان مهیا نشده. این امر باعث میشود که هم در آن بخش مثلا شرق کردستان اتحادی شکل نگیرد و هم مانع اتحاد هرچهاربخش میشود, بویژه در حال حاضر که ایران فراروی تحولی عظیم قرار گرفته. ما باید دو بعد اتحاد ملی را مدنظر داشته باشیم:یکی میان احزاب و سازمانهای یک بخش و دوم: میان احزاب هر چهار بخش کردستان.
ش. کمانگر: در شمال کردستان نه تنها روح اتحاد ملی شکل گرفته بلکه عملا نتایج خود راهم نشان داده. میان احزاب سیاسی و سازمانهای مدنی اتحادی در برابر دولت حاکم شکل گرفته. یعنی دولت بر ستمگریش اصرار میورزد و خلق و احزاب هم علیه آن متحد شدهاند. تمامی کنگرهها و کنفرانسهای تشکیل شده در آن بخش این اتحاد را آشکارا به ما نشان میدهد.
آیا دلیل این مهم آن نیست که ملتکرد به لحاظ سازمانی سازماندهی نیرومند یافته و باعث شده که احزاب و سازمانها را گردهم آورد؟
ش. کمانگر: صحیح است, در این شکی نیست. این اتحاد و سازماندهی منسجم خلقکرد است که در شمال کردستان موجب اتحاد احزاب شده است.
پس این بدان معناست که به این خاطر جبهه ملی در شرق کردستان تحقق نمیپذیرد که احزاب نتوانستهاند در حد معقول و جوابگو خلقکرد را سازماندهی کنندو احزاب باید در این زمینه به خودانتقادی دست زنند؟
ش. کمانگر: بدونشک یکی از بدشانسیهای خلقکرد در شرق کردستان این بوده که قبل و بعد از بر سرکار آمدن نظام کنونی ایران, احزاب و سازمانهای مختلف نتوانستهاند که خلقکرد را سازماندهی کنند. آنها نیروی ملتکرد را اساس کار قرار دادند. مدام پشت به خارج بستهاند نه به مردم. این امر موجب شد که نه خوداحزاب دچار انشغاب شدند, بلکه مردم نیز دچار پراکندگی و تفرقه شد. وقتی که یک حزب دچار انشعاب شد, مسلما باعث تفرقه و عدم اتحاد میان مردم هم میشود. هم امر ناپسند را امروزه با چشمان خود در شرق کردستان مشاهده میکنیم. اساسیترین مشکل در شرق کردستان این بود طوری که مبارزان شکنجه, اعدام و تبعید میشدند, خلق تحت ستم قرار میگرفت, اما نهایتا سازماندهیای منسجم از آن حاصل نمیشد. عملکردها به یک سازماندهی پویا منجر نمیشد. اما از طرف دیگر هماکنون میبینیم که بخاطر تأثیرات عمیق اتحاد و مبارزات دیگر بخشهای کردستان و در سایه ظهور جنبش آزادیخواهی در شرق کردستان هم امیدها زندهشده و زمینهای برای متحد شدن فراهم گشته. این شرایط حاصل پشتبستن به خلقمان است نه به بیگانگان . اگر تاکنون خلقکرد در شرق نتوانسته احزاب را مجبور به تشکیل اتحاد نماید, به دلیل فقدان سازماندهی مردم بوده. یک سازمان وجود نداشته که تأثیرگذار باشد. اما مرحلهای که بعد از مقاومت زندانیان زندان اوین از جانب خلقکرد آغاز شده, پیامی است برای همه احزاب حتی حزب ما هم؛ پیام نیاز به اتحاد و مبارزه است.
منظورتان این است که خلقکرد در شرق کردستان به سطحی رسیده که آگاه شده و دیگر احزابی را که دیروز به جنگ «برادرکشی» دست زدند, امروز نمیتوانند با آن وضعیت به موجودیتشان ادامه دهند؟ زیرا جنگ میان احزاب کردی هم موجب انشعاب خود آنها شد و هم مردم و هم مهمتر از آن, زمینه اتحاد و سازماندهی خلقکرد را از میان برد.
ش. کمانگر: بله چنین جریانی روی داد. مهم نیست که افکار و اندیشهها متفاوت باشند, مهم این است که هر اندیشهای که متکی بر مسند و قدرتطلبی باشد, موجب ایجاد تفرقه میان خلقکرد هم میگردد. این امر بطور واضح در شرق کردستان روی داد. ما اندیشهها و دیدگاههایی که بدنبال تصاحب بخشی از خلقمان است را قبول نداریم. تا چند سال پیش هیچ حزب و سازمانی در شرق کردستان وجود نداشت که احزاب را تحت فشار قرار دهد برای تشکیل یک جبهه و اتحاد ملی. ولی امروزه دیگر زمینه آن به لحاظ آگاهی مردمی شالوده بسته و امیدبخش است. اگر نگاهی به رسانههای مختلف بیندازیم میبینیم که مطالبات خلق کرد با مطالبات بسیاری از احزاب بسیار متفاوت است و دیدگاهها هم تغییر یافته. هر حزبی وقتی که بیانیهای صادر و یا اظهار نظری کرد, خلقمان آن را میخواند و میشوند و حتی مورد انتقادش قرار میدهد. برخی احزاب گامهایی برمیدارند که خلق کرد قبول ندارد. پس اگر تو همچو یک حزب ادعای مبارزه داری و میخواهی به میان خلقکرد بازگردی, ولی خلق تو را قبول ندارد, آنگاه مبارزات تو بر چه مبنایی خواهد بود؟ اگر در چارچوب منافع خلق گام برنداری و جبههای ملی تشکیل دهی, اگر نتوانی جامعهای دموکراتیک ایجاد کنی, اگر نتوانی به خلقکرد پشت ببندی و نسبت به آنها بیباور باشی, آنگاه با پشتبستن به غرب نمیتوان ادعای نمایندگی خلقکرد را بکنی. امروزه میبینیم که همین خلقکرد, رژیم ایران, بعث و یا رژیمهای حاکم ترکیه را نپذیرفته, پس چطور انتظار داری موجودیت تو را قبول کند.
خواست کنونی ما بعنوان پژاک این است که نه تنها احزاب, بلکه تمامی سازمانهای مدنی و حقوقبشری شرق کردستان هم متحد شوند تا ملتمان را هم کنار هم آورد. ادعای ما بر دموکراتیزهکرده جامعه کردی و مبدل ساختن آن به یک جامعه نمونه در خاورمیانه است. درحال حاضر موقعیتسیاسی منطقه برای کردها کاملا مستعد است. کردها به وزنهای موثر مبدل شدهاند که میتواند حتی منافع خلقهای دیگر منطقه را هم مد نظر قرار دهد. کردها میتوانند منافع مثبت زیادی را به خلقهای آذری, فارس, بلوچ و عرب هم برسانند. سیستمی که ما آن را کنفدرالیسم دموکراتیک مینامیم میتواند منافع همه ملتها با هویتخاصشان را مورد محافظت قرار دهد و آنها را در تعیین سرنوشت خودشان مشارکت دهد. موج تحولات اخیر خاورمیانه دیگر انکارناپذیر است و بازگشتی در آن نیست, اما باید کردها بدانند به چه شیوهای در آن جای گیرند. باید احزاب و سازمانها جایگاه خود را در کوران این تحولات تعیین سازند.
پیام آخر من این است که اتحاد ملی صرفا با شعار و در حد حرف و سخن تحقق نمییابد. محدود ساختن آن به چند حزب انگشتشمار هم برای آن مضر است و تنها راه اتحاد همگانی و سراسری است با اتکای به نیروی خلقکرد.
|