یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

همگی مقصریم - آرش لرستانی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۰ بهمن ۱٣۹۱ -  ۲۹ ژانويه ۲۰۱٣


انسان با توجه به خصلتهای فردی و اجتماعی خود و متناسب با پیشرفت علم و تاثیر گذاری بر جهان، دومینوی ظریفی را بوجود آورده که با لغزش هر کدام از اجزای آن کل ساختار فرو می ریزد.
یکی از مهمترین مبانی جامعه شناسی و سیاست، رابطه ی فرد و اجتماع است و این ترازو پیوسته دستخوش تغییرات شگرفی شده که هیچگاه تعادل روابط فوق را مبنا قرار نمی دهد بلکه فرد و اجتماع به ابزارهایی برای تحقق اهداف ریز و درشت سیاسی – اقتصادی تبدیل شده و علم نیز در این میان تنها به توجیه کننده و زینت دهنده ی آن خواستگاه ها بدل گشته است.
تاریخ به عنوان شاخه ای از علم با توجه به فاکتورهای غیرقطعی خود، یکی از چالش برانگیزترین مبانی علوم سیاسی و اجتماعی شده و با توجه به روایت و تفاسیر گوناگون آن به عنوان پایگاه حق گویی و حق خواهی اندیشه ورزان و کنشگران قرار میگیرد.
اکثریت کنشگران سیاسی – اجتماعی تاریخ را منوط به گذشته دانسته و تنها عده ی اندکی تاریخ فردا را نیز مکمل جامعیت تاریخ قرار می دهند. تاریخ وقتی که در بازه ی زمانی گذشته قرار می گیرد و سایر علوم در خدمت پیرایش آن مشروعیت پیدا می کنند، به روشنی معمای رابطه ی فرد و اجتماع برجسته تر شده تا جایی که اصالت تاریخ سنگ محک درستی هر اندیشه ای گشته است. شخصیت پرستی، طبقه پرستی، قدرت پرستی و... سکوهای پرتابی هستند که ما را به جایگاه بالاتر از فرد و اجتماع برده، تبدیل به الیت می شویم و به مردم از بالا نگاه کرده، به ظاهر خود را نماینده ی آنها میدانیم اما نمایندگانی که فولاد وجودشان آبدیده شده و می پنداریم که می توان انسان را غول کرد، ابرانسان منطق گفتارمان و حق تنها از دریچه ی دید ما تعریف می شود. آزادی و عدالت، دمکراسی و حقوق بشر چاشنی های مطبوعی هستند که ما را معطر کرده و بوی حق خواهی و حقانیتمان بسیار زیرکانه به مردمی که در رنج غوطه ورند، نوید فردایی بهتر را می دهد.
بیش از صد سال است که وارد عرصه ی نوین تفکر علمی شده ایم و همواره برای شعارهایی مبارزه می کنیم که رژیم های استبدادی نیز همان شعارها را سر می دهند. در برابر نیروی حاکم اجتماع که تنها سیستم حکومتی نیست، بلکه فقر و ضعف فرهنگی و انواع تبعیض نیز بر جامعه حکومت می کنند از "ما" در برابر "آنها" استفاده می کنیم. "ما" کیست و چه ویژگی هایی دارد؟
وقتی که "ما" همه ی مخالفان سیستم غالب خوانده می شود، "آنها" نیز دشمنان روشن "ما" هستند. اما در این "ما" آیا مردم نیز وجود دارند؟ آیا مخالفانی که در زندانها گرفتار شده اند بصورت واقعی نمایندگانی دارند؟ آیا "ما" اتحاد واقعی همه ی مخالفان برای سقوط دیکتاتوری و استبداد و توسل به اکثریت "ما" که همان مردم باید باشد برای انتخاب نمایندگان خود است؟ اگر این چنین است پس جنگهای زرگری و تهمتها و اتهامات به یکدیگر برای چیست؟ اگر واقعا مردم تاثیرگذارترین عامل انتخاب هستند برجسته کردن تاریخی که سراسر جهل و بی عدالتی است برای چیست؟ آیا کوروش و داریوش و... اتحاد آفرینند، آیا نوع مردم و نمایندگانشان بابک، مزدک، قاضی محمد، رئیس علی دلواری، شیر علیمردان، میرزا کوچک، ستارخان و باقرخان و... نیستند؟ بسیار تاسف آور است که سیستمهای حاکم از هر عنوانی برای استثمار مردم و به حاشیه راندن فعالان سیاسی – اجتماعی استفاده می کند و در برابر غیرخودیهایشان همیشه متحدند. اصول گرا، اصلاح طلب، پیرو خط امام و... همگی در اصل تبعیت از جمهوری اسلامی اتفاق نظر دارند در حالی که بسیاری از "ما" چه در برابر "آنها" و چه در برابر خود "ما" دچار لغزش و بدبینی شده اند.
تمامیت ارضی و اصالت تاریخ و مذهب اگر معیار حق است، پس دیگر صحبت از دمکراسی برای چیست؟ انسان آزاد و حقوق بشر در برابر تمدن چند هزار ساله ی مبهم چه معنایی دارد؟ اگر معیار پیشرفت و حداقل شرایط مسالمت آمیز را بر بستر قوانین حقوق بشری بگذاریم، به روشنی آشکار است که در وضع قوانین حقوق بشری و ایده هایی که افق روشنی را برای امروز ترسیم می کنند، هیچ اثری از تاریخ و اصالت تاریخی نبوده و سعی شده که قوانین فوق برای انسانهای جهان در شرایط و محیطهای گوناگون به عنوان معیار قضاوت و ارزش گذاری به کار گرفته شود و به جای ساختن ابرانسان و مدینه ی فاضله سعی می کنند انسان را همان گونه که هست بصورت فردی و در اجتماع بررسی و تحلیل کرده و با همین انسان عادی که زیر بنای تمام پیشرفتها و تلاشهاست، جامعه را به سمت آینده ای که انسان در آن دچار از خود بیگانگی نشود و همچنین به توهم موجود خیالی ساکن در مدینه ی فاضله دچار نگشته، و به سمت واقعیتی که قابل محاسبه ی حقیقی است، با توجه به تعادل ترازوی رابطه ی فرد و اجتماع تعریف کنند.
ملت، ملیت، قوم و... مرزهای فکری هستند که انسان برای معرفی هویت خود از آنها استفاده میکند و اگر همین واژگان به اصل آزادی و هویت انسان صدمه بزند – چه در بحث های موافقان و چه مخالفان – باید بدانیم که راه را اشتباه رفته ایم و باید در اندیشه ی خود و مخالفانمان تجدید نظر جدی کرده و همچنین بدانیم که تمام قراردادهای اجتماعی از قبیل حکومت، ملت، ملیت، قوم و ... تنها برای اتحاد و تسهیل ارتباط، ضمانت محدود نشدن آزادی و شکوفایی و بالا بردن بازده سیاسی – اجتماعی بوجود آمده اند و اگر از همین واژه ها و هر تعریف دیگری برای تباه کردن ارزش و حقوق انسان و حرکت به سوی کلی نگری و تک محوری استفاده کنیم بدون شک "ما" به وصله ی ناجور تبدیل شده که از صد فرسخی ناهمگونی آن پیداست.
وقتی که "آنها" با تمام امکانات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و اطلاعاتی سعی در تداوم و تثبیت و ترویج حاکمیت خود را دارند و با قدرت رسانه بصورت شبانه روزی مردم و جهان را بمباران اطلاعاتی می کنند و تئوریسین های "آنها" مدام به دنبال به روز کردن ابزار حاکمیت هستند، در مقابل "ما" چه عکس العملی نشان می دهد و آیا در برابر انسجام عملکرد "آنها" می تواند برنده ی جنگ نابرابر شد؟ و شاید با توجه به عکس العمل مردم و اعتراضات پس از ریاست جمهوری ۱٣٨٨، وقتی که "ما" نتوانست نیروی سیاسی جایگزین برای براندازی و تعویض حاکمیت را معرفی کند، "ما" تنها شعاری سوری و لفظی تشریفاتی است که خودخواهی و جهالت و انجماد و استبداد فکری را می پوشاند.
"چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید"

..................................
" کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن ... پی آواز حقیقت بدویم ".


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست