از سلول انفرادی تا ریاست جمهوری
سیمون رومِرو - برگردان: لقمان تدین نژاد
•
در واقع اگر یک کشور در امریکایی جنوبی یافت می شود که رئیس جمهور آن با فولکس قورباغه و بدون یک لشکر محافظ شخصی سر کار می رود همین اوروگوئه است که از کمترین درجهی فساد اداری رنج می برد و از بالاترین درجهی مساوات اجتماعی برخوردار است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱٨ دی ۱٣۹۱ -
۷ ژانويه ۲۰۱٣
در مقابل رهبرانی که در کاخهای مجلل زندگی می کنند و از آشپز مخصوص و کشتی های تفریحی و شامپاین های اختصاصی بهرهمند می شوند، فردی مانند خوزه موهیکا José Mujica هم یافت می شود که روزگاری چریک شهری بوده و امروز به ریاست جمهوری رسیده است. او در یک خانهی معمولی در حومهی مونته-ویدئو زندگی می کند، خدمتکار ندارد و تنها محافظین او دو نفر پلیس لباس شخصی هستند که ماشین خود را در جادهی خاکی مقابل خانهی او پارک می کنند.
آقای موهیکا که ۷۷ سال دارد پس از پیروزی در انتخابات، مخصوصا به ملت ۳.۳ میلیونی اوروگوئه اعلام کرده بود که حاضر نیست در کاخ مجلل سووارز ای رییس Suárez y Reyes با یک خدمهی ۴۲ نفره زندگی کند و در عوض ترجیح می دهد که با همسر خود در همان خانهی سابقی باقی بماند که در زمین های کنار آن گل داوودی کشت می کرده است. تمام دارایی او در سال ۲۰۱۰ به زحمت به ۱۸۰۰ دلار می رسید که آنهم بخاطر ماشین فولکس واگن قورباغهی مدل ۱۹۷۸ او بود. او هیچگاه کراوات نمی بندد و حدود ٪۹۰ درآمد خود را به سازمان خیریهای اهدا می کند که هدفش خانه سازی برای تهیدستان است.
رادیکالیسم فروتنانهی امروز موهیکا در کنتراستی است آشکار با روزهایی که او اسلحه بدست بدنبال سرنگونی حکومت بود و مقام کنونی او ارتقای اوروگوئه به سطح آزادترین کشور آمریکای جنوبی را برجسته می سازد. موهیکا که در سال ۲۰۱۰ به ریاست جمهوری رسیده است به دنبال قانونی ساختن مصرف ماریجوانا و ازدواج میان همجنس گرایان است. او حق کورتاژ را قانونی ساخته و استفاده از نیروی باد و منابع طبیعی قابل تجدید در تولید برق را شدیدا گسترش داده است.
تفاوت منش های ریاضت کشانهی با شخصیت هوگو چاوز قابل توجه است. چاوز فردی است که ابعاد بزرگ وجودی او بر جناح چپ آمریکای جنوبی سایه انداخته هرچند که به دلیل بیماری در حال ترک صحنهی سیاست است. موهیکا معتقد است که رهبران منتخب مردم باید قدری از جایگاه خود پایین تر بیایند تا دموکراسی بهتر بتواند به ایفای نقش بپردازد.
او در حالیکه قوری «ماته mate » را بین حاضرین دست به دست می داد اعتراف میکرد که هرچند گریز او از تجملات زندگی خاص رئیس جمهوری قدری نامتعارف بنظر می آید اما این از تصمیم آگاهانهی او در پرهیز از دام قدرت و ثروت بر می خیزد. او در دنبالهی صحبت های خود از سِنِکا Seneca فیلسوف رومی نقل قول می آورد که، «فقیر آنکسی است که گرفتار زیاده طلبی است، نه یک آدم نادار.»
موهیکا که دوست و دشمن او را پِپه Pepe صدا می کنند قبل از آنکه باغبان و پرورش دهندهی گل داوودی باشد از رهبران چریک های توپامارو Tupamaros بود. این سازمان از انقلاب کوبا الهام می گرفت و در راه رسیدن به اهداف خود در خیابان های مونته-ویدئو به سرقت بانکها و آدم ربایی دست می زد و به عملیات خشونت آمیز علیه دولت اوروگوئه معروف بود. در واقع مبنای فیلم «حکومت نظامی State of Siege » (ساختهی کوستا-گاوراس در سال ۱۹۷۲) جریان ربوده شدن و کشته شدن یک مستشار امنیتی آمریکا بنام دانیل میتریونه Daniel Mitrione در سال ۱۹۷۰ بود. این مستشار مامور آموزش شکنجه و گرفتن اعتراف و روش های ضدمبارزه و بازجویی به پلیس مخفی و نیروهای امنیتی اروگوئه بود. آقای موهیکا در این مورد می گوید، «سازمان توپامارو نهایت تلاش خود را می کرد که از آدمکشی پرهیز کند» اما در عین حال اعتراف می کند که «البته برخی خطاهای نظامی هم صورت می گرفت.»
پلیس اوروگوئه در آخر سازمان توپامارو را بطرزی وحشیانه سرکوب کرد و موهیکا را در سال ۱۹۷۲ دستگیر کرد. او به همین خاطر چهارده سال زندان کشید که ده سال آن در گودالی بعنوان سلول انفرادی سپری شد. در تمام آن دوران او سالی یکبار اجازهی رفتن به حمام پیدا می کرد و به گفتهی خود همنشینان او یک قورباغهی کوچک و یک موش صحرایی بودند که شریک ته ماندهی غذای او می شدند.
توپامارو های دیگری که آنها هم سالها در سلولهای انفرادی به سر برده بودند موفق نشده بودند که مانند موهیکا ارزش دوستی با جانوران موذی را دریابند. یکی از زندانیان بنام هنری انگلر Henry Engler که دانشجوی پزشکی بود تا روز آزادی خود در سال ۱۹۸۵ بارها و بارها گرفتار جنون شده بود.
آقای موهیکا ندرتا دربارهی سالهای زندان خود حرف می زند. او در حالیکه «ماته»ی خود را جرعه جرعه می نوشید و به منظرهی روبرو و باغ خود خیره شده بود می گفت، «زندان به من فرصت تامل می داد. من یاد گرفتم که آدم همیشه میتواند از صفر شروع کند.» و او در واقع نیز کار خود را بار دیگر با وارد شدن به صحنهی سیاست آغاز کرده است. او بار اولی که به نمایندگی مجلس رسیده بود با موتور سیکلت وسپا وارد محوطه مجلس شده و نگهبانان را به تعجب انداخته بود. در سال ۲۰۰۴ «جبههی همگانی Broad Front » که اتحادی از احزاب چپ و سوسیال دموکرات های میانه محسوب می شد به قدرت رسید و او از همانجا مقام وزارت کشاورزی و ماهیگیری و دامداری را بدست آورد.
رقیب انتخاباتی او در سال ۲۰۰۹ یکجا او را تمسخر کرده و خانهی او را «سوراخی» خوانده بود. موهیکا خود نیز با «بی ارزش» خواندن یکی از اقامت گاه های ریاست جمهوری در یکی از شهر های ساحلی و فروش آن باعث رنجش بسیاری ها در دولت شده بود. برای موهیکا (پس از بخشیدن ماهیانهی درآمد دولتی خود به بنیاد های خیریه) در ماه تقریبا ۸۰۰ دلار باقی می ماند که آنرا برای خود و همسر کافی می داند. همسر او خانم لوچیا توپولانسکی Lucía Topolansky نیز از چریک ها و زندانیان سابق است که امروز به سناتوری رسیده است.
موهیکا یادآوری می کند که تاباره وسکز Tabaré Vázquez رئیس جمهور قبلی ائتلاف جبهه همگانی نیز در خانهی شخصی خود (هرچند در یک محلهی آبرومند) زندگی می کرده و خوزه باتی اوردونیز José Batlle y Ordóñez رئیس جمهور اوروگوئه در اوایل قرن بیستم و مبتکر سیستم رفاه اجتماعی، بنیانگزار این سنت بوده و می گفت، « نباید میان رئیس جمهور و همسایگان او فاصله وجود داشته باشد.» در واقع اگر یک کشور در امریکایی جنوبی یافت می شود که رئیس جمهور آن با فولکس قورباغه و بدون یک لشکر محافظ شخصی سر کار می رود همین اوروگوئه است که از کمترین درجهی فساد اداری رنج می برد و از بالاترین درجهی مساوات اجتماعی برخوردار است. با وجودی که جنایت و تخلف مشکل اوروگوئه نیز بشمار می آید اما هنوز هم از امن ترین کشورهای منطقه محسوب می شود.
با این اوصاف طرز کار موهیکا مورد تایید تمام مردم نیست از جمله بسیاری از مردم با قانونی کردن مصرف ماریجوانا مشکل دارند و به همین دلیل آقای موهیکا از مجلس درخواست کرده است که رای گیری در این خصوص را به تعویق بیاندازند. آقای لوز دیاز ۷٨ ساله که از همسایگان آقای موهیکاست می گوید، «اسباب خجالت است که چنین آدمی رئیس جمهور باشد. بهتر است این پِپه برگردد سر همان گلفروشی سابق خودش.»
هرچند هنوز دو سال از دورهی ریاست جمهوری موهیکا باقی مانده است اما بنظر می رسد که او از آزادی و اظهار عقاید خود لذت می برد. او به مذهب که می رسد می گوید که هنوز دارد دنبال خدا می گردد. او از اینکه عمده اولویت جوامع مختلف جهانی رشد اقتصادی است اظهار تاسف می کند و آنرا بخاطر فشاری که بر منابع طبیعی وارد می آورد «مشکل تمدن بشری» میخواند. او به تنها چیزی که فکر نمی کند بازنشستگی است و بنا دارد که پس از پایان دورهی ریاست جمهوری خود به باغبانی و پرورش گل باز گردد.
او در پایان گفت و گوی خود در حالیکه چشمانش درخشش خاصی پیدا کرده بود از بخشی از دون کیشوت یاد میکرد که در آن دون کیشوت درمیان جمعی از چوپانان از یک شاخ شراب می نوشد و گوشت بز می خورد و برایشان یک سخنرانی غرّا ایراد می کند علیه «طاعون دلاوری». آقای موهیکا می گوید، «آن چوپان ها شاید از فقیرترین مردم اسپانیا بودند اما در عین حال از ثروتمند ترین مردمان بشمار می آمدند.»
|