یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آن چـهـل تـن - کاوه بنایی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۲ دی ۱٣۹۱ -  ۱ ژانويه ۲۰۱٣


با این حاکمیت، مردم هیچ وقت طعم "انتخابات آزاد" را نخواهند چشید! اما همین حکومت، انتخابات را "آزاد" خواهد کرد.
همه چیز در میهن بوی امنیت را با خود داراست. وقتی کوچکترین حرکت در فضای عمومی، در حیطه بررسی امنیتی قدرت قرار می گیرد، مفهومش اینست که، کنترل جامعه از دست نهادهای خود ساخته حکومتی به "دایره امنیت" نقل مکان کرده اند.در هر دوره از انتخاباتِ نظام اسلامی، چه مجلس، چه ریاست جمهوری, پس از اینکه مردم، با حضور در صحنه و با هدایتی آگاهانه، دست هایشان را در دست های قدرت گرم کردند و گواهی از ادامه‍ی چه رفتاری پیشه کنند را به نیروی مسلط دادند، قدرت فصلی از انتظار را برای شان در نظرگرفته، تا مجددا نسبت به نیازهای خود، در حرکتی دیگر، آنان را فرا بخواند. این مردم با حرکت و تشکل های حکومتی، چون رودی شورشی، به میدان دعوت می شوند و سپس به حال خود رها می گردند. این نوع رفتار اجتماعی که همه ی وجنات زندگی مردم را حکومت در دست های خود محصور کرده است، نتیجه ای جز این در بر ندارد.
جز تشکل های حکومتی، مردم ما تجربه و حیات در تشکل های مستقل از قدرت را نه در تجربه دارند و نه در میهن این نوع اندیشه و تشکل ها حضور عینی دارند. اصلاح طلبان، که از ۱۴ سال قبل، پس از روی کارآمدن دولت آقای خاتمی، تشکل هایشان، کلید خورد، در پیوند با تجربه ی تشکل های بازمانده ی اسلامی که، از دوران انقلاب که، کادرهایش، در همه دوائر حکومتی، از ارگانها امنیتی گرفته تا صنایع کلیدی کشور و دیگر نهادهای موثر حکومتی، جابجا شده بودند, نتوانستند بهره مناسب ببرند و سازماندهی را از سطح تمایلات نزدیک به دیدگاههای خویش (سهیم در سفره قدرت) فراتر قرار دهند. گرچه کادرهای آن تشکل ها هم، غوطه ور در کار اجرائی و مسئولیت های اداری حکومتی، بینشی فراتر از آنچه در چنته داشتند را در عرصه عمومی از خود ارائه ندادند و عمدتا مشاوران اجرائی و کمیسر های سیاسی بلند پایگان حکومتی بودند.
جنبش دوم خرداد ٨٨ کانون دید قدرت را بازتر کرد. می توانست به کشتار دست نزند و نسبت به آن "چهل تنی" که توانائی بحرکت در آوردن مردم به اعتراض های میدانی را داشتند، واکنش خود را نشان دهد. آن واکنش چیزی فراتر از این که امروز در چنگال قدرت گرفتار گشته اند نبود. اما صدها جوان بخاک و خون درغلطیدند و زندان های مخفی و بازداشتگاههای مخوف تدارک دیده شد، حتی زیرزمین وزارت خانه ای (وزارت کشور) که باید از قانونی ترین نهاد حکومت در برگزاری انتخابات باشد، در خدمت نیروهای سرکوب قرار گرفت و نزدیک به ۲۰۰۰۰ تن هم مجبور به مهاجرت ناخواسته از میهن شدند. هزینه ای که، مردم، بابت به میدان آمدن، دریافت کردند، بسیار سنگین و کینه توزانه بود. مردمی که در پس از خرداد ٨٨ نتوانستند "رای" خود را پس بگیرند و دو تن کاندید مورد نظر آنان مهندس موسوی ــ شیخ محمد کروبی و خانم دکتر زهرا رهنورد، پس از مقاومتی ستودنی، در میدانی که از بدنه قدرت کنده شده بود واینک بیش از ۷۰۰ روز است در بازداشت خانگی تحت نظر نیروهای امنیتی بسر می برند، آیا دوباره به صندوق های رأی "چراغ سبز" نشان خواهند داد؟
در طول این ۷۰۰ روز که رهبران سبزها، در بازداشت خانگی بسر می برند، قدرت در سترون کردن حرکت اعتراضی که از شهرهای کلان به سرتاسر میهن کشیده شد, با مسدود نمودن ارتباطات و بستن زبان گفتگوی فی مابین، با دستگیری ها، محکومیت ها، تبعیدها و اعدام ها، تخم ترس و وحشت را در دستور کار خود قرار داد. قدرت می داند که تکنوکرات هایش، دارای آن فرهنگ گفتگوئی که، مردم برای شنیدنش، قبل از نیروهای سرکوب در خیابان حضور می یافتند و به چند خط نوشته ی کاندید مورد نظرشان دلبسته بودند، ندارد. اگر قائده بازی را قدرت می دانست، دیگر شلیک مستقیم به انبوه جمعیتی که در کمال متانت و آرامش و بدون حمل هیچ وسیله ای که نشانی از تعرض باشد، چه مفهومی دارد؟ آنها بدرستی دریافته اند که با خطابه ها و انواع شوهای تلویزیونی و اعتراف گیری ها، قادر نیستند نگاه مردم را عوض کنند. اما با سرکوب، توانستند عرصه عمومی را, از حضور عینی معترضین پاک سازی نمایند. مردم با سیاست عدم تعرض، چرا که، خوی سیری ناپذیر حکومت در کشتار هدفمند را، بیش از ٣۰ سال در تجربه دارند, در قلعه های خود پناه گرفتند, رژیم با باز آفرینی بحران های متنوع که نتیجه سیاست های پذیرفته در برگیرنده نیروهای هم سو با قدرت، که منافع مشترکشان علیه حیات اجتماعی مردم شکل یافته، توانستند، با اتکا به اطلاعات نهادینه شده از ارگانهای متنوع سرکوب و امنیتی و دوائر مختلف بسیج و سپاه، تعداد قابل ملاحظه ای از نیروهای خواهان تغییر را گرفتار سازند. این نوع شورش های اجتماعی با خود نیروئی را تولید می کنند که ظرفیت های خاص خود را دارا هستند. دوم خرداد ٨٨ در تاریخ سی ساله حاکمیت استبداد دینی، سمت گیری جدیدی را بر اذهان نیروهای مترقی و مبارز گشود. همه را به تحرک وا داشت. از راست ترین نیروهای مخالف نظام استبداد دینی تا طیف های متنوع چپ را در مخالفت با قدرت مسلط در میهن، به چالش کشید. در ادامه بسیاری از این نیروهای بیدار گشته، سعی فراوان نمودند که از این موج بحرکت درآمده، بنا به پایگاه طبقاتی و تمایلات سیاسی، تشکل های ویژه خود را تقویت و حامیانشان را به تحرک وا دارند و سری در میان سرها گردند. ضمن اینکه، حرکت اعتراضی خرداد ٨٨ با مهاجرت ۲۰۰۰۰ نفر، عمدتا نیروی جوان، به اروپا, اپوزیسیون را مجهز به نیروهای تازه نفس نمود که در ۱۰۰ شهر کشورهای اروپائی و.... هم آواز با مردم معترض در میدان قدرت گردیدند. با آمدن این نیروها، اپوزیسیون به خانه تکانی دست زده و توانست چهره ایرانی دیگر را به نمایش بگذارد.
هر تغییری در ادامه شکل بگیرد، محصول مقاومت مردمی است که، در لایه های مختلف اجتماعی، در فضاهای عمومی، زندانها، دادگاهها، و گورهای بی نام و نشان ردّ خود را بر جا نهادند. رژیم نه قادر است این ردّ پاها را پاک گرداند و نه توانائی این را دارد که با ایجاد سدهای متنوع، جلوی پیشروی مردم را به سمت کانون قدرت بگیرد. امروز با مسدود نمودن همه ی راههای ممکن، در دست یازی به اعتراض های آشکار و علنی، همچنان، نیروهای در فشار قرار گرفته، راهها و مسیرهای خود را یافته و رژیم را به واکنش وادار می کنند. از زندان تا گورستان، رویاروئی مردم با حکومت، به زبانها ی مختلف، شنیده می شود.
مردم فشار وارده بر جنبش خرداد ٨٨ را، با تکه، تکه کردن و تقسیم بین خود، روزانه سیلی های داغی بر گونه قدرت می زنند.
کارگران و زحمتکشان، که با رویکردی آشکار از عملکرد دولت منتخب استبداد دینی، در فشاری مضاعف قرار گرفته اند با اتخاذ روش هائی که توانسته اند, از روزنه های بیشماری، حضور خود را به ثبت برسانند. عملا زبانی از گفتگوها را یافته اند وروزانه در واحد های مختلف تولیدی و موسسات صنعتی، شاهد بروز اعتصابات، تحصن های بیشمار و اعتراضات مکتوب به نهاد های قدرت می باشیم و میروند که با اهرم تشکل های خود، جای پای خود را عمیق تر کنند.
• زندانیان سیاسی با طیف های متنوع و با نیاز و خواسته های متفاوت، دست به افشاگری و حرکت های اعتراضی در گروه های خرد و کلان، اعتراضات خود را ابراز می دارند. آنچه در لایه های مختلف جامعه می گذرد، زندان، زبان گویایش گردیده است. در همین رابطه خانواده زندانیان سیاسی مثل همیشه، پلی گشته اند تا، صدای دربندان، آزادانه در عرصه عمومی شنیده شود.
جامعه التهاب خود را دارد. افشار مختلف مردم، روزمر ه در تلاش معاش، غول تورم، گرانی، بیکاری را بر شانه های خود حمل می کنند. با گوشت و استخوان خود، ظلم فراهم گشته را از جانب قدرت، شب و روز،   با خود دارند، در ستیز با مرگ تدریجی و تلاش جهت زنده ماندن، هر روز بیشتر از قدرت فاصله می گیرند. در میادین عمومی، در خیابانها، در محلات، اجتماع شان محسوس و آن پتانسیل حرکت هر روز مشخص تر و زنده تر احساس می شود. صدای پاهائی که نزدیک به دوسال، پس از هجوم ددمنشانه نیروهای سرکوب، خاموش گشته بود، اینک می رود، دوباره آهنگ خود را یافته، مجددا به میدان بیاید.
قئرت در این بین، با هشدار هائی که از طرف مخالفین خود دریافت می کند، دست به تغییرموقت رفتار خود زده است و نسبت به حساسیت های ایجاد گشته در اذهات توده ها ناشی از عملکرد سرکوب اش، زبانی دیگر را یافته و سعی در پر نمودن شکاف بین خود و مردم با، گذشتن از شانه های یاران دیروزش، شکلی از ترمیم را, در حال تمرین است.
این کشاکش بین حکومت ـ مردم، آرایشی از صف بندی نیروها را نشان می دهد. رهبران سبزها، با نیروهای وفادارخود که، هزینه های بازداشت، زندان، تبعید، اعدام و..... در پیوند با دیگر نیروهای در بر گیرنده که به شیوه خاص خود حیات و مبارزه شان رقم خورده است، با توجه به کنترل بی اندازه. علیرغم اینکه در رویاروئی از امکانات بسیار محدودی بر خوردار بوده اند اما، توانسته اند در طول سه سال و اندی، از جان مایه گذاشته،   سد ها را در نوردند و صدائی در میان صداها گردند. این رویکرد قدرت نشان از عمق حرکت مردم در خرداد ٨٨ را بهمراه دارد. قطره، قطره خونی که بر سطح خیابانها، مقاومت را رنگ داد, آن غریوی که پایه های استبداد را به تلاطم انداخت، امروز می رود, گریبان قدرت را بگیرد که، پرسش " رای من کو" باید ندا گلوله می خورد ؟ باید هستی ترانه ای را به آتش بکشند ؟ باید سهراب ها، آرش ها، کیانوش آساها، فرزاد ها و صدها قلب جوان و مشتاق آزادی،   نام شان بر روی سنگ حک گردد؟
بدون پاسخ گوئی به آنچه مردم را به خیابان کشاند, قدرت قادر نخواهد بود, مجددا صندوق های رأی را پر نماید.
۶ ماه قدرت فرصت دارد تا نسبت به آنچه رویگردانی مردم نسبت به عملکرد خصمانه و کینه توزانه ای را که بر گرده ی معترضین هموار نمود را ترمیم کند. نیروئی که توانائی بحرکت در آوردن مردم غیر متشکل را در عرصه میدانی دارا بود، اینک در زندان قدرت تحت نظر قرار دارد. ان چهل نفر و رهبران بازداشت شده سبزها بهمراه طیف های دیگر نیروهای معترض و خواهان تفییرات بنیادی که امروز با نشانه زندانیان سیاسی شناخته می شوند، کلید حل بحران می باشند.
آنان، زندانیان سیاسی, با حضور عینی در عرصه مبارزه و در کنار مردم، روزهای پر التهاب جنگ و گریزهای خیابانی، با ارتباط زنده و زندگی در متن قضایا، از جانب مردم بعنوان سخنگویانشان شناخته شده و با حداقل امکانات تبلیغ بیرونی، توانستند، پایتخت را, خیابانها و میادین پایتخت را، با انبوه نیروهای بهم پیوسته، با صدای آهنگین قدم هایشان، گوش قدرت را از فریادهایشان تسخیر کنند. آنها,آن " چهل نفر", در یک هماورد نابرابر با نیروی مسلط و غالب توانستند در بیرون از دایره ی قدرت، قدرت مردم را به نمایش بگذارند. انان همچنان با رهبران بازداشت شده سبزها،   پتانسیل ممکن را همچنان دارا هستند. حکومت با این پیش شرط، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی رهبران سبزها قادر است تنور انتخابات را، گرم کند و با دست خود، انتخابات را آزاد نماید. چیزی که،   بیشتر احساس می شود در اوضاع عمومی جامعه و جوّ حاکم گشته، رئیس جمهور آینده ایران، تحت هر شرایطی، یک فرد امنیتی خواهد بود.

کاوه بنائی ــ رم 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست