روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۰ بهمن ۱٣۹۱ -
۲۹ ژانويه ۲۰۱٣
«... و آتشکده خاموش شد»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛۱- خط آتش فرعون کسی را مجال نمی داد و دستور آن بود که کودکی به دنیا نیاید و یا در همان آغاز کشته شود تا موسی(ع)
- که پیشگویان و منجمان وعده داده بودند- متولد نشود و اینچنین بود که کودکان معصوم و بی گناه را پی درپی سر بریدند اما اراده الهی بر امر دیگری استوار بود و آنچه او خواهد، همان خواهد شد که شد و از قضا موسی(ع) به دنیا آمد و در دربار و دیار فرعون بزرگ شد تا بت فرعونیت را بشکند و الوهیت فرعونی را پایان دهد و...
داستان مسیح(ع) شگفت انگیزتر اما غیرقابل انکار است؛ اراده الهی بر آن شد به حضرت مریم بی آنکه همسری برگزیده باشد فرزندی اعطاء نماید؛ «... سرانجام به فرمان پروردگار نور مسیح در رحم مادر قرار گرفت و درد زایمان او را به سوی درخت خرما کشانید، او از وضع خود غمگین بود، دستور دادیم که درخت خرما را تکان بدهد تا رطبی تازه فرو ریزد، فرزند او گام به جهان هستی گذارد و مریم با نوزاد به سوی قوم خود آمد.»
مردم از تعجب انگشت به دهان مانده و سیل ملامت ها به سوی او سرازیر شد. مریم(س) دستور داشت که به مردم برساند سوالات خود را از همین کودک بپرسند. آنان گفتند؛ مگر طفل شیرخوار که در گهواره آرمیده است می تواند سخن بگوید؟ در این هنگام عیسی -علیه السلام- لب به سخن گشود و گفت: «انی عبدالله آتنی الکتاب و جعلنی نبیا؛ من بنده خدایم، دارای کتاب و در زمره پیامبران هستم.» (سوره مریم- آیات ٣۲-۱٨) پس چه جای شگفتی که اگر با میلاد مسعود خاتم النبیین(ص)، ایوان کسری شکافت و چند کنگره آن فرو ریخت، آتشکده فارس پس از هزار سال به خاموشی گرایید، بتهای بتخانه مکه واژگون شدند و...
آیا خبری در راه است؟ تاریخ در یک پیچ تاریخی تعیین کننده است؟ ۱۷ ربیع الاول در عام الفیل- ۵۷۰ میلادی- حاکی از آن است که اراده الهی می خواهد با بنده و رسولش -محمد (ص)- بتهای زمانه را به زیر بکشاند و «اسلام» عزیز را بر صدر بنشاند و این مولود چنین جایگاهی دارد. او آمده تا در پهنه تاریخ این تابلو را برافرازد که؛ «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»
۲- با آغاز ماموریت بزرگ و سترگ پیامبر اسلام و دعوت همگانی به «اسلام»، صدای زراندوزان و زورگویان و تزویرپیشگان بلند می شود. جای تعجب نیست، «اسلام» را بر نمی تابند چون با منافع نامشروع، زیاده خواهی ها و افزون طلبی های آنها مغایرت دارد.
اینجاست که در دارالندوه- اتاق فکر کفر- نقشه ها تدارک دیدند، طراحی ها کردند، توطئه ها و سناریوها چیدند، تحریم ها پیش کشیدند و تهدیدها و ترورها را در دستور کار قرار دادند تا «همه گزینه ها روی میز باشد»! و با اهرم مذاکره و تطمیع از یک سو و حربه تحریم و تهدید از سوی دیگر؛ رسول خدا(ص) را منصرف نمایند و محاسبات او را تغییر بدهند اما این کلام استوار رسول خدا نشان می دهد توطئه ها نگرفته و کارشکنی ها کارگر نیفتاده و نقشه آنها نقش بر آب شده است؛ «به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارید که از دعوت خویش دست بردارم از پای نخواهم نشست تا خدا دین اسلام را رواج دهد یا جان بر سر آن گذارم.»
از همین روی؛ پیامبر و مسلمانان را در شعب ابی طالب محاصره و تحریم اقتصادی می کنند به گونه ای که در بند نخست آن قطعنامه تحریمی قید می نمایند؛ «همه گونه خرید و فروش با طرفداران و هواداران محمد ممنوع و تحریم است»، اتهامات متعدد و واهی به پیامبر اسلام می زنند و کشتن او را نتیجه می گیرند ولی اشتباه محاسباتی آنها اینجاست که نمی توانند تحلیل کنند پس چطور محمد(ص) ماند و حتی به معراج و سدره المنتهی رفت و تمدن اسلامی را پایه گذاشت؟
٣- چرخه روزگار چرخید و چرخید تا با بروز و ظهور انقلاب اسلامی ایران، بار دیگر «اسلام» از میان آموزه ها و متون به کرسی حاکمیت نشست و در دوره کنونی، پیچ تاریخی افول قدرت ها و مدعیان آغاز شد.
در این دوره ندای پیامبر رحمت است که بار دیگر به گوش می رسد و فرزند راستین پیامبر این بار همانند جدش بر «اسلام» عزیز پای می فشارد و مستکبران و زورگویان که صدا به اعتراض و تهدید بلند می کنند و وعده سرنگونی «جمهوری اسلامی» را ادعا می کنند با پاسخ های قاطع و پی درپی امام راحل عظیم الشأن مواجه می شوند که «هیچ غلطی نمی توانند بکنند».
«تحریم»ها را به پیش می کشند اما امت امام ثابت می کنند فرزند رمضان هستند و پایدار و مقاوم. جنگ به راه می اندازند و همین امت ثابت می کنند فرزند عاشورایند.
هرچه به صحنه می آورند و تمام پتانسیل خودشان را بکار می گیرند تا جمهوری اسلامی که ترجمان اسلام ناب محمدی(ص) است را از کارزار مبارزه خارج کنند و مردم را ناامید نمایند ولی امام خمینی(ره) به صراحت می گوید؛ «این قرن، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است».
و آیا امروز نشانه های این بیان حکیمانه آشکار نشده است؟ مگر نه این که قرار بود جمهوری اسلامی را از پای درآورند؟ تحریم ها، تهدیدها، توطئه ها، جنگ و گزینه نظامی بخشی از این پروژه نبود؟ پس چه شده است که به قول سی ان ان هرچه به ایران فشار آوردند، تحریم کردند، توطئه ها تدارک دیدند و... «نتیجه معکوس» داده است؟ آیا می توان واقعیت ها را انکار کرد؟ نمونه های زیر بخشی از ماجراست؛
مجله تایم قدرت نظامی ایران را تحسین می کند و در گزارش خود به این واقعیت اذعان می نماید که حمله نظامی به ایران امکان پذیر نیست چون قابلیت های نظامی و موشکی و موقعیت استراتژیک تنگه هرمز چنین اجازه ای نمی دهد. واشنگتن پست بعد علمی و هسته ای ایران را مورد دقت قرار میدهد و صراحتا می نویسد؛ «ایران در تاریخ کشورهای هسته ای یک استثناست زیرا در روند هسته ای شدن خود هرگز از حمایت خارجی برخوردار نبوده است.»
جالب است که هافینگتون پست نمی تواند «قدرت نرم» ایران را نادیده بگیرد و تاکید می کند قدرت نرم جمهوری اسلامی، سدی در برابر آمریکاست.
در همین خط، تحلیل جروز الم پست هم خواندنی است که می نویسد نفوذ ایران در منطقه، هژمونی آمریکا را نشانه رفته است و «بوستون گلوب» در ترجیع بند قدرت جمهوری اسلامی برخاسته از اسلام ناب اعتراف می کند که؛ «زمان رهبری ایران در منطقه فرا رسیده است».
۴- از سوی دیگر؛ دشمنان نشان دار جمهوری اسلامی در بدترین شرایط قرار گرفته اند و تحلیلگران و استراتژیست های خودشان به این افول فزاینده اعتراف می کنند.
بحران مالی و اقتصادی لاعلاج در آمریکا و اروپا با کسری بودجه های نجومی- که تنها کاخ سفید بیش از ۶۱هزارمیلیارد دلار کسری بودجه دارد- و وضعیت وخامت بار بیکاری، انحراف های اخلاقی، تروریزم اجتماعی و... حاکی از آن است که بدخواهان و معاندین اسلام در پایان راه هستند و پیچ تاریخی در دوره کنونی آغاز گشته است. چاره کار گوش دادن به ندای اسلام و تسلیم مکتب حیات بخشی است که برای بحران های کنونی برنامه دارد وگرنه مکتب سرمایه داری و نظام لیبرال دموکراسی در پیله تضادهای لاینحل و تناقض های استراتژیک گرفتار شده اند.
۵- تحولات منطقه خاورمیانه در بستر بیداری اسلامی نیز مهر تاییدی است که دنیا در یک پیچ تاریخی قرار گرفته است و دو سال گذشته بخوبی این واقعیت را عیان و نمایان کرده است. لجوج ترین و معاندترین دشمنان جمهوری اسلامی و اسلام نتوانستند زبان به دهان بگیرند و هراس آلود به «بهمن اسلامی خاورمیانه»- تعبیر ها آرتص- اعتراف کردند.
عبارت نتانیاهو نیز قابل تأمل است که در تحلیل انقلاب ها و قیام های منطقه- به گزارش خبرگزاری اروپا- می گوید؛ «یک انقلاب اسلامی با هسته ای ضد اسرائیلی است.»
آیا نمونه هایی از آنچه در بالا آمد که مصداق مشت، نمونه خروار است را می توان ندید و یا انکار کرد؛و این همه در عصر کنونی به برکت مولود ۷۱ ربیع و اسلام عزیز است که اکنون جمهوری اسلامی با مدل ممتاز و الگویی بی بدیل بر پیچ تاریخی قرار گرفته است تا طنین ندای پیامبر رحمت را به گوش جهانیان برساند. ان شاءالله.
خراسان:جاهلیت مدرن و نیاز بشریت به پیامبراعظم(ص)
«جاهلیت مدرن و نیاز بشریت به پیامبراعظم(ص)»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی خراسانی است که در آن میخوانید؛تاریکی و ظلمت، شرک و کفر، جنگ و خونریزی، نابرابری و بی عدالتی، کینه و دشمنی و ... همه جا را فرا گرفته است. دیگر انسانیت و اخلاق معنایی ندارد. محبت بی معناست. ارزش های اخلاقی حلقه مفقوده زندگی بشریت است. دختران حق زندگی ندارند و باید زنده به گور شوند ولی تعداد زیاد پسران نشانه خوبی برای هر خانواده است. با کوچک ترین سوءتفاهمی جنگ های خونین و بی پایان رخ می دهد. اشرافی گری تنها ملاک شایستگی است. سیاه پوستان برده هستند و نژاد پست تر و بردگان از حداقل حقوق اجتماعی بی بهره اند. شکنجه ضعیفان امری طبیعی است و بالاخره انسان گرگ انسان است. این ها همه و همه تنها گوشه ای از ویژگی های دوره خاصی از تاریخ است؛ عصر جاهلیت.
روح انسان به واسطه انتسابش به آستان ربوبی در غایت ظرافت و حساسیت است. اما چگونه است که تباهی همه جا را فرا گرفته است؟ و چگونه می توان بشریت را احیا نمود؟ خداوند متعال برای نجات انسان ها از گمراهی و برای هدایت بشریت «رحمهللعالمین» را به آفرینش عنایت فرمود.
عالی ترین نمونه اخلاق و تربیت و والاترین الگوی کمالات انسانی برانگیخته می شود تا به مصداق آیه شریفه «ولکم فی رسول ا... اسوه حسنه» اسوه ای حسنه، نعمت آفرینش را کامل نماید. پیامبرگرامی اسلام(ص) هم او که برای همه عزیز و دوست داشتنی است و هم او که (محمدامین) است، همچون خورشید تابان در آسمان انسانیت می درخشد و کالبد ارزش های والای اخلاقی و کمالات و سجایای انسانی را روح می بخشد. الگویی به تمام معنا از جمیع کمالات و امتیازاتی که یک انسان در همه ابعاد وجودی خود می تواند داشته باشد در زندگی پرعظمت و شگفت انگیز آن حضرت ترسیم شده است که برای همیشه چون مشعلی فروزان فرا راه آدمیان پرتوافشانی می نماید.
محمد، پیشوای عظیم الشأن اسلام بسیار با ابهت بود، در دل ها جای داشت، عزیز و گرامی بود و قلب ها را تسخیر کرده بود. به زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. در تنهایی محزون و متفکر و در میان جمع بشاش و گشاده رو بود و غالبا تبسمی بر لب داشت. کسی نتوانسته است و هیچ کس نیز نمی تواند او را آن چنان که هست بشناسد و تعریف کند. هیچ نویسنده و هیچ خطیب توانایی یارای ادای حق مطلب در وصف ابعاد شخصیت و خلق و خوی پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) را ندارد.
وجود شریف حضرت محمد(ص) که بهانه خلقت است فصل جدیدی در زندگی بشریت به وجود می آورد. تعالیم وسیع و گسترده آن حضرت همچو خورشید در شب های تاریک و ظلمانی تابید و انسانیت را احیا کرد. در روزگاری که اشرافی گری و تجملات ملاک ارزش انسان ها بود، زواید معیشت را از زندگی خود حذف کردند و با وجود این که با کوچک ترین اراده می توانستند خزاین عالم را در اختیار داشته باشند، ساده و بی آلایش بودند. در دوره ای که دختران حق زندگانی نداشتند و زنده به گور می شدند ایشان دختر اطهر خود را تکریم کردند و بر دستانش بوسه زدند. برادری و برابری را جایگزین برده داری و نژادپرستی کردند.
جنگ های خونین و درازمدت را به مودت و دوستی مبدل و دو قبیله اوس و خزرج را که سالیان سال با هم در جنگ بودند را به صلح و دوستی رهنمون کردند. خداپرستی و وحدانیت را جایگزین شرک و بت پرستی نمودند و قلب انسان ها را با نور خدا روشن و منور ساختند. در عصر بی سوادی و جهالت مردم را به کسب علم و دانش توصیه می کردند؛ «حتی اگر در چین باشد». این تنها قطره ای از دریای نعمتی بود که «ارحم الراحمین» با عطای «رحمهللعالمین» به بشریت کرامت کرد. نعمت بزرگ و وصف ناشدنی، که تنها خدا به خاطر عطای او بر مومنین منت نهاد. «لقد من ا... علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم».
و اما امروز؛ در عصر فراصنعتی و در هزاره سوم که پیشرفت های قابل توجهی در صنعت و تکنولوژی به وجود آمده است نیز بشر در جاهلیت به سر می برد؛ «جاهلیت مضاعف»، «جاهلیت مدرن». جاهلیتی که به برکت! استعمار و استثمار اخلاقی و فرهنگی غرب به وجود آمده است. جاهلیتی که به واسطه زیاده خواهی و دنیاطلبی ایجاد شده است. امروز نیز ارزش های اخلاقی در جوامع مختلف رنگ باخته است. جاهلیت مضاعف نیز دختران را زنده به گور می کند اما نه جسم آن ها را بلکه روح و روان و شخصیت و عفت آنان را.
در عصر جدید هم شاهد جنگ های خونین طولانی مدت هستیم اما این بار با شعار دموکراسی، عدالتخواهی و بشردوستی. در عصر جدید هم شاهد شکنجه ضعیفان هستیم اما این بار در زندان «ابوغریب» یا «گوانتانامو». در عصر جدید هم بر سر پیامبراکرم(ص) خاکستر می ریزند اما به شیوه خود با کتاب، فیلم سازی، با اهانت، با هتاکی و ...
پس باید بار دیگر دست به دامن «شمع جمع آفرینش» شویم همان وجود شریفی که تا ابد «چراغ افروز راه اهل بینش است» و همان پیامبر رحمتی که همواره نگران انسان هاست.
پیامبراعظم(ص)، پیامبر رحمت و مهربانی ها دوباره باید گوشه چشمی به انسان ها بیندازد و حیات بخش اخلاق و کمال باشند. آری، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند دستاویزی به سیره نبوی هستیم تا از جهالت رهایی یابیم و بتوانیم به مکارم اخلاقی دست یابیم چون تنها اوست که مکارم اخلاق را می تواند به اتمام برساند.
اکنون که در ظلمت و تاریکی خورشید تابناک پیامبراعظم(ص)، فروزان شده است باید تلاش کنیم تا زمینه ظهور و بروز سیره آن حضرت فراهم شود. مقوله ای که تنها باید شرایطش را فراهم کنیم تا فرزند موعودش مهدی(عج) بیایند و احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) باشند. در این مقطع زمانی که به قول رهبر معظم انقلاب «یاد و نام پیامبراعظم(ص) از همیشه زنده تر است» باید آموزه های ایشان را در برنامه زندگی خودمان قرار دهیم که به واقع اکنون بیش از هر زمان دیگری محتاج توجه و عنایت خاص حضرتش هستیم.
جمهوری اسلامی:این اصرار به نفع مردم نیست
«این اصرار به نفع مردم نیست»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛تصمیمات جدیدی که در جلسات مشترک دولت و مجلس گرفته شده و قرار است بر مبنای آن ٨۰ تا ۱۰۰ هزار تومان به برخی دهکهای ضعیف جامعه کمک نقدی صورت گیرد، بیش از آنکه تصمیمی رو به جلو باشد در راستای آماده ساختن جامعه برای اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانهها، اقدامی منفعلانه است که با هدف جبران اندکی از کاهش قدرت خرید جامعه صورت میگیرد.
به دیگر سخن توافق دولت و مجلس بر سر این موضوع که قدرت خرید طبقات فرودست جامعه به حدی کاهش یافته که برای رهاندن آنان از شرایط فقر مطلق باید دست به اقداماتی جبرانی آن هم از نوع فوری آن زد، معنایی جز ناکامی قانون هدفمندی یارانهها در نیل به اهداف تعریف شده برای آن ندارد چرا که اگر این قانون توانسته بود به اهداف بیان شده برای آن دست یابد در حال حاضر به گفته رئیسجمهور نه تنها نباید نیازی به پرداخت کمک هزینه اضافی به طبقات خاصی از جامعه میبود بلکه اساساْ نباید نشانهای از فقر در کشور مشاهده کرد.
از این روست که به نظر میرسد در صورت اصرار دولتمردان بر اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانهها باید در شیوه اجرای آن تجدید نظری اساسی صورت گیرد و اهداف سیاسی از دایره نیات مجریان این قانون پاک و حذف شود چرا که بدون شک یکی از عمدهترین علل ناکامی قانون هدفمندی یارانهها در تصحیح شرایط اقتصادی کشور، اولویت یافتن اهداف سیاسی بر اقتضائات اقتصادی در اجرای آن بوده است.
این جابه جایی در اولویتها باعث شد قانونی که تقریباً هیچ کارشناس و متخصصی در حوزه اقتصاد، تردیدی در ضرورت اجرای آن روا نمیداشت و صاحبنظران علاج بسیاری از مشکلات ساختاری و تاریخی اقتصاد کشورمان را در آن میدانستند، دستخوش قلب ماهیت شود.این در حالی است که اکثریت کارشناسان، موفقیت این اصلاحات ساختاری را مستلزم اجرای صحیح، علمی و غیرسیاسی آن میدانستند و همواره هشدار میدادند که چنین طرحی به شدت قابلیت و ظرفیت بهرهبرداریهای سیاسی را دارد. بنابر این در عین ضرورت انجام چنین اصلاحاتی، مجریان این قانون همواره باید از در افتادن در دام وسوسههای جذاب سیاسی این قانون بپرهیزند.
علیرغم این تذکارها و انذارها متأسفانه دقیقاً همان بلایی که درباره آن هشدار داده میشد بر سر قانون هدفمندی یارانهها آمد؛ دولت به عنوان مجری قانون تمام هم و غم خود را معطوف به پرداخت یارانه نقدی خانوارها کرد و تا میتوانست از سهمی که باید به سایر بخشها به ویژه تولید تعلق میگرفت، کم کرد.
ادامه این روند نادرست کار را پس از دو سال به جایی رسانده که دولت و مجلس ناگزیرند برای جبران تنها بخش کوچکی از کاهش قدرت خرید مردم، مبالغی را به صورت نقدی بین آنها توزیع کنند؛ مبالغی که قطعا نمیتواند به اقشار ضعیف جامعه که اجرای نادرست قانون هدفمندی یارانهها بر مشکلاتشان نیز افزوده است، کمک قابل توجهی به حساب آید.
اکنون نیز دولت علیرغم هشدارهای مکرر کارشناسان، مخالفت صریح نمایندگان مجلس و حتی اظهارنظر روشن مردم، بر اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانهها اصرار میورزد و عجیبتر آنکه این اقدام را حلال مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم میداند! قطعاً این اصرار به نفع مردم نیست و عقلای قوم باید برای قانع ساختن دولت به صرفنظر کردن از اجرای مرحله دوم هدفمندی در شرایط کنونی تدبیری بیندیشند.
رسالت:کاربرد و راهبرد وحدت
«کاربرد و راهبرد وحدت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛امسال ایام ولادت حضرت محمد (ص) و امام صادق (ع) با طلیعه سی و پنجمین بهار آزادی تقارن یافته است تا بار دیگر ارکان و عوامل پیدایش انقلاب اسلامی ملت ایران را یادآور شود چرا که بازخوانی و ریشهیابی عوامل پیروزی انقلاب، رمز استمرار و تداوم آن را نیز گوشزد میکند.«اسلام»، «مردم» و «رهبری» به عنوان سه رکن اساسی، ظرفیت خویش را در سرنگونی سرسپرده ترین رژیم وابسته به نظام سلطه جهانی، نشان دادند و با حاکم ساختن نظام مردمسالاری دینی، سی و چهار سال است که مانع آسیب رسانی دشمن به آن میشوند.
این سه سرمایه و ذخیره الهی همچنان استعداد دفاع از استقلال و سربلندی ملت ایران را دارند اما همانگونه که انسانها باید از فضیلت تقوا در نهان خویش محافظت نمایند تا متقابلا تقوا نیز آنان را در برابر وسوسههای نفسانی حفظ کند، از سه رکن اساسی انقلاب نیز باید هوشیارانه پاسداری شود تا کشور را در برابر ترفندهای دشمن بیمه کنند.
نظام سرمایهداران جهانی، با شناخت این سه رکن، شب و روز برای ضربهزدن به آنها در تلاش است؛ علیه رکن رهبری و ولایت فقیه به عنوان عمود خیمه نظام اسلامی، از طراحی و اعمال هیچگونه توطئهای مضایقه نمیکند تا جایگاه و گستره نفوذ کلام رهبری را محدود سازد، برای تضعیف باور مردم به رکن اسلام، چون در وادی منطق مستاصل مانده است به استهزاء و تمسخر مقدسات متوسل شده است و اما "مردم" عزیز و هوشیار و ایثارگر ایران، هدف مستقیم تمامی حیلههای دشمن هستند و کوشش میکند تا "مردم" را از "رهبری" و "اسلام" جدا کند.
در عین حال یکی دیگر از شیوههای تاریخی مستکبران برای تحکیم پایههای ظلم خویش و درهم شکستن قدرت مردم، ایجاد تفرقه بین آنان بوده است. امروز هم دشمنان ما با توجه به انتخابات ریاست جمهوری آینده، وحدت ملت ایران را هدف امواج گسترده تخریبی خویش قرار دادهاند و بنابراین ایمان، بصیرت، مردمدوستی و دلبستگی به مصالح ملی، همه و همه ایجاب میکند که هر کس به سهم خود برای حفظ وحدت و خنثی ساختن این توطئه دشمن تلاش کند. بدیهی است که مخاطب این کلام، بیش و پیش از همه دولتمردان کشور میباشند و آنان به هر نسبت که سمت والاتری دارند، مسئولیتشان در حفظ وحدت بیشتر است چرا که انعکاس موضعگیریهای متفاوت آنان در جامعه، طرفداران و مخالفانی را پیدا میکند و این خود مقدمه ایجاد شکاف در جامعه میشود.
کما اینکه دشمن نیز با توجه به همین واقعیت، روی موضعگیریهای مسئولان حساسیت ویژهای نشان میدهد و سعی در بزرگ نمایی اختلاف دیدگاهها دارد و هرچند این اختلافنظرها در بسیاری از موارد ممکن است مبنای نگاه کارشناسی متفاوت داشته باشد اما گسترش آن در جامعه، موجب سلب اعتماد مردم به توانمندی مدیران و کارآمدی نظام میشود و مایه دلخوشی دشمنان ملت ایران میگردد.
با توجه به اینکه در شرایط خطیر کنونی، دشمن سیاست تحریم اقتصادی را علیه ما به کار گرفته است طبعا پیامدهای این تحریم را هم با حساسیت رصد میکند و اگر مسئولان یکپارچه و متحد برای مقابله با آثار این تحریمها عکسالعمل نشان بدهند، موجب دلسردی دشمن خواهد شد اما اگر خدای ناکرده عکسالعملهای متفاوت و بعضا متضاد بروز دهند و هر مسئولی، دیگری را علت کاستیها بشمارد، نتیجه آن خواهد شد که دشمن بر استمرار و تشدید فشارهای خود تجری خواهد یافت.
در دورانی که کشور در حال گذار از این پیچ حساس و استقامت در برابر فشارها و تحریمهای دشمن میباشد هرگونه بیتابی و بیتدبیری و کشمکش سرنشینان قطار انقلاب، خصوصا دستاندرکاران هدایت این قطار، ممکن است پیامدهای غیرقابل جبرانی داشته باشد لذا مسئولان عالی رتبه کشور باید "وحدت" را سرلوحه راهبردها و برنامهها و موضعگیریهای خویش قرار دهند. دلیل اعتقادی سیاسی این بایستگی ،حکم ، دستور شفاف و توصیه صریح و مکرر رهبری بر ضرورت حفظ وحدت در شرایط کنونی است که حجتش برای عمل مسئولان کافی است در حالی که مسئولان برای رفتاری خلاف آن در پیشگاه الهی حجتی ندارند.
اما دلیل عقلی و منطقی آن هم، درک شرایط و جنگ احزابی است که دشمن تدارک دیده و روشن است که در این موقعیت باید مسئولان اولا اختلافات مهم را کنار بگذارند و درباره اختلافات اهم نیز در فضای کارشناسی مذاکره کنند علاوه بر آن چنان که اشاره شد از علنی شدن اختلافات پرهیز نمایند. همچنین موضعگیریهای مختلف یکدیگر را حمل بر سوء نیت ننمایند چرا که تفاهم
پیشنیاز هماهنگی و دستیابی به وحدت است.
خوشبختانه با رهنمودهای اخیر مقام معظم رهبری برگزاری جلسات کارشناسانه قوه مجریه و قوه مقننه براساس تفاهم حقوقی، جریان یافته است و با عنایات الهی، دستاوردهای امیدبخشی را برای مردم خصوصا اقشار ضعیف جامعه به ارمغان خواهد آورد و در ایام پایان سال باری از دوش آنان برخواهد داشت و موجب شادمانی آنان و یاس دشمن خواهد شد.
توجه داشته باشیم که دشمن با شکستی که در جریان فتنه ٨٨ خورد به این جمعبندی رسیده است که نمیتواند به اقشار مرفه دل خوش کند و لذا با سیاست تحریم اقتصادی خیال آن دارد که ولی نعمتان و نیازمندان جامعه را به صحنه رویارویی با نظام بکشاند.
یکی از مهمترین دلایلی که چه بسا انگیزه عدم پایبندی بعضی مسئولان به وحدت می تواند باشد، چنان که اشاره شد، دیدگاههای کارشناسی است و اینکه برنامههای طرف مقابل خویش را غیر کارشناسانه و یا حتی سیاسی کاری میپندارند و حتی بعید نیست دلیل آن را جمعآوری رای برای ایام انتخابات بدانند. اگر این تحلیل واقعیت هم داشته باشد و مقابله با این سیاسی کاری "حق" باشد، با توجه به رهنمودهای موکد رهبری، علی الاصول دفاع از حقیقتی بزرگتر در این شرایط ایجاب میکند که فعلا مقابله با اینگونه سیاسی کاریها، مانع دستیابی به آن حقیقت بزرگتر نگردد.
در ایام ولادت پیامبر گرامی حضرت محمد (ص) باید از تاریخ اسلام درس آموخت و به عنوان نمونه و هرچند قیاس معالفارق، اطاعت از آن بزرگوار و پذیرش پیمان صلح "حدیبیه یقینا" برای مسلمانان غیرتمند بسیار دشوار بود اما با تمکین در برابر دستور رهبری، گذشت زمان دستاوردهای شگفتانگیز آن صلح را آشکار ساخت. لذا باید پذیرفت که تنها در پرتو وحدت تحت فرمان رهبری، میتوان اقتدار نظام مردمسالاری دینی را حفظ کرد و تجربه ٣۴ ساله این نظام ثابت کرده است که قدرت دفع هرگونه کاستی و ناخالصی را دارد.
وطن امروز:ملکه وارد میشود!
«ملکه وارد میشود!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم دکتر زهرا طباخی است که در آن میخوانید؛بعد از آفندهای رسانهای موفق «وطنامروز» و دیگر رسانههای ارزشی کشور، مدیریت بنگاه خبرپراکنی بیبیسی، وابسته به دولت بریتانیای صغیر با شتابزدگی مثالزدنی از حمایت همهجانبه خود از خبرنگاران و مدیران فاسد بخش فارسی خبر داد. این موضوع از زوایای متعدد قابل بررسی است اما آنچه در این میان مهم جلوه میکند جستوجو برای علت این پادرمیانی مدیران سطح اول بیبیسی در بخشی از زندگی خبرنگاران بخش فارسی است که در ظاهر «خصوصی» مینماید.
برخلاف پروندههای قضایی متعددی که هماکنون بیبیسی با آن دست به گریبان است بخشهایی از زندگی جاسوسان حرفهای بخش فارسی این شبکه که در افشاگریها به آن پرداخته شده در خارج از ایران چندان پراهمیت نیست. به گفته خود خبرنگارنمایان بیبیسی «آنجا» رسم نیست که وقتی افراد با یکدیگر رابطه برقرار میکنند لزوما در فکر ازدواج باشند! پس آنچه در این میان شایسته ورود مدیران ارشد بیبیسی است ظاهرا حمایت از نوجاسوسانی است که در میانه راه دستیابی به «کرسیهای فروش روح» در این شبکه قرار دارند و بعد از افشاگری از فساد اخلاقی حاکم بر کل دستگاه بیبیسی بعید نیست دور «بیبیسی» را کلا خط قرمز بکشند!
در واقع آنچه در این میان مغفول مانده است و به عمد تلاش میشود زیر سایه روابط کذایی و بیبند و باری مشهود و علنی درون گروهی و... مجریان و کارکنان بیبیسی پنهان بماند هدف از رواج چنین تعاملاتی در یک مجموعه به ظاهر خبری است. برخلاف پرونده بخش جهانی بیبیسی اینجا صحبت از کودکآزاریهای سادیسمی و صرفا بداخلاقی جنسی نیست. هدف از برقرار کردن روابط جنسی در این پرونده پر حجم، آلوده کردن اعضای سیستم و مسلح شدن به شگردهای جنسی برای کسب اهداف بزرگی است که قطع به یقین از «بالا» به عنوان هدف برای خبرنگاران و مجریان فرامنطقهای تعریف شده است.
مورد برجسته این پرونده به احتمال زیاد خانم «ن ـ ک» است. فردی که به واسطه بروز استعدادهای شگرف در حیطه جاسوسی جنسی موفق شده است به پیشرفتی سریع در حوزه کاری خود دست یابد. چنین ارتقای کاری بویژه بعد از عدم همکاری خانم «پ ـ ق» در برههای از زمان و جایگزینی وی با «ن ـ ک» عینا در همان مرتبه شغلی، بدون در جریان بودن مدیران ارشد بخش فارسی و حتی احیانا بالاتر از اندازه بیبیسی، ممکن نبوده است. شباهت این بخش جریان با پرونده قضایی کودکآزاری بسیار گسترده و طولانی مدت زیرمجموعه بیبیسی از این جهت است که پذیرش عدم اطلاع مدیران بالادست از اعمال زیرمجموعه در یک برهه زمانی سی و چند ساله اصلا متصور نیست، مگر اینکه مدیران بیبیسی تصمیم گرفته باشند با مخاطبان بخش فارسی این مجموعه نیز مانند مردم انگلستان و دولت این کشور از جایگاه سلطنتی برخورد کنند! مشکل اینجاست که حمایت خانواده سلطنتی و شخص ملکه در خاورمیانه چارهساز نیست!
تا اینجای کار مشخص شد که هدف اصلی مدیران بیبیسی از نقشآفرینی در پرونده به ظاهر بیارزش فساد اخلاقی کارکنان بخش فارسی از یکسو حمایت از عملکرد خود و از سوی دیگر اطمینان بخشیدن به دیگرانی است که به امید دستیابی به کرسی خبرنگاری حرفهای ورژن بیبیسی مردد ماندهاند! چه کسی میتواند این واقعیت تلخ را انکار کند که خبرنگاران و مجریان امروز بیبیسی فارسی جملگی از عناصری هستند که در روزنامههای زنجیرهای داخلی تحت مجموعه مدیران فاسد اصلاحاتچی آموزش دیده و سپس به سمت تور دستگاه امنیتی انگلیس راهنمایی شدند
متاسفانه نسخه برخورد با «جاسوس هزینهساز» و «نوآموز پشیمان» وارد شده به سیستم یکی است. ورود به باشگاه جاسوسان حرفهای سرویس اطلاعات انگلیس آغاز مسیری بی بازگشت است، چرا که به واسطه نواختن استارت، افراد به بخشی از اسرار این سیستم آموزشی «حرفهای» پی خواهند برد که فاش شدن هر قسمت از آن میتواند همچون چراغ چشمک زن قرمز در مقابل سایر علاقهمندان، خبر از آیندهای عاری از اصول اخلاقی و حتی زندگی حرفهای خبرنگاری دهد.
نکته جالب توجه دیگر تهدیداتی است که از سوی مدیران بیبیسی مطرح شده است با این مضمون که «پشت پرده» این جنگ رسانهای ایرانی را بزودی فاش خواهند کرد! به طور معمول در یک «پرونده پر و پیمان اطلاعاتی- امنیتی» به دست آمده از منابع آشکار، طرفی متوسل به تهدید و نشان دادن چنگ و دندان میشود که از نظر ادله در موضع ضعف قرار دارد وگرنه خبردادن و اطلاعرسانی پیش از موعد درباره یک «افشاگری تکان دهنده» خود خطرآفرین برای آینده چنین خبری است! از طرف دیگر دعوت از «دم حضرت روباه» به جایگاه شهود در محکمه روباه اندکی مضحک است! مدیران ارشد بیبیسی جهانی اگر از «پاکی بیاندازه پرونده اخلاقیشان» به وجد آمدهاند بهتر است مردم انگلیس را در این وانفسای اخبار «تجاوز و کودک آزاری در دستههای ۵۰۰ تایی با بازه زمانی ٣۰ ساله» از کابوس هولناک قرن رهایی بخشند! کل بخش بیبیسی فارسی سالهاست تحت مدیریت جنسی - حرفهای جناب آقای «ص.ص» پر و بال میگیرد و چیزی نمانده ملکه بریتانیای صغیر شخصا برای رفع و رجوع گافهای متعدد نامبرده وارد میدان شود! در این کارزار جهانی جاسوسی جنسی که قربانیانی مثل رئیس سیا ژنرال پترائوس، تزیپی لیونی، آنگلا مرکل و کلینتون و اوباما از عواقب آن جان به در نبردهاند دست و پا زدن برای حفظ مجموعه مفلوک بیبیسی پرشین فقط از بریتانیای صغیر بر میآید.
غیر از این است که از ابتدا نیز برای هر گروه جاسوسی مدیران امنیتی سیستم یک تاریخ انقضا در نظر میگیرند؟ توصیه میکنیم ملکه این بار جشن از کار افتادگی جنسی مجموعه کهنه جاسوسان بیبیسی ورلد و بیبیسی پرشین را توامان برگزار کند. تا ببینیم این بار جام خانواده سلطنتی را کدام مدیران «زن دوست» و «کودکآزار» لبریز خواهند کرد! به سلامتی جیگر!
تهران امروز:الزامات کمک فوری به آسیبپذیرها
«الزامات کمک فوری به آسیبپذیرها»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم عزتالله یوسفیانملا است که در آن میخوانید؛جلسات مشترک دولت و مجلس برای سروسامان دادن به اوضاع اقتصادی اگر چه به نتیجه نهایی نرسیده است اما با این حال روی برخی نکات اجماع وجود دارد که به نظر میرسد چنین اجماعی ناشی از فشارهایی است که در جریان گرانیهای اخیر بر دهکهای پایین جامعه وارد شده است. طرح کمک فوری به اقشار فرودست در قالب پرداخت نقدی و سبد کالاهای اساسی یکی از این توافقات است که میتواند فشارهای ناشی از گرانیهای اخیر را تا حدی التیام بخشد و باعث شود افراد ضعیف جامعه در شب عید قدرت خریدشان بهبود پیدا کند.
ولی بایستی توجه داشت که چنین کمکهایی اگر چه مورد تایید است و حتما باید عملیاتی شود، لیکن اولا همین کمکها الزاماتی دارد که باید رعایت شود و در عین حال چنین کمکهایی نمیتواند به حل ریشهای مشکلات کمک کند. بلکه حل ریشهای مشکل در گرو اهتمام جدی برای حل مشکلات مربوط به بخش تولید، صنعت و کشاورزی است که انتظار میرود دولت در این زمینه اقدامات اساسیتر بهعمل بیاورد و راه را برای بازگرداندن رونق به بخش تولید باز کند.
اکنون بخشهای تولید، صنعت و کشاورزی با مشکلات متعددی روبهرو هستند که میطلبد بیشترین هم و غم خود را بر رفع این مشکلات قرار بدهیم. چرا که حل مشکلات تولیدی، صنعتی و کشاورزی به افزایش اشتغال و درنتیجه توانمندی اقشار فرودست منجر میشود. مادام که این مشکلات ریشهای مورد توجه قرار نگیرد اعطای کمکهای فوری و نقدی هم اگر چه در کوتاهمدت باعث کاهش فشار بر اقشار فرو دست میشود، لیکن به صورت بلندمدت آنان را توانمند نمیسازد.
همچنین ضرورت دارد در فرآیند اعطای کمک به دهکهای پایین بهگونهای طراحی شود تا آثار تورمی تزریق نقدینگی جدید به اقتصاد کشور به حداقل ممکن کاهش پیدا کند. چرا که در این میان کنترل نقدینگی نقش اساسی را بازی میکند. در صورت امکان باید کالابرگهایی طراحی شود که به ازای آن اجناس به مردم تحویل داده شود. ناگفته پیداست پرداخت نقدی برای دریافت کالا حجم زیادی از نقدینگی را سبب خواهد شد که به تورم دامن خواهد زد.ضمن اینکه دولت نمیتواند همه اقلام را در این فرصت کوتاه تولید یا وارد کند و حداقل این است که پخش این اقلام باید به شدت مدیریت شود تا داستان نیاز به واردات بیرویه سالهای گذشته اتفاق نیفتد.
در کنار کمکهای مطرح شده باید همزمان به راهحلهای بلند مدت و ماندگار اندیشید.این مسئله قطعی است که همه مردم جامعه به فضای با ثبات برای فعالیت اقتصادی نیاز دارند.از این رو باید به بخش تولید و کشاورزی بیش از این توجه شود و اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها با دقت مورد بررسی قرار بگیرد.
آفرینش:انقلاب در انقلاب مصرو چالش های اخوان
«انقلاب در انقلاب مصرو چالش های اخوان»عنوان سرمقاه روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛دومین سالگرد انقلاب مصر درمیان شدیدترین تدابیر امنیتی به خشونت و درگیری کشیده شد. معترضین دولت و رییس جمهور با حضوردرخیابان ها با نیروهای امنیتی درگیر شدند که حاصل این چند روز درگیری تاکنون ۵۵۰ کشته وزخمی بوده است. معترضان خواهان عملی شدن وعده هایی هستند که در زمان انقلاب به آنها داده شد و اکنون عملی نشده اند. تظاهرکنندگان محمد مرسی و اخوانالمسلمین را متهم می کنند که به اهداف انقلاب خیانت کرده اند.
مخالفین دولت معتقدند که مرسی و اخوان المسلمین درپی تحقق خواسته های خود به عنوان خط و مشی اصلی کشور هستند. بسیاری از معترضان براین عقیده اند که قانون اساسی جدید به نفع اسلام گرایان وضع شده و درآن حقوق زنان،مسیحیان و قبطی ها مورد توجه قرار نگرفته و خواهان تجدید نظر در آن هستند. جبهه نجات ملی با حضورمحمدالبرادعی و گروه شش آوریل منتسب به حمدین صباحی از جمله انقلابیونی هستند که امروز به معترضان اصلی دولت تبدیل شده اند و رهبری مخالفان را برای حضور درخیابان برعهده داشته و خود در میدان التحریرمتحصن شده اند.
این تنش ها اوضاع بسیار سختی را برای محمد مرسی و اخوان پدیدار کرده است به طوری که رییس جمهور سفر خود به نشست سران اتحادیه آفریقا را کنسل کرد و اخوان تمامی دفاتر حزب عدالت وآزادی(تشکیلات سیاسی اخوان) را تعطیل کرده است. سرمنشأ اصلی این چالش هایی که امروز مصر و اخوان با آن مواجه هست را می توان درچند گزینه خلاصه کرد:
۱- چالش های سیاسی: از بدو آغاز انقلاب ابهامات و اتهاماتی درمورد عملکرد اخوان دربین سیاسیون و انقلابیون وجود دارد که تاثیر فراوانی بر وجهه و عملکرد دولت مصر داشته است. انقلابیون مصر و جوانان میدان التحریر معتقدند درزمان آغاز اعتراضات اخوان المسلمین رویکردی محافظه کارانه در پیش گرفت و درآخرین مراحل سرنگونی پا به عرصه گذاشت و سوار برموج انقلاب شد. پس از سرنگونی نیز بسیاری از گروه های مخالف به سبب نداشتن ساختاری قوی و تشکیلاتی گسترده همچون اخوان، نتوانستند درانتخابات ریاست جمهوری حرفی برای گفتن داشته باشند. درآن مقطع انقلابیون مصر دوانتخاب بیشتر نداشتند یا باید به گزینه اخوان رای می دادند یا به احمدشفیق گزینه منتسب به مبارک!
لذا درزمان فعلی شاهدیم که گروه های سیاسی که دربطن انقلاب بودند و امروز سهمی از قدرت ندارند به سبب برآورده نشدن خواسته های سیاسی که داشتند امروز به اعتراض درمقابل دولت مرسی برآمده اند.
۲- چالش های اقتصادی: مشکلی که هرانقلابی بعد از تثبیت با آن مواجه می شود تنگناهای مالی واقتصادی است. امروز مردم مصر به سبب عدم ثبات و امنیت، کسب و کار مشخصی ندارند. بیکاری و کاهش درآمدهای حاصل از گردشگری مردم عادی را دچار مشکل کرده و بعضاً وضعیت مالی پیش از انقلاب را ترجیح می دهند. اعلام وضعیت اضطراری و تعطیلی بازارها به سبب آشوب ها و درگیری های مخالفان، دولت مرسی را با پیش زمینه های عدم اعتماد مردمی مواجه ساخته است.
٣- چالش های اجتماعی: اخوان به عنوان یک تشکیلات اسلام گرا شناخته می شود که نگرشی مذهبی به سیاست دارد. تصویب قانون اساسی برپایه موازین و شریعت اسلامی از جمله دلایل اصلی اعتراض مخالفان می باشد. گروه هایی همچون نهضت ملی،شش آوریل، مسیحیان و دیگراقلیت های مصری معتقدند که تصمیمات رییس جمهور و اخوان درپی تثبیت خواسته های اسلام گرایان می باشد و اهمیتی به دیگر اقشارجامعه داده نمی شود. معترضان معتقدند که هدف آنها از انقلاب انگیزه مذهبی نبوده است و درپی آن نبوده اند که اسلام گرایان را به قدرت برسانند، بلکه درپی ازبین بردن تبعیضات سیاسی و اقتصادی بوده اند. معترضان معتقدند که تصمیمات رییس جمهور و اختیارات جدید که برای خود درنظر گرفته، ادامه همان سیاست های تبعیض آمیز می باشد.
آنچه بیش از همه می تواند مشروعیت دولت فعلی را دچار تشکیک کند، عدم توانایی تحقق اهداف انقلاب مصر و بهبود اوضاع اقتصادی می باشد. عدم توجه دولت مرسی به خواسته های معترضان می تواند منجر به " انقلاب در انقلاب مصر" گردد.
حمایت:ناآرامیهای مصر
«ناآرامیهای مصر»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛مصر دومین سالگرد انقلاب خود را سپری می کند. مردم مصر دو سال پیش حرکتی سراسری را برای پایان دادن به سه دهه حاکمیت حسنی مبارک آغاز کردند و در ۲۲ بهمن نیز با سرنگونی مبارک توانستند بخش عمدهای از اهداف قیامشان را محقق سازند. اکنون مردم در حالی دومین سالگرد آغاز انقلابشان را برگزار می کنند که مصر با زنجیره ای از تحولات همراه است. نکته قابل توجه، مجموع ناامنی های جاری شده در این کشور است.
براساس گزارش های منتشره و در روزهای اخیر یک درگیریهای مشکوک میان مخالفان و موافقان مرسی در اسکندریه و قاهره روی داده است .از سوی دیگر پس از اعلام حکم اعدام افراد مجرم در حادثه ورزشگاه" پورت سعید"، بحران در این کشور تشدید شد. هر چند که در دو سال گذشته بارها چنین ناآرامیهایی روی داده است، اما تشدید آن در سالگرد پیروزی انقلاب و در شرایطی که مردم به دنبال برگزاری جشن پیروزی هستند، امری قابل توجه است.
بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند که بار دیگر طیفی از بازماندگان دوران مبارک احزاب سکولار بازمانده از کشتی قدرت صهیونیست ها و برخی کشورهای عربی و غربی برآنند تا از فضای موجود برای رسیدن به اهداف خود بهره برداری کنند. آنان که به نتیجه رسیدن انقلاب مصر را بر ضد منافع خود می دانند، برآنند تا این کشور همچنان در فضای آشوب قرار داشته باشد.
جلوگیری از استمرار حرکت در مسیر انقلاب از مهم ترین اهداف این تحرکات است. چنانکه همزمان با ناآرامیهای اخیر، برخی جریانها موسوم به اتحاد ملی از تحریم انتخابات سخن گفتهاند.
نکته دیگر تلاش برای الگو نشدن مصر برای سایر کشورهاست. در دومین سالگرد انقلاب مصر، بسیاری از کشورها نظیر اردن، بحرین، یمن، عربستان چشم به مصر دارند تا ببینند دستاوردهای ملت این کشور چگونه بوده تا با بهره گیری از آن برای ادامه قیام خود گام بردارند.
دشمنان بیداری اسلامی برآنند تا با فضای پرآشوب چنان وانمود سازند که گام برداشتن در مسیر انقلاب ، دستاوردی جز خشونت نخواهد داشت و ملت ها به جای انقلاب، باید به شرایط گذشته بازگردند. به عبارت دیگر تحولات اخیر مصر را می توان برگرفته از طرح تخریب چهره مصر در عرصه جهانی دانست.
ابتکار: انتخابات ۹۲ و گلادیاتورهای سیاست
«انتخابات ۹۲ و گلادیاتورهای سیاست»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن میخوانید؛مطالعه رفتار مردم در انتخابات کمک مهمی به نحوه مشارکت،سطح آگاهی سیاسی مردم و نوع انتخاب آنان خواهد بود.برخی از اندیشمندان همچون لیننر میلبرات سلسله مراتبی از مشارکت را مطرح کرده است.تقسیم بندی ایشان قابلیت تطبیق بر محیط سیاسی،اجتماعی ایران را نیز دارد. او مردم را به سه گروه تقسیم میکند:
۱-گلادیاتورها: کسانی که غالباً در سیاست فعالند
۲- تماشاگرها: کسانی که به حداقل در سیاست درگیرند
٣-بی تفاوتها: کسانی که در سیاست درگیر نمیشوند
با این مقیاس،رفتار مردم ایران در خصوص انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ به شرح زیر میباشد:در صدی از مردم حدود ده تا ۱۵درصد به صورت فعال و شبانه روزی پیگیر موضوع انتخابات میباشند این بخش مردم عمدتاً اعضاء نزدیک به گروههای سیاسی و طیفی از مدیران میانی کشور را تشکیل میدهند.بخش مردمی این طیف عمدتاً در مسایل نگرشی تکلیفی دارندوشرکت در مناسبات سیاسی و انتخابات را نه حق برای خود که یک فریضه و تکلیف بحساب میآورند اینان پای ثابت نمازهای جمعه و جماعت هستند و نگاهشان به تریبونهای رسمی بخصوص صدا و سیما و منابر مذهبی است.مسایل معیشتی،مشکلات اجتماعی،درگیریهای سیاسی،عملکرد مدیران سیاسی قادر به اخلال در عزم آنان نخواهد بود.رویکرد این گروه از مردم بیشتر اصولگرایانه میباشد و توانسته اند در طول تاریخ انتخابات در جمهوری اسلامی کفی از رأی را برای طیف اصولگرا ثابت نگه دارند.
بخش دیگر گلادیاتورهای سیاسی در ایران را اعضاءگروهها و مدیران بخشهای اجرایی کشور تشکیل میدهد.این طیف از شرکت کنندهها هم جزو فعالین به حساب میآیند اما رویکردشان متفاوت است اینان بر اساس میزان مصالح و منافع خود حاضر به مشارکت میباشند.دنیای این طیف هم دو رنگ بیشتر ندارد سیاه و سفید.
دنیای بدون ابهام، جایی که هر چیز خوب یابدو صحیح و غلط است.همه گروه و جریان دلخواه،خوب مطلق و جریان رقیب، بد مطلق میباشد.هیچ تلاشی برای افزایش آگاهی صورت نمیپذیرد.اطلاعات ناسازگار با مواضع اصلی، طرد و یا مورد تشکیک قرار میگیرد.بخش مهمی از گروههای فشار نیز در همین قالب قابل تحلیل هستند.
مسایل انتخابات توسط این طیف با حرارت تعقیب میشود.اطلاعات نا امیدکننده نسبت به میزان مقبولیت نامزد مورد نظر، شگرد رقیب و کار دشمن بحساب میآید.اما طیف گسترده ای از مردم را تماشاگران تشکیل میدهند.اینان انگیزه محکم برای مشارکت ندارند شرایط سیاسی،اجتماعی،اقتصادی نقش تعیین کننده ای در جهت گیری و تصمیم آنان ایفا میکند.این روزها وقتی به محافل مختلف سرک میکشی به خوبی در مییابی که انتخابات هنوز مسئله اکثریت مردم نشده است.تعداد بسیار کمی از مردم نسبت به سرنوشت انتخابات و نامزدهای محتمل پیگیر میباشند.
گفتمان اصلی این طیف از مردم را مسایل و مشکلات تشکیل میدهد مردم از سرانجام این افسار گسیختگی بازار میپرسند،مردم از شرایط سال آینده جویا میشوند گویا مردم رابطه معنا داری بین نتیجه انتخابات و وضعیت اقتصادی قایل نیستند ولی همین مردم از اتفاقات حول پرونده هسته ای به لحاظ میزان تاثیر در شرایط اقتصادی بسیار میپرسند و حاضر به اظهار نظر میباشند.
این اکثریت هیچ تعصب خاصی نسبت به گرایشهای حاضر در صحنه رقابت به خرج نمیدهند آنان به طیفی از رنگها معتقدند.بی رمقی انتخابات به دلیل آب نشدن یخ این طیف میباشد.البته هر اتفاقی قادر است در تصمیم و نوع جهت گیری این گروه از مردم موثر واقع شود. سکوت این طیف از مردم که بالای ۶۰ درصدرا به خود اختصاص میدهد برای فعالین سیاسی گمراه کننده و در مواردی هم موجب توهم بعضیها میشود.
درصدی از مردم هم بی تفاوت میباشند این طیف که بین بیست تا سی درصد را تشکیل میدهند، نسبت به همه تحولات سیاسی و اجتماعی داخلی بی تفاوت هستند این طیف که عمدتاً جزو طبقات متوسط به بالا میباشند نگاهشان به رسانههای رسمی نیست.اینان که به کوته بینان سیاسی معروفند کمتر اهل پیگیری اتفاقات و رخدادهای داخلی هستند تلاش دارند که دنیایشان را با دنیای سیاست جدا سازند ودورخودحصارمی کشند.
عمدتاً اهل تفریح و سرگرمی میباشند.وقت استراحت خود را در خانواده با اهالی خانواده و دوستان میگذرانند اهل تعقیب اخبار و روزنامه خواندن نیستند ترجیح میدهند که مسایل را از طریق غیره رسمی پیگیری نمایند. این بخش از مردم با کسی سر عناد ندارند در عین حال اهل دغدغه و درگیری هم نیستند.
بخشی از این طیف از نظر اقتصادی در شرایط مکفی بسر میبرند.سیاست را بازی اقلیت میدانند اینان به اصطلاح نه داخل عزا میباشند و نه شریک شادیها هستند عضویت و تعلق خاطرشان به کشور تنها به شناسنامه میباشد.خلاصه اینکه انتخابات به مسئله عمومی تبدیل نشده است درگیر کردن اکثریت مردم در انتخابات به هنر سیاستمداران بر میگردد.آنچه تاکنون از صدا و سیما دیده شده است اینستکه هیچ نشانی بر عزم جدی مبنی بر درگیر کردن مردم در انتخابات مشاهده نمیشود حال چرا ؟باید از اهلش سراغ گرفت.گویا بناست انتخابات تنها برای گلادیاتورها برگزار شود.
مردم سالاری:پیامبر(ص) منادی اخلاق و انسانیت
«پیامبر(ص) منادی اخلاق و انسانیت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم زهرا خانیانی است که در آن میخوانید؛ فردا مصادف با روزی است که محبوبترین و مهربانترین انسانها پا به عرصه وجود گذاشت. در برهه ای از زمان که تاریکیهای جهل و نامهربانی فضای جزیزه العرب را تیره و تاریک کرده بود جهان شاهد طلوع خورشیدی بود که بعدها فروغش موجب افتخار همه اعصار خصوصا پیروانش شد، مقدسی که به عنوان انسان کامل نمونه اعلای الگوی اخلاق و عطوفت بود و خوبیها در وجودش به حد کمال ظهور یافته و ترویج و ترفیع اخلاق و انسانیت سرلوحه برنامههایش بود به طوری که خود از همه در خوبی پیشی میگرفت و به واسطه این قابلیتها بود که سرآمد همه زمانها و مکانها شد و درس گذشت و ایثار را نه تنها به پیروانش بلکه به همه انسانیت آموخت؛ پیامبری که خداوند در قرآن از او با عنوان اسوه حسنه یاد میکند: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ ...» (احزاب ۲۱) «قطعا برای شما در (اقتداء به) رسول خدا سرمشقی نیکوست.»
اسوه کسی است که میتواند در همه ابعاد زندگی سرمشق قرار گیرد و میتوان او را به عنوان الگوی اخلاقی و عملی زندگی برگزید و رفتار و کردار خود را بر اساس موازین و الگوهای رفتاری او مورد سنجش قرار داد و تلاش خود را در جهت نزدیک کردن الگوهای رفتاری خود به او مصروف کرد و از همه مهمتر وقتی خداوند از کسی به عنوان اسوه و الگو برای زندگی یاد میکند به این معنی است که این فرد نمونه اعلای تبعیت در همه ابعاد زندگی است.
پیامبر در حدیثی هدف از رسالتش را تکمیل خوبیهای اخلاقی میداند: «اِنَّما بُعِثْتُ لِاُتَمِمَّ مَکارِمَ الاَخْلاقِ» پیامبر (ص) اسوه ای حسنه در اخلاق، عدالت، ساختن مدینه فاضله و گذشت است نمونه بارز گذشتشان زمانی است که بعد از غلبه بر کفار در جریان فتح مکه با وجود قدرت بر انتقام همه را بخشیدند، پیامبری که در کوچههای مکه بر سرش خاکروبه میریختند و باز او فردا به دیدارشان مشتاقتر از روز قبل بود. همه پیامبران مسیر حرکتشان در جهت بهبود اوضاع اجتماعی زمان خود و تحکیم بنیانهای اخلاقی بود چرا که اگر رعایت اصول اخلاقی و در نظر گرفتن وجدان انسانی در جامعه ای نهادینه شود سایر ابعاد زندگی افراد نیز خود به خود رشد و تعالی پیدا میکند و این وجدان انسانهاست که آنها را از ارتکاب به اعمال خلاف قوانین و قراردادهای اجتماعی باز میدارد.
اما اکنون حرف بر سر جهان اسلام و تک تک ما به عنوان مسلمان و افرادی که در یک جامعه با حکومت اسلامی زندگی میکنیم است، برخی از ما که عنوان اسلام را با خود به همراه داریم از رفتار و الگوهای رفتاری اسلامی دور شده ایم، به راحتی دروغ میگوییم، عدالت را زیرپا میگذاریم و برای حریمهای دیگران ارزش قائل نیستیم، دامنه گستردگی دین پیامبر اگرچه روزگاری سرزمین عرب بود اما بعدها در همه نقاط جهان توسعه یافت، گذشته از نگاه تعصب گرایانه دنیای غرب به اسلام و مسلمانان در برخی مواقع اعمال و عملکردهای کسانی که خود را به ظاهر به اسلام منتسب کردهاند، افکار عمومی جهان را به سمت دیدگاهی منفی نسبت به مسلمانان سوق میدهد و توهینهای گاه و بیگاه و جرات و جسارت برخی کشورها و جوامع بین المللی را نسبت به اصل دین و گاه ساحت مقدس پیامبر(ص) در پی داشته است که نمونه اخیر آن ساخت فیلم موهن بر ضد پیامبر بود.
پیامبری که منادی اخلاق و انسانیت، گذشت و رشد و شکوفایی بشریت و مخالف کشتار انسانها بوده است. از طرفی چند سال اخیر برخی کشورهای اسلامی در نقاط مختلف دنیا دچار تشتت و درگیریهای سیاسی و اجتماعی بوده و با چالش عمیقی نظیر طالبان، القاعده، درگیریهای سوریه، کشتارهای انتحاری در پاکستان، عراق، افغانستان و ... مواجه بوده و هستند که به نوعی با زندگی مسلمانان گره خورده و آرامش و امنیت آنها را در خطر قرار داده است.
برداشتی که این گروههای افراطی از اسلام و دین پیامبر دارند حتی ذره ای از آن در منش رفتاری پیامبر و دین او نبوده است و این حرکتها برداشتهای شخصی و افراطی گروههای تندرو از اسلام است افکاری که آبروی اسلام را در خطر میاندازند چرا که همیشه افکار عمومی جهان و روش رسانههای غرب این است که بیشتر از اینکه به اصل دین و اخلاق و منش بزرگان آن توجه داشته و در آنها تعمق و تفکر کنند به عملکرد پیروان یا به عبارتی کسانی که خود را منتسب به آن دین و مکتب میدانند توجه میکنند و در این برهه از زمان رفتار و اعمال مسلمانان و نزدیک شدن هر چه بیشتر آنها به اخلاق و عملکرد پیامبر (ص) میتواند در محکوم کردن این اعمال و نشان دادن چهره زیبای اسلام و پیامبر (ص) موثر واقع شود. حدفاصل تاریخ ولادت پیامبر به روایت اهل سنت (۱۲ ربیع الاول) و تشیع (۱۷ ربیع الاول) به هفته وحدت موسوم است.
اما به راستی چقدر ما به این موضوع باور داریم و با فردی غیر هم مذهب خود رفتاری معقول و منطقی و به دور از نگاه تعصب گرایانه داریم؟ در صورتی که پیامبر به امت واحده اعتقاد داشتند امروز گاهی شاخههای مختلف مذهب اسلام به جای تاکید بر وحدت، به گونهای رفتار میکنند که گویی از دو دین متفاوت بوده و تا این اندازه با هم تفاوت فکری دارند. پیامبر برای فروریختن پایگاه طبقاتی و ترویج برادری و برابری و عدالت مبعوث شده و سیره فردی، اجتماعی، سیاسی ایشان الگوی تربیتی برای همگان در همه حوزههاست.
حال قضاوت با خودمان است که چقدر عنوان مسلمان بودن را به یدک میکشیم و در حد شعار خلاصه شدهایم یا چقدر به معنی واقعی پیرو گوهر ناب اسلام بودهایم. به امید روزی که مدینه فاضله پیامبر (ص) در تمامی ابعاد تحقق یابد و تفاوت دیدگاهها، ملیت و رنگ موجب تحقیر یا جدایی انسانها از هم نشود چرا که خود پیامبر تقوی یعنی پرهیزکاری و خوب بودن و انسانیت را ملاک برتری انسانها دانستهاند.
آرمان:میلاد عدالت و اندیشه
«میلاد عدالت و اندیشه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمدتقی فاضل میبدی است که در آن میخوانید؛
ناگهان آمد ز حق شمع رسل
دولت انا فتحنا زد دهل
ازدرمها نام شاهان پرکنند
نام احمد تا ابد بر زر زنند (مولوی)
از آن جهت میلاد پیامبر(ص) را میلاد اندیشه باید گفت؛ زیرا پیامبران سمبل خرد کمال یافته آدمیانند و به تعبیر متکلمین، رسولان الهی در مقام عقل کل نشستهاند و از دیگر سو به فرموده امام علی(ع): «یکی از علل بعثت پیامبران، برانگیختن عقول خفته آدمیان است». میلاد پیامبر اسلام در روزگار و محیطی صورت گرفت که سراسرآن محیط و آن روزگار را، جور و جهالت و خشونت و عداوت فراگرفته بود و آتش جنگ میان قبایل خاموش نمیشد. چهار ماهی که توافق کرده بودند به عنوان ماههای حرام جنگ را فرو گذارند، آن هم گرانبهاترین چیزی که وجود خورشیدگونه پیامبر را در این محیط به تماشا گذاشت، اخلاق، اندیشه و عدالت در کنار هم بود.
سه واژهای که مردم با آن بیگانه بودند. در نگاه قرآن و تعالیم پیامبر، عقل و وحی دو مقوله تفکیکناپذیرند و این دو در کنار هم معنا میدهند. به همان میزان که نهاد وحی قداستپذیر است نهاد عقل نیز به عنوان پیامبر باطن از قداست، تفکیکناپذیر است و پاکترین گوهری که خداوند در ذات و نهاد انسان گذاشته، گوهر خرد است. بنابراین ولادت پیامبر اسلام یعنی زایش دوباره خرد در میان آدمیان خرد از دست داده یا از خرد گریخته که جز تعصب و تقلید از گذشتگان یا صاحبان قدرت راهی را برای حقیقت نمیشناختند.
مورخان، تاریخ دقیق ولادت پیامبر اکرم را مشخص نکردهاند؛ چرا که جزئیات این ولادت مبارک چندان روشن نیست و از جمله مسائلی است که نمیتوان به طور قطع درباره آن پاسخ داد. مورخین مستشرق آن را سال ۵۷۰میلادی دانستهاند. آنچه در میان علمای سنت مشهور است، ولادت رسول اکرم در ۱۲ربیعالاول سال عامالفیل است. اما سال عامالفیل چه سالی بوده ؟ باید با سال مسیحی مطابقت کرد که آنجا نیز مورد اختلاف است.
در هر صورت «طبری» از مورخین اهل سنت و «کلینی» از راویان شیعی قول دوازدهم ربیعالاول را اختیار کردهاند، اما غالب علمای شیعه ولادت پیامبر را ۱۷ربیعالاول دانسته و اقوال دیگری نیز در این باره وجود دارد که در اینجا مجال ذکر آن نیست. نخستین چیزی که مورخان و سیرهنگاران در ولادت نبی اکرم اسلام مورد اهتمام قرار دادهاند شناخت محیطی است که آن حضرت در آن جا تولد یافت و پس از ۴۰سال در آن محیط مبعوث به رسالت شد. و پیش از هر چیز شناخت اوضاع اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی مردم عربستان که در انحطاط محض بودند و خشم و خشکی طبیعت، فاصله طبقاتی و جهل و نادانی همهجا را فرا گرفته بود. علی(ع) در یکی از خطابههای خود شرایط زندگی و محیط عربستان پیش از بعثت را چنین بازگو میکند: «خدا محمد(ص) را فرستاد، تا جهانیان را از راه و رسمی که در پیش گرفته بودند بیم دهد و او را امین دستورهای خود قرار داد.
در آن حال شما ای گروه عرب بدترین دین را داشتید و در بدترین سرزمین زندگی میکردید. در بین سنگهای خشن و مارهای گزنده میخوابیدید، از آب تیره مینوشیدید، غذای خوبی نداشتید، خون یکدیگر میریختید، پیوند خویش را از نزدیکان میبریدید و با آنان ستیزه میکردید. بتها در میان شما بر پا بود و گناهان دست و بال شما را بسته بود» (نهجالبلاغه، خطبه ۲۶).
تاکید پیامبر در دوران رسالتش تعقل در کنار بردباری بود. حضرت در جملهای فرمود: «امرت بمداراه الناس کما امرت به تبلیغ الرساله؛ من [از طرف خدا] فرمان دارم تا با مردم سازش نمایم چنانکه فرمان دارم رسالت خویش را تبلیغ نمایم» و در جای دیگر فرمود: من حرم الرفق فقد حرم الخیر کله؛ هر کس از نرمش با مردم محروم است از تمام خوبیها محروم است». بنابراین ولادت پیامبر یعنی ولادت خرد و اخلاق و رواداری با مردم.
درکنار این اوصاف انسانی وصف عدالت باید گذاشت که از اهداف تمامی انبیاست. تحقق عدالت در سلوک پیامبر به اندازهای مورد اهتمام بود که در برابر دشمنان، برخورد خارج از عدالت را روا نمیداشت. جامعه ظلم گرفته را از جامعه کفر گرفته منفورتر میدانست. فقر و ناداری را در کنار کفر قرار داد. رسالت خود را باز کردن زنجیرهایی میدانست که ظالمان به پای بشر بسته بودند. «ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم» و در یک کلام وجود نازنین پیامبر کرامت بخشیدن به آدمی بود و آمده بود تا تاج کرامت را بر سر بنی آدم گذارد.
تاج کرمناست بر فرق سرت
طوق اعطیناک آویز برت
شرق: شمع رسل
«شمع رسل»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدتقی فاضلمیبدی است که در آن میخوانید؛روز، ماه و سال تولد پیامبر اسلام(ص) به طور دقیق مشخص نیست. عمده مورخین عمدتا آن را سال ۵۷۰ میلادی گفتهاند. محلی که پیامبر در آن زاده شد از نظر خلق و خوی اجتماعی یکی از بدترین مکانهای زمان خود بوده است. از طرف دیگر پیامبر اسلام در شرایط اسفبار و محروم خانوادگی زاده شد و رشد کرد. در شکم مادر بود که پدرش عبدالله در راه مدینه درگذشت.
در ششسالگی مادر خود آمنه را هم از دست داد و در دامن دایه رشد کرد. در ایام نوجوانی جد بزرگوارش عبدالمطلب، به دیار باقی شتافت و با اینکه عموهای متمولی داشت، تحت کفالت یکی از فقیرترین عموهایش یعنی جناب ابوطالب قرار گرفت بهگونهای که قرآن کریم نیز تصریح میکند، پیامبر گرامی اسلام علاوه بر نداشتن پدر و مادر در شرایط سخت مالی رشد کردهاند. یکی از سورههای کوچک قرآن یعنی «والضحی» اشاره به داستانهای کودکی پیامبر است.
سرزمین حجاز نیز خشک و سوزان بود و مردم اغلب از راه تجارت زندگی میگذراندند که آن هم در بیشتر ایام سال به دلیل وقوع جنگ، تعطیل میشد. با اینکه طوایف توافق کرده بودند در هر سال، چهارماه دست از جنگ بردارند، برخی حرمت این را هتک میکردند و آتش جنگ بر میافروختند. پیامبر برای گذران ایام، شتران ابوطالب را به صحرای خشک و عبوس مکه میبرد و روزها را به شترچرانی میگذراند.
این نوجوان باهوش و بافراست در درهها و کوهها و بیابانها به اندیشه فرومیرفت. طبیعت خشک، شتران گرسنه و کوههای سر به فلک کشیده عبوس، روح پیامبر را آزاد نمیگذاشت. همه چیز آن روزگار برای آن کودک ناآرام، نامطلوب بود. افتادن به پای بتهایی از جنس سنگ و چوب، چیزی نبود که آن نوجوان بافراست را مجاب کند. دیدن عدهای ثروتمند از تحصیل ربا در تجارت و تعداد زیادی محروم از نیازهای اولیه، او را بیقرار کرده بود.
شرایط بهگونهای بود که از اموال یتیم هم نمیگذشتند. بر همین اساس، قرآن سفارش به حفظ اموال ایتام کرده است. تفاوت طبقاتی، چنان فضا را تنگ کرده بود که عدهای به علت فقر، نوزادان خود را میکشتند که قرآن در نهی آن میگوید: «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکمْ خَشْیه إِمْلاقٍ.» دهها سفارش قرآن به انفاق و زکات برای این است که فقر از بین برود و مردم در تنگنای مالی نباشند. اینچنین بود که پیامبر، فقر را همپای کفر میدانست.
یکی از تحولات بزرگی که در روح بیقرار محمد(ص) پیش از بعثت به وجود آمد سفر او به شامات برای تجارت بود که به همراه عمویش صورت گرفت. این سرزمین امتیازات زیادی نسبت به حجاز داشت. آب و هوای آنجا بهتر بود، خرافات کمتر در بین مردم دیده میشد و خشونت و زمختی ساکنان مکه در آنجا کمتر دیده میشد. اگر کسی در سورههای مکی قرآن تدبر کند بهتر میتوان به محیط نامساعد آن روز حجاز پی ببرد. سخن در این است که آیا پیش از اسلام نشانی از سواد، تمدن و یکتاپرستی در سرزمین حجاز وجود داشته است؟
قانون:و یک لنگه چکمه گمشده...
«و یک لنگه چکمه گمشده...»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم سعید احمدی پویا است که در آن میخوانید؛«... آخر شب، وقتی شاگرد راننده داشت اتوبوس را تمیز میکرد و زیر صندلیها را جارو میکشید، لنگه چکمه را پیدا کرد. خواست بیندازش بیرون. حیفش آمد. فکر کرد چکمه مال بچهای است که تازه برایش خریدهاند. چکمه نو و نو بود. دلش میخواست بچه را پیدا کند و لنگه چکمهاش را بدهد؛ اما، بچه را نمیشناخت ـ روزی هزار تا بچه با پدر و مادرشان توی اتوبوس سوار میشوند و پیاده میشوند.
از کجا بداند که لنگه چکمه مال کدام بچه است؟...» و یک لنگه چکمه در داستان «چکمه» بهانهای میشود برای رفتن به جهان داستانی نویسندهای که چند نسل از کودکان این سرزمین با قصههایش، کودکی شان سپری شده است. هوشنگ مرادی کرمانی، با دستمایه قراردادن اتفاقات معمولی زندگی، خواننده کودک را با خودش همراه میکند و سعی میکند با بهرهگیری از آداب و رسوم متداول مردم، روایت را به پیش ببرد. دنیای داستانهای مرادی کرمانی، دنیایی ساده است.
انگار یک کودک، با زبانی ساده، قصه میگوید، اما در درون هر ماجرا، مضمونی است که روایت روی آن استوار شده است. «کودکان فقر» مضمون اصلی روایتهای داستانهایش است و شخصیتها در جدال با آن که خود را تعریف میکنند و خواننده با خلق و خوی آنها آشنا میشود. رنج در داستانهای مرادی کرمانی، درلابهلای دیالوگها و توصیفها، خودش را به خواننده تحمیل نمیکند، بلکه در خلال ماجراهاست که خواننده رنج شخصیت داستان را حس میکند و میفهمد که شخصیت داستان، در این موقعیت چه زجری را تحمل میکند.
این نگاه زیرپوستی نویسنده به رنج، به خاطراتش در کودکی بازمیگردد. کسی که درد و رنج را حس کرده باشد، آن را در دیالوگهای گلدرشت فریاد نمیزند، بلکه با ماجرایی ساده، آن را میسازد وبه مخاطبش نشان میدهد. طنز جاری در داستانهای مرادی، سبب تلطیف ماجراها میشود و تلخی روایت را با مضحکه موقعیت، به خواننده نشان میدهد. به عنوان نمونه دادن چکمه به پسری که یک پا بیشتر ندارد و البته چکمه مال پای راست بود و او پای راست نداشت!
شخصیتهای داستانهای مرادی، بسیار صبور هستند و خوی اعتراضی ندارند. شاید این به خصلت کویری نویسنده بر میگردد. آدمهایش با موقعیت خویش خو میگیرند و سعی میکنند آن را برای خود، قابلتحمل کنند. از سوی دیگر آدمهای داستانهایش، به خیر و خوبی تمایل بیشتری دارند و انگار رگههای شر در آنها بسیار کمرنگ است و در بزنگاه، نیمه خیر بر نیمهی شر پیروز میشود.
مرادی برای کودکان مینویسد و شاید برای کودکان باید دنیا پیراستهتر و بهتر از واقعیت جاری باشد. در داستان «چکمه»، لنگه چکمه پیدا میشود؛ شاید در واقعیت این لنگه چکمهها پیدا نشوند اما بهتر است برای لحظاتی در شادی کودکان سهیم شویم و خوشحال بشویم از یافتن این لنگه چکمه گمشده و از بودن این نویسنده دوستداشتنی.
بهار:میلاد رحمت و عشق
«میلاد رحمت و عشق»عنوان یادداشت روزنامه بهار است که در آن میخوانید؛از کوه که پایین میآمد، شوری در سر داشت. مسئولیتی را بر دوش نهاده بود که آسمان و زمین کمترین آن یعنی انسان بودن را تحمل نکرده بودند. تحمل و رنج انسان بودن در قیاس با رسالت پیامبری قطرهای است در برابر دریا. دریا دلی و پیامبر رحمت بودن تحمل این رسالت سنگین را آسان کرده بود. اما میدانست وقتی ندا آمد که «بخوان»، این خواندن ساده نبود، متن نبود، این خواندن رنج و دردی بود که باید نگاه انسانها را از زمین به ملکوت اعلی متحول کند و فاصله میان عرش تا فرش، میان زمین تا آسمان، میان خاک تا قدس را پر کند.
این میانه ایستاده بود و میدانست وظیفه خطیر و طاقتفرسایی را پذیرفته است که بخواهی دلبستگی و تعلق انسانها به خاک و زمین و فرش را متحول کنی و به سوی آسمان و قدس و ملکوت فرابخوانی. «بخوان»، یعنی پر کردن این فاصله و گسست. فاصله و گسست میان انسان برده میل و خواهش نفس و دنیای زر و زور و تزویر با بنده خدا شدن و گردن نهادن به عقل و عدالت و حکمت و تقوا. «بخوان»؛ یعنی یادآوری همان پیمان و عهدی که انسان در روز الست با خدای خویش بسته بود، «الست ربکم» و انسان گفت آری.
پیامبر این وظیفه را پذیرفت که همین «آری» را به یاد انسان بیاورد و انسان را به همان قول و پیمانی که بسته بود، بازگرداند. وقتی از کوه پایین میآمد و پیام معبودش را به یاد میآورد میدانست در این راه هم زیبایی فراخواندن انسان به حقیقت ازلی و ابدی و راهنمایی به راه درست پیش رو است و هم جان فسردن در این راه و تحمل صبر و شکیبایی و قراری که تا لحظه آخر و دیدارش با محبوب این رنج با او بود که چه بر سر امتش خواهد آمد.
این رنج را فقط وعده الهی میتوانست آرام کند که تو فقط مامور به ابلاغ رسالت هستی و وعده داده شد که به میانجیگری تو از دریای رحمتت بهره خواهند برد و پیامبر صبر کرد، صبری زیبا. از کوه که پایین میآمد میدانست چون خوانده بود. خواندن متن نبود. عشق بود.
دنیای اقتصاد:وقتی نرخ مبادلهای افزایش نمییابد
«وقتی نرخ مبادلهای افزایش نمییابد»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛یک سوال؛ چرا سیاستگذار کانال تخصیص ارز خود را از نرخ مرجع به نرخ مبادلهای تغییر داد؟ پاسخ بسی آسان است؛ زیرا به علت فاصله گرفتن نرخ رسمی با نرخ آزاد، منابع کافی برای متقاضیانی که میتوانستند از رانت قیمت رسمی و آزاد بهره ببرند، وجود نداشت.
عملا تخصیص ارز به قیمت رسمی نمیتوانست تاثیری بر روند افزایشی بازار ارز داشته باشد و باید بانک مرکزی ارز را به قیمتی نزدیک به قیمت بازار عرضه میکرد. از این زاویه بود که سیاستگذار به درستی تصمیم گرفت که قیمت مبادلهای تنها اختلافی ناچیز با بهای آزاد داشته باشد. اگر این اتفاق میافتاد و ارز کافی میتوانست به همه متقاضیان داده شود، دیگر لزومی نداشت که قیمت بازار ارز افزایش یابد و نشانهها از این حکایت دارد که همه تصمیمگیرندگان در مقطع معرفی ارز مبادلهای چنین برداشتی داشتند.
اما قیمت مبادلهای بر اساس تعریف اولیه خود نتوانست فاصله خویش را با قیمت آزاد حفظ کند و اکنون عملا قیمت مبادلهای از منظر ابزاری برای تاثیرگذاری بر قیمت بازار، وضعیتی را پیدا کرده است که زمانی نرخ ارز مرجع داشت و از همین رو دیر یا زود باید تغییری در آن داد و آن را نزدیک به بهای بازار آزاد کرد؛ زیرا عدم تعادلهایی که در ادامه در مورد آن سخن خواهیم گفت نخواهد گذاشت که بهای مبادلهای در این حد باقی بماند.
هر چه اختلاف بین ارز مبادلهای و بازار آزاد افزایش یابد، رانت بیشتر خواهد شد و تقاضا برای ارز مبادلهای بیشتر میشود. در واقع با افزایش رانت، عرضه و تقاضا در اتاق مبادله دچار عدم تعادلی میشود که در نهایت برای ایجاد تعادل باید قیمت افزایش و رانت کاهش یابد. اما به دلایل مختلف سیاستگذار نخواهد توانست به تدریج قیمت مبادلهای را افزایش دهد و در نتیجه این عدم تعادل آن قدر تداوم مییابد تا ادامه وضعیت موجود امکانپذیر نباشد و در نهایت مانند آنچه زمانی برای نرخ مرجع رخ داد و نرخ تازهای معرفی شد، سیاستگذار مجبور شود تا پله قیمتی دیگری را بنا نهد.
اما با افزایش رانت در طرف عرضه هر دو بازار مبادلهای و آزاد نیز تغییراتی رخ میدهد که عدم تعادلها را دو چندان میکند. با افزایش رانت و تقاضای بیشتر برای ارز مبادلهای، سیاستگذار با این پرسش مواجه است که ارز خود را به کجا اختصاص دهد؟ اگر بخواهد قیمت مبادلهای را افزایش ندهد و سیل متقاضیانی را که ارز میخواهند راضی کند، باید ارز را به اتاق مبادله بیاورد؛ اما این کار باعث میشود تا در بازار آزاد، عرضه کمتر شود و این عدم تعادل با افزایش قیمت آزاد جبران میشود.
به عبارت دیگر، هر چه فاصله بین بهای مبادلهای و آزاد افزون شود، وضعیت پیچیدهتر شده و تثبیت بازار دشوارتر میشود. به این شکل باید با پیروی از طرح اولیه، بهای مبادلهای اختلاف قیمت خویش را با بازار ارز حفظ کند. با این وجود وضعیت کنونی حکایت از آن دارد که بازار ارز دارای پتانسیلهای لازم برای تثبیت نیست. این مساله به همان عاملی برمیگردد که بارها و بارها این روزنامه در مورد آن سخن گفته است. عدم ثبات در بازار ارز تنها علامتی از وضعیت کلانتر است که طی آن، عاملان بازار ارز میخواهند تا جای ممکن از تبعات آن بر حذر باشند و میخواهند تا ارزش داراییهای خود را حفظ کنند. این یعنی آنکه تا عواملی که در چارچوب کلانتر موجبات بر هم خوردن بازار را فراهم آوردهاند، تخفیف نیابد، نمیتوان از طرحهایی که تنها در مقیاس بازار ارز طراحی میشوند، انتظار داشت که تثبیت را به همراه داشته باشند.
منبع: جام جم آنلاین
|