حقانیت بازرگان؛ اما کافی نیست - تقی رحمانی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱ بهمن ۱٣۹۱ -
۲۰ ژانويه ۲۰۱٣
خانواده ملی- مذهبی نباید به آن دل خوش کند که مخالفان بزرگان اش به موافقت با آنان رسیده اند. این نوش داروی بعد از مرگ سهراب است که چندان دلگرم کننده نیست . این خانواده را وظیفه آن است که حقانیت را با صلاحیت پیوند بزند، تا کامیابی برای مردم ایران بیاورد . پس نقد منصفانه پیران روشن بین وجوانان صادق باید توامان صورت بگیرد تا شاید راهی به سوی کامیابی ملی گشوده شود.
تاریخ را دو داد گاه است؛ حقوقی و راهبردی.
۱- قضاوت حقوقی
حقوقی آن است که حق با که بود چه کسی ضربه اول را زد . در این داد گاه بازرگان در داد گاه تاریخ برنده است و خوش نام در تاریخ . هم چنان که مخالفان مذهبی و غیر مذهبی وی کلاه از سر بر داشتند و به احترام او ایستادند.
در این مورد بسیار نوشته شده است. باز هم خواهد شد و مثنوی هفتاد من کاغذ شود. اما چرا خوش نامی بدون کام یابی مانند نوشدارو بعد از مرگ سهراب است چون این نگاه راهبردی نیست . این تعاریف از بازرگان هم به اقدام درست در آینده منتهی نمی شود همان گونه که در دوره اصلاحات و در دوره اوج جنبش سبز نشد. چرا که حقانیت حقوقی نمی تواند برای متقاعد کردن رفتار انسانها کافی باشد. به عبارتی تجربه بازرگان در گوش رفت اما در جان ها نرفت . چرا که زبان گزنده پیران و تندی جوانان برطرف نشد و درهر دوره به شکلی تکرار شد . پس تاریخ تکرار می شود منتها به اشکال گوناگون؛ پس باید تجربه راهبردی را در چشم انداز داشت.
بازرگان فراتر از یک جریان است. اگر چه افتخار نهضت آزادی ایران است و ملی – مذهبی ها . اما افتخارملی هم هست این افتخار باید کاویده شود و عدم کام یابی وی نیز مورد بررسی قرار گیرد. در این جاست که قسمت دوم یعنی قضاوت حسی و عقلی و عاطفی داد گاه راهبردی تاریخ خود را می نمایاند.
۲- قضاوت راهبردی
داستان از این قرار است که جوانانی بودند تند وتیز که گمان می کردند خود بن بست استبداد پهلوی را شکسته اند و خود را راه بر می دانستند و رهبر انقلاب در روش انقلابی بر این موج سوار شد . در اضلاع این داستان مبارزه، پیرانی بودند به دلیل مبارزه من ،تو،من با استبداد کمی خسته و بیشتر دل آزرده از چپ روی جوانان وبا توجه تجربه تلخ تغییر اجباری عقیده در سازمان مجاهدین خلق به جوانان بی اعتماد بودند.
در این مورد دو تجربه دارم که عمومی است و چندین شنیده که خصوصی است .
تیم بازرگان ومهندس بازرگان نکته سنج و بسیار بی اعتنا به جوانان برخورد کرده بود. اگر چه حق با مهندس بوده اما روش و شیوه وی جوان گریز بود.در صورتی که طالقانی این گونه نبود.مهندس سحابی که به مرور زمان به تائید دیدگاه بازرگان رسید و بارها در این مورد گفت ونوشت نقل می کرد مهندس بازرگان در برخورد با جوانان آنان را خام می دانست و بی تجربه. ما را تحت تاثیر چپ مارکسیستی می دید ، در نتیجه به سخن و انتقاد جوانان زیاد توجه نمی کرد. در حالیکه طالقانی به حرفها گوش می کرد و گاهی هم تند می شد اما راه را نمی بست. در این مورد بعدها مهندس سحابی و دکتر یزدی در مسیر طالقانی رفتند .
از مهندس توسلی که عمر او دراز باد شنیدم که در سال ۱۳۵۸ مهندس بازرگان کاندیدای ریاست جمهوری شد اما در دفتر سیاسی نهضت رای نیاورد. رفتار او بسیار مدنی بود. وی بزرگوارنه به تصمیم گرفته شده تن داد و به همه درس تشکیلاتی آموخت. کاندیدای مورد حمایت نهضت، بعدها از نهضت برائت جست و ثابت شد که مهندس بازرگان برحق بوده است . اما نکته این جاست چگونه می شود از این تجربه تلخ درس گرفت و آن را تکرار نکرد. بازرگان کاندید ای همه دموکراسی خواهان می شد و در تعامل با روحانیت از آزادی دفاع میکرد…
پس اگر تندی و خامی جوانان نقد می شود باید رفتار بزرگان در برخورد با جوانان هم مورد نقد منصفانه قرار بگیرد، تا در تعاملی اصولی راه کام یابی گشوده شود. در غیراین صورت واگویی و بازگویی تاریخ آن می شود که بگوییم که دیدی فلانی درست می گفت و دیگری غلط و تنها کار آه و افسوس خوردن از روزهای شیرینی است که از دست رفته؛ اما تکرارتجربه تلخ به همان صورت گذشته . این جاست که تاریخ و خاطره میشود خاطره برای خاطره . بدون جمع بندی راهبردی را هگشا.
چه می توان کرد
تدبیر آن است که گسست نسل ها ایجاد نشود. این کار همت و حوصله پیران و تحمل جوانان را می طلبد .اما قدم اول را باید پیران زجر کشیده آزادی بردارند. نگارنده معتقد است اگر حنیف نژاد بزرگ از بازرگان نمی گسست ،شاید مسائلی در جامعه ما رخ نمی داد . تفاوت نسل ها را باید مدیریت کرد. اما جدال نسل ها در سیا ست در ایران به تکرار تلخی ها انجامیده است.
در این مورد تجربه مهندس سحابی در برخورد با جوانان را داریم که تا آخر عمر نرم و گرم با جوانان برخورد کرد، متنها همان تجربیات بازرگان را به اشتراک می گذاشت . این تجربه یا برخورد دکتر یزدی با جوانان قابل تامل اند .
جمع کردن سه نسل از فعالان ملی- مذهبی در شورای فعالان کار مهمی بود که بانی و حامی آن سحابی بود .اگر چه وی فرد تشکیلاتی به معنای رهبر حزبی نبود .در این مورد تلاش نهضت آزادی در جوان گرایی هم مهم بود. امنیتی ها به هر دو تلاش پاسخ تند دادند . اما همین تجریه هم نیاز به نقد و بررسی دارد.
در این کوتاه نویسی فوری قصد آن بود که بگوییم که سخن درست شیوه مناسب به کرسی نشاندن هم می خواهد و حقانیت، صلاحیت اجرا را هم طلب می کند. پس راهبرد هم به اندازه حق مهم جلوه می کند . این جاست که راهبرد و کام یابی همراه حقانیت می شوند در غیر این صورت تجربه حقانیت گسسته بازرگان چراغی را برای پیروزی حامیان اصلاحات و سبزها روشن نمی کند، همچنان که نکرد. پس تاریخ در دادگاه یا قضاوت راه بردی خودش اصول سختی دارد که ملی – مذهبی ها باید به آن توجه کنند.
خانواده ملی- مذهبی نباید به آن دل خوش کند که مخالفان بزرگان اش به موافقت با آنان رسیده اند. این نوش داروی بعد از مرگ سهراب است که چندان دلگرم کننده نیست . این خانواده را وظیفه آن است که حقانیت را با صلاحیت پیوند بزند، تا کامیابی برای مردم ایران بیاورد . پس نقد منصفانه پیران روشن بین وجوانان صادق باید توامان صورت بگیرد تا شاید راهی به سوی کامیابی ملی گشوده شود. این آرزوی مهندس بازرگان هم بود که رحمت خدا براو باد.
منبع: سایت ملی - مذهبی
|