ریشه یابی نظرات چپ سنتی در مبانی سیاست جنبش زنان در ایران - ۱
پیمان نعمتی
•
بررسی دوره دهه های ۶۰-۹۰ شمسی نشانگر آن است که نظرات چپ سنتی در مبانی سیاست جنبش زنان هنوز بعنوان یک گرایش جدی در این جنبش وجود دارند و پس از نزدیک به دو دهه عقب نشینی و تعدیل، بعد از انتخابات ۱۳۸۸ بار دیگر به شکل آشکار خود را در تعیین استراتژی برای جنبش زنان نشان می دهند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٨ آذر ۱٣۹۱ -
۱٨ دسامبر ۲۰۱۲
بررسی دوره دهه های 60-90 شمسی نشانگر آن است که نظرات چپ سنتی در مبانی سیاست جنبش زنان هنوز بعنوان یک گرایش جدی در این جنبش وجود دارند و پس از نزدیک به دو دهه عقب نشینی و تعدیل، بعد از انتخابات 1388 بار دیگر به شکل آشکار خود را در تعیین استراتژی برای جنبش زنان نشان می دهند.
در دو دسته مبانی نظری چپ سنتی تاثیرات عمیق تاریخی خود را ادامه می دهند و عامل بازدارنده جنبش زنان در تدوین سیاست های مستقل و اتحاد نظری در سیاست های عمومی برای دستیابی به یک چشم انداز مشترک و ایجاد یک "چتر حمایتی" (1) سازمانی شده است. در یک دسته، ادامه تعدیل شده تئوری انقلاب، نفی استراتژیک رفرم، اولویت دائمی اهداف سیاسی و برقراری رابطه سنتی با اپوزیسیون سیاسی هستند و در دسته دیگر، پیش شرط سکولاریسم، خواست جدایی دین از دولت و نفی هویت فمینیستی زنان اسلامی قرار دارند.
در دوره رشد و نمو فعالیت های زنان 1368-1388 "بهار جنبش زنان" (نوشین احمدی خراسانی - 1391) هیچ نشانه ای جدی از تلاش های تئوریکی در نقد مبانی سیاسی بازمانده از دوره تاریخی تسلط چپ سنتی در مسایل زنان دیده نمی شود. این مبانی در دوره سیاست های تعدیل شده چپ های سنتی بوسیله حلقه ای ارتباطی گروههای زنان مارکسیست، سوسیال فمینیست در جنبش زنان و تاثیرات اپوزیسیون سیاسی حفظ شده اند.
در دوره انتخابات 1388 جنبش زنان با ضرورت عاجل تدوین سیاست خود در برابر حاکمیت و اپوزیسیون سیاسی قرار گرفت. اکنون بعد از یک دوره 3 ساله "سردرگمی ها" در تدوین سیاست های جدید گروهبندی های جدید زنان در حال شکل گیری است که در اساس بعلت عدم نقد مبانی سیاست به ارث رسیده از چپ سنتی در طول دو دهه گذشته، بخشی از زنان بر اساس همان مبانی به پذیرش استراتژی های سیاسی گروههای اپوزیسیون سیاسی گرایش یافته اند که این استراتژی ها بر اساس "دو دسته از مبانی سیاسی چپ سنتی" مورد بحث این نوشته، شکل می گیرند.
در این نوشته در بخش اول با بررسی نظرات دوره های گذشته چپ های سنتی درباره مسایل زنان و فمینیسم و نظرات دوره عقب نشینی و تعدیل و همچنین در شرایط کنونی آنان به بررسی دوره بهار جنبش زنان و نشانه ها و علل عدم نقد مبانی نظری چپ سنتی در تدوین سیاست زنان پرداخته می شود. در بخش دوم به معرفی دو دسته از مبانی سیاسی بازمانده از چپ سنتی و نقد نظرات برخی نظریه پردازان جنبش زنان و در پایان برخی نتیجه گیری ها ارائه می شود.
زمینه های بحث: نظرات چپ سنتی در گذشته و در اشکال جدید درباره مسایل زنان
(در این نوشته چپ ایرانی به سه دسته تقسیم بندی شده است. تفکر سوسیال دموکراسی که بنیادهای نظری اش بطور تاریخی در چپ اروپا سابقه دارد. چپ دموکرات که در طول دو دهه گذشته بطور عمده از جدایی تفکرات چپ سنتی قوام یافته و با نفی تئوری های اساسی مارکسیستی – لنینیستی مانند دیکتاتوری پرولتاریا، دولت سوسیالیستی با سیستم تک حزبی، رهبری طبقه کارگر وسانترالیسم دموکراتیک مشخص می شود و از نمایندگان آن سازمان فدائیان خلق (اکثریت ) است. چپ سنتی که در اساس کلیات نظرات بنیادی مارکسیستی – لنینیستی به ویژه تئوری های اجتماعی آن را حفظ کرده است و در بخش معتدل آن حزب توده ایران و در بخش انقلابی آن سازمان راه کارگر قرار دارد).
بیش از یک قرن تئوری های مارکسیستی و لنینیستی تدوین استراتژی های سیاسی گروههای اجتماعی در ایران و به ویژه چپ را تحت تاثیر جدی قرار داده اند. تا زمان قبل از آغاز بهار جنبش زنان در ایران 1368 تئوری های سیاسی مربوط به زنان بعنوان حقایق مطلق در ذهنیت فعالین سیاسی در نظر گرفته می شدند. در برابر پرسش مهم اینکه مبانی سیاست های کنونی بعد از انتخابات 1388 گرایش های متنوع جنبش زنان از طریق چه روندهایی و چگونه و بوسیله چه نوشته ها و بحث هایی تدوین شده اند، می باید به گذشته و منشا تئوریکی این نظرات سیاسی آنان پرداخت.
مارکسیسم بعنوان سیستم علمی
تاثیرات تاریخی مارکسیسم و ارائه آن بعنوان تئوری های علمی و سیستم سازی از مفاهیم اجتماعی وپایه گذاری سوسیالیسم علمی در جنبش های اجتماعی همانند جنبش زنان انبوهی از تئوری های سیاسی قرار داده است که در ذهنیت این جنبش ها بعنوان تئوری هایی ثابت و جامد پذیرفته شده است. چپ سنتی با تاثیرات تاریخی خود بر اساس ارائه مارکسیسم بعنوان سیستم علمی و آئینی خطا ناپذیر و حقیقت مطلق در جنبش های اجتماعی در ایران همانند جنبش زنان تئوری های اجتماعی خود را در بنیادهای نظری این جنبش ها قرار داده است. دوره طولانی از تاثیرات مارکسیسم بعنوان یک دکترین و مکتب در ذهنیت و نظرات زنان نیاز به نقد مبانی سیاست های " حاضر و آماده " چپ سنتی را با استفاده از تئوری های فمینیستی و همچنین دیگر تئوری های اجتماعی مانند متدولوژی و جامعه شناسی مارکس را ضروری ساخته است. عدم معرفی نقد های سوسیال دموکراسی از تئوری های اجتماعی مارکسیستی – لنینیستی و ناپیگیری چپ دموکرات در نقد بنیاد های نظری چپ سنتی در ایران باعث شده تا برخی نظرات اساسی اجتماعی چپ سنتی تاثیرات بازدارنده در جنبش زنان در ایران طبیعی و ثابت قلمداد شده و ادامه یابند.
از گذشته چپ سنتی و رابطه با جنبش زنان و فمینیسم
هر چند مدت هاست که چپ سنتی در برابر عروج جنبش های زنان و تئوری های فمینیستی به عقب نشینی های جدی پرداخته است اما برای شناخت اشکال جدید نظرات آنها نیاز است تا به اشکال اولیه نظرات آنان پرداخته شود. چپ سنتی همواره رهایی و رفع ستم از زنان را تنها با نابودی جامعه طبقاتی و با رهبری طبقه کارگر و حزب پیشاهنگش و تصرف قدرت دولتی عملی می دانست و خواهان تربیت زنان بوسیله پرولتاریا بود. چپ سنتی در ابتدا فمینیسم را دست پخت امپریالیسم و خطرناک و عاملین بورژوازی می دانستند و آنرا موجی پلید و زشت ارزیابی می کردند.
چپ سنتی ایرانی در قدم های بعدی در طول دو دهه گذشته در برابر قدرت یابی جنبش زنان با نظرات مارکسیستی فمینیستی و یا سوسیال فمینستی به تعدیل مواضع خود رسید. بیان اینکه عامل زن نمی تواند به تنهایی عامل اصلی باشد و فمینیسم فراطبقه نیست، سعی در آشتی با جنبش های مستقل زنان داشت اما در اساس بر تئوری های بنیادی خود اصرار دارد. اینکه سوسیال فمینسیت ها باید صف طبقاتی و گرایش سوسیالیستی را درون جنبش زنان تقویت کنند و تا زمانی که سرمایه داری است زنان به برابری دست نخواهند یافت. این تعدیل ها شامل موضوع هدف اصلی تصرف قدرت دولتی، دولت سوسیالیستی و رهبری نشده است. هر چند در ادبیات جدید چپ سنتی واژه های تعدیل شده بجای مفاهیم اصلی بکار می رود، همانند واژه رهبری با دادن سکان انقلاب به دست طبقه کارگر، جنبش کارگری محور است، جنبش زنان زیر پرچم سوسیالیسم و یار و متکی به جنبش کارگری است، بیان می شوند. همچنان که واژه های سرنگونی رژیم با تغییر رژیم و مفهوم انقلاب با قیام عمومی و شورش گرسنگان و جنبش نافرمانی مدنی عرضه می شوند.
از اوایل دو دهه گذشته گروههای زنان همسو با بنیادهای نظری چپ سنتی بطور مستقل مواضع خود را اعلام می کنند و نظرات اساسی چپ سنتی را بعوان برنامه سیاسی خود و جنبش زنان اعلام می کنند. این سیاست ها در سه مورد بیان شدند: 1- سرنگونی، تغییر حاکمیت سیاسی بعنوان مانع اصلی آزادی زنان که شکل تعدیل شده تصرف قدرت دولتی با رهبری احزاب کمونیستی است 2- نفی هرگونه رفرم استراتژیک و رفرمیست های درون حاکمیت که تائید تئوری انقلاب است 3- پیش شرط سکولاریسم برای آزادی زنان که شکل جدید ادامه فرقه گرایی و خود محوری چپ سنتی بوده است. از نمونه های این نظرات می توان به موارد زیر توجه کرد:
گروه زنان در فرانکفورت : خود را متعلق به جنبش مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی حاکم در ایران می داند(2).
کمپین دفاع از حقوق زنان: آزادی و برابری برای زنان را در گرو سرنگونی جکهوری اسلامی می داند(3).
کمیته 8 مارس و جمعیت مبارزه برای آزادی زنان ایران: تنها راه چاره را سرنگونی جمهوری اسلامی می داند(4).
میترا فخیم ( از نشریه زن در مبارزه): زنان ایران برای دستیابی به حقوقشان رها شدن از هرگونه تلقی دینی و جدایی مذهب از دولت است(5).
آذر درخشان: محافظین ساختار پدرسالارنه کسانی جز مرتجعین جمهوری اسلامی نیست(6).
مهرداد درویش پور: مبارزه برای سکولاریسم پیش شرط آزادی زنان در ایران است(7).
توران عازم: افشای ماهیت دولت مذهبی و مقابله با بنیادگرایی وظیفه زنان است. " وجود یک صف بندی طبقاتی-در درون جنبش زنان بیش ار بیش احساس می شود و پایه اجتماعی خیلی مستحکمی دارد، بنابر این پیشنهاد من روشن است: صف طبقاتی و گرایش سوسیالیستی درون جنبش زنان را تقویت کنیم و اجازه ندهیم مرزهای طبقاتی در درون این جنبش مخدوش شود(8)
هایده مغیثی: جدایی دین از دولت اولین شرط ایجاد یک جامعه مدرن است می داند (9) و معتقد است که "استنتاج های آشتی جویانه در برابر جمهوری اسلامی، حمایت ضمنی از حکومت اسلامی، تقویت حقانیت رژیم، توهم آفرینی در مورد رهبران رژیم، رویگردانده از برخوردهای انتقادی در مقابل سیاست های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی، شیفتگی فمینیست پوپولیست ها به "فمینیست های اسلامی" شدیدتر از شیفتگی حزب توده به " دموکراتهای انقلابی" است (10).
شادی امین: خواهان جدایی دین از دولت برای آزادی زنان است(11).
آزاده آزاد: پیش فرض فمینیسم گروههای لائیک است و اسلام زادیی بایسته جنبش زنان است(12).
اعظم کم گویان: جدایی دین از دولت پیش شرط هر بهبود و تحولی در امر زنان است و " مصافها و جدال های زنان در ایران بخش وسیعی از جنبش فمینیستی را به تقبل برای حفظ اسلام و آشتی و امتزاج اسلام با حقوق زنان وادار کرده است "(13).
پروانه بکاه، ژاله احمدی، مینا اسدی، نسرین پارسا، شهین نوایی، شهلا مجاب و رفعت دانش از فراخوان" کمیته برگزارکننده 8 مارس" حمایت کردند که اعلام داشته که " جمهوری اسلامی جریانی بنام فمینیسم اسلامی علم کرده تا جنبش مقاومت زنان را مسخ و منحرف سازد"(14).
پیکار زن: آزادی زن در گرو سوسیالیسم و جدایی دین از دولت است(15).
نشریه آوای زن: "اکنون هنگام فروپاشی نظام فرا رسده است - تلاشی نظام جمهوری اسلامی با گام های بزرگ زنان تسریع می شود - زنان ایران برای آزادی خود چاره ای ندارند جز آن که یک سره بر جدایی دین از دولت پافشاری کنند و این به یعنی به گور سپردن حمهوری اسلامی(16).
شهرزاد مجاب: تا ریشه های روابط سرمایه داری خشک نشود، هیچگونه رفرمی نمی تواند انجام بگیرد(17).
اشکال جدید نظرات چپ سنتی در جنبش زنان
همزمان با کاهش فعالیت های اصلاح طلبانه سیاسی در ایران و ناامیدی از کسب دستاوردهای پایدار از فعالیت های رفرمیستی زنان بار دیگر نظرات سیاسی چپ سنتی زمینه مناسبی برای تعیین استراتژی درباره مسایل زنان یافته اند. از نمونه های جدید و بیشمار این نظرات می توان به موارد زیر مراجعه کرد:
سحر صبا از مشی لبیرالی جنبش زنان و سیاست اصلاحات آرام و تدریجی و متکی به تغییرات در چارچوب قانون انتقاد می کند و از نیاز به تغییر ساختارهای سیاسی و مصصم به عبور از نظام حاکم و اتحاد با طبقه کارگرو ایجاد راهکارهای انقلابی را توصیه می کند(18).
بیانیه شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی در آلمان حکومت حمهوری اسلامی را مانع اصلی برای رهایی از قید ستم جنسی زنان ایران می داند(19).
شادی امین، به نظر او از عوامل علت شکست جنبش بعد از انتخابات 1388 امید به بالایی ها و تلاش برای حفظ کلیت نظام و دوری رهبران از نیروهای برانداز بوده است(20).
محمد مالجو جنبش کنونی زنان ایران را در اتئلاف طبقاتی با بورزوازی می داند و خواهان جهتگیری طبقاتی جدید است(21).
دوره 20 ساله (1368-1388) جنبش زنان و ناپیگیری در نقد مبانی سیاست چپ سنتی
در جنبش زنان اکثریت نظریه پردازان توافق دارند که تا اواخر دهه 60 شمسی نظرات چپ مارکسیستی بر مسایل زنان تسلط کامل داشته اند و نگاه دنباله روانه از سیاست های مبنی بر ایدئولوژی غالب بود. این دوره چنین تصویر می شود که "سالهای پایانی دهه شصت در ایران تمام صداهای زنانه زیر آواری از رویدادهای هولناک و رگبار مانند، مدفون ماند و طرفه آنکه، بسیاری از زنان پیشرو و فعال، خود نیز به گونهای خودخواسته، از دیدگاهی ایدئولوژیک و سیاستزده از هر طیفی، صدای خود را خفه کردند (منصوره شجاعی-اسفند1391).
بررسی دوره آغاز دهه 70 بوسیله چندین نظریه پرداز جنبش زنان تصویری روشن از فعالیت ها را نشان می دهد. پس از یک زمان کوتاه محافل خانگی بعنوان محل های بحث و گفتگو جنبش زنان با انفجار فعالیت های عملی روبرو می شود که تا پایان دوره 20 ساله 1388 ادامه می یابد و کمبود تلاش های نظری در نقد مبانی سیاسی به ارث رسیده از گذشته و چپ سنتی به روشنی دیده می شود.
تصویر گویای پروین اردلان از این دوره غلبه کامل فعالیت های عملی را به روشنی نشان می دهد:
روند سازمانیابی زنان به تدریج طی سالهای 1370 و 1380 پی گرفته شد. جنگ پایان یافته بود و سیاست دولتهای وقت توسعهی اقتصادی، و سپس توسعهی سیاسی بود و از این رو بحث آزادیهای مدنی و سیاسی امکان طرح داشت. زنان در محافل و جلسات مطالعاتی و ارتقای آگاهی، نهادهای کودکان، محیط زیست، نهادهای مطبوعاتی، انتشاراتی زنان یا ناشران زن، و گروههای زنان یکدیگر را پیدا میکردند. به عنوان مثال در سالهای 1370محافل زنان، انجمن حمایت از کودکان و انجمن زنان محیط زیست از نهادهای تاثیرگذار در گرد آمدن زنان و زمینهساز فعالیتهای جمعی آنان بودند، فعالان این عرصه هم غالبن به نسل پیش از انقلاب تعلق داشتند و دارای سوابق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بودند، در باب طرح مباحث زنان به طور خاص، نشریات و گروههایی چون مجلهی زنان، انتشارات روشنگران و توسعه، مرکز فرهنگی زنان نقشی موثر در طرح مسایل زنان و فعالیتهای مطبوعاتی، انتشاراتی یا اکتویستی داشتنند، با افزایش کمی و کیفی سازمانها و نهادهای حوزهی زنان و سازمانیابی زنان در نقد و اعتراض به موقعیت تبعیضآمیزشان، توان جنبش زنان نیز افزایش یافت. در این روند، افراد مستقل، گروههای غیر ثبت شده زنان، انجمن یا انجمنهای غیردولتی ثبت شده، به تنهایی یا با همکاری چند سازمان و سایت، نشستها وکمیپنهایی را شکل میدادند و از زوایای گوناگون به طرح مسایل زنان میپرداختند. استراتژیهای گوناگون از جمله نقد و اعتراض، دور زدن و چانهزنی، بیانیهنویسی و جمعآوری امضا، برگزاری تجمع... اشکال مختلف ایستادگی و مقاومت¬ در جنبش زنان بودند. این فعالیتها در قالب حرکتهای فردی، گروهی و سازمانی، ائتلافی، شبکهای سازمان مییافت؛ هم به فراخور پویایی جنبشی و درک ضرورتها و هم به مثابهی مقاومت در برابر سرکوب مداوماز جمله چالشهای مطرح برای فعالیت مشترک گروههای زنان با یکدیگر، میزان استقلال گروهها از دولت و تامین هزینههای فعالیت بود، این امر در مرزبندی گروهی موثر بود (اردلان- شهریور 1391).
در کتاب جدید نوشین احمدی خراسانی که توصیف کامل این دوره " بهار جنبش زنان " را مورد نظر دارد ما با مجموعه کاملی از فعالیت های عملی جنبش زنان مواجه هستیم. منصوره شجاعی در معرفی این کتاب به بخشی از این فعالیت ها اشاره می کند:
اعتبار چهار فصل بخش دوم کتاب به چهار ائتلاف مهم زنان نسبت داده میشود که اولین آن “جمع هم اندیشی زنان” در سال ۱۳۸۲ است و “کمپین یک میلیون امضا” در سال ۱۳۸۵، “ائتلاف علیه لایحه خانواده” در سال ۱۳۸۷، و سرانجام “همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات” در سال ۱۳۸۸ ----- از دیدگاه نویسنده “جمع زنان ناشر"، اولین مراسم علنی هشتم مارس (روز جهانی زن) در شهر کتاب، تأسیس “مرکز فرهنگی زنان"، اولین مطالبه عمومی برای کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، شکل گیری نخستین کمپین در جنبش زنان با نام “کمپین زنان و مردان علیه خشونت تا ۸ مارس"، و شکل گیری تجمعهای مسالمت آمیز، به عنوان حرکتهای تاثیرگذار در دوران اصلاحات از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲ برشمرده شده است (منصوره شجاعی- آبان 1391).
از نوشته هایی که دوره 20 ساله بررسی شده بطور عمده به فعالیت های عملی پرداخته اند که نشان دهنده واقعیت عدم تلاش های نظری در درون جنبش زنان و پذیرش مبانی سیاست های " حاضر و آماده " چپ سنتی است. آنچه دوره کوتاه محافل خانگی ذکر شده است صرفا با همفکری جهت هماهنگی فعالیت های عملی معرفی شده است:
تلاش زنان کنشگر از نو بازسازی شد. این بازسازی بعد از دو دهه غیبت فعالیت های مستقل و حقوقی زنان، ابتدا از سوی زنان مستقل و سکولاربا تشکیل محافل خانگی زنانه با موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی، ادبی، هنری و ورزشی رخ نمود ( منصوره شجاعی – خرداد 1391).
این دوره کوتاه محافل خانگی در نقد مبانی سیاسی جنبش زنان بکار گرفته نشد بلکه در جهت سکوی پرشی برای فعالیت های اجتماعی بود که نشان دهنده اشتیاق فعالیت های عملی زنان در آن دوره بود. بطور نمونه منصوره این اشتیاق به فعالیت های عملی در نوشین احمدی خراسانی را بیان می کند: آغاز دوباره فعالیتهای اجتماعی در اواخر سالهای شصت و رشد چشمگیر محفلهای زنانه در ایران که در حقیقت بازماندگان سرکوب دهه شصت محسوب میشدند، نوشین جوان را با اکثر آن محافل مرتبط میسازد اما عطش او برای کار اجتماعی و حقوقی او را از این محافل به عرصههای عمومیتر رهنمون میسازد (منصوره شجاعی-آبان 1391).
از طرف دیگرنوشین به وجود خط کشی های ایدئولوژیک بازمانده از دوران انقلاب بهمن اشاره دارد اما در ماهیت این خط کشی ها و بحث و گفتگو و نقد آنان نشانه ای حداقل کتبی وجود ندارد : این نسل به ناچار و به دلیل آن وارث فضای رادیکال انقلاب بود نگاه اش به مسله زن تا حدودی ایدئولوژیک بود به این معنا که خط کشی های سیاسی ایدئولوژیک هنوز برایش هویت ساز بود که البته این امر شامل همه زنان از مذهبی تا لائیک و چپ می شد ( نوشین احمدی خراسانی- دسامبر 2006).
بی توجهی جنبش زنان به این " خط کشی های ایدئولوژیک " و عدم استفاده از فضای مناسب دهه 70 و 80 جهت نقد مبانی سیاست ایدئولوژیک " حاضر و آماده " باقی ماده از چپ سنتی اکنون مشکل بزرگی برای جنبش زنان شده است. هر چند جنبش زنان با تمرکز بر مشکلات و موضوعات اجتماعی زنان در طول دو دهه توانست علاوه بر نزدیکی عملی گرایشات گوناگون خود و ایجاد اتحاد بر اساس " احساس خواهرانه " بسیار موفق باشد و وزن خود را در جامعه، در برابر حاکمیت و اپوزیسیون سیاسی از نظر تاریخی به میزان قابل توجهی گسترش دهد و نسل جدید زنان را با فعالیت های عملی آشنا سازد، آنچه به هویت یابی جنبش زنان انجامیده است اما به نظر می آید که عدم توجه به نقد مبانی سیاسی گرایشات خود بعد از انتخابات 88 بطور واقعی چوب لای چرخ جنبش زنان گذاشته است.
در بعد از انتخابات 88 به ناگهان جنبش زنان همزمان با روبرو شدن با پیچیده ترین تحول سیاسی دو دهه گذشته می بایستی به سیاست مستقل و متحد خود و تعریف و تنظیم رابطه خود با حاکمیت و اپوزیسیون سیاسی دست می یافت که در عمل امری غیر ممکن بود. این دستیابی به سیاست مستقل جنبش زنان نیاز به یک دوره از نقد مبانی تئوریکی گرایشات گوناگون درون جنبش زنان دارد. علاوه بر مشکلات درون کشور نظریه پردازان و فعالینی که بتارگی مهاجرت کرده اند همچنین با مشکلات خاص خود مواجه هستد. این نظریه پردازان می باید در فضای سیاسی خارج از کشور که در بخش غالب چپ سنتی هنوز فضای بحث و نقد به شیوه های آلوده به عدم تحمل دیگر اندیشی و پنهانکاری و عواقب اجتناب ناپذیر آن تا حذف شخصیتی و فیزیکی دیگر اندیشان کشانده می شود، فعالیت نظری خود را ادامه بدهند. نزدیکی نظری برخی گرایشات جنبش زنان تازه مهاجر به مبانی سیاسی چپ سنتی و شیوه های بحث و نقد آنان به ناچار تاثیرات منفی به فضای روابط نظری جنبش زنان خواهد گذاشت. تاثیراتی که تا تغییردرشیوه نوشتن دیده می شود:
این حال اما بخش مهمی از فعالیتهای این دسته از فعالان در حرکتهای اعتراضی ، امضای طومارها و بیانیههای مختلف ، نوشتن متون انتقادی نسبت به رفتار حاکمیت با ادبیات خاص اعتراضی که مخصوص نگارش ادبی فعالان قدیمی خارج از کشور است، و نیز در قالب مصاحبه با رسانههای فارسیزبان و ارتباط با سازمانهای حقوق بشری و فعالیت مستمر در فضاهای مجازی، بیوقفه دنبال میشود ( آزاده دواچی- اسفند 1389).
فضای بحث و نقد دو دهه گذشته زنان در درون کشور با وجود کمبود ها نمونه مناسبی از تحمل دگر اندیشان و احترام به عقاید متفاوت و بدون مطالبی انباشته از حس کینه و با رعایت آیین شهروندی و احترام شخصی بوده است. باید امیدوار بود که با وجود تاثیرات جدید منفی ناشی از فرهنگ عدم تحمل دگراندیشی در خارج از کشور، نو تبعیدی ها و نظریه پردازان جنبش زنان در دورن کشور این دستاورد پرارزش خود را همچنان حفظ کند.
در مورد تلاش های گوناگون مطبوعاتی و انتشار مجلات، کتاب ها، فصل نامه ها در دزون کشور در دو دهه گذشته باید در نظر گرفت که بعلت اشتیاق فراوان زنان به فعالیت های عملی و توافق عمومی بر اولویت امور حقوقی زنان، بخش غالب مطالب انتشاراتی زنان بر مباحث حقوقی تمرکز داشتند. این دوره چنین توصیف شده است:در فعالیت های نیمه اول دهه هفتاد، گفتمان فمنیسم حقوق برابر خواه، مورد نظر بود. خانم ها؛ مهرانگیزکار، شیرین عبادی، گیتی پورفاضل و سایر خانم های حقوقدان این گفتمان را گسترش دادند و کتاب ها و مقاله هایی نیز نوشته شد. به عنوان مثال اگر به مجله "زنان" در آن دوران نگاه کنید، پر از مباحث حقوقی است که خانم های حقوقدان به آن پرداخته اند ( مریم خراسانی- زن ایرانی و نظریه های فمینیستی – اوایل دهه 80 شمسی ).
می توان این جمعبندی را داشت که تنها در پایان دوره 20 ساله و در انتخابات 1388 بود که سیاست و مبانی لازم برای سیاست زنان به موضوعی ضروری و عاجل روبروی جنبش زنان قرار گرفت که در ابتدا باعث شد تا " جنبش زنان پس از انتخابات سر در گم و دارای عدم انسجام و نتوانسته مطالبات خود را بطور مشخص و هماهنگ بیان کند و به پراکنده گویی دچار شده است ( جلوه جواهری – تیر 1389 ) و همچنین باعث نگرانی برخی از فعالین آن در تدوین استراتژی های جدید شد: جبش زنان آسیب پذیر شده و باید با ایجاد راههای جدید به حفظ دستاوردها ی خود و از به حاشیه رانده شدن جلوگیری کند ( آزداه دواچی – اردبیهشت 1388).
اکنون بعد از 3 سال از روبرو شدن جنبش زنان در برابر تدوین سیاست های جدید " سر درگمی ها " به گروهبندی های جدید کشیده می شود که در اساس بعلت عدم نقد مبانی سیاست به ارث رسیده از چپ سنتی، بخشی از زنان بر اساس همان مبانی به پذیرش استراتژی های سیاسی گروهبندی های متفاوت اپوزیسیون سیاسی گرایش یافته اند که این استراتژی ها بر اساس دو دسته از مبانی سیاسی به ارث رسیده از چپ سنتی مورد بحث در بخش بعدی این نوشته است.
منابع
1- مفهوم چتر حمایتی به نوعی از سازماندهی اطلاق می شود که بطور نمونه در کانادا در جنبش زنان وجود دارد که گروههای زنان در حوزه های گوناگون فعالیت ها با حفظ استقلال داخلی ضمن هماهنگی در فعالیت های موقعیتی در اهداف درازمدت "استراتژی مشابه " دارند. این "خودمختاری در یکپارچگی " از طرف منتقدین بعنوان شکننده و چند تکه شدن جنبش زنان ارزیابی می شود اما چند گونگی و تنوع در استقلال گروهها در دراز مدت به غنی شدن جنبش زنان انجامیده است.
نشریه همایش – گاه نامه زنان ایرانی در هانوفر- شماره 13 ص 39
3- اطلاعیه آذر ماجدی- 15 ژوئیه سال 1999
4- اطلاعیه مشترک دو گروه- بولتن خبری سپتامبر 1998
5- نشریه زن در مبارزه شماره 5 صفحه 2
6- گزارش نهمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران 1998 ص 3
7- نشریه آوای زن شماره 29 بهار 1997 صفحه 28
8- فصل نامه زن – ماخذ جزوه بنیادگرایی کمونیستی –پیمان نعمتی
9- نشریه آوای زن شماره 25 سال 1996 صفحه 28
10. کتاب فمینیسم پوپولیستی، فمینیسم اسلامی – هایده مغیثی- صفحه 53
11- نشریه زن در مبارزه شماره 2 سال 1996
12- سخنرانی در بنیاد پژوهش های زنان ایران سال 1996
13- کتاب اسلام، زنان، مصافها و چشم اندازها- 1997 و جزوه بنیادگرایی کمونیستی – ماخد شماره 21
14- بولتن خبری مارس 1997 صفحه 7
15- نشریه پیکار زن سال 1375 صفحه 5
16- نشریه آوای زن – سرمقاله شماره 31-33
17- جزوه بنیادگرایی کمونیستی-پیمان نعمتی ماخذ شماره 81
18- سحر صبا – فروردین 1390- بازنگری سوسیالیستی جنبش زنان- سایت اخبار روز
19- شادی امین – فروردین 1391- مقاله جنبش زنان در یکی از ضعیف ترین مقاطع حیات خود در رابطه با مخاطبینش قرار دارد از سوسن محمدخانی غیاثوند – سایت اخبار روز
20. بیانیه شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی- 2 تیر 1383
21. محمد مالجو – اسفند 1390- جنبش زنان نیازمند استراتژی جدید-سایت اخبار روز
نوشین احمدی خراسانی-1391- کتاب بهار جنبش زنان،روایتی از اشکها و لبخند ها-
مریم خراسانی – 1383- زن ایرانی و نظریه های فمینیستی – نشریه نامه
منصوره شجاعی – اسفند ۱٣۹۰- چرخش گفتمان در جنبش زنان – سایت عصر نو
– شهریور ۱٣۹۱- بازاندیشی جنبشی، بررسی امکانات و محدویت ها- سایت تغییر برابری برابری پروین اردلان
منصوره شجاعی- خرداد ۱٣۹۱- به مناسبت ساروز همبستگی زنان ایران- سایت عصر نو
آزاده دواچی – کانون مقاومت جنبش زنان ، زنان زندانی و شرایط پس از 22 خرداد – اردبیهشت 1389
جلوه جواهری – ما برای تغییرات ترقی خواهانه مبارزه می کنیم – تیر 1389
منصوره شجاعی- آبان 1391- نگاهی به 20 سال فعالیت علنی نوشین احمدی خراسانی- سایت ایران امروز
نوشین احمدی خراسانی – دی 1385 - دو سال زندگی با کمپین – سایت اخبار روز
آزداه دواچی- اسفند 1389- یک سال پر تنش و تب آور با جنبش زنان- سایت عصر نو
|