روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۱ دی ۱٣۹۱ -
۱۰ ژانويه ۲۰۱٣
«به توصیه امام رضا (ع) عمل کنیم» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید:
امام رضا (ع) دغدغه همگرایی و همنوایی پیروان خود را داشت. امام ابوالحسن الرضا رد شیطان را از اختلافافکنی بین شیعیان خود میگرفت و پیروان خود را به عدم متابعت از شیطان فرا میخواند.
روایتی از آن حضرت است که این دغدغه را نشان میدهد: حضرت عبدالعظیم حسنی مدفون در شهر ری پیامی از سوی ثامنالحجج (ع) برای شیعیان او دارد که شنیدنی است. امام رضا (ع) به عبدالعظیم حسنی میگوید؛ ای عبدالعظیم، دوستانم را سلام برسان و به آنان بگو:
۱- شیطان را بر خود مسلط نسازند.
۲- آنان را امر نما به راستی، امانتداری و سکوت و ترک جدال.
٣- آنان را به دیدار یکدیگر که موجب خشنودی من است توصیه کن.
۴- به آنان بگو مباد که به هتک حرمت و پردهدری از یکدیگر مبادرت جویند که سوگند یاد کردهام آن کس که چنین کند و دوستی از دوستانم را آزرده سازد، از خداوند بخواهم او را در دنیا به سختترین عذاب گرفتار سازد و در آخرت در زمره زیانکاران قرارش دهد.
۵- پیروانم را آگاه کن که خداوند، نیکوکاران را میبخشد، از بدکارانشان میگذرد، جز آنکه به او شرک ورزیده و یا دوستی از دوستان مرا آزار رسانیده و یا قصد سوئی نسبت به او در دل پنهان کرده باشد. خداوند چنین کسی را نمیبخشد و چون به کارش اصرار ورزد روح و حقیقت ایمان از قلبش رخت بر بندد و از ولایت من بیرون رود که از این به خدا پناه میجویم. (انوارالهیه- شیخ عباس قمی ص ۲٣٨)
***
خوب به این پیام فکر کنیم. ببینیم در مناقشات اجتماعی و سیاسی خود با این دستورالعمل چه کردهایم.
اصولگرایان بیش از یک دهه است به خاطر اقبال مردم در مسند اجرا و تقنین و قضا نشستهاند.
آنها در این مدت چقدر توفیق داشتند تسلط شیطان را از خود در مناسبات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... دور کنند؟
اصولگرایان در حفظ امانتی که مردم به آنها سپردهاند چه کردند و در صراط صدق و راستگویی چه کارنامهای را از خود باقی گذاشتهاند؟
امام و رهبری بارها آنها را به وحدت و همگرایی، سکوت به خاطر خدا و ترک جدال و پرهیز از هتک حرمت و پردهدری فرا خواندند.
این فراخوان دقیقا همان فراخوانی است که امام رضا (ع) خطاب به عبدالعظیم حسنی در پیام به شیعیانش فرموده است. ما با این فراخوان چه کردیم؟
اصولگرایان باید در نقد درون گفتمانی تا جایی پیش بروند که همدیگر را آزرده نکنند، چرا که ممکن است دوستی از دوستان خدا و رسول و امام را آزار دهند. اگر مرتکب چنین کاری شوند از دایره ولایت الهیه خارج میشوند.
حضرت رضا (ع) در پیام به عبدالعظیم حسنی خبر داده است که حتما چنین کسانی در دنیا به سختترین عذاب گرفتار میشوند و در آخرت هم از زیانکاران خواهند بود. عذاب دنیایی این فعل زشت، واگرایی و انشقاق و شکاف بین نخبگان، شکاف بین قوا و دوری از ولایت است.
دوم خردادیها و اصلاحطلبان در دوران اقبال مردم، به سمت سکولاریسم رفتند و آن را پنهان هم نکردند. سمومات سکولاریسم در جان و روحشان به گونهای رسوخ کرده بود که در ۱٨ تیر ۷٨ به جان ملت و نظام افتادند و این سم آنچنان در آنها اثر کرد که در فتنه ٨٨ از خیمه نظام و مردم و ولایت بیرون رفتند و در ۹ دی گرفتار خشم و نفرت مردم شدند.
اصولگرایان اما گفتهاند ما به خدا و قیامت معتقدیم، به اسلام التزام عملی داریم،به قانون اساسی و ولایت فقیه پایبندیم و رفتار خود را براساس اصول قانون اساسی و آموزههای ولایت تنظیم میکنیم اما در عمل برخی اوقات از این مسیر الهی خارج میشوند. ادبیات گفتگو بین اصولگرایان گاهی به سمت سکولاریسم میل میکند.
درست در همان مسیر مورد عتاب و خطاب رهبری قرار میگیرند اما باز تکرار میشود. این یک بیماری است که باید به فکر درمان آن باشیم.
اخیرا رئیسجمهور به مناسبت دومین سالگرد اجرای هدفمندی یارانهها در تخطئه رسیدگی به پرونده تخلف بزرگ اقتصادی گفته بود؛ «پارسال در کشور چه خبر بود، به بهانه تخلف یک گروه در کشور چه بساطی درآوردند؟ که آخر نفهمیدیم در بحث تخلف اقتصادی چه اتفاقی افتاد؟ اگر شما فهمیدید خوشا به حالتان.» (۲۹ آذر ۹۱ - تابناک و فارس)
آیتالله لاریجانی هم در پاسخ به این گفته، در جمع نمایندگان اتاق تهران گفت:«خود را به نفهمی میزنند، در حالی که مردم فساد را فهمیدهاند، شما چگونه آن را نمیفهمید؟»
متاسفانه از این نمونه کنشها و واکنشها در نقد درون گفتمانی اصولگراها کم نیست. واقعا بینی و بینالله این ادبیات گفتگو بین اصولگرایان، مسموع است؟ آیا اینگونه سخن گفتن آن هم از تربیونهای عمومی مورد رضایت امام رضا (ع) و توصیههای او به پیروانش است؟ چرا قلب نازنین رهبر مظلوم انقلاب را با اینگونه سخن گفتن میآزاریم؟ چه پاسخی برای خدا در این دنیا و قیامت داریم؟
مگر بالای منبر و پشت تریبونهای تبلیغ دین بارها این قصه را نقل نکردیم که کسی به امام حسن(ع) توهین کرد و نسبت زشتی به او داد. امام در پاسخ با توضیحاتی فرمود:
من در این اوصاف با سگ مشترک نیستم و آن مرد خجل گشته و یکی از مریدان حضرت شد. مگر ما این داستان را از محدث قمی بالای منبر نقل نکردهایم که کسی نامهای به خواجه نصیرالدین طوسی (ره) نوشت و با لحن اهانتآمیزی گفته بود «کلب بن کلب» و خواجه در پاسخ او همان را گفته بود که امام حسن (ع) به آن مرد عرب گفت.
باز مگر ما در بالای منبر از خُلق خوش سلمان فارسی با این قصه یاد نکردهایم که کسی به او گفته بود ریش تو شبیه سگ است، آیا این ریش بهتر است یا دُم سگ؟ سلمان پاسخ داده بود اگر ریش من توانست از پل صراط بگذرد این ریش بهتر است والا همان سگ.
پاسخ با ادبیات الهی همان است که امام حسن (ع) و این بزرگان عمل کردند. پاسخ با ادبیات سکولاریستی چیزی است که همه ما میدانیم چیست؟
بیاییم برگردیم به آموزههای دین و رفتار و منش اولیای دین. اگر فعل یا قولی از ما قرار است صادر شود ببینیم مستند الهی آن چیست؟ اگر حجت الهی نداریم به امر امام رضا (ع) «سکوت» کنیم. اگر داریم خیالمان در دنیا و آخرت آسوده باشد.
هزینههای آن قول و فعل را هرچه هست بپردازیم اما اگر قرار باشد هر ناسزایی را با ناسزا پاسخ دهیم عملا پای در وادی سیاستی نهادهایم که سکولاریستها ادبیات آن را نوشتهاند و تبلیغ و ترویج میکنند.
این وادی همان وادیای است که یک ضلع از اضلاع رقابت که خودی بودند و در رقابتهای سال ۷۶، ٨۴ و ٨٨ درخشیدند، در سال ۷۶ با اقبال مردم روبهرو شدند و در ٨۴ و ٨٨ هم یک ضلع مشروع در رقابتها بودند اما اکنون با تکیه بر ادبیات سکولاریستی از بهشت انقلاب خارج شدهاند و منضم به ضد انقلاب شدهاند.
***
چند روز پیش «رسالت» وارد بیست و هشتمین سال حیات خود شد.
اینجانب طی ۲۷ سال روزنامهنگاری و قلمزدن در رسالت اعتراف میکنم فقط آنجا که قلم به نام خدا، یاد خدا و برای خدا بر کاغذ دواندم موثر در مخاطب و اثر بخش در فضای سیاسی کشور بود و آنجا که قلم در کف نفس گذاشتم و هرچه دلم خواست نوشتم هباء منثور شد.
فعل و قول و تقریر را سپردن به آنچه دلمان میخواهد - نه آنچه خدا امر فرموده- از انسان یک سکولاریست تمام عیار میسازد بدون آنکه خودش بفهمد. ما باید از این مهلکه نجات پیدا کنیم.
حضرت موسی (ع) وقتی به میان قوم خود بر میگردد و میبیند تمام تلاشهایی که برای حاکمیت توحید به کار برده به باد فنا رفته و مردم گوسالهپرست شدهاند یقه سامری را که از یاران نزدیک خود بود میگیرد و از او سئوال میکند چرا این معرکه را بر پا کردی؛ او در پاسخ میگوید «سَّولت لی نفسی» «نفسم این چنین مطلب را در نظرم زینت داد» یعنی «دلم خواست». همین!
اگر در مسیری رفتیم که به اصطلاح دلمان خنک شد باید بترسیم از این وادی باید ببینیم خدا چه خواسته، همان را عمل کنیم نه اینکه هرچه دلمان خواست به آن عمل کنیم.
اگر این چنین باشد پس قرآن، سنت، اجماع و آموزههای انبیاء و اولیای الهی (ع) به چه دردمان میخورد؟ اگر حکم خدا بر قول و رفتار خودمان حاکم نباشد در واقع به نوعی انکار ربوبیت الهی دچار میشویم. این ظلم را به خودمان و جامعه خودمان نکنیم.
تهران امروز: غلیان خشونت و نابودی یک ملت
«غلیان خشونت و نابودی یک ملت» یادداشت روزنامه تهران امروز به قلم حجت کاظمی است که در آن می خوانید:
دنیا مکان بیرحمی است؛ چراکه در بسیاری از موارد و موقعیتهای انسانی، این قانون جنگل است که حکومت میکند. این وضعیت به طریق اولی و قویتر در عرصه بینالمللی و منازعه بین دولتها جریان دارد.
این سخنی تکراری است که بگوییم مناسبات بینالمللی نمایشی به غایت بیرحمانه از حکمرانی زور و قدرت بر هر چیز دیگری است.
چهبسا سرنوشت کشورها و شهروندان کشور دیگر در گیرودار کشاکش منازعه دولتها و به واسطه تامین اهداف آنها لگدمال میشود.
تاریخ بشر سرشار از جاری بودن خشونتی است که از خودخواهیها و جاهطلبیهای قدرتمندان برخاسته و نه تنها دامان شهروندان خود بلکه دامان شهروندان کشوری دیگر را گرفته است.
نگاهی به تاریخ استعمار و دعوای قدرتهای بزرگ در آفریقای قرن ۱۹ نشانهای از آن است که چگونه جاهطلبی دستهای سیاستمدار و فعال اقتصادی در اروپا سرنوشت میلیونها انسان را به بازی گرفته است یا منازعه روسیه و انگلستان در قرن ۱۹ در آسیا، کشورهایی چون ایران، افغانستان، هندوستان و نیز مجموعه کشورهای آسیای مرکزی را در متن و قلب فجایع و اوضاع اسفبار این کشورها در قرن نوزده و اوایل قرن بیست قرار داد.آری دنیا جای بیرحمی است.
آنچه امروز در سوریه میگذرد نمونهای ایدهال از به بازی گرفته شدن سرنوشت و آینده میلیونها انسان و نابودی آینده ملت، توسط چند سیاستمدار جاهطلب است که در پی عقدهگشایی و بسط نفوذ خود هستند.
چند شیخ عرب سرمست از دلارهای نفتی به همراه چند سیاستمدار حزبی ترک که خود زمانی مورد سرکوب بوده اند؛ به واسطه جاهطلبی، زیادهخواهی و نهایتا عظمتطلبی؛ سرنوشت ملتی را به بازی گرفته و آینده آن را به نابودی کشاندند تا مرهمی بر زخمهای خود بگذارند و ظرفیتی برای جاهطلبیهای آتی خود ایجاد کنند.
بیتردید در پس آنچه در سوریه میگذرد پیش و بیش از هرکس شیخ نشینهای محافظهکار خلیج فارس قرار دارند که مدتی است که از رویکرد منفعل خود خارج شده و محافظهکاری را با رویکردی تهاجمی درآمیخته اند و در این میان دلارهای نفتی و حمایتهای غرب، پشتوانه آنهاست.
به راستی آیا میتوان برای سوریه آیندهای متصور شد؟جنگ دوساله چنان زیرساختهای این کشور را نابود کرده است که جامعه فقیری مانند سوریه به سختی میتواند به این زودیها به دوران قبل از جنگ بیندیشد.
نبردهای چندگانه موجود چنان شکافهای قومی و مذهبی را در جامعه بارور ساخته است که حتی اگر جنگ همین امروز پایان یابد؛ بیتردید خشونت عریان برای سالها منطق حاکم بر زندگی روزمره سوریها خواهد بود.
تجربه نشان میدهد هنگامی که ظرفیتهای خشونت در جامعهای فرصت بروز بیاید و بعدی ایدئولوژیک، فرقهای و قومی پیدا کند، میتوان از نهادینه شدن خشونت در آن جامعه سخن گفت.
در چنین موقعیتی از میان برداشتن آن به کاری تقریبا غیرممکن بدل خواهد شد. رویدادهای قفقاز در مقطع جنگ جهانی اول که به قتل عام میلیونها ارمنی، مسلمان و گرجی منجر شد،تجربه خشونتبار فروپاشی یوگسلاوی سابق و کشتار هزاران مسلمان، قتلعام فاجعهبار اوایل دهه ۹۰ در روآندا، تجربه جنگ داخلی در لبنان و نهایتا نمونههای پیش رویی چون پاکستان، افغانستان، عراق و... نشان میدهد که چگونه هنگامی که خشونت در جامعه فرصت بروز یافت و به مقولهای نهادینه بدل شد، آنگاه جدا شدن از آن تقریبا غیر ممکن است.
در این میان آنچه قابل توجه است پیوستن و قرار گرفتن گروهی از روشنفکران و متفکران سوری در متن پروژه عربی- غربی سوریه است.
این روشنفکران که برخی از آنها از مهم ترین منتقدان فرهنگ خشونت، بیقانونی و فرقهگرایی موجود در جوامع عربی بودند، به تدریج در مرکزیت و عاملیت پروژهای قرار گرفتند که اکنون سلفیها میداندار اصلی آن هستند و لب کلام آنها قتلعام علویها و شیعیان و یا حداقل«بازگرداندن رافضیها به کوهها» میباشد.
زمانی که سالها بگذرد و میراث این جنگ داخلی خونین آشکار و نظم به گوهری کمیاب در آن جامعه پیچیده بدل شود، بازیگران داخلی ماجرای سوریه به اشتباه خود در بازی در میدان جاه طلبی امیر قطر، کینه جویی پادشاه عربستان و عظمتطلبی نخستوزیر ترکیه و طرحهای کلان رهبران غربی پی خواهند برد.
آنها به دست خود کشورشان را در متن بحرانی خشونتبار فرو بردند که بنمایههای عمیق قبیلگی و عصبیت عمیق نهفته در پس جوامع عربی را آشکار کرد.میراثی که سوریها به این راحتیها از آن خلاص نخواهند شد. همانطور که پاکستانیها، افغانیها، عراقیها و لبنانیها از آن خلاصی ندارند.
سیاست روز: تنش میان همسایگان
«تنش میان همسایگان» عنوان یادداشت روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن می خوانید:
روابط میان هند و پاکستان در مجموع تحولات شبه قاره را تشکیل میدهد. کشورهایی که دارای روابط پر فراز و نشیبی می باشند بویژه اینکه پاکستان زاده تجزیه هند میباشد و هندیها همچنان بر این سرزمین ادعای مالکیت دارند.
در همین حال اختلافات مرزی میان هند و پاکستان در کنار سیاستهای سلطه طلبانه غرب برای سلطه بر هر کدام از این کشورها بر اهمیت مناسبات میان آنها افزوده است. مسئله کشمیر مهمترین مسئلهای است که مانع از تحقق صلح پایدار در مناسبات دو کشور شده است.
در این فرآیند در روزهای اخیر مجموعهای از تنشها میان این کشورها مشاهده میشود چنانکه در قبال روابط هند و پاکستان تیر اندازی در مناطق مرزی چالشهایی را میان طرفین ایجاد کرده است.
هر چند که دو کشور در ماههای اخیر گرایشات بسیاری بر حل اختلافات داشتهاند اما گویی باردیگر آنها در مسیر تقابل قرار گرفتهاند چنانکه پس از درگیری در مناطق مرزی، طرفین یکدیگر را به جنگ گسترده تهدید کردهاند. هر چند که برخی اختلافات تاریخی از عوامل تاثیر گذار در مناسبات دو کشور میباشد اما عوامل دیگری نیز در این فرآیند تاثیرگذار میباشند.
برخی جریانهای داخلی در این کشورها هستند که صلح و ثبات در این کشورها و منطقه را برابر با منافع خود نمیدانند برخی گروههای تروریستی نظیر طالبان، شبکه حقانی و جریانهای افراطی هندی در این جمع می باشند.
آنها اختلاف میان همسایگان را راه تحقق منافع خود دانسته لذا هر زمان آشتی میان این کشورها بر قرار شده به نوعی با آن مقابله کردهاند.
مواضع کشورهای غربی که شرق گرایی را در جمع اهداف اصلی خود دارد مولفه دیگری است که مانع از تحقق صلح در منطقه شده است. آمریکا بر اساس راهبرد سال ۲۰۲۵ و ناتو با راهبرد سال ۲۰۲۰ ،شرق را هدف قرار دادهاند.
آنها بی ثباتی در منطقه و حضور نظامی به بهانه برقراری امنیت را راهکاری برای این مهم میدانند. آنها دو زمینه را در این حوزه اجرا میسازند. بخشی از طریق دریا و زمین در نزدیکیهای چین و اقیانوس آرام صورت میگیرد که به مهار چین میانجامد.
بخش دیگر طرح در قبال شبه قاره با محوریت هند، پاکستان و افغانستان است که با هدف حضور نظامی در این کشورها اجرا میشود.
حال این سناریو مطرح است که غرب با ایجاد فضای منفی در روابط همسایگان و به بهانه برقراری امینت حضور نظامی در منطقه را محقق میسازد. اقدامی که نمود آن را در تنشهای ایجاد شده میان این کشورها می توان مشاهده کرد.
با تمام این تفاسیر هر چند تقابل میان دو کشور به دلیل توان نظامی و هستهای آنها به جنگ گسترده منجر نخواهد شد اما برای هر کدام هزینههای سنگینی به همراه دارد بویژه اینکه این اختلافات زمینه ساز فعالیت بیشتر گروههای تروریستی و دخالتهای خارجی خواهد بود که با منافع هیچ کدام از این کشورها همسویی ندارد و صرفا بر چالشهای درونی و خارجی آنها خواهد افزود.
مردم سالاری: آلودگی هوا و اسطوره تهران
«آلودگی هوا و اسطوره تهران» سرمقاله امروز روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی راستی است که در آن می خوانید:
آلودگی هوای تهران و چند کلان شهر دیگر در روزهای اخیر به مباحث داغ مطبوعات و برخی مسوولان تبدیل شد که حتی دامنه اش به خبرگزاریها و رسانههای آن طرف آب هم رسید.
معناشناسی اکثر تحلیلها، خبرها و تیترها پیرامون آلودگی هوای تهران نشان میداد که بیشتر رسانهها وابسته به کلیاتی شدهاند که باز ما را به دور باطل خواهند کشاند.
تهران، معنایی از آن متبادر میشد که بدون توجه به نشانهها و عناصر دیگری که معنادهی به نام تهران را در یک زنجیره هم ارزی شکل میدهد، ناظر به مسوولیت اجرایی اعم از کارگزاران دولتی، شهرداری و محیط زیست میشد.
به طور حتم مقصود مولف یا مولفان از انتخاب عناوین و متنهای خود به سلامت مردم میرسید. مردمی که در آلودگی هوای تهران به طور کل از سوژگی یا عاملیت خود بیرون آمده اند و اساسا به نظر میرسد که هیچ نقشی در آلودگی هوای تهران ندارند و تهران، به صورت خودجوش و با اندکی هم بی تدبیری به نفس نفس افتاده است.
ناگفته نماند که بعد اجرایی و مسوولیت مسوولان به مراتب نقش موثر و غیر قابل انکاری در فرایند طولانی و پایان ناپذیر آلودگی هوای تهران دارد اما انکار و تقلیل نقش مردم و کنشگران صحنه اجتماعی نمیتواند با مظلومیت و معصومیت به کناری گذارده شود و تحلیلها یک رویه عمل کنند.
بخش خصوصی، کارخانهها و وسایل حمل و نقل اعم از شخصی و عمومی موارد پر اهمیت و تأثیرگذار در فرایند آلودگی هوای تهران از سوی سازمان حفاظت از محیط زیست شناخته شده اند.
اگرچه باز در مراحل تدبیر و عمل مشخص شد که سازمان و کارگروه بررسی میزان آلودگی هوا دچار تناقض شده و حتی نتوانسته در ارائه راه حل عدالت را رعایت کند چرا که بخش خصوصی را مشمول تعطیلی تهران ندانست؛ بخشی که حاملان انسانی عظیمی را در فرایندآلودگی هوا با خود دارد که ترافیک وسایل نقلیه تنها نمونه ای از این تأثیرگذاری است.
برون رفت از وضعیتی که هر چند گاهی نفس مردم را به تنگ میآورد با تعطیلی و اقدامات کوتاه مدت و یک طرفه به قضاوت پرداختن نیست.
برای اینکه از بی تدبیریها در فرایند آلودگی هوای تهران کمتر گلایه کنیم نیازمند «اسطوره زدایی» از تهران هستیم.
تهران از گذشته تا امروز اسیر اسطوره گرایی شده که اذهان ساده دلان را به همان سادگی تسخیر نموده و بعد از انقلاب نیز به شدت و غلظت این تصور اجتماعی کمک کرده است.
شاید اگر اسطوره تهران نبود و تنها نام تهران بر زبانها جاری میگشت بیش از هر زمان دیگری امروز مردان و زنان تهرانی نفسی به راحتی میکشیدند.
اما حالا گفتمانی که در تحلیلها و تیترها نمایان است به تولید و بازتولید این اسطورگی خواسته یا ناخواسته کمک میکند و همچنین تمرکزگرایی که مجموعه ای عظیم از نهادها و سازمانها را -که خروجی آنها در سیاستها و تصمیم گیریهاست- در خود جای داده ناگزیر و آگاهانه به اسطور گی تهران نه تنها کمک کرده بلکه این تصور را نزد جامعه تقویت نیز کرده است.
در مقابل هم هیچ نوع راهکار و برنامه ای برای زدایش این تصور اجتماعی نه موجود بوده و نه هست. تحقق یافتن اسطوره زدایی از تهران بدون پشتوانه نهادهای مردمی و رسانهها و مطبوعات مستقل امکان پذیر نیست.
تنها راه آگاهسازی جامعه از مصایب مادی اندیشی و فخرفروشی است که به همت رسانههای مستقل امکان پذیر میکند و شهروندان تهرانی هم بیشترین نقش را در از بین بردن این تصور اجتماعی برعهده دارند که البته این به منزله برخوردهای ناشایست با مهاجران معصوم و مظلوم شهری و روستایی نیست که چون تهران به پولی شدن روابط آنان کمک میکند پا به اقیانوسی پر از امواج سهمگین میگذارند و با مهاجرت ناگزیرند ارزشهای معنوی و رفتاری خود را ترک کنند و موقعیت اجتماعی خود را بر اساس روابط پولی شکل دهند، بلکه در یک پروسه طاقت فرسای کار جمعی و فکری است که تا شهروندان تهرانی به آن دست نیابند و مقدم بر رفتار اجتماعی خود ندانند هیچ نوع سیاست و برنامه ای حداقل در کوتاه مدت نمیتواند آنها را از آسیبهای اجتماعی شهر تهران برهاند.
مطبوعات و رسانهها نقش بنیادینی در تنظیم هوای سالم شهر تهران دارند. آنان باید به جامعه بقبولانند که امروز برای رسیدن به مقام و منزلت با وجود شبکه جهان گستر اطلاعات میتوان در دوردستها هم از مزایای تمدن جدید بهره مند شد و نیازی نیست برای تحقق آرزوها حداقل داشتههای انسانی خود را در تلاطم امواج سهمگین از دست داد.
امید که شهروندان تهرانی بتوانند این تصور اسطوره ای ریشه دار در اذهان مردم ایران که منزلت و شأن انسانی در یک موقعیت برتر و پولی حاصل میشود را با رفتار اجتماعی متناسب یعنی با جایگزینی و الگو قرار دادن اخلاقیات و ارزشهای انسانی زدایش کنند و در کاهش آلودگی هوا که سالانه هزاران شهروند را به کام مرگ میکشاند نقش و سهم بسزایی داشته باشند.
در این صورت است که میتوان امیدوار بود نه تنها مهاجر پذیری تقلیل یابد بلکه مهاجرت از تهران نیز به یک راهکار و حتی یک الگو برای زندگی مطلوب در دنیای مدرن بدل شود.
دنیایی که هرچه پیش میرویم انسانها را از اخلاقیات و ارزشهای انسانی بدور و به مادی و پولی شدن روابط میانجامد بنابراین مهاجرت نه تنها برای زندگی مطلوب که حتی سرمایهگذاری و انتقال سرمایه به بیرون را نیز شامل میشود و آنگاه میتوان نفسی سالم در تهران کشید.
ابتکار: بحران سوریه به سمت بالکانیزه شدن میرود؟
«بحران سوریه به سمت بالکانیزه شدن میرود؟» سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی سبحانی است که در آن می خوانید:
سخنرانی بشار اسد در سالن اپرای دمشق در میان تشویقها شعار «خدا، سوریه و بشار کافی است» حامیانش بیش از آن که حرف جدیدی داشته باشد، نوعی نمایش قدرت و ایستادگی بر مواضع سابقش بود.
او مخالفان حکومت را تروریستهای دست نشانده قدرتهای خارجی خواند و گفت که با این عروسکهای خیمه شب بازی غرب مذاکره نخواهد کرد و به مقابله با آنها ادامه خواهد داد. با این وجود او همچنان اعلام کرد که از راه دیپلماتیک استقبال میکند و پیشنهاد کرد تا با افرادی که به گفته وی به سوریه خیانت نکرده اند، مذاکره آشتی برگزار کند و تأکید کرد که این مذاکره با تشکیل دولت جدید و اعطای عفو عمومی همراه خواهد بود.
به نظر میرسد بشار اسد با ذکر این سخنان تلاش میکند دری برای ادامه مذاکرات باز بگذارد. چرا که ممکن است با توجه به اقدامات اخضر ابراهیمی، نماینده مشترک سازمان ملل و اتحادیه عرب برای برگزاری جلسه مشترک با امریکا و روسیه این احتمال وجود دارد که طرحی سیاسی برای برون رفت از وضعیت کنونی سوریه شکل بگیرد ولی روح کلی سخنان او تفاوتی با گذشته نداشت و هنوز مخالفان خود را به مبارزه میطلبید.
واقعیت این است که چون در صحنه میدانی هر دو طرف، مخالفان و حامیان بشار اسد، امکاناتی در اختیار دارند و این امکانات را برای جنگ داخلی استفاده میکنند به نظر نمیرسد که طرح اخضر ابراهیمی یا اقداماتی که به لحاظ سیاسی و دیپلماتیک درحال انجام است به نتیجه ای برسد و حداقل تاکنون چشم انداز نزدیکی برای موفقیت این طرحها وحل مشکل نشان دهد.
وقتی چنین شرایطی وجود دارد طبیعی است صحبتهای اسد هیچ امیدی ایجاد نمیکند و در مقابل مخالفین ائتلاف ملی مخالفین نیزطرح او را رد میکنند.
باید توجه داشت که مخالفین نیز همانند بشار اسد، خود را در موضع ضعف نمیبینند و از این رو بود که چندی پیش به تقاضای روسیه برای گفت وگو پاسخ مثبت ندادند و شروطی برای گفت وگو با روسیه قائل شدند که شبیه پاسخ منفی قاطع به این دعوت بود.
این نشان میدهد که هر دو طرف یا واقعا در میان بسیار قوی هستند یا تصور میکنند و یا میخواهند تظاهر کنند که روی زمین دست بالا را دارند و میخواهند سرنوشت جنگ را در میدان تعیین کنند بنابراین اسد مجددا بر موضع خود تاکید میکند که نیروهای مخالف او تروریست هستند و شروطی برای مذاکره قائل میشود که حامیان مخالفین اسلحه در اختیار آنها قرار ندهد.
طبیعی است بازتابهای این سخنان هم متناسب با این صحبتها صورت گرفته است. یعنی چون عقب نشینی در این صحبتها دیده نمیشود، جناح کشورهای عربی و غربی و دیگر کشورهایی که مخالفین اسد را به رسمیت شناخته اند بر مواضع پیشین تاکید میکنند و اسد را یک جنایتکار جنگی اعلام میکنند و به دنبال محاکمه بینالمللی او باشند اما واقعیتی که هر دو طرف نادیده میگیرند این است که تعداد زیادی از مردم در سوریه در حال کشته شدن هستند.
دولت بشار اسد مدعی تسلط بر امور است ولی میبینیم که با هواپیماها، توپ و تانک ارتش مناطقی را مورد هدف قرار میدهد که مردم غیر نظامی در آن ساکن هستند. مسئله این است که حتی اگر بشار اسد بخواهد مخالفین تروریست خود را بکشد نمیتواند از موشک و هواپیما و... در شهرهایی که سکنه غیر نظامی دارد استفاده کند.
این مسئله کاملا غیر قابل قبول است و جای تعجب است که برخی از بخشهای دولتی ما به این مسئله توجه نمیکنند که این اقدامات قابل قبول نیست.
استفاده از موشک و هواپیما و توپ و تانک در مناطقی که مردم غیر نظامی ساکن هستند میتواند هم نظامیان مخالف اسد و هم مردم عادی را با هم مورد هدف قرار دهد.
حکومت سوریه باید امنیت در کشور برقرار کند و برای کاهش خشونتها تلاش کند و چنانچه نمیتواند این کار را بکند، باید با مخالفانش گفت وگو کند و به پذیرش راههایی که برای حل بحران وجود دارد اقدام کند بنابراین نه طرح اسد، نه طرح ایران و نه طرح اخضر ابراهیمی در شرایط کنونی زمینه ای برای موفقیت کسب نمیکنند. چرا که با شرایط واقعی موجود در روی زمین متناسب نیستنند.
ما میبینیم که هر دو طرف درگیری مصمم تر و خشن تر از گذشته همدیگر را مورد هدف قرار میدهند. در شرایطی که نوعی از جنگ داخلی وجود دارد، یکی از طرفها باید بسیار ضعیف تر از دیگری باشد و یا دو طرف باید بسیار ضربه خورده باشند و جنگ برایشان فرسایشی شده باشد که به چنین طرحهایی تن در دهند و پای میز مذاکره بیایند.
با توجه به این که هر دو طرف درگیری همچنان خود را پرقدرت و مصمم به ادامه درگیری میبینند به نظر میرسد وضعیت در سوریه در حال تبدیل یک بحران عمیق تر است که ممکن است این بحران پای نیروهای خارجی را بیش از گذشته به منطقه باز شود بنابراین بر اساس شرایط کنونی سه وضعیت را در سوریه میتوان پیش بینی کرد:
اول، سومالیزه شدن سوریه است که اخضر ابراهیمی هم چندی پیش در مورد آن هشدار داد و گفت اگر ما به لحاظ سیاسی نتوانیم به نتیجه برسیم این اتفاق رخ میدهد.
در این شرایط جنگ به شیوه کنونی ادامه پیدا میکند و هم بشار اسد و هم مخالفینش از بیرون از لحاظ نظامی و مالی تغذیه میشوند و هر دو طرف بر طبل جنگ میکوبند و سوریه به سمت نابودی بیشتر برود.
از سوی دیگر منطقه هم بیشتر تحت تاثیر این بحران قرار دهد. به هر حال بحران سوریه میتواند روز به روز منطقه را به مخزنی برای نیروهای تروریستی تبدیل کند و آینده بدی را برای منطقه رقم بزند.
خصوصا این که سوریه به لحاظ موقعیت ژئوپلیتک از حساسیت خاصی برخوردار است البته برخی معتقدند که این وضعیت در درازمدت نمیتواند تداوم داشته باشد و جامعه جهانی به دو طرف درگیر در سوریه اجازه نمیدهد که در زمان طولانی به این این جنگ ادامه دهند.
وضعیت دوم محتمل، بالکانیزه شدن سوریه است. این مسئله در صحبتهای اخیر سید حسن نصر الله، دبیرکل حزب الله لبنان هم وجود داشت که از تجزیه سوریه ابراز نگرانی کرد.
او البته با وقوع چنین وضعیتی مخالفت کرد ولی واقعیت این است که وقتی که هم به لحاظ سیاسی و هم روی زمین و در میدان نبرد بن بست شکل گیرد این امکان وجود دارد که چنین اتفاقی رخ دهد.
به هر حال سوریه از تنوع قومی جدی برخوردار است و ممکن است علویها با امکاناتی که در اختیار دارند به یک سمت بروند و سنیها به سمت دیگر؛ کردها هم که تا حد زیادی وضعیتشان مشخص شده است و تقریبا دارای استقلال نسبی شده اند.
البته این طرح هم در سوریه، هم در منطقه و هم در سطح بینالمللی مخالفین و موافقین جدی دارد و قاعدتا امروز، چنین طرحی موضوع اصلی اتاقهای فکر قدرتهای بزرگ و بازیگران منطقه ای و حتی در سطح شورای امنیت است بنابراین کسانی که به طور کلی احتمال تحقق سناریوی تجزیه سوریه را رد میکنند به این مسئله توجه نمیکنند که که امکاناتی که طرفهای درگیر در اختیار دارند زمینه ای را برای این مسئله ایجاد کرده است البته اگر چنین اتفاقی بخواهد سریع رخ دهد بدون دخالت خارجی و موافقت شورای امنیت و توافق بر طرح تقسیم امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر حمایت جامعه جهانی از این طرح هم ضروری است.
به این ترتیب احتمال بالکانیزه شدن سوریه که من یک سال پیش مطرح کردم امروز بسیار جدی تر و محتمل تر از گذشته شده است.
سومین وضعیت که برای همه مطلوب است و بازی برد- برد را شکل میدهد این است که راه حلی برای حفظ تمامیت ارضی و وحدت سوریه تدوین شود.
چنانچه اشار کردم با توجه به سخنان بشار اسد و مواضع کنونی مخالفان فعلا چشم انداز جدی برای این طرح دیده نمیشود ولی به هر حال بازیگران منطقه ای و بینالمللی ممکن است به دلیل خطرات طرحهای دیگر، شرایط وقوع چنین راه حلی را ایجاد کنند.
به هر حال به نظر میرسد که اولویت اول غرب، ترکیه و کشورهای عربی تجزیه سوریه نیست بنابراین تلاش میکنند با یک راه حل سیاسی به نقطه ای برسند که بحران پایان یابد.
اما اگر به این نقطه نرسند و هیچ راه حل سیاسی نتوانست اسد را راضی کند که از قدرت کناره گیری کند و قدرت را به یک دولت انتقالی واگذار کند و اگر جامعه جهانی و منطقه تحمل ادامه این روند در سوریه را نداشته باشد، راهی که در جلوی آنها باقی میماند این است که دست به دخالت نظامی بزنند. البته این دخالت نیز خطرات و مشکلات خاص خود را دارد و امکان موفقیت و عدم موفقیت در آن مطرح میشود و اما و اگرهای زیادی دارد با این حال نمیتوان احتمال این مسئله را نیز نمیتوان منتفی دانست.
جمهوری اسلامی: تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
ماه صفر به پایان خود نزدیک میشود و ایام پرشور و گداز رحلت پیامبر اکرم(ص)، امام حسن و امام رضا علیهم السلام، پیش رو است. ملت مسلمان و دوستدار اهل بیت پیامبر در ایام سوگواری پایان صفر با حضور در مجالس وعظ و عزاداری آخرین توشهها را از ماههای پرغم و اندوه محرم و صفر بر میگیرند.
خطبا و سخنرانان نیز در این مجالس با بیان آموزههای ناب اسلامی و شیعی، مردم را به تبعیت و پیروی هرچه بیشتر از این انوار الهی تشویق و ترغیب میکنند باشد که مردم دل باخته اسلام و تشیع بیش از پیش در راه فلاح و صلاح دنیوی و اخروی گام بردارند.
یکی از رویدادهای مهم هفته جاری، اظهارات رهبر معظم انقلاب در دیدار گروهی از مردم شهر مقدس قم به مناسبت حماسه ۱۹ دی با ایشان بود.
ایشان در جریان این دیدار، با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری آینده، ضمن تأکید بر آزاد بودن انتخابات در جمهوری اسلامی، گفتند: بررسی رفتار و گفتار مستکبران نشان میدهد که ذهن دشمن بر انتخابات مهمی که پنج ماه دیگر یعنی در خرداد ۹۲ برگزار میشود، متمرکز شده است.
رهبر معظم انقلاب در بخش دیگری از این سخنان گفتند «یک بار برخی تلاش کردند که انتخابات را حتی اگر شده دو هفته به عقب بیندازند اما ما تأکید کردیم که انتخابات حتی یک روز هم نباید عقب بیفتد به همین علت راه تعویق یا برگزار نشدن انتخابات کاملاً مسدود است».
ایشان همچنین مانع تراشی در راه حضور پرشور و همگانی مردم در انتخابات را هدف ملموس دشمنان برشمردند.
دستورالعمل عجیب دولت در مورد استخدام حدود ۴۰۰ هزار نفر در دستگاهها و نهادهای مختلف و مخالفت نمایندگان مجلس با این دستورالعمل از جمله رویدادهای مهم هفته گذشته بود.
بنا بر اسنادی که برخی رسانهها منتشر کردند دولت دستورالعملی را خطاب به بخشهای مختلف خود صادر کرده است که برمبنای آن بیش از ٣۹۰ هزار نفر در بدنه دستگاههای مختلف استخدام شوند.
این تصمیم دولت از سوی نمایندگان مجلس مغایر با اصل کوچکسازی دولت و کاهش هزینههای جاری ارزیابی شده است و به اعتقاد برخی، دولت اهدافی سیاسی را از این کار دنبال میکند.
موضوع اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانهها نیز این هفته به یکی از موضوعات داغ خبری تبدیل شد. دولت بر اجرای مرحله دوم اصرار دارد ولی مجلس با آن به دلیل مشکلاتی که در عرصه اقتصادی پدید خواهد آورد مخالف است.
قرار است رییسجمهور هفته آینده به مجلس برود و نقطه نظرهای خود را با نمایندگان مجلس در میان بگذارد تا جمعبندی نهائی در این زمینه صورت بگیرد.
در مرور تحولات خارجی هفته، مسائل و رویدادهای سوریه و عراق در صدر سایر رخدادها بودند. بشار اسد پس از هفت ماه سکوت به صحنه آمد و اظهارات مهمی درباره تحولات سوریه مطرح کرد.
بشار اسد در سخنان خود که همراه با خونسردی بیان میکرد چند موضوع مهم را مطرح کرد. اسد ضمن تشریح آنچه که در سوریه میگذرد از طرح جدید دمشق برای پایان دادن به بحران و ناآرامیهای این کشور سخن به میان آورد.
بشار اسد با تاکید بر اینکه سوریه از محور مقاومت خارج نخواهد شد، محورهای راه حل پیشنهادی خود برای حل بحران سوریه را به این شکل بیان کرد: قطع حمایت خارجی از گروههای مسلح، مسدود شدن مرزهای سوریه و تثبیت حاکمیت دولت و تشکیل دولت فراگیر ملی با تکیه بر آرای عمومی.
اسد که در میان ابراز احساسات پرشور حاضران سخن میگفت افزود درگیری در سوریه میان نظام و مخالفان نیست بلکه میان سوریه و دشمنان است.
اسد افزود: سوریه با حمله بیسابقهای از سوی تکفیریها و حامیان آنها رو به رو است. وی تاکید کرد: حل بحران سوریه با اصلاحات سیاسی و برقراری امنیت میسر است و این دو باید در کنار هم مورد توجه قرار گیرد.
وی بار دیگر از آمادگیاش برای گفتگو با مخالفان سخن گفت ولی با آن دسته از مخالفان که اسلحه را زمین بگذارند.
اظهارات اسد، همانگونه که انتظار میرفت با مخالفت شورای مخالفان مواجه شد چرا که این گروه، تابع دستورات دولتهایی خاص است و آن دولتها، اساساً با حل و فصل مشکل سوریه مخالفند و تنها به منافع خود میاندیشند.
آمریکا، اروپا، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و ترکیه نیز که از ابتدا از مخالفان دولت سوریه حمایت کردهاند و در واقع آتش بیار معرکه هستند صراحتاً با طرح اسد مخالفت کردند. در این میان، جمهوری اسلامی ایران با استقبال از سخنان بشار اسد، آنرا راهگشای بحران سوریه دانست که جهان باید از آن استقبال کند.
اکنون بیش از پیش روشن میشود که صحنه گردانان بحران سوریه در زمینه تلاش حل این بحران صداقت ندارند و همچنان با ادامه سیاستهای مخرب خود، بر ادامه خونریزی در این کشور اصرار دارند.
این هفته در عراق، بحران سیاسی اوج گرفت. برگزاری تظاهرات حامیان و مخالفان دولت عراق درحالی صورت گرفت که در صحنه سیاسی، مشاجرات لفظی میان دولت و مخالفان ادامه یافت.
در تازهترین تحول روز گذشته اعلام شد که مجلس عراق با استیضاح نوری مالکی موافقت کرده است. سه شنبه قبل مجلس عراق صحنه درگیری نمایندگان طرفدار دولت و جریان صدر بود.
در چنین شرایطی اعلام شد «عزت الدوری» معاون صدام وارد عراق شده است. الدوری در پیامی که مدعی بود از داخل عراق میفرستد از تظاهرات ضد دولتی حمایت کرد. اکنون بیش از پیش روشن میشود که عوامل بعث و عناصر رژیم گذشته در ایجاد جنجالهای اخیر در مخالفت با دولت قانونی نوری مالکی نقش فعالی دارند و در واقع کارگردان اصلی هستند.
مخالفت با دولت نوری مالکی در عراق پدیده جدیدی نیست. این مخالفتها و توطئهها از همان ابتدای شکل گیری دولت مالکی آغاز شد.
جبههای مشترک از اشغالگران آمریکایی، گروههای سیاسی زیاده طلب و عناصر وابسته به رژیم صدام و همچنین برخی دولتهای منطقه از روی کار آمدن دولت مالکی که در آن شیعیان اکثریت دارند خشمگین بودهاند و از هر ابزاری برای ضربه زدن به این دولت سود جستهاند.
اکنون با تشدید تحرکات این جبهه، بحران سیاسی این کشور وارد مرحله جدیدی شده است. این تنشها با غیبت جلال طالبانی از صحنه سیاسی و خیز برداشتن برخی گروهها برای تصاحب پست ریاست جمهوری در عراق شدت چشمگیری گرفته است.
دولت نوری مالکی درحالی آماج حملات و توطئهها قرار گرفته است که این دولت برپایه ملاکهای قانونی بر سرکار آمده و مورد تائید اکثر مردم عراق میباشد.
با اینحال تحولات اخیر بیانگر آن است که مخالفان برنامهها و نقشههای جدیدتری برای اعمال فشار به دولت عراق تهیه کردهاند و بالطبع روزهای آتی باید انتظار تنشهای سیاسی بیشتری را در عراق داشت.
آفرینش: ترکیه و بازی جدید در عراق
«ترکیه و بازی جدید در عراق» سرمقاله امروز روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می خوانید:
روابط ترکیه و عراق به نقطه حساسی رسیده و از سال گذشته (۲۰۱۱ میلادی) بعد از اعلام حمایت ترکیه از طارق الهاشمی، معاون پیشین رییس جمهوری عراق و پناه دادن وی، به تیرگی گرایید.
و اکنون نیز هر روز شاهد تنشی جدید در روابط دو کشور می باشیم. در تازه ترین اقدام نوری المالکی با تاکید بر این که آنکارا درصدد تجزیه عراق است، اظهار کرد که مداخله ترکیه در امور عراق عرصه را برای دخالت کشورهای بیگانه باز میکند.
در این بین اگر به دور تازه تنش های بین دو کشور همسایه بپردازیم باید گفت هر چند ترکیه و عراق دو کشور همسایه و دارای اشتراکات گوناگونی هستند اما بعد از سرنگونی صدام ترکیه تلاش های خود را در زمینه ایجاد ارتباط با سایر گروه های سیاسی عراق انجام داد و در سالهای گذشته نیز در راستای سیاست خارجی چند جانبه خود حضور و نفوذ سیاسی اقتصادی خود در عراق را افزایش داده است.
در این بین در یک سال گذشته و با افزایش اختلافات ترکیه با ایران و سوریه عملا عراق نیز محلی برای فشار ترکیه به دولت همگرایی این کشور با ایران شده است.
در همین حین نیز باید گفت در چند ماه گذشته که رنگ اخوانی دولت اردوغان افزایش یافته عملا اردوغان در کنار نقش آفرینی در بحران سوریه، به دنبال ایجاد تقابل میان کردها با دولت مرکزی عراق از یک سو و نزاع شیعه و سنی از طرف دیگر در عراق است.
در مقابل این امر دولت عراق نسبت به رویکرد دولت ترکیه اعتراض دارد چرا که از یک سو نگاه دولت مرکزی عراق این است که بایستی تمامی قراردادها و مسائل مربوط به روابط ترکیه با کردستان عراق از طریق بغداد انجام بگیرد. یعنی دولت ترکیه باید تمامی فعالیت های خود با اقلیم کردستان را از طریق بغداد پیگیری کند و نه به طور مستقیم.
از سویی نیز بغداد معتقد است هرگونه تلاش برای فروپاشی ساختار ملی عراق با استفاده از اهرم های فرقه گرایی و پاشیدن بذر نفاق قومی و مذهبی توسط ترکیه ، به اهداف دولت عراق لطمه می زند.
آنچه مشخص است روابط ترکیه و عراق در شرایط دشواری در سالهای گذشته قرار گرفته است در این بین در حالی که الهاشمی که بعلت دخالت در فعالیت های تروریستی چند بار به اعدام محکوم شده در ترکیه پناه گرفته است اردوغان دولت بغداد را به اتخاذ رویکرد فرقه ای متهم کرده است.
از نگاه عراقی ها این رویکرد ترکیه به معنای حضور و دخالت روز افزون این کشور درعراق تلقی می شود و باعث ایجاد واکنشهایی در بین شهروندان عراقی و دولت عراق شده و خواهد شد.
چنانچه جدا از واکنش دولت عراق اکنون گروه های شبه نظامی عراقی دولت ترکیه را تهدید کرده اند. همچنین باید گفت ادامه این تنش می تواند به روابط بازرگانی سیاسی و مالی دو کشور لطمه وارد کند و اثرات امنیتی گسترده ای بر عراق کنونی داشته باشد.
چه اینکه اگر روابط بازرگانی دو کشور را در نظر گیریم رویکردهای دیپلماتیک و نوع نگاه اردوغان به دولت بغداد عملا می تواند زمینه ساز بحران هایی جدی در سایر حوزهای امنیتی اقتصادی و... گردد.
دنیای اقتصاد: تاخیر ۱۷۲ روزه در برگزاری مجمع عمومی بانک مرکزی
«تاخیر ۱۷۲ روزه در برگزاری مجمع عمومی بانک مرکزی» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است که در آن می خوانید:
قانون پولی و بانکی ایران، بانک مرکزی را «مسوول تنظیم و اجرای سیاستهای پولی واعتباری» دانسته و «حفظ ارزش پول و موازنه پرداختها»، «تسهیل مبادلات بازرگانی» و «کمک به رشد اقتصادی» را از هدفهای بانک مرکزی میداند.
دقت در کارنامه بانک مرکزی در سالهای اخیر نشان میدهد این نهاد بسیار بااهمیت و اثرگذار اقتصادی، در انجام مسوولیت و هدفهای مندرج در قانون یاد شده با چالش روبهرو بودهاست.
رشد مطالبات معوقه بانکها و رسیدن آن به رقم خیرهکننده ۷۲ هزار میلیارد تومان،کاهش شتابان ارزش ریال در برابر ارزهای معتبر مثل دلار، پوند و یورو از نیمه دوم سال ۱٣٨۹ تا امروز و افتادن مسیر تصمیمگیری درباره نرخ ارز و تخصیص ارز به مبادلات تجاری از بانک مرکزی به دامان وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت اقتصاد از مصداقهای ناکامی در کارنامه بانک مرکزی به حساب میآید.
در قانون پولی و بانکی برای بررسی فعالیتهای بانک مرکزی چند رکن دیده شده است که «مجمع عمومی بانک» از جمله ارکان این نهاد است.
رسیدگی و تصویب ترازنامه بانک مرکزی، رسیدگی به اتخاذ تصمیم نهایی نسبت به گزارشهای هیات نظار از جمله وظایف «مجمع عمومی» است.
براساس قانون یاد شده «هیات نظار مسوول رسیدگی به حسابها و تعهدات بانک مرکزی» است و «رسیدگی به ترازنامه بانک مرکزی و تهیه گزارش برای مجمع عمومی سالانه» و «رسیدگی به عملیات بانک از لحاظ انطباق آنها با موازین قانونی» از «وظایف هیات نظار» است.
در قانون پولی و بانکی تصریح شده است «جلسات مجمع عمومی بانک حداقل سالی یک مرتبه تا پایان تیرماه و نیز در مواقع دیگر به نظر وزیر امور اقتصادی و دارایی تشکیل میشود.»
اکنون که نیمه سوم دی ماه را نیز پشت سر میگذاریم، هنوز «مجمع عمومی بانک مرکزی» جلسه سال ۱٣۹۱ خود را برگزار نکرده است و به لحاظ تصریح قانون، ۱۷۲ روز تاخیر دارد.
با توجه به اینکه دولت باید تاکنون لایحه بودجه ۱٣۹۲ را به مجلس میداد و این اتفاق نیفتاده است و با عنایت به تاخیر معنادار بانک مرکزی از برگزاری «مجمع عمومی بانک» پرسشهای زیادی در ذهن فعالان و کارشناسان اقتصادی پدیدار شده است.
آیا قرار است بانک مرکزی باقیمانده اقتدار و استقلال نسبیاش را نیز در ماههای پایانی دوره قانونی دولت دهم از دست بدهد؟ آیا بانک مرکزی نمیتواند و نباید به افکار عمومی درباره «ترازنامه» خود پاسخگو باشد؟ بانک مرکزی ایران همانند بانک مرکزی سایر کشورها، اهمیت فوقالعادهای در کارکرد کارآمد، سالم و بانشاط کسبوکار شهروندان دارد و ضعف و سستی آن میتواند بسترساز ضعف عمومی در روند و فرآیند اداره اقتصاد کلان باشد.
بخشی از سردرگمیها، آشفتگیها و بلاتکلیفی سیاستهای ارزی و ناتوانی بانکها در تنظیم دخل و خرجشان را باید به حساب کارنامه بانک مرکزی نسبت داد. آیا بانک مرکزی میخواهد در مدت باقی مانده از سال ۱٣۹۱ «مجمع عمومی» را تشکیل و گزارش «هیاتنظار» را به اطلاع افکار عمومی برساند؟
منبع: جام جم آنلاین
|