روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲٣ آذر ۱٣۹۱ -
۱٣ دسامبر ۲۰۱۲
«تنها یک تابلو امضا دارد»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛«بیداری اسلامی» واقعیت شگفتی است. هم واقعیت بزرگی است که نمی توان آن را از دیده ها پوشاند و هم شگفت انگیز است زیرا از پس حداقل یک قرن معارضه ویرانگر چند وجهی سر برآورده است. بالغ بر ٣ قرن بود که نظریه پردازان غرب جدید می گفتند دین مربوط به روزگار تاریکی و بی خبری و خرافه پرستی بشر است و حالا که دوره علم و مدرنیته و تمدن جدید شده، نوع مذهب، روز به روز آب خواهد رفت و به زوال خواهد گرایید. این منطق ماتریالیستی-لیبرالیستی با ظهور طوفانی مارکسیسم و کمونیسم در آستانه قرن ۲۰ غلظت یافت. پیشاهنگان مارکسیسم آشکارا گفتند دین افیون توده هاست و اگر مبارزه ای باید، ابتدا باید اصل دین را هدف گرفت و اصلا مکتب مبارزه با امپریالیسم، جز کمونیسم نیست.
نوع دین به ویژه مکتب اسلام بدین ترتیب از دو سو در منگنه قرار گرفت تا در متن این فشار خرد شود. لیبرال های مسلط بر غرب عالم، مقدمه آزادی و رهایی و پیشرفت را نفی و انزوای دین دانستند و مارکسیست های غالب بر بلوک شرق، شمشیر ستیز با دین را از رو بستند. منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا (خاورمیانه اسلامی) که چهارراه اصلی قدرت در جهان بود، آماج این فشار سنگین قرار گرفت و از آغاز تا پایان قرن بیستم(جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و جنگ و کودتاهای بعدی) و دهه نخستین قرن ۲۱(جنگ جهانی چهارم!) بارها به انواع حربه ها رگ و ریشه اسلام را در این منطقه بریدند و سوزاندند. روند روی کار آوردن حکومت های کودتایی لائیک تا به خدمت گرفتن شبکه روشنفکران تسلیم در برابر گفتمان های غالب لیبرالیستی و کمونیستی و ماجرای تهاجم فرهنگی و نظامی و اشغال کشورها، شبیه آهک پاشی چندباره در زمین کشاورزی بود.
در همین زمانه و زمینه و به ویژه طی دهه های پس از جنگ جهانی (۱۹۴۵ به بعد) بود که انواع الگوها و مکاتب سیاسی فربه شده در جهان ماتریالیست مجال یافتند در لابراتوار خاورمیانه به محک زده شوند؛ از لیبرالیسم و تجدد غرب گرا تا ناسیونالیسم و کمونیسم، از افغانستان و ایران و ترکیه و عراق تا سوریه و فلسطین و مصر و لیبی. اما هرگز از رنج مردمان این منطقه استراتژیک و زرخیز در تکاپوی قرن گذشته کاسته نشد، که زعما و روشنفکران آنها از دشمن به آغوش دشمن پناه می بردند و خود، ریسمان اسارت به دست و پای ملت ها می بستند. این گونه بود که منطقه بزرگ خاورمیانه نه روی استقلال و آزادی و امنیت دید و نه چهره عدالت و پیشرفت. مارکسیست ها، لیبرال ها و ناسیونالیست ها دست کم نیم قرن فرصت داشتند هر آنچه در چنته دارند را ولو با دهن کجی یا بی محلی به باور اسلامی ملت ها رو کنند. اما هرگز در این دوره نه از استقلال و پیشرفت نشانی دیده شد، نه کسی توانست نقطه پایانی بر تعدی و تجاوزهای آمریکا و اسرائیل و شوروی بگذارد و نه دموکراسی و مردم سالاری کمترین مجال بروز یافت؛ در هیچ جای این منطقه بزرگ و پرظرفیت.
«بیداری اسلامی» بدین ترتیب واقعیت شگفتی است که از ٣ دهه پیش با پیروزی انقلاب اسلامی جوانه زد و در نقطه سقوط فواره قدرت آمریکا و اسرائیل (پروژه جنگ جهانی چهارم و خاورمیانه جدید) قد کشید. بیداری اسلامی هنگامی تبدیل به «تئوری انقلاب» و «مدل احقاق حق ملت ها برای نیل به مردم سالاری» شد که تمام مکاتب وارداتی شرق و غرب امتحان خود را پس داده بودند. از ناسیونالیسم منحط پهلوی ها در ایران که بگذریم، ناسیونال سوسیالیسم ناصری در مصر نیز از عهده سیطره غرب برنیامد و آمریکا و اسرائیل و انگلیس در حد فاصل پایان جنگ جهانی دوم(۱۹۴۵) تا اواخر دهه ۱۹۷۰میلادی توانستند استیلای خود بر چهار ضلع منطقه را قطعی کنند - به جرأت می توان گفت اگر انقلاب اسلامی نبود، در ترکیه نیز روند غلبه ژنرال ها و کودتای نظامیان غلظت بیشتری پیدا می کرد- بنابراین بیداری اسلامی فارغ از همه مجادلات نظری میان تئوری ها و مکتب ها، در عمل کفایت خود را به تدریج به رخ کشید؛ از جمله نقش آفرینی انحصاری و بلارقیب در زمینه ۱- تکوین انقلاب و بسیج ملت ها ۲- تاسیس حکومت در برابر جریان های معارض امپریالیسم غرب و شرق ٣- دفاع سرزمینی و حراست از مرزهای در معرض تهاجم ۴- جهش انفجاری در حوزه پیشرفت های علمی و فناوری.
طبیعتا این نقش آفرینی با نوسان و شدت و ضعف- طیفی از اثرگذاری- در کشورهای مختلف همراه بوده اما آنچه انکارناپذیر است، اصل این اثرگذاری مثبت می باشد. بیداری اسلامی با این وصف، مبانی تهاجم غرب لیبرال و شرق کمونیست را در زمینه افیون بودن دین و تعارض آن با پیشرفت و ترقی، به چالش گرفته و دو تیغه قیچی ماتریالیسم را یکجا کند کرده است. امروز خردهای آزاد از اسارت فکری، می فهمند که دین نه تنها در حاشیه یا افیون توده ها نیست بلکه یگانه موتور بسیج و حرکت آنها برای استقلال و آزادی و احقاق حقوق خویش است. کاری که بیداری اسلامی در لبنان و غزه و در حد فاصل سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ کرد یا شاهکارهایی که در مصر و تونس در اسقاط باورناپذیر امثال بن علی و حسنی مبارک آفرید، جز به معجزه بیداری و بسیج اسلامی امکان پذیر نبود. این معجزه از محمد مصدق و جمال عبدالناصر و یاسر عرفات و خیلی های دیگر برنمی آمد و نیامد. این اعجاز انحصاری اسلام بود که از حنجره و نفس مسیحایی حضرت روح الله(ره)، روح زندگی و تشخص و هویت و عزت را در کالبد مرده ملت ها دمید و کمر سلطان ها و فرعون ها و دیکتاتورهای مستظهر به آمریکا و غرب را شکست.
بنابراین حق باید داد به غرب و غربزدگان که از عنوان «بیداری اسلامی» بهراسند و سعی بر کتمان آن داشته باشند. آنها می دانند که همین عنوان، فاصله های قومی و نژادی و طایفه ای و مرزی میان ملت های منطقه را از میان برمی دارد و در عین حال حد فاصل را با دشمنان اسلام ترسیم می کند؛ چنان که در ماجرای گستاخی به ساحت پیامبر اعظم(ص) تمام جهان اسلام از مالزی و اندونزی تا مصر و لیبی یکپارچه خروشید. کدام حقیقت گویاتر از این که در لیبی- جایی که آمریکا و ناتو اراده کودتا و پیشدستی بر ملت مسلمان این کشور را کردند- سفیر آمریکا به هلاکت رسید و براساس گزارش روزنامه القدس العربی، نگهبان کنسولگری در بنغازی اعلام کرد «بین دو گزینه سفیر و کنسولگری آمریکا یا پیامبر اسلام و مسلمانان خشمگین، برادران مسلمان را انتخاب کردم زیرا اولین و آخرین پاینبدی من به پیامبر(ص) است و نه سفیر و کنسولگری آمریکا». این ظرفیت بسیج علیه ریشه های استبداد و استعمار و تعدّی در منطقه را از کدام منبع دیگر می توان فراهم کرد؟ زرادخانه اصلی جهان اسلام همین ظرفیت مردمی و اسلامی است.
جلوه این بیداری اسلامی در «شعار انقلاب ها» و «رأی و انتخاب ملت ها پای صندوق» تابناک تر از آن است که بتوان با عناوینی نظیر «بهار عربی» مصادره کرد یا مثلا به واسطه میدان داری کشورهای مرتجعی نظیر رژیم سعودی و قطر و دیگران در مجامعی چون اتحادیه عرب سر و ته انقلاب ها را هم آورد. البته ادعا این نیست که مسیر بیداری و انقلاب اسلامی بدون دست انداز و معارض و مزاحم است. تجربه انقلاب ما از یک طرف، شرایط به غایت اورژانسی جبهه استکبار از جانب دیگر و تحرکات جبهه ارتجاع و استعمار از جانب سوم، ما را به این یقین می رساند که بیداری و انقلاب اسلامی در منطقه مصون از مزاحمت و آسیب و انحراف نیست.
به هر میزان که در رهبری، اهداف و سازمان جبهه متولی انقلاب خلل و نقصان و ابهام وجود داشته باشد یا از رخنه فرصت طلبان غفلت شود، آینده این حرکت در هر یک از کشورها دچار مخاطره می شود. همچنین تهدید بزرگ، تابلوهای انحرافی با مضمون اسلام بدلی و قلابی است. اسلامی که مذاهب اسلامی را نفی کند یا جای دشمن بنشاند و بر انواع مسائل اختلافی میان آحاد جبهه مقاومت و بیداری اسلامی تاکید کند یا متقابلا به خوش گمانی و نرمش در مقابل استکبار به سردمداری آمریکا دعوت کند، آدرس اشتباه داده و فلش خود را به جانب بیراهه گرفته است. با این حال واقعیت مهم همان است که رهبر معظم انقلاب روز گذشته در دیدار مهمانان اجلاس «اساتید دانشگاه های جهان اسلام و بیداری اسلامی» بیان فرمودند: «قدرت حقیقی دست مردم است و هرجا که مردم همدل و یکصدا، پشتیبان رهبران و مسئولان خود باشند، آمریکا و بزرگتر از آمریکا هیچ غلطی نمی توانند بکنند».
بی تردید، در موازنه میان بیم و امید، کفه امید بسی سنگین تر است. دشمنان همواره در طول حیات بیداری و مقاومت اسلامی، کوشیده اند کفه خیانت و انحراف و التقاط و اختلاف را سنگین تر کنند اما آیا جز این است که در متن همین تقلای پرحجم دشمن، پیروزی های بزرگ به دست آمده و بشارت پیروزی های بزرگتر را داده است؟ آیا انقلاب اسلامی ما جز در متن همین فشار و اغواگری و التقاط ها و اختلاف افکنی های رو به پیچیدگی، سی و سه سالگی خود را جشن گرفت و آیا جز در همین زمانه و زمینه حزب الله و حماس و جهاد اسلامی، شاخ قدرت رژیم صهیونیستی را شکستند؟! آیا همین جنگ ٨ روزه اخیر تبدیل به آزمایشگاه دقیقی از کفایت هر یک از تابلوها نشد و آیا اسلام سلفی، اسلام وهابی، اسلام سکولار، اسلام اخوانی و اسلام اهل بیت(ع) هر یک- خوب یا بد- در انظار کنجکاو ملت ها امتحان رهبری و مدیریت پس ندادند؟ آیا الگوی رفتاری برادران مجاهد حماس و جهاد اسلامی در مجاهدت و مقاومت و شهادت طلبی و سپس اعلان شعار استراتژیک «فلسطین از بحر تا نهر»، ناسیونالیسم و وهابیت و سلفی گری و اسلام سازشکار محور قطر- عربستان بود یا اسلام ذلت ناپذیر نواده پیامبر(ص) که تابلوی «هیهات مناالذله» را با خون مبارک خویش امضا کرد؟
همین روزها که ضریح جدید حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، از شهر به شهر ایران عبور می کند تا در کربلا آرام و قرار بگیرد، وب سایت شبکه دولتی انگلیس هرچند که از فوران غیظ فروگذار نکرده اما اذعان می کند «این عزاداری و مشایعت معنادار و تامل برانگیز نشان دهنده واقعیت های غیرقابل انکار است. کنشگران سکولار نمی توانند واقعیت تداوم رویکردهای مذهبی و زندگی مبتنی بر نقطه عزیمت های دینی را در بخش مهمی از جامعه نادیده بگیرند». آیا می توان معجزه نهضت سالار آزادگان در بیداری ملت ها را انکار کرد حال آن که گاندی رهبر نهضت استقلال هند با صدای بلند اعلام کرد الگوی مبارزه خود را از حسین بن علی- علیه السلام- اقتباس کرده است.
گویا امروز دیگر زینب(س) تنها نیست بلکه عالمی با او همنوا شده اند.
رأس تو را به روی نی هرچه نظاره می کنم
سیر نمی شود دلم نگه دوباره می کنم
ز اشک و آه سینه ام میان آب و آتشم
چو با توام از این میان کجا کناره می کنم
خراسان:چرا آمریکا از ائتلاف جدید مخالفان حمایت کرد؟
«چرا آمریکا از ائتلاف جدید مخالفان حمایت کرد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن میخوانید؛باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا روز گذشته شخصا اعلام کرد که بالاخره ائتلاف مخالفان را به رسمیت شناخته است. اما پذیرش این ائتلاف جدید از سوی ایالات متحده بیش از یک ماه به طول انجامید. ائتلافی که به اصرار و اجبار خود آمریکایی ها در دوحه تشکیل شده بود و حتی چیدمان اعضای این ائتلاف نیز با نظر آمریکا انجام شده است.
هراس آمریکا از اسلامگراها در سوریه
"ائتلاف ملی انقلاب سوریه" چندی پس از اظهارنظرهای پیش بینی نشده هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در پراگ علیه شورای ملی مخالفان تشکیل شد. آمریکایی ها پس از نزدیک به یک سال از مراوده با این شورا به این نتیجه رسیدند که آن ها نمی توانند آینده مطلوب واشنگتن را تامین کنند. ضعف شورای ملی نداشتن نفوذ کافی در مخالفان داخل سوریه و به ویژه گروه های مسلح عنوان می شد. اما در روزهای واپسین عمر این شورا آمریکایی ها اندک اندک نشان دادند که دلیل دیگری نیز در پس این تصمیم نهان شده است. آن ها به شورای ملی انتقاد داشتند که بیش از اندازه تحت نفوذ اخوان المسلمین سوریه قرار دارد. اخوان المسلمین سوریه از ابتدای بحران این کشور تاکنون هیچ گاه با عنوان رسمی اش اعلامیه یا بیانیه ای صادر نکرده است و یا اینکه دست کم در رسانه ها بروزی نداشته است. اما پیشینه این گروه نشان می دهد که سنگ بنای اخوان المسلمین سوریه فعالیت های مسلحانه است. گروه هایی که تفکرات جهادی و حتی در مواردی ضدصهیونیستی دارند. شورای ملی سوریه هرچند با انتصاب یک مسیحی به رهبری این شورا تلاش کرد تحت نفوذ اخوان سوریه بودن را رد کند، اما نتیجه ای نداد. بنابراین آمریکا در قدم اول شورای ملی سوریه که برای آن ها مترادف با اخوان المسلمین سوریه بود را به کلی محدود کرد و در روزهای گذشته نیز با ایجاد یک شورای نظامی جدید، ارتش آزاد سوریه و ژنرال ریاض الاسعد را به حاشیه رانده است.
تلاش ائتلاف مخالفان برای انطبا ق با ارزش های غربی
از احمد معاذ خطیب، رئیس ائتلاف دوحه به عنوان امام جماعت سابق مسجد اموی دمشق نام برده می شود. اما در ساختار رهبری این ائتلاف ۲ فرد موثر دیگر نیز هستند که کمتر به آن ها توجه شده است. "ریاض سیف" معاون اول آقای خطیب، عضو سابق پارلمان سوریه و از طیف لیبرال های این کشور است. خانم "سهیر اتاسی" معاون دوم وی نیز از چهره های فعال در زمینه حقوق زنان در خاورمیانه است. این ۲ فرد و البته افراد دیگری که در تشکیلات ائتلاف مخالفان هستند، عملا تضمین هایی هستند که مخالفان دولت سوریه به متحدان غربی داده اند برای اثبات پایبندی به ارزش ها و سیاست های مطلوب آن ها. روز گذشته ساعاتی پس از مصاحبه اوباما با ای.بی.سی احمد معاذ، رئیس ائتلاف نیز در نشست مراکش بر پایبندی به "تکثرگرایی" و همزمان محکوم کردن اقدامات "تکفیری" تاکید کرد. به عبارت دیگر معاذ تولای خود به متحدان سیاسی و اندیشه ای غرب و همچنین تبرای خود از گروه های افراطی مسلح که مخالف آمریکا نیز هستند را اعلام کرد.
در مقایسه شرایط کنونی مصر و همچنین سناریوی آمریکا برای انتقال قدرت در سوریه به نظر می رسد که آمریکایی ها نمی خواهند برای بار دوم از یک جا گزیده شوند. نگاه اخوان های سوریه نگاهی سلفی است که آمریکایی ها در گذشته از اعتماد به آن ها منافع کوتاه مدتی را بردند اما در بلند مدت هزینه های سنگینی متحمل شده اند. بنابراین از این پس نیز باید منتظر باشیم که ائتلاف جدید مخالفان در سوریه بیش از پیش از اعتقادات و باورهایشان برای جلب حمایت های غرب هزینه کنند.گر چه طرح جدید آمریکا مشکل مهمی در سر راه خود دارد و آن مخالفان مسلح سلفی است که با ائتلاف جدید مخالفند و صحنه اصلی منازعه علیه دولت سوریه نیز فعلاً در دست آن ها است.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛روزهای ماه محرم با اندوهناکی بسیار، یکی پس از دیگری سپری میشوند درحالی که دلها همچنان دغدار مصائب بیشماری است که بر خاندان عصمت و طهارت رفته است. مکتب والای حسینی و دانشگاه بزرگ آزادگی در خیمههای سوگواری، بیوقفه به تربیت و تهذیب نفوس ادامه میدهد و به برکت خون شهدای عاشوراست که مسیر حق و حقیقت همچنان پر رهرو است.
در این هفته همانگونه که پیشبینی میشد، دولت نتوانست لایحه بودجه سال ۹۲ را در موعد مقرر به مجلس ارائه کند و بدین ترتیب تخلفی بر دیگر تخلفات دولت و عدول قوه مجریه از قانون افزوده شد. متأسفانه طی سالهای اخیر، تأخیر در ارائه لایحه بودجه به مجلس به یک رویه کاری و معمول دولت تبدیل شده چنانکه بودجه سال ۹۱ نیز با دو ماه تاخیر به مجلس ارائه گردید به گونهای که تصویب آن به ابتدای سالجاری موکول شد.
به نظر نمیرسد امسال هم نمایندگان بتوانند عکس العمل جدی و خاصی در قبال این رفتار دولت از خود نشان دهند و طبعاً بار دیگر مجلس باید خود را با دولت هماهنگ کرده و در کمترین مدت و بدون کارشناسیهای لازم، بودجه را به طور سرسری تصویب کند؛ لایحهای که در حقیقت، سند مالی دولت در موضوع درآمدها و هزینه هاست و دخل و خرج سالانه کشور را تنظیم مینماید. بدین ترتیب چندان بیراه نیست که درباره بودجه سال ۹۲ نیز گفته شود، "سالی که نکوست از بهارش پیداست."
بسیاری از کارشناسان معتقدند بودجه سال آینده با توجه به شرایط اقتصاد مقاومتی و موضوع تحریمها، از ابعاد مختلف برای کشور حائز اهمیت است و به همین دلیل تمرکز و توجه بیشتری را در مراحل تدوین، بررسی و تصویب طلب میکند. از سوی دیگر آخرین سند مالی دولت دهم نیز محسوب میشود. این سند مالی میبایست تا ۱۵ آذر به مجلس ارائه میشد که پس از بررسیهای لازم در مجلس تا اواخر بهمن ماه به تصویب برسد لیکن براساس خبرهای رسیده به تازگی دولت دستورالعمل تنظیم بودجه را به ادارات و سازمانها ابلاغ کرده و تا بودجه مراحل قانونی خود را برای تصویب در دولت و سپس ارائه به مجلس طی کند، زودتر از بهمن ماه نخواهد بود و چه بسا امسال نیز بودجه به صورت چند دوازدهم تصویب شود که این امر عملاً در چنین شرایطی و با توجه به موانع فعلی بر سر درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت، به معنای ایجاد بحران توسط دولت برای تنظیم سند مالی و انضباط اقتصادی کشور است.
در هفته جاری نمایندگان مجلس که با اقدام عملی دولت برای ادغام سه وزارتخانه مسکن، راه و ترابری و ارتباطات و فناوری مواجه بودند، مجبور شدند با ارائه یک طرح دوفوریتی، با اقدام مدیریتی نادرست دیگر دولت مقابله کرده و ادغام وزارتخانهها را بدون تصویب مجلس ممنوع کنند و این در شرایطی است که کشور بیش از همیشه به تلاش برای سازندگی و پویایی اقتصادی در مقابل فشارهای وارده خارجی نیاز دارد و طبعاً تصمیمات نسنجیده و غیرکارشناسی دولت و صرف وقت مجلس برای خنثی کردن این اقدامات، موجب تضییع اوقات گرانبهای کشور و به هدر رفتن سرمایههای عمومی خواهد شد.
هفته جاری کشورمان میزبان جمعی از اساتید دانشگاههای کشورهای مختلف جهان بود که برای شرکت در اجلاس اساتید دانشگاههای جهان اسلام و بیداری اسلامی به تهران آمده بودند. این میهمانان در مدت حضور خود در جمهوری اسلامی ایران دیداری هم با رهبر معظم انقلاب داشتند.
در این دیدار حضرت آیتالله خامنهای شرط اصلی نقش آفرینی اساتید، نخبگان و فرزانگان برای حرکت جامعه به سمت سعادت و نجات را اخلاص، شجاعت، هوشیاری، کار و تلاش و نبود طمع دانستند و خاطرنشان کردند: بیداری اسلامی و رسوخ این بیداری در امت اسلامی، حادثه بزرگی است که امروز دنیا با آن مواجه و در برخی کشورها نیز منجر به انقلاب و تغییر رژیمهای فاسد شده است. ایشان بیداری اسلامی را عمیق و گسترده خواندند و با اشاره به هراس دشمنان از عبارت "بیداری اسلامی" افزودند: آنها تلاش بسیاری میکنند تا عنوان "بیداری اسلامی" برای حرکت عظیم کنونی در منطقه بکار نرود زیرا دشمنان از بروز اسلام حقیقی و واقعی به شدت وحشت دارند.
رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار نکات مهمی را درخصوص حرکتها و انقلابهای منطقه متذکر شده و درباره آسیب شناسی این حرکتها و انقلابها، بخصوص در مصر، تونس و لیبی گفتند: در کنار آسیب شناسی باید هدفهای این انقلابها نیز تبیین شوند زیرا اگر هدفها مشخص نباشند، سردرگمی بوجود خواهد آمد. ایشان رهایی از شر سلطه جهانی را یکی از هدفهای بیداری اسلامی برشمرده و افزودند: این موضوع باید با صراحت اعلام شود زیرا هرگونه تصوری مبنی بر اینکه استکبار جهانی به سردمداری امریکا ممکن است با حرکتهای اسلامی کنار بیاید، خطا است. هر جا که اسلام و اسلام گراها باشند، امریکا با همه وجود تلاش خواهد کرد تا آنها را از بین ببرد و البته در ظاهر هم لبخند خواهد زد.
رهبر انقلاب، با تأکید بر اینکه انقلابهای منطقه باید حدفاصل خود را با استکبار جهانی مشخص کنند، خاطرنشان کردند: ما نمیگوییم آنان به جنگ استکبار بروند اما اگر حد فاصل خود را نیز مشخص نکنند، فریب خواهند خورد.
در موضوعات خارجی، ادامه تنش سیاسی در مصر و توطئه تازه برای مداخله نظامی در سوریه، دو محور اصلی اخبار و گزارشهای رسانهها در هفته جاری بودند. در مصر کشمکش میان رئیسجمهور و مخالفان بر سر اصلاحیه و همه پرسی قانون اساسی همچنان ادامه دارد و در تازهترین تحول روز گذشته نیز اکثر شهرهای مصر شاهد تظاهرات گستردهای از سوی حامیان دو طرف بود که خشونتهایی را نیز به همراه داشت.
محمد مرسی رئیسجمهور مصر تاکید کرده است که همه پرسی را لغو نخواهد کرد و این همه پرسی در دو مرحله برگزار خواهد شد که اولین مرحله آن ۲۵ آذر خواهد بود. تلاش مرسی برای الحاق اصلاحیهای به قانون اساسی که قدرت وی را به مقیاس زیادی افزایش میداد، با شکست مواجه شد و وی مجبور گردید از آن عقب نشینی کند. با اینحال مخالفان به این راضی نشده و خواستار لغو همه پرسی قانون اساسی شدهاند. مخالفان مرسی که عمدتاً گروههای لیبرال، ملی گرا و چپ گرا تشکیل میدهند از آن بیم دارند که تصویب قانون اساسی کنونی، قدرت مرسی و اخوان المسلمین را بطور گسترده افزایش دهد و از اینرو، درخواست کردهاند پیش نویس قانون اساسی جدید با اجماع نظر همه گروههای سیاسی تدوین شود. مرسی و حزب وی نیز، این خواسته مخالفین را غیرقانونی خوانده و مخالفان را به عدم تمکین به دمکراسی و ترس از نتیجه همه پرسی متهم میکنند.
نکته دیگری که در تحولات سیاسی اخیر مصر قابل تأمل است، بازگشت گروههای ضدانقلاب و محافل وابسته به رژیم سابق به صحنه است که اقدام به بهرهبرداری از فضای متشنج و ابهام آلود فعلی کردهاند. این جریانها که پس از پیروزی انقلاب مردم مصر در ۲۲ بهمن سال ۱٣٨۹ منزوی شده بودند برای اولین بار مجال پیدا کردند که به صحنه باز گردند. در این میان بازیگران خارجی، به خصوص آمریکاییها و صهیونیستها نیز بیکار ننشستهاند و برای تأمین اهداف خود، در مسائل مصر دخالت میکنند.
با توجه به روند تحولات، آنچه را که میتوان پیشبینی نمود، ادامه تنشهای سیاسی در مصر است. حتی اگر اخوانیها در همه پرسی قانون اساسی نیز موفق شوند به هدف مورد نظر برسند، درصورتیکه پیش نویس قانون اساسی رأی لازم را نیاورد، مرسی باید ظرف سه ماه مقدمات تشکیل مجلس موسسان را برای تدوین قانون اساسی جدید فراهم سازد.
بهانه تراشی آمریکا برای حمله نظامی به سوریه با پیش کشیدن اتهامهای جدید، دومین موضوع مهم خبری هفته در صحنه بینالمللی بود. آمریکاییها با هماهنگی متحدین اروپایی شان طی روزهای اخیر، نظام سوریه را به تصمیم برای استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه مخالفان متهم کرده و در این باره جنجال تبلیغاتی گستردهای براه انداختند که هدف از آن ایجاد زمینه برای انجام یک حمله گسترده نظامی بوده است.
این توطئه از سوی غرب پس از آن مطرح شد که آنها دریافتند تمامی تلاشها برای ساقط کردن حکومت سوریه با بن بست مواجه گردیده است. آنها از دو سال پیش با بهانه قرار دادن حمایت از انقلاب مردم سوریه، به انواع راهها و ابزارها متوسل شدند تا حکومت دمشق را سرنگون کنند ولی دولت سوریه همچنان پابرجاست.
تلاشهای مثلث غرب، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب برای لشکرکشی به سوریه به دلایل مختلف، از جمله مخالفت خارجی به خصوص روسیه، چین و جمهوری اسلامی ایران تاکنون به نتیجه نرسیده است. جبهه بینالمللی ضد سوری با طرح موضوع تسلیحات شیمیایی درصدد برآمده است تا رژیم سوریه را برای صلح و ثبات جهان و منطقه یک تهدید جدی قلمداد کند و تمسک به این بهانه اقدام به حمله نظامی بکند.
در این میان سازمان ملل نیز که موظف است مستقل عمل کند متأسفانه در این مقوله به دنباله روی از توطئه غربیها وارد شده و مسئولان این سازمان ادعاهای آنها را تکرار میکنند. دولت سوریه در واکنش به این اتهامات اعلام کرده است که هرگز از سلاح شیمیایی علیه مخالفان استفاده نخواهد کرد بلکه این شورشیان هستند که با دستیابی به سلاح شیمیایی، تهدید واقعی میباشند. در مجموع به نظر میرسد جبهه ضد سوری از توطئه اخیر نیز طرفی نبستهاند. مقامات آمریکایی روز سه شنبه اعلام کردند شواهدی که دال بر آن باشد که دولت سوریه قصد استفاده فوری از سلاح شیمیایی را دارد دردست نمیباشد. این اظهارنظر عقبنشینی آمریکا از مواضع قبلیاش است و بیانگر شکست توطئه جدید میباشد.
به رسمیت شناخته شدن ائتلاف مخالفان از سوی آمریکا، تازه ترین مرحله از اقدامات خصمانه علیه حکومت سوریه می باشد که روز گذشته اتفاق افتاد. واشنگتن اعلام کرد از این پس، مخالفان را به عنوان نماینده مردم سوریه به رسمیت می شناسد.
با توجه به شکست تلاش های گذشته، بعید است این ترفند نیز بتواند جبهه ضد سوری را در رسیدن به هدفش یاری کند. همچنان که بسیاری از ناظران بی طرف تاکید کرده اند بحران سوریه تنها یک راه حل دارد و آن مذاکره میان مخالفان و دولت در فضای مسالمت آمیز می باشد.
رسالت:هراس دشمن از بیداری اسلامی
«هراس دشمن از بیداری اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛ روز گذشته قسمت اول این نوشتار که نیم نگاهی به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار صدها تن از استادان، نخبگان و اندیشمندان شرکت کننده در اجلاس جهانی «اساتید دانشگاههای جهان اسلام و بیداری اسلامی» از نظرتان گذشت. امروز دومین و واپسین بخش این مقاله را می خوانیم.
دشمن شناسی یکی از مقدمات بیداری اسلامی
رهبر معظم انقلاب ، «رهایی از شر سلطه جهانی» را یکی از هدفهای بیداری اسلامی برشمردند و تأکید کردند: این موضوع باید با صراحت اعلام شود زیرا هرگونه تصوری مبنی بر اینکه استکبار جهانی به سردمداری آمریکا ممکن است با حرکتهای اسلامی کنار بیاید، خطا است.
ایشان افزودند: "هرجا که اسلام و اسلام گراها باشند، آمریکا با همه وجود تلاش خواهد کرد تا آنها را از بین ببرد و البته در ظاهر هم لبخند خواهد زد." عزت، بیداری و اقتدار امت اسلامی همچنین ناشی از دشمن شناسی صحیح است. امت اسلامی با پرهیز از اختلافات و واگرایی های داخلی باید دشمن اصلی خود را هیچ گاه فراموش نکند. یکی از ترفندهای همیشگی جبهه کفر و نفاق در مقابل امت اسلامی تفرقه انگیزی بوده است. اختلاف بینداز و حکومت کن!
مستکبران برخلاف واقع، آن چیزی را که خطر اصلی و تهدید اصلی برای امت اسلامی و حتی برای بشریت است - یعنی صهیونیسم - پنهان می کنند. در مقابل به دروغ خطرهایی را که وجود ندارد را برجسته سازی می کنند و بین مسلمانها اختلاف میاندازند. عرب و عجم، شیعه و سنی، مذاهب مختلف، رنگ پوستها و... را بهانه می کنند تا پرده غفلت مانع از شناسایی دشمن اصلی گردد.
بیداری اسلامی از جنس پیشرفت
این بیداری اسلامی از آنجا که ملهم از انقلاب اسلامی است از جنس پیشرفت و اداره به روز جوامع است. دشمن طی ٣۴ سال گذشته از تمام ابزارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود بهره گرفته تا با لطمه زدن به اعتماد به نفس ملی ایرانیان از الگو شدن انقلاب اسلامی در منطقه ممانعت کند. البته غربیها بوق در هزیمت میزنند. اعتماد به نفس ملی ایرانیها، استقامت آنها بر آرمانهای انقلاب و پیشرفت های چشمگیر ملت ایران در عرصه های علمی، پزشکی، تکنولوژیک و ... به الگوی بی بدیلی در جریان بیداری اسلامی تبدیل شده است. غربیها که به خوبی میدانند در جریان بیداری اسلامی از کجا ضربه خوردهاند میکوشند با لطمه زدن به اعتماد به نفس ملی ایرانیان که قوت قلبی برای سایر مسلمانان جهان است بخشی از آلام روانی و سیاسی خود را بکاهند. حضرت آیت الله خامنه ای یکی از هدفهای مهم بیداری اسلامی را، محوریت اسلام و شریعت اسلامی برشمردند و افزودند: تلاش گسترده ای در جریان است تا اینگونه وانمود شود که شریعت اسلامی با پیشرفت، تحول و تمدن سازگاری ندارد در حالیکه اسلام جوابگوی همه نیازهای انسانها و برای همه قرنها و همه دورانهای پیشرفت بشریت است. مسلمانان تا پیش از رنسانس در اروپا سرآمد علم در حوزه های مختلفی نظیر پزشکی، ریاضیات، جغرافیا، فیزیک و شیمی، هیئت و ... بودند.این تعادل تا قرن پانزدهم ادامه داشت اما از قرن ۱۵ به بعد تعادل به نفع غربی ها به هم خورد. غربی ها زمانی که بر کشورهای مسلمان مسلط شدند، مسابقه علمی را متوقف کردند.
مسلمانانی که در قرون دوم و سوم هجری مرزهای علم و دانش را یکی پس از دیگری در می نوردیدند پس از رنسانس در اروپا و به خصوص بعد از انقلاب صنعتی به یک باره چشم باز کردند و دیدند که از اروپایی ها عقب افتاده اند. عقب ماندگی روحیات و اعتماد به نفس ملت های مسلمان را دچار خدشه کرد.علمی که در اختیار غربی ها بعد از رنسانس قرار گرفت عملا به ابزاری تبدیل شد تا به وسیله آن استقلال مسلمانان را پایمال کنند.
مانند انگلیس که از کشتی بخار برای استعمار هند استفاده نمود و استعمار هند کمک کرد که کشتی بخار به کشتیهای پیشرفتهتری تبدیل شود و تسلّط بر هند و نقاط دیگر را نیز افزایش دهد.فقر و جهل در کنار تفرقه یکی از ابزارهای همیشگی بوده است که باعث شده کشورهای استکباری بر مسلمانان تفوق پیدا کنند و بر آنها مسلط شوند. غفلت،ضعف نفس رجال سیاسی و مسئولیتناپذیری نخبگان فرهنگی به غربی ها این اجازه را داد تا ضمن غارت ثروتهای کشورهای مسلمان، و تحقیر آنها استقلالشان را نابود کنند. این مسئله سبب شد کشورهای مسلمان روز به روز ضعیف تر شوند و مستکبران روز به روز قوی تر.
بر اساس این منطق رهبر معظم انقلاب همواره بین بیداری اسلامی واقعی کشورهای مسلمان و پیشرفت های علمی آنها پیوندهای مستمری برقرار می کنند.
حفظ پشتیبانی های مردم
حضرت آیت الله خامنه ای یکی از مسائل مهم در انقلابهای منطقه را حفظ پشتیبانی های مردم برشمردند و تأکید کردند: قدرت حقیقی در دست مردم است، و هر جا که مردم همدل و یکصدا، پشتیبان رهبران و مسئولان خود باشند، آمریکا و بزرگتر از آمریکا هیچ غلطی نمی توانند بکنند.
یکی از توطئه هایی که دشمنان منطقه در مقابله با حرکت بیداری اسلامی دنیال می کنند ایجاد ناامیدی از تغییرات انقلابی در بین مردم است. عدم تحقق اهداف انقلاب نظیر آنچه که امروز در مصر رخ داده و یا طولانی شدن زمان اعتراضات علاوه بر تاثیرات فرسایشی آن و ایجاد ناامیدی در بین مردم زمینه را برای تدارک هر چه بهتر غرب برای آینده فراهم می کند. مهم این است که امید مردم منطقه به تغییرات و انقلاب نباید از بین برود. یکی از ویژگی های مهم دومینوی انقلابات در منطقه جلو بودن متن مردم از نخبگان است. یعنی ابتدا مردم در وسط میدان بودند سپس نخبگان به آنها پیوستند. فاصله زمانی و مکانی نخبگان در تحولات اخیر نباید منجر به فهم ضد عقلانی از مطالبات واقعی مردم شود. گفتمان حاکم بر اعتراضات و تجمعات در کشورهای مختلف منطقه یک ملت به پاخاسته و خشمگین از سیاست های ذلت بار رژیم مبارک در مقابل زیاده خواهی های اسرائیل و آمریکا را به نمایش می گذارد. مطالبه اصلی مردم پایان دادن به این تحقیرها و ذلت هاست.
وحدت مسئله مورد نیاز دنیای اسلام
رهبر معظم انقلاب، وحدت را یکی از مسائل اساسی و مورد نیاز دنیای اسلام دانستند و افزودند: غرب و آمریکا تلاش دارند تا تحت عناوین «شیعه و سنی»، «قومیتها» و «ملیتها» میان مسلمانان ایجاد اختلاف کنند، بنابراین همه ،باید هوشیار باشند، و مسائل را با این دید ، مورد بررسی قرار دهند و نسبت به آنها موضعگیری کنند.
غرب در برابر امواج بیداری اسلامی ناچار به دامن زدن تفرقه بین مذاهب و فرق اسلامی است. راه حل امپراتوران کفر ونفاق برای این معادله، با توسل به تجربه جنگهای سی ساله اروپا دامن زدن به اختلافات مذهبی وجنگهای فرقه ای است . منازعاتی که نتیجه آن در غرب دلزدگی مردم از مذهب و رشد سکولاریسم بود. از این رو غرب به سردمداری آمریکا با مد نظر قرار دادن این تجربه راه حل مقابله با بیداری اسلامی را در میان مسلمانان دامن زدن به اختلافات فرقه ای و پروژه "تکفیر و ترور فرزندان اسلام" می بیند و در این راستا در سوریه، لیبی، بحرین، لبنان، یمن وحتی ایران به شکلی محدودتر شروع به فعالیت کرده است . این اقدامات در کوتاه مدت موجب صرف هزینه های جانی ومادی برای مسلمانان وانحراف دید آنها از خطر دشمن اصلی ودر بلند مدت باعث لطمه خوردن روح اصیل اسلام ویا همان اسلام ناب محمدی (ص) می گردد .
حمایت:یک موضوع، دو برخورد
«یک موضوع، دو برخورد»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛سرانجام پس از روزها گمانه زنی کره شمالی پرتاب موشک دور برد برای استقرار ماهواره این کشور در مدار زمین را اجرایی ساخت. این اقدام کره شمالی در حالی صورت گرفته که در باب آن چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه کره شمالی با این اقدام نشان داد که "اون" رهبر جدید این کشور راه گذشتگان را ادامه میدهد و حاضر به مصالحه و باج دادن به آمریکا نمیباشد. به عبارتی این اقدام کره شمالی دو هشدار همزمان را به همراه داشته است. این کشور از یک سو هشدار داده که سیاستهای دوران ایل رهبر فقید این کشور در آینده ادامه خواهد یافت و رهبر جوان این کشور به دنبال رویکرد به غرب نخواهد بود.
از سوی دیگر این اقدام باردیگر جهان را در برابر آمریکا و دشمنان کره شمالی قرار داد. کره شمالی تاکید دارد که این رویکردها به دلیل سیاستهای خصمانه آمریکا است لذا اگر جهان به دنبال تغییر مواضع کره شمالی است ابتدا باید آمریکا را به عقب گرد از سیاستهای تهدید آمیز علیه این کشور متقاعد سازد.
به عبارتی شرط کاهش نظامیگری کره شمالی پایان اقدامات خصمانه علیه این کشور و پذیرش جایگاه جهانی آن است. کره شمالی با این اقدامات رسما به غرب درباره هرگونه تهدید این کشور هشدار میدهد و صلح و ثبات منطقه را در گرو پذیرش خواستههای آن قرار میدهد. دوم آنکه نوع موضعگیریها در قبال پرتاب موشک دوربرد و استقرار ماهواره کره شمالی در مدار، امری قابل توجه است. همزمان با این آزمایش موشکی، هند موشکی با قابلیت حمل کلاهک هستهای انجام داده و آمریکا نیز یک مینی شاتل سری را به فضا پرتاب کرد.
همچنین چندی پیش آمریکا بمب هستهای جدیدی را آزمایش کرد. جالب توجه آنکه کشورهای غربی، سازمان ملل و نهادهای بین المللی محور اقدامات خود را بر اساس اقدام موشکی کره شمالی چینش کرده و چنان وانمود ساختهاند که اقدامات موشکی و هستهای آمریکا و هند هیچ تهدیدی برای امنیت بین الملل نمیباشد و صرفا کره شمالی است که جهان را تهدید میکند. این رفتارهای تبعیض آمیز یک اصل اساسی را آشکار میسازد و آن سیاسی کاری نهادهای بین المللی و ریاکاری غرب در زمینه امنیت بین الملل است چنانکه در تعریف این کشورها اقدام علیه کره شمالی امری مجاز شمرده میشود اما در برابر اقدامات آمریکا و هند که به مراتب تهدیدات بیشتری علیه جامعه بشری هستند راه سکوت در پیش گرفته شده است.
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که اقدام کنونی کره شمالی در حالی نشانگر اراده این کشور برای ادامه سیاستهای تقابلی با غرب میباشد که نوع واکنشها به آن نیز نقابی دیگر از چهره غرب بر میدارد. غربی که در برابر آزمایش هستهای آمریکا سکوت کرده و آن را اقدامی علمی میداند در حالی که در برابر استقرار ماهواره کره شمالی بر مدار زمین به هوچی گری پرداخته و آن را مخل امنیت جهان معرفی میکند.
تهران امروز:رفتار واقعی غرب در مذاکرات هسته ای
«رفتار واقعی غرب در مذاکرات هستهای»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حجت کاظمی است که در آن میخوانید؛ریچارد هاس در مقاله ای که پیرامون مذاکرات آتی ایران و غرب نگاشته، طی توصیه هایی که درخصوص قالب و محتوای بسته پیشنهادی طرف غربی به دولتمردان آمریکایی ارائه کرده؛ به موضوعی اشاره کرده است که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است: بسته پیشنهادی غرب باید به صورت علنی ارائه شود و صورتی اقناعکننده برای عموم داشته باشد تا در صورت عدم موفقیت مذاکرات،زمینه را برای جلب حمایت افکار عمومی داخلی کشورهای غربی برای اقدامات شدیدتر علیه ایران فراهم آورد.به عبارت دیگر هاس عنوان میکند که حرکت و دیپلماسی غربیها باید در قالبی ارائه شود که برای این گروه مشروعیتزایی کرده و بعد اخلاقی ایجاد کند تا توان مانور آنها را در حین و بعد از مذاکرات افزایش دهد.
افرادی که روند پرونده هسته ای ایران طی یک دهه گذشته را پیگیری میکنند بر این نکته آگاهند که غرب و در راس آن آمریکا در مقاطع بسیاری مانع اصلی شکلگیری و تثبیت توافقهای طرفین بوده و هست.ولی نکته ای که هیچ گاه غربیها از آن غافل نبوده اند؛توجه به اهمیت ایجاد و تثبیت چهرهای خواهان توافق بر بستر بده بستانهای عادلانه از خود نزد افکار عمومی بوده است. در حالی که همگان میپذیرند که راهبردهای کلان آمریکا در دوران تسلط جمهوریخواهان و دموکرات ها تغییری جدی نداشته است ؛مشروعیت زایی در نزد افکار عمومی و نیز دولتهای ناظر روند مذاکرات، نقطه کلیدی تفاوت و تمایز میان دیپلماسی این کشور در دوره بوش و اوباما بوده است. در حالی که نئوکان ها با پیگیری سیاستی تهاجمی و پرخاشجویانه؛ دیگر کشورها را برای اقدام و مقاومت آشکار و پنهان در مقابل سیاست جهانی واشنگتن تحریک میکردند؛ باراک اوباما کوشید تا با سیاستی هوشمندانه تر نوعی اشتراک مساعی میان بخش عمده ای از دولتهای موثر در سیاست بینالمللی پیرامون موضوعات عمده مورد نظر آمریکا ایجاد نماید و نوعی مشروعیت و وجه اخلاقی را برای سیاست های تهاجمی آمریکا در نزد افکار عمومی و سیاستمداران دیگر کشورها ایجاد کند.
بی تردید موضوع هستهای ایران یکی از عمده ترین موضوعات مدنظر آمریکاییها بوده است که طی آن اوباما توانسته تا در مقاطع مختلف اجماع هایی (هرچند شکننده و لرزان) پیرامون اولویتهای آمریکا در آن ایجاد کند.خلق این اجماعهای سیاسی برای آمریکایی ها امکانات نوینی برای مانورهای سیاسی ایجاد کرده است که دستیابی به آنها در زمان بوش قابل تصور نبود.هسته مرکزی خلق این اجماع ها،ایجاد مشروعیت و مقبولیت حول سیاست ها و برنامه ها در محافل دیپلماتیک و نزد افکار عمومی غربی بوده است که حتی برخی مواقع کار را برای مخالفان رویکرد آمریکا نیز دشوار کرده است و دولتهایی چون روسیه و چین مجبور شده اند برای آنکه کشوری ملتزم به هنجارها تلقی شوند با این روندهای عمیقا ناعادلانه همراهی نمایند.
در مقام یک جمعبندی میتوان نتیجهگیری کرد که گرچه رویکرد غربیها در لایههای واقعی خود که در پشتمیز مذاکره دو طرفه عیان میشود؛ مبتنی بر تلاش برای محروم سازی ایران از حقوق قانونی و تحمیل توافقهای عمیقا یکطرفه است؛ ولی در بعد علنی و عمومی، آمریکاییها خود را پیگیر توافق هایی عادلانه و مبتنی بر به رسمیت شناختن حقوق قانونی ایران معرفی کنند. اغراق در اهمیت برنامه هسته ای ایران و نتایج آن بر صلح جهانی و منطقه ای، سخن گفتن دائمی از اهداف جنگطلبانه ایران، مانور دائمی پیرامون تلاش ایران برای ساخت سلاح هستهای در کنار تاکید بر ضرورت دستیابی به توافق، محور تبلیغی مهمی است که در آن غرب، بازیگر خواهان جلوگیری از روزهای بد و ایران، بازیگر خطرناکی است که غرب وظیفه مهار آن را دارد.
نمود مشخص این سیاست دو لایهی را میتوان در بهار گذشته و در جریان مذاکرات استانبول و بغداد مشاهده کرد. در حالی که دولتهای غربی خود را مشتاق به مذاکره و حل موضوع در پشت میز معرفی میکردند؛ وقتی ماجرا به مذاکرات در بغداد ختم شد، غربیها با طرح معادلهای مشخصا یکسویه که تنها با هدف به شکستکشاندن مذاکره طراحی شده بود، مانع تحقق توافق شدند تا به انتظار تاثیر تحریمها بنشینند. نظیر چنین رفتاری را میتوان در مقطع توافق انتقال سوخت تهران و نیز توافقنامه سعدآباد نیز مشاهده کرد که آمریکایی ها مانع از به نتیجه رسیدن آن شدند.حال آنکه دستگاه دیپلماتیک غرب و نظام رسانهای آن کوشش اصلی خود را بر آن قرار دادهاند تا موضع غرب در پرونده هسته ای ایران را در راستای صلح و امنیت بینالمللی، جلوگیری از اشاعه سلاحهای هستهای و بیثباتی در خاورمیانه از طریق دستیابی به توافقهای عادلانه نشان دهد.
از این موضوع چه بهره ای می توان برای آینده گرفت؟سیاست خارجی کشورها حول منافع محوری آنها شکل میگیرد و یک سیاست خارجی اصولی باید بر اولویتها و حقوق محوری خود ایستادگی کند.یکی از مهمترین ابعاد رفتاری و تاکتیکی در مسیر دستیابی به اهداف؛ تلاش برای ایجاد مشروعیت و حمایت اخلاقی پیرامون حقوق و برنامههای خود نه تنها در نزد اتباع خود بلکه در نزد کشورهای دیگر و افکار عمومی دیگر کشورهاست. در روند مذاکرات هستهای، همانگونه که غرب میکوشد تا پیرامون اهداف و اولویتهای خود، مشروعیت و حمایت اخلاقی در نزد دولتها و ملتها ایجاد کند، سیاستخارجی ایران نیز در وهله اول نباید فرصتهایی را برای بهرهبرداری غرب ایجاد کند و در وهله دوم پیرامون خواستهها و حقوق و اولویتهای خود در محیط بینالمللی مشروعیت ایجاد کند.رخنه افکنی در جو ایجاد شده از سوی غرب در مورد اهداف و اولویت های ایران و نشان دادن التزام به هنجارهای مورد توافق بینالمللی در کنار دفاع از حقوق خود با زبانی معقول، منطقی و به دور از هیجان میتواند از یکسو فضاهای موثری را از غرب برای زمینه سازی برای اقدامات جنگطلبانه بگیرد و از سوی دیگر ظرفیت های جدیدی را برای ما در روندهای آتی خلق کند.
آفرینش:رسیدن به حوالی "خط پایان" مذاکرات
«رسیدن به حوالی "خط پایان" مذاکرات»عنوان سرمقاله وزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛بیش از ده سال است که مذاکرات هسته ای ایران بدون کمترین نتیجه پی در پی برگزار میشود و هربار حاصل نشست های کشورهای غربی و مقامات ایرانی، افزایش تحریم های مختلف سیاسی و اقتصادی برای کشورمان بوده است. دریک سال گذشته تحریم ها به اوج خود رسید و بسیاری از کارشناسان و سیاسیون براین عقیده اند که هرچند اقتصاد ایران دچار فشارهای سنگین شده است اما عملاً تغییری در فعالیت های هسته ای این کشور ایجادنشده و درعوض پیشرفت چند برابری نیز داشته است.
با این حال امروزیک باردیگر کارشناسان و تیم مذاکره کننده آژانس به تهران می آیند تا درمورد اختلافات پرونده هسته ای کشورمان مذاکراتی را داشته باشند. به نتیجه نرسیدن این دوراز مذاکرات نیزامری عادی است، اما اهمیت این نشست واحتمالاً نشست های آتی ، نزدیک شدن به "خط پایان" در مناقشه هسته ای ایران می باشد. تاکنون روال یکسویه ای برمذاکرات مختلف ایران با آژانس و غرب مستولی بوده که همواره دوطرف از مواضع خود عقب نشینی نکرده و طرف مقابل را مقصر بی نتیجه بودن مذاکرات معرفی کرده اند.
ایران با توجه به حقوق قانونی هسته ای خود، خواهان برداشته شدن تحریم ها ازسوی غرب می باشد و غرب نیزبا نگاهی آمرانه ایران را به تعلیق فعالیت غنی سازی و بازرسی از تمامی سایت ها و مراکز مورد نظر فراخوانده است. باید اذعان داشت که ادامه این نگاه به مذاکرات مجدداً حاصلی را به همراه نخواهد داشت. اما اکنون به جایی رسیده ایم که تمامی کارت های بازی از روی میز مذاکره برداشته شده و دو گزینه "توافق یا تقابل" در مقابل مذاکره کنندگان باقی مانده است. غرب با فشارهای اسرائیل براین باوراست که دیگر گزینه تحریم ها جوابگو نیست اما درمورد استفاده از گزینه نظامی نیز اکراه دارد.
از سوی دیگر ایران نیز احتمال تعلیق غنی سازی را درصورت لغو تحریم ها مطرح کرده است و این می تواند محور گفتگوهای آتی باشد. ضمن اینکه درفضای رسانه ای اخبار و گفته های فراوانی از سوی منابع غیر رسمی اعلام شده است که آمریکا قصد دارد به طور یکجانبه وارد پرونده هسته ای ایران شود.
درهمین زمینه منابع غیر رسمی به نقل از باراک اوباما اعلام کرده اند که وی فرصتی ۵ ماهه را مشخص کرده تا بتواند از طرق دیپلماسی با ایران به نتیجه ملموس درپرونده هسته ای این کشور دست یابد.
از سوی دیگر تامی ویتور، سخنگوی شورای امنیت ملی امریکا در کاخ سفید گفته است: «در حالی که با هم پیمانانمان بر سر چگونگی اجرا و اعمال تحریم ها علیه ایران تمرکز کرده ایم، معتقدیم که اعمال تحریم های بیشتر در وضعیت فعلی باعث می شود تا تلاش های ما همگی از بین بروند.»
قدر مسلم این است که طرفین مذاکرات باید تغییری در مواضع خود ایجاد کنند تا تحولی در نتایج آتی ایجاد شود. باید توجه داشت که مبنای مذاکره" بده و بستان" است، یعنی باید امتیازی داد و امتیازی گرفت. منظوراز این امتیازدهی، گذشتن ایران از حقوق مسلم هسته ای نیست بلکه تغییر در روش پیگیری خواسته هاست و صد البته این امر زمانی منطقی جلوه می کند که غرب نیزامتیازی ارزنده و درخور اقدامات ایران عرضه کند.هرچند که سیستم نظامی و دفاعی کشورمان آماده پاسخگویی به هر تهدیدی می باشد و غرب نیز از تبعات سنگین این گزینه هراسان است، اما باید ضمن استواری و پایداری درتحقق اهدافمان، نگاهی منطقی نیز به واقعیت ها و وضعیت اقتصادی کشور نیز داشته باشیم. هرچند که غرب تمایلی به گزینه نظامی نداشته باشد اما کشور نیز تاب تحمل تحریم های بیش از این را ندارد و تا کنون نیز مردم صرفاًٌ به سبب تعهد و دلباختگی که به نظام و انقلابشان دارند این فشارها را تحمل می کنند. امیدواریم این مذاکرات نتیجه ای به غیراز تحریم وبه کارگیری گزینه های سخت برای کشورمان به همراه داشته باشد.
جوان:ضعفای امروز قهرمانان فردا
«ضعفای امروز قهرمانان فردا»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛یکی از شگردهای اعتمادسازی و ایضا عملیات روانی ارائه مطلب و محتوای مدنظر از طریق متخصصان موضوع است، چرا که اگر فردی درباره موضوعی صحبت کند که در افکار عمومی واجد صلاحیت جهت این سخن است، اعتماد عمومی بهتر جلب میشود و درستی و حقانیت سخن از پذیرش ویژهای برخوردار خواهد شد.
سخن کارشناس و متخصص معمولاً فصلالخطاب و قابل اعتناست. درس خواندن، آموزش دیدن و تجربه عملی از شاخصهای کارشناس شدن و کسب پرستیژ کارشناسی هستند. تجربه مدیریت میدانی نیز یکی از محورهای اساسی است. کسانی که در حال مدیریت کردن هستند، وقتی سخنان کارشناسی یا قضاوت نسبت به حیطه مأموریت خود را به زبان میآورند مخاطبان میتوانند بین گفته و میدان عمل حوزه کاری فرد ارتباط برقرار نمایند و اگر همسویی و همبستگی بین عرصه عمل نیابند، سخنان مربوطه را نیز در حد حرف و بلوف تلقی مینمایند. اما اگر ادعا و عمل میدانی همسو باشد و مردم اسناد ادعا را در عرصه خدماتی یا اجتماعی دیده باشند، حقانیت سخن را تصدیق و احتمالاً از آن نیز دفاع خواهند کرد.
در کشور ما بسیاری از مدیران در دوران خدمت مدیریتی خود به صورت دائم زیر سوال افکار عمومی هستند و عرصه مدیریتشان همیشه با چالش کارآمدی روبهروست. به طور مثال رئیس کل بانک مرکزی یا وزیر اقتصاد و دارایی نمیتوانند از حوزه کاری خود تمجید نمایند چرا که آنقدر مردم فضای این حوزه کاری را در چند ماه گذشته متلاطم دیدهاند که حاضر به شنیدن حرف درست نیز نیستند. برخی مدیران با بحران کارآمدی در عرصه مدیریتی خود مواجهند و معمولاً یا از رسانهها دوری میکنند یا حرف تازهای برای گفتن ندارند و امیدهای غیرعملی را نوید میدهند.
اما همین مدیران ناکارآمد و بعضاً فشل و نخنما آینده دیگری هم دارند، روزی دولت مستقرشان تمام میشود و کابینه و مدیران عوض میشوند و دیگرانی که احتمالاً ناهمسو نیز هستند در عرصههای مدیریتی کشور مستقر میشوند. حال نقش آن مدیر دیروزی که هیچ نقطه مثبتی هم در زمان خدمت نداشته است، چگونه به کار میآید؟ او به عنوان یک متخصص و کارشناس کارآمد و موفق در عرصه رسانه ظاهر میشود و متأسفانه حافظه تاریخی هم بعضاً به کار نمیآید و این فرد چون تجربهای در حوزه مورد بحث دارد به راحتی اعتمادسازی میکند و اگر کار مثبتی هم از مدیران جدید سر بزند آن را هم بیخاصیت جلوه میدهد.
اگر نگاه سیاسی داشته باشد به مراتب شکنندهتر خواهد بود. یعنی تخریب سیاسی را در عرف و قاب کارشناسی میپیچد و به خورد افکار عمومی میدهد. برخی از وزرای دولت اصلاحات اکنون چنین رسالتی بر عهده دارند. فلان روز آقای خرم وزیر استیضاح شده راه و ترابری، فلان روز وزیر ارتباطات دولت اصلاحات و روز دیگر رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی و یک روز خانم سرپرست حفاظت محیط زیست به میدان میآیند و در خصوص حوزه کاری خود که چهار یا پنج سال پیش مسئولیت داشتهاند، نقد و نظر میکنند و ایدهآلی را تصور میکنند که در زمان مدیریت خودشان هیچ عرضهای برای انجام آن از خود نشان ندادهاند.
در مثالی دیگر سالهای ۷۲ و ۷۳ و ۷۴ تورم تا ۴۹ درصد رشد داشت، به صورتی که مردم در چند شهر کشور به خاطر فشار معیشتی به خیابانها آمدند و چند نفر نیز کشته شدند. اما همان مدیری که آن روز با این چالش در حوزه مأموریتی خویش مواجه بوده است، امروز به عنوان یک مدیر نمونه دیروز به میدان میآید و با سری سرافراز و صدایی رسا به نقد تورم حال کشور میپردازد. البته مدیران امروز نیز فردا همین نقش را به عنوان کارشناس و متخصص بازی خواهند کرد و این زنجیره همچنان ادامه دارد. فرض بفرمایید در سال ۹۴ یا ۹۵ قرار داریم.
نرخ ارز در تلاطم، قیمت خودرو دو برابر، لبنیات هر روز دارای رشد قیمت،برخی کالاها در شش ماه ۱۵۰ درصد رشد قیمت پیدا کرده و... مردم در کوچه و بازار، اداره، مسجد و تاکسی و اتوبوس از خود میپرسند، چرا وضع اینگونه شد و هر کس متناسب با فهم خود قضاوت و اظهارنظری میکند. وارد منزل میشوند و تلویزیون با چند کارشناس مربوطه در حال بحث و تبادل نظر است و آسیبشناسی وضع موجود و راههای خروج از مسئله در حال بررسی است. آقای بهمنی، سیدشهابالدین حسینی و آقای غضنفری، کارشناسان برنامهاند.
طوری حل مسئله را راحت جلوه میدهند که نسلهای نوظهور که چند سال پیش و دوران مدیریت آنان را ندیدهاند، گمان میکنند این جماعت دیروز مدینه فاضله ساخته بودند و آرزو میکنند کاش این آقا اکنون در این مصدر مشغول خدمت بود و به عنوان منجی، مشکل مردم را حل میکرد. لذا از صدا و سیما و مطبوعات باید خواست که مدیران دیروز و کارشناسان قهرمان امروز را قبل از آوردن به رسانه، یک بار به عمق تاریخ و زمان مدیریتشان ببرند و ببینند آن موقع چگونه عمل کردهاند، چه مشکلی از مردم حل کردهاند. اصلاً چه لزومی دارد این کارشناس به رادیو و تلویزیون بیاید؟
اگر میتواند معجزهای کند یا راهحلی دارد چرا به سراغ آن مدیر یا وزیری که در گل مانده است نمیرود و در یک فضای غیررسانهای راهحلهای خود را برای حل مسئله ارائه نمیکند؟ بنابراین مشکلسازان دیروز نباید به راحتی قهرمانان و منجیان و پهلوان پنبههای امروز باشند چراکه اگر قابلیت خاصی داشتند، در روز حادثه به کار میگرفتند. البته اگر مدیریتی از مردم گرهگشایی کرده باشد حتماً در حافظه تاریخی ایرانیان خواهد ماند. مثلاً ممکن است در یک شهرستان ۳۰ فرماندار آمد و شد کرده باشند اما مردم، فرماندار فلان سال را به نیکی یاد میکنند و حتی شاید نام بقیه حتی در یادشان هم نباشد. دهها صدراعظم در ایران معاصر آمده و رفتهاند اما سه سال و اندی امیرکبیر بر تارک ایران میدرخشد، چرا که او مدیری متمایز و راهگشا بوده است.
لذا باید قهرمانان امروز، قهرمانان دیروز هم باشند و ارزیابی مدیریت آنان در جایی ثبت شده باشد، در غیر این صورت کشور درجا میزند اما همه ادعای معجزه دارند و همه قهرمان هستند.
مردم سالاری:آیا بحران از مشخصههای راه سوم است؟
«آیا بحران از مشخصههای راه سوم است؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن میخوانید؛ ماههای پایانی عمر دولت احمدینژاد در حالی سپری میشود که حواشی این دولت نیز همچنان در صدر اخبار قرار دارد و گویا قرار نیست حاشیهسازیها، پایان بیابد. پس از تغییرات شبانه اخیر در دولت که هنوز دلایل آن برای افکار عمومی روشن نشده، مدتی است روزنامه ایران به عنوان ارگان رسمی دولت با چاپ مقالاتی در خصوص مسیرسازی جدید توسط احمدینژاد با نام«راه سوم» میکوشد تا پروژهای جدید که بوی حاشیهسازی انتخاباتی هم میدهد، کلید بزند. در هفتهای که گذشت، ارگان دولت در یادداشتهایی جداگانه کوشید تا تصویری جدید از حرکت احمدینژاد پدید آورد. تصویری که قرار است در ادامه تاکتیک انتخاباتی گذشته حامیان احمدینژاد در«دو قطبی ساختن فضای رقابتی» پیگیری شود. تاکتیکی که البته تصور نمیشود دیگر جوابگو باشد. به طور نمونه در ۱۹/۹/۹۱، روزنامه ایران با انتشار مطلبی، کوشید تا گام اول در این راه را به صورت رسمی بر دارد.
در بخشی از این نوشتار آمده است:« احمدینژاد در ابتدای مسیری است که میتواند به مثابه یک راه سوم در جمهوری اسلامی تلقی شود. آقای احمدینژاد بنا به هر دلیلی، اکنون یک الگوی جدید سیاستورزی را به نسلهای مختلف ایرانی ارائه کرده است. بر اساس این مدل، تحدید گرایشات فکری و اعتقادی جامعه و به ویژه نسل جوان در دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا دچار فروپاشی میشود و جامعه پرنشاط ایرانی میتواند به الگویی جدید در حوزه اندیشه و عمل بیندیشد.»
اما این یادداشت، چندان از سوی محافل سیاسی جدی گرفته نشد. بر همین اساس بود که این تاکتیک جدید در روزنامه ایران به تاریخ ۲۱/۹/۹۱، با ادبیات تندتر و با نام بردن از«هاشمی رفسنجانی»، ادامه پیدا کرد.
در این نوشتار جدید ارگان دولت، جبههای از مخالفان احمدینژاد ردیف شدهاند که فرماندهی داخلی آن به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام انتساب یافته است.
در بخشی از این نوشتار هم آمده است:«واژگان جریان«موهوم» انحرافی، انفعال در سیاست خارجی و سوءمدیریت در حوزه اقتصادی، جملگی فصل مشترکی هستند که مدعیان اصولگرایی، اصلاحطلبان و هاشمیرفسنجانی را در جبههای واحد به نام جبهه مخالفان احمدینژاد به هم میرسانند.»
در راستای این تاکتیک، در انتهای این نوشتار روزنامه ایران آمده است: «اما جبهه ترسیم شده مخالفان احمدینژاد تنها جبهه موجود این روزهای ایران اسلامی نیست. بلکه احمدینژاد درمیان جریان امام و امت حامیانی دارد که با اتکای بر آنان، میتواند فارغ از هیاهوی اصلاحطلبان و اصولگرایان، با استفاده از تمام ظرفیتها و پتانسیلهای موجود انقلاب اسلامی، جریان سومی را داعیهدار باشد که در برگیرنده تمام ظرفیتهای موجود انقلاب است.»
براساس این تحرکات جدید و مسئلهدار ارگان دولت که قطعا شائبههای انتخاباتی دارد، بیان چند مسئله ضروری است:
اول آنکه، حملات جدید روزنامه ایران به هاشمیرفسنجانی در حالی صورت میگیرد که تصاویر لبخند احمدینژاد در کنار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام روی خروجی خبرگزاریها قرار دارد. ضمن اینکه اگر حامیان دولت تصور میکنند، میتوانند از فضای دو قطبی احمدینژاد- هاشمیرفسنجانی دوباره استفاده تبلیغاتی کنند، سخت در اشتباهند. چرا که افکار عمومی این روزها با هاشمیرفسنجانی رو به رو هستند که کوشیده با سکوت و مدارا با قضایای سیاسی برخورد کند. «بازداشت فرزندان هاشمیرفسنجانی» یکی از مسائلی است که قطعا تکرار تاکتیک انتخاباتی حامیان دولت را با شکست روبهرو خواهد کرد.
دوم آنکه، اگر دولتیها از هماکنون در حال ساختن توجیهاتی برای ناکامیها و ناکارآمدیها در امور مختلف به خصوص در حوزه اقتصاد هستند، باید به این نکته توجه کنند که قطعا دولت نهم و دهم نمیتواند از واژه«نگذاشتند»، برای فرار از پاسخگویی استفاده کند. چرا که حتی حامیان دیروز احمدینژاد که امروز به دلیل عملکرد دولت در جبهه منتقدان قرار دارند، ریشه بحرانهای اقتصادی امروز کشور را در«بیتدبیری» میدانند.
سوم آنکه، ارگان رسمی دولت کوشیده تا از مدلی سخن بگوید که بنیانگذارش احمدینژاد است. ای کاش برای اینکه شفافسازی شود و این تاکتیک جدی، حاشیهسازی انتخاباتی تلقی نشود، برخی از شاخصهای این«راه سوم» را مطرح میکرد.
آیا، اینکه امروز تورم، فشار شدیدی بر مردم وارد کرده، یا بیکاری نه تنها ریشهکن نشده، بلکه اوضاع تولید در شرایط بحران قرار گرفته، یا بخشهای مهمی از مصوبات بلندبالای سفرهای استانی اجرایی نشده، یا مشکل بیخانمانی نه تنها حل نشده بلکه قیمت مسکن روز به روز در حال افزایش است و بسیاری مشکلات و وعدههای غیرعملی دولت، از مشخصههای این راه سوم است که ارگان دولت در حال تئوریزه کردن آن است؟
ابتکار: ایران خود را برای تحولات سوریه آماده میکند؟
«ایران خود را برای تحولات سوریه آماده میکند؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمد علی سبحانی است که در آن میخوانید؛یکی از مهم ترین مسائلی که از ابتدای آغاز بحران سوریه مطرح بود، منطقه ای شدن و فراگیر شدن این بحران بود. سوریه در منطقه حساس و ژئواستراتژیکی واقع شده است و سر ریزشدن ناآرامیهای آن به کشورهای همسایه میتواند منطقه را به طور کلی در بحران فرو برد. در روزهای گذشته مجددا درگیریهایی بین مخالفان و هواداران دولت سوریه در لبنان رخ داد. از سه شنبه گذشته در جریان درگیری بین ساکنان شیعه جبل محسن و سنیها منطقه باب تبانه ۱۹ نفر کشته شده اند. چنین درگیریهایی نگرانی از بازگشت جنگهای داخلی لبنان را ایجاد میکند.
تسری دادن بحران به لبنان یکی از اهرمهایی است که در اختیار دولت سوریه بوده است. در روزهای گذشته شاهد هشدارهای غرب به اسد در مورد استفاده از سلاحهای شیمیایی بودیم و همزمان موشکهای ناتو در مرز ترکیه مستقر شدند. بدون شک استقرار موشکهای ناتو در مرز ترکیه، به دلیل نگرانی از اقدام سوریه علیه ترکیه و منطقه ای کردن بحران داخلی خود است.
نباید فراموش کنیم که سوریه از کشورهایی است که در مسابقه تسلیحاتی منطقه ای همیشه حرفی برای گفتن داشته و امکانات موشکی گسترده ای در اختیار دارد. این وضعیت از این رو موجب نگرانی ترکیه میشود که در صورت تشدید بحران در داخل سوریه و قرارگرفتن بشار اسد در آستانه سقوط، آخرین تیرترکش خود را به سمت ترکیه شلیک کند؛ خصوصا این که ترکیه مرکز اصلی تجمع و سازماندهی مخالفان اسد در منطقه است. این اتفاق شاید بر اساس این ارزیابی باشد که بحران سوریه به مراحل پایانی خود نزدیک میشود و بر این اساس چنین نگرانی در مورد اقدامات غیر عقلانی دولت بشار اسد در پایان کار خود ایجاد میشود.
با این وجود نباید تصور کرد که بشار اسد به راحتی دستها را بالا میبرد. اگر نگاهی کلی تر به صحنه تحولات سوریه بیندازیم اینطور به نظر میرسد که آینده سوریه کماکان نامعلوم است.
درست است که مخالفین بشار اسد اهرمهایی برای تحت فشار قرار دادن حکومت سوریه در اختیار دارند، بشار اسد و نیروهای حامی او هم برگههایی در اختیار دارند که تاکنون از آن برگهها استفاده نکرده اند؛ خصوصا با توجه به شرایط خاص سوریه و سابقه طولانی رژیم بعث در این کشور. با این حال آنچه مشخص است این است که هم نبردهای روی زمین و هم تحولات سیاسی منطقه ای و بینالمللی نشان میدهند که بحران سوریه در حال ورود به فاز نهایی خود است. نشست مخالفین بشار اسد در دوحه به شکل گیری ائتلاف جدیدی به نام «ائتلاف ملی برای نیروهای مخالف و انقلاب سوریه» و انتخاب مُعاذ الخطیب به عنوان رهبر این ائتلاف منجر شد.
مُعاذ الخطیب، امام جماعت مسجد امویان در دمشق بود که کمتر از سه ماه قبل، از سوریه خارج شده بود و طبیعتا هم دارای ارتباطات گسترده و قوی تری در داخل سوریه بوده و هم مشروعیت بیشتری بین گروههای داخلی سوریه داشته است. از سوی دیگر تعداد زیادی از گروههای فعال داخل سوریه در این ائتلاف دارای نماینده هستند. بنابراین ائتلاف جدید در عرصه داخلی و نبردهای روی زمین منجر به موفقیتهای جدید برای معارضین بشار اسد شد. تشکیل این جبهه در عرصه بینالمللی هم تحولاتی را به دنبال داشت و سبب شد برخی کشورها این ائتلاف را به عنوان نماینده قانونی مردم سوریه به رسمیت بشناسند و به این ترتیب امکانات بیشتری را در اختیار آن قرار دهند.
پس از اجلاس دوحه، دو هفته پیش، ژاپن میزبان نمایندگان ۶۰ کشور جهان برای مذاکره پیرامون اعمال مجازاتهای اقتصادی علیه حکومت سوریه بود. در ترکیه هم گروههای نظامی مخالف حکومت سوریه آرایش جدیدی به نیروهای خود دادند و در واقع کاری را که معارضین سوری در دوحه در شکل سیاسی انجام داده بودند، در ترکیه در سطح عملیاتی و سازماندهی نیروها انجام دادند. قرار است روز چهارشنبه نیز نشست گروه موسوم به «دوستان سوریه» در مراکش تشکیل شود تا ابزارهای تضمین کننده مرحله انتقالی مورد بررسی قرار میگیرند. این حجم نشستها و ابتکارات بینالمللی نشان میدهد که برنامههایی در سطح بینالمللی برای پایان دادن به وضعیت کنونی در سوریه وجود دارد. هرچند نمیتوان به طور دقیق گفت که این برنامه چیست ولی میتوان حدس زد که که حامیان مخالفان بشار اسد قصد دارند پول و اسلحه بیشتری را در اختیار مخالفان بشار اسد قرار دهند تا آنها بتوانند در نبردهای زمینی پیروزیهای بیشتری به دست بیاورند. به عنوان مثال چنانچه در روزهای گذشته هم درگیریها در فرودگاه دمشق تمرکز یافته است، تصرف این فرودگاه میتواند ضربه ای جدی به حکومت بشار اسد محسوب شود.
به هر حال از مجموعه تحولات ماههای گذشته میتوان این گونه استنباط کرد که نیروهای معارض وضعیت بهتری هم در نبردهای زمینی و هم در عرصه بینالمللی کسب کرده اند. این مسئله منجر به این شده که امکان سازش و مصالحه سیاسی میان دولت سوریه و مخالفینش از میان برود. به عبارت دیگر با کشته شدن بیش از چهل هزار نفر و حجم درگیریهای موجود، امیدها برای یافتن راه حلی سیاسی از بین رفته است.
سخنان چند روز قبل نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب نیز در این راستا ارزیابی میشود که او با اشاره به این که بحران سوریه به مرحله پایانی نزدیک میشود، کار اسد را رو به پایان دانست و اعلام کرد که مخالفین بشار اسد به نقطه ای رسیده اند که میتوان به آنها اعتماد کرد و این مخالفین میتوانند مسئولیت اداره امور را در سوریه به عهده بگیرند.
هرچند هنوز تغییری جدی در موضع روسیه در قبال بحران سوریه دیده نمیشود ولی نشست سه جانبه وزیران خارجه روسیه و آمریکا و اخضر ابراهیمی، نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب در بحران سوریه این احتمال را تشدید میکند که روسیه هم به مکانیزیمی برای تغییر وضعیت در سوریه تن بدهد؛ خصوصا این که روز به روز مخالفین تقویت میشوند و وضعیت بقای اسد در آینده سوریه دشوار تر میشود.
بر این اساس میتوان گفت که شرایط سوریه روز به روز پیچیده تر میشود. استقرار موشکهای ناتو در مرز ترکیه و سوریه گمانه زمانیها برای آمادگی غرب برای حمله به سوریه را تشدید کرده است ولی مخالفان داخلی بشار اسد همچنان با دخالت خارجی مخالفند و معتقدند چنانچه غرب اسلحه کافی و موثر، خصوصا سلاحهای پیشرفته ضد هوایی در اختیار آنها قرار دهد، آنها میتوانند پیشرفتهای سریع تری در عملیات زمینی کسب کنند. در صورتی که مخالفان بتوانند اعتماد غرب را جلب کنند و به خصوص نگرانیهای ایجاد شده در مورد نفوذ القاعده در میان مخالفین را از بین ببرند این مسئله میتواند تحقق یابد. بنابراین برخلاف تصوری که ایران و روسیه دارند که مسئله سوریه میتواند به شیوه سیاسی و با طرح مصالحه میان دولت و مخالفین به پایان برسد، آنچه که بیش از پیش تعیین کننده سرانجام و آینده سوریه شده است راه حلهای نظامی است. هرچند به دلیل بن بست حقوقی ایجاد شده در شورای امنیت تکرار سناریوی لیبی در سوریه چندان محتمل نیست ولی با توجه به تجهیز نیروهای مخالف، نظامی شدن بحران روز به روز بیشتر مشاهده میشود.
چنین مسئله ای البته میتواند خطرات جدی برای منطقه هم به دنبال داشته باشد. چنانچه اشاره شد، سوریه در مقابل میتواند به اقداماتی دست بزند و از جمله آنها کشاندن درگیریها به لبنان است که در روزهای گذشته نمونههایی از آن دیده شد. البته ایران و حزب الله میدانند که این کار چه آثار سوء دراز مدتی میتواند داشته باشد. لذا اگر چه ایران در ابتدا بی پروا از بشار اسد حمایت کرد ولی به مرور به این نکته توجه کرده است که نباید این مسئله به چالشی طولانی مدت میان شیعیان و اهل سنت دامن زند که در این صورت به ضرر حزب الله در لبنان تمام خواهد شد.
برگزاری نشست موافقین و مخالفین بشار اسد در تهران نمونه ای از این رویکرد میتواند تلقی شود. هرچند به طور ملموس و عینی دیده نمیشود که این اجلاس موفقیتی به دست آورده باشد ولی در مجموع به نظر میرسد که با توجه به تداوم بحران در سوریه، روز به روز ایران بیشتر خود را آماده میکند که در سیاست خود در مورد سوریه تجدید نظر کند و با مخالفین حکومت سوریه وارد گفت وگو شود.
نباید این نکته را فراموش کرد که ایران، کشوری قدرت قدرتمند در منطقه و جهان اسلام است و هیچ کشور اسلامی نمیتواند آن را نادیده بگیرد. از سوی دیگر حزب الله نیز نیروی تثبیت شده ای در میان نیروهای مقاومت است. لذا سوریه که در هر صورت تضادهای خود را اسرائیل حفظ خواهد کرد، نیازمند تعامل با این دو نیروی مهم محور مقاومت است. یعنی ایران باید خود را آماده شرایط جدید در سوریه کند و به این مسئله توجه کند که سقوط بشار اسد نه پایان جهان است و نه سقوط محور مقاومت. هر دولتی که در سوریه بر سر کار بیاید با توجه به شرایط سوریه و وضعیت مردم این کشور نیازمند به همکاری با کشوری قدرتمند به نام ایران و نیرویی تثبیت شده در محور مقاومت به نام حزب الله است. مجددا باید تاکید کرد که سیاست اولیه ایران مبنی بر حمایت صریح و تمام عیار از دولت بشار اسد و تروریست خواندن مخالفین او اشتباه بوده و ضربه ای به سیاست خارجی انقلابی ما در منطقه محسوب شده است. این اتفاق موجب شد که نه فقط مردم سوریه بلکه ملتهای عرب و مسلمان سیاست خارجی ایران را در حمایت از جنبشهای آزادی بخش منطقه به شکل جدی زیر سوال ببرند.
به نظر میرسد که ایران میبایست تغییر رویکرد بازوی دیگر جریان مقاومت یعنی حماس را در موضع گیریهای خود در قبال سوریه درنظر میگرفت. به عبارت دیگر شاید راه درست این بود که ایران پس از این که میدید بشار اسد به توصیههای ایران مبنی بر دست زدن به تغییرات اصلاحی گوش نمیدهد، اعلام میکرد که درست است که دولت سوریه سالها از مقاومت حمایت کرده و کارنامه موفقی در مبارزه با اشغالگری و حمایت از مردم فلسطین داشته است ولی این موجب نمیشود که دولت سوریه حق داشته باشد دست به جنایت علیه مردم خود یا مخالفین داخلی خود بزند. ایران باید این موضع استراتژیک را حفظ میکرد که نباید حق مردم سوریه در تعیین سرنوشت خود نادیده گرفته شود و این مردم سوریه، و نه هیچ قدرت خارجی هستند که آینده سوریه و حاکمان آن را تعیین میکنند.
آرمان:رفتارهای اخلاقستیز در جامعه اسلامی جایگاه ندارد
«رفتارهای اخلاقستیز در جامعه اسلامی جایگاه ندارد»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم
حجتالاسلام والمسلمین علی هاشمیان است که در آن میخوانید؛اخلاق مبنای اصلی روابط اجتماعی است و جامعه انسانی هم با ایجاد نظام اخلاقی و رعایت موازین اخلاقی چه در حوزههای فردی چه در حوزههای خانوادگی یا در حوزههای عمومی و سیاسی به حیات خودش میپردازد و بدون رعایت اخلاق شیرازه اجتماع انسانی از درون گسیخته شده و جامعه از مدنیت خارج و هرجومرج و آنارشی جایگزین آن میشود. در حوزه فلسفه و علوم اجتماعی تمامی خیرها و نیکیها از سرچشمه جوشان اخلاق نشات گرفته و حتی حکومتها و دولتهای غیردینی و لاییک نیز تلاش میکنند که نظام اخلاقی و عرفی جامعه خویش را حفظ کرده و آن را عملی سازند. در طول تاریخ قوانین و نکات اخلاقی به دلیل پذیرش در وجدان فردی و گروهی جامعه و در گذر زمان جنبه عرفی پیدا کرده و بدون داشتن ضمانت اجرایی و با قانون مکتوب توسط مردم رعایت شده و طرح نکات اخلاقی توسط روح و وجدان اجتماع مطرود شده و مرتکب آن مورد مواخذه قرار میگیرد.
اما در دین اسلام تاکید بر اخلاق جایگاهی دارد که میتوان اساسا دین اسلام را دین اخلاق دانست. پیغمبر اسلام(ص) فرمودند که «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». این تاکید آنچنان است که سراسر قرآن کریم مملو از نکات اخلاقی است که همین ساختار اخلاقگرا در طول قرنها آموزههای اخلاقی بسیاری را ایجاد کرده و جامعه ایرانی اسلامی را به رعایت آن ملزم نموده است. از این نظر اصول اخلاقی در جامعه ما عمق و ریشه محکمتری داشته و به صورت سینه به سینه در میان نسلهای متوالی به حیات و کارکرد خود ادامه داده است.
در این میان در موضوع سیاست، انتظار اخلاقگرایی در روابط و مسائل سیاسی در جوامع اسلامی و دینی بیشتر است. چرا که این جوامع به دلیل برخورداری از روحیه و کردار دینی میباید اخلاقیتر باشند. از همین روست که مردم شهیدپرور ایران انتظارات بیشتری از فعالان سیاسی جامعه خود دارند و رفتارهای ضد اخلاقی آنها را به سرعت درک میکنند و هیچ زمانی آنها را از خاطر خود پاک نمیکنند. رفتارهای اخلاق ستیز، روح جامعه را مجروح میکند و به چهره پاک انسانیت چنگ میزند. عمدهترین مساله امروز جامعه ما چه در حوزه اجتماعی چه در حوزه سیاسی مسبب تضعیف نظام اخلاقی جامعه است.
برخی از فعالان جامعه سیاسی ما به دلیل عدم برخورداری از تربیت حقیقی اسلامی متاسفانه به دست خود نهال اخلاق را از بیخ و بن کنده و در حالی که مردم رفتارهای آنها را درک میکنند مزورانه ادعای رعایت اخلاقیات میکنند و جالبتر این که حتی مردم و دیگران را به اخلاق نصیحت میکنند. این افراد با رفتار خود مردم را از دین میگریزانند و چهره زیبای اسلام را خدشهدار میکنند که این بزرگترین خیانت به اسلام است. اینها در پیشگاه خدا و حضرت رسول(ص) و اهل بیت(ع) که تجسم حقیقی اخلاقیات و مهرورزی به آحاد مردم هستند مسئولند و باید پاسخگوی اعمال خود باشند. عدم رعایت اخلاق توسط یک فرد سیاسی و مسئول که در تیررس دید مردم است آثار مخربتری داشته و قابل قیاس با موارد فردی نیست.
دنیای اقتصاد: تورم و نرخ ارز
«تورم و نرخ ارز»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترپویا جبلعاملی است که در آن میخوانید؛پژوهشهای مرکز تحقیقات دنیای اقتصاد، نشان میدهد که در بلند مدت، همبستگی مستقیم، مثبت و شدیدی بین نقدینگی و شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی که با آن تورم را محاسبه میکنند وجود دارد و نقدینگی میتواند به خوبی روند تورم را در بازههای طولانی تشریح کند. با این وجود با تمرکز بر آمار ماهانه اخیر، میتوان مشاهده کرد که نوسانات ماهانه تورم از نوسانات بازار ارز تاسی میگیرد.
به عبارت دیگر، هر چه سطح تورم بالاتر رفته است، تاثیر پذیری آن از نوسانات بازار ارز که در دوره اخیر کمتر روی آرامش را دیده، بیشتر میشود. این واقعیتی است که به خصوص در کشورهای دارای تجربه ابر تورم مشاهده شده است، از زیمبابوه گرفته تا آرژانتین، لهستان و... . در حقیقت اگر دو مجموعه سری زمانی را از هم متمایز کنیم که در یکی تورم پایین باشد و در دیگری تورم بالا باشد در مجموعه آماری با تورم بالا میتوان همبستگی بیشتری بین تورم و نوسانات بازار ارز یافت.
اقتصاد ایران وارد چنین دورهای شده است. در واقع نه اینکه نقدینگی دارای قدرت تشریح نوسانات جزئی تورم نباشد، بل ادعا آن است که میتوان دورهای کوتاهمدت را متصور بود که حتی تورم از رشد نقدینگی جلو بزند و این میتواند به خاطر شکافهایی باشد که در طول زمان بعضا بین تورم و رشد نقدینگی ایجاد شده است و تورم به اندازه رشد نقدینگی افزایش نیافته؛ در حالی که رشد اقتصادی و گردش پول نیز نمیتواند آن شکاف را پر کند. در این حالت، میتواند این تورم بالقوه به واسطه شوکهای دیگری سرباز کند.
بنابراین، جلوگیری از نوسانات ارزی در دوره فعلی بسیار برای کنترل تورم اهمیت دارد و مقام پولی به جز خیمه زدن بر نقدینگی باید مانع نوسانات بازار ارز شود. نوساناتی که از سوی دیگر با دامن زدن به نا اطمینانی بر تولید نیز اثری منفی دارد. با وجودی که نرخ ارز در بازار از سطوح بالای پیشین فاصله گرفته است، اما به نظر میرسد که تصمیم برای رساندن این نرخ به سطح نرخ مبادلهای و تثبیت آن در این نرخ موفقیتآمیز نبوده است، ضمن آن که هنوز نرخ به طور ساعتی تغییر میکند.
به عبارت دیگر، هر چند نرخ دلار آمریکا در اغلب اوقات در زیر سطح ٣۰۰۰ تومان است، اما مشاهده شده که نوسانات نرخ در یک روز در همین دوران با ثبات حتی به ۲۰۰ تومان نیز میرسد.
به نظر میرسد که بازار آن چنان نرخی را در سطح نرخ مبادلهای دوام نمیآورد و با نزدیک شدن به این سطح دوباره حالت جهشی پیدا میکند. از این منظر شاید بهتر باشد تا سیاستگذار پولی، در بازهای قیمتی که بازار تاب بیشتری دارد، نرخ را تثبیت کند و در تلاش برای کاهش بیشتر آن نباشد تا موجب نوسانات بیشتر شود و اگر در مدت زمان معقولی توانست این بازه را کنترل کند، این بازه را به عنوان هدف قیمتی خود اعلام کند و به بازیگران بازار نشان دهد که توانسته در مدت زمانی این بازه را کنترل کند و به این شکل بتواند اعتماد بیشتری کسب کند که این اعتماد میتواند در هدفگذاریهای آتی موثر باشد.
اگر این دوره تثبیت همراه با علائمی مثبت در زمینههای غیر اقتصادی باشد، دیگر میتوان با خیالی راحتتر مدعی شد که میتوان بازار ارز را کنترل کرد و از آن سو عوارض تورمی آن را از اقتصاد دور کرد.
|