روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲٨ دی ۱٣۹۱ -
۱۷ ژانويه ۲۰۱٣
«معلوم و مجهول یک معادله پیچیده» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید:
کشور ما در شرایط پیچیده ای به سر می برد. «پیچیدگی شرایط» عبارت کشدار و پرتعلیقی است که باید تبیین شود. پیچیدگی سکه ای است که دو طرف دارد. یک سوی آن بشارت بلوغ و بالندگی و پیشرفت است و سوی دیگر آن تداعی چالش و زحمت را می کند.
معادله ریاضی چند مجهولی که پیش روی یک ریاضیدان برجسته می گذارند تا حل کند، هزار برابر پیچیده تر از مسئله ریاضی ساده ای است که به دانش آموز کلاس اول می دهند و از او می خواهند پاسخ دهد یا آزمونی که برای داوطلب دوره دکترا برگزار می کنند بارها بغرنج تر و سخت تر از تست های کنکور ورودی دانشگاه است.
چه باید کرد؟ آیا به اعتبار این پیچیدگی می توان از خیر آزمون دکترا یا حل معادله های سخت که راهگشای پیشرفت است، گذشت؟
بخشی از پیچیدگی شرایط ما با شرایط پیچیده جهان گره خورده است. جهان با زلزله فراگیر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روبرو است. این رویداد همان گونه که در حال تغییر سیمای غرب آسیا (خاورمیانه) است، به سمت اتحادیه اروپا و آمریکا کشیده شده می شود.
سقوط چهار دولت اروپایی در کمتر از یک سال نشان داد که دیگ سیاست در این اتحادیه روی آتش قرار گرفته است. از آن سو بزرگترین کشور سرمایه داری و مدعی ابرقدرتی، با ۱۶ هزار و۴۰۰ میلیارد دلار بدهی تبدیل به بدهکارترین کشور دنیا شده و به تعبیر خود آمریکایی ها بر لبه پرتگاه قرار گرفته است.
با این وصف و به عنوان مثال، رنج های اقتصادی ما با گرفتاری های اقتصادی آنها مطلقا قابل مقایسه نیست. آنجا اجرای کامل نسخه سرمایه داری به حد اشباع رسیده و بحران فزاینده، کاملا بومی و درون زاست حال آن که اگر بخشی از چالش ما، سوءمدیریت است، بخش دیگر برون زا و متاثر از فشارها و اخلال های خارجی است. بخش اخیر خاستگاه روشنی دارد.
غرب به درستی می فهمد که در سقف توانایی های خود ایستاده و فواره قدرت او در حال سقوط است اما در مقابل، قلمرو قدرت و نفوذ ایران در حال گسترش است.
بدبین ترین تحلیلگران اگر هم در میزان تاثیر انقلاب اسلامی در دو مقوله «بیداری اسلامی» و «مقاومت اسلامی» اما و اگر داشته باشند در اصل این تاثیر تردید ندارند.
جبهه استکبار بر مبنای این قضاوت خدشه ناپذیر مترصد است اگر هم نمی تواند موتور این حرکت را در ایران خاموش کند لااقل از حجم و سرعت فعالیت آن بکاهد و اصطلاحا این روند را مهار کند.
تحریم های به اصطلاح خودشان گزنده و فلج کننده برای همین منظور طراحی شده که «پیشرفت» و «پیش روندگی» انقلاب اسلامی را دچار دست انداز کند.
این هم بخشی از دلایل پیچیدگی شرایط است یعنی دشمن با فرض اینکه ایران در جهات مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک در حال پیشرفت است، اقدام به مسئله سازی و عملیات ایذایی می کند.
اما آیا فقط دشمن متهم است و دوستان هیچ سهمی از عوامل ایجاد سختی ها و دشواری ها و چالش ها برای کشور ندارند؟ بی تردید سهم کوتاهی ها و خیانت ها (قصور و تقصیر و تعمد) در این میان تعیین کننده است درست مانند چاشنی کوچکی که بمب های بزرگ را منفجر می کند.
کوتاهی های دوستان، چاشنی اصلی برای عمل کردن و فعال شدن پروژه های دشمن است، همچنان که اسباب ناکامی در موقعیت های پیروزی است.
خداوند دو چیز را بر خود واجب کرده، یاری و نجات مومنان. «کان حقاً علینا نصرالمومنین» (روم/ ۴۷) و «کذلک حقاً علینا ننج المومنین» (یونس/۱۰٣). خداوند می فرماید یاری و نجات مومنان برعهده - و سزاوار پروردگاری- ماست. اما این مهم قاعده مند است.
به تصریح آیه ۱۵۲ سوره آل عمران که به ماجرای جنگ احد بازمی گردد، سه اتفاق انسانی موجب توقف وعده نصرت الهی می شود.
«همانا خداوند به وعده خود عمل کرد آن هنگام که به اذن او دشمنان را به هلاکت می رساندید تا اینکه سست و فشل شدید و به منازعه در کار پرداختید و نافرمانی و عصیان کردید به خاطر غنایم دوست داشتنی که دیدید... خدا هم (قدرت) شما را از آنها بازگرداند تا بیازماید و همانا از شما درگذشت و او دارای فضل برای مومنان است».
تاریخ پرفراز و نشیب ما همانند تاریخ صدر اسلام حاوی برخی از این سستی ها، منازعات و اختلافات ناحق، و عدم اطاعت از مولا به هنگام امر یا زنهار است.
در مقابل هر جا که جدیت جهادی، همدلی معطوف به اولویت ها و تبعیت از مقتدا، بر فضای تعاملات حاکم شد، پیروزی های باورناپذیر و فتوحات بزرگ رخ عیان کرد.
هنر بزرگ انقلاب ما در طول این ٣۴ سال پرماجرا، مدیریت و غلبه بر چالش های مهیبی بوده که هرکدام از کمترین آنها می توانست کمر یک کشور و ملت را بشکند.
ملت و نظام ما در ماجرای شگفت جنگ تحمیلی مظلوم واقع شد. هیچ چالش دیگری به بزرگی آن جنگ چند لایه نظامی، سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و روانی نمی رسد اما کشور ما از این میدان سربلند بیرون آمد به اعتبار این فهم عمومی که کشور دستخوش یک جنگ خانمان برانداز است و نباید اجازه داد هیچ حاشیه دیگری ما را از هجوم دشمن غافل کند.
با این وجود آیا در آن روزگار، دیگر هیچ سیاستمدار و خطیب و بازاری و روزنامه نگار و صاحب حزب و گروهی خیانت نکرد؟ پس ماجرای بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق و نهضت آزادی و آقای منتظری و زالوصفتان اقتصادی و انبوه تروریست های سیاسی و رسانه ای و فرهنگی و یا دعواهای پایان ناپذیر جناح های موسوم به چپ و راست چه می شود؟ همان روزگار که کشور در میانه آتش و خون بود، جفاکاران مشغول کار خود بودند.
سید نورالدین عافی راوی کتاب پرفروش نورالدین پسر ایران در بخش آخر همین کتاب روایت می کند که چگونه در پایان جنگ و پس از ۷۷ ماه حضور در جبهه و انواع جانبازی ها که باعث ۲۲ بار جراحی و انواع ماجراهای تلخ و شیرین شده، برای حل مسئله سربازی و کارت پایان خدمت خود مراجعه می کند اما فرد مسئول- ملبس به لباس روحانی- برای وی جریمه و حبس به خاطر تاخیر در سربازی صادر می کند! و جنگیدن او را نیز مورد تخطئه قرار می دهد و... اما اصل دفاع پیروز و شرافتمندانه از عزت و استقلال و سیادت کشور و غلبه بر چالش های بزرگ که با این حاشیه های تلخ و گزنده نمی تواند فراموش شود.
به روز شده ترین برنامه دشمن در ماه های آینده، الحاق محور فشار اقتصادی به فشار سیاسی- امنیتی و بازسازی پروژه «بی ثبات سازی» و «سرگرم سازی» است.
اگر زمانی سازمان منافقین به ارتش صدام «گرا» می دادند که کدام نقاط حساس را در جبهه یا پشت جبهه هدف قرار دهند، مع الاسف امروز هم حلقه هایی هستند که به دشمن گرا می دهند کدام نقاط آسیب پذیر یا استراتژیک را هدف بگیرد.
این طیف به حرام خوری سیاسی آلوده شده و ننگ دوپینگ با فشار خصمانه دشمن علیه جبهه خودی را به جان خریده اند.
آنها برای دشمن و دشمن برای آنها فضاسازی و بازی سازی می کنند تا ملت و حاکمیت در برابر زیاده خواهان خارجی و داخلی کوتاه بیایند. انتخابات برای جبهه احزاب، ایستگاه مهمی است اما نه اینکه قبل و بعد از آن را مهم نشمارند.
از نگاه آنها این جنگ یک روند است و نه یک اتفاق نقطه ای. در مقابل آنها جبهه بزرگ دوستان انقلاب نیز ضمن مهم تلقی کردن انتخابات، باید نگاه جبهه ای و روندی- و نه ایستگاهی- به میدان داشته باشند.
نباید اجازه داد فرصت مهم ۷-۶ ماه پیش رو تا انتخابات و تشکیل دولت جدید، هدر برود. مخاطب این سخن دولت و مجلس و دستگاه قضایی و همه گروه ها و جریان های حاضر در زیر چتر انقلاب و جمهوری اسلامی است.
اگر با هر چالشی که دشمن علیه ما ایجاد می کند درست مواجه شویم، یقینا باعث شکوفایی استعدادها و فعلیت یافتن ظرفیت های بزرگ انسانی و علمی و فنی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ما خواهد شد.
تحریم های دشمن در روزگار جنگ، مرزهای دور خودکفایی و خلاقیت های معجزه آسا را زیر پای ما آورد و برای بسیج ملی انگیزه دوباره پدید آورد.
اکنون نیز چالش اقتصادی دشمن می تواند افق های تازه را پیش روی ما بگشاید. اما شرط مهم، اصلاح برخی روش های غلط در تعاملات مدیریتی سیاسی، رسانه ای و بین قوه ای است.
خنده دار خواهد بود اگر در میدان جنگ، اعضای یک جبهه هر کدام برای خود بلندگویی تعبیه کنند و هم رزم خود را با آتش کلمات بکوبند و دیالوگ ناشنوایان راه بیندازند که در آن هرکس حرف خود را می زند. طراحی شیوه های تک یا پاتک در مقابل دشمن که بلندگو نمی خواهد.
رزم آوران کاربلد در این مواقع می روند در خلوتی می نشینند و همفکری می کنند و به خاطر اهداف بزرگتر از دعاوی خود تنازل می کنند تا کار پیش برود.
چنین میدانی، موقعیت ایثار و فداکاری و هم پشتی و ایجاد پوشش دفاعی برای یکدیگر و ریختن آتش تهیه بر سر دشمن است نه شرایط استئثار و خودخواهی و خودپسندی و خودشگفتی و خودکامگی و تکاثر. مستی و منگی همه جا برای انسان خردمند ناپسند است و در بحبوحه رزم، زشت تر.
«آن زمان مست می شوید اما نه از شراب بلکه از نعمت و بهره مندی... آن هنگام است که بلا شما را چنان بگزد که جهاز، پشت شتر را» (خطبه ۱٨۷ نهج البلاغه). بخشی از تلخی هایی که اصحاب حزب و رسانه و سیاست و قدرت و مدیریت در کام جامعه می ریزند، اتفاقا از نعمت اقتدار و امنیت و عزت کشور است که به جای شکر باعث مستی جماعتی می شود و خوشی زیادی زیر دلشان می زند! برخی نخبگان در کشور ما دچار «سکر نعمت» هستند اگر که حاشیه ساز و حاشیه پردازند و غفلت آفرین شده اند.
آنچه بعضا دور این چرخه معیوب را تند می کند فرافکنی مسئولیت در کنار خودبسندگی و تمایزطلبی است. فرق است میان صادقانه عذرآوردن و بهانه تراشیدن. «بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره». انسان مجاهد در متن سختی ها و فشارها نیز تن به بهانه تراشی و فرافکنی مسئولیت نمی دهد.
به گردن هم انداختن مسئولیت ها و خوار و خفیف کردن یکدیگر، یک مرض پرهزینه است. «الا وانی قد دعوتکم الی قتال هولاء القوم لیلاً و نهاراً... فتواکلتم و تخاذلتم حتی شنت علیکم الغارات. بدانید من شما را شب و روز و پنهان و آشکار به جنگ با دشمن فرا خواندم... اما شما کار را به گردن هم انداختید و یکدیگر را خوار ساختید تا دشمن برای غارت به شما تاخت» (خطبه ۲۷نهج البلاغه). منازعه به تصریح آیات الهی فشلی جمعی می آورد، فارغ از اینکه حق به جانب کدام یک از طرفین منازعه باشد.
اختلاف البته طبیعی حیات بشر است اما تنظیم امور در چهارراه اختلاف ها مکانیزم روشنی دارد. قانون اساسی فصل الخطاب اختلافات سیاسی و حقوقی در همه نظام های سیاسی است و در کشور ما نقطه ثقل این قانون، ولایت و رهبری است.
در عین حال در منطق دینی اطاعت از ولی امر و بردن اختلاف و حکمیت نزد وی، ملاک متمایز ایمان است. «فلا و ربک لایومنون حتی یحکّموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجاً ممّا قضیت و یسلّموا تسلیما.
ای پیامبر به پروردگارت سوگند ایمان نمی آورند مگر اینکه در مشاجرات خود حکمیت نزد تو آورند سپس در جان خود به خاطر قضاوتی که تو می کنی، دچار حرج و ناراحتی نشوند و تسلیم کامل باشند» (نساء/۶۵).
برای هر کدام ما دیروز گذشت و رفت، و فردا معلوم نیست که روزی ما باشد یا نه. همین امروز را باید غنیمت شمرد تا دچار ندامت بزرگ روز واپسین نشد. اگر به مقرّ و مدار حق برگشتیم و دل هامان بر مدار تبعیت از مولا مجتمع شد در همین ماه های پیش رو تا انتخابات می توان چالش های اقتصادی و سیاسی متعددی را تبدیل به فرصت ظفرمندی کرد؛ اگر که نگاه ما از نوک دماغمان بگذرد و افق های دورتر را ببینیم و اتاق جنگ دشمن را زیر نظر داشته باشیم. اعرالله جمجمتک... ارم ببصرک اقصی القوم. سرت را به خدا بسپار و... نهایت سپاه دشمن را بنگر!
رسالت: «بنای در حال فروپاشی»
«بنای در حال فروپاشی» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می خوانید:
شواهد و مستندات موجود نشان از تداوم بحران اقتصادی غرب در سال ۲۰۱٣ میلادی دارد. در حالی که چند روز بیشتر از آغاز ماه ژانویه نگذشته است شاهد انتشار اخباری در خصوص وخامت بحران اقتصادی در منطقه یورو هستیم.
اخیرا «گای رایدر» مدیرکل سازمان جهانی کار با اعلام تاثیرات منفی بیکاری طولانی مدت بر ٣۰ درصد جوانان اروپایی، تعداد بیکاران جوان این قاره را ۵.۵ میلیون نفر برشمرده است. تنها در کشور ایتالیا ٣۷ درصد از جوانان بیکار هستند.
این در حالیاست که نرخ بیکاری در دو کشور یونان و اسپانیا نیز تحت تاثیر بحران اقتصادی تشدید شده است. از سوی دیگر، آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در خصوص اعطای کمکهای بین المللی به قبرس اعلام کرده است که نیکوزیا مسیر زیادی تا دریافت کمکها در پیش دارد و فعلا مذاکرات در این خصوص ادامه دارد.
سال ۲۰۱۲ میلادی با تشدید بحران اقتصادی در کشورهای مختلف اروپایی به پایان رسید. موسسات اعتبار سنجی مانند «استاندارد پرتز» و«مودی» در سال گذشته بارها رتبه اعتباری کشورهای مختلف اروپایی را کاهش دادند.
در این میان رتبه اعتباری ۲٨ بانک اسپانیایی کاهش پیدا کرده است .حتی بانکهای برخی کشورهای مرفه اروپایی مانند سوئیس و نروژ نیز از این کاهش رتبه مصون نماندند تا فراگیر بودن بحران مالی اروپا بر همگان اثبات شود. کمبود نقدینگی در سیستم اعتباری و بانکی اروپا سبب شده است تا بحران مالی در این کشور به نقطه اوج خود برسد.
دو کشور فرانسه و آلمان که بر پایه توهمات بناپارتی و بیسمارکی خود را نجات بخش اروپا قلمداد می کنند خود نیز با پیامدهای ناشی از بحران مالی دست و پنجه نرم می کنند. در فرانسه به دلیل پایین آمدن توان رقابتی شاهد تشدید بحران در شرکتهایی مانند پژو هستیم.
همچنین بحران مسکن در فرانسه موجب بیکاری ۱۰هزار نفر در بنگاههای مسکن شده است. در خصوص آلمان نیز نشریه اشپیگل گزارش داده است که میزان فقر در این کشور سال در سال ۲۰۱۰، ۱۴.۵ درصد بوده است که مطابق آخرین آمار این رقم به ۱۵.۱ درصد افزایش یافته است.
تشدید بحران بدهی ها در ایتالیا همراه با افزایش نرخ بیکاری در این کشور نیز بر بحرانهای پیش روی اروپای واحد افزوده است. در سال ۲۰۱٣ میلادی ایتالیا یکی از اصلی ترین کانونهای بحران مالی غرب خواهد بود.
این در حالیاست که اصلاحات مونتی نخست وزیر مستعفی این کشور نیز نتوانست رم را از منطقه خطر دور کند. سال جدید میلادی سال کاهش بیشتر رتبه اعتباری کشورهای اروپایی، سال تشدید بحران بدهی ها و سرانجام سال وخامت اوضاع سیستم بانکی کشورهای منطقه یورو خواهد بود.
شاید هم اکنون بتوان ارزش تحلیلی سخنان هلموت اشمیت صدر اعظم اسبق آلمان را درک کرد. هلموت اشمیت معتقد است که تامل و درنگ آنگلا مرکل و نیکلا سارکوزی رئیس جمهور سابق فرانسه در حل مسئله یونان علت ایجاد بحران مالی در اروپا بوده است.
بر اساس اظهارات اشمیت، رئیس جمهور فرانسه و صدر اعظم آلمان حداقل از ژانویه ۲۰۱۰ از بحران مالی یونان آگاهی داشتند، اما همچنان دست روی دست گذاشتند.به این ترتیب در عرض چند هفته بحران یونان به یک بحران ارزی مشترک در اتحادیه اروپا تبدیل شد.
در چنین شرایطی ایالات متحده آمریکا نیز از بحران اقتصادی اروپا مصون نخواهد بود. در سال ۲۰۱۲ میلادی اوباما سعی کرد به طور همزمان از طرح ریاضت اقتصادی مرکل و طرح رشد اقتصادی اولاند حمایت کند تا به نحوی بتواند شرکای اروپایی خود را در حل بحران یورو متحد سازد.
با این وجود اختلافات برلین و پاریس به قوت خود باقی است و دموکرات مسیحی های آلمان و سوسیالیستهای فرانسه قصد سازش اقتصادی با یکدیگر را ندارند. از سوی دیگر، به دلیل پیوستگی بازارهای آمریکا و اروپا ، عملا تشدید بحران اقتصادی در آمریکای شمالی و منطقه یورو به طور مستقیم بر وضعیت طرف مقابل تاثیرگذار خواهد بود.
هم اکنون باراک اوباما بخش عمده ای از انرژی خود را صرف متقاعد ساختن حزب جمهوریخواه و نمایندگان کنگره بر سر طرح های اصلاحی مالی خود کرده است.
این در حالیاست که اصطکاک دو حزب اصلی آمریکا بر سر مسائل اقتصادی منجر به وخامت بیشتر اوضاع مالی ایالات متحده شده است.
اخیرا نشریه هیل چاپ کنگره آمریکا به نکته قابل تاملی در خصوص بحران بدهی های ایالات متحده اشاره کرده است.
بر این اساس گزارشها نشان میدهد که به دنبال پایان مهلت اجرای قوانین اضطراری وزارت خزانه داری آمریکا با هدف مهار ورشکستگی در پی پر کردن سقف بدهی ۴.۱۶ میلیارد دلاری، آمریکا تا ۱۵ فوریه ۲۰۱٣ ورشکسته میشود.
در چنین شرایطی ایالات متحده آمریکا نه تنها قدرت نجات دادن اروپا از توفان یورو را نخواهد داشت، بلکه خود نیز با بحرانهای مزمن و غیر قابل حلی در سال ۲۰۱٣ روبه رو خواهد شد.
این درحالیاست که جدال اروپا و دولت دیوید کامرون بر سر خروج انگلیس از منطقه یورو و برگزاری انتخابات سراسری در آلمان و احتمال جابه جایی قدرت در ایتالیا به طور طبیعی بر وخامت اوضاع اقتصادی وسیاسی اروپا خواهد افزود.
ناتوانی تروئیکای صندوق بین المللی پول، بانک مرکزی اروپا و اتحادیه اروپا در حل بحران بانکی قبرس به خوبی نشان می دهد که منابع قدرت در اروپا نیز توانی برای نجات کشورهای بحران زده نخواهند داشت.
آنچه مسلم است اینکه در سال جدید میلادی شاهد تعدد کانونهای بحران در اروپا خواهیم بود و دیگر نقاط بحرانی غرب به آتن و مادرید ختم نخواهد شد. ایتالیا،پرتغال،قبرس، ایرلند و ...هر یک در حکم کانونهای جدید بحران در اروپا هستند. تشدید بحران یورو در سال ۲۰۱٣ میلادی با توجه به شواهد و مستندات موجود اجتناب ناپذیر خواهد بود. ضمن آنکه شهروندان کشورهای اروپایی دیگر توان همراهی با سیاستهای ریاضتی آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان را ندارند و همین مسئله باعث تشدید اعتراضهای عمومی در غرب خواهد شد.
در نهایت اینکه ساختار اقتصادی آمریکا و اروپا را می توان به یک بنای پیوسته و در حال فروپاشی تشبیه کرد.
معماران نه چندان خبره غربی تاکنون نتوانسته اند به مرمت این بنای کهنه بپردازند و آجرهای آن یکی پس از دیگری از ساختمان جدا شده و بر زمین می افتد.
هم اکنون نه مصالحی برای بازسازی این بنا وجود دارد و نه معماری که بتواند این بنای کهنه و فرسوده را در وضعیت موجود نگاه دارد!
سیاست روز: «توهمی که تمام نمیشود»
«توهمی که تمام نمیشود» عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم محمدرضا آذین است که در آن می خوانید:
پس از هفتهها بحث و گفتوگو در نهایت منابع خبری از برگزاری نشست ایران و گروه ۱+۵ در اواخر ژانویه خبر دادند. مذاکره واژهای است که کشورهای غربی به کرات آن را به کار می برند. آنها بر این ادعایند که به دنبال مذاکره با ایران میباشند.
این ادعا در حالی محور مواضع رسانهای و سیاسی غربیها شده است که گویا آنها همچنان یک توهم را از سر بیرون نکردهاند و آن توهم باج گیری از ایران در روند مذاکرات است.
این توهم را در ادبیات رفتاری رسانههای غربی و برخی از دیپلماتهایی که ادعا دارند نمیخواهند نامشان فاش شود مشاهده کرد.
آنها با این پیش بینی که مذاکرات به نتیجه نخواهد رسید به دنبال فضاسازی منفی علیه ایران هستند. آنها چنان رفتار میکنند که گویی ایران به دنبال مذاکره نمیباشد و لذا مذاکره هرگز به نتیجه نخواهد رسید.
غربیها با این ادعاها در حالی به دنبال آنند تا از ابزار فشار افکار عمومی برای امتیازگیری از ایران در مذاکرات بهرهبرداری کنند که مفهوم تعریف غرب از مذاکرات سازنده نکتهای قابل توجه است.
مواضع غربیها نشان میدهد آنها مذاکره ای را سازنده میدانند که بر اساس آن ایران به خواستههای غربی مبنی بر تعلیق فعالیتهای هستهای، خروج اورانیوم غنی سازی شده از ایران و انهدام تاسیسات هستهای تن دهد.
البته غربیها در ازای این خواستهها هیچ تعهدی ارائه نکرده و همه چیز را مشروط بر آن ساختهاند که اجرای بند بند خواستههایشان را تایید کنند.
مفهوم این تفکر آن است که ایران باید تمام خواستههای آنها را انجام دهد و اگر آنها تایید کردند که دیگر هیچ خواستهای از آنها بر زمین نماند، آنگاه تصمیم بگیرند که در ازای آن چه اقدامی برای ایران انجام دهند.
این نوع نگرش نشان میدهد که کشورهای غربی همچنان در توهم اعمال فشار بر ایران به سر میبرند و اصلا به این فکر نمیکنند که دوران زورگویی به پایان رسیده است و غرب باید از خودکامگی دست بردارد.
آن هم در برابر ملتی مانند ملت بزرگ ایران که همواره اثبات کرده است در برابر زورگویان و دشمنان تسلیم نمیشود و با وحدت برای احقاق حقوق خود گام بر میدارد.
مردم سالاری: «چه کسی باید بگوید؟ چه کسی باید بشنود؟»
«چه کسی باید بگوید؟ چه کسی باید بشنود؟» سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمد سرکامیان است که در آن می خوانید:
روز گذشته، هم نوع حضور و هم نوع گفتمان احمدینژاد در مجلس از چند جهت قابل بحث و تامل بود. اینکه محموداحمدینژاد به مجلس میرود و به صورت یک طرفه سخنانی ایراد میکند و در مقابل خواسته نمایندگان مبنی بر نشستن ایشان روی صندلی مجلس بعد از سخنرانی و گوش دادن به دیدگاهها و خواستههای نمایندگان ابراز میدارد که به علت برنامهریزی قبلی این امکان وجود ندارد مساله بسیار مهمی است که تامل و تعمق در آن موجب عینیتر شدن و یقینیتر شدن این واقعیت میگردد که محموداحمدینژاد هنوز هم نه تنها مجلس را در راس امور نمیداند بلکه هیچ جایگاهی برای نظرات و دیدگاههای منتقدین قائل نیست. همچنین این رفتار احمدینژاد نشان میدهد که مفهوم یا گزینهای به نام سوء مدیریت دولت را قبول ندارد و هنوز هم میخواهد به همان روش خودش کشور را مدیریت کند.
دلایل این مدعا روشن هستند. اگر این رفتار رئیسجمهور را به لحاظ شکلی بررسی کنیم آنگاه این سوال پیش میآید که مگر حضور احمدینژاد در مجلس از چندین روز قبلتر مطرح نبوده و مگر از همان روزهای اول یکی از خواستههای نمایندگان ادامه حضور رئیسجمهور در مجلس بعد از سخنرانیاش نبوده است؟ پس چرا زمان مورد نیاز برای شنیدن حرفهای نمایندگان در برنامههای ایشان لحاظ نگردیده است؟
وانگهی این سوال مطرح است که روز گذشته رئیسجمهور بعد از ایراد سخنرانی میبایست راس ساعت مقرر در کدامین کنفرانس جهانی شرکت کند یا کدامین پروژه ملی را افتتاح و یا با کدامین مقامات بینالمللی ملاقات نماید؟
اما اگر نوع مواجهه احمدینژاد با مجلس را به لحاظ ماهوی مورد مداقه قرار دهیم بازهم با گفتمان و رفتاری مواجه میشویم که در محاکم مختلف عقلی، منطقی، تجربی(به استثنای تجاربی که از گفتمان احمدینژاد داریم) و حقوقی تعریف ناپذیر است چرا که بدیهیترین مبانی و اصولی که در این زمینه وجود دارد و عقل و منطق و تجربه و قانون اساسی همگی آنها را تایید میکنند این است که نمایندگان قانون میگذارند رئیس دولت اجرا میکند، نمایندگان میپرسند؛ رئیس دولت پاسخ میگوید و نمایندگان انتظارات دارند و رئیس دولت انتظارات را محقق مینماید؛ همچنین رئیس دولت و وزرا باید در مقابل اقدامات و عملکردشان نسبت به نمایندگان مجلس پاسخگو باشند.
منتهی مشکلی که در طول دولتهای نهم و دهم گریبانگیر کشور ما گردیده این است که رئیسجمهور اعتقاد دارد که یک نماینده تنها از مردم یک شهرستان رای گرفته در حالی که ایشان منتخب تمام ملت ایران است.
چرا که براساس اصول بدیهی و مسلمی که اشاره کردیم و به خصوص باتوجه به شرایط خاص کنونی که خود دولتیها و از جمله احمدینژاد بیش از هرکسی برخاص بودن آن تاکید میکنند روز گذشته میبایست که رئیسجمهور بیشوپیش از آنکه گوینده باشد، شنونده حرفهای نمایندگان میبود.
اما او شنونده حرفهای نمایندگان نشد تا برای مردم و نخبگان کشور همچنان این باور وجود داشته باشد که نوع گفتمان و مدیریت احمدینژاد در طول این سالها آسیبهای فراوانی را متوجه ساختارهای متفاوت کشور کرده است. واقعیت این است که روز گذشته در نوع مواجهه مجلس با دولت ما شاهد یک حقیقت تلخ و بغرنج بودیم.
در حالی که از مدتها پیش نمایندگان مجلس، کارشناسان و صاحبنظران نقش سوء مدیریت دولت را در شکلگیری نابسامانی اقتصادی موجود بیش از هر عاملی میدانند و در حالیکه از مدتهاپیش نمایندگان مجلس به منظور جلوگیری از جولان و فوران همین سوء مدیریت تمام تلاش و توان خود را به کار گرفتهاند که با وضع قوانین کنترلی صرفا از رفتارهای عجولانه و تصمیمات غیرکارشناسی دولت احمدینژاد جلوگیری کنند اما گفتمان احمدینژاد نشان داد که او میخواهد به همان روش قبلی مدیریتش را دنبال نماید.
ملاحظه کنید این روزها نمایندگان مجلس به جای وضع قوانین ایجابی مبتنی برکارشناسی و تحقیق اما مجبورند بیشتر به وضع قوانین سلبی و ممانعت کننده بپردازند.
یکبار مجبور میشوند قانون تصویب کنند که هیچ کس حق ندارد شهر ری را از تهران جدا کند؛ یکبار مجبور میشوند قانون تصویب کنند که هیچ مدیری حق ندارد در بیش از یک شغل شاغل باشد؛ یکبار مجبور میشوند قانون تصویب کنند که اختیار صندوق توسعه ملی- که احمدینژاد مدیریتش را قبضه کرده بود -دوباره به سران سه قوه واگذار گردد.
یکبار مجبور میشوند قانون تصویب کنند که اجرای فاز دوم یارانهها ممنوع است. در واقع نمایندگان ملت به جای اینکه با استفاده از داده ها و اطلاعات تحقیقی و کارشناسی به وضع قوانین ایجابیای بپردازند که اجرای آنها موجبات پیشرفت، توسعه و رفاه اجتماعی را فراهم آورد اما متاسفانه روش مدیریتی آقای احمدینژاد به گونهای بوده که این نمایندگان باید بروند، بپرسند و تحقیق کنند که رئیسجمهور و دولت ما به دنبال انجام و اجرای چه اقدامات و فعالیتهایی هستند و آنگاه بررسی کنند که این فعالیتها چه مضراتی دارند و سپس قانون ممنوعیت چنین اقداماتی را تصویب نمایند.
به نظر میرسد این رویه یعنی مسامحه و مماشات در مقابل رفتارهای احمدینژاد از طرف نمایندگان بیش از این نباید ادامه داشته باشد.
تهران امروز: «در انتظار کارنامه عملکرد»
«در انتظار کارنامه عملکرد» عنوان یادداشت روزنامه تهران امروز به قلم حجتالاسلام سیدرضا اکرمی نماینده سابق مجلس است که در آن می خوانید:
سخنان جناب رئیسجمهور در جلسه علنی دیروز مجلس از چند لحاظ قابلیت بررسی دارد که مهمترین آن برنامههایی است که آقای رئیسجمهوری در ماههای پایانی عمر دولتش برای اقتصاد کشور ارائه داد.
بررسی این موضوع از این لحاظ قابل توجه است که معمولا ماههای پایانی فعالیت یک دولت در هر کجای دنیا زمانی است برای ارائه گزارشی از عملکرد سالهای بر سر قدرت بودن.
ضمن اینکه سخنرانی روز گذشته رئیسجمهور در صحن علنی مجلس شورای اسلامی ناظر بر مشکلات امروزی جامعه ما نبود بنابراین انحراف از مشکلات فعلی و در عوض ارائه برنامه برای سال های آینده که قاعدتاً این دولت بر سر کار نخواهد بود، دو نقد اساسی وارده بر سخنان رئیس جمهور ارزیابی می شود.
از نگاه متخصصان و ایضا مجلسیان، مهمترین مشکلات کنونی مردم در کشور تورم، گرانی و افزایش افسار گسیخته قیمتها، است که هیچ ضابطه و قاعدهای هم ندارد. بیکاری و نبود اشتغال در میان قشر جوان جامعه از دیگر معضلات موجود است.
سرگردانی نقدینگی رقم بالایی را به خود اختصاص داده است و این مهم تمام معادلات در بازارهایی مانند سکه، ارز و سایر اقلام و کالاها را بر هم ریخته است. آنچه انتظار میرفت رئیسجمهور به آن توجه داشته باشد، ارائه راهکاری برای عبور از این معضلات بود.
اما آنچه ناظر به آن بودیم در راستای رسیدن به این سرفصل نیست. سخنان رئیسجمهور، سخنانی نبود که بتوان از آن رهیافتی برای خروج از وضعیت اقتصادی به وجودآمده یافت.
نکته قابل اهمیت دیگر آن بود که رئیسجمهور در حضور نمایندگانی سخن میگفت که برای حل مشکلات ساعتها کار کردهاند، مطالعه کردهاند، پیشنهادات و راهکارهایی را ارائه داده و کاملا مشرف به مباحث هستند. بنابراین تمسک به صرف گفته نمیتواند برای چنین نمایندگانی و چنین مجلسی قانع کننده باشد.
پس صرف ایراد خطابه و ترک مجلس بعد از آن نمیتواند نشانی از جلسه همفکری برای حل مشکلات اقتصادی باشد. ما در کشور، مشکل حرف زدن یا شعار دادن نداریم. بلکه دغدغه امروز ما رسیدگی عملی به مسائل و مشکلات موجود است تا این مشکلات کاهش یابد. در همه جای دنیا و در همه ممالک مشکل وجود دارد.
در ایران نیز وجود درصدی از مشکلات قابل قبول است لیکن عبور از خط قرمزهای اقتصادی و اجتماعی قابل چشم پوشی نیست. کشور ایران با وجود داشتن یک درصد از کل جمعیت دنیا، با داشتن سرمایههای سرزمینی، با داشتن استعداد نیروهای انسانی نباید چنین مشکلاتی را پیش رو میداشت.
درسخنان رئیسجمهور به این مشکلات هم اشاره شده است اما حقیقت این است که ایشان هشت سال فرصت اجرای برنامههایی جهت هدر ندادن سرمایهها را داشتند. در یک جمله می توان گفت توضیحات آقای رئیسجمهور قانع کننده نبود و نمی توان به عملکرد دولت نمره قبولی داد.
جمهوری اسلامی: «تحلیل سیاسی هفته»
«تحلیل سیاسی هفته» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
دو ماه پرسوز و گداز محرم و صفر سپری شد و پس از ۶۰ روز سوگواری عزاداران حسینی، ربیع المولود از راه رسید.
در این ماه، از آغازش که یادآور هجرت پیامبر اکرم(ص) و تداعی کننده جانفشانی امیرالمومنین(ع) در لیلهالمبیت است، تا انتهایش، رویدادهایی بوقوع پیوسته که موجب سرور شیعیان میشود.
هر چند که در هشتم ربیع، دلها داغدار شهادت یازدهمین اختر آسمان ولایت، حضرت امام حسن عسکری(ع) است ولی نهمین روز این ماه پرسرور، روزی است که شیعیان عصر غیبت به خوبی آنرا گرامی میدارند، چرا که سالروز آغاز امامت آخرین ذخیره الهی و نهمین سلاله پاک حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است.
در دهمین روز از این ماه پرخیر و برکت، ازدواج پیامبر رحمت باام المومنین حضرت خدیجه کبری(س) واقع شده و در هفدهم ربیع، رحمت الهی در منتهای وسعت خود هویدا گردیده و برترین انسانها و شایستهترین مخلوقات الهی پا به عرصه هستی گذاشته تا بشریت را از گمراهی برهاند.
میلاد خجسته خاتم الانبیا حضرت محمد مصطفی(ص) راه نجات را در مقابل دیدگان تاریخ قرار داد و ولادت پرسعادت رئیس مذهب، حضرت امام صادق(ع) نیز آنرا استمرار بخشید.
تهرانیها در این هفته نیز گرفتار آلودگی هوا بودند و نفس کشیدن در این کلانشهر بیمسئولیت، باز هم به سختی صورت گرفت.
خدا میداند که اگر اندکی باد و جابجایی هوا نبود، چه بر سر مردم میآمد و لابد مرکزیت کشور باید به دست خفگی سپرده میشد! این روزها واژههایی مثل وضعیت «هشدار» و «اضطرار»، برای تهرانیها به کلماتی غمبار تبدیل شده که با شنیدن آن، نفسها به شمار میافتد.
آلودگی هوای شهر تهران، بیسرو صدا جان مردم را میگیرد و هزینه بهداشت و درمان را بالا میبرد به طوری که به گفته رئیس شورای شهر تهران، تلفات آلودگی هوای تهران از زلزله هم بیشتر است.
تنها کاری که مدیران اجرایی انجام میدهند، اعلام تعطیلی و اجرای مقررات نیم بند و محدود کننده است درصورتی که هرگز از برنامههای سازنده و کنترل کننده آلودگی از قبیل استانداردسازی خودروهای تولیدی، بهبود کیفیت بنزین و گازوئیل غیراستاندارد و... خبری نیست و بودجه محسوس و چشمگیری هم برای توسعه سیستم حمل و نقل عمومی و گسترش شبکه مترو اختصاص نمییابد.
متأسفانه طاعون آلودگی، روز به روز سلامتی شهروندان تهرانی را تهدید میکند و متأسفانه تدبیری هم از سوی مسئولین برای نجات مردم از سرنوشت ناگواری که آنها را تهدید میکند، اندیشیده نمیشود و گویا دولتیها فقط هوای خود را دارند و بس!
در این هفته مجلس درگیر بررسی طرحی بود که با تصویب آن، درصورت اجرا، پرونده دو شغلهها و چند شغلههای دولتی بسته میشود! براساس این طرح، عضویت همزمان کلیه اشخاص شاغل در هر یک از قوای سه گانه و موسسات و سازمانهای تابعه و شرکتها و موسسات دولتی یا وابسته به دولت که به هر مقدار از بودجه کل کشور استفاده میکند، ممنوع است.
در ادامه برای اجرای این قانون نیز سه ماه به چند شغلهها مهلت داده شد که تکلیف خود را با این قانون مشخص کنند، در غیر این صورت برخوردهای قانونی با متخلفین صورت خواهد گرفت.
از دیگر وقایع هفته اینکه، دیروز رئیسجمهور با حضور در مجلس، سخنانی را مطرح کرد و سپس در حرکتی غیرمتعارف بدون آنکه حاضر به شنیدن مطالب نمایندگان مردم شود، مجلس را ترک کرد.
آقای احمدی نژاد که برای پاسخ به مشکلات اقتصادی به همراه چند تن از وزرا به بهارستان آمده بود پس از پایان سخنان خود، با هیات همراه از مجلس خارج شد و عملاً نشان داد که تمایلی به شنیدن سخنان نمایندگان مردم ندارد.
رئیسجمهور با این حرکت خود ثابت کرد که میتوان به زبان گفت «دولت و مجلس با هم متحد هستندم ولی در عمل حاضر نشد به سخنان نمایندگان گوش فرا داد.
وی که در این سخنان میبایست نسبت به سئوالات متعددی که پیرامون مشکلات اقتصادی در میان نمایندگان و افکار عمومی جامعه مطرح است پاسخگو باشد، به ارائه طرحهای جدید اقتصادی! پرداخت و درحالی که شش ماه به پایان دوره ریاست جمهوریاش باقی نمانده، در حرکتی تبلیغاتی اعلام کرد «من چهار راهکار برای نجات اقتصاد ایران دارم».
به هر حال رئیسجمهور در حرکتی بدعت آمیز و بیسابقه، پس از ٨۰ دقیقه سخنرانی در کمال بیاحترامی مجلس را ترک کرد و نشان داد تحمل شنیدن نظرات نمایندگان را ندارد.
در مسائل خارجی، ادامه فشارها به دولت نوری مالکی در عراق، تشدید اعتراضات اعترافات علیه رژیم عربستان و حمله نظامی فرانسه به کشور «مالی» اهمیت بیشتری نسبت به دیگر رویدادهای خبری هفته داشتند.
در عراق، فشارها به دولت نوری مالکی اوج گرفته است. همزمان گزارشهایی منتشر شده است که برخی کشورهای عرب منطقه در تشدید ناآرامیهای داخلی عراق دست دارند و حتی میلیونها دلار در این راه صرف کردهاند.
شکل بحران داخلی به گونهای شده است که تشابه آنرا با ماههای پیش از آغاز بحران سوریه در ذهن تداعی میکند.
اکنون بیش از پیش این نکته آشکار میشود که دستهایی در تلاش است تا بحران سوریه به عراق منتقل شود. توطئه و فشار علیه دولت نوری مالکی، موضوع جدیدی نیست و این دولت از بدو شکل گیریاش آماج حملات و نقشهها قرار داشت ولی نکتهای که حوادث ماههای اخیر را با گذشته متمایز میکند تلاشهایی است که قصد دارد حوادث کشورهای عرب منطقه را که طی سالهای اخیر صحنه تنشها و دگرگونیهای داخلی بوده است، در عراق شبیه سازی کند.
چند استان سنی نشین عراق به مدت چند هفته است که شاهد تظاهرات ضد دولتی است. این اعتراضات به خصوص از زمانی آغاز شد که دولت، وزیر دارایی را به دست داشتن در ناآرامیها و انفجارها متهم کرد و محافظان وی را بازداشت نمود.
در پی این حوادث، آیتالله سیستانی، شخصیت دوراندیش عراق وارد مسئله شد و با ارائه طرحی برای حل بحران عراق، سید عمار حکیم رئیس مجلس اعلای عراق را مأمور پیگیری این طرح نموده است.
آیتالله سیستانی اوایل هفته با نماینده دبیرکل سازمان ملل نیز دیدار داشت که در پی آن، نماینده مذکور نسبت به نقشآفرینی این مرجع بزرگ برای حل مسائل جاری عراق ابراز امیدواری کرد.
در پی این تلاشها بود که روز گذشته تمامی گروههای سیاسی گرد آمدند تا برای مشکل جاری چاره اندیشی کنند. نکته قابل تأمل این است که برخی گروههای سیاسی مخالف، از جمله گروه ایاد علاوی برای نخستین بار میباشد که در چنین اجلاسی حضور مییابد.
این هفته، فرانسه به دو کشور آفریقایی سومالی و مالی لشکرکشی کرد که این موضوع، گذشته استعماری فرانسه در آفریقا را در اذهان تداعی کرد.
این تهاجم همچنین نشان داد که فرانسویها همچنان خود را به عنوان پدرخوانده کشورهای آفریقایی میدانند و به خود حق میدهند با توسل به بهانههای مختلف در این کشورها نیرو پیاده کنند.
حمله فرانسویها به سومالی که با دستاویز نجات گروگان فرانسوی انجام شد نتیجهای نداشت و آنها نتوانستند به هدف خود برای آزادی گروگان مذکور دست یابند. گزارشهایی منتشر شده است که گروگان فرانسوی در جریان عملیات کشته شده است هر چند گروه شبه نظامی "الشباب" مدعی است که گروگان مذکور هنوز زنده است.
در «مالی» نیز فرانسویها به بهانه کمک به دولت مرکزی، به این کشور لشکرکشی کردند که این حمله تاکنون به کشته شدن دست کم ۱۱۰ نفر و آواره شدن هزاران مالیایی منجر شده است.
هر چند فرانسویها اعلام کردهاند با تکمیل اهداف خود، از این کشور خارج خواهند شد ولی ناظران براین عقیدهاند که فرانسه خود را در باتلاقی گرفتار کرد که خروج از آن به سادگی میسر نخواهد بود. برخی نیز مالی را افغانستان فرانسه عنوان کردهاند.
این هفته، عربستان شاهد افزایش اعتراضات مردمی بود. همزمان با اعلامیه یکصد تن از علمای عربستان که نسبت به سیاستهای رژیم ریاض اعتراض کردند، گزارشهایی از تجمع علمای این کشور در مقابل کاخ پادشاهی عربستان منتشر شد که در نوع خود بیسابقه است و از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
به اذعان اکثر کارشناسان رژیم عربستان از امنیتیترین نظامهای جهان محسوب میشود ضمن اینکه این رژیم از پشتیبانی محکم و همه جانبه آمریکا و غرب برخوردار میباشد.
در چنین فضایی، اهمیت گسترش اعتراضات مردمی روشن میشود. اگر تابش از این اعتراضات به استانهای شیعه نشین محدود بود اکنون این اعتراضات به پشت کاخهای پادشاهی رسیده است که تحولی جدید محسوب میشود و موید آن است که عربستان آبستن حوادث مهم میباشد.
ابتکار: «کابینه ایران باراک اوباما»
«کابینه ایران باراک اوباما» سرمقاله روزنامه ابتکار است که در آن می خوانید:
تیم جدید امنیت ملی و سیاست خارجی که مانند صور فلکی در دور دوم ریاست جمهوری اوباما حول وی میچرخد یک اولویت مهم دارد و آن ایران است.
باید گفت اوباما به نحوی این گروه را ساماندهی کرده که بهترین موقعیت را جهت ارائه پیشنهادی برای توافق با ایران ایجاد کند.
از سوی دیگر این چینش گروهی، یک ساختار ایده آل برای افکار عمومی آمریکا به شمار میرود که نشان دهد در صورت شکست مذاکرات، دولت میتواند در خصوص اقدام نظامی تصمیم گیری کند، چرا که گزینه ای دیگر پیش روی سیاستگذاران نخواهد بود.
این گروه به رهبری جان کری، که برای سمت وزیر امور خارجه آمریکا معرفی شده، و چاک هگل، وزیر دفاع پیشنهادی، اداره میشود. هر دو آنها به رویکرد محتاطانه و اجتناب از جنگ آفرینی شهرت دارند. جان برنان نیز کاندیدای ریاست آژانس مرکزی جاسوسی آمریکاست.
چینش نهایی تیم امنیت ملی جدید اوباما هر چه که باشد (به طور حتم زنانی مانند سوزان رایس در آن مشارکت خواهند داشت) بر مبنای محور کری، هگل، برنان استوار خواهد بود. به این ترتیب پیام ارسالی به تهران نیز روشن است: هر آن چیزی که توسط این گروه به شما پیشنهاد شود، بهترین توافقی خواهد بود که میتوانید به دست آورید.
اوباما در دور نخست ریاست جمهوری اش، بارها از موضع گیری رک و راست در خصوص برنامههای هسته ای ایران خودداری کرد.
وی با تلاشهای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل برای حمایت از اقدام نظامی در صورت دستیابی تهران به توانایی تولید سلاح هسته ای مخالف و در مقابل بر موضع آمریکا در خصوص اینکه نباید ایران هسته ای شود، تاکید کرد. به طور خلاصه از تحلیلهای نیویورک تایمز میتوان اینگونه برداشت کرد که آمریکا یک خط قرمز دارد و آن سلاح هسته ای در ایران است.
اما در تعریف خط قرمز مورد نظر آمریکا حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد. اینکه دقیقا آمریکا چه زمانی علیه ایران اقدام خواهد کرد و تولید سلاح هسته ای در ایران چگونه تشریح میشود.
این در حالی است که بین خط قرمز آمریکا و نوع اسرائیلی آن نیز تفاوت فاحشی وجود دارد. با این وجود موضع اوباما، ایالات متحده را در شرایطی قرار داده که در صورت عبور تهران از خط قرمزی که واشینگتن کشیده، باید در مورد آن اقدام کند. هر چند که این خط قرمز کاملا مشخص نیست.
از دولت بعدی آمریکا میتوان انتظار داشت که تلاشهای دیپلماتیکی را به منظور دستیابی به معامله بزرگ با ایران بر سر مسائل باقی مانده، دنبال کند.
اوباما میکوشد به ایران و جهان نشان دهد که این کم خطرترین گروه سیاستگذاران خارجی به لحاظ جنگ طلبی است که در سر و سامان داده شده است. در واقع ایران نیز هم اکنون به طور محتاطانه ای از معرفی چاک هگل به عنوان وزیر دفاع، حمایت کرده است.
پیام برای تهران شفاف است: این گروه به دنبال توافق است و بهترین شرایطی را به شما پیشنهاد میدهد که میتوانید انتظار آن را داشته باشید. از این فرصت استفاده کند اما در عین حال دولت به بازداشتن تهران از دستیابی به سلاح هسته ای متعهد است.
گفتنی است هگل نیز اخیرا اعلام کرده است گزینه اقدام نظامی علیه ایران از روی میز برداشته نمیشود.
به این ترتیب پیام نهفته در این اظهارات حاکی از آن است که اقدام نظامی احتمالی علیه ایران نه از جانب اسرائیل بلکه به وسیله آمریکا انجام خواهد شد.
در صورتی که چنین گزینه ای اجتناب ناپذیر شود، به مردم آمریکا و جامعه بینالملل گفته خواهد شد که این تصمیم از سوی گروهی اتخاذ شده که چاره دیگری جز آن نداشته است.
نیویورک تایمز در این زمینه مینویسد جنگی که فاختههای قوی تصمیم گیری آن را کرده باشند بهتر از جنگی است که توسط جوجه شاهینها آغاز شود.
تیم جدید سیاست خارجی و امنیت ملی اوباما یک کابینه ایران است که برای تصمیم گیری بر سر جنگ یا صلح بر سر پرونده هسته ای ایران، ساماندهی شده است. تهران باید آن را هم یک فرصت و هم یک تهدید ارزیابی کند.
به بیان دیگر توافق یا مواجه با پیامدهای اقدام آمریکا که رهبری آن بر عهده گروهی منتخب و با اعتبار خواهد بود پیش روی ایران است.منبع: دیپلماسی ایرانی
آرمان: «غرب حسننیت نشان دهد»
«غرب حسننیت نشان دهد» عنوان یادداشت روزنامه آرمان به قلم محمدصادق الحسینی تحلیلگر مسائل بینالملل است که در آن می خوانید:
به نظر میرسد این آمریکاییها هستند که بر مذاکرات ۵+۱ تاثیر میگذارند و راهبری آن را در اختیار دارند و از این مذاکرات به عنوان بهانهای برای ابقای ایران تخت محاصره و فشار اقتصادی استفاده میکنند تا ایران را مجبور به دادن امتیازات بیشتر بکنند.
موضع هستهای ایران هم بسیار روشن است و پروندهای پاک و باز دارد که نشان میدهد مسالمتآمیز است و گزارشی خلاف این را نشان نمیدهد.
به همین دلیل این موضوع برای ایران مسالهای حقوقی و فنی است و ایران اعتقاد دارد که این مساله باید در آژانس بینالمللی هستهای حل شود و چون مساله سیاسی نیست، نباید ادامه مذاکرات به سازمان ملل و شورای امنیت برسد.
ایران برای اثبات حسننیتش با ارسال این پرونده مخالفت نکرده و این غربیها هستند که قلدرمابانه برخورد میکنند.
متاسفانه غربیها از این امر سوءاستفاده میکنند و مذاکرات را طولانی نگه میدارند تا بتوانند ایران را برای مدتی طولانی زیر فشار نگه دارند و این خود یک استراتژی است که ممکن است از نظر تکنیکی در کوتاه مدت به نفع غربیها باشد ولی در درازمدت و در سطح کلان به ضرر آنها و سود ایران است.
غرب تمایل زیادی دارد به امکانات ایران دست پیدا کند و اطلاعاتی برای باز کردن قدرت دفاعی ایران به دست بیاورد و این قبیل درخواستها فقط و فقط برای آشکار شدن تاکتیک دفاعی ایران است و مساله هستهای بهانهای بیش نیست.
در هیچ یک از گزارشات آژانس نیامده که ایران در پارچین یا مکانی دیگر برخلاف مقررات بینالمللی قصد استفاده غیر صلحآمیز از انرژی هستهای را دارد و آژانس براساس گزارشهایی مبهم از سوی سیستمهای اطلاعاتی غرب عمل میکند. برای حل این بحران، دو حرکت میتواند راهگشای مشکلات باشد.
با توجه به اینکه سایت پارچین از مراکز نظامی به شمار میرود باید در مسیر حفظ اطلاعات محرمانه نظامی حرکت کنیم و دوم گفتوگو با جوامع بینالمللی برای اثبات صلحآمیز بودن فعالیتها و نیت خیر ایران و قرار دادن فعالیتهای هستهای ایران فقط و فقط تحت نظر آژانس.
ما باید این دو مسیر را دنبال کنیم و بیشک با حرکت در این دو مسیر غرب چارهای جز پذیرش صلحآمیز بودن فعالیتهای ایران ندارد.
دنیای اقتصاد: «هدفمندی یارانهها پس از دو سال»
«هدفمندی یارانهها پس از دو سال» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترمحمد نهاوندیان رییس اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و کشاورزی ایران است که در آن می خوانید:
اکنون و پس از گذشت دو سال از آغاز اجرای قانونی که نام «هدفمندی یارانهها» بر آن نهاده شده است، میتوان قضاوتی دقیقتر و عمیقتر در مورد این قانون و آثار اجرای آن بر اقتصاد و اجتماع ایران داشت.
بدیهی است که برای ارزیابی میزان موفقیت یک قانون چند معیار را باید مورد توجه قرارداد؛ نخست میزان همخوانی شیوه اجرای قانون با روح کلی حاکم بر آن، دوم ارزیابی تحقق اهداف مورد نظر در قانون و سوم میزان آمادگی جامعه برای پذیرش ادامه اجرای قانون.
به دیگر سخن سنجش محتوایی، روشی و روایی یک قانون برای ارزیابی موفقیت یا شکست آن جزو بدیهیات یک ارزیابی منطقی است. بر همین مبنا میتوان به قانون هدفمندی یارانهها پس از گذشت دو سال از آغاز اجرای آن نگاهی موشکافانهتر داشت.
سنجش محتوایی
طراحان قانون هدفمندی یارانهها در جریان طرح موضوع برای کارشناسان، هدف از اجرای این قانون را تصحیح شیوه پرداخت یارانهها و هدفمند کردن آنها عنوان میکردند. این هدف متضمن پذیرش این پیشفرض بود که پرداخت یارانه در اقتصاد ایران تا آن مقطع غیرهدفمند و طبیعتا پرخطا بوده است و مجریان قانون به دنبال کاهش خطاهای این سیستم پرداخت هستند.
از آنجایی که شیوه پرداخت یارانهها همواره از سوی اقتصاددانان و کارشناسان به عنوان یکی از مشکلات اقتصاد ایران مورد انتقاد بود، طبیعی است که هرگونه اقدامی برای تصحیح آن شیوه نادرست به شدت مورد استقبال قرار گیرد و حداکثر همراهی را با آن شاهد باشیم.
برهمین اساس نیز مرور موضعگیریهای بدنه کارشناسی کشور در آن مقطع به روشنی نشان میدهد که حداکثر همراهی و همدلی با دولت در مورد هدفمندی یارانهها از سوی کارشناسان صورت گرفت.
از این رو دولت را باید در همراهسازی طبقه کارشناسی و به تبع آن سایر لایههای اجتماعی در مورد قانون هدفمندی یارانهها موفق دانست؛ موفقیتی که متاسفانه با شروع اجرای قانون به مرور کمرنگ شد.
علت اصلی این همدلی کوتاهمدت را باید در بروز نشانههایی جستوجو کرد که در نخستین گامهای دولت در تخصیص یارانه نقدی آشکار شد.
تعیین مبلغ حدود ۴۴ هزار تومان به ازای هر نفر بهعنوان یارانه نقدی در نخستین گام اجرای قانون هدفمندی یارانهها اگر چه اقدامی در راستای «ضرورت اطمینانبخشی به مردم» صورت گرفت، اما برای کارشناسان کشور حاوی پیام دیگری بود؛ پیامی که نشانه تمایل بیشتر دولت به توزیع مستقیم پول میان جامعه نسبت به حمایت از تولید بود.
به این ترتیب نخبگان جامعه دریافتند که میان اهداف اولیه تعریف شده برای قانون هدفمندی یارانهها و نوع نگرش دولت پیشنهاددهنده و مجری این قانون، شکافهایی وجود دارد.
ارزیابی روشی
دولت در اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها در شیوه و روش اجرا نیز نتوانسته است آنچنان که انتظار میرفت پایبندی خود را به اهداف تعریف شده برای قانون حفظ کند.
آنچه از شیوه اجرای قانون توسط دولت میتوان برداشت کرد این است که دولت به دو شکل به دخالت در مکانیزم قیمتهای نسبی پرداخت؛ نخست قیمت حاملهای انرژی را به شدت افزایش داد و درگام دوم اجازه نداد تا قیمت سایر کالاها و خدمات متناسب با افزایش قیمت تمام شده، بالا رود.
به اینترتیب در جریان اجرای قانون شاهد مداخلههای دستوری در قیمتهای نسبی بودیم که در حداکثریترین میزان ممکن بروز یافت.
به اینترتیب و همانگونه که کاملا قابل پیشبینی بود این مداخله به شدت موجب زیان مصرفکنندگان و تولیدکنندگان شد.
چرا که در فرهنگ عمومی اقتصاد، مفهوم قیمتهای نسبی از لوازم عدالت اقتصادی و اجتماعی است و اگر این امکان فراهم شود که مکانیزم قیمتهای نسبی در محیطی آزاد عمل کند، نهایتا به عدالت در تمامی حوزههای تولید، توزیع و مصرف میانجامد.
اما آنچه طی دو سال اخیر شاهد آن بودیم، مداخله حداکثری دولت در مکانیزم قیمتهای نسبی و حرکت به سمت اقتصاد اعانهای با تمرکز بر پرداخت یارانه نقدی است. از این رو به نظر میرسد قانون هدفمندی یارانهها از زاویه اجرایی نیز به موفقیتهای لازم دست نیافته باشد.
نکته مغفول دیگر نیز ضرورت حفظ نگرش بستهای به اصلاحات اقتصادی بود. دولت در اوان طرح هدفمندی یارانهها از بستهای سیاستی تحت عنوان تحول اقتصادی سخن میگفت که در قالب هفت زیرمجموعه مجزا اما مرتبط با یکدیگر قرار بود به اجرا درآیند تا در نتیجه اجرای این تحولات هفتگانه شاهد تصحیح زیرسختهای اقتصاد کشور باشیم.
اما آنچه در عمل امروز شاهدش هستیم اجرای یک بسته از بستههای سیاستی هفتگانه طرح تحول اقتصادی است که دست بر قضا در مقام تعیین تقدم و تاخر اجرایی، نسبت به برخی بستههای دیگر خصوصا بسته تحول نظام بانکی کشور در اولویت نبود.
امروز و با بررسی جمیع شرایط به نظر میرسد دغدغه آن دسته از کارشناسان که پیش از واقعیسازی قیمتها از ضرورت اجرای سایر بستههای سیاستی طرح تحول سخن میگفتند به روشنی صحیح بوده است؛ چرا که نه تنها شاهد ناتوانی سیستماتیک و ساختاری بخش غیرواقعی اقتصاد در حمایت از بخش واقعی در برابر چالشهای ناشی از واقعیسازی قیمتها هستیم، بلکه به وضوح میتوان رگههایی پررنگ از آثار سوء حذف یارانهها را بر بدنه شبکه بانکی کشور نیز ملاحظه کرد.
و اما سنجش روایی
تردیدی در این وجود ندارد که توفیق یک قانون خصوصا قانونی از جنس هدفمندی یارانهها به شدت در گروی همراهی و همدلی بدنه جامعه با آن است.
طبیعی است قانونی که در میان مردم نه به روشی برای برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی بلکه توجیهی برای افزایش قیمتها و مسبب گرانی شناخته شده است، نمیتواند از اقبال و بخت لازم برای تداوم موفق برخوردار باشد و روایی لازم را برای جلب همکاری عمومی نخواهد داشت.
بر همین مبنا لازم است مجریان قانون هدفمندی یارانهها برای ادامه اجرای این قانون در سه حوزه تطابق اهداف با عملکرد، شیوه اجرا و همراهسازی مجدد افکار عمومی دست به تغییراتی جدی و اساسی بزنند تا هزینههای هنگفتی که طی دو سال اخیر پرداخت شده است در نهایت به سودکشور، نظام و مردم باشد.
در پایان بر این نکته نیز باید تاکید کرد که بدون شک اعمال تحریمهای ناجوانمردانه علیه کشورمان تاثیرات خود را بر هدفمندسازی یارانهها گذاشته اما این واقعیت نیز غیرقابل چشمپوشی است که این تحریمها و پیامدهایی که برای ارز و اقتصاد کشور به دنبال داشت از جمله حوادث غیرمترقبه و غیرقابل پیشبینی عالم هستی نبود؛ چرا که در عالم سیاست نیز مانند سایر حوزهها قاعده عمل و عکسالعمل ساری و جاری است و طبیعتا دولت باید انتظار آن را میداشت که نتیجه برخی رفتارهای خاص در عرصه دیپلماتیک، عکسالعملهایی است که نه لزوما از رهگذر اعمال فشار بر ایران برای دست کشیدن از حقوق هستهای خود بلکه در پاسخ به تحریکات غیر ضرور در تعامل با برخی کشورها از جانب آنها بروز مییابد.
از این رو بیتدبیری برای مدیریت پیامدهای تحریمها را برای قانون هدفمندی یارانهها باید به حساب غفلت مجریان این قانون گذاشت نه وقوع اتفاقات خارج از دایره پیشبینی.
منبع: جام جم آنلاین
|