آقای فیلابی، پهلوانان دروغ نمی گویند - یاور استوار
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۰ دی ۱٣۹۱ -
٣۰ دسامبر ۲۰۱۲
در برنامه «بی پرده، بیتعارف» که از رادیو صدای آمریکا پخش شد، آقای مسلم اسکندر فیلابی کاپیتان اسبق تیم ملیِ کشتی ایران، شرکت داشت که شوربختانه نامبرده علیرغم ادعاهای شداد و غلاظی که در رابطه با منشِ پهلوانی، جوانمردی و مردمی بودن و با تکیه بر دوستی و آشناییاش با جهان پهلوان تختی داشتند؛ مطالب دروغ و غیرواقعیِ فراوانی را عنوان کردند که بهیچ روی با آن ادعاهای آغازینِ برنامه سرِ سازگاری نداشت!
در اینجا و برای این که مواردی از دروغ های ایشان را هم بیاد خود این « خیلی پهلوان » آورده و هم آنانی که این مصاحبه را دیده و شنیدهاند از اشتباه در آیند، اشارهوار نیم نگاهی به این مصاحبه میاندازیم.
آقای فیلابی میفرمایند که سازمان مجاهدین و رهبریاش چون آغازِ جنگِ ایران و عراق را از سوی خمینی میدانستند، بر آن شدند تا برای پایان دادن بجنگ به عراق بروند!
اگر چنین ادعایی واقعیت داشت؛ یعنی این که گناهِ جنگ بگردن خمینی بود، چگونه و بچه دلیل، باز بقول خودِ همین «پهلوان»، مجاهدین در آغاز جنگ در جبهههای ایران و دوشادوشِ نیروهای خمینی علیه « صدام » جنگیدند؟!
به برشِ کوتاهی از اطلاعیهی سازمان مجاهدین که در تاریخِ بیست و سوم آذر 1359 منتشر شده توجه کنید:
« هنوز هم شهرها و مناطقِ اشغال شده در دستِ اشغالگران بعثی است... صدها هزار تن از هممیهنانِ جنگ زدهِ ما خانه و کاشانهی خود را از دست داده آواره و سرگردان شدهاند... در چنین شرایطی، مبرمترین وظیفه و حقِ مردم و کلیهی نیروهای مردمیِ ما، جنگِ مقاومت به خاطر دفاع از استقلالِ میهن و دفع تجاوز و اشغالِ نظامیِ میهن توسط دشمن خارجی است...»
باید از ایشان پرسید: اگر این سازمان و شما اعضای شورای ملی مقاومت به تحلیلِ ادعاییتان، یعنی تجاوزگریی ایران رسیده بودید؛ در کجا و چه تاریخی این موضوع راعنوان کرده و به تصحیح مشیِ خویش پرداختهاید؟ واز چه زمانی «اشغالگران بعثی» دوست و خیرخواه ایران شدند و نه تنها لازم نبود برای «دفعِ تجاوز و اشغالِ میهن توسط (همان ) دشمن خارجیِ» (تا دیروز تجاوزگر)؛ جنگید، بلکه باید پادویی و جاسوسیاش را بجان خرید!
و همچنین میتوان پرسید که اگر مجاهدین برای پایان دادنِ جنگ به عراق رفته بودند، چرا عملیات « فروغ جاویدان» 6 روز پس از نوشیدن « جام زهرِ مار » توسط خمینی و پذیرش قطعنامهی آتشبس سازمان ملل که به معنیِ پایانِ آن کشتار بیرحمانه از دو سوی بود، در تبانیِ با صدام، توسط سازمان مجاهدین انجام گرفت که داغِ « نعشِ » هزاران جوانِ ایرانی را بر دوش جامعه گذاشت.
بیاد بیاورید که مسعود رجوی در شبِ آغاز عملیات «فروغ جاویدان» گفت:
« بر اساس تقسیمات انجام شده، 48 ساعته به تهران خواهیم رسید... کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت (کوتاه) تسخیر کند.... از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد... علاوه بر آن، ضد هوایی و موشک سام 7 هم که داریم ... هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب بهمراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند.» نقل از ویکیپدیا فارسی.
آقای فیلابی آیا پایان دادنِ به جنگ تنها با فتح تهران آنهم بهمت صدام حسین که سودای جداسازیِ خوزستان و «مجوس کشی» را در سر میپرورانید میبایست انجام میپذیرفت؟!
باید پرسید که آیا همکاریِ نظامی و اطلاعاتیِ تمام عیار با صدام و جاسوسی بنفع دشمن و علیه کشور خود و... در طول جنگ و پس از آن نیز به همین انگیزه؛ یعنی پایان دادنِ به جنگ بود؟
در مورد طلاقهای اجباریِ دستهجمعی و جدا سازیِ جنسیتی در اشرف هم آنچه از سوی این «خیلی پهلوان » و در همین مصاحبه ادعا شد، غیرواقعی و «گربه در پلاس پیچیدن» مذبوحانهای بیش نبود. میگویید نه؟! پای صحبت صدها جدا شدهی مجاهدین بنشینید تا تجربیاتِ براستی شنیدنی آنان را نیز در این فرقه سر تا پا ارتجاعی شنیده باشید.
تازه اگر هم بفرض محال ادعای آقای فیلابی درست باشد و این طلاقهای اجباری برای « یک کاناله» کردنِ ذهن و تیزتر کردن شمشیرِ مبارزه علیهِ رژیم سفاک اسلامی بود؛ چرا مسعود و مریم خودشان به چنین آزمونی تن در ندادند و بر خلافِ فرمانی که طلاق و جداییِ کلِ تشکیلات را در برمیگرفت ، نه تنها برادامهی « انقلاب ایدئولوژیک» خود پای فشردند، بلکه به توجیهِ فرازمینی و آسمانی بودنِ آن نیز پرداختند! برای یادآوری بد نیست به برشی ا زآنچه آن زمان در توجیهِ «انقلاب ایدئولوژیک» در نشریه مجاهد درج شده است نگاهی بیندازیم:
«با الهام از آیات قرآنی در بارهی ازدواج پیامبر اکرم با همسر پسر خوانده اش که در قران یکی از خطیر ترین رسالتهای خدائی توصیف شده» (این ازدواج صورت گرفت.) (مجاهد 241 پانزده فروردین 1364) و خود مسعود رجوی در همان نشریه مجاهد آنرا چنین وصف میکند: «امروز همه تعجب کردید . خشکتان زد – مثل اینکه یکمرتبه آب جوش صد درجه را با فشار قوی و بدون وقفه روی سرتان بریزند!» (*)
در مورد شورای ملیِ مقاومت که از نظر این «پهلوان» : در برگیرندهی سازمان مجاهدین و «همه»ی احزاب و سازمانهای سیاسیِ ایران است، اگر چه مصاحبه کننده، آقای فلاحتی که میبایست و میتوانستند ادعاهای آقای فیلابی را بچالش بکشند؛ و نکشید، این بار بدرستی اشاره کردند که ادعایی غیرواقعی است؛ باید گفت که نه تنها غیرواقعی است بلکه با طرحِ چنین ادعاها و « فرمایشاتی» از این دست از سوی مجاهدین، تلاش میشود تا تمام فعالیتهای اپوزیسیونِ متاسفانه پراکندهی ایرانی نادیده گرفته شود.
این اندیشه و عملکرد نیز برخاسته از ماهیت فرقهای، تمامیت خواه و ضد دمکراتیک همین جریان برمیخیزد. جریانی که برای بدست گرفتنِ قدرت، هرگونه راه حل و تاکتیکی را مجازدانسته و بدان تن میدهد. در همین راستا است که بیهیچ ابایی هم به دستبوس «آقا» رفته وبعنوان نخستین کاندیدای ریاست جمهوری معرفی کردند، هم دوشادوشِ بنیصدری که تصمیم گرفته بود تاچکمههایش را تنها پس از سرکوب کردستان از پای درآورد، براه افتادند، هم شانههای صدام را بوسیدند و هم امروز آلتِ دستِ آمریکا و اسرائیل هستند و در راستای سوریهای کردنِ ایران گام بر میدارند!
آری آقای مسلم اسکندر فیلابی،« پهلوانان » دروغ نمیگویند! » بویژه دروغهایی از این دست که معنایی جز لاپوشانیِ حقیقت، خاک پاشیدن به چشم تودهها و ابله پنداشتنِ مخاطبین است!
لینک مصاحبه:
HTTP://WWW.YOUTUBE.COM/WATCH?FEATURE=PLAYER_EMBEDDED&V=QCF8KWRBX1M#!
دوستان و دشمنان محترم
لطفن چنانچه در رابطه با این یادداشت ، چه مثبت و چه منفی، نظر داشته باشید یک نسخه را نیز برای نویسنده و به آدرس زیر ارسال دارید. با سپاس
YAVAR.OSTVAR@GMAIL.COM
(*)
بد نیست که در اینجا درفشانیهای مهدیِ ابریشمچی بعنوان ضلعِ سوم مثلث «انقلاب ایدئولوژیک» را بیاوریم که صد البته خواندنش خالی از لطف نیست:
"نور این حرکت ایدئولوژیک به همه مون تابید. تو همین کوره ای که رجوی می گفت. لااقل از کنارش رد شدیم. خیلی چرک و کثافتمون ذوب شد. ایدئولوژی مون براق شد.حالا اونی که بودیم نیستیم. افتخار می کنیم. نسبت به اونایی که این راه رو نرفتند. سر هستیم. به همین دلیل به خودمون جرأت می دیم که بگیم بعد از این انقلاب، ماها همه مون عضو سازمان مجاهدینیم. مگه نه؟ افتخار می کنیم. پیروش هستیم. مریدش هستیم. معلّم ماست. یادمون داده. دستمونو گرفته خدا کنه بعد از اینم بکنه. که می کنه و نمی تونه نکنه. حمد و سپاس خدای را که تمامی ما مجاهدین را توسط مسعود و توسط مریم به این راه رهنمون شد که بی شک اگر نبود، ما راهی جز ضلالت و گمراهی نداشتیم. مهدی ابریشم چی (نشریه مجاهد پانزدهم فروردین 1364 شماره241 ص 22)
|