خر سران دزد و جانی در گِل - بهنام چنگائی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۴ دی ۱٣۹۱ -
۱٣ ژانويه ۲۰۱٣
پرسش هائی به بزرگی فردا:
شرایط حاکم بر ایران شعله ور است و آیا چپ هنوز نمی بیند که طیف های مختلف راست برای تصرف فردا با غرب همگام شده اند؟ لازم می دانم چند پرسش و پاسخ کلیدی طرح کنم! آیا براساس تجربه های تاکنونی نیروهای چپِ کارگری، کمونیست و سوسیالیست، آنها می توانند در قالب یک خانواده با سلایق مختلف نظری، و بنا بمصلحت امروز در جهت ایجاد جبهه مشترک چپ سازش کرده و متحد شوند؟ نه! آیا آنان توانائی تفاهم و همکاری پلورالیستی را در کنار هم داشته و یا همینک دارند؟ نه! آیا اصولن چنین امکان همگرائی ای در میان چپ رنگین، خود یک توهم نیست؟ چرا! آیا حتا اگر تمام چپِ کمونیست و سوسیالیست و نیروهای مترقی و دمکرات با هم متحد و متمرکز در یک ظرف سیاسی، دمکراتیک و مقطعی قرار داشته باشند! بازهم قادرند به تنهائی از روی نظام استبداد ولائی عبور کنند؟ نه! آیا می پذیریم که فردای ساختار سیاسی ما ضرورتن متکثر خواهد بود؟ بنا به فاز موجود آری! و آیا هرگونه ساختار شاهی و شیخی تمامیتگرا یا تلطیف شده، قادر است به تنهائی و بدون نبرد خونین و ویرانگر در برابر نیروهای چپ، فدرالیست ها و لائیک قدرت سیاسی آینده را تسخیر کند؟ قطعن نه! پس در اینصورت سرنوشت آتی ما در گرو همین ائتلاف ها و چگونگی آنهاست! بیائید بی شائبه ما نیروهای چپ، جمهوریخواهان لائیک و دمکرات در قالب یک ظرف سیاسی مقتدر با هم و با آرامش به فردای پس از استبداد فکر کرده و راهکار بیابیم.
"خرسران نظام در گل نشست"
به نگاه من: جای هیچگونه تردیدی دیگر وجود ندارد که خر رژیم با بار هستی مردم، چهار دست و پائی برای همیشه در گِل و مرداب عفن ساختار دینی خودش گیر کرده است و نمی تواند از این لجن زار عمیق بدرآید. در این بزنگاه حساس باور من بر این است که باید مرز کارگران و مردم چپاول شده، بیدادزده، گرسنه و بیکار و نیروهای قلع و قمع شده چپ، مترقی، دمکرات و آزادیخواه از دشمنانشان روشن شده و هرچه شفافتر شود! و همزمان این نیروهای توده ای که اکثریت قریب به اتفاق کشور را شامل هستند، هرچه زودتر سمتگیری پلورالیسم سیاسی اش را تحت عنوان (جبهه، گنگره، فراخوان جمهوری خواهان لائیک و یا موسسان آینده و یا هرعنوان) با وفاقی مشترک در جهت عبور از استبداد دینی، هوشیارانه تر گذشته و تا دیر نشده است، رسمیت بخشیده و آغاز به کار علنی و متحد نماید.
این نیروی ضد استبدادی باید بار مسئولیتِ زندگی خود را با تدبیر و بردباری از کول این خر در گل چقیده و فرتوت برداشته و با تحمل شدادید آن، سنگینی اش را برکول دعاوی خویش کشیده و راهش را با دیگران ناصادق و ناهموند آشکارا و بدون سازش جدا کرده و بدینوسیله با دیگر نیروهای همرای و همگام در یک صف مستقل و مجزا، بعنوان یک نیروی مترقی در برابر هر نیروی مرتجع شیخی، شاهی، فرصت طلب، وابستگان به غرب با قدرت بایستد و آینده را از گزند اینان نجات دهد.
"ساختار پلورال و لائیک"
«]ایجاد این جبهه مشترک و کار همه با هم غیرِ طبقاتی ساده نیست؛ و طبعن الزامی ست که این نیروها با درک علل همکاری از موضع ضعف به همبستگی و اشتراک آگاهانه و سازمانگرانه و غیر طبقاتی و نا مستقل روی آورند؛» تا روش و آهنگ نامتجانس این اشتراک، همخوانائی ها را در بین خود تشویق و بیابند و همزمان با هم بتوانند به قطبی تاثیرگذار و قدرتمند سیاسی تبدیل شوند. و این تنها راه همکاری و ائتلاف ممکن برای عبور از استبداد را کشف و ناگزیر بمواضع یکدست در برابر مخالفان خود در این راه، راه بیابند.
"هیچ ائتلافی قادر به حکومت نیست"
و البته جز ائتلاف راه اصولی وجود ندارد! فعلن طیف های مخالف با ما جمهوری خواهانِ لائیک و دمکرات قوی هستند؛ بی گمان مگر این شیوه در این برهه مهم بتوانند در مقابل تندروی و اتحاد شوم قطب های لیبرال راست، راست های خوشبین وابسته ساختار اقتصاد گلوبال، جریان های عقب مانده و مرتجع مونارش، اصلاح طلبان بنیاد گرای سر در گم قانون اساسی خمینی چی، ملی گراهای ناسیونالیست، ملی مذهبی های رانده از بارگاه خامنه ای و یا همه ی جریان های وابسته به غرب و نیروهای و طیف های سرسپرده ی آنان در داخل و خارج، که بخشی ظرف این مدت، در نشست های گسترده و در غفلت ما، محکم با نیروهای امپریالیست جهانی تنیده شده اند! باید در برابر اینان نیروئی بوجود آید، تا توسط این نیروی مردمی و گسترده کنترل شود و بتواند توان مقابله موفق، متحدانه و تاثیرگذار را در برابر سرسپردگان بیابد و کشور و مبارزه زندگی بخش مستقل همگانی ما را از گزند این دسیه ها، نگاه های طماع، فرسوده و تمامیتگرا، محفوظ و رهائی بخشند.
"جمهوریخواهان لائیک و دمکرات"
جمهوری خواهان دمکرات و لائیک کار تحول سیاسی و دمکراسی افقی و مشترک را کار دول غرب و نه محصول چند روشنفکر مترقی و دمکرات و چپ می دانند! بلکه دگرگونی را باید ثمره اراده مستقل ایرانی و بدست خود مردم کار و زحمت بداند و بسپارد؛ تا تضمین، نگهبانی و تداوم موفق اراده مردمی در جامعه بیدار شده و آگاهانه بر علیه تکرار بیدادزدگی شاهی و شیخی، که توطئه های شان مشهود است، سرنوشت سازی به اراده خود مردم راه، پا و جا یابد! و الا بدون حضور کارگران و توده های مردم، این نیروهای چپ، دمکرات و مترقی هیچکدام نمی توانند در روند سیاسی سالم باقی بمانند. نیروهای مترقی باید خود را در کنار و میان مبارزه جاری کارگران و توده ها قرار دهند، و نه بیشتر! همچنانکه بسیاری در راستای تاریخ چنین بوده اند، و بنفع حرکت و سازندگی تاریخ نو، از منافع طبقاتی خود چشم پوشیده و با همنوعدوستی و درک فرا طبقاتی، خود را همراه و همگام با منافع محرومان جامعه دمساز ساخته و مسئولانه و جانبدار راه ساختاری پلورال و لائیک را برای یافتن و ساختن آزادی و برابری به رهبری نیروی کارگران همزمان پایبند بده اند. اگرچه انتاگونیسم طبقات واقعی ست.
"مافیای دینی"
در خلاء اعِمال اراده نوعدوستی آگاهانه، انسانی و انقلابی، از سال شکست انقلاب ۵۷ تاکنون، این سیستم فاسدِ مانوفاکتور دینی و یا عشیرتی ـ ملائی پیوسته توانسته است با نام خدا و دین، سر مردم ساده لوح کلاه گذاشته و با جذب بخشی از آنان و نیروهای تحصیل کرده میانی و بازاریان تجار سکان سیاسی و مالی همگان را ربوده و این گروه مافیائی بتنهائی صاحب جان و مال و خود مردم شده است و در این فاصله به جاه و جلالش، زرق و برق مساجدش، تعدد امامزاده ها، حوزه ها، تکایا، حسینیه هایش و...روزبروز افزوده است. یادمان نرفته ضریح امام حسین را که چندی پیش با ربودن نان از شکم مردم، با چه سرمایه هنگفتی ساخته شده بود، با چه تأتر مسخره ای در شهرهای مسیر عبور به بغداد مشایعت و به کربلا فرستاده شد؟
"طغیان در راه است"
در پی قدرت بلا منازع و بتبع آن فسادانگیز این مافیای دینی و همچنین توطئه های ماجراجویانه ولایت مطلق خمینی و خامنه ای ست که سرآخر امروز خرشان بگِل نشسته است. وضع جاری زندگی روزانه همه زحمتکشان، مزد بگیران و مستخدمان دولت بیشتر و بدتر از دیروز کمرشکن شده و فردا بی گمان ناگوارتر از امروز سختتر خواهد شد. این درهم ریختگی و سقوط اقتصادی و نزاع سیاسی و نزول اخلاقی، رواج تقیه و دروغ و فریب رژیم و مضیقه های گسترده مالی و اثرات روانی محرومیت ها، رشد فساد اجتماعی و بالا رفتن تعداد زندانیان بزهکار، اعتیاد، فحشا، قتل و جنایت، زورگیری های علنی، بدلیل فلاکت توده ای و سرکوب و بزنجیر کشیدن روزنامه نگاران، بدلیل پوشش همین خبرها، همگی بصورت فاحش و جنون آسائی توسط رژیم بر علیه آینده ایران و مردمانش، چنان رواج یافته و تاب و توان ثبات کشور و مردمش را بریده و البته بیش از این نیز خواهد برید. کهذسر آخر اینکه: آیا طغیانی بزرگ و ویرانگر در راه نیست؟
"ویرانی کشور"
کشور ما اینک نه بشکل پوشیده که کاملن آشکار . در بیان صریح سران اش: در حال نابودی و فرسایش روزانه است. ثروت و اعتبار ملی که پولش کاغذ پاره شده باشد؛ صنایع استخراج نفت فرسوده و بتبع آن فروش نفت به نیم از حد معمول تقلیل یافته باشد؛ اثرات سنگین این کسری درآمد باضافه دله دزدی و فرصت بازار سیاه کالاهای تحریم شده و نبود کالای داروئی و غذائی حیاتی مستقیما دمار از روزگار توده های میلیونی در آورده باشد، طرح آگاهانه تحریم های بی شرمانه دول غرب که این هدف را برای استراژدی خود قرار داده بود موفق شده باشد؛ زمینه آسیب پذیری و تجزیه عمومی کشور توسط تحریکات دول امپریالیست ها و گوش بفرمانان آنهای داخلی نیز هموار و مهیا شده باشد؛ بیش از نیمی از صنایع تولیدی کشور بدلیل نبود مواد اولیه دچار رکود گردیده باشد و تورم به بیش از رقم۶۵% رسیده باشدو...سرآخر اینکه: مردم برنج خور ما، باید ساعت ها در صف برای تنها خرید برنج بایستند! با این دستگاه کودن و بی تدبیر چه خواهد شد؟
"انفجار تراک خشم توده ای"
امروز دیگر تنها فقر، بیکاری، یاس فراگیر، زور، اعدام، شکنجه، زندان، چپاول عریان، نبرد قدرت روزانه سران، تحقیر مردم در کوچه بازار توسط پلیس امنیت اخلاقی و تحقیر بی شرمانه زنان، شاخ سینه کشیدن دستگاه جهنمی بسیج و سپاه اسلامی نیست که مردم را بوحشت، و هراس از پراکندگی و دشمنی در کشور انداخته و بی ثباتی را دامن می زند! بلکه همچنین این ناملایمت های دیروز و امروز توام شده اند با نابسامانی های واقعی زندگی روزمره که جبران شدنی و اصلاح ناپذیر شده اند و بی اعتمادی توده های مردم به بی اعتباری رهبر و کل نظام فاسدش انجامیده، و کشور ما را وارد فاز انفجاری کرده است و این طبیعی ست که به اعتراضات و نارضائی های آنان رژیم روزبروز دامن می زند، تا آنان را راحتتر سرکوب کند و این خود در ابعاد مختلف، شعله های خشم فروخورده توده های ستم سهم را، بر جان سران رژیم دزد و تبهکار بالا می کشد. «و این همان پاشنه ی آشیل نه رژیم که کارش تمام است»بلکه «هستی آتی کشور ما و همه مردم آن است که زیر این فشارهای طاقتفرسا و توسط دسیسه ها و طرح های از پیش برنامه ریزی شده داخلی و غربی تحریک و ایران را بسوی اضمحلال جدی»هدایت می کند.
"نزاع غرب با ایران برسر چیست؟"
غرب می داند که کار رژیم خامنه ای تمام است و بدنبال مهره های سرسپرده خود است. و در این میان نه مذاکرات پنهانی سران قطب های درگیر نظام با غرب و بویژه با آمریکا برسر حفظ نظام است و نه طرح شعار آبرو باخته انتخابات آزاد و نه آزادی زندانیان سیاسی جهت تعدیل فشار نارضایتی و تشویق مردم به کشاندشان بپای صندوق های رای به رژیم کمکی خواهد کرد و نه دیگر آژیرهای هشدار دخالت نظامی، هیچکدام رنگ ندارند نمی تواند بداد بساط کشور اسلامی برسند و او یکبار دیگر بتواند بسادگی و هوشیاری از فاجعه عواقب آینده تحریم ها، بی اعتباری سیاسی و اخلاقی خود، عدم اعتماد مردم به سران بزرگ تا کوچک، هرگز امکان و تصور حل اختلافات و یا سازش دوباره وجود ندارد. بند حیات این نظام یک بیک بریده خواهد شد! بتبع آنچه رفت، پیش بینی هر آن تصادمات جدی «مردم با رژیم» «سران رژیم با خود» «رژیم با منطقه» «رژیم با آمریکا و غرب»«سپاه با رژیم»و یا هرشکلی از اشکال کودتا و دگرگونی مشابه دیگری متصور بوده... و این فاکت ها می تواند ما را دعوت به آینده بی ولایت برای تدبیر مشترک و درست بکشاند.
دامنه فعلی این اختلافات در بین حاکمان و سران مقهور و دسیسه های غربی، و نیروهای در حاشیه مانده رژیم، و آلترناتیوسازان در خارج که همگی در یک همبستگی و دشمنی پنهان و آشکار با هم هستند، ضرورتی ست برای صیانت نفس حضور سیاسی خویش در فردا! همه ی طرف های درگیر داخلی و خارجی بنوعی، ذینفع در آینده فردای ایران هستند؛ (جز خود مردم) که فراموش شده و زیر ضرب همه آنها قرار دارند. آیا جمهوریخواهان لائیک و دمکرات می خواهد علم مردمی و انقلابی را در دست بگیرد و یا نه؟ غرب و آمریکا تمایل دارد توسط نیروهای خود و تضعیف مردم در تسطیح تتمه ی قدرت خامنه ای و و در نتیجه پائین کشیدن او شریک و جایگزین خود را داشته باشد. و حالا پرسش این است: با کدام شیوه و روش؟
بحران و تضاد سیاسی، اقتصادی و عمومی رژیم در داخل و خارج از خود، دیگر چاره ای ندارد و این دستگاه مراحل قطعی و حتمی نابودی را می گذراند و یا می توان گفت ۲۲ بهمن نزدیک است و شاید به تلنگری مردمی و کارگری، بسته شدن پرونده اش شتاب یابد.
بهنام چنگائی ـ ۲۴ دی ۱٣۹۱
|