یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تئوری «استقلال» و «بی طرفی» سندیکاها
سخنرانی جورج ماوریکوس دبیرکل «WFTU» در کپنها ک


• تسلط موقت نیروهای سرمایه داری و رفرمیست در سطح سیاسی و ایدئولوژیکی، به تئوری قدیمی «استقلال و بیطرفی سندیکاها» جان تازه ای داد. نیروهای سرمایه داری و عوامل آنها در سندیکاهای رفرمیست (اصلاح طلب)، نه تنها طبیعتاٌ با چنین دیدگاه هایی موافق هستند، بلکه آنها را ارتقاء داده و به مانند دیدگاههایی مورد نیاز، مدرن و پیشرفته، حفظ می کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۱ آذر ۱٣۹۱ -  ۱۱ دسامبر ۲۰۱۲


بازتاب کلی بیست سال اخیر و تسلط موقت نیروهای سرمایه داری و رفرمیست در سطح سیاسی و ایدئولوژیکی، به تئوری قدیمی «استقلال و بیطرفی سندیکاها» جان تازه ای داد. این استنباطات ادعا می کنند که: "هماهنگی مبارزات کارگران بر مبنای جهت گیری طبقاتی، این مبارزات را به الویت های سیاسی منوط و محدود کرده، و آنرا در هر کشور به نوبه خود، در مجرایی که به منافع طبقه کارگر خدمت نمی کند، به دام می اندازد".
نیروهای سرمایه داری و عوامل آنها در سندیکاهای رفرمیست (اصلاح طلب)، نه تنها طبیعتاٌ با چنین دیدگاههایی موافق هستند، بلکه آنها را ارتقاء داده و به مانند دیدگاههایی مورد نیاز، مدرن و پیشرفته، آنها را حفظ می کنند.
این نظریات به هیچ وجه نظریات جدیدی نبوده و کهنه و قدیمی می باشند. در ۱۹۴۵ درجریان اولین کنگره WFTU در پاریس، نمایندگان چند سندیکا بخصوص انگلیسی ها و هلندی ها با طرح چنین نظریاتی خواسته بودند که فدراسیون جهانی سندیکاها (WFTU) در مورد مسئله استعمارگری بی طرف بماند. آنها با استفاده از بهانه مغلطه آمیز "این یک مسئله سندیکایی نیست"، افکار خود را بیان کردند. رودرروئی سختی درگرفته بود و انگلیسی ها و هلندی ها بشدت با رهبران سندیکایی مانند «سا. دانج، هندی»، «پانا. لازارو، کوبایی»، «لیو. شانگ شنگ، چینی» و «کوزنتسف» از شوروی و دیگران رودررو شده بودند. بعد از انتخابات، مصوبه کنگره بنیانگذار WFTU اعلام می کند که: "این یک پیروزی ناتمام خواهد بود اگر مردمان مستعمرات و همه سرزمینها در تمام کشورها از حق تعیین سرنوشت و استقلال ملی خود بی بهره باشند".
جنبش سندیکایی در هر تحول تاریخی و عقب نشینی خود، با اینچنین نظریاتی روبرو می گردد که موجب تسط او بر «واقعیت های جدید» میشود. بنا بر تجربه تاریخی، موفقیت سندیکاها و طبقه کارگر زمانی تحقق می یابد که آنها در مبارزاتشان از طریق جهت گیری مبارزه طبقاتی (در رابطه با اهداف نهایی این نوع مبارزه) هدایت شده و هماهنگی انترناسیونالیسم پرولتری خود را در مقابله با نیروهای بین المللی سرمایه داری و عوامل آنها در جنبش سندیکایی، تقویت نمایند. فساد رهبران سندیکایی در سندیکاهایی مانند CGT در فرانسه و یا CGIL در ایتالیا که در گذشته دارای یک جهت گیری طبقاتی بوده و در کارخانجات و اماکن کار ریشه داشتند، نتیجه ی اینچنین بی اعتنایی و پشت پا زدن به تجربه و درس تاریخی مبارزه طبقاتی است. و مشکل تنها فساد، ناکامی ها و درهم ریختگی های بورکراسی سندیکایی نیست، بلکه توهم و تصور باطلی است که عدم تعهد مبارزان صادق، جهت گیری بسوی «شراکت اجتماعی» و سازش طبقاتی، در بین توده ی زحمتکشان بوجود می آورد.
به این دلیل باید به سوالات ویژه یکبار دیگر پاسخ داد:

• «استقلال» و «بی طرفی» در تقابل با اهداف نهایی مبارزه پرولتاریا در راه سرنگونی سرمایه داری و الغائ استثمار انسان توسط انسان؟
هر چند که سندیکاها مسلماٌ نمی توانند یک چنین تحول انقلابی را در دستور روز قرار بدهند، ولی تنها از طریق تحولات در سندیکاها است که این اهداف اساسی تکمیل خواهند شد. حملات کنونی جبهه ی سرمایه داری بر علیه دستاوردهای طبقه کارگر، تلاش او برای خروج از بحران اقتصادی از طریق تحمیل بار بحران بر دوش کارگران، نشان می دهد که تمام دستاوردها و پیروزی های مبارزه اقتصادی کارگران اگر در پیوند با یک مبارزه بزرگ و وسیع طبقاتی بخاطر قدرت متفاوتی (که منحصراٌ مختص کار در راه طبقه کارگر خواهد بود) نباشد، تنها می توانند تدافعی، موقتی و در معرض خطرِ تحمیل به پسروی باشند.
اجتناب کنندگان از یک چنین مبارزه سیاسی، اینگونه سندیکاها، تنها می توانند یک آگاهی اقتصادی را در میان توده زحمتکشان پرورش بدهند که مبتنی است بر قرار گرفتن تحت سلطه بورژوازی، با هدف بهبود وضعیت طبقه کارگر در سرحدات سرمایه داری، بمثابه ی از توان انداختن اهداف طبقه کارگر در راه بهبود مالی دستمزدها، مستمری ها و غیره... . اینها اصلاحاتی هستند که دولتها می توانند آنها را تغییر بدهند; بطور مثال توسط مالیات بندی دنیای کار. به همین دلیل نمایندگان پیشتاز طبقه کارگر، مارکس و انگلس، پیش از این در میانه قرن نوزدهم بر لزوم مبارزه کارگران نه تنها بر علیه پیامدهای سیستم سرمایه داری، بلکه همزمان بر علیه خود سیستم تاُکید کرده اند. آنها نقش سندیکاها را بعنوان «یک نیروی سازمان یافته جهت انهدام سیستم کارمزدی و سرمایه داری » ارتقاء داده اند .
تجربه تاریخی بوضوح نشان می دهد که ، تنها زمانیکه مبارزه اقتصادی طبقه کارگر در سندیکاها بصورت منظم با مبارزه سیاسی برای کسب قدرت ، در هماهنگی با احزاب (به نوبه خود) انقلابی درهم آمیخته ، لغو استثمار انسان از انسان ممکن گردیده است . یک چنین تلفیقی در مبارزه نباید حد و مرزی داشته باشد ، بلکه باید گسترش لایه طبقه کارگر را جهت سرنگونی توهمات و خرافات تسهیل نماید ، تا اینکه خود را از تفکر بورژوازی رها بکند و به ساخت یک جبهه متحد طبقه کارگر جهت ارتقاء منافع ویژه خود مساعدت نماید . بنابراین یک جنبش متحد و یکدست ، نه می تواند از طریق یک پیوند و جوشکاری تصنعی ساخته شود و نه از طریق توافق در راس ، بلکه تنها در طی یک تحول انقلابی در جامعه می تواند ایجاد گردد .

• آیا «استقلال» و «بی طرفی» در برابر پرولتاریای کشورهای دیگر و سازمانهای سندیکایی طبقاتی آنها ؟
در طی دو قرن اخیر ، نیازهای بیش از پیش سرمایه داری به بازارها جهت فرآورده های پایه ای خود ، او را برای گسترش بازارها به تمام گوشه و کنارهای جهان کشانده است . « بورژوازی در طی بهره برداری از بازار جهانی ، یک وجهه ی جهانشمول به تولید و مصرف در هر کشور داده است .» (مانیفست کمونیست).
جهانی کردن سرمایه که از آن زمان به بعد تشدید و افزایش یافته است ، در عصر انحصارات فراملی و امپریالیسم تلاشها و وظایف جدیدی را علاوه بر سابق در برابر طبقه کارگر قرار داده است . جنبش کار در بیانیه های خود فرمان « لغو استثمار» و فرمان « پرولتاریای تمام کشورها متحد شوید !» را درج کرده است .
آیا این تلاشها و تکالیف جدید ، وظایف قدیمی طبقه کارگر را در هر کشور تحت الشعاع قرار داده است ؟ نه ! مبارزه طبقه کارگر بر علیه سرمایه داری در کشورها (لا اقل در شکلِ ) نخستین مبارزات ملی است . پرولتاریای هر کشور باید در وهله اول مسئله خود را وقبل از همه با بورژوازی آن کشور حل نماید .
با وجود این ، جهانی کردن فعالیت های سرمایه ، الزامات جدیدی را برای هماهنگی بین المللی اقدامات طبقه کارگر جهت مقابله با استراتژی کلی و مشترک سرمایه داری بر علیه کارگران بوجود آورده است ; برای مقابله با عملکردهای صندوق بین المللی پول(IMF) ، اتحادیه اروپا(EU) ، بانک جهانی ، سازمان همکاری اقتصادی اروپا(OECD) ، گروههای بزرگ انحصارات در بیشتر کشورها بطورکلی و مقابله با تشدید خطر تعارضات و درگیریهای نظامی ناشی از رقابت بین بخشهای مختلف سرمایه داری که قربانیان انسانی آن طبقه کارگر و زحمتکشان می باشند .

• آیا هماهنگی بین المللی پرولتاریا ، برتری و خصوصیت مبارزه طبقاتی در هر کشور را از بین می برد ؟
جنبش سندیکایی طبقاتی و سازمانهای بین المللی آن ، هرگز وظایف ویژه ای را که توسعه نیافتگی سرمایه داری در کشورهای مختلف به آنها تحمیل می کند ، دست کم نگرفته اند . با وجود این آنها هیچوقت از طرح اصول مشترک و اهدافی که باید اساس و پایه هر مبارزه طبقاتی بوده و بصورتی تعیین کننده منافع و فعالیت های پرولتاریای بین المللی را متحد و هماهنگ کنند ، هراسی نداشته اند .
در عصر حاضر ، ریاکاری نیروهای اپورتونیست(فرصت طلب) درون جنبش سندیکایی ادامه دارد . نگاه کنید به مواضع اتخاذ شده در قبال حمله امپریالیستها به لیبی در سال ۲۰۱۱ ، زمانیکه در نتیجه آن ۱٣۵۰۰۰انسان کشته شدند: رهبر کنفدراسیون اتحادیه های آزاد کارگری(ITUC) ، رهبریت کنفدراسیون عمومی کار فرانسه(CGT) ، کنفدراسیون عمومی کار ایتالیا (CGIL) وسایرین مانند کنفدراسیون سندیکاهای بریتانیا(TUC) ، کنفدراسیون اتحادیه های کارگری آلمان(DGB) وسندیکاهای کشورهای هلند و سوئد از جنگ امپریالیستی حمایت کردند . چرا ؟ هدف اصلی موضعگیری آنها این بود که در لیبی بورژوازی هریک از این کشورها سهم بزرگی را از چپاول نفت ، گاز طبیعی و دیگر منابع پربار از ثروتهای لیبی را بدست می آورد ، و از این چپاول ، از این غارت ثروت یک ملت دیگر ، اپورتونیست ها سهم کوچکی را بعنوان امتیاز یا بعنوان دستمزد خود دریافت می کنند .
نگاه کنید به موضع رهبری کنفدراسیون سندیکایی فروخته شده اسپانیا (CCOO) در بحرانی که در آوریل ۲۰۱۲ بین دو دولت آرژانتین و اسپانیا وجود داشت ، زمانیکه تهدید یک برخورد نظامی به جهت ملی کردن انحصار اسپانیایی «رپسول – YPF» توسط دولت آرژانتین وجود داشت . این شرکت انحصاری اسپانیا از ۱۴سال پیش نفت آرژانتین را به یغما می برد . CCOO رسماٌ بصورت کتبی با دولت اسپانیا ، باصاحبان سرمایه رپسول ، با کمیسیون اروپا و تمام دزدان دست اندرکار موافقت کرد . چرا ؟ برای اینکه او از بابت این غارت منابع ملی و استثمار طبقه کارگر آرژانتین درآمد دارد . او از طریق دستمزدها و امتیازات ویژه ، بخشی از غنائم را بدست می آورد .
در دو نمونه فوق ریاکاری فاحش اپورتونیست هایی که درحرف ازحمایت بین المللی و انترناسیونالیسم سخن می رانند و لی در عمل از پرولتاریا سوءاستفاده می کنند ، مشهود و آشکار است .

• « بی طرفی» سازمان سندیکایی طبقاتی WFTU و سازمان سندیکایی ITUC؟
ضرورت مبارزه طبقه کارگر در هر کشور بر علیه قدرت سرمایه داری همان کشور ( نه تنها در مورد عواقب آن) و لزوم هماهنگی بین المللی مبارزه در یک مسیر ، نشان میدهد که پاسخ سوال فوق منفی است . مواضع و عملکردها ی   FTUCو سازمانهای زیر مجموعه آن درسطح ملی نشان می دهد که آنها چیزی برای انجام دادن در جهت دفاع واقعی از منافع طبقه کارگر ندارند . حتی اگر این دفاع از منافع فوری باشد ، یا دفاع از منافع در دراز مدت . همین طور هیچ سندیکای طبقه کارگر که به نقش و رسالت خود پایبند است ، وهیچ سندیکالیست واقعی که در موضع طبقاتی خود پایداری می کند ، نمی تواند توسط هیچ دلیل و برهان فریبکارانه ای اغفال شده باشد .
هیچکس (درFTUC) نمی تواند اعلام کند که « سندیکای ما مستقل است و از جانب خود تصمیم میگیرد» . آیا این حرف به مفهوم این نخواهد بود که او برای خدمتکار بودن به صندوق بین الملل پول و بانک جهانی ، از جانب خود تصمیم میگیرد ؟ تمام این بهانه ها چه مفهومی دارند ؟ چه کسی با آن متقاعد می شود ؟ هیچکس !
همانند این اشتباه از جانب برخی از رفقایی صورت می گیرد که وحدت بین WFTU و FTUC را مطرح می کنند . این درست به منزله آن است که کسی بخواهد وحدت یک حزب انقلابی کمونیست را با یک حزب سوسیال دموکرات و حتی با جناح راست آنرا مطرح بکند . مانند اینکه بخواهد روغن و آب ، ویا آب و آتش را متحد بکند .
کارگران باید متوجه باشند که WFTU و FTUC ، دو منشأ و خواستگاه تاریخی متفاوت ، دو استراتژی متفاوت ، اهداف متفاوت و ایدئولوژی وتئوری پایه ای متفاوت دارند . اتحاد این دو خط مشی متمایز غیر ممکن می باشد . یکی در جهت مخالفت با سرمایه داری ارتقاء می یابد ، و دیگری بسوی وابستگی به سرمایه داری و امپریالیسم ، و تبعیت از اهداف آنها هدایت می کند .
با وجود این باید بپذیریم که در برخی موقعیت ها ، بعضی رهبریت های بورکراتیک به لحاظ یک جریان پیوندهای تصنعی ، جلوتر خواهند رفت . ولی مسلم است که در یک فرصت آتی ، روند بسود یک سازمان جدید طبقاتی آغاز خواهد شد .
نتیجه گیری کلی
تمام این نظریات که در آمد و شد هستند بعنوان هدف مرکزی خود ، توجیه و تبرئه ی عقب نشینی ، سازش ، ترک اصول مبارزه طبقاتی ، ایجاد بهانه جهت همکاری خائنانه ی رهبران سندیکاها با شرکتهای انحصاری و دولتها را مد نظر دارند .
پیامدِ همه این تلاشهای مرگبارِ پنهانکاری حقیقت از اکثریت است که این « رهبریت های سندیکایی» تمام ارتباط خود را با منافع واقعی طبقه کارگر از دست داده اند و افزون بر آن ، همزمان برای طبقه کارگر در همه کشورهای دیگر خطرناک هستند .
ما موظفیم که این رهبران سندیکایی و خط مشی سیاسی آنها را در معرض دیدِ کارگران قرار دهیم ، تا زمانیکه همه این نوع رهبران را از سندیکاها برانیم . همانطور که «لنین» این را نوشته و خاطرنشان کرده است .

فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری (WFTU)

منبع : سایت WFTU
برگردان : ح . امید


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست