پوکیِ واژه ها - خسرو ثابت قدم
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۹ آذر ۱٣۹۱ -
۱۹ دسامبر ۲۰۱۲
آگاهانه می گویم "پوکی" - اگرچه که خواننده شاید، بنا به روانشناسی متن، انتظارِ واژهی "پوچی" را داشته باشد - چون خودِ واژهی "پوچی" هم پوک شده است. پوکی برایم در این مورد رساتر است؛ گویاتر است؛ زنده تر است.
و چه پوک شده اند واژه ها امروزه روز!
برای کسی که با "رنگها" سر و کار دارد، رنگها زنده اند. محترم اند. معنا و جا و تفسیر و احساس و حالتِ خود را دارند. شخصیت دارند. وجود دارند. حیات دارند. دوست هستند. یار هستند. همین حالت است برای کسی که با لغات سر و کار دارد. امروزه اما، شاید بیشتر از قبل، بیماریِ پوکیِ واژه ها در حالِ تبدیل به "اپیدمی" است.
مبنای این نوشته را، این پاسخِ "توماس مان" به این پرسش می گذارم که: "نویسنده کیست"؟
"توماس مان": "نویسنده کسی ست که نوشتن برای او، بسیار بسیار بسیار دشوار است".
می گوئیم "شاعر"، و منظورمان شاعرانی ست که الفبای زبان و آهنگ و نگاشتن را نمی دانند، اما به لطفِ "جنگلِ اینترنت"، میسرایند و درج می کنند و چون منتقدان هم پوک (خسته) شده اند، کاری بکارشان ندارند و جز اندک تذکری دوستانه، آنهم گاهی، مقابله ای نمی کنند. شاید از روی "صلح طلبی" باشد. و شاید این واژه هم پوک شده است. نمی دانم.
می گوئیم "ادیب"، و منظورمان ادیبانی ست که انشای دبیرستانی می نویسند و حتی متونِ خود را نمی خوانند و تصحیح نمی کنند، و باز به لطفِ "جنگلِ اینترنت" درج می کنند و هر چه هم که خوانندگان و متخصصان داد و فریاد کنند، از رو نمی روند. برای هر اشتباهی، توضیحی (توجیهی) دارند. و گمان می کنند که توضیحِ دلیلِ اشتباه، آنان را از "گناه" مبرا می سازد. از سلیقه صحبت نمی کنم. از اشتباهاتِ ابتدائیِ نگارش صحبت می کنم. از نظرِ شخصیِ خودم صحبت نمی کنم. از اشتباهاتِ قابلِ اثبات صحبت می کنم. بحثِ سلیقه یک بحث است، و بحثِ اشتباه یک بحثِ دیگر.
می گوئیم "خبرنگار"، و منظورمان کسی ست که یک پاراگراف بدونِ اشتباهاتِ املائی و انشائیِ فاحش نمی تواند بنویسد و اخبارش را از "یو تیوب" یا "فیسبوک" می گیرد. بیطرفی را نمی شناسد؛ گزارشِ مستقل و "موضوعی" را نمی شناسد؛ از "پارتی بازی" و "قبیله گرائیِ نهادینهی ما شرقی ها" هنوز فاصله نگرفته است و خود را نرهانیده است؛ و هنوز نفهمیده است که احساسات و گرایش های شخصی را، حتی الامکان، هنگامِ انعکاسِ اخبار، کنار گذارَد.
می گوئیم "روشنفکر"، و منظورمان حداکثر "روشن بین" است. گمان می کنیم که هر کسی که شاید روشنتر از عوام می بیند و ادعاهائی دارد، روشنفکر است. انگار که نه انگار که روشنفکری، مرام و شیوه و آداب و کیفیت های خود را دارد. این واژه را تبدیل کرده ایم به لفطی مودبانه و چاپلوسانه، اما پوک و بی محتوا.
می گوئیم "سیاسی"، و منظورمان "سیاست باز و گروه باز و باند باز و کلاش و هر مخالفِ هر حکومتی ست" است. تقریباً همه چیز جز آنکسی که دل برای وطن بسوزاند، بی آنکه ناسیونالیست باشد، و میل به ارتقاء و پیشرفت و رفاهِ همهی مردمِ سرزمین اش داشته باشد. تقریباً همه چیز جز کسی که دانشی بسیار وسیع در حتی الامکان همهی زمینه ای اجتماعی و تاریخی و سیاسی داشته باشد. کسی که برای معضلاتِ بسیار پیچیدهی جامعهی خود، راه حل داشته باشد.
آری. پوکیِ عجیبی ست. در نگاهِ نخست و سطحی، چندان مهم یا مخرب نیست. اما این نگاه فریبنده است.
|