یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سه صحنه از زندگی احمد ترک
جان دوندار - روزنامه ملیت - ترجمه : مجید حقی


• دولتی که - ۳۰ سال پیش احمد ترک را دستگیر و لختش کرد، در زندان شکنجه اش داد، مجبورش کرد تا مدفوع به بدنش بمالد، آب ظرف شویی و فاضلاب را برای نوشیدن به خوردش داد،- ۳۰ سال بعد از این حادثه به احمد تورک پناه آورده و می گوید: "توان خاموش کردن شعله های نفرتی که به خاطر ظلم و زور خودم به وجود آمده، ندارم. بیا خودت آنرا حل کن" ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٨ دی ۱٣۹۱ -  ۷ ژانويه ۲۰۱٣


صحنه اول:
قبل از کودتای ۱۲ سپتامبر نماینده مجلس بود. احمد بعد از کشته شدن برادر ارشدش، که نماینده مجلس بود وارد سیاست شد. بعد از کودتای دوازده سپتامبر ١٩٨٠ دستگیر شده و روانه زندان دیاربکر گردید. او در زندان مورد ضرب و شتم مامورین زندان قرار گرفت.
بیست روز در سلول انفرادی بود. تحت شکنجه مجبور به حفظ ۵۶ سرود ترکی شد.
در کتاب «تاریخ شفاهی ۷٨ها» بخشی از زندگیش را چنین بیان می کند: "با باتوم و لگد مارا می زدند. زمین زندان خونی می شد و ما را در خون می غلتاندند. مارا ناچار می کردند که وارد گودال سپتیک و فاضلاب بشویم و مجبورمان می کردند مدفوع به بدن خود بمالیم. کسی که مدفوع کمتری بر بدنش بود، مورد ضرب و شتم قرار می گرفت. به این سبب زندانیان برای نجات از ضرب و شتم، در مالیدن مدفوع رقابت می کردند."
"وقتی ما را با یک ماشین میله دار ارتشی به دادگاه می بردند، سربازی تمام راه برپشتم نشسته بود. تا رسیدن دادگاه پاهایش بر صورتم بود. موقع بازگشت از زندان، دوباره ما را به صف کرده و بسوی ماشینهای میله دار بردند. در حالی که مردم زیادی آنجا بودند، ما را ناچار کردند که در صف راه رفته و سرود ترکی بخوانیم. به ما فحش می دادند و تهدیدمان می کردند. اگر بهم می خوردیم کتکمان می زدند. من دستم از پشت بسته شده بود و درحالی که راه می رفتم و سرود می خواندم، توازنم را از دست داده به نفر بعدی خوردم. به همین دلیل پلیس با باتوم مرا مورد ضرب و شتم قرار داد."
"روزی در راه دادگاه به کسی سلام کردم، گزارش سلامم را به اسد اکتای – رئیس زندان – رسانده بودند. وی نیز ٣۰۰ سرباز را در حیاط زندان جمع کرده و مرا وسط آنها برد. لختم کردند. حتی شورتم را نیز در آوردند. باتومش را به دست گرفت و همه ی بدنم را کوبید. بعد از آن رو به سربازان داد کشید: "یعنی کسی توانش به این مردک نمی رسد؟!"
وقتی که ظرفها را می شستیم، ناچارمان می کردند آب ظرف شویی را بنوشیم. گاهی بعضی از زندانیان را ناچار می کردند مدفوع بخورند. بسیاری از زندانیان جلو چشم من تحت شکنجه جان خود را از دست دادند. در زندان دیاربکر، ٣۵ نفر زیر شکنجه جانشان را از دست دادند.
"زندان دیاربکر باعث رشد نفرت و دشمنی شد. اگر اعمال انجام شده در زندان دیاربکر نمی بود، شاید اینهمه مردم به کوهها نمی رفتند."

* * *

صحنه دوم:
احمد ترک سه سال در زندان دیاربکر محبوس بود. بعداز سه سال تبرئه شد و آزاد گردید.
زمانی که در سال ۱۹٨٣ از زندان آزاد شد، نمی توانست بهخاطر ضربات شکنجه گردنش را تکان بدهد. شکمش گویی تیغ زده شده بود. بهمدت چندین سال قلبش بهکمک باطری کار می کرد.
تجربیات احمد ترک، باعث نشد که وی روی به کینه و دشمنی آورد. به سوی کوهها نرفت. دوباره فعالیت سیاسی را شروع کرد.
"در نوروز ۱۹۹٣ وقتی عبدالله اوجلان – رهبر پ ک ک – لباس شخصی پوشیده و در دره البقا ء اعلام آتش بس کرد، آنجا بودم" احمد ترکی که اینهمه زندان و شکنجه کشیده، در دره بقاء هم دعوت به صلح و همزیستی می کرد.
اما دردها هنوز بهپایان نرسیدند.
در نوروز ۲۰۱۲ ،پلیسی احمد ترک نماینده پارلمان را مورد یورش و ضرب و شتم قرار می دهد. سنگین تر از مشتهای آهنین پلیس، ستون نویسان شونیست بعضی از روزنامهها بودند.
اما در بیمارستان نیز، کسی که مانع حس انتقام جویی و دشمنی شد، خود احمد ترک بود.
"انتقام جویی کار عاقلانهای نیست. مشکلات باید با دیالوگ و گفتگو حل شوند".

* * *
صحنه سوم:

دولتی که - ٣۰ سال پیش احمد ترک را دستگیر و لختش کرد، در زندان شکنجه اش داد، مجبورش کرد تا مدفوع به بدنش بمالد، آب ظرف شویی و فاضلاب را برای نوشیدن به خوردش داد،- ٣۰ سال بعد از این حادثه به احمد تورک پناه آورده و می گوید: "توان خاموش کردن شعله های نفرتی که به خاطر ظلم و زور خودم به وجود آمده، ندارم. بیا خودت آنرا حل کن".
                                                                                                                                       
امروز دعوت از احمد ترک به خاطر نام خانوادگی شرم آور و نژاد پرستانه وی (ترک) نیست بلکه به خاطر این است که برغم همه ظلم و جفایی که بر وی رفته است، او هنوز هم مردی عاقل با حس انسانی و صداقت است. مردی است که بدون وقفه طرفدار صلح و همزیستی بوده. گویند وقتی پایش را به زندان امرالی - محل نگه داشتن عبدالله اوجلان رهبر پ ک ک - گذاشته است، چشمانش برق می زد.
امیدوارم همیشه چشمانش برق بزنند.
چراکه چشمهای برق دار لایق کسی چون احمد ترک است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست