سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بحران سرمایه داری و اعتراض‌های عقیم


فرشته دلاور


• پرسش من این است که چرا با وجود ژرفش روز به روز بحران سرمایه داری در جهان و آینده تاریک آن و اعتصاب‌ها و اعتراض‌های گسترده در اکثر کشورهای اروپا دولت‌های سرمایه سالار به راه خود می‌روند و با شدت بیشتر به غارت توده های دزد زده ادامه می‌دهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ بهمن ۱٣۹۱ -  ۲۲ ژانويه ۲۰۱٣


بحران دامنه دار سرمایه داری توفانی به پا کرده و کوهی از مشکل‌های حل نشدنی را بر دوش توده‌ها آوار کرده است. روزی نیست که در خیابان‌ها و مراکز کار و فعالیت کشورهای مرکزی اعتصاب و اعتراض و تظاهراتی برپا نباشد و توسط پلیس بی‌رحمانه سرکوب نشود. هر روز چراغ بنگاهی خاموش شده و دیگر روشن نمی‌شود و کارکنان آن هنگام آخرین خروج از محل کارشان با حسرت سرشان را بر گردانده و به ساختمانی که تا همان روز صبح با عجله و شتاب به آن پای می‌گذاشتند و به دربان که به احترامشان کلاه از سر برداشته بود صبح به خیر می‌گفتند برای آخرین بار با آن وداع می‌کنند و روانه خیابان‌ها شده و به جرگه بیکاران و بی خانمان‌ها افزوده می‌شوند. اما علیرغم همه اعتراض‌ها و سرکوب‌ها و با وجود کارکرد دمکراسی نیم بند موجود در این جامعه های بحران زده سرمایه داری شاهد هستیم که دولت و مراکز تصمیم گیری بدون اعتنا به اعتراض‌های تمام قد جامعه مدنی به کار خود مشغول است و با لجاجت بیشتر از گذشته سرگرم چپاول آخرین دینارهای توده های مردم است. هر روز قانون‌های جدیدتر دست چپاول گران را باز می‌گذارد. پرسش من این است که چرا با وجود ژرفش روز به روز بحران سرمایه داری در جهان و آینده تاریک آن و اعتصاب‌ها و اعتراض‌های گسترده در اکثر کشورهای اروپا دولت‌های سرمایه سالار به راه خود می‌روند و با شدت بیشتر به غارت توده های دزد زده ادامه می‌دهند. چرا با وجود چپ قدرتمند در کشوری مانند یونان که با اختلاف کمی از ائتلاف راست در انتخابات اخیر شکست خورد کمتر تأثیری از این چپ در سیاست‌های اقتصادی دیده می‌شود؟
شاید لازم باشد برای پیدا کردن پاسخ این پرسش ثابت شود که اساساً بحرانی در کار هست!
شاید بسیاری از چپ‌گراها به این باور داشته باشند که بحرانی ژرف و گسترده و دراز دامنه گریبان سرمایه داری را گرفته است اما هنوز بسیاری از نظریه‌پردازان و سیاستمداران و بازیگران دنیای سرمایه داری به هزار و یک زبان از پذیرفتن بحران سرمایه داری شانه خالی کرده و دلیل‌های واهی و گاه مسخره ای برای بحران اقتصادی - و نه بحران سرمایه داری- می‌آورند. اما ما چه دلیل‌هایی داریم که نشان دهد بحران گریبان سرمایه داری را گرفته و ای بسا این بار راه نفسی برای این فرتوت و زشت روی زشت سیرت نمانده باشد.
گروهی از کارشناسان و اقتصاددانان جهان سرمایه داری بحران کنونی را نه یک بحران بلکه مشکلی ناشی از انحراف از مسیر درست اقتصاد سرمایه داری، نقض نظام بازار، دخالت دولت‌ها در اقتصاد بازار، اشتباه سیاستمداران، زیاده‌خواهی برخی دولت‌ها و بدتر از همه تنبلی مردم (و مشخصاً در مورد مردم یونان عادت کردن یونانی‌ها به خوردن از سفره مردم المان) اشتباه بانک‌ها یا مدیران آن‌ها می‌دانند. حال اگر طرف کمی بی حیایی و وقاحت را کنار بگذارد و به وجود بحران اقتصادی جامعه های غربی اعتقاد داشته باشد آن را ناشی از مسئله های فرعی مانند: گران شدن هزینه مسکن، افزایش بهای انرژی، کاهش تدریجی تولید ناخالص داخلی آمریکا، افول تراز مالی آمریکا و مسائلی از این دست می‌داند؛ و حتی بحران غذا و یا دلار و انرژی را نیز خارج از گستره و کارکرد سرمایه داری و در نهایت مالی گرایی و افراط در فردگرایی را منشأ این بحران می‌دانند. (فوکویاما) حتی ممکن است برخی از سیاست مداران مانند برژینسکی این بحران را نشانه فروپاشی ایالات متحده در نتیجه به قدرت رسیدن جرج بوش و حمله به عراق قلمداد کنند اما هر چه هست بحران سرمایه داری نیست و در نهایت می‌تواند بحران یک نوع طرز تفکر بورژوازی – مثلاً بورژوازی لیبرالی – باشد.
برای این اقتصاد دان ها و سیاست مداران ورشکستگی میلیون‌ها تن از مردم اروپا، فقر روزافزون و بی خانمانی و بی سرپناهی میلیون‌ها خانوار اروپایی و در برابر انباشته شدن میلیاردها دلار ثروت و سر برافراشتن کاخ‌های رویایی و تفریحات افسانه ای برای یک درصد جمعیت جهان یک مسئله ساده و طبیعی است که نهایتاً در اثر اشتباه توده ورشکسته و از هستی ساقط شده اتفاق افتاده است و شاید بتوان آن را با قدری صدقه و به راه انداختن بنگاه های خیریه- که از قضا این روزها خیلی هم مد شده است- بتوان آلام و اندوه ورشکستگان به تقصیر را التیام بخشید.
اما چرا ما اعتقاد داریم که بحران کنونی یک بحران ژرف و ریشه دار سرمایه داری و نه یک منطقه و یک بخش از جهان است که نه تنها فروکش نمی‌کند بلکه روز به روز بر دامنه آن نیز افزوده می‌شود.
۱. بحران کنونی بحرانی جهانی است. یعنی مربوط به یک یا چند کشور سرمایه داری نیست. هم اکنون تقریباً هیچ دولت سرمایه‌داری را نمی‌توان سراغ داشت که دامن آن به بحران کنونی آلوده نشده باشد. (بحرانی جهانی است)
۲. بحران کنونی بحرانی دراز مدت است. بر خلاف بحران‌های دیگر که به صورت ادواری جریان داشت. (بحرانی دائمی است)
٣. بحرانی است که در همه زمینه‌ها دامن گسترده است. اعم از بخش مالی، تجاری؛ نیروی کار؛ تولید و ...(بحرانی عمومی است)
با چنین اوصافی می‌دانیم بحران کنونی بحران اقتصاد سرمایه داری است زیرا در همه زمینه‌ها و در همه ابعاد و در همه نقاط جهان و دراز مدت گریبان سرمایه داری را گرفته است.
اما باز می‌گردیم به پرسش اصلی که در آغاز طرح شد! چگونه است که علیرغم گسترش و دیرپا بودن بحران کنونی، و مخالفت روشن و آشکار توده های میلیونی کشورهای مرکز، سرمایه داری مالی هم چنان راه خود را می‌رود و هر روز عرصه های تازه‌تری را فراچنگ می‌آورد!
برای پاسخ به این مشکل بایستی دانست سرمایه داری اکنون در کجا ایستاده و چگونه به این جا رسیده است!
به طور بسیار خلاصه بایستی بدانیم که مهم‌ترین معضل کنونی سرمایه داری انباشت و ظرفیت‌های عظیم اضافه تولید است که گریبان سرمایه داری را گرفته است. سرمایه داری از دهه ۱۹۶۰ که از اضافه تولید به شدت رنج می‌برد و مرحله گسترش بازار را نیز پشت سر نهاده بود به مالی سازی روی آورد. در واقع برای درک این موضوع بایستی این وجه سرمایه داری را در نظر داشته باشیم که در این شیوه تولید که در آغاز مارکس آن را به پول ۱       کالا      پول ۲ که در آن پول ۲ بیشتر از پول ۱ بود تبیین کرده بود برای سود بیشتر و خلاصی از افزایش مداوم دستمزدها و هزینه های انبارداری و بازاریابی و مبارزه های سندیکاها و اتحادیه‌ها برای تبدیل پول به کالا، به مالی سازی اقتصاد روی آورده و به این آرزوی دیرینه سرمایه داری که عبارت بود از پول ۱ > پول ۲ بود را در عمل محقق گردانید.
مارکس در کتاب سرمایه یکی از پیامدهای سرمایه داری را در دوران رشد بدهکاری فردی هر چه بیشتر و تورم مالی شدید می‌داند. سرمایه داری در دوران رشد کنونی‌اش برای دستیابی به این سود عظیم، تشدید کسری بودجه دولت‌ها، در نتیجه بدهکاری دولت‌ها به سیستم‌های بانکی و مالی که در دست این گونه سرمایه داری بود، سفته بازی و بورس بازی و شامورتی بازی با سیستم‌های مالی و بانکی به عنوان ترفندی جدید دست زد که در این باره بسیار گفته شده است و من تنها به اشاره ای از آن‌ها می‌گذرم. همچنین کالایی سازی خدمات از جمله بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و حمل و نقل و ارتباطات آخرین آثار دولت رفاه را زدوده و از سوی دیگر عرصه های نوینی را برای سودآوری بیشتر به روی سرمایه داری مالی گشود. اما این همه مشکل اقتصاد سرمایه داری نیست. بلکه همان گونه که در بالا اشاره کردم بخش بزرگی از بحران کنونی سرمایه داری به بحران اضافه تولید باز می‌گردد. سرمایه‌داری با گرد آوردن مقادیر عظیمی از سرمایه و پول و با پیشرفت حیرت آور فناوری در کنار ساده سازی فوق‌العاده مراحل تولید و پراکندگی هر بخش تولید در هر نقطه از جهان در عین امکان پیوستگی بسیار سریع آن توانست حجم بسیار بزرگی از تولید دست یابد.
سرمایه داری برای رسیدن به این درجه رشد و انباشت سرمایه مبارزه شدید و همه جانبه ای را پشت سر گذاشته است. که مهم‌ترین عرصه های این نبرد عبارت بودند از:
۱. نابودی اردوگاه سوسیالیسم
۲. تضعیف و تحمیق اتحادیه‌ها در دوره هجوم نو لیبرالیسم
٣. درگیری تصنعی میان کارگران کشورهای مرکزی و پیرامونی به دلیل انتقال سرمایه به کشورهای پیرامونی از کشورهای مرکزی به علت سودجویی سرمایه داری
۴. سردرگمی و عقب نشینی چپ در برابر هجوم نو لیبرالیسم
۵. دل بستن چپ به ویژه چپ اروپایی به شعارهای لیبرالیستی مانند مبارزه پارلمانی و مبارزه مدنی بدون توجه به مبارزه قهر آمیز و دمکراسی سرمایه داری
۶. تفاوت و اختلاف دیدگاه میان توسعه‌گرایان و طرفداران محیط زیست (سبزها)
۷. مبارزه سندیکایی برای افزایش دستمزد یا جلوگیری از فشارهای اقتصادی به کارگران و کارکنان بنگاه‌ها و موسسه های اقتصادی تولیدی و خدماتی بدون توجه به اولویت مبارزه سیاسی
٨. مبارزه بی هدف و گیج علیه جهانی سازی

چه باید کرد؟
مارکس نشان داد که تضادهای درونی سرمایه داری- برخلاف آن چه که مارکسیست‌های مکانیکی مانند کائوتسکی و پیروان او گمان می‌بردند به طور دوره ای به انفجارهای اجتماعی و سیاسی توده‌ها و کارگران منجر خواهد شد. اما این که این تضادهای درونی به فروپاشی سرمایه داری منجر خواهد شد یا نه به عمل انقلابی طبقه کارگر وابسته است. با این پیش زمینه چنان چه به این نتیجه رسیده باشیم که بحران کنونی سرمایه داری بحرانی ساختاری و پایدار است، به ناگزیر بایستی هدف خود را نه به مبارزه برای به دست آوردن برخی امتیازها از دولت بلکه تغییر ساختاری و بنیادی آن قرار دهیم. از این رو به نظر می‌رسد ترکیبی از مبارزه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی علیه سرمایه داری در کلیت آن، نه با این یا آن دولت! مهم‌ترین استراتژی حزب‌ها و کنش گران سیاسی و سندیکایی می‌باشد. مبارزه ای که بایستی حاوی تلفیقی از انواع گوناگون مبارزه باشد ولی نه با هدف به چنگ آوردن قدرت دولتی، بلکه با هدف اصلی نابودی قدرت دولت! یعنی هر نوع مبارزه ای بایستی بر پایه محدود کردن و در نهایت نابودی قدرت دولت سرمایه داری و همچنین سیستم احمقانه پارلمانی رایج در جهان کنونی انجام شود.
۱- مبارزه سیاسی و آگاهی بخشی در پرتو تعلیمات سوسیالیسم علمی
۲- مبارزه سیاسی علیه کالایی سازی اقتصاد
٣- ایجاد محمل‌های فعالیت‌های داوطلبانه و تعاونی تولیدی و خدماتی برای توده های کارگر و زحمتکشان
۴- مبارزه همزمان علیه هرگونه تبعیض نژادی، قومی و جنسی
۵- مبارزه عملی جهت حفظ محیط زیست و اولویت بخشی به آن در کنار توسعه اقتصادی
۶- حذر کردن از دام چاله های سرمایه داری مانند رونق بخشی به اقتصاد به بهانه ایجاد اشتغال، مصرف گرایی و کالایی سازی
۷- کنار گذاشتن و دوری جستن از سیاست‌های سازش کارانه همچون سیاست‌های کینزگرایان و طرفداران دولت رفاه. چه دوره هر دو این دولت‌ها به سر آمده است.
٨- تلاش برای برپایی اعتصاب‌های توده ای و فراگیر
۹- برپایی اعتصاب و تحصن حول شعارهای سیاسی و نه اقتصادی صرف. شعارهای اقتصادی در کنار شعارهای سیاسی معنا می‌یابد
۱۰- برگزاری اعتصاب و اعتراض در کارخانه‌ها و شرکت‌های تولیدی و خدماتی بدون توجه به محدودیت‌های حقوقی که از سوی روسای ترسو و بزدل اتحادیه‌ها تحمیل می‌شود.
۱۱- اعتصاب‌ها و اعتراض‌ها در ارتباط و هم کنش با یکدیگر نه جدا
۱۲- اعتصاب و اعتراض‌های توده ای و کارگری در سراسر کشورهای مرکزی از ایالات متحده آمریکا تا آلمان، ایتالیا، انگلیس و فرانسه، یونان، اسپانیا و پرتقال، روسیه و... حول شعارهای واحد سیاسی ضد سرمایه‌داری مورد حمایت توده های کشورهای مرکزی و پیرامونی تحت نظام‌های سرمایه داری
۱٣- فشار بر دولت‌های مرکزی و اتحادیه اروپایی برای امتیاز گیری اقتصادی در جهت کاهش رنج و بدبختی توده های مزدبگیر، دانشجویان، زنان و جوانان.
۱۴- کنار گذاشتن روش‌ها و رویاهای چپ‌های رابین هودی آمریکایی و یا سوسیال دمکراسی
۱۵- تلاش برای دمکراتیزه کردن اقتصاد از راه های عملی مانند برپایی موسسه‌ها تولیدی و خدماتی عمومی تعاونی با دوری گزیدن از روش‌های توتالیتری و پوپولیستی
۱۶- گسترش مبارزه مدنی در نوع‌ها و شکل‌های گوناگون بدون ترس از خشونت برای اشغال فضاهای عمومی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست