روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٣۰ آذر ۱٣۹۱ -
۲۰ دسامبر ۲۰۱۲
«بن بست سکولاریسم»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛شورای اطلاعات ملی آمریکا اخیرا گزارشی را منتشر کرد که در آن تلاش شده بود تا تحولات خاورمیانه تا سال ۲۰٣۰ مورد ارزیابی قرار بگیرد.
البته این نکته گفتنی است که شورای اطلاعات ملی آمریکا زیر مجموعه جامعه اطلاعاتی آمریکاست و هر ۴ سال یکبار گزارش ویژه ای را منتشر می کند و دیدگاه و نتایج بررسی های خود را درباره تحولات آینده جهان ارائه می دهد.
در این گزارش که تلاش شده چشم انداز خاورمیانه در دو دهه آینده با نگاه به منافع واشنگتن مورد واکاوی قرار بگیرد آنچه که بیش از هر چیزی توجهات را به خود معطوف می کند دغدغه مواجهه آمریکا با «اسلام سیاسی» و «موج قدرت گرفتن اسلام گراها» است.
تهیه کنندگان این گزارش در ارزیابی تحولات خاورمیانه در آینده و اینکه این منطقه استراتژیک دستخوش چه تغییراتی خواهد شد سوالات و گمانه زنی های متعددی را مطرح کرده اند.
یادداشت پیش روی، به واکاوی این گزارش و بررسی فرضیه های آن درباره تحولات خاورمیانه در دو دهه آینده اختصاص ندارد اما نکته ای که حائز اهمیت است و در ادامه به موضوع اصلی این نوشته مرتبط است هراس و ترس پژوهشگران شورای اطلاعات ملی آمریکا از ظهور و بروز قدرتمندانه اسلام گرایی در منطقه خاورمیانه است و از همین روی؛ به پیروزی احزاب اسلام گرا طی سال های اخیر اذعان می کنند.
مقارن با این فضا، موضوع همه پرسی در قانون اساسی مصر قابل اعتناست. شنبه گذشته- ۱۵دسامبر- دور اول همه پرسی قانون اساسی مصر در قاهره، اسکندریه و ٨ استان دیگر برگزار شد و حدود ۶۰درصد از شرکت کنندگان به قانون اساسی رأی مثبت دادند.
دور دوم این همه پرسی نیز پس فردا- ۲۲ دسامبر- در ۱٨ استان باقی مانده برگزار خواهد شد.
نکته کلیدی این است که در قانون اساسی جدید مصر تصریح شده است «شریعت اسلامی» باید منبع اصلی قانون گذاری در کشور باشد.
اکنون درباره هراس آمریکایی ها از موج اسلام خواهی در منطقه از یکسو و قرار گرفتن شریعت اسلامی به عنوان منبع اصلی قانون گذاری در مصر که می رود الگویی برای کشورهای دیگر در منطقه باشد نکاتی قابل تامل است؛
۱- با پیروزی انقلاب اسلامی در بیش از سه دهه پیش، اتفاق مبارکی که در صحنه اجتماع و سیاست بروز پیدا کرد حاکمیت آموزه های دینی و اسلامی بود.
برای همین در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران منبع اصلی قانون گذاری، شریعت اسلام قرار گرفت.
اصل چهارم قانون اساسی کشورمان تصریح دارد؛ «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد، این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و...»
نکته این است از زمانی که جمهوری اسلامی این نسخه حاکمیتی را به صحنه آورد آمریکایی ها و دیگرانی که حاکمیت اسلام را برنمی تافتند و با منافع زیاده خواهانه و افزون طلبانه آنها مغایر بود کوشیدند تا نسخه های به اصطلاح دموکراسی یا سکولار را به منطقه تحمیل نمایند.
اما سوال این است که آیا موفق بوده اند و توانسته اند جلوی الهام بخشی و نفوذ جمهوری اسلامی را در پهنه تحولات خاورمیانه بگیرند؟ بدون تردید اگر در این راه موفق می بودند اکنون تحولات خاورمیانه در بستر بیداری اسلامی با الهام بخشی از انقلاب اسلامی ایران شتاب نمی گرفت.
واقعیت دقیق و عمیق ماجرا را می توان در اذعان برخی از تحلیلگران و رسانه های غربی نیز پی گرفت.
نمونه ها در این زمینه بسیار است اما تحلیل نشریه فرانت پیج که چهار روز پیش منتشر شد خواندنی است؛
«باید پذیرفت که کشورهای عربی در انقلاب های اخیر از انقلاب اسلامی ایران الگوبرداری کرده اند.» این نشریه چاپ آمریکا همچنین با اشاره به همه پرسی قانون اساسی مصر مبتنی بر شریعت اسلامی می نویسد؛ «تلاش های آمریکا در سال های اخیر برای برقراری دموکراسی در خاورمیانه این ارمغان را داشته که کشورهایی غیرلیبرال به وجود آمدند و اسلام گراها قدرت را به دست گرفته اند که در برقراری نسخه ای از حکومت اسلامی مانند ایران با هم اشتراک دارند.»
۲- در سطحی بزرگتر آنچه که اکنون محرز شده این است که پروژه «اسلام هراسی» آمریکا و چند کشور غربی به شکست انجامیده است. آمریکا و متحدانش بخصوص در ۱۲ سال گذشته و به بهانه حادثه ساختگی ۱۱ سپتامبر در ادامه گفتمان دروغین مبارزه با تروریسم، پروژه «اسلام هراسی» را کلید زدند ولی سوالی که به میان می آید این است که نتیجه این پروژه با تحولات کنونی منطقه خاورمیانه چقدر منطبق است؟
پاسخ آن است که این پروژه نتیجه معکوس داده و موج اسلام خواهی به صورت فزاینده ای در حال پیشروی است. به تعبیر «نیویورک تایمز» حتی لشکرکشی های آمریکا به عراق و افغانستان نیز نتوانست جلوی اسلام خواهی در منطقه را بگیرد.
برای همین است وقتی که شورای اطلاعات ملی آمریکا آینده تحولات خاورمیانه را برای ۲۰ سال بعد به ارزیابی می نشیند بیش از هر چیزی از موج اسلام خواهی و قدرت گرفتن اسلام گراها احساس نگرانی می کند.
٣- از سوی دیگر؛ الهام گیری انقلاب های منطقه از انقلاب اسلامی ایران و نشانه هایی چون تدوین جدید قانون اساسی مصر مبتنی بر شریعت اسلامی که همه پرسی ۱۵ دسامبر مهر تاییدی بر آن بود به وضوح بیانگر آن است که پروژه سکولاریسم نیز در منطقه خاورمیانه به محاق رفته است.
به موازات لشکرکشی و قشون کشی های آمریکا در بیش از یک دهه گذشته به خاورمیانه، آنها تلاش می کردند مدل به اصطلاح دموکراسی غربی را در قالب پروژه سکولاریسم به کشورها و ملت های این منطقه تحمیل نمایند.
حذف دین و آموزه های اسلامی از صحنه اجتماع و سیاست، هدف نهایی و اصلی مدعیان دموکراسی بود تا حکومت های سکولار شکل بگیرد. البته ناگفته پیداست که حکومت های مرتجع عربی چون خطری برای منافع آمریکایی ها نداشت به همان شیوه های سلطنتی و پادشاهی با حاکمان سرسپرده و دست نشانده ادامه حیات می داد ولی ملت های منطقه در بستر بیداری اسلامی این ذلت را بر نتافتند و بی شک چشم انداز آینده را باید در چنبره اسلام خواهی مردم خاورمیانه تحلیل و ارزیابی کرد.
این نکته را نیز باید به مطالب بالا علاوه کرد که تلاش برای تحقق پروژه سکولاریسم در منطقه خاورمیانه با حمایت مستقیم و بی پرده آمریکا و غرب صورت گرفت.
از همین روی تحرکات و دسیسه ها برای دنیوی کردن دین مردم- بخوانید فرآیند سکولاریزاسیون- در جای جای خاورمیانه دنبال شد و گروه هایی چون ۱۴ مارس در لبنان، العراقیه در عراق، جریان اصلاحات و بعد فتنه سبز در ایران در همین راستاست. البته با حمایت و پشتیبانی آمریکا طی سال های اخیر تلاش زیادی شده است تا مدل «اسلام سکولار» - بخوانید اسلام وارونه- نیز مدل و الگوی منطقه خاورمیانه قرار بگیرد که خیزش و خروش معنادار ملت ها در بستر بیداری اسلامی با شاخص هایی چون ضد آمریکایی بودن نشان می دهد این تاکتیک به سرانجام نرسیده است.
۴- و بالاخره باید گفت تحولات کنونی منطقه آشکارا نشان می دهد پروژه های آمریکایی که شریعت اسلامی را نشانه رفته با شکست همراه بوده است و حتی امپراتوری رسانه ای غرب با فضاسازی ها و جنجال پراکنی ها در فریب افکارعمومی و ملت های مسلمان و آزادیخواه خاورمیانه ناکام بوده است.
دور اول همه پرسی مردم مصر نیز نمونه ای است که بخوبی ثابت می کند سیاست غربی ها در مدیریت مطالبات افکارعمومی به در بسته خورده است و مردم علی رغم تمام تحرکات رسانه ای غربی و فضاسازی ها، آگاهانه به قانون اساسی مبتنی بر شریعت اسلامی رای داده اند.
آنچه در این میان محرز بوده این است که تلاش گروه ها و تشکل های سیاسی که گفتمان دموکراسی غربی را دنبال می کنند و آرزوی حاکمیت سکولاریسم را به انتظار نشسته اند مصداق تخم افکندن در شوره زار است که هیچ گاه ثمره و محصولی را در پی نخواهد داشت. طرفه آنکه اکنون برخی از مدعیان اصلاحات به آنچنان حقارتی افتاده اند که نسخه سکولاریسم را به ملت های مسلمان پیشنهاد می کنند.
دست خالی آمریکا و متحدانش برای مقابله با حاکمیت دینی به جایی رسیده است که به توصیه آنان عنصر حقیری نظیر مهاجرانی وزیر دولت اصلاحات اخیرا طی یادداشتی در روزنامه الشرق الاوسط به مصری ها توصیه می کند از حاکم شدن احکام اسلامی بر کشورشان جلوگیری کنند!
این نسخه پیچی برای آن است که از همان ابتدا که مدعیان اصلاحات، ارزش های اسلامی را زمینی برشمردند و قرائت های مختلف از دین را پیش کشیدند و «اسلامیت» نظام را مانع پیشرفت و ترقی دانستند معلوم بود که آینده آنها وضعیت امثال جناب مهاجرانی خواهد بود که اکنون ریزه خوار سفره وهابیت و آل سعود شده اند و طبیعی است که باید از احکام اسلامی گریزان باشند.
خراسان:ایران و آینده بیداری اسلامی
«ایران و آینده بیداری اسلامی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن میخوانید؛این روزها وارد سومین سال از آغاز بیداری اسلامی در منطقه شده ایم. در ۲ سال پر حادثه ای که پشت سر گذاشته ایم چشم های بسیاری خیره به شمال آفریقا و خاورمیانه بودند. اکنون با ورود به سومین سال از آغاز این توفان، به نظر می رسد باید بار دیگر ابزارهای سیاست خارجی در این باره را مورد بازبینی قرار دهیم.
کشورهای بیداری اسلامی در دوران گذار
اولین مسئله در مواجهه با تحولات و رخدادهای کشورهای بیداری اسلامی توجه به ویژگی های "دوران گذار" درباره آن ها است. به عبارت دیگر تنها چیزی که این سال ها در این کشورها "ثابت" خواهد بود، "تغییر مداوم" است. بنابراین بهتر است ما در ایران نه به نسیمی موافق دلخوش شویم و نه از بادی مخالف بهراسیم. عمل گرایی، توانایی عکس العمل سریع و پخته، انعطاف پذیری و صبر و حوصله تا حصول نتیجه از نیازهای سیاست خارجی ایران در مواجهه با دریای توفانی بیداری اسلامی است.
بیداری اسلامی و مسئله شناخت
بسیاری از ما نیز در ایران انتظار وقوع این چنینی رخدادها در منطقه را نداشتیم. ورود به شرایطی که دیگر از وفاداری های حسنی مبارک به اسرائیل و شتر و خیمه های معمر قذافی خبر نباشد. روزگاری که سوریه گرفتار خشونت بی انتهای القاعده شود و مرزهای جغرافیایی برخی از کشورها در معرض تجدید نظر قرار بگیرند. به هر روی گذشته، گذشته است. امروز بی درنگ باید به شناخت دقیق و سریعی از ویژگی های تعیین کننده در هریک از این کشورها دست یابیم. البته شناخت و تلاش برای ارتباط با "افراد" موثر در این کشورها، نباید ما را از برقراری رابطه با "گروه"های مختلف باز دارد و سرگرم شدن به گروه هایی که در دوران گذار شکل گرفته اند ما را از "شخصیت های نوظهور"ی که ممکن است قاعده بازی را تغییر دهند، غافل نکند. برقراری ارتباط با احزاب جدید التاسیس، اعضای پارلمان ها، قضات، شخصیت های دانشگاهی، تجار ذی نفوذ و ... باید با توجه به مقتضیات هر کشور بیش از پیش محقق شود. با توجه به این نکته که بازنده های امروز در انتخابات و رای گیری های دوران گذار ممکن است روزی به برنده های دوران ثبات در این کشورها بدل شوند. به علاوه اینکه هرچند بی تردید گروه های اسلامگرا در اولویت سیاست خارجی ایران هستند، اما شناخت و ارتباط با گروه هایی که در این دایره نمی گنجند نیز به همان اندازه اهمیت دارد.
به واقعیت و هویت مستقل گروه ها احترام بگذاریم
از مهم ترین موضوعات در تعامل با افراد، گروه ها و کشورهایی که در حال نو شدن هستند، احترام به هویت مستقل آن ها است. بنابراین باید بپذیریم که آن ها حق دارند با توجه به شرایط ویژه ای که در آن به سر می برند، اظهاراتی داشته باشند که لزوما با تمام ابعاد سیاست خارجی ایران منطبق نباشد. حتی در مواردی باید اجازه بدهیم که این گروه ها به تصمیماتی عمل کنند که در آینده متوجه نادرست بودن آن ها می شوند. با تاکید بر اینکه در بسیاری از موارد ممکن است آن ها نیز با ما هم نظر باشند اما محدود به شرایطی باشند که یا نتوانند و یا صلاح ندانند که این موضوعات را علنی کنند. بررسی نحوه رفتار هوشمندانه رهبر انقلاب در تعامل با حماس و گروه های متنوع مصری در این زمینه می تواند مفید باشد.
اقتصاد؛ پشت صحنه تحولات سیاسی
همه آن دسته از گروه های انقلابی که با بیداری اسلامی به قدرت رسیده اند، در برابر آزمون و چالش "کارآمدی" قرار دارند. آمریکا و کشورهای غربی هم اکنون به خوبی از این ابزار برای تاثیر گذاری بر روند سیاسی و اجتماعی این کشورها استفاده می کنند، که این روند در آینده گسترده تر و عمیق تر نیز خواهد شد. امروز تاثیر اعمال نفوذ اقتصادی غرب در تحولات کشورهای مصر، لیبی، یمن، تونس و سوریه هریک به نوعی، مشهود است. بنابراین ما در ایران نیز باید ابزارهای غیر رسمی سیاست خارجی را در این زمینه فعال کنیم. بخش خصوصی می تواند با دستی باز و رها از محدودیت های رسمی برای دستگاه سیاست خارجی نقشی جدی در گسترش ارتباط ایران با این کشورها بر عهده داشته باشد. ایده ارائه "خدمات" و "آموزش" در برابر "کالا"، جذب گردشگران مسلمان و نمونه های دیگری از این دست می توانند هم به سامان دادن این کشورها پس از انقلاب های سهمگین کمک کنند و هم راهی برای برون رفت از سیاست تحریم های بانکی غرب علیه ایران باشند.
گسترش راه های ارتباط دو سویه با جوامع کشورهای بیداری اسلامی
از جمله دلایل سیر "دومینو وار" انقلاب ها در کشورهای منطقه، زبان و فرهنگ و مشکلات مشترک بین آن ها بوده است. گسترش سازمان های مردم نهاد بین المللی و همچنین ارتقای کیفیت و کمیت رسانه های بین المللی عرب زبان و انگلیسی زبان به ما کمک می کند که نقش واسطه گری رسانه های غربی بین جامعه ایران و جوامع بیداری اسلامی را حذف کنیم.
آینده نگری درباره گزینه های پیوستن به قطار بیداری اسلامی
اما اکنون در شرایطی هستیم که می توانیم پیش بینی هرچند غیردقیقی از رویدادهای آینده داشته باشیم. بحرین، اردن، کویت و سودان کشورهایی هستند که ممکن است در سال سوم بیداری اسلامی به این قافله بپیوندند. بنابراین هرگونه سیاست گذاری و سرمایه گذاری ما در این کشورها باید با درنظر گرفتن پیامدهای مثبت یا منفی تغییرات احتمالی در این کشورها باشد.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛نزول برف و باران پائیزی در سراسر کشور، نوید آمدن زمستانی سرشار از سپیدی و نعمت الهی را داد تا بتواند ذخیره آبی کشور را تأمین کرده و فصلی پربار برای کشاورزان باشد.
در این هفته گرچه ماه ماتم و عزای حسینی به پایان رسید ولی با آمدن ماه صفر، همچنان غمهای جانکاه عاشورایی بر دلهای بیقرار سوگواران اربعین و عزاداران شهادت پیامبر رحمت، سبط اکبر و ثامن الحجج علیهم السلام سنگینی میکند.
در این هفته و در آستانه پایان سال میلادی خبرهایی از آنسوترها درباره احتمال تغییر و تحول در مذاکرات هستهای گروه ۱+۵ با ایران به گوش میرسد، گزارشهایی که از امکان ذوب شدن یخ گفتگوها و خروج آن از وضعیت انجماد خبر میدهد. اصل اینکه گروه ۱+۵ مایل است بن بستی را که در مذاکرات ایجاد کرده با ارائه یک بسته پیشنهادی بشکند، فی نفسه میتواند گام مثبتی در خروج مذاکرات از وضعیت بیتحرک کنونی به حساب بیاید ولی اینکه آیا این بسته میتواند حاوی شرایط "برد - برد" بوده باشد و حقوق قانونی جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کند یا نه، خود موضوع مهمی است که جای بحث فراوان دارد. در هر صورت به دنبال برخی اظهارات مثبت از سوی برخی مقامات آمریکایی این امیدواری در محافل منطق گرای غرب ایجاد شده که شاید این بار گروه ۱+۵ در تشخیص موقعیت و ایجاد شرایط مساعد برای گفتگو به آگاهی لازم دست یافته باشد.
از دیگر موضوعات مورد بحث داخلی در هفته جاری باید به اعلام زمان ثبت نام داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرد که ۱۷ اردیبهشت ماه خواهد بود، لذا برخی افراد و گروههای سیاسی از هم اکنون تحرکات انتخاباتی خود را آغاز کرده و بدین ترتیب این احتمال وجود دارد که فعالیت عمومی کشور و همچنین جو سیاسی تحت الشعاع این موضوع زودهنگام قرار گیرد.
در هفته اخیر جلسات مجلس در گیرودار بررسی عملکرد اقتصادی و ارزی دولت بود که در یکی از روزها وزیر اقتصاد با حضور در جلسه علنی به توضیح پیرامون رفتار مالی و اقتصادی دولت پرداخت ولی درباره اینکه ارز بر اساس چه مصوبه قانونی به نرخ مرجع واگذار شده و این واگذاریها به چه کسانی صورت گرفته و رانت هزاران میلیارد ریالی آن به جیب چه کسانی رفته، توضیحی نداد. این عملکرد قانون شکنانه دولت در این باره که چه بر سر مابهالتفاوت درآمد ارزی آمده و چرا این درآمد میلیاردی به خزانه وارد نشده، همچنان سئوال بیپاسخ نمایندگان مردم و اعضای کمیسیون برنامه و بودجه مجلس است.
این هفته در موضوعات خارجی، همه پرسی قانون اساسی مصر و بازتاب آن، ادامه ناآرامیها در سوریه و کشتار در مدارس آمریکا مهمترین موارد را تشکیل میدادند.
در مصر، پس از کشمکشهای گروههای سیاسی، سرانجام دور اول همه پرسی قانون اساسی برگزار گردید که در نتیجه، آنچنانکه کمیته انتخابات اعلام کرده است در این مرحله ۵۷ درصد به پیش نویس قانون اساسی رأی مثبت دادند. اما مخالفان دولت، مدعی تقلب در انتخابات شدند.
دور دوم همه پرسی نیز قرار است روز شنبه آینده برگزار شود این درحالی است که اعتراضات همچنان ادامه دارد. اعتراضات و تنش سیاسی در مصر از ماه گذشته و از زمانی آغاز شد که محمد مرسی رئیسجمهور مصر در اقدامی غیرمنتظره با الحاق اصلاحیهای به قانون اساسی، اختیارات خود را افزایش داد و اعلام کرد آنرا به همه پرسی میگذارد. این تصمیم موجی از تظاهرات همراه با خشونت را به دنبال داشت که به کشته شدن ٨ نفر منجر شد.
در پی افزایش فشارها، مرسی ناچار شد اصلاحیه را لغو کند ولی بر برگزاری همه پرسی تاکید نمود. مخالفین با ادعای اینکه پیشنویس قانون اساسی مذکور در راستای اهداف جناحی اخوان المسلمین است، به مخالفتهای خود ادامه دادهاند. دولت مصر و حزب حاکم نیز این اتهامات را رد کرده و در مقابل، مخالفین را به عدم پایبندی به قانون و دمکراسی متهم میکنند.
در این میان، جریانهایی نیز در روزهای اخیر فعال شدند که با کلیت انقلاب مصر مخالف هستند و سودای باز گرداندن رژیم سابق را در ذهن میپرورانند. این جریانها، حامیان خارجی متعددی نیز دارند که در صدر آنها رژیم صهیونیستی، آمریکا و ارتجاع عرب منطقه قرار دارند. با توجه به این مسائل، چشم انداز سیاسی مصر همچنان مبهم دیده میشود.
این هفته، ناآرامیها و به موازات آن، دخالتهای خارجی در سوریه ادامه یافت. درحالی که دستگاههای تبلیغاتی غرب به شدت تلاش میکنند چنین القا کنند که رژیم بشار اسد تضعیف شده است و در مقابل، مخالفان قدرت یافته اند، ولی واقعیت خلاف این است.
دولت سوریه با وجود هجومهای گسترده نظامی و سیاسی جبهه ضد سوری، همچنان پابرجاست و به اذعان غربیها بر اوضاع مسلط میباشد. در همین زمینه خبرگزاری فرانسه طی گزارشی با استناد به اظهارات تحلیل گران بینالمللی و گزارش دستگاههای اطلاعاتی غرب نوشت که دولت سوریه درحال فروپاشی نمیباشد.
در این حال، محافل تبلیغاتی غرب طی روزهای اخیر جنجال فراوانی پیرامون اظهارات یک مقام روسی برپا کردند مبنی بر اینکه، این مقام روسی نسبت به احتمال شکست قریب الوقوع حکومت سوریه هشدار داده است. روسیه در واکنش به این جنجال، اظهارات مقام روسی را تکذیب کرد و بر ادامه حمایتهای مسکو از سوریه تاکید نمود. واقعیت این است که جبهه ضد سوریه که در زمینه نظامی ناکام مانده دست به جنگ روانی گستردهای علیه حکومت سوریه زده است. این جنگ روانی تلاش مأیوسانهای از سوی غرب برای روحیه دادن به تروریستها و شورشیان سوریه و به تسلیم کشاندن حکومت سوریه تلقی میگردد.
کشتار در مدرسهای در آمریکا، دیگر رخداد مهم خبری هفته جاری بود که بازتاب گستردهای در داخل و خارج آمریکا داشت. در این حادثه، آنچنانکه گفته شده یک جوان مسلح با حمله به یک دبستان، ۲٨ نفر از جمله ۲۰ کودک را به همراه معلمین قتلعام کرد. فرد مسلح پیش از حمله به مدرسه مذکور، پدر خود را نیز در منزل به قتل رسانده بود. حادثه اخیر چهارمین مورد از این دست میباشد که طی سالهای اخیر و در دوره ریاست جمهوری اوباما رخ میدهد.
این حادثه که جامعه آمریکا را در شوک فرو برد بار دیگر موضوع آزادی خرید و فروش سلاح و حمل آن را به کانون بحث رسانهها و جامعه آمریکا کشانده است. در این باره اوباما طرحی را برای ممنوعیت فروش سلاحهای "مرگبار" تهیه کرده است. البته این ممنوعیت سلاحهای معمولی را در بر نمیگیرد.
بسیاری از مردم و گروههای سیاسی و اجتماعی از آزاد بودن خرید و فروش سلاح در آمریکا خشمگین هستند و طی روزهای اخیر اعتراضات گستردهای نیز در این باره صورت گرفت. با اینحال، نکتهای که وجود دارد این است که علت این گونه حوادث تنها به آزاد بودن سلاح در جامعه آمریکا منحصر نمیشود بلکه ریشه اصلی در فرهنگ و نوع نگرش غالب در جامعه آمریکاست.
در این باره فرماندار سابق ارکانزاس آمریکا نیز تاکید کرد که "حذف نظاممند خدا" از فرهنگ و نظام آموزشی آمریکا ریشه حوادثی از قبیل حادثه مدرسه "سندی هوک" در شهر "نیوتاون" میباشد. این موضوعی انکارناپذیر است که دور شدن از معنویات و پرداختن افراطی به مادیات، موجبات بروز اختلالات روحی و روانی در جوامع غرب شده است، واقعیتی که سردمداران فرهنگی غرب نیز مجبور شدهاند به آن اعتراف کنند.
رسالت:فتنه چیست؟ گرفتار فتنه کیانند؟
«فتنه چیست؟ گرفتار فتنه کیانند؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حبیبالله عسکراولادی است که در آن میخوانید؛معانی مختلفی در مورد فتنه وجود دارد که در این مختصر مجال نقل و بررسی همه آن معانی نیست. فتنه در قرآن کریم هم از جانب خداست و هم نیرنگهای عبد، یعنی هم به خدا نسبت داده میشود و هم به بندگان. هرگاه فتنه از جانب خدا باشد بر اساس حکمت است و هرگاه از جانب بندگان و بدون امر خدای متعال باشد، ضد حکمت و شورشآفرین است.
هر انسانی در طول حیات خود گرفتار فتنه و محکوم به امتحانهای الهی است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: آیا مردم گمان میکنند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و آزمایش و امتحان نخواهند شد.(عنکبوت آیه ۲) همچنین در آیه دیگری میفرمایند: یا بنی آدم لایفتننکم الشیطان. ای فرزندان آدم ، شما را شیطان دچار فتنه نکند.
بنابراین فتنه مانند سکه دورو دارد یک روی آن به معنای آزمایش مثبت و نیکو است و روی دیگرش شر و گمراهی و منفی است. فتنه در معنای اصطلاحی خود به حوادث پیچیدهای میگویند که ماهیت آن روشن نیست و ظاهری فریبنده و اغوا کننده دارد و باطنی آکنده از فساد که فرد و یا خانواده و حتی جامعه بشری را به بینظمی،تباهی، عداوت و دشمنی و جنگ و خونریزی میکشاند.
پس در واقع فتنهگر اصلی شیطان است. اوست که انسان را از مسیر حق منحرف میکند و به گمراهی، فساد و تباهی میکشاند. اعتقاد به خدا و التزام عملی به تقوای الهی و اطاعت از رسول و ولی خدا انسان را از سقوط در دره فتنه و فتنهگری و فتنهگران نجات میدهد.
خداوند بهانه جویی منافقین در نرفتن به جهاد با دشمنان اسلام و عدم یاریرساندن به رسول خدا را فتنه و فتنهجویی معنا میکند و میفرماید اینها در این فتنه خودشان را ساقط کردند و به جهنم فرستادند« و منهم من یقول ائذن لی ولاتفتنی، الا فیالفتنه سقطوا و ان جهنم لمحیطه بالکافرین» (سوره مبارکه توبه آیه ۴۹)
قرآن از خبث باطنی و فساد اعتقادی منافقان در این باره پردهبرداری میکند. خداوند در مورد کسانی که به جای همگرایی با رسول خدا و مومنان در جهت واگرایی حرکت میکنند ، وحدت مسلمین را به هم میزنند و میخواهند مواضع خود را توجیه کنند، میفرماید: "اینها با همین عملشان در فتنه افتادهاند" در حالی که معتقدند یا خیال میکنند از فتنه احتمالی احتراز میجویند.
خداوند به آنها هشدار میدهد؛ آگاه باشید که اینها هم اکنون در میان فتنه و مخالفت با فرمان خدا سقوط کردهاند و هماکنون جهنم گرداگرد آنان احاطه دارد.
نهضت اسلامی امام خمینی (ره) در طول نزدیک به نیم قرن از پیدایش خود حدودا از سال ۱٣۴۰ تاکنون فراز و فرودهای زیادی را طی کرده است. خداوند بزرگ توسط بنده صالح و مومن خود امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ملت ایران را وارد امتحان عظیمی کرد.
به دلیل نفوذ انقلاب در لایههای عظیم اجتماعی کشور همه اقشار ملت در این امتحان حضور پیدا کردند. از مراجع عالی قدر، علمای بزرگ و علمای بلاد و دانشمندان دینی گرفته تا اساتید و دانشجویان دانشگاهها! از کشاورزان و کارگران گرفته تا کسبه بازار حتی دانشآموزان! خلاصه پیر و جوان، زن و مرد همه در خدمت انقلاب بودهاند.
عدهای از روی بیاطلاعی و غفلت در برابر آن از ابتدا ایستادند اما عدهای به دلیل فتنهگریهای شیطان بزرگ علیرغم اینکه روزگاری با مردم و امام ونظام بودند و همکاری میکردند، از قطار انقلاب در زمانهای خاص پیاده شدند و با مردم و انقلاب همراهی نکردند.
تاریخ انقلاب مشحون از فداکاریهای عظیم ملت در همراهی با امام (ره) و رهبری معظم انقلاب است. انقلاب اسلامی در ایران تنها یک انقلاب در یک کشور و در محدوده جغرافیایی خاص نیست، انقلابی در منطقه و در حوزه جهان اسلام فقط نیست.
انقلاب ما یک انقلاب جهانی است و در یک فرایند قرآنی و روایی حتما و انشاءالله متصل به قیام جهانی حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه خواهد شد.ما در این تردید نداریم.
لذا وقتی میبینیم کسانی که در انقلاب واقعا سهم مهمی داشتهاند به دلیل جهل یا غفلت یا پیروی از گامهای شیاطین به وادی فتنه سقوط کردند و در نتیجه به لجاجت و یکدندگی و کینهتوزی و انتقامجویی میافتند، متاسف میشویم. ملت و نخبگان جامعه در تبعیت از رهبری معظم میخواهند در این سیر الهی هیچ کس جا نماند و همه همراه باشند.
بیشک حوادث تلخ رقابتهای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری برای هیچکس خوشایند نیست، متاسفانه فتنهبازان خارجی و فتنهگران داخلی سوار بر هیجانات حاکم بر رقابتهای انتخاباتی شدند و مسیر رقابتها را مفتون کرده و به کینهتوزی و انتقامجویی کشاندند. هرچه مقام معظم رهبری ندای فریادگونه برآوردند که مواظب فتنه و فتنهگران باشید، گوش برخی بدهکار نبود هرچه مردم و دلسوزان گفتند دست از همگرایی با شیطان بردارید ، ما همه برادر هستیم ، باید در برابر تهدیدها و تحریمها و خصومتهای روزافزون آمریکا ید واحده باشیم اما زیر بار نرفتند و گویا نمیشنیدند. هرچه مردم و مقام معظم رهبری نرمش نشان دادند فتنهگران پلها را یکی پس از دیگری پشت سر آنها خراب کردند تا امکان توبه و بازگشت به دامن انقلاب نباشد اما خداوند بزرگ همیشه راه را برای برگشت بندهاش به صراط مستقیم بازگذاشته است.
همان طور که بنده عاصی در هر زمان بخواهد به محضر رحمت الهی برگردد راه مسدود نیست و در جریان فتنه هم هر کس میخواسته و بخواهد به دامان ملت برگردد راه مسدود نبوده و نیست . درجریان فتنه سال ٨٨ کسانی که خیمه انقلاب را رها کردند و به خیمه ضد انقلاب رفتند و تن به اطاعت از شیطان بزرگ یعنی آمریکا دادند به خود ستم کردند ما میگوییم دست از این ستم بردارند.
این یک پند مشفقانه و دلسوزانه است. آنان نباید خود را از این شفقت و مهربانی محروم کنند.
فرمول خروج از فتنه سه چیز بیشتر نیست:
۱- استحکام بخشیدن به ایمان به خدا ۲- تقوا پیشگی راستین ٣- اطاعت از رسول و ولی خدا در دورانها
محال است انسانی ایمان به خدا داشته باشد، تقوا پیشه کند و از ولی خدا اطاعت کند و از دام فتنهگران و فتنه رهایی نیابد.
کسانی در گرداب فتنه فرو خواهند ماند که پا جای پای شیطان بگذارند در صورتی که خداوند در قرآن کریم اخطار فرموده است ولاتتبعوا خطوات الشیطان
پا جا پای دشمن و شیطان نهادن انسان را از پیروی خدا و رسول و ولی خدا و تقوا پیشگی دور میکند.
آفرینش:نگاهی به وضعیت کنونی جنگل ها در ایران و خطرات آینده
«نگاهی به وضعیت کنونی جنگل ها در ایران و خطرات آینده»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛ایران از زمان باستان دارای جنگلهای بسیار و گوناگون بود. از بین بردن جنگلهای ایران از زمان حمله مغول آغاز گشت و در یک سده اخیر گسترش زیادی یافته است.
چنانچه بنا به برخی از گزارش ها نیز در پنج دهه گذشته، سطح جنگلی ایران از ۱٨ میلیون هکتار به ۱۴ میلیون هکتار رسیده است و برآورد شده است که سالانه ۶٣ هزار هکتار از جنگلهای زاگرس و شمال ایران نابود میشود.
در همین راستا این در حالی است که سازمان خواربار و کشاورزی جهانی (فائو) اعلام کرده است که ایران یکی از ۷۰ کشور در حال توسعه در دنیا است که پوشش جنگلی کمی دارد و این پوشش جنگلی اندک، با سرعتی بیشتر از دیگر نقاط دنیا در حال نابودی است.
هر چند بنا به گفته مسئولان در ۱۰سال اخیر از ۱۶۰ هزار هکتار از اراضی ملی که از سوی افراد تصرف غیرقانونی شده بود، رفع تصرف شده است اما در طرف مقابل هم اگر نگاهی دقیق به وضعیت کنونی جنگل ها در ایران داشته باشیم باید گفت اکنون ایران رتبه اول فرسایش خاک در جهان را به خود اختصاص داده است و هرساله بالغ بر یک و نیم درصد جنگلهای کشور هم از بین میرود. امری که درنوع خود موجب نگرانی های بسیاری برای نسل کنونی و آینده است و می تواند خطرات گوناگون و گسترده تری را برای کشور و آینده حیات آنان داشته باشد .
در این بین اگر به مهمترین علل بوجود آورنده جنگل زدایی و تخریب جنگل در کشور نگاهی داشته باشیم باید گفت گذشته از عدم وجود الگو های مناسب مالکیت، عدم توجه کافی قوانین ملی و حقوقی به حقوق و نیازهای ساکنین محلی و جوامع وابسته به جنگل، فقدان سیاست های مناسب بین بخش ، افزایش جمعیت، توسعه شهرها و اراضی کشاورزی و تاسیسات و صنایع و همچنین تخریب و تجاوز، طمع برخی افراد در جنگل زدایی تخریبهای محیط زیست، عدم توجه بنیادین و نگرش غلط به مقوله محیط زیست و جنگل و....از جمله مهمترین چالش ها و عوامل از بین برنده جنگل در ایران است .
در این راستا باید برای حفظ جنگل ها در ایران با تدوین سیاستها و راهبردهایی و حفظ، حمایت،حراست و بهره برداری اصولی از جنگلها، تشخیص و تفکیک حریم قانونی اراضی ملی از مستثنیات اشخاص حقیقی و حقوقی و تثبیت حاکمیت دولت بر منابع ملی کشور، توسعه جنگلها و مراتع دست کاشت، پارکهای جنگلی،اصلاح و احیاء جنگلها، استفاده از دانش بومی و تجربیات جهانی و...گام هایی را در تثبیت وضعیت موجود جنگل ها در کشور برداشت و در وهله دیگر نیز با رفع خطرات کاهش جنگل ها در ایران با کمک سازمانهای مردم نهاد به توسعه جنگل ها در کشور اندیشید.
اندیشه ای که موجب توسعه پایدار و محیط زیست سالمی و تضمین آن برای نسل های آینده در کشور هم میگردد.
حمایت:طرح صلح بانان
«طرح صلح بانان»عنوان یادداشتروز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛سوریه در ۲۱ ماه ناآرامی های خود در حالی صحنه تقابل میان مردم، ارتش و نظام سوریه با دشمنان یکپارچگی این کشور است که برخی طرحهای جدید در قبال این کشور مطرح شده است. از جمله طرحهای مطرح شده طرح موسوم به حضور نیروهای صلحبان سازمان ملل در این کشور است. با توجه به اینکه ماموریت نیروهای کلاه آبی معمولا برای مناطق جنگی و بعضا جلوگیری از تقابل میان کشورها است این سئوال مطرح است که چرا چنین طرحی مطرح شده و غرب در قبال آن به دنبال چیست؟ نخست آنکه ورود نیروهای کلاه آبی به سوریه به منزله ورود غرب به این کشور است چرا که کلاه آبیها یا از نیروهای غربی هستند یا از کشورهایی که تحت حمایت غرب می باشند. به عبارت دیگر میتوان گفت که غرب که تاکنون نتوانسته حضور نظامی در سوریه داشته باشد با ادعای کلاه آبیها وارد این کشور میشود. جالب توجه آنکه غرب به عملکرد خود رنگ بشر دوستانه داده در حالی که هزینه های جنگ طلبیاش را نیز از جامعه جهانی طلب می کند. نکته اساسی آنکه با ادعای نیروهای حافظ صلح که با پروژه مبارزه با تروریسم و سلاحهای شیمیایی تکمیل می شود غرب روسیه را نیز دور زده و سناریوی لیبی را دوباره در قبال آن تکرار می کند. دوم آنکه غرب به دنبال ایجاد فضای امن برای گروههای شبه نظامی و زمینه سازی برای ورود گروههای سیاسی تحت حمایت غرب به سوریه است. در شرایط کنونی اجرای این سناریو به دلیل مخالفتهای گسترده مردمی و پایداری ارتش سوریه امکان پذیر نمی باشد . در این شرایط غرب با پروژه کلاه آبی ها طرح ایجاد منطقه امن یا مهار ارتش و ورود حامیان سیاسی غرب با ایجاد امکان فعالیت برای آنها را فراهم سازد. سوم آنکه غرب به دنبال اجرای پروژه تجزیه سوریه در صورت ناتوانی در سرنگونی نظام سوریه و یا عدم اجرای طرح ائتلاف واحد میان گروههای معارض می باشد. ورود کلاه آبی ها یعنی ایجاد مناطق مختلف سوریه که عملا پروژه تجزیه این کشور را به دنبال دارد. هر چند که ظاهر یکپارچگی این کشور حفظ میشود.به عبارت دیگر کلاه آبیها مجری طرح تجزیه طلبانه آمریکا در قالبی پنهانی هستند که در نتیجه آن هر کدام از بخشهای سوریه توسط حاکمیت مستقلی اداره میشود و دولت مرکزی نیز به دلیل وجود کلاه آبی ها و منطقه حائل توان مقابله با این جدایی طلبی را ندارد. غرب نیز با ایجاد منطقه حائل و احتمالا پرواز ممنوع این جدایی طلبی را تسریع خواهد کرد.در جمع بندی کلی از آنچه ذکر شد می توان گفت که طرح ورود کلاه آبی ها به سوریه در چارچوب اجرای صلح و ثبات در سوریه نیست بلکه در چارچوب بحران سازی در این کشور است که بر اساس منافع غرب صورت می گیرد که با مخالفت سوریه ، روسیه و کشورهای منطقه ای که حامی ثبات سوریه مواجه شده و نسبت به پیامدهای آن هشدار داده اند.
تهران امروز:قانون خوبی که بد اجرا شد
«قانون خوبی که بد اجرا شد»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم ابراهیم نکو است که در آن میخوانید؛گزارشی که دبیر ستاد هدفمندی یارانهها از نتایج دو ساله اجرای قانون هدفمندی ارائه داده است بخشی از واقعیات و نتایج منفی و مثبت این قانون را عیان کرده است. با این وجود بررسی محتوایی این گزارش نشان میدهد که در مجموع، پیامدهای منفی این طرح بیشتر از آثار مثبت آن است و دلیل اصلی آن هم به اجرای ناقص و منحرف شدن این قانون حین اجرا برمیگردد. چرا که در قانون مصوب مجلس قید شده بود که دولت درآمد حاصل از آزادسازی را بر اساس ضوابطی که باز هم در قانون تعیین شده بود، بین خانوارها، بخش تولید و دولت تقسیم کند. لیکن گزارش دبیر ستاد هدفمندی نشان میدهد که این قانون از همان ابتدا منحرف شده است.
از یکسو دولت دو برابر درآمدش یارانه نقدی پرداخت کرده و از سوی دیگر سهم گروههای سهگانه را رعایت نکرده است. در کلامی سادهتر میتوان گفت: گزارشاتی که از حسابو کتابهای فاز اول هدفمندی یارانهها اعلام شد به نوعی دلایل بههمریختگی اقتصاد کشور را عیان کرد. به بیان بهتر این گزارش نشان داد که تورم و رکود تولید و رشد غول نقدینگی در کشور ریشه در چه دلایلی دارد. آنطور که این گزارش نشان داد، دولت تا به حال ۷۱ هزار میلیارد تومان یارانه نقدی به خانوادهها داده است. و فقط ۱٨ هزار میلیارد تومان از این مبالغ به تولید و صنعت کشور رسیدهاست. آن هم در شرایطی که ما احتیاج بسیار زیادی به رشد تولید و صنعت داشتیم. تازه درباره صحت همین رقم هم بحث بسیار زیادی مطرح است. بنابراین مشخص میشود که ضعف تولید در کشور از کجا آب میخورد. آنطور که همگان میدانند ضعف در تولید کشور به صورت زنجیروار تبعات منفیتری را در اقتصاد حاصل میکند.
به بیان بهتر لنگ بودن تولید از یکسو افزایش نقدینگی آسیبرسان را در پی دارد و از سوی دیگر به رکود و در عین حال تورم عمومی دامن میزند. در روزهای پیش هم اتفاقا گزارشهای بسیاری از ضعف عملکرد دولت در فاز اول قانون هدفمندی یارانهها روی رسانهها قرار گرفت. سوء مدیریت خواسته یا ناخواسته دولت در بحث هدفمندی یارانهها از یکسو موجب تورم و گرانی شد و از سوی دیگر حساب و کتاب مالی کشور را با مشکل روبهرو کرد. این در حالیاست که قانون هدفمندی یارانهها باید موجب رشد اقتصاد کشور میشد و کشور را در مسیر درستتری به پیش میبرد.
در این میان باید به یک نکته اساسی توجه کرد: آن هم اینکه ما نباید مشکلات را به گردن اصل قانون هدفمندی یارانهها بیندازیم. بلکه ایراد از دولت و مدیریت آن بود. در گزارشات مالی هدفمندی یارانهها هم به راحتی میتوان این موضوع را شاهد بود. هدفمندی یارانهها حدود ۴۵ هزار میلیارد تومان در آمد داشتهاست و قرار بود که بر اساس همین درآمد هم به بخشهای مختلف کشور یارانه تعلق بگیرد. دولت اما با اهداف خود که مشخص نیست دقیقا از کجا ریشه میگرفتند این قوانین را شکست و بسیار بیشتر از درآمد یارانهای خرجکرد.
آن هم خرجکردی که نه تنها سودی برای کشور نداشت بلکه باعث پسرفت اقتصاد هم شد. برای مثال پرداخت ۷۱ هزار میلیارد تومان یارانه به خانوار نه تنها برای خانوادهها سودی نداشت بلکه زندگی آنها را سختتر کرد. این در حالیاست که اگر همین مبلغ صرف تولید میشد با شکوفایی اقتصاد روبهرو بودیم و دیگر خانوارها از گرانیها و تورم گلایه نمیکردند.
به نظر میآید در این شرایط باید بیش از پیش به کنترل حساب و کتابهای کلان کشور دقت کنیم و از انحراف بیشتر مسیر جلوگیری کنیم. توقف فاز دوم هدفمندی یارانهها یکی از همین تصمیماتی بود که گرفته شد و از انحراف بیشتر مسیر هدفمندی یارانهها جلوگیری کرد. دولت هم باید در ماههای پایانی کار خود بیش از پیش به فکر کنترل اقتصاد کشور باشد و از شیوه سابق بپرهیزد. در این حالت است که میتوان به ریشهکن شدن تورم و رکود و اوج گرفتن تولید و صنعت کشور امیدوار بود.
مردم سالاری:یلدا؛ بهانه با هم بودن
«یلدا؛ بهانه با هم بودن»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم زهرا خانیانی است که در آن میخوانید؛ هر سال پس از آغاز فصل بهار و نوروز روزها بلند و بلندتر میشوند تا اینکه در اولین روز تابستان به بلندترین حد خود میرسند که به آن انقلاب تابستانی میگویند، پس از این رویداد، روزها کوتاه و کوتاهتر میشوند تا در اولین روز زمستان به کوتاهترین حد خود میرسند؛ شب اول دی ماه که طولانیترین شب سال و سرآغاز انقلاب زمستانی است یلدا نامیده میشود.
شب یلدا که به آن شب چله نیز میگویند بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است. به فاصله زمانی حدفاصل بین غروب آفتاب از ٣۰ آذر تا طلوع آفتاب در اول دی ماه شب یلدا اطلاق میشود. پس از این، طول روزها بیشتر و شبها کوتاهتر میشود. یلدا برگرفته از واژهای سریانی است و مفهوم آن « میلاد» است (زیرا برخی معتقدند که مسیح در این شب متولد شده است). ایرانیان باستان این شب را شب تولد خورشید (الهه مهر/میترا) میپنداشتند و به همین دلیل این شب را جشن میگرفتند.
ایرانیان از قدیم الایام شادی و جشن را از موهبتهای الهی و غم و اندوه را پدیدهای اهریمنی میدانستند و به همین سبب جشنهای بزرگی چون جشن نوروز، مهرگان، سده، چهارشنبه سوری، شب یلدا و... داشتند و این روزها را مقدس میشمردند. در این شب همه مردم از فقیر و غنی تا زاییده شدن مهر (طلوع خورشید) و پیروزی نور و نیروهای اهورایی بر تاریکی و نیروهای اهریمنی به پایکوبی میپرداختند. در فرهنگ عامیانه مردم، شب یلدا، شب دوستی است.
جشن شب یلدا ریشه در سنتهای باستانی دارد و از جمله جشنهایی است که از هفت هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار میشده است. هفت هزار سال پیش نیاکان ما بواسطه دانش گاهشماری دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است و از آنجایی که اساس زندگی مردم در گذشتههای دور، بر پایه کشاورزی و دامپروری بود و مردمان آن روزگار فعالیتهای خود را با تغییر فصول، گردش خورشید، جهت و حرکت و چگونگی قرار گرفتن ستارگان و بلند و کوتاه شدن شب و روز تنظیم میکردند یلدا را جشن میگرفتند چرا که با شروع فصل زمستان روزها بلندتر میشد و آنها بیشتر میتوانستند از روشنایی روز و نور خورشید برای انجام کارهای روزمره شان بهره ببرند و این نوعی بیزاری از ظلمت و تاریکی و استقبال از نور و روشنایی بود. در متون باستانی، تاریکی و سیاهی نماد اهریمن و پلیدی بود بنابراین ایرانیان باستان در این شب گرد هم میآمدند و آتش میافروختند تا نیروهای اهریمنی را از خود دور کنند.
مصر، یونان، قسمتهای روسیه جنوبی و اقوام مسیحی، یهودی ، آشوری و ... نیز یلدا را گرامیمیداشتند.
میوههای شب یلدا پر دانه هستند و فلسفه آن پربرکت و زایا بودن میوههای پر دانه است. همچنین انار و هندوانه بواسطه رنگ سرخ و مدور بودنشان نمادی از خورشید بودند؛ از طرفی رنگ سرخ نشانه سرزندگی و سلامتی است بنابراین انار و هندوانه نماد تندرستی و شادکامیمحسوب میشدند.
از دیگر رسومات این شب انتخاب و شکستن گردو و آینده گویی از روی پوکی یا پری آن است؛ همچنین در این شب بزرگترها شاهنامه میخوانند و به حافظ تفال میزنند.
ایرانیان همواره برای عنصر نور و روشنایی احترام قائل بودند و خداوند نیز در قرآن خود را با کلمه نور توصیف میکند: «خداوند نور آسمان و زمین است»؛ تجسم این نور ابتدا در خورشید و سپس در آتش پدیدار میشود؛ بنابراین بیدار ماندن بر گرد آتش در انتظار طلوع نور نشانگر ستایش نیروهای اهورایی و نور و روشنایی در مقابل تاریکی و پلیدی در نزد ایرانیان باستان بود.
در فرهنگ ادبی ما یلدا نماد تاریکی و بلندی است شبی که دلدادگان به انتظار سرآمدن آن هستند. طولانی و تاریک بودن آن استعاره از فراق معشوق و انتظار سر آمدن وصال و گاهی گیسوی سیاه و بلند معشوق است.
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
«سعدی»
فلسفه یلدا بهانه با هم بودن است. یلدا قدر دانستن لحظه لحظه عمرمان است؛ لحظههایی که طولانی بودنش را پاس میداریم و بیدار میمانیم تا ارزش در کنار هم بودن را با گذرش حس کنیم. یلدا یعنی در دل زمستان هم میتوان با گرمای حضور یکدیگر بر سرما پیروز شد؛ هر چند مشغلههای کاری و اوضاع نابسامان اقتصادی تا اندازهای امکان گرد هم آمدنهایمان را کمرنگتر کرده و گاه با وجود گرم بودن بازار شب یلدا، دلگرمیاز دلهایمان رخت بر بسته اما باید از شبیلدا که طولانیترین شب سال و به عبارتی طولانیترین تاریکیهاست بیاموزیم که همه تاریکیها و سختیها پایان پذیرند و در پس آن، روزها رو به روشنتر و زیباتر شدن میروند.
مصادف بودن نخستین روز انقلاب زمستانی و فروغ و روشنایی آن با آغاز دوازدهمین سال انتشار روزنامه «مردمسالاری» را به فال نیک میگیریم و امید است که تولد مهر و تجلی روشنایی آن و تسلط نیروهای اهورایی، چراغ راهمان در مسیر روشنگری باشد.
ابتکار:بدرقه ضریح و دغدغههای جدید
«بدرقه ضریح و دغدغههای جدید»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید عباس صالحی است که در آن میخوانید؛ضریح جدید حسینی (ع) در ۲ ماهه اخیر، فضای خاصی را در شهرهای مرکزی، غرب و جنوب غربی کشور پدید آورد و صدها نفر را به بازدید و بدرقه آن آورد. این رخداد، در حجم و انعکاسی محدودتر، طبیعی مینمود، چه این که شور و اشتیاق جامعه ایرانی به حضرتش، چونان است که عدهای را به پابوس آن بکشاند که با او نسبتی دارد یا مییابد. اما سخن در آن است که به گونهای برنامهریزی شده، در شهرهای گوناگون کشور، ستادهای استقبال و بدرقهای راه افتاد؛ در آغاز مدت زمانی را در قم و سپس برای شهرهای مختلف کشور از تهران تا شهرهای کوچک و بزرگ خوزستان برنامهریزی ورود و بدرقه صورت گرفت. به عنوان نمونه در خوزستان در ٨ شبانهروز این بدرقه انجام شد و در برخی شهرها، ادارات، مدارس و... تعطیل شدند و... نویسنده نمیخواهد از عدم مشروعیت بدرقه یا توسل به ضریح جدید سخن بگوید، چه این که رابطههای معنوی نفوس مطهر را با اشیا این جهانی، فرامکانی- زمانی میشناسد و لذا ضرورتی ندارد تا ضریح در جوار باشد تا تقدس بیابد. اما سخن در آن است که آیا مسئولان و برنامهریزان در برگزاری چونان شوری در نیمی از کشور، تصمیم درستی را گرفتند؟ در این زمینه ملاحظاتی را میتوان دید:
نخست: جامعه شیعی در شرایط کنونی (و بویژه پس از مقطع بیداری اسلامی) در رصد رسانههای تفرقهافکن است. رسانههایی که میکوشند شبهههای جدید بسازند و آن را در بوق و کرنا علیه تشیع و همگرایی مذهبی کنند. این رسانهها، گاه از سوژههای قدیم ملول و خسته میشوند و به دنبال کشف موضوعات شبههساز جدیدند. نقل و انتقال ضریح جدید در آن ابعاد وسیع و رسانهای، چونان فرصتی را به آنان داد تا سوژهای جدید بیابند. مسئولان و مدافعان این حرکت، بایستی توجه کنند که در عرصه «رسانه» بایستی «فهم بینالاذهانی» را مورد توجه قرار دهند. بلی در جامعه ایرانی- شیعی (حداقل در بخشهای متدینانهتر) استقبال از ضریح بی قبر، معنا و مفهوم معقولی را پیدا میکند، اما در سطح جهانی (و یا جوامع مسلمان غیر شیعی) چونان نبوده و نیست. حداقل آن که تلاش مضاعفی را برای معقول نشان دادن آن میطلبد. حال سوال آن است که در شرایط حساس جاری، ساختوساز پرسشها و شبهات جدید به نفع تشیع است؟
دوم: دقیقا در سالی که توسط مقام معظم رهبری با نام «تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی» نامیده شد، انتظار از دولت و مسئولان آن بوده (و هنوز هست) که از تعطیلات بکاهند و بر تلاش بیفزایند. به نظر میرسد که برنامههایی که به گونهای به تعطیلی میانجامد، با این رویکرد ناسازگارند. در طول مسیر بدرقه ضریح، تعطیلی و یا انعطال شهرهای در مسیر، پدید آمد و موجب تاثیرات منفی اقتصادی، در هم ریختگی برنامهریزیهای افراد در کارهای اداری، مالی و... گردید.
سوم: به نظر میرسد که یکی از مشکلات کشور آن است که مسئولان هر موضوع، مسئولیت خویش را محور مسائل کشور (و گاه محور مسائل جهان!) تلقی میکنند و بر آن اساس، همه کس و همه چیز را بر گرد آن میخواهند و میخوانند. این مشکل را در نمونههای مختلف میتوان دید. در این مورد نیز گر چه کار ساخت و ساز ضریح جدید امام حسین (ع) که از سال ٨۵ آغاز شد، کاری ارزشمند بود و هست، اما در این که این موضوع به یک مساله ملی (و یا نیمه ملی) تبدیل شود، تا چه حد در میان مسئولان عالیرتبه و یا کارشناسان جامعنگر به بررسی سپرده شد؟
چهارم: مسئولان مرتبط (و نیز مسئولان استانهای در مسیر) ظاهرا تقویت شور حسینی را در بخشهایی از کشور در همت خویش داشتهاند؛ اما آیا این نیت مقدس، چونان سرمایهگذاری را میطلبد؟ چنین مینماید که سوز و گداز حسینی در جامعه ایرانی چونان قدرتمند هست که به التهابهای زودگذر نیازمند نباشد.
بهار:مذاکره برای نتیجه
«مذاکره برای نتیجه»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم محسن جلیلوند است که در ان میخوانید؛مذاکره ایران با آمریکا، بحثی است قدیمی که هیچگاه کهنه نمیشود. از همان سال ۲۰۰۴ که برنامه هستهای ایران در جامعه جهانی رنگ گرفت، تا به امروز بحث مذاکره از سوی آمریکاییها مطرح بوده است. مطرحکردن بحث مذاکره آمریکا با ایران در حالی است که مقامات ایالات متحده آمریکا همیشه در کنار این بحث اعلام کردهاند که تمامی گزینهها در قبال ایران روی میز کاخسفیدنشینان است. این روزها هم بحث مذاکره با ایران از سوی ایالات متحده آمریکا در حالی مطرح میشود که در آن سو هنوز گزینههای دیگری که گویای تقابل دو کشور است روی میز آمریکاییها وجود دارد. گزینههای که در کنار اعلام مذاکره با ایران میتواند ادامهدهنده سیاست چماق و هویچ از سوی آمریکاییها باشد.
آمریکا از یکسو درخواست مذاکره میدهد و از سوی دیگر از طریق تحریمهای جدید به ایران فشار وارد میکند. درخواست مذاکرهای که جدیدا مطرح شده میتواند در قالب مذاکره با آژانس، یا مذاکره با ۱+۵ یا مذاکرات دوجانبه باشد. اعلام مذاکره از سوی آمریکاییها در شرایطی است که در چند سال اخیر بارها اوباما تاکید کرده است دریچههای مذاکره با ایران همیشه باز نخواهد ماند و رفتهرفته بسته میشود.
صحبت از بستهشدن دریچههای مذاکره با ایران از سوی مقامات ایالات متحده آمریکا در حقیقت سیاست آمریکاییها برای فراهمکردن بستر و القای این ذهینت به جامعه جهانی است که ایران به دنبال دفعالوقت در مذاکره با آمریکاست نه در پی نتیجهگرفتن. القای این ذهنیت در حالی است که از تمامی اظهارات مقامات آمریکا میتوان به این نتیجه رسید که آنان خیلی علاقهای برای به نتیجه رسیدن در مذاکرات چه در قالب ۱+۵ چه به صورت دوجانبه ندارند.
آمریکاییها به این نتیجه رسیدهاند و بر این باور هستند که راهبرد استراتژیک ایران در هر صورت به آن توانایی که منافع آمریکا را مورد تهدید قرار بدهند، دست پیدا نخواهد کرد. اما صحبت از مذاکره از سوی آمریکاییها آن هم در شرایط کنونی نشان نمیدهد که طراحان مذاکره با ایران زیاد خواهان به نتیجه رسیدن مذاکرات باشند.
اما آنچه بیشتر از همه میتوان به آن توجه کرد مطرحکردن موضوعهای گوناگون برای فشار بیشتر در زمان مذاکره احتمالی با ایران است. رفتار آمریکاییها نشاندهنده این موضوع است که آنان به دنبال هیچ توافقی در مذاکرات نخواهد بود. شاید در سطح تاکتیکی یکسری توافقات از سوی ایران و آمریکا صورت بگیرد، اما در موضع راهبردی بعید است توافقی صورت بگیرد. آمریکا همیشه تکرار کرده همه گزینهها روی میز است.
شاید آمریکا به دنبال گزینه نظامی نباشد، اما در چند سال اخیر و در راهبرد خود نشان داده است که خیلی هم با گزینه نظامی بیگانه نیست. آنچه مسلم است در تقابل با ایران گزینه گفتوگو و مذاکره برای آمریکا در اولویت قرار دارد؛ اما مذاکره زمانی به نتیجه میرسد که هدف دو طرف به نتیجه رسیده نباشد.
دنیای اقتصاد:آرزوی ارزی، واقعیت اقتصادی
«آرزوی ارزی، واقعیت اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حجت قندی است که در آن میخوانید؛برای باز کردن بحث، فرض کنید که در عالم خیال، غول معروف چراغ جادوی علاءالدین به سراغ من بیاید و بگوید که (از آنجا که اقتصاد خواندهای) میتوانی قیمت ارز را آرزو کنی و من آن آرزویت را برآورده میکنم.
میپرسم که آیا پارامترهای دیگر اقتصاد ثابت خواهد ماند، غول جواب میدهد که بله و من (تصور کنید که جز سعادت خود و خانواده و هموطنان را نمیخواهم) آرزو میکنم که قیمت دلار یک ریال بشود.
(البته اینجا بخیل بودهام وگرنه چه بسا آرزو میکردم که هر ریال صد دلار شود!)
حالا برای یک لحظه تصور کنید که اگر هر دلار یک ریال شود چه میشود. درآمد ملی ما ایرانیان ناگهان میشود چیزی در اندازههای صدها برابر تمام میانگین درآمد تمامی ملل دیگر. یا مثلا یک بچه مدرسهای ایرانی میتواند با پول توی جیبی هر روزه ماشین نو خارجی مدل بالا بخرد. البته به همین هم قانع نمیشدم. به محض اینکه مطمئن شوم که قیمت ارز همین که هست میماند، بانک مرکزی را قانع میکنم که پول بیشتری چاپ کند و دولت با استفاده از این پولها حقوق مردم را افزایش دهد یا به نحوی پول توزیع کند و به این ترتیب ثروت ما ایرانیها مدام زیاد شود.
میگویید که ای آقا، «یک ریال» که نمیشود، لااقل میگفتی «هفت تومان.» در واقع با دلار هفت تومانی و این حجم پول و این حقوقهایی که در ایران میگیریم، درآمد ملی ما در حدود ۴ تا ۵ برابر میانگین درآمد همه ملل دیگر میشود؛ یعنی اگر غول چراغ جادو بتواند دلار را هفت تومان نگه دارد در حالی که درآمد ما همین است که هست، در آنصورت ثروت ما ایرانیها چیزی میشود که بشریت مانند آن را در تاریخ به خود ندیده است.
حالا سوال ساده من این است که کجای آرزوی من ایراد دارد؟ به عبارت دیگر چرا حتی غول چراغ جادو نمیتواند دلار را هفت تومان نگه دارد در حالی که درآمدهای ما و ثروت ریالی ما این باشد که هست؟ چرا غول چراغ جادو نمیتواند دلار را هفت تومان نگه دارد در حالی که ماشین چاپ مرکزی در حال تولید پول بیشتر برای ما ایرانیها است؟
جواب کوتاه و اقناعی من این است که مجموع درآمد ما ایرانیها در یک سال، چیزی جز انعکاس ارزش تولید ما در آن سال نیست. اگر به مجموع تولیدات در ایران نگاه کنید، «چندین برابر مجموع تولید همه کشورهای جهان» را در آن نمیبینید. در نهایت، نرخ ارز به گونهای در بازار تعیین قیمت خواهد شد که با توجه به مجموعه درآمدهای ما در یک سال، به نوعی، انعکاسی از کل تولید ایران در مقایسه با تولید جهانی باشد (البته طبیعتا مخاطبان اقتصادخوانده متوجه ساده کردن بیش از حد مساله در این نوشته هستند). اگر دلار را هفت تومان قرار دهید و قیمتها و درآمدها همین باشد که هست، در آنصورت ارزش چند پیت حلبی ایرانی برابر با ارزش یک بنز میشود!
سوال ساده دیگر من این است که اگر قیمت ارز نمیتوانست هفت تومان بماند، آنوقت چرا عدهای در ایران هستند که در طول سه دهه گذشته همواره مخالف افزایش قیمت ارز بودهاند؟ چرا وقتی قیمت دلار به ۶۰ تومان، ۱۴۰ تومان، ٣۰۰ تومان، ۹۰۰ تومان و ٣۰۰۰ تومان افزایش پیدا کرد، همین افراد در همه این دورانها با این تغییرات مخالفت میکردهاند؟ کجای کار ایراد دارد؟ چرا این افراد که در بیشتر مواقع خود هم دولتی بودهاند، از دولت و بانک مرکزی در عمل میخواستهاند که نقش آن غول چراغ جادو را بازی کند؟
سوال آخر: کجای اقتصاد ایران با مثلا اقتصاد ژاپن متفاوت است که ارزش ریال در این سالها به این شدت کاهش یافته، اما ارزش «ین» در این چند دهه مدام افزایش پیدا کرده است؟ در واقع ارزش دلار در سه دهه پیش حدود ۲۵۰ ین بوده است و الان حدود ٨۰ ین است که به معنی افزایش شدید ارزش ین است. اگر ارزش ین میتوانسته در این سالها افزایش یابد، چرا ارزش ریال نمیتوانسته حتی ثابت بماند؟ جواب ساده است: در ایران تورم همواره دو رقمی بوده است؛ زیرا که بانک مرکزی و دولت مشغول چاپ پول و ایجاد ثروت کاغذی بودهاند. اگر تورم نبود، دیگر برای نگه داشتن سطح قیمت دلار در حدود هفت تومان، هیچ نیازی به غول چراغ جادو نبود. پس دفعه بعد که غول چراغ جادو را دیدید، آرزو کنید که تورم را کنترل کند که اگر تورم در سه دهه گذشته کنترل شده بود، از شوکهای بزرگ واردشده به بازار ارز هم خبری نبود.
نکته آخر: «قیمت اسمی ارز»، اهمیت چندانی ندارد. اصرار بر تثبیت قیمت اسمی ارز نه عملی است و نه عاقلانه. جای تاسف دارد که مهمترین هدف دولت در سال گذشته، عملا چیزی جز مبارزه با افزایش قیمت ارز نبوده است، اما قیمت ارز، فقط سیگنال است. با کور کردن این سیگنال و با اصرار بر ثابت نگه داشتن قیمت ارز، نمیتوان واقعیت پشت صحنه اقتصاد را عوض کرد. به جای مبارزه با بحرانهایی که معلولند، دولت باید انرژی و همت خود را متوجه مسائل اقتصادی و سیاسی کند که علل اصلیاند. «رساندن نرخ تورم به سطحی در حدود میانگین سایر کشورهای جهان» و «ارتباط اقتصادی بهتر با جهان»، دو تا از آن مسائل اصلیاند.
منبع: جام جم آنلاین
|