یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

۳۴ سالگی انقلاب بهمن ۵۷ - محمد شوری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ بهمن ۱٣۹۱ -  ۲۷ ژانويه ۲۰۱٣


 

٣۴سالگی انقلاب بهمن ۵۷
«تلک الایام نداولهابین الناس ولیعلم الله الذین امنواویتخذمنکم شهداء والله لایحب الظالمین:مااین روزگاررامیان مردم می گردانیم تاخداگروندگان رامعلوم دارد.وازمیان شماگواهانی گیرد.وخدادوستی نمی ورزدبامردمان ستم پیشه».(قرآن/آل عمران/ ۱۴۰).
درپایان٣۴سالگی انقلاب بهمن ۵۷،عظیم ترین انقلاب آرام ومردمی تاریخ معاصر، در شُرف مرگ وحیات،روزهای احتضاررامی گذراند!
این نقل قول معروف از«روح الله الموسوی الخمینی»راهمه شنیده ایم:«یاران من در گهواره هاهستند».
من در فروردین ۱٣۴۰بدنیاآمدم...
«پس بپرسیدش که این احوال خوش
که برونَست ازحجاب پنج وشش
گاه سرخ وگاه زردوگه سپید
می شودرویت،چه حالست ونوید؟
می کشی بوی وبه ظاهرنیست گُل
بی شک ازغَیبست وازگلزارکل(مثنوی مولوی/دفترچهارم).

* نان شب از براندازی بهتراست

«به نظرمی رسید مزرعه بدون آنکه ساکنان خودراثروتمندکند،ثروتمندشده بود.البته خوک هاوسگ هاازاین قاعده مستثنابودند.تااندازه ای کثرت جمعیت سگ ها وخوک ها دراین امر دخیل بود».(قلعه حیوانات/جورج اورول).
«یکی گفت:می دانی عاشقی چیست؟،آن دیگری گفت:درکوچه تنگ وتاریک تنگت نگرفته تاعاشقی ازسرت بپرد!».
موافق و مخالف این وضعیت،همه شان دریک قول کاملاباهم اتحاددارند:همه ازقول مردم حرف می زنندومردم،مردم به ناف مردم می بندند،بالاخص درایام احتیاج!
یکی نیست به اینابگه:شماکه این همه مردم،مردم می کنید،چقدردر بالا رفتن «آگاهی»-این دشمن دیکتاتوری و استبداد-سهم داشته اید؟!آیافقط برای این نبود که فقط و فقط حرف،حرف خودت باشه واونوتوی کلِّه ومغزاین مردم بکنی ودرزمان مقررسوارکارشوی؟آیاتابحال دراین ٣۴سال یک سوزن به خودت زده ای!؟
سلطنت رفت،جمهوری به اضافه قبض وبسط اسلام حکومتی آمد؛تاآنجاکه به مرورافراد خاص خودشان رافَربه کردند:لُمپنیسم سیاسی واقتصادی سوارکار شد.تا جایی که درمهم ترین مرکزاداره کشوریعنی«واجا»،برای خودشان هم تَره خُرد نکردند.کارهایی شدیاحرف هایی زده شدکه آدم شرمش می آیدحتی آنهارا واگویه کند!برویدبازجویی(ببخشیدگفتمان)خودشان راباهمسرسعیدامامی ودیگران رادر یوتوپ ببینیدکه ازچه اخلاق وخوی حسنه ای اینهابرخوردارشده اند!!؟
گوشه وکنارزیادشنیده ام که گفته اند:اگردوست داریدنظام سرنگون بشه،بذارید همین«احمدی نژاد»وتیمش همچنان باشه!هیچکس بهترازایشون خوب تیشه به ریشه انقلاب نمی زنه؟اونهایی هم که مذهبی تروسنتی ترند،این حدیث راازیکی از معصومین(ع)نقل می کنند:«اللهم الشغل الظالمین بالظالمین».میگن ببینیداینی که می یونه همه روسای جمهوری گذشته،نظرش به نظررهبری نزدیکتربود،چه جوری داره پنبه همه رو می زنه؟

* دوپا خوب، سپاه بهتر

«ظاهراآنهاکاملاشبیه یکدیگرشده بودند،حیوانات داخل حیاط نگاهشان راازچهره ی خوکهابه چهره ی انسانها وازچهره ی انسانهابه چهره ی خوک متوجه ساختند،ولی این بارتشخیص چهره انسانهاازچهره خوکها غیرممکن بود» (قلعه حیوانات/جورج اورول).
دراین ٣۴سال،مدیران واداره کنندگان اصلی انقلاب بهمن ۵۷همیشه معدودوانگشت شمار بوده است.
حتی منتقدینش درمطبوعات هم،یک عده خاص هستندکه همیشه حرف وسخنان آنهاست که شنیده می شود!
یعنی ماهمه اش آدم های تکراری رادرمصاحبه های صداوسیما،مطبوعات،دربحبوبه انتخابات وغیره می بینیم.هیچکس هم نمی گوید:«ماست من ترش است».همه خود راحق ودرست و سالم معرفی می کنند!
همیشه همین آدم های تکراری همه جا بوده اند،این جانشد،جای دیگر،چپ بودن، خریدارنداشت،اصلاح طلب،اصلاح طلب کارگرنیفتاد،نقش اپوزیسیونی؛راست نشد،اصولگرا؛اصولگرایی هم صرف نکرد،بهتره که«برم نقش ریجستوری»(به قول شهرقصه)بازی کنم...
مثلا،حالاکه ازبابت چندشغلی ومدرک دکترای تقلبی ورانتی،واسه خودشان انواع شرکت خصوصی،تعاونی ودولتی وبنیاد خیریه وغیرانتفاعی وn.g.o. تأسیس    کرده وحساب بانکیش در سوئیس وکاناداوانگلیس بهره اش بیش از تمامی حقوق چندشغلش است،چراکه نه؟!حالادیگه بایست واسه این مردم یه پُزی دادقانون تصویب کردکه هرکه بیش ازیک شغل دارد جریمه می شود..!ای بابامهریه راکی داده و کی گرفته...
یاوقتی به سوابق نمایندگان مجلس،دولت،قوه قضائیه،ارتش،سپاه،نیروی انتظامی، شرکت های باصطلاح خصوصی وغیردولتی!!نگاه کنید،همه راه هابه افرادی معدودوبالاخص برادران سپاهی واطلاعاتی ختم می شود!
آنزمان شاه فقط خودش تاج گذاری کرد؛!و٣۷سال حکومت؛امادرعوض،اکنون کلی «تاج»داریم؛الان هرطلبه ای که«شرح امثله ولعمتین»راخوانده باشدودراستخدام دولت رود،یعنی درهمه مراکز، مساجد،مدارس،دانشگاه،مهدکودکها،ارتش،و هکذا الخ...خودش یک پاولایت مطلقه فقیه است وحرف،بایدحرف اوباشد،ومثل شورای نگهبان نظارت حراستی واستصوابی می کند!چون که«دین ماعین سیاست ما،و سیاست ماهم عین دیانت ماست»وچون فقط آنهامتخصص دراحکام اسلام هستند،لذابایستی درسیاست هم فقط آنها دخالت کنند!
«درست درهمین لحظه،گوسفندهاهمصداشعارچهارپاخوب،دوپا بهتر، چهارپاخوب، دوپابهتر،چهارپاخوب،دوپابهترسردادند».(قلعه حیوانات/جورج اورول).
«صحبت ازموساوعیساومحمدنابجاست
قرن موساچومبه هاست(فریدون مشیری).

* اینجاچهارزندان است
دراینجاچارزندان است
به هرزندان دوچندان نقب
درهرنقب چندین حجره،
درهرحجره چندین مرد
درزنجیر...(احمدشاملو).
اصلا احتیاجی به آمارواین حرفهانیست؛بی شک اکثریت قاطع مردم ایران،یازندان رفته وزندانی کشیده هستند،یاجانبازداده وشهیدداده.
توی «خانواده»خودم هم،هم شهیدداده ایم وهم جانباز.ازتوشون فقط من یکی،که قبل ازانقلاب کلّه شقی انقلابی داشتم،اینک،بعدازانقلاب،ضد انقلاب شدم.هرچند زندان شاه رادرک نکردم،اماعوضش،چندین بارزندان جمهوری اسلامی،انفرادی و بدترازانفرادی را چشیده ام...روی سفیدساواک شاه را عینا بعداز شاه باتمام وجودم حس کردم.الآن هرچندعلی الظاهر آزادم،امادر واقع درگور انقلاب،زنده بگور شده ام...!
الآن تمامی زورگیران،تمامی سارقان،تمامی فواحش،تمامی معتادان،سن شان ازسن انقلاب هم کمتراست.انقلابی که همیشه ازبلندگویش موعظه شنیده شدوبس.
حالاتمام اسلام خلاصه شددراینکه قاضی(چون مستقل است)به رأی خودش یکی رابه جُرم سرقت،انگشت دست قطع کند،ودیگری را بخاطر فقراعدام،وسومی را باز هم بخاطر فقر،سنگسار...
چه زمانه ای است ...هیچکس نگفت:«الناس علی دین ملوکهم».
هیچکس نگفت:ای قاضی القضات:این آدمهایی که تو داری اونهارابه اشدِّ مجازات و به حکم شرع و فقه به دار می کشی، اینهاهمه شان دست پرورده این نظامند...
مردم مایازندانی زندان سیاستمداران نقابدارویازندانی زندان افیون،ویا زندانی جنایت ومکافات خودند...
«من اما هیچکس را
درشبی تاریک وطوفانی نکشتم.
من اماراه برمردی رباخواری نبستم
من امانیمه های شب زبامی برسربامی نجستم.»(احمد شاملو).

* پاتک به یک کیلو گلابی

«درآوریل،مزرعه حیوانات جمهوری اعلام شد.وانتخاب رئیس جمهوری ضرورت پیدا نمود.یک کاندیدوجودداشت.ناپلئون باآرای کلیه حیوانات به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شد».(قلعه حیوانات/جورج اورول).
این حرفهای اخیر«غلامحسن کرباسچی»کاملادرست ومنطقی است:
«کدام حزبی در کجای دنیاودرچه زمانی،برای رسیدن به اهداف و برنامه‌های خود اینچنین ازرقیب کمک گرفته است؛اینکه به هرحال این سیستم موجودحکومتی اجرایی دیدگاه‌های متفاوتی باماداردومابه بخش‌های عمده‌ای ازآن به چشم رقیب می‌نگریم،آیااین معقول است که ازرقیب بخواهیم که خواسته‌های نهایی مارامحقق کندتامادرمسابقه ازاو ببریم؟».
اماآقاغلام!خودمانیم،به غیرازاون سال اول ویک کمی هم سه چهارسال بعد،ماکه هرقت رفتیم توی سوپرانتخابات،فقط دیدیم یک کلیو گلابی برای فروش هست.
البته اون موقع هامی شدازهمین یک کلیلوگلابی،که یکیش کال ویکیش گندیده و لک زده وچندتاییش هم سالم بود،سالماشو جداکرد.اماحالاچی؟!
سخنان«آذری قمی»یادتون هست؟اودروصف وتوصیف«حکومت اسلامی»گفت:«ما فقط یک کیلوگلابی داریم ومردم هم فقط باید همان را بخرند.»!
خدابیامرزدش،بعدهاخودش منکرشدوفهمیدکه چی به چیست!ووقتی که سازش، کوک مخالف زد،مثل همین«حبیب آقا»ی مسلمان خودمان،حالاکه دیده«آفتاب لب بوم»است،وزده زیرهمه چیزوگفته میرحسین وکروبی فتنه گرنیستند،وکلی ناسزا و ریچارد شنید،اونم ازدایره خودی ها پرت شد بیرون...
امابااین احوال،باجناب«کرباسچی»کاملاموافقم؛چون حق گرفتنی است.بایداز همین روزنه،بهترین وبهینه ترین استفاده رابرد.
بایدبه انتخابات پاتک زد،آنرا گرفت و تغییرکاربری داد.ولی شرط دارد.اینکه اگر انتخاب شدید،نخواهیدمردم مثل دوره٨ساله«آسیدمحمدخاتمی»،دریک دوره باطل،باهمین یک کیلوگلابی سرکنندو زندگی.ولله دیگر رمقی نداریم؛همش که نمیشه گلابی خورد!
اصلامی دونیدچیه؟بخش مهمی ازوضع موجود،موجبش همین اصلاح طلبانی هستندکه شش دانگ اصلاحات هم بنامشان هست.
بانازوقمیش،توبمیری ومن بمیرم،وکمی هم پُزِروشنفکری(اونهم دینی اش)ونقش اپوزیسیون رابازی کردن که نمیشه همیشه درصدربود؟!
مقصرش،خودشونند؟آخه یکی نیست بگه مرد حسابی!مگه این همه در٨سال پیش برای«آسیدمحمدخاتمی»قربون وصدقه رفتیدتاکاندیداشود،چه شد؟تاجایی که بین مردم،جوک شده بودکه:«شایداین جمعه بیاید»!!او آمد؛ولی تاآمد،میرحسین هم،که سالهاخاموش بود(به هردلیل)،اوهم آمد!؟خُب بازم آقای«خاتمی»لوطی گری کردوکنارکشید،اماآیابهترنبودبین آقای«کروبی»و«میرحسین»هم فقط یکی را برمی گزیدندودورش جمع می شدندتارأی هاهم شکسته نشودواین بازی های بعد ازانتخابات هم هیچ وقت بوجود نیاید؟!
میگیم خُب،حالاضررراازهرجاکه بگیریدمنفعت است.اینبارهمه شون کاندیدا شوند، مثل«غلامحسین کرباسچی»،«عبدالله نوری»،«احمدمنتظری»،«اکبراعلمی»، «سعیدحجاریان»وهرکدوم که ازفیلترحراست واستصواب آقایان عاقبت بخیر شد، روی یک نفرش اتحادپیداکنند،شایددوره ۷۶ تکرار شود.البته نه اینکه بعد ازانتخاب بخواهندهمان شیوه«خاتمی»راپیش بگیرند.باید بتوانندباپشتوانه رأی بالای خود، خیلی چیزهارا تغییرواقعی دهند.مثلاتوی بروشوی انتخاباتی حتمااعلان کنند:قانون اساسی تغییرخواهدکرد؛زندانی سیاسی آزادخواهدشدونخواهیم داشت.سانسور ازکتاب ومطبوعات برداشته خواهد شد!وهمه انقلابیون داخل وخارج می توانندوارد گود شوند والخ...این یعنی«انقلاب درانقلاب»*.واین یعنی تعمیر انقلاب بهمن ۵۷ و این یعنی همان اصلاحات واقعی.
اما واقعیت این است که برخی از این اصلاح طلبان،گلابی هم نیستند،سیب زمینی شده اند...
باید بقول مولوی در مثنوی،ابتدا:
«اندرین ره ترکن طاق و طُرنب///تاقلاووزت نجنبد تو مَجُنب».
وگرنه بازبقول مولوی در ادامه همین مصرع:
«هرکه بی سر بجنبد دُم بود///جنبشش چون جنبش کَژ دُم بود».

* یه شب مهتاب ماه میاد توی خواب

امام تازه اومده بودواوضاع معلوم نبود.شب داشتم با گَرده زغال وگَرده گوگردوگَرده کُلرات پِتاسیم،ازترکیب اونها،بمب دست سازمی ساختم که یکیش ترکیدتودستم. انگشتان دست راستم آش ولاش شد.مرحوم بابام نصف شب مرابردنزدیکترین بیمارستان،که اتفاقا،درجنب کلانتری بود،و وقت هم،وقت حکومت نظامی.به دکتر گفت که مهتابی توی دستش ترکیده.امادکترکه خوب میدونست قضیه ازچه قرار است او لاپوشانی کردوهیچ چیز نگفت وباصطلاح مرا لونداد...
خیلی درد دادشتم.دکترم گفت:انگشت شصتت بایدجراحی پلاستیک شود.آخه خیلی چاک خورده بود؛بهم وصل نمی شد.بی خیالش شدم؛ولی خیلی درد داشتم؛هرچندمُسکِّن هایی می خوردم،اماخیلی دردمی کشیدم؛خواب به چشمم نمی آمد؛تاآنکه یک دوست،آمپولی بمن زدکه ۴٨سال خواب بودم.واتفاقادراین ۴٨ ساعت که روزهای ۲۱ و۲۲ بهمن بود؛همه چیزپایان یافته بودوآغازی دیگرشروع...!
ازخواب که پاشدم شهر راآشفته دیدم.همان دوست گفت:«شاه رفت،تاج رفت، سلطنت رفت؛خمینی آمد...اماحالابعداز٣۴...
«ناپلئون ادامه داد:فقط دریک موردباآقای پیل کینگتون موافق نیستم.آقای پیل کینگتون درطول سخنرانی اش به مزرعه حیوانات اشاره نمودند.البته ایشان نمی دانستندومن برای اولین باراست که اعلام می کنم نام«مزرعه حیوانات» دیگر وجود خارجی ندارد.زیراازاین به بعدقصددارم نام اصلی مزرعه،«مزرعه مانر»رامورداستفاده قراردهم»(قلعه حیوانات/جورج اورول).
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره از توی زندون
مث شب پره
با خودش بیرون
می بره اونجا
که شب سیاه
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می کشن
تو خیابونا
سرمیدونا
عمویادگار
مردکینه دار
مستی یاهشیار؟
خوابی یابیدار؟(احمدشاملو).

* افضل الجهاد کلمه الحق عندسلطان جائر

اون موقع ها،قبل ازانقلاب رامیگم.توی همون یکسال شروشور انقلابی،همیشه از زبان روحانیت،بالای منبر،جمله فوق را می شنیدم.یعنی بهترین،برترین،بالاترین و بزرگترین جهاد،بیان حرف حق نزد سلطان ستمگر و ظالم است.
اخیرا سخنانی از«هاشمی رفسنجانی» (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) در موردپذیرش قطعنامه۵۹٨که درجمع فرماندهان سپاه گفته بودراخواندم.او تأکید موکَّدکرده بودکه:
«انقلابی گری کلّه شقی متحجرانه نیست.تحول پذیری منطقی است،انسان انقلابی مقتدراست،امّاجمودندارد،تعصب ندارد.وقتی حق راتشخیص داد-حتی خلاف نظرش-درمقابل حق خاضع است ومی پذیرداین بهترین مصداق انقلابی گری است...».همچنین نقل کرده اندکه«هاشمی رفسنجانی»بخاطرعملکردگذشته اش پیش خدا استغفارکرده است!
به آسانی می شوددانست که انتشاراین حرفها،اینم حالا،منظورکیست و مقصد چیست؟!اماخودمانیم،آیاتشخیص حق،درمصلحتِ معدودافرادانگشت شمارست که سالهاست چهره هاشان راتکراری درمدیریت های کلان و کلیدی می بینیم؟
سلطان جائرکارش چیست؟وچه جوری می شودکه یکی سلطان جائرمی شود. سلطان جائرخودش راحق مطلق می داند.وگاهی خودش را نماینده بلافصل خدا و وا می داردکه همه جا،جارزنندکه حرف من،حرف خداست وهرکه غیرآن گفت،باید او را قل وزنجیرکردوبه حکم خدا،اوراشمع آجین...
سلطان جائرجلوی انتشاررامی گیرد،سانسوررابرقرارمی کند.وثروت کشوررادر اختیارافرادخاص(متملقان،چاپلوسان وریاکاران)می گذارد؛تافقط خودوخودی هافَربه شوند،تاهمیشه سوارکارباشند.آنهاپیکرلاغرونحیف وگرسنه گرسنگان رانمی بینند. بقول قرآن«صم بکم عمی»می شوند؛ومی گویند:اناربکم اعلی»!
آقای«هاشمی رفسنجانی»حتمامی دانیدکه نمی شودآزادی افرادراباهرنوع توجیه تشخیصی شخصی،گرفت؛بقول«آلبرکامو»:«هرکه آزادی ات را بدزد،نانت رادزدیده است».ودزدنان است.حتمامی دانیدکه اینگونه امورجزوحقوق ملت است وحق الناس محسوب می شود.حق الناس هم که بایدرضایت ذی حق را داشته باشی گرفت تاخدا هم ببخشد و گرنه به خلوت شبانه نمی شود.کلّه شقی نکنید!
آزادی حق همه است.نه فقط عده ای خاص.خودم رامی توانم به ضرس قاطع مثال بزنم:«دزدان»آزادی ام رادزدیده اند،الآن نان هم ندارم!
چه خوب می شدمثل سال نخست انقلاب،آزادی دزدیده نمی شد،وانقلاب، استصوابی نمی شد،وخواص و خودی وبی خودی ونخودی درست نمی شد،چقدر دلم واسه اون موقع تنگ شده است...یادش به خیر...!

حمدشوری(نویسنده و روزنامه نگار)/ بهمن۹۱
*ن.ک.به روزنامه سلام/۲خرداد۷۷/گزارشی ازهمین نویسنده باعنوان«دوم خرداد؛ انقلاب درانقلاب)که به خاطرش ازنوشتن بانام اصلی محروم؛وبعدش هم بخاطر چاپ ونوشتن گزارش«خط قرمز»/۲۰آبان۷۷/بانام مستعار«علی میثمی»کلاازنوشتن درسلام محروم شدم.وروزبعدتعطیلی روزنامه سلام هم دستگیر وبه جرم نوشتن زندانی شدم!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست