یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

احمدی نژاد اصلاح طلب می شود


محمد شوری


• در حاکمیتی که بیگانه تبارها برخی شان در رأس برخی مشاغل کلیدی هستند؛ فردی مثل«احمدی نژاد» اگر اصلاح طلب شود، امری غریب نیست!؟ اتفاقا چنین حاکمیتی به افرادی مثل «احمدی نژاد» در پروسه اصلاحات نیاز مُبرم دارد که بتواند بازی اصلاحات را هم بدست گیرد و همچنان هم بر خر مراد سوار ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۶ دی ۱٣۹۱ -  ۵ ژانويه ۲۰۱٣


ج.ا.ا. برای بقاء، به اصلاحات نیاز دارد و باید اصلاح طلب از نوع خودش داشته باشد و یا بسازد؛ و گرنه محکوم به فناست؛ و براندازی به سراغش خواهد آمد.
حاکمیت یکدستی که در این سالها با افرادِ ثابتِ خود شریان قدرت و ثروت را دارد، نمی خواهد بعد از رهبری آقای «خامنه ای»، بازنشسته شود. رویکرد جدید «احمدی نژاد»، نشان از آن دارد.
یکی از ضعف های اساسی و کلیدی مردم ایران این است که «رجُل سیاسی» خود را ریشه یابی نمی کنند؛ کمتر نقب به گذشته می زنند و فراموشکارند. برای همین هم هست که از یک سوراخ چندین بار گَزیده می شوند و انقلاب فرزندانش را می خورد و به استحاله می رسد!
وقتی هر رویکرد اجتماعی، یعنی هر تغییر ساختار در بنیادهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی که نامش «انقلاب» است، شروع شود، باید همزاد با آن، اصلاحات نیز شروع شود و گرنه محکوم به شکست خواهد شد.
حال اگر بخواهید بدانید در این سال ها قولا و عملا چه کس و کسانی، چه گروه و گروه هایی برای حفظ انقلاب بهمن 57، رویکرد اصلاح طلبانه داشته اند، بهتر است فقط 10 سال (سالهای دهه 60) را موشکافی کنید.
شور و هیجان آغشته به احساسات و جوان گرایی انقلاب؛ بی تجربه بودن، نفوذ جواسیس غرب و شرق و ورود آنها از همان سال نخست به حوزه مدیریت و از جمله وزارت اطلاعات ج.ا.ا. (واجا)- که تمام راه ها به این وزارتخانه ختم و سرنخ تمام ماجراها به آن می رسد و به نظر می آید باید مانند «ساواک»که آن اواخر منحل شد، نوسازی شود- سبب شد تا اولین دولت انقلاب، به رهبری مهندس مهدی بازرگان، که با پیشینه مُتدیِّن بودن به احکام اسلام، مشهوربودن به روشنفکری و دارای سوابق مدیریتی، مورد اعتماد بود، دولتش نیامده برود. که با پدیدار شدن حوادث کردستان، تصرف سفارت آمریکا درتهران،و بلافاصله 8سال جنگ، آنچه غایت و آرزوی انقلاب بود کُند و یا مَسخ شود و زندگی در این بحرانها معجونی را به خورد مردم داد که باز تولیدش نفاق، ریا، تملق و فساد است.
انقلاب ایران هر چند از نوع آرام و تنها اسلحه اش حضور مداوم و مستمر مردم در کف خیابان بود، اما پیشینه ای داشت که در آن افراد و گروه هایی با سوابقی معلوم، دوست و حق داشتند که در هدایت و حفظ و اصلاح انقلاب با عقاید خود فعالیت داشته باشند. مثل سازمان مجاهدین خلق، جبهه ملی، نهضت آزادی ایران، حزب توده و چریکهای فدایی خلق.
اما تضادها و اختلافات (با پیشینه کینه‍ی زندان) همه آنها را از این چرخه خارج و همه امور خلاصه در سه جریان شد: «روحانیت»،«سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «موتلفه»ای ها. گروه هایی که ابتدا در یک آپارتمان با هم زندگی می کردند، اما بعدها سفره شان را از هم در تقسیم بندی هایی مثل روحانیون و روحانیت، مجمع و جامعه، انجمن و انواع حزب ریز و درشت- که در زمان انتخابات همیشه خلق الساعه تولید می شوند- جدا کردند.
بعد از تصفیه و کنار رفتن گروه های غیرخودی، نوبت به خودشان رسید:
مهم ترینش، قائم مقام رهبری (آیت الله منتظری) با پیراهن عثمان شدن قتل «شمس آبادی» توسط «سیدمهدی هاشمی».
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی؛ که از همان سال نخست در ارکان مهم امنیتی و نظامی و اداری کشور، قدرت بیشتری را در اختیار داشت، زیر ذره بین عقیده رفت.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که با تأسیس حزب پیشمرگان کردستان،شروع و با حزب مشارکت اسلامی از سوی نظام، منحله اعلام شد، به جریان راست و چپ تقسیم و بعد از بارها انحلال و کش و قوس سرانجام جریان چپ آن دوام یافت و در عرصه های سیاسی و اقتصادی و مدیریتی با همین نام به فعالیت خود ادامه داد و افراد راست سازمان و میانه رو آن یا به شکل انفرادی و مستقل و یا با حضور در جریان های دیگر و تأسیس گروه هایی، آنان نیز به موازات حضور طیف چپ به رقابت با آنان پرداختند.
روحانیت هم که با حزب جمهوری اسلامی قصد فعالیت داشت، چون مال این حرفها نبود و اصلا اعتقاد ریشه ای به تأثیر احزاب در روند اصلاح انقلاب در حکومت اسلامی نداشت، زود منحل شد، اما نیروهای آن هنوز قدرت را دارند و در جای جای مملکت می توان آنانرا جستجو کرد. و در ادامه مسیر، در جریان بدست آوردن قدرت اجرایی- که این اختلاف ریشه قدیمی قبل از انقلاب را دارد-به «مجمع» و «جامعه» تقسیم شدند.
موتلفه ای ها هم که خود را از جمعیت به حزب ارتقاء داده اند، همان جریان بازار است که فعالیت سیاسی قبل از انقلاب هم داشتند. از همان ابتدا با حضور در عرصه های کلان مدیریت، با تأسیس گروه های خُرده بورژوای همنوع خود (اصولگرا) و ساپورت آنها، از جمله «احمدی نژاد»، که اینک به «جریان فتنه» معروف شده است، همچنان بر انقلاب تسلط دارد!
این نوع تفکیک به پروسه های دیگر- از جمله دانشجویان- که ازهمان نواحی هم ساپورت مالی و رانتی می شوند، صادر شد!
برخی از این تغییرات طبیعی و زائیده تغییر الزامی «زمان»هستند؛ که البته روند رشد آن بیشتر به سمت حضور «لُمپَنیسم» در بدست آوردن قدرت بوده است!
و مادرِ معنوی و حتی در جاهایی، هدایت خیلی از این افراد و گروه های مذهبی «انجمن جحتیه» است که برخلاف شعارش مبنی بر عدم دخالت در امور سیاسی، نفوذ و حضورش ملموس و به تناسب زمان و بحران های انقلاب، تغییر رویه می دهد و مانند یک جریان فراماسونری اکتیو است!
انقلاب بهمن 57، برای نهادینه شدن «آزادی»در کشور استبداد زده بوجود آمد؛ اما در مسلخ عوام، ذبح و تا توانست لُمپن تولید و آنها را در همه نهادها و عرصه مدیریت توزیع کرد؛ تا از ورود اندیشه و آگاهی و نقد در بازار سیاست بکاهد و بتواند همواره پای ثابت قدرت در اداره کشور باشد و به تبع آن بخش عظیم ثروت را بدست آورد و چون ثروت بادآورده، فساد می آورد، برای همین خوب گفته اند که:
«یا رب روا مدار که گدا معتبر شود، گر معتبر شود، ز خدا بی خبر شود».
پروسه افشاگری در ناحیه خودی ها که آنرا در برخی بیانیه و اعلانات و گفته ها-که اخیرا می خوانیم و می شنویم- ناشی از همین مسیر است. تا جایی که جسته و گریخته می شنویم و می خوانیم رهبری ریشش در گرو همین پروسه است!
برای آنکه بدانیم چه افراد و گروه هایی واقعا در این سالها رویکرد اصلاح طلبانه داشته اند، باید رفت و به سخنان و فعالیت های آنان در مورد «آزادی انتشار آگاهی» در برهه های مختلف، مخصوصا دهه 60 نگاه کرد و دید آیا اصلا نقل قولها با ادعاهای فعلی و عملکرد همخوانی دارد یا نه؟
به صرف تبلیغات- که آنهم از ناحیه رانت حضور در عرصه مدیریت کسب شده- فرد و گروهی را نمی توان موصوف به اصلاحات کرد.
متأسفانه مردم ما کمتر جستجوگر این نوع موضوعات هستند و صرفا با یک ادعا تحت تأثیر عوامل مختلف، و از جمله «عدم شناخت»، برای هر کسی در این سالها هورا کشیدند و یا «مرگ بر ...» فریاد زدند.
ما اکنون «مانور تجمل»ی که بعد از ختم جنگ، اولین سخن «هاشمی رفسنجانی» بود را در حال تماشا هستیم. اما این مانور فقط برای عده قلیلی هر روز هست؛ که علاوه بر آلودگی هوا، دستهای آلوده لُمپنیسم را هم به رأس مدیریت آورده است!
عده ای که وقتی شجره نامه شان بررسی شود، یا سر در آخور نهاد امنیتی و اطلاعاتی و سپاهی گری دارند و یا با پیوندهای خانوادگی و وابستگی به بیوت خواص، و «فرزند»زاده گی، توانسته اند، سالهای سالها بر گُرده مردم سوار و از آنها سواری بگیرند و نامش را هم مردم سالاری دینی بگذارند!
بنابر این جای تعجب نیست «احمدی نژادی» که از همین بوته برآمده و با آمدن وی، براحتی اعظم ثروت و مدیریت مملکت و از جمله مخابرات و نفت را در حلقوم آنها گذاشت، بخواهد (با فریب) اصلاح طلب هم شود.
هر چند نباید بازی احمدی نژاد با رهبری را زیاد جدی گرفت، که فرض بر صحت، نشان از آن است که آنهایی که در رأس هرم قدرت هستند، اینبار قصد دور زدن رهبری را هم دارند؛ تا جای پای خود برای بعد از این را محکم کنند.
خروج و یا اخراج عده ای از نهاد دولت و یا ورود و دخول عده دیگر به آن، هر چند، از سوی احمدی نژاد هدایت شده و بی حساب و کتاب و بدون پشتوانه نیست، اما اگر یک دهمش را آقای خاتمی در دوره صدارتش انجام می داد و مثلا با همان پشتوانه رأیش، در مورد افرادی چون غلامحسین کرباسچی، مهاجرانی و عبدالله نوری قاطعانه کوتاه نمی آمد، و یا در مورد وزیر اطلاعات، خود حق انتخاب داشت، الان برای ورود دوباره اش اینقدر کاسه چه کنم چه کنم بدست نمی گرفت؟...
سوابق اجرایی، سوابق علمی، و سوابق قبل از انقلاب رئیس جمهوری و افرادی مانند مشایی و بقایی معلوم است. سوابق افرادی مثل محسنی اژه ای، پورمحمدی، و خانواده لاریجانی ها و هکذا امثالهم هم معلوم است. سوابق حضور و خروج جریان موسوم به اصلاح طلبان هم کاملا آشکار است. که کدامشان در کجا کار و از کجا به کجا و چه مدت و در چه پروژه ای چه فعالیتی داشته و به چه میزان سهم در اصلاح انقلاب و به چه مقدار در اضمحلال و استحاله آن سهیم بوده اند!
راحت می شود فهمید کی در کجا کار می کرده، و سوابق تحصیلی اش در سال نخست انقلاب چه میزان بوده و مقطع تحصیلی فعلی وی چگونه کسب شده و در این سال ها ثروت و منابع مالی وی و گروه و یا اعضای خانواده اش از کجا و چگونه تأمین شده و می شود. هم چنین منابع مالی برخی از این افراد و خانواده هایشان در خارج از کشور که الان نقش اپوزیسیون را هم بازی می کنند.
شناخت فوق و بررسی فعالیت این افراد در مورد نهادینه شدن آزادی در این سالها، آزادی انتشار مطبوعات آزاد و مستقل و نشر بدون سانسور کتاب و فعالیت های فرهنگی و علمی در حوزه اندیشه دینی و عقیدتی که تأثیرگذاری کلیدی در هدایت مردم به سمت اندیشه ورزی و تفکر و بالارفتن شعور عقلانی در بازی سیاست دارد، اکنون ارجح بر همه نیازهای مردم است تا بدانند چه کس و کسانی و چه گروه و گروه هایی در این سالها همّ و غمّ و رنج و زندان و دربدری در فرنگ را فقط بخاطر اصلاح انقلاب چشیده اند و عمل آنها، عمل صالح، و به سمت پیشرفت بوده است؛ نه آنکه کشف شود استمناء در قرآن آمده و گناه است! موضوعی که به هیچکس مربوط نیست؛ چه رسد به آنکه بخواهند برایش حکم شاذّ هم صادر کنند!؟!
بجای کشف این امور، دنبال آن باشند که علل انحطاط مسلمین و شیعیان را در همان قرآن جستجو کنند و یا در مورد تشییع فاحشه ای که بوسیله شنود حکومتی بر عرض و ناموس مردم انجام می شود، سخن به میان آورند و قس علیهذا...
و گرنه به صرف موصوف بودن به صفتی که خودشان برای خودشان ساخته اند، نباید داستان آش دادن ملانصرالدین را باور کرد!
اما بدبختانه چون مردم ما خود رأسا در این حوزه کمتر وارد می شوند و همیشه مثل کالاهای نقدی و روزانه و مورد نیاز و حیاتی خود، چون نان و آب و مانند آن! کتاب و مطبوعات نمی خوانند و وارد فهم و درک قضایای سیاسی و غیره نمی شوند و از سوی دیگر رانت قدرت (تمام جریانهایی که به نوعی در این سالها برای خود پشتوانه مالی و غیره ساخته اند) نمی گذارد صدای افراد مستقل و بدون وابستگی به گوش مردم برسد، و سعی در بایکوت آنها را دارند، برای همین خیلی راحت و با کبکبه ناشی از قدرت بادآورده، یک فرد عراقی بخواهد شناسنامه ایرانی تبارها را باطلل کند. در حاکمیتی که بیگانه تبارها برخی شان در رأس برخی مشاغل کلیدی هستند؛ فردی مثل«احمدی نژاد» اگر اصلاح طلب شود، امری غریب نیست!؟!!
اتفاقا چنین حاکمیتی به افرادی مثل «احمدی نژاد» در پروسه اصلاحات نیاز مُبرم دارد که بتواند بازی اصلاحات را هم بدست گیرد و همچنان هم بر خر مراد سوار باشد.

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)
شانزدهم دی ماه نود و یک

1-ن.ک.به مقاله «اهمیت مسایل جاسوسی»، کتاب «فرزنداسلام و قرآن» جلد 2،ص 834 که ترفندهای ساواک را از زبان مرحوم محمد منتظری نوشته است.
2- هم چنین رجوع شود به لینک های:
یادداشت: «واجا: mahkame2.wordpress.com
و «تغییرکاربری در حکومت» mahkame2.wordpress.com
و«نئواصلاح طلب ها» mahkame2.wordpress.com
و«مضحکه محکمه» mahkame2.wordpress.com
و«قحط الرجال» mahkame2.wordpress.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست