قرضهای سرمایهداری، انسانهای مقروض - سخنرانی مراد فرهادپور
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۵ دی ۱٣۹۱ -
۱۴ ژانويه ۲۰۱٣
روزنامه ی بهار - فواد شمس: «تمام مبارزات برای رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی در جامعه ما از دوران مشروطه تاکنون در شهر صورت گرفته است. ما باید با تاکید بر این عنصر کلیدی یعنی عنصر «شهری بودن» از سوءتفاهمها جلوگیری کنیم. انقلاب ۵۷ یک انقلاب شهری بود. در واقع این شهرهای شورشی بودند که برای رسیدن به عدالت اجتماعی و آزادی در سال ۵۷ به عرصه آمدند و از آن طرف نیروی مقابله با این حرکتهای انقلابی و پیشرو نیز از همین شهرها و حاشیههایش بسیج شدند تا جلوی این خواستها بیاستند.» این بخشی بود از سخنان مراد فرهادپور نویسنده، متفکر و مترجم در جلسه «شهر و سرمایه» که روز پنجشنبه ۲۱ دی در موسسه پرسش برگزار شد. فرهادپور در سخنرانی خود ضمن تاکید بر اینکه نظریات انتقادی مارکس مبتنی بر روابط شهری بوده است، مائوئیسم را یک انحراف در مارکسیسم دانست و گفت: «گره خوردن چپ و نظرات انتقادی آن با یک تقدیر آسیایی همین فجایعی که در کامبوج شاهد بودیم را به بار میآورد که شهرها را محل فساد و تباهی میدانند پس باید نابودشان کرد و نتیجه میشود آنچه دیدیم. اما در مقابل، یک تفکر انتقادی و مارکسیستی درست آن است که تاکید شود شهرها محل اصلی منازعه هستند. همانقدر که سرمایه در شهر گسترش پیدا میکند به همان نسبت مبارزه با آن نیز در شهر باید گسترش یابد.» فرهادپور در ادامه با اشاره به اهمیت روزافزون نوشتهها و کارهای «دیوید هاروی» افزود: «اهمیت شهر به عنوان یک کارزار و یک فضایی درهمپیچیده از روابط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است که میتوان در آن به دنبال یک امر رهاییبخش بود. اهمیت کارها و نوشتههای دیوید هاروی در آن است که هر دو سویه رابطه شهر با سرمایهداری را به هم پیوند میزند. از یک طرف سویههای خلاق و تولیدگر و از سوی دیگر تخریبگری و نابودکنندگی آن را نشان میدهد. درست همین نقطه است که باید شهر را عرصه اصلی مبارزه سیاست رهاییبخش دانست.» او در ادامه مسئله اصلی را در جنبشهای رهاییبخش از زمان کمون پاریس تاکنون نبرد برای تسخیر فضای شهری دانست و در اینباره اضافه کرد: «سرمایهداری همواره به دنبال قبضه کردن فضای شهری بوده و این امر را به قیمت آوارگی و ساقط کردن میلیونها انسان از زندگی انجام داده است. از همینرو است که عدهای نیز شهر را جهنم خویش دانستهاند و خود را فرشتگان عذاب. از اینجا بوده است که راستترین گرایشات پوپولیستی با گسترش جهل و نادانی نشاتگرفته از جنبش تهیدستان شهری، سویههای تاریکی را به شهروندان تحمیل کردهاند و موجب درگیری شهرنشینان و تهیدستان شهری شدهاند. اینجا دیگر نباید دعوا را بین سرمایهدار- کارگر تحلیل کرد بلکه باید دعوای اصلی را رویارویی بین جنبشهای رادیکال - سازشکار و بین تخریبگری سرمایه و سازندگی شهروندان دانست. در اینجا است که دعوا فراتر از چپ و راست میرود. در نمونه بارز جامعه خودمان هم این امر را شاهد هستیم که سخنان کلیشهای درخصوص اینکه در هر جنبش چه میزان پرولتر وجود دارد، بیمعنا است بلکه باید هسته اصلی مبارزه برای دفاع از حقوق شهروندان در مقابل حرص و آز سرمایهداری را دریابیم.» مترجم «دیالکتیک روشنگری» در ادامه سخنانش یکی از راهکارهای سرمایهداری برای فرار از بحرانهایش را به تعویق انداختن این بحرانها و نه حل کردن آنان دانست و گفت: «ارائه طرحهای عجیب و غریب برجسازی در شهرهای بزرگ یکی از راهکارهای سرمایهداری برای فرار از بحرانهایی است که گریبانش را گرفته است. سرمایهداری با غارت فضا، بورسبازی زمین، سفتهبازی و وامهای آنچنانی، بحران عظیمی را برای بشریت حال و آینده به وجود آورده است. در واقع سرمایهداری قرضی را بالا آورده است که تمامی انسانهای اکنون و حتی انسانهایی که هنوز دنیا نیامدهاند را مقروض کرده است. امروزه نباید سرمایهداری را در کارخانهها و تولید کالا جست بلکه باید در اشغال فضاهای شهری و فضاهای زندگی بیابیمش. امروزه میتوان با بازی با کلمات بگوییم با پدیدهای به نام «برج وازی» به جای «بورژوازی» روبهرو هستیم؛ پدیدهای که با برجهایش فرصت نفس کشیدن را از همه گرفته است و این طرحهای جنونآمیز برجسازیاش از دوبی و هندوستان تا همین تهران خودمان نشانگر این جنون سرمایه است.» فرهادپور در انتهای سخنانش با تاکید بر این امر که سرمایهداری کل جامعه بشری را روی یک طناب باریک که انتهایش هم روشن نیست به کجا میرسد، راه میبرد، راه برونرفت از این شرایط را اینگونه تحلیل کرد: «قدرت تخیل بشر باید فراتر از سرمایهداری برود. سرمایهداری با مقروض کردن کل بشریت حتی آیندگان، خون و حیات انسانها را میمکد، زمانی که سکته میکند این مرگ را به صورت جهان میپراکند. »
بازسازی شهر، آزاد شدن نیروی اجتماعی
پیش از سخنرانی مراد فرهادپور، علی عباسبیگی مترجم، ضمن برشمردن دلایل رشد شهرنشینی در دوران سرمایهداری گفت: «تولید ارزش اضافی و فرآیند شهرسازی یک رابطه مستقیم دارند. رشد و توسعه سرمایهداری مساوی با رشد و توسعه شهری بوده است. سرمایهداری همواره برای تولید و همچنین یافتن بازار مصرف به دنبال قلمرو جدید برای تولید ارزش اضافی و همچنین مصرف کالاهایش بوده است. به همین نسبت مقاومت در برابر سرمایهداری برای یافتن آلترناتیوهای جدید نیز در دل شهرها شکل میگیرد.» مترجم «در باب اقتدار» ضمن اشاره به رویدادهای تاریخی که منجر به کمون پاریس شد، گفت: «بعد از بازسازی شهر پاریس و طرحهای عظیم «هوسمان ییک» دوره ۱۵ساله ثبات را شاهد هستیم. در این سالها شکل زندگی مردم پاریس به میانجی فرآیند بازسازی و توسعه شهرنشینی تغییر میکند. صنعت مد، کافهها، مراکز فروش و تفریح و توریسم رشد پیدا میکند. اما در همان سالها بیشترین مقدار سفتهبازی موجب درهم شکستن سیستم مالی میشود. حبابها میترکد و از دل آن ناپلئون سوم دوباره گزینه نظامی را برای نجات سیستم انتخاب میکند. در خلاء شکست ناپلئون از بیسمارک است که کمون پاریس شکل میگیرد. در واقع باید گفت از پس هر بازسازی شهری یک نیروی اجتماعی آزاد میشود که حرکتی اعتراضی را سامان میدهد. بحران رکود بزرگ ۱۹۳۰ نیز به مدد جنگ جهانی دوم موقتا به تاخیر میافتد و پس از جنگ جهانی نیز، مککارتیسم برای سرکوب نارضایتی اجتماعی رشد میکند. اما بعد از آن در دهه ۶۰ اعتراضات شهری و نقطه اوج آن را در جنبش می ۶۸ میبینیم.» عباس بیگی گسترش شهرسازی با تکیه بر نظریات رابرت موزس در فرآیند شهرکسازی را یکی دیگر از راهحلهای به تعویق انداختن بحران از طرف سرمایهداری میداند و در اینباره توضیح میدهد: «شهرکسازی سبک زندگی مردم را تغییر داد. لزوم خرید محصولاتی جدید مانند سیستمهای تهویه مطبوع و رشد سرسامآور مصرف سوخت را با خود به همراه آورد. در همین دهه با شروع حرکتهای اعتراضی فمینیستی مواجه میشویم. فمینیستها با آن انتقاد به این سبک جدید زندگی، آن را قطعکننده رابطه بین انسان و شهر میدانستند که نه تنها آسایش و آرامش را به همراه نیاورده است بلکه تولید نارضایتی میکند.» عباسبیگی در پایان صحبتهای خود این روند تاریخی را تا امروز اینگونه تشریح میکند: «در سال ۱۹۷۳ با ترکیدن حباب مالی بحران سرمایهداری بار دیگر خودش را نشان میدهد. اما پاسخ نئولیبرالیسم به آن حفظ قدرت طبقاتی حاکم است که نتیجه آن وداع با الگوی دولت رفاه و کاهش استاندارد و کیفیت زندگی کارگران و شهروندان است. در سالهای اخیر بعد از بحران مالی دهه ۹۰ خصوصا بعد از شوک بحران عظیم سال ۲۰۰۸ تاکنون باز هم شاهد فرآیندهای بزرگ شهرسازی و پروژههای عظیم بازسازی در شهرهای جهان از هند و امارات گرفته تا چین هستیم. برای نمونه این طرحها در هند موجب آوارگی ششمیلیون زاغهنشین شد. در واقع این واقعیت نشان میدهد که سرمایهداری هیچگاه مشکلاتش را حل نمیکند بلکه به تعویق میاندازد.»
|