یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به پایان میرسد ای دوست هستی
بازخوانی شعر بمناسبت پایان خجسته جهان با اندکی تغییر


اسماعیل وفا یغمایی


• شنیدم نیمه شب در حال مستی
به پایان میرسد ای دوست هستی
به پایان میرسد تا باز بر آن
زند مهری دگر دست الستی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۹ آذر ۱٣۹۱ -  ۱۹ دسامبر ۲۰۱۲


شنیدم نیمه شب در حال مستی
به پایان میرسد ای دوست هستی
به پایان میرسد تا باز بر آن
زند مهری دگر دست الستی
*
دیا لکتیک می گوید رفیقان
جهان هر لحظه میرد تا بزاید
جهان هر لحظه در خود محو گردد
که از خود هر زمان ازنو بر آید
*
ز «تغییر» و ز «تاثیر» و ز «جنبش»
جهان یکسر به خیزاخیز و «خیزش»
جهان یعنی: جهان، یعنی: جهنده
وز این باز آفرینی ها و رمبش
*
نه تنها عالم و آدم به پایان
رسد حتی زبانم لال !یزدان
به پایان میرسد تا بار دیگر
برآید ، این چنین، این بنده، یاران
*
شنیدم نیمه شب در حال مستی
خدائی تازه خواهد زاد هستی
رسولش عشق آئین اش محبت
پیامش نی خدا!هستی پرستی
*
شنیدم گفت:بسیاری رسولان
ز شغل خویشتن معزول گردند
پس از عمری، به کاری جز رسالت
به دستور خدا مشغول گردند
*
پس از آن چارده معصوم برحق
امامت را کند ممنوع مطلق
که بعد از این کسی برخون مردم
نراند با وقاحت باز زورق
*
تمام رهبران مذهبی را
کند مشمول قانون تقاعد
که تا در گوشهای خلق مسکین
نپیچد بعد از این آوای قدقد!
*
کتابی نو نویساند خداوند
نه بر کاغذ که بر اوراق جانها
وز آن اوراق برخیزد پیامش
ز جانها و ز دلها بر زبانها
*
سرآغازش به« اسم العشق» باشد
که ازآن در جهان خوشتر نباشد
از آن بر قلبها بنویسد آن را
ا«که حرف عشق در دفتر نباشد»ا
*
بفرماید بهشتی مردمان را
که آتشها به هر سو بر فروزند
پس از آزادی دوزخ نشینان
در آن آتش جهنم را بسوزند
*
بگوید تا که آن بیچاره شیطان
بیاید! پاک گردد او زتهمت
ببوسد شاخهای خسته اش را
ببرد هر دو را با تیغ رحمت
*
برویاند به فرقش زلفکی خوش
بجای شاخهای آتش افشان
چنان خوشگل کند او را که هر کس
ببیند گردد عاشق از دل و جان
*
نشاند در کنار خویش او را
پس از صدهاهزاران سال دوری
بگوید وقت دامادیست! شیطون!
تو آدم می پسندی یا که حوری
*
دهد دست ورا در دست آدم
نهد دست دگر در دست حوا
بگوید بعد از این با هم بر این خاک
سه تائی جانشین از جانب ما
*
نه تنها آدمیت هست لازم
که باید گاهگاهی شیطنت کرد
وگرنه عفو و رحمتهای ما را
بباید یکسره خرج ننت کرد!ا
*
پس از پایان هر کاری که باید
نهان گردد خدا در ذات هستی
که تا دیگر نماند مذهبی جز
محبت، عاشقی هستی پرستی
شنیدم نیمه شب در حال مستی....

___________________________________
۱-بشوی اوراق اگر همدرس مایی.که علم عشق در دفتر نباشد.حافظ غزل شماره ۱۶۲ 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست