اعلامیه هیئت اجرائی راه کارگر به مناسبت ۲۱ آذر
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۲ آذر ۱٣۹۱ -
۱۲ دسامبر ۲۰۱۲
اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
به مناسبت ۲۱ آذر، روز قیام ملی مردم آذربایجان
دستیابی به دموکراسی بدون اتحاد داوطلبانه ملیت های ایران از محالات است
قیام مردم آذربایجان در ۲۱ آذرماه ۱۳۲۴ نقطه عطفی درخشان در تاریخ مبارزات مردم ایران برای آزادی ، برابری و اتحادی داوطلبانه بود. رهبری این قیام را فرقه دمکرات آذربایجان به عهده داشت که در بیانیه ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ آورده بود: "انجمن ایالتی آذربایجان تنها برای حل مشکلات آذربایجان نیست ، بلکه به منظور تأمین آزادی در سراسر ایران است". فرقه دمکرات آذربایجان بارها خواست های خود را با دولت مرکزی در میان گذاشت اما با پاسخ منفی آن روبرو گردید و از این رو کنگره خلق آذربایجان در ۲۹ و ۳۰ آبان ماه ۱۳۲۴ در تبریز خود را مجلس موسسان اعلام داشت و تدارک برای ایجاد مجلس ملی آذربایجان را آغاز کرد که با انتخاباتی دمکراتیکA که در آن زنان حق رأی برابر با مردان داشتند، تشکیل شد. اما دولت مرکزی نه تنها حق ملی مردم آذربایجان را به رسمیت نشناخت بلکه با لشکرکشی به این استان، در ۲۱ آذرماه ۱۳۲۵ به عمر دولت ملی آذربایجان پایان داد.هم زمان با مبارزت مردم آذربایجان، مردم کردستان نیز با رهبری حزب دمکرات کردستان و حکومت ملی قاضی محمد توانستند گام بزرگی در راه احقاق حقوق ملی مردم کرد بردارند که این گام را نیز دولت مرکزی برنتابید و دولت ملی قاضی محمد را سرکوب کرد و با اعدام او به عمر دولت ملی کردستان نیز پایان داد.
مبارزات هم زمان مردم آذربایجان و مردم کردستان برای خودمختاری محلی در این دو استان و دمکراسی برای سراسر ایران، اگر به پیروزی می رسید، می توانست الگوی مناسبی برای حل مسئله ملی در کشور چند ملیتی ایران باشد. روشن است که بدون اتجاد داوطلبانهی ملیت های تشکیل دهندهی ایران ، در ایرانی فدرال نمی توان به دمکراسی دست یافت. در کشوری که حقوق ملیت های آن توسط دولت های سرکوبگر مرکزی پایمال می شود و مردم ملیت های گوناگون حتی حق آموزش به زبان مادری خود را ندارند، نمی توان از شکل گیری دمکراسی و ایجاد حاکمیتی دمکراتیک سخن گفت. استبداد شاهی درتمامی دوران حاکمیت خود، با مشت آهنین به سرکوب خواست های ملیت های کشور پرداخت. راه خونین استبداد شاهی را، استبداد خونریز ولایت فقیه با خشونتی بیشتر ادامه داد. سرکوب خونین خواست های ملی مردم ترکمن صحرا، کردستان، خوزستان و بلوچستان و فشار روزانه بر فعالانی ملی و مدنی ملیت های کشور، نمونه هائی از سیاست سرکوبگرانهی دولت مرکزی است که به بهانهی حفظ تمامیت ارضی، از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند.
بی اعتنائی به حقوق ملیت های تشکیل دهندهی ایران، تنها از سوی دولت های مرکزی انکار و سرکوب نمی شود. در بین جریانات و روشنفکران ایران هستند نیروهائی که با استدالال هائی چون « اقوام ساکن فلات ایران ، طی قرن ها در کنار هم زیسته و ملت واحد ایران را پدید آورده اند ... در این سرزمین هیچ قومی برآن نبوده که اقوام دیگر را ... زیر سلطه خویش درآورد» یا « تقسیم ایران به ملت ها و ملیت های گوناگون ، آشکارا با وجود یگانگی ملی مردم ایران و به طریق اولی ، با دولت واحد کشور ایران در تضاد است»، عملآ وجود ملیت ها با زبان های متفاوت و گوناگونی های فرهنگی را انکار کرده و از تز «یک ملت ــ یک دولت» دفاع می کنند که توجیه گر سرکوب های خشن آتی خواهد بود. انکار تفاوت های ملی، قومی، زبانی و فرهنگی و مذهبی در کشور چند ملیتی ایران، چیزی جز انکار حق تعیین سرنوشت ملیت های تشکیل دهندهی ایران و آب ریختن به آسیاب ناسیونالیسم قومی نیست. این سیاست ، عملآ در خدمت آن نیروهائی قرار می گیرد که بنام احقاق حقوق ملی، بر طبل جدائی می کوبند و برای پاکسازی های قومی، که در کشور ایران به فاجعه ای خونبار تبدیل خواهد شد، برنامه ریزی می کنند. بی اعتنائی به واقعیت انکار ناپذیر چند ملیتی بودن ایران ، به نیروهای امپریالیستی امکان داده است که مسئلهی ملی را نیز در برنامه های سلطه جویانه شان در قبال ایران بگنجانند و با تماس و حمایت از پاره ای از نیروهای ملی، راه نفوذ خود را هموار سازند. روشن است رهبران و نیروهائی که به این پروژه های امپریالیستی لبیک گفته و خواهان ایجاد "منطقهی پرواز ممنوع" شده اند، در گام اول به خواست ملی مردم خود پشت پا زده اند.
سازمان ما در سالروز قیام ملی مردم آذربایجان برای احقاق حقوق ملی خود در ایرانی آزاد و دمکراتیک ، بر این اعتقاد پای می کوبد که بدون دفاع قاطع از حق تعیین سرنوشت ملی و بدون ایجاد اتحادی داوطلبانه در ایرانی فدرال که بر خودمختاری های منطقه ای استوار باشد ، حتی نمی توان به ایحاد دمکراسی در کشور امید داشت. حل مسئلهی دمکراسی در ایران با حل مسئله ملی گره خورده است. این حقیقت امروز بیش از گذشته ، حقانیت خود را به اثبات رسانده است. تنها با اتحاد داوطلبانهی ملیت های ایران می توان از اتحاد طبقاتی کارگران در ایران سخن گفت. این حقیفت را نمی توان از نظر دور داشت که کارگران و زحمتکشان ایران به زبان های گوناگون سخن می گویند، فرهنگ های متفاوتی دارند و به قومیت های مختلفی تعلق دارند. آن ها که بر طبل جدائی ها می کوبند، در گام اول به رویاروئی های کارگران ملیت های گوناگون در برابر هم دامن می زنند و این سیاست نمی تواند مورد قبول سوسیالیست ها و کمونیست ها باشد. هر نوع جدائی، در گام اول وضعیت زندگی کارگران و زحمتکشان را در هم خواهد ریخت و آن ها اولین قربانیان آن خواهند بود. برای حفظ اتحاد طبقاتی کارگران ایران (که کلید هر تحول دمکراتیک و بنیادینی در ایران است)؛ برای ایجاد شرایط دمکراتیک در کشور و برای حفظ کشوری به نام ایران، تنها از طریق اتحاد داوطلبانه ملیت های کشور در ایرانی فدرال می توان اقدام کرد. بی اعتنائی به این حقیقت، آیندهی تیره و تاری برای ایران رقم خواهد زد.
سرنگون باد جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
۲۱ آذرماه ۱۳۹۱ـ ۱۱ دسامبر ۲۰۱۲
|