سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دگرباره کشتار "کمونار"ها
روایتی دگر از "سه تفنگدار" الکساندر دوما


هێمن مهردانی


• کجایی ای غرش طوفان انقلاب کبیر فرانسه؟ کجایی ای لژهای فراماسونری"ژوزف بالسامو"؟ آه، اینست پایتخت روشنفکری و تمدن جهان معاصر؟ آهان، "یاشار کمال"م، دگرباره "اینجمه ممد" نوینم آرزوست، بجای "افسانه ی آرارت"، دگرباره ویرانی "باستیل" دیاربکر" و "امرالی"ام آرزوست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ بهمن ۱٣۹۱ -  ۲۱ ژانويه ۲۰۱٣


دگرباره "پاریس" زیبا نیست ...
دگربار صدای چکاچک شمشیرها و نعره های دلیرانه ی شوالیه ها ازین دیار بگوش نمیرسد!
دیگر خبری از "دوئل" و نبرد برابر در میادین پاریس بگوش نمیرسد!
دگربار صدای موسیقی و آهنگهای "موزارت"، "بتهوون"،"یانی" شنیده نمیشود!
کلیسای "نتردام" ناقوس مرگ میزند
درهای موزه ی"لوور" بسته است... "ایفل"سرش را بسوی زمین خم کرده...
دیگر ازین حوالی نغمات و آوازهای بلبلان خوش الحان استماع نمیشود
رودخانه ی"سن" در تلاطم است ...
گورستان "پرلاشز" هم در انتظار استقبال از "سه تفنگدار" (سه گریلای جانباخته) "الکساندر دوما" نمیباشد!
چراغ های بندر "مارسی" خاموشند... نرماندی از سنگینی این فاجعه مات و ملول است...
"طاق نصرت" از سهمناکی این جنایت خمیده است،
ولی، کوهستان "قندیل" بیش از همیشه سربلند و نستوه، جنگنده بمب افکن های ترک را به مسخره میگیرد!

دگرباره "پاریس" زیبا و دلفریب نیست!
"شانزه لیزه" سوت و کوره...دیگر خبری از صدای پای عابران و هیاهوی روز نیست
غبار و مهی ترسناک بالهای خودش را بر روی برج "ایفل" و "طاق نصرت" و لوور" گسترانده است
دیگر "پاریس" پاتوق نویسندگان، ژان ژاک روسو، ویکتورهوگو و شیرزنانی از امثال ژاندارک نیست...
از کوچه پستوهای پاریس بوی جرم و جنایت تمام شهر را آکنده است
جلادهای تورک در شبی شوم، پرده از چهره ی رذیل و ننگینشان برداشتند...
جلادان "ناتو" و "میت" با پشتیبانی ابرقدرتها، یکبار دیگر در مهد اروپا، دموکراسی" را به صلیب کشیدند!

دگرباره پاریس زیبا و دلفریب نیست!
کجایی "موریس لبلان" کاشف قاتلان و جنایتکاران؟
خالق "روبن هود" فرانسوی...
کاش "الکساندر دوما" اینجا میبود و داستانهای استقامت و شکنجه های جوانان "کورد" را در سیاهچال های "دیاربکر"، "وان، "درسیم" و "امرالی" را بهمراه جنایت ژانویه ۲۰۱٣ در قالب رمانی تاریخی به جهانیان عرضه میداشت!
آه! کجایی "تورو دانژن" راوی سالنامه های آشور و احیاگر تمدن "اورارتو" و "ماننا"؟
کجایی تا که فرومایگی و جبونی تورکهای عثمانی را میدیدی؟
آه! کاش اینجا بودی و بچشم خود شکست و تارومارشدن ژنرالهای "حمیدپاشا" را میدیدی!
کجایی "اورهان پاموک"؟ چرا سکوت کرده ای و مهر خاموشی بر لب زده ای ای قلم بدست جبان!
کجا خودتان را پنهان کرده اید؟ ای خفاشهای "آرگنکون" و سواره های "حمیدی" قرون وسطی؟
دیگر فانتزی "امپراطوری عثمانی" بدادتان نمیرسد
ژنوساید دیروز "ارامنه" و کشتار کردهای "درسیم"، چهره ی خبیث و سیاهتان را
لو داده است

دگرباره پاریس زیبا و دلفریب نیست!
اگر "الکساندر دوما" زنده بود
رمانی دگر در کشتار "سکینه" و همراهانش بسان "سه تفنگدار" خلق میکرد؟
ویکتورهوگو زنده بود! "بینوایان"ی دگر میآفرینید از نوع گریلاهای کرد، تا بسان گوهری بر تارک ادبیات دنیا بدرخشد؟
رمانی که پرده از جنایتهای عثمانی و صفوی برمیداشت
و تقسیم کردستان را در ۱٨۱۵ ازسوی فرانسه و دول اروپایی رسوا و افشا میکرد
اگر "دوما" حضور داشت با چه قلم و خامه ای "دموکراسی" اروپایی را به سخره میکشید؟

دگرباره پاریس زیبا و دلفریب نیست!
دیگر اثری از شکوه و جلال پایتخت فرنگ و "لویی شانزدهم" و "ناپلیون بناپارت" نمانده است...
کاش ژان ژاک روسو میبود و میدید که چطور در روز روشن جنازه ی آزادی را در کشورش زنده بگور میکنند!
لویی شانزدهم اینجا میبود و میدید چگونه ترکهای عثمانی بعد از افروختن آتش جنگهای صلیبی،
هنوز هم در مهد اروپا و در پاریس قلب تمدن و روشنفکری، زنان آزایخواه" کورد" را ترور میکنند

حالا "آرسن لوپن"م آرزوست که قاتلان کمالیست و نژادپرست را رسوای عالم گرداند
کجایی ای غرش طوفان انقلاب کبیر فرانسه؟
کجایی ای لژهای فراماسونری"ژوزف بالسامو"؟
آه، اینست پایتخت روشنفکری و تمدن جهان معاصر؟
آهان، "یاشار کمال"م، دگرباره "اینجمه ممد" نوینم آرزوست
بجای "افسانه ی آرارت"، دگرباره ویرانی "باستیل" دیاربکر" و "امرالی"ام آرزوست
"یلماز گونای" کارگردان شهید از دست عثمانیها در قلب پاریس، دگرباره فیلم رسوایی قزلباش هایم آرزوست
بعد از ترور "یلمازگونای" در پاریس، دگربار خفاشان عثمانی سه کبوتر صلح را در خون خود غلطاندند
آهای وجدانهای بشر دوست، مبارزان انقلابی،
بهوش باشید برای چندمین بار متوالی، فرانسه سر خود را در لاک مماشات فرو میبرد
فرانسه ای که تا دیروز ژنوساید ارامنه را داد سخن میدادی
بهوش باش که صفحات تاریخ تو بیش از این لکه دار نشود!
کاش سلسله "بوربون و "والوا" حاکم بر فرانسه میبودند
و پوزه ی امپراطوری عثمانی را بخاک میمالیدند!
کجایی ای روح و وجدان ملت فرانسه؟
کجایی ای روح مقدس ژاندارک؟
امروز با ریختن خون سه ژاندارک "کورد" دگربار صحنه ی سوزاندن ژاندارک بدست انگلیسیها تداعی شد
سواران خون آشام "ینی چری"، از نو جنایتی دگر آفریدند
آنگاه که سر ملکه "ماری آنتوانت" در پاریس زیر گیوتین قطع میشد، جلاد خوفناک پاریس "سامسون" چهره اش را نگرفته بود،
ولی جلادان جبون کمالیست با نقاب و ماسک در توطئه ای کثیف و بزدلانه بسوی انقلابیون زن شلیک کردند
با این تراژدی هولناک، "اردوغان" خیال خام دمکراسی و سکولاریزم را بنیان می نهد
با جنگنده بمب افکن ها و بمباران "قندیل" و جزیره ی "امرالی" و بیدادگاه های دیاربکر و درسیم
"اردوغان" دم از آزادی و حقوق بشر میزند
خواب سلطان "حمید" "بایزید" و "سلاطین قرون وسطایی استانبول را میبیند
خواب خلافت نوین اسلام را زیر دندان مزه میکند...
بیخبر از زندان های وحشتناک ترکیه
بیخبر از روزنامه نگاران دربند
بیخبر از استقبال میلیونی خلق "آمد" از گریلاها
بیخبر از پیروزی فردای "اوجالان" در "امرالی"!

"ناپلئون بناپارت" در جزیره ی "کورس" مغموم و متفکر است
زیر لب میگوید: اگر همچنان امپراطور میبودم، خلافت عثمانی را تار و مار می کردم...
اگر من می بودم در جنگ صلیبی دیگری پوزه ی "اردوغان" و ژنرال های فاشیست و کمالیست را به خاک میمالیدم!
آه، اگر من می بودم!


هێمن مردانی
۲۰ ژانویه ۲۰۱٣ میلادی - استکهلم


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست