یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اتهام تجزیه طلبی به جنبش آذربایجان، یک فریب است


علی قره جه لو


• مهم ترین خواست های بیانیه تاسیس فرقه دموکرات که در آذربایجان به "مراجعت نامه" معروف است عبارت بودند از: خود مختاری آذربایجان، رسمی شدن زبان ترکی آذربایجانی، افزایش سهم نمایندگان آذربایجان در مجلس، تضمین آزادی انتخابات در سراسر کشور و مبارزه با فئودالها (تقسیم اراضی)، مستبدین و ارتجاع ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ آذر ۱٣۹۱ -  ۱۴ دسامبر ۲۰۱۲


گروه کار مسایل ملی-قومی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) بمناسبت سالگرد نهضت ملی ٢١ آذر به رهبری سید جعفر پیشه وری به تعدادی از صاحبنظران و فعالین سیاسی با نظرگاه های مختلف برای انجام مصاحبه مراجعه کرد. برخی از صاحبنظران و فعالین سیاسی به این مصاحبه پاسخ مثبت دادند.
این مصاحبه ها به منظور روشنائی بخشیدن به ابعاد مختلف آنچه بر نهضت ٢١ آذر گذشت، صورت گرفته است. این مصاحبه ها از طرف آقای وهاب انصاری مسئول گروه کار مذکور برای انتشار در اختیار اخبار روز قرار گرفته است.
در زیر پاسخ آقای دکتر علی قره جه لو را می خوانید:




نهضت ملی ٢١ آذر، حرکتی در جهت طرح و احقاق خواسته ها و مطالبات ملی-فرهنگی آذربایجان بود. زمینه های اجتماعی و سیاسی شکل گیری نهضت ملی آذربایجان به رهبری فرقه دمکرات آذربایجان و پیشه وری از نظر شما چی بود؟

البته که نهضت ۲۱ آذر دارای زمینه های سیاسی - اجتماعی بود، والا نهضتی به آن بزرگی و با آن پایه و حمایت توده ای و مطالبات مترقی خود نمی توانست یک شبه بوجود آید. این زمینه ها را می توان به دودسته تقسیم کرد:

شرایط عینی
شرایط اجتماعی – اقتصادی سالهای ۱٣۲۰ شمسی بر زمینه یک واقعیت عینی قرار داشت و آن آرزوی دهقانان آذربایجان برای صاحب زمین شدن (تقسیم اراضی) و تعدیل مناسبات ظالمانه میان مالک – رعیت ( تقسیم عادلانه سهم تولید) بود. بعد از شهریور ۱٣۲۰ و سقوط دیکتاتوری رضا خان که بزرگترین مالک و صاحب زمین در ایران بود، شرایط مساعدی برای تحقق آرزوی دیرینه دهقانان آذربایجان فراهم آمد. با آغاز سالهای ۱٣۲۰ گروههای مسلح و خودجوش دهقانان بی زمین آذربایجان که با نام "قاچاق" (فراری) شهرت داشتند، در اطراف بعضی از شهرهای آذربایجان مانند میانه، سراب، مراغه، اورمیه که عموما از دهقانان و آوارگان شهری بودند بوجود آمد که کار اصلی آنها جنگ و ستیز با زمین داران بزرگ بود، همین ها بودند که بعد ها پایه های نظامی ارتش فدائیان را تشکیل دادند. صفر قهرمانی و عده زیادی مانند او در زمره کسانی بودند که قبل از تشکیل فرقه وارد صف مبارزه علیه مالکین بزرگ شده بودند، آنها در واقع هرکدام قهرمانان منطقه خود در حمایت از مبارزه دهقانان علیه ظلم و ستم و زور گوئی و بهره کشی اربابان بودند.
فساد مامورین دولتی محلی و مامورینی که از تهران منصوب و اعزام می شدند، اهانت نمایندگان هیئت حاکمه در آذربایجان به ملت آذربایجان، استثمار ظالمانه دهقانان و تجاوز ژاندارم ها و مالکین به حقوق دهقانان، نبود قانون کار، ورشکستگی کارخانجات و کارگاه های تولیدی، تورم و رکود تجارت ... موجبات اعتراضات عمومی و شرایط عینی برای جنبش ملی را فراهم ساخته بود.
فرقه دموکرات آذربایجان تنها نیروئی در آذربایجان و سراسر ایران بود که به خواسته های اقشار و طبقات مختلف آذربایجان که تحت حاکمیت رضا خان جان شان به لب رسیده بود پاسخ مثبت داد. سپس تر بسیاری از حقوق بگیران (کارگران و کارمندان) و جمع کثیری از روشنفکران آذربایجان به آن پیوستند. فرقه اولین حکومتی در شرق بود که به خواست اصلی دهقانان جواب داد و آنان را در رسیدن به آمال و خواست های خود سازماندهی کرد.
نباید فراموش کرد که در این دوره، جنبش های دهقانی نه تنها در آذربایجان که در جای جای ایران جریان داشت و گاها به مبارزه مسلحانه علیه خوانین و و مالکان بزرگ می انجامید. ریشه های این قیام ها به دوران مشروطه و حتی قبل از آن می رسید. چنانکه یک از اقداماتی که حکومت کوتاه مدت "حزب دموکرات آذربایجان" ( حکومت آزادیستان) شیخ محمد خیابانی بدان مبادرت ورزید همین مسئله تقسیم اراضی مالکان بزرگ بود که شیخ محمد خیابانی آنرا از مناطق ارونق و انزاب (شبستر) و دهخوارگان (آذرشهر) شروع کرد ولی با کشته شدن خیابانی به دست ارتجاع ناتمام ماند

شرایط ذهنی
آنچه که در آذربایجان آن روز متفاوت بود و آنرا از دیگر مناطق ایران برجسته تر می کرد، وجود شرایط ذهنی بسیار مساعد بود. آغاز فعالیت "انجمن آذربایجان" به مثابه یک کانون سیاسی- اجتماعی مهم که بلافاصله بعد از شهریور بیست توسط کادرهای سیاسی انقلابی، برجسته و با تجربه و قدیمی تاسیس شد و نیز حضور ارتش سرخ در شمال ایران بود که کار و فعالیت انقلابیون آذربایجانی را تسهیل می کرد.   
قبل از تشکیل فرقه، حزب توده با ۶۰ هزار عضو در آذربایجان بزرگترین و متشکل ترین نیروی سیاسی در آذربایجان بود. با تشکیل فرقه این انحصار از بین می رود.   دلیل اصلی عقب نشینی و تحلیل تدریجی حزب توده در مقابل فرقه در آذربایجان و نهایتا پیوستن کمیته ایالتی حزب توده به فرقه، نه یک دستور العمل حزبی و یا اشاره از شوروی بلکه درک نادرست حزب توده از شرایط آذربایجان و سیاست های ضد و نقیضی بود که در مقابل حوادث و رخ داد های آذربایجان اتخاذ می کرد. حزب توده نه تنها وجود مسئله ملی و ستم ملی در آذربایجان بلکه حتی وجود ملیت آذربایجانی را در چارچوب ایران قبول نداشت. حزب توده براین باور بود که زبان ترکی آذربایجانی لهجه ای از زبان فارسی است! در این میان تنها روزنامه "ظفر" که ارگان اتحادیه سراسری کارگران ایران و تحت سردبیری "رضا روستا" بود به مسئله ملی در آذربایجان توجه نسبی داشت. مشکل تا آنجا بود که وقتی برخی از رهبران حزب توده که خود آذربایجانی (تبریزی) بودند، مانند خلیل ملکی، وقتی به تبریز می آمد فارسی صحبت می کرد! مسلما است که کسی به چنین رهبرانی اعتماد نمی کنند و این را به حق توهین هم تلقی می کنند و از حزب اش نیز روی گردانی می کنند.
رهبران فرقه درک درست و عمیقی از شرایط آذربایجان و مشکلات و موانع اصلی سر راه داشتند. بی جهت نبود که آنها از ابتدا روی مسئله دهقانی و لزوم حل یک باره مناسبات ارضی و تقسیم اراضی در آذربایجان دست گذاشتند. چرا که در آن دوره بیش از ٨۰% جمعیت ۵ میلیونی آذربایجان را دهقانان تشکیل می دادند و اکثریت آنان نیز دهقانان بی زمین و کم زمین بودند. داشتن برنامه و عزم جزم برای تامین منافع اکثریت قریب به اتفاق مردم آذربایجان و سازماندهی نیروی خود دهقانان تحت ظلم و ستم اربابان، ژاندارم ها و حکومت مرکزی حامی آنها، هم توانست دهقانان آذربایجان را به صفوف فرقه جلب کند و هم مردمی ترین و دموکراتیک ترین راه حل برای برداشتن موانع سر راه جامعه عقب مانده و گشودن راه ترقی اجتماعی و رشد و شکوفائی اقتصادی و فرهنگی می توانست باشد.
رهبران اصلی فرقه، رهبرانی آزادی خواه، مترقی، و عمدتا چپ و سوسیالیست بودند. پیشه وری، سلام الله جاوید، جعفر کاویان، تقی شاهین ... همه از اعضاء و بنیانگذاران و یا رهبران حزب کمونیست ایران بودند و در جنبش جنگل شرکت و بر علیه دیکتاتوری و وابستگی رضا خان مبارزه کرده بودند و طعم زندان های مخوف رضا خان را چشیده و دارای تجربیات بس غنی در مبارزات آزادیخواهانه آن دوران بودند. رهبران دیگر فرقه مانند صادق پادگان، شبستری، دانشیان، ولائی ... همگی از رهبران و مسئولین حزب توده در آذربایجان بودند که به فرقه پیوسته بودند و سابقه مبارزه در جنبش خیابانی را داشتند و از یاران خیابانی بودند. بی ریا عضو حزب توده و رهبر اتحادیه کارگران تبریز بود، که بعد از تهران بزرگترین اتحادیه کارگری ایران بود. فریدون ابراهیمی، نمونه ای از رهبران جوان فرقه، فارغ التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران، مفسر سیاسی اکثر روزنامه های تهران، عضو کمیته مرکزی فرقه، دادستان آذربایجان و سمبل تمامی جان باختگان اعدامی بعد از ۱٣۲۰ بود.
آنها رهبران برجسته، شناخته شده، با سابقه مبارزاتی طولانی و مورد اعتماد مردم بودند. شخص پیشه وری نماینده منتخب مردم تبریز در دوره چهاردهم مجلس بود.
برنامه عملی و انقلابی فرقه برای برچیدن تمامی مناسبات عقب مانده، ارتجاعی و غیرانسانی از جامعه آذربایجان، شعارهای دموکراتیک فرقه مانند: آزادی عقیده، آزادی مطبوعات، رسمی شدن ترکی آذربایجانی، تقسیم اراضی، قانون کار و بیمه کارگران، تامین رفاه کارمندان، حمایت از صنایع داخلی و حمایت از بازرگانان، حقوق ملی و مشارکت در اداره امور از طریق انتخاب انجمن های ایالتی و ولایتی توانست نیروهای عظیم ملی را در آذربایجان بسیج و متشکل کند.
شاخه ایالتی حزب توده، اتحادیه کارگران تبریز، جمعیت آذربایجان، شخصیت های ملی و آزادیخواه به طرفداری از فرقه بر خاستند و نهایتا اعضای فرقه به ۲۰۰ هزار رسید. سازمان های زنان و جوانان توده های وسیعی را به حمایت فرقه کشاند.

از نظر شما اهداف و برنامه فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری چی بود؟ آیا نهضت ٢١ آذر علاوه بر اهداف وبرنامه هایی که برای آذربایجان ایران داشت، حل مسئله ملی-قومی را در چارچوب ایرانی دمکراتیک مد نظر داشت یا سمت و سوی جدائی طلبانه داشت؟
رابطه این نهضت با جنبش سراسری دمکراتیک مردم ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این نهضت صرفا جنبشی برای خود بود یا تلاشش در همپیوندی با جنبش سراسری کشور بود؟


بیانیه تاسیس فرقه دموکرات که در آذربایجان به "مراجعت نامه" معروف است (رجوع به رای و اراده مردم) در ۱۲ شهریور ۱٣۲۴ در ۱۲ ماده تنظیم و انتشار یافت. بیانیه ۱۲ ماده ای فرقه دقیقا ناظر به لزوم احیای قوانین مشروطه (قانون اساسی) بود که مهم ترین آنها عبارت بودند از:
-   خواست خود مختاری آذربایجان (تشکیل انجمن های ایالتی – ولایتی) ضمن حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران
-   احیای زبان ترکی آذربایجانی و رسمی شدن آن در آذربایجان
-   افزایش سهم نمایندگان آذربایجان
-   تضمین آزادی انتخابات در سراسر کشور
-   مبارزه با فئودالها (تقسیم اراضی)، مستبدین و ارتجاع
دولت های آن زمان: دولت صدر الاشراف (قصاب باغشاه)، حکیم الملک ( از استادان فراماسون، عامل انگلیس) نه تنها به تقاضاهای مکرر آذربایجان جواب ندادند بلکه انتخابات مجلس ۱۵ را به تعویق انداختند، لذا فرقه شعار "فرمان انتخابات را مردم آذربایجان خود صادر خواهند کرد" را مطرح کرد. همین دربار و ارتجاع و استبداد حاکم، هم صلاحیت شیخ محمد خیابانی (مجلس چهارم) و هم صلاحیت پیشه وری (مجلس چهاردهم) را رد کردند!
چرا؟ برای این که می خواستند وضع موجود را، یعنی غارت و بردگی اکثریت قریب به اتفاق مردم را ادامه دهند.
فکر برپائی انجمن های ایالتی- ولایتی (خود مختاری) فکری مشروع، قانونی و براساس بنیان های حقوقی قانون اساسی ایران متکی بود. هم شیخ محمد خیابانی و هم پیشه وری، در مبارزات خود علیه وضع موجود، بر این بنیان های قانونی تکیه می کردند ولی هر زمان با کارشکنی دربار که نماینده ساختارهای کهن و ارتجاعی زمینداران و خوانین و روحانیت بود روبرو می شدند.   پیشه وری فکر احیاء قانون انجمن های ایالتی- ولایتی را سالها قبل از تشکیل فرقه، در سالهای ۱۹۲۰ در روزنامه حقیقت ارگان اتحادیه سراسری کارگران ایران می پرورانده بود:
" برای آنکه ملت بتواند از حقوق خود استفاده نماید، حکومت ملی و اصول دموکراسی کاملا اجرا شود، لازم است که یک مملکت به جمهوری های کوچک تبدیل یابد.... اصول فدراسیون هر چند در ممالک متفاوت است، لیکن اساس آن ها اختلافی ندارد. اصول فدراسیون و اختیار اهل محل تنها برای اجرای انتخابات نیست، بلکه برای جلوگیری از هرج و مرج داخلی و حفظ و ترقی ملت فایده زیاد دارد ....انجمن های محلی برای خاتمه دادن به ملوک الطوایفی ، صحت انتخابات، ترقی تجارت و صنایع محلی وسیله بزرگی است و ضرری هم برای دولت ندارد. اگر دولت همیشه یک قوه علیحده باشد و ملت نیز با نظر منفی همیشه به حکومت نگاه کند، حکومت ملت را گوسفند و ملت حکومت را گرگ تصور کند، روز به روز بر خرابی و بدبختی افزوده خواهد شد".
پیشه وری در همین مقاله نتیجه گیری می کند که: " عقیده فدراسیون در ایران اساسی ندارد. زیرا اکثریت این مملکت بی علم و جاهل است و ما حالا آدم هائی که تهران را اداره کنند، نداریم و به طریق اولی اداره کردن ممالک کوچک امکان ندارد. پس فقط چاره در تشکیل انجمن های ولایتی است. با تشکیل این انجمن ها به خوبی می توان از فکر تجزیه و استقلال جلوگیری کرد و ایرانیت را فوق تمام منافع خصوصی قرار داد".
پیشه وری در سخنرانی خود در سالن شیر و خورشید تبریز در این زمینه تاکید می کند که:
" قانون اساسی به همه خلق های ایران، از جمله خلق آذربایجان این اختیار را داده است. می دانید که انجمن آذربایجان نقش بزرگی در تاریخ مشروطیت ایران بازی کرد. از شرکت کنندگان آن انجمن خوشبختانه آقای رفیعی (نظام الدوله) در این مجلس تشریف دارند. خود ایشان هم از جمله موسسین حزب مان هستند. آقای مستشارالدوله هم از اعضای این انجمن تاریخی هست .... " مردم آذربایجان چهل سال قبل با تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی رشد و استعداد سیاسی خود را نشان داده است {اکنون} فرقه ما این بلوغ و شایستگی را به جهانیان اثبات کند و موانع موجود بر سر راه {تشکیل انجمن ها} را از میان بردارد".
پیشه وری در سخنرانی دیگری باز تاکید می کند:
"ما همیشه گفته ایم و اکنون نیز صریحا می گوئیم: ما بطور جدی به ایران و تمامیت ارضی آن علاقه مندیم. اگر از طرفی خدشه ای به آن وارد شود - شاید جدی تر و فداکارانه تر از ساکنان ایالت های دیگر ایران – برای جلوگیری از آن {خدشه} اقدام خواهیم کرد. با این حال هرگز حاضر نیستیم از دفاع از ملت، زبان و آداب و رسوم و خصوصیات مان – به شرط آن که کشورمان، یعنی ایران را خدشه دار نکند – صرفنظر کنیم. اینجا چیزی که مغایر قانون و حاکمیت خلق های ایران باشد وجود ندارد. بر عکس، اگر ما خود را با دست خودمان اداره کنیم شاید این امر بتواند به تکامل و تعالی ایران رشد بیشتری دهد. نهضت ملی مان دیگر از چارچوب ملی خارج شده و مقام پیشاهنگی جنبش دموکراتیک ایران را احراز کرده است. اکنون دیگر عموم مردم ایران شروع به درک این موضوع و معنای حقیقی آن کرده اند.".

یکی از مسایلی که در این سالها همواره بین فعالین و نحله های سیاسی مختلف مورد مناقشه واختلاف بوده، شرایط و تحولات بین المللی و بویژه نقش نیروهای خارجی در شکل گیری این نهضت بوده و هست. آیا واقعا این نهضت بر بستر شرایط مناسب بین المللی و شرایط خود ویژه ایران در آن شرایط که متفقین بر آن تسلط داشتند، شکل گرفت یا آنطور که بعضیها معتقد هستند، نهضتی بود که دست ساز و دست نشانده اتحاد شوروی بود؟ آیا فکر میکنید، یک نهضت و جنبش مجاز به استفاده از شرایط بوجود آمده ملی و بین المللی به نفع خود هست؟

یکی از مهمترین مسائلی که علیه نهضت آذربایجان مطرح می شود، وابسته بودن آن به شوروی است، رابطه جنبش و سران آن با شوروی چگونه بوده است. آیا تشکیل فرقه دمکرات و انحلال سریع کمیته ایالتی حزب توده ایران در آن و مسلح شدن فرقه و قدرت گیری آن با کمک و یا به دستور شوروی صورت گرفت؟ اصولا رابطه بین فرقه دمکرات با شوروی چگونه بود؟
موضوع تجزیه طلبی را دستگاه های تبلیغاتی رژیم پهلوی و شبکه های خارجی فعال حامی رژیم در ایران آگاهانه و با هدف های معینی در بوق دمیدند. چرا؟ برای این که با این تبلیغات (انگ) می خواستند، تاثیر سیاسی- اجتماعی و آزادیخواهانه مبارزه ملی مردم آذربایجان برای آزادی و عدالت و برابر حقوقی ملی آنها را در نزد خلق های ایران و منطقه خنثی کرده و عکس العمل مخالف آنها را در مقابل "تجزیه" ایران برانگیزند. شبح تجزیه هنوز هم تاثیر خود را دارد و سبب محکومیت فرقه و موقعیت ممتاز آن در تاریخ معاصر در نزد عده ای که با تاریخ واقعی و روایت غیر رسمی آن آشنا نیستند می شود.   
آنها دو رشته عملیات علیه نهضت ملی راه انداختند: از یک طرف به جعل شایعات، دروغ و افتراء علیه نهضت دست زدند، و از طرف دیگر تبلیغات دامنه داری علیه نهضت از طریق عوامل شبکه های تحت امر سیا و انتلیجنت سرویس، دربار، ارتش، سید ضیاء، مطبوعات داخلی - خارجی که توسط رادیو های لندن، آنکارا و دهلی پراکنده می شد به راه انداختند.
تمرکز عمده جنگ روانی - تبلیغاتی علیه نهضت ملی آذربایجان روی چند موضوع می چرخید:
-   فرقه را شوروی بوجود آورده است تا امتیاز نفت شمال را تحصیل کند
-   نهضت را یک مشت مهاجر طبق نقشه شوروی بوجود آوردند تا آذربایجان را از ایران تجزیه و به جمهوری آذربایجان الحاق نمایند، لذا فرقه در آذربایجان پایه و پشتیبانی مردمی ندارد
- عدم تخلیه ایران برای کسب امتیاز نفت شمال است.
واقعیت این است که، عدم تخلیه ایران توسط ارتش سرخ نه مربوط به ایران که در رقابت با انگلیس بود که ارتش آن کشور مصر، لبنان و یونان اشغالی را تخلیه نمی کرد. هدف شوروی فشار به انگلیس برای تخلیه کشورهای اشغالی بود.
پیشنهاد قراداد نفت شوروی به ایران در خصوص نفت شمال نیز عکس العملی در رابطه با مذاکرات مخفی دولت ساعد با شرکت های آمریکائی بود.
اظهاران "جرج کنان" کاردار سفارت آمریکا در مسکو و نیز کنسول انگلیس در مشهد "کلارمونت اسکراین" نشان می دهد که شوروی چشم داشتی به نفت شمال نداشته و این مسئله عکس العملی در مقابل دادن امتیاز نفت به آمریکا بود، و ماندن ارتش سرخ در شمال ایران نیز صرفا عکس العملی در مقابل عدم تخلیه مصر، لبنان و یونان توسط نیروهای نظامی انگلیس بود.
جرج کنان: "انگیزه اخیر رفتار شوروی در شمال ایران شاید صرفا نفت نباشد، بلکه نگرانی از نفوذ احتمالی خارجی ها در آن منطقه که با مسئله وجهه عمومی ارتباط می یابد، نیز مطرح است. نفت ایران مهم است، اما نه به عنوان چیزی که مورد نیاز روسیه است، بلکه به عنوان چیزی که ممکن است در صورت بهره برداری هر کشور دیگری از آن خطرناک باشد".
کلارمونت اسکراین: "دخالت قدرتمندانه آمریکا به صورت حضور هیئت های مالی، نظامی و هیئت ژاندارمری، یورش آمریکا برای تصرف بازارهای ایران و مهم تر از همه تلاش شرکت های استاندارد اویل، اکیوم و شل برای دست یابی به امتیازات نفتی بود که روس ها را در این کشور از متحد دوران جنگ به رقیب دوران جنگ سرد تبدیل کرد".   
دولت ساعد مذاکرات مخفی نفت را با شرکت های آمریکائی آغاز و قرار داد آن مورد توافق قرار گرفته بود. طوسی نماینده مجلس در مرداد ۱٣۲٣ در جلسه مجلس پرده از روی مذاکرات محرمانه برداشت. حزب توده، مطبوعات آزادی خواه و دکتر مصدق و .... اعتراضات شدیدی را آغاز کردند و از دولت ساعد خواستند که نتیجه مذاکرات را گزارش کند.
در این زمان کافتارادزه معاون وزارت امور خارجه شوروی در عکس العمل به مذاکرات دولت ساعد با آمریکا، با پیشنهاد متقابلی به تهران می آید و نهایتا، مجلس طبق ماده واحده ای هرگونه مذاکره برای واگذاری منابع نفتی به خارجی ها را موکول به بعد از تخلیه ایران از قوای اشغالی می کند.
اظهارات دکتر مصدق در این زمینه در مجلس بسیار روشنگرانه است: "اگر آقای نخست وزیر (ساعد مراغه ای) به شرکت های آمریکایی گفته بودند، مادام که جنگ تمام نشده و مادام که قوای آمریکا از مملکت خارج نشده دولت داخل مذاکره نمی شود ... دولت شوروی هرگز از ما تقاضای امتیاز نمی کرد. وقتی از آن طرف دنیا دولت آمریکا تقاضای امتیاز کند، دولت شوروی که همسایه ماست، چرا نکند؟ و آنهائی که می گویند که اعطای امتیاز به شرکت های تابعه دولت آمریکا از این لحاظ که آن دولت با ما مجاور نیست، خالی از ضرر است، در اشتباه اند. تنها عدم مجاورت دلیل نیست که دادن امتیاز به آن دولت یا به شرکت های آمریکایی برای ما ضرر نکند. آمریکا دولتی نیست که مجاورت یا عدم مجاورت آن با ما فرق بکند".
تهمت تجزیه طلبی را شبکه های جاسوسی آمریکا و انگلیس و عوامل داخلی آنها نظیر دربار و مطبوعات وابسته ... برای تحریک احساسات ملی مردم ایران و بدنام کردن فرقه در بوق دمیدند. در ادامه همان مقاصد بالا مهاجرین را محرک و اداره کننده نهضت قلمداد کردند در حالیکه مهاجرین که همه آنها در دوره رضا خان به ایران بازگشتند ۱۶ هزار بودند که شامل زنان و کودکان هم می شدند، تعداد کثیری از آنها دور از مسائل سیاسی به زندگی خود ادامه دادند و غالبا هم سابقه فعالیت سیاسی و یا تحصیلات عالی نداشتند.
- اعلامیه ۱۲ شهریور فرقه، اسناد منتشر شده فرقه، موضع گیری رهبران فرقه، موافقت نامه فرقه با دولت مرکزی ( ۲٣/٣/۱٣۲۵) و مهم تر از همه، مدارکی که از آخرین شعارهای ۲۵۰۰ اعدامی در چوبه های دار و میدان های تیرباران بجای مانده گواه این مدعی است.   فرقه نه در پی تجزیه ی آذربایجان که در پی احیای قوانین مترقی دوران مشروطه و احقاق حقوق ملی مردم آذربایجان و برقراری آزادی های اساسی و تامین عدالت اجتماعی بود که طی حکومت مستبد و وابسته رضا خان لگد مال شده بود..
نهضت ملی- دموکراتیک آذربایجان ریشه های مردمی داشت و جنبشی بود خود جوش، جنبشی برای تامین آزادی عدالت و تضمین آن بوسیله خود مردم و نیروهای مسلح و مردمی آن. به چند سند در این مورد توجه کنید:
کنسول انگلیس در تبریز: " نمی توان انکار کرد که در بین کارگران و دهقانان این استان احساسی وجود دارد که من همیشه آن را خشم طبیعی نسبت به بی لیاقتی و فساد حکومت ایران قلمداد کرده ام. و باز نمی توان انکار کرد که بدبختی ها و بی عدالتی هائی وجود دارد که اگر در هر کشور دیگری بود، به شورش خود انگیخته منجر می شد. نمی توانم باور کنم که این نهضت کاملا کار روس ها باشد. بلکه به نظر می رسد که آنها از یک وضعیت انقلابی واقعی بهره برداری می کنند. هرچند آنها مهاجران را به میان دهقانان فرستاده اند ولی دهقانان هم آماده همکاری بوده اند ... "
کنسول آمریکا در تبریز نیز تاکید می کند که: " چنین جنبش هایی از حمایت وسیع مردمی برخوردار است و شکایات و نارضایتی های حقیقی از حکومت مرکزی را نشان می دهد".
سفیر کبیر آمریکا در ایران "موری" به وزارت امور خارجه آمریکا گزارش می کند: " مقامات رسمی ایران در تبریز اظهار می دارند که فرقه دموکرات آذربایجان تکیه گاه توده ای ندارد .... کنسول ما و کنسول بریتانیا در تبریز تاکید می کنند: در آذربایجان نسبت به حکومت تهران عیمقا نفرت دارند".
در مقابل گزارشات رسمی فوق که از زبان خود نمایندگان رسمی کشورهائی که دست در دست دربار و ارتجاع مرکز علیه فرقه توطئه می کردند، ببینید نخست وزیر وقت حکیمی درباره فرقه چه می گوید، حکیمی در گزارشی که در جلسه (۱۹/۱۰/۱٣۲۴) به مجلس داده بود اظهار می دارد که: "به نظر بنده اکثریت قریب به اتفاق کسانی که در آن دسته {فرقه} وارد هستند آذربایجانی نیستند"!؟
دکتر مصدق در همان جلسه در پاسخ حکیمی گفت: "نظریات من این بود که بین دولت راجع به طرز اداره نمودن قسمتی از مملکت با اهالی آنجا (آذربایجان) اختلاف حاصل شده است. باید با اهالی محل داخل مذاکره شد. شاید اختلاف را بتوان با خود آنها حل کرد. من برای صلاح و صواب ملت ایران از آقای حکیمی خواهش می کنم بیش از این وقت مملکت را ضایع نکند، فورا از کار کناره گیری کند".
بخاطر داریم که همان رفتار حکیمی را تیمسار آزموده استاندار شاه در آذربایجان - در اثنای قیام تبریز - در نطق (۱٣۵۶/۱۱/۲۹) رادیویی فریاد می زد: "به خدا اینها آذربایجانی نبودند. اینها از آن ور مرز آمده بودند"!؟
این اسناد نشان می دهند که نهضت ملی - دموکراتیک آذربایجان دارای زمینه های عینی بوده و قیام ملی و نهضت دموکراتیک مردم آذربایجان چیزی نبود که به فرمان شوروی و چند مهاجر صورت بگیرد.

از نهضت ملی ٢١ آذر در سال ١٣٢٥ تا کنون هیچگاه حرکتها و مطالبات ملی-قومی در آذربایجان فروکش نکرده است. در اشکال گوناگون ادامه داشته است. این پیوستگی و تفاوتهای حرکتها و مطالبات ملی-قومی آن روزی با امروز را چگونه ارزیابی میکنید. اگر از نظر شما این پیوستگی و تفاوتها واقعی اند، این تحول را چگونه باید فهمید؟

اعضای فرقه و طرفداران حکومت ملی بعد از آن سرکوب های خونین که به شهرستان ها ی ایران مهاجرت کرده بودند در صفوف حزب توده و یا جمعیت های آذربایجانی مقیم تهران به فعالیت ادامه دادند. در همه شهرها هسته های خود جوش به وجود آمد و در تبریز چهار گروه فعال به نام فرقه دموکرات آذربایجان به یارگیری پرداختند. این چهار گروه سپس تر در تبریز در یک تشکیلات واحد گرد آمدند و فعالیت مخفی فرقه دموکرات گسترش یافت و در جریان مبارزات ملی برای ملی کردن صنعت نفت نقش چشم گیری داشت.   میتینگ صلح در خرداد ماه ۱٣٣۰ در تبریز که با شرکت بیش از ۲۰ هزار نفر تشکیل شد، اولین میتینگ بعد از سال ۱٣۲۵ بود و انسجام و عظمت میتینگ دربار و دست نشاندگانش را در آذربایجان سراسیمه کرد.   این سازمان در سال ۱٣٣۷ توسط ساواک کشف و درهم شکست و ۵ تن از رهبران آن: ایوب کلانتری، جواد فروغی، علی عظیم زاده جوادی، خسرو جهانبان آذر، حسن ذهتاب اعدام، و دیگران به حبس های چند سال تا ابد محکوم شدند.
به فاصله کمتر از ۱۰ سال گروه های چریکی آذربایجان شکل گرفتند و به ستون فقرات جنبش چریکی ایران در مبارزه علیه رژیم شاه و پشتیبانان بین المللی آن تبدیل شدند.
رهبر فرقه زنده یاد پیشه وری که خاطره اش الهام بخش مبارزه نسل های آینده است و تا ابد در قلب و روح ملت آذربایجان عزیز و زنده خواهد ماند، از آنجایی که برای ادامه مبارزه در تدارک بازگشت و سازماندهی مبارزه پاتیزانی در داخل بود، و این امر با سیاست های وقت دولت شوروی هم خوانی نداشت به شکل ناجوانمردانه ای به قتل رسید.
نهضت ملی و دموکراتیک مردم آذربایجان نشان داد که با کشتار و اعدام نمی توان اراده ملتی را برای کسب حقوق خود از بین برد.

از نظر شما تفاوت بین فدراتیو ملی- منطقه ایی که مورد مخالفت شدید مخالفان فدراتیو در ایران قرار دارد، راه رسیدن شهروندان غیر فارس ایرانی به مطالبات ملی-قومی اشان غیر از فدراتیو در کدام یک از اشکال غیر متمرکز حکومتی قابل تصور است؟

فدرالیسم در کشور چند ملیتی و چند فرهنگی مانند ایران، فقط می تواند یک فدرالیسم ملی (اتنیک)، البته در معنی عام آن باشد. در غیر این صورت این فدرالیسم نخواهد بود، بلکه سازماندهی کشور به استان های جدید و بخش های اداری متفاوت خواهد بود. شما می توانید در این مورد به پلاتفرم جنبش فدرال دموکرات آذربایجان نظری بیاندازید، که بعد از انتشار با دهن کجی عده ای از پان ایرانیست های استخوان دار مواجه شد. طرح هرنوع فدرالیسم و یا عملی کردن آن - هرچند در هرکشور مفروض دارای ویژگی و تفاوت های خاصی است – از مسیر به رسمیت شناختن وجود ملیت ها، هویت ملی آنها و رسمی و قانونی شدن و تضمین حقوقی آنها می گذرد. بدین معنی که مردم هر منطقه ملی باید امور داخلی خود را خود اداره کنند و مقامات و مناصب مسئول باید منتخب خود اهالی باشد. مطرح کردن فدرالیسم با پریدن از روی شناخت، احترام و تضمین حقوق و هویت ملی ملیت های ایران، فدرالیسم بی محتوای و فریبی بیش نخواهد بود. در ایران هر نوع فدرالیسم واقعی، در خطوط عمده آن، لاجرم بار و مضمون ملی خواهد داشت. زیرا اکثریت عمده جمعیت های ملی در مناطق ملی خود ساکن اند و به هویت و تفاوت های خود در حین آگاهی به لزوم همزیستی با دیگر ملیت ها نیز واقفند. با تقسیم های اداری کاذب که فقط جنبه امنیتی داشته و در خدمت آسیمیلاسیون برنامه ریزی شده و تجزیه مناطق ملی (نمونه بارز آن آذربایجان) قرار دارد و آگاهانه تخم کینه و نفرت ملی را می کارد راه به جائی نمی شود برد و نتیجه ای جز ناامیدی و خشم و نفرت روز افزون که فردا می تواند تر و خشک را با هم بسوزاند نخواهد داشت. مانع عمده باز شدن مسیر درست در جهت حل مسئله ملیت های ایران و حل عادلانه نابرابری های ملی نهادینه شده در ایران از یک طرف حکومت جمهوری اسلامی و پس مانده های رژیم سابق و قلم بدستان آنها هستند و از طرف دیگر روشنفکرانی هستند که یا مخالف برابرحقوقی ملیت ها هستند و یا سکوت توام با رضایت در این زمینه پیشه کرده اند. ولی باید به این واقعیت هم اذعان داشت که در ۵ -۶ سال اخیر یک تحول جدی و تدریجی در نگرش بسیاری از نیروهای سیاسی نسبت به ستم ملی در ایران انجام گرفته است که مایه امید واری است ولی بهیچوجه کافی نیست. ما امیدواریم که این تحول هر روز منسجم تر، شفاف تر شده و نه جنبه نمایشی و رفع تکلیف که جنبه برنامه ای، عملی و روزمره پیدا کند، تا بتواند یک مرکز ثقل برای کمک به تغییر وضع موجود در این زمینه ایجاد کند. بدیهی است که در میان خود ملیت های ایران نیز به انسجام فکری - تشکیلاتی و نگرش دموکراتیک برای حل این معضل ملی نیاز مبرم است، که تنها می تواند با باز شدن درهای دیالوگ با نیروهای مترقی عملی گردد. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست