سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ارزیابی واقع گرایانه هدف تحریم ها


حمید شیرازی


• باز کردن فضای سیاسی به طور واقعی، بازگرداندن نظامیان به پادگان ها، دوری گزینی از تبدیل کشور به یک دیکتاتوری نظامی، ازادی انتخابات، ازاد کردن زندانیان سیاسی، اعتماد سازی بین المللی در مورد برنامه هسته ای اقدامات استراتژیکی هستند که اگر امروز انجام گیرد بهتر از فردا است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ دی ۱٣۹۱ -  ۲۷ دسامبر ۲۰۱۲


در هشت دهه اخیر رویداد های سیاسی فراوانی در کشور ما رخ داده که در بسیاری از ان ها نقش عامل خارجی به ظاهر برجسته نبوده و عوامل داخلی موجب ان رویداد ها بوده اند. در این میان سه رویداد وجود دارد که نقش عامل خارجی در ان ها تعیین کننده و مستقیم بوده و مردم و منافع ایران قربانی سیاست های کلان بین المللی شده اند، این سه رویداد عبارتند از :
- اشغال ایران در جنگ جهانی دوم با تمام مصائب ان که شرق و غرب در ان توافق نظر داشتند.
- سقوط دکتر مصدق و پایان نهضت ملی، در این رویداد عامل اصلی غرب بود ولی نمیتوان کتمان کرد که شرق نیز به خاطر بند و بست جهانی به ان با دیده اغماض نگریست.
- تحریم های اعمال شده کنونی علیه کشورکه نتایج ان غیر قابل پیش بینی است. در این رویداد نیز عامل اصلی غرب است و در شرایطی که شرقی وجود ندارد که حداقل ابرو در هم کشد و همچنین بسیاری از کشور های جهان نیز نظر مساعدی به رژیم ایران ندارند وضعییت کشور بسیارشکننده تر از دو رویداد قبلی است.
لازم به ذکر است این نوشتار از دیدگاه واقعییت های موجود و شرایط واقعی با ارزیابی هدف تحریم ها و اثرات ان بر اینده کشور تنظیم شده. لذا بحثی در مورد قانونی بودن یا نبودن و یا انسانی بودن و یا نبودن تحریم ها صورت نگرفته. تاریخ نشان داده در بحران های سیاسی بین المللی داخلی اولین چیزی که قربانی میشود این گونه مسایل است و این قدرت است که حرف اخر را میزند. لذا امید است خوانندگان مو شکاف در این مورد بر نگارنده خرده نگیرند. همه میدانیم که حقیقت چیست و ان چه باید اتفاق افتد کدام است و بحثی در ان نیست ولی ناچاریم با واقعییت ها زندگی کنیم و نه حقایق.
تحریم های اعمال شده برکشور نه تنها بزگترین چالش سیاسی کشور در هشت دهه گذشته و ج.ا در طول حیات خود میباشد بلکه گسترده ترین تحریم هایی است که تا کنون در هنگام صلح بر کشوری اعمال شده. سر انجام این تحریم ها چه خواهد بود معلوم نیست. این که اینده این تحریم ها به کجا میانجامد ربط مستقیم به هدف واقعی تحریم ها و رفتار ج.ا دارد که در هر دو مورد نظرات و برداشت های گوناگون وجود دارد. در مورد هدف تحریمها طیفی از برداشت های خوش بینانه و ساده لوحانه متکی بر شعار امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند تا برداشت های بدبینانه که این تحریم ها را مقدمه سرنگونی ج.ا میداند وجود دارد. در مورد رفتار ج.ا در مواجهه با تحریم ها سیاست مشخصی وجود ندارد و جناح های داخلی هر یک نظر خود را دارند در این مورد نیز در یک سر طیف نظراتی وجود دارد که که اثرات تحریم ها را بسیار نا چیز میداند تا برداشت هایی که ادامه ان ها را فاجعه امیز ارزیابی میکند. با گذشت مدت زمانی از شروع تحریم ها و با توجه به ابعاد ان که روزانه در حال گسترش است، این نظر که تحریم ها توان ان را دارند که کشور را به فاجعه بکشاند و هر چه زودتر باید برای ان چاره جویی کرد بسیار از گذشته مطرح تر است. اولین قدم در مورد چاره جویی، ارزیابی صحیح از هدف واقعی تحریم ها و میزان جدی بودن ان ها است که باید فارغ از هرگونه خوش خیالی صورت گیرد.
برای یافتن جوابی با دقت نسبی به این سوال که هدف واقعی تحریم ها چیست میتوان مسئله را از دیدگاه های گوناگون مورد بررسی قرار داد تا بتوان نتایجی را که به واقعییت نزدیک تر است از این بررسی ها استخراج کرد.
در زیر از چندین منظر هدف واقعی تحریم ها مورد بررسی قرار گرفته اند:

- از منظر دید کلان تاریخی، تحریم ها جدا از تحولات تاریخی چهار دهه گذشته جهان نیست و بررسی مجرد ان به عنوان درگیری بین دو کشور کاملا خطاست، تحولاتی که تولد ج.ا بخشی از ان بوده. افزایش قیمت نفت، ظهور ج.ا و متعاقب ان ظهور اسلام سیاسی رادیکال، سقوط شوروی سابق، تشکیل کشورهای جدید در اروپا و روسیه و سایر نقاط جهان، تشکیل اتحادیه اروپا، رشد اندیشه دموکراسی به عنوان روش اداره جامعه در بسیاری از کشورها، گلوبالیزاسیون اقتصا دی، رشد اقتصادی چین و برخی از کشور های کوچکتر، و....همه نشان میدهد در چهار دهه گذشته تحولات گسترده ای در جهان صورت گرفته. حمله به عراق در نیمه اول قرن حاضر بی شک یکی از نقاط عطف این تحولات به خصوص در رابطه با کشور های اسلامی و ایران است که با همکاری امریکا و انگلیس و مخالفت برخی از کشورهای غربی مثل فرانسه صورت گرفت. این حمله دو نتیجه در بر داشت که از نظر بررسی مسئله هدف تحریم های ایران حائز اهمییت است. اول این که پس از این حمله مخالفت برخی از کشور های غربی در مورد کاربرد قدرت در مواجهه با کشور های دیگر فروکش کرد و انسجام عقیدتی و عملی که از جنگ دوم به این سو بی سابقه در بین ان ها حد اقل در مورد برخورد به اسلام رادیکال و رهبرانی که از ان ها با عنوان دیکتاتور های نفتی نام برده می شود، بوجود امد. دوم این که بعد از سه دهه که نقت عامل تعیین کننده در بسیاری از سیاست های حهانی بود، خروج کوتاه مدت نفت عراق از بازار نفت تاثیر چشمگیری در جهان غرب نداشت، مسئله ای که در دهه های قبل حتی قابل تصور نبود. خروج لیبی از بازار نفت نیز تائید کرد غرب در برابر کاهش تولید نفت بعد از چهار دهه که اسیب پذیری زیادی داشته بسیار مقاوم تر از گذشته شده. با خارج کردن اجباری ایران از بازار نفت و متعاقب ان کاهش بهای نفت حداقل برای کوتاه مدت ثابت شد که دوران استفاده از نفت به عنوان یک اسلحه سیاسی گذشته است و تهدیدهای کشورهای نفت خیز که چهار دهه کابوسی برای غرب بود این بار بوسیله خود ان ها در مورد یک کشور عمده نفت خیز به کار گرفته شد که یکی از مهمترین تحولات جهان در چهار دهه گذشته است. این دو مسئله یعنی کاهش تضاد های داخلی غرب و پایان یافتن دوران کاربرد نفت به عنوان یک اسلحه سیاسی در واقع ایران را خلع سلاح کرد و توان ان را در ادامه سیاست های کذشته خود تقریبا به صفر رساند. از این منظر یعنی قرار گرفتن در برابر یک ائتلاف منسجم متشکل از اولین و دومین قدرت اقتصادی دنیا و از دست دادن مهمترین اسلحه یعنی نفت میتوان نتیجه گیری کرد که ایران در موضع بسیار ضعیفی است و تحریم ها میتوانند به هدف های تعیین شده خود که به باور نگارنده فلج کردن کامل کشور است برسند، با این امید که این باور از پایه نادرست باشد. این که این ائتلاف تا چه هنگام در همین حد انسجام باقی بماند و بازار نفت تا چه زمان به این صورت باشد جای گفتگو دارد، ولی به نظر میرسد حداقل دو یا سه سال اینده دوام خواهد داشت و نمیتوان به ان امید چندانی داشت.

- تجزیه و تحلیل داده های در دسترس و نتیجه گیری بر مبنای ان ها یکی از روش هایی است که در این ارزیابی میتوان به کار گرفت. نتیجه گیری منطقی در مورد هدف این تحریم ها و اثر ان بر اینده کشور با توجه به کثرت عوامل موثر و ناشناخته های اینده و در دست نبودن داده های موثق کار ساده ای نیست، از اخبار مستند میشود استنباط کرد که تحریم ها هر روز گسترده تر شده و کشور های بیشتری به ان می پیوندند که نشان میدهد هدف تحریم ها با برنامه ریزی های دقیقی که شده هدفی بزرگ است در غیراین صورت نیازی به صرف این مقدار انرژی نبود. به عنوان مثال، رفتار خصمانه کانادا در ماه های اخیر شاخص خوبی است، چرخش ناگهانی سیاست این کشور به عنوان یکی از معدود کشور های غربی که در سال های بعد از انقلاب روابط قابل قبولی با ایران داشته وتعداد زیادی از دانشجویلن ایرانی را پذیرفته و افزون بر ان تعداد زیادی از مقامات رژیم اموال خود را به ان به عنوان کشوری امن منتقل کرده اند، نشانه ای نگران کننده از هدف واقعی تحریم ها میباشد.

- بررسی اماری موارد مشابه در گذشته نیز روش دیگری است که میتوان به کار گرفت. برای دقت بیشتر میتوان دامنه این بررسی اماری را محدود به دهه اول و دوم قرن حاضر کرد که از نظر زمانی بسیار نزدیک است. اگر سرنوشت کشورهای افغانستان، عراق، لیبی، و سوریه را در نظر گیریم با توجه به وجود مشابهت های فراوان بین ریشه های رویدادهای این کشورها و تحریم های ایران میتوان از نظر اماری با دقت قابل قبول این تجارب را به ایران تعمیم داد و به این نتیجه رسید که هدف و سرانجام تحریم های ایران چندان از هدف و سرانجام ان رویداد ها دور نیست و هدف واقعی این تحریم ها فلج کردن حداکثری وبه زانو در اوردن کشور نه از طریق حمله نظامی بلکه از طریق تحریم ها است.

- از منظر تئوری های سیاسی اگر به قضییه نگاه کنیم، درگیری فعلی بین ایران و غرب در حوزه ای از سیاست جریان دارد که به ان – سیاست ترس- نام داده اند. توضیح ان که در شرایط مختلف سیاسی معمولا یک عامل روانی و یا غیرروانی اهمییت بیشتری پیدا میکند و سیاست های دیگر تحت الشعاع ان قرار میگیرند. ترس از نابودی، مورد حمله قرار گرفتن، سرنگون شدن، و... یکی از مهمترین عوامل تنش در طول تاریخ بوده. تغییر ناگهانی بسیاری از سیاست های داخلی و خارجی امریکا بعد از یازده سپتامبر را میتوان ناشی از غلبه ترس در سیاست های عملی دانست. گروگان گیری سفارت امریکا که از ترس بی دلیل بازگشت شاه به ایران صورت گرفت از مثال های دیگر کار برد سیاستهای مبتنی بر ترس است. بعد از این رخداد و تنش حاصل از ان، ترس ج.ا از سرنگونی بدست عوامل خارجی تقریبا پایه های اصلی سیاست های خارجی تهاجمی کشور تا این زمان بوده. تهدید های توخالی و بدون پشتوانه ایران ناشی از این ترس به نوبه خود سبب احساس ترس در طرف مقابل شده و تهدیدهای خارج موجب ترس ایران و این چرخه معیوب ادامه یافته. کافی است توجه کنیم بعد از قدرت گیری احمدی نژاد تهدیدهای تو خالی ایران ابعاد نجومی پیدا کرد تا به تحریم ها ختم شد، لذا میتوان از این منظر تحریم ها را میوه تلخ سیاست های مبتنی بر ترس دانست. گفتنی است سیاست های داخلی خشن رژیم را نیز در راستای سیاست ترس میتوان ارزیابی کرد. ترس از سرنگونی از بدو تولد چنان با ج.ا عجین شده که هر پدیده سیاسی را به دو گروه براندز و غیر برانداز تقسیم میکند. این ترس تا جایی است که به نظر میرسد باور دست اندرکاران رژیم به سرنگونی خود بیش از گروه هایی است که خواهان سرنگونی ج.ا هستند. تجارب تاریخی فراوان نشان داده تنش های سیاسی که در زمینه ترس شکل میگیرند چه داخلی و چه خارجی معمولا تنش هایی شدید هستند که سرانجام خوشی ندارند و عمدتا خون الود هستند. تحریم های فعلی در چنین بستر خطرناکی اعمال شده اند لذا پیش بینی این که هدف ان بسیار فراتر از ان چیزی است که تصور میشود و میتواند برای کشور با احتمال بالایی فاجعه بار باشد چندان دور ا ز واقعییت نیست.   
- از منظر سیاسی اگر به مسئله نگاه کنیم مشاهده میکنیم که اعمال فشار بر ایران از روش های گوناگون نظیر حمله نظامی بیش از دودهه است که مطرح بوده. بعد از یازده سپتامبر این بحث بیشتر مطرح شد و بعد از حمله به عراق باز هم بیشتر مطرح شد ولی بعد از سرکوب جنبش سبز به اوج رسید. وجود اصلاح طلبان در قدرت و رشد جنبش دمکراتیک مردم ایران همواره عاملی بازدارنده بوده و امید به ایجاد تغییر از داخل برای بسیاری از ایرانیان و جناح های معقول سیاسی غرب وجود داشت، لذا جناح های افراطی در غرب بهانه کافی برای پیشبردن نظرات خود در وارد کردن فشار حد اکثری را نداشتند. سرکوب جنبش سبز، حضور گسترده نظامیان در عرصه سیاست، رجز خوانی های بچگانه احمدی نژاد، افزودن بر بعد تهاجمی سیاست خارجی، و.... بهانه لازم را در اختیار جناح های افراطی غرب گذاشت تا حرکت به سوی فشار حداکثری را در دستور کار قرار دهند. این نیروها سرکوب جنبش سبز را که بزرگترین اشتباه سیاسی ولی فقیه دوم بود به منزله مرگ جنبش دموکراتیک مردم گرفتند و حضور نظامیان در عرصه قدرت را به معنی تبدیل شدن کامل ایران به یک دیکتاتوری نظامی دانستند که در این مورد بسیاری از ایرانیان با ان ها هم عقیده بودند. تقریبا دو سال بعد از سرکوب جنبش سبز مسئله تحریم ها جدی شد، ابتدا به صورت نرم و با گذشت زمان بر سختی ان افزوده شد. با توجه به اینکه تغییرمحسوسی در سیاست های ایران چه از نظر داخلی و چه از نظر خارجی مشاهده نشده بسیار بعید که در سیاست های غرب تغیییری حاصل شود و قصد ان دارد که به زعم خود این دیکتاتوری نظامی تازه تاسیس شده را تا حد فلج کردن کامل تحت فشار قرار دهد.      
با توجه به موارد بالا همانطور که امد هدف اصلی تحریم ها فلج کردن حداکثری کشور بدون توجه به صدماتی است که بر مردم وارد میشود، این واقعییت دردناکی است که باید پذیرفت. هر گونه ساده لوحی، خوش خیالی، امید بستن به شرایط حقوقی، امید بستن بر احساسات بشردوستانه برخی از جناح های سیاسی داخلی غرب، بزرگ نمایی قدرت نداشته داخلی، امید بستن به تغییر این و یا ان وزیر خارجه و یا دفاع کشورهای غربی، امید بستن به تشکیل جبهه ای برای تشویق دیپلوماسی از طریق تماس با سیاست مداران غربی و... میتواند بسیار فاجعه بار باشد. این بدان معنی نیست که این گونه فعالییت ها نباید صورت گیرد و میتوانند بسیار مفید نیز باشند ولی باید به ان ها بهای واقعی خود را داد واین تلاش ها و امیدها نباید در چاره جویی باعث جدایی ما از واقعییت گردند.
برای ان گروهی که هنوز خوش بینانه فکر میکنند مسئله غنی سازی اورانیوم هماطور که غرب مطرح میکند مرکز این درگیری است یادآوری یکی از مصاحبه های صدام چندی قبل ار حمله به عراق جالب است. صدام در پاسخ به پرسشی که نظرش در مورد حمله امریکا به کشورش به خاطر داشتن سلاح های کشتار جمعی چیست؟ ساده لوحانه می گوید هم دولت امریکا و هم سیا به خوبی میدانند که ما چنین سلاح هایی نداریم لذا حمله به عراق موردی ندارد. همین ساده لوحی که به اعتقاد نگارنده ناشی از عدم شناخت فرهنگ سیاسی پیچپده غرب و در نظر نگرفتن شرایط سیاسی حهان معاصر بود نتایج وخیمی به بار اورد. در این روزها همین ساده لوحی را در بسیاری از دولتمردان ایران میبینیم که در پی اثبات این هستند که غنی سازی اورانیوم در ایران کاملا از نظر حقوقی موجه اشت و دلیل قانونی برای تحریم ایران وجود ندارد. به نظر میاید احمدی نژاد بیش از دیگران عمق مسئله را دریافته و با صراحت اعلام کرده تحریمها دیگر یک مسئله سیاسی است نه حقوقی است.
گفتنی است در نظر داشتن چنین هدفی از جانب تحریم کنندگان دلیلی بر دستیابی ان ها به این هدف نیست به خصوص با تفاوت هایی که ایران با سایر کشور های منطقه دارد. ولی با توجه به واقعییت های موجود که به ان اشاره شد احتمال دستیابی تحریم کنندگان به هدف خود بسیار فراتر از عدم دستیابی ان هاست. ان چه مسلم است این تحریم ها بسیار خطرناک تر از دو مداخله مستقیم خارجی دیگر در ایران در هشت دهه گذشته یعنی اشغال ایران در جنگ دوم و سقوط دکتر مصدق است.
امروز اغلب صاحب نظران سیاسی بر این عقیده اند که کلید حل مسئله در ایران است. افزون بر ان باید گفت که صرفا کوتاه امدن تاکتیکی در برابر غرب راه حل اساسی مسئله تحریم ها نیست به خصوص با توجه به سابقه ایران. روش های سیاسی گذشته ج.ا بعد از سی سال کاملا شناخته شده اند و کارایی لازم را ندارند. در ماه های اولیه تحریم که هنوز ایران فکر میکرد مسئله حقوقی است برخی از این روش ها از طرف ج.ا به کار گرفته شد که هر کدام با عکس العمل های شدید روبرو شد. در مورد لیبی شاهد بودیم که اقدام داوطلبانه در تسلیم تمام تجهیزات اتمی خود به غرب در عاقبت هدفی که برای لیبی در نظر گرفته شده بود تغییری ایجاد نکرد. لذا هر گونه سیاستی که از شفافیت لازم برخوردار نباشد در این مورد محکوم به شکست است و نوابغ سیاسی ایران باید ان را به خوبی درک کنند.
باز کردن فضای سیاسی به طور واقعی، بازگرداندن نظامیان به پادگان ها، دوری گزینی از تبدیل کشور به یک دیکتاتوری نظامی، ازادی انتخابات، ازاد کردن زندانیان سیاسی، اعتماد سازی بین المللی در مورد برنامه هسته ای اقدامات استراتژیکی هستند که اگر امروز انجام گیرد بهتر از فردا است و فقط این نوع اقدامات است که کشور را از گردابی که مسبب ان بی خردی سیاسی نوابغ سیاسی ایران است نجات خواهد داد.  


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست