یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نامه سوم اصلاح‌طلبان به عسگراولادی منتشر شد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ بهمن ۱٣۹۱ -  ۶ فوريه ۲۰۱٣


نامه سوم ابراهیم اصغرزاده، الیاس حضرتی، سعید لیلاز، محمدجواد حق شناس، مسعود سلطانی فر، سید رضا نوروززاده، اسماعیل دوستی به حبیب الله عسگراولادی منتشر شد.
به گزارش ایلنا،متن این نامه به این شرح است:

برادر ارجمند جناب آقای عسکراولادی

با سلام و احترام

ایام مبارک دهه فجر را به شما و ملت شریف ایران تبریک و تهنیت گفته و برای روح بلند شهدای انقلاب اسلامی و معمار بزرگ آن امام خمینی "ره" تعالی درجات" خواهانیم.

با شما موافقیم که آداب گفتگو باید رعایت شود و تعامل در چارچوبی که حیطه های آن مشخص گردیده صورت گیرد.اما این امر ضرورتاٌ بدان معنا نیست که نمی توان از ظرفیت های موجود و حوزه های دیگری برای پرسمان سود نبرد.اما از طرفی می دانیم که باید مانند قهرمانی که جوانمردی را در رقابت برمی تابد وارد حریمی نشویم که طرف مقابل را به ظاهر خلع سلاح کرده و باده پیروزی و مستی سرکشیم.چه که اساساٌ محور گفتگوی ما با شما برد وباخت نیست.نمی خواهیم چیزی را اثبات و حقی را پایمال نماییم.شما نیز صابون رفتارهای کیهانی و جدیداٌ روزنامه ایران به تنتان مالیده شده و می دانید که چقدر این حربه ها غیراخلاقی هستند.امروزه هر که را می خواهند وادار به سکوت کنند از شیوه های تفتیش عقایدی بهره می برند.اینکه باید پاسخ را تنها با آری یا نه بدهی! این برای ما و شما زیبنده نیست.روشن است آن که می گوید به اجرای بدون تنازل قانون اساسی پایبند هستم به ولایت فقیه نیز که یکی از ارکان این قانون است پایبندی دارد.اما اگر مدل وزن کشی و محاسبات عدد و رقمی درمیان آید چگونه می توان صحت ادعاها را باور کرد.کدامیک به نظر شما پایبندی و تعهد بیشتری به قانون اساسی دارند.آنکه ادعای ولایتش گوش فلک را کر کرده بود و از هر ابزار غیراخلاقی برای حذف رقیبش سود برده و می برد یا آنکه به احترام حکم حکومتی جور مخالفت برخی از همفکرانش در مجلس ششم را به جان خریده بود؟ آنکه در مقام ریاست جمهوری علیرغم عدم اعتقاد به برگزاری انتخابات هفتم مجلس شورای اسلامی تن به خواست رهبری داد یا آن که به بهانه مخالفت با ابقای وزیرش یازده روز به حالت قهر در خانه نشست؟

تاریخ قضاوت خواهد کرد که پیش بینی های دوستان ما در جریان مناظره ها ی انتخاباتی تا چه حدی از صحت برخوردار بوده است.آیا باید این بلا بر سر شما و همفکرانتان می آمد تا آن سخنان را باور کنید؟

پس مهم ابراز زبانی نیست.مهم صداقت و درستی عمل است.اینگونه نیست که فکر کنیم سیاست عرصه عمل اخلاقی نیست.اتفاقاٌ سیاست، آن هم سیاست اسلامی باید متکی به ارزش ها و اصول متقن اخلاقی و انسانی باشد. ۱

در غیر اینصورت در لجن زار بی تقوایی و سیه رویی فرو می رویم.و مصداق تئوری معروفی می شود که هدف وسیله را توجیه می کند.

در باره ولایت فقیه نظر ما را خواسته اید.مثل آنکه یادتان رفته بنیانگزار ولایت فقیه چه کسی بوده است؟ حتماٌ رابطه معنوی و عملی جریان فکری ما با آن رهبر کبیر را به خاطر دارید.ما مفتخر به آن هستیم که همفکرانمان مورد وثوق کامل و اعتماد آن پیر سفر کرده بودند.نمی خواهیم نبش قبر نماییم اما در میان دهها مورد تذکرات و ایرادات امام به جریان منتسب به شما تنها به موضوع توانایی در اداره نانوایی اشاره می کنیم. اما از این گروکشی ها که مثلاٌ بفرمایید این را قبول دارید یا نه، به کجا می رسیم؟ ولایت فقیه ارزش متعالی و میراث با شکوه امام است.اما هم ما و هم شما می دانید که این نظریه یکی از مهمترین نظریات در فقه شیعه است که توسط امام خمینی (ره) احیا و اجرایی شد.

از سوی دیگر، چرا تلاش نمی کنیم که روح قانون گرایی و تمکین به روح قانون را در رفتارهای خود نهادینه نماییم.می پذیریم که روحیه تخطی از قانون تنها مختص ما و شما نیست.این امر به فقدان تربیت و تعامل تاریخی در استقرار قانون در کشور ما برمی گردد و تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله زیادی داریم.با این همه باید یادآور شویم که مهمترین دستآورد و میراث مشترک ملت ایران در فردای پیروزی انقلاب اسلامی پذیرش و تمکین به قانون اساسی است.این قانون ارکان و بنیان های مهم و مختلفی دارد که ولایت فقیه یکی از اصلی ترین آن ارکان است.آن مردمانی که در رای به قانون اساسی با رغبت و اشتیاق آن را پذیرفته اند تمامی قانون اساسی را بدون تنازل و بدون ترجیح بندی به ماده ای دیگر و یا نومن به بعض و نکفر به بعض پذیرفته اند.ما به قانون اساسی پایبندیم و ولایت فقیه بخشی از این قانون است.تلقی ما این است که دیگر بخشهای قانون اساسی هم به همین اندازه دارای اهمیت هستند.حال از شما می پرسیم چرا شما و دوستانتان آنقدر که به برخی ارکان قانون اساسی تاکید دارید به بخش های دیگر از جمله مواد مربوط به حقوق ملت و موادی که مسئولیت های مربوط به حاکمیت در برابر ملت را تاکید می کند پافشاری نمی کنید؟ آیا همانگونه که برخی از همفکران شما در تلاشند تا با روشی نادرست و رندانه امکان گفتگو و فعالیت از ما و دوستانمان را با انگ ضدولایت فقیه بگیرند، شایسته است ما هم شما و آنها را ناقضین و مخالفین حقوق ملت بدانیم؟

۲

قانون اساسی میراث مشترک ملی و مذهبی ماست.این قانون عصاره استقرار نظام دینی در ایران است.اما این قانون هم وحی منزل نیست و دیدیم که چگونه به درخواست مردم و تایید امام دچار بازنگری شد.این فرض را می پذیرید که اگر باز مردم بخواهند می توانند آنرا تغییر دهند.آنچه در این میان از نظر ما قطعی است رای و نظر مردم است.ما بر خلاف برخی آقایان رای مردم را زینتی نمی دانیم.ما در غیاب امام معصوم، حجت فعلیت یافتن هر حکم و نظری در حوزه سیاست را منوط به قبول نظر مردم می دانیم.شما نیک می دانید که امام اول و دوم ما دقیقاٌ بر اساس همین فرض مقبولیت مردمی یکی ۲۵ سال خانه نشین و دیگری تن به صلح به معاویه داد.مگر این کلام حضرت امیر در زمان بیعت در مدینه را فراموش کرده ایم که فرمودند:" لولا حضورالحاضر و قیام الحجه بوجودالناصر و ما اخذالله علی العلما ان لا یقار......... هر حکومتی تنها می تواند به خواست و اراده ملت مستقر شود.اقتدار را باید حق اخلاقی حکومت کردن معنا کرد. هنوز طنین رسای امام در بهشت زهرا را فراموش نکرده ایم که حتی اگر پدران ما برای دوران خود حکومتی را انتخاب کرده اند این لزوماٌ نمی تواند برای نسل های بعد اعتبار داشته باشد. فارغ از مجادلات حقوقی این نظر،آیا معنایی جز پذیرش رای و نظر مردم در بالاترین درجه داشته است؟

باید در اینجا یادآوری شود که همین قانون اساسی زمینه های نظارت مردم بر تمام ارکان را فراهم دیده است.تمام مناصب در جمهوری اسلامی چه مستقیم و غیرمستقیم با رای و نظر مردم انتخاب می شوند.فارغ از شیوه اجرا و روش این کار، از منظر تئوری قانونگزار پذیرفته که حتی رهبر نیز با نظر غیرمستقیم مردم انتخاب می شود و مجلس خبرگان از سوی مردم این مهم را در اختیار دارند.اگر رای و نظر مردم بی اعتبار بود چرا در قانون اساسی برای مجلس خبرگان حق نظارت و در صورت ضرورت و ساقط شدن ارزش های مورد تایید در قانون اساسی در رهبر مستقر،اجازه برکناری وی را دارا هستند؟هر تعبیر و برداشت دیگری در باره ولایت فقیه با میراث امام در تعارض است.هر امری منوط به رای و خواست مردم است و این امر تنها از بستر یک قرارداد اجتماعی که اکثریت جامعه صحت و امکان تحقق آن را پذیرفته اند امکانپذیر است.حکومت بازتاب اراده و خواست مردم است.اما باید با صراحت بفرمایید که جایگاه جمهوریت در این تفکر کجاست؟ مردم صاحبان اصلی این کشور هستند.هرگونه تردیدی در این باره به مثابه نادیده گرفتن روح قانون اساسی است و تاوان عدم درک آن بسیار سخت خواهد بود.

٣

برادر عزیز!

در باره تندروی ها و مرزبندی با طیف برانداز اشارتی داشته اید.ما هم با شما موافقیم که دوطرف، بلکه اکثر کسانی که در این سال ها در ایران فعالیت سیاسی داشته اند به این بیماری- تندروی- و آفت گرفتار آمده اند.این حتی منحصر به ما و شما هم نیست.آیا اپوزیسیون خارج از کشور که به ظاهر آزادی عمل هم دارد با اعتدال و میانه روی و خردورزی رفتار می کنند؟ آیا آنها در سابقه خود تندروی، رادیکالیسم، جنگ مسلحانه و کشتار مردم بیگناه در کارنامه خود ندارند؟ اگر قرار است جامعه مطلوبی داشته باشیم همه ما باید به نقد نظری و عملی خود بپردازیم.

اما اینک تمرکز ما بر گذشته نیست.باید تنها از گذشته پلی به سوی آینده زد و از خطاها و سوء تدبیرها اجتناب کرد.مثلاٌ از شما که عضو باسابقه هیئت منصفه مطبوعات هستید می پرسیم.آیا در سالگرد انقلاب اسلامی نحوه برخورد با تعدادی از روزنامه نگارمان و حمله شبانه به مطبوعات اصلاح طلب کاری سنجیده و خردمندانه است یا تحمیل هزینه ای گزاف به ساحت نظام و ارزشهای انقلاب اسلامی در باب آزادی بیان و آزادی حق تبادل اطلاعات.

اما چه کسی است که می تواند ادعا کند که هم می توان اصلاح طلب بود و هم برانداز! مفهوم اصلاح طلبی همانگونه که در ذاتش هویداست با هر رادیکالیسم و انقلابی گری و البته تغییرات ساختاری در تعارض است.اگر غیر این باشد که نمی توان نامش را اصلاحات گذاشت!

براندازی سر دیگر طیف افراط و تندروی در داخل است که در نامه قبل بدان اشاره داشته ایم و نیازی به تفسیر بیشتر نیست.

جناب عسکراولادی!

رفتارهای خارج از عرف و اردوکشی های خیابانی پسندیده نبوده و نیست.بی تردید در انتخابات ٨٨ رفتارهایی بروز کرده که چندان قابل دفاع نیست.اما شما بگویید آنچه در کهریزک با فرزندان مردم روا داشته شد درست بود؟ رفتار و حمله وحشیانه برای بار دوم به کوی دانشگاه زیبنده بود؟ جالب است که به معلول ها اشاره دارید اما یا عامداٌ یا سهواٌ چشمان خود را بر علل اصلی بروز بحران می بندید.البته ما وضعیت شما را درک می کنیم و از محدودیتهای شما باخبریم ۴

دردناکتر اینکه در تمام آن حوادث تلخ رهبر انقلاب واکنش نشان داده و آن را جنایت نامیده اند.اما افکار عمومی از خود می پرسد چگونه است که دانشجویی برای انجام تظاهرات مسالت آمیز حکم های سنگین قضایی می گیرد و متهمان اصلی کهریزک نه تنها محاکمه نمی شوند بلکه همچنان منشا فسادهای بزرگ برای نظام اسلامی هستند.

جناب عسکراولادی!

بر اساس ماده ۲۷ قانون اساسی شرکت در تجمعات مسالت آمیز بدون اخذ مجوز آزاد است.آیا به قول مسئولان انتخابات، آن ۱۴ میلیونی که به مهندس موسوی رای داده بودند حق هیچگونه اعتراض مسالمت آمیزی نداشتند؟ آیا راهپیمایی باشکوه و مدنی مردم تهران که به گواه شاهدان بیش از ٣ میلیون نفر در آن با کمال آرامش شرکت کردند، کاری خلاف مصالح نظام بود؟ در راهپیمایی مذکور حتی یک نفر شعار نداد.هیچ اعتراضی جز در قالب سکوت صورت نگرفت.مردم ایران بلوغ و نجابت خود را در آن اعتراض بزرگ نشان دادند.اما طرف مقابل چه کرد؟ آیا از خود تا حال پرسیده اید که رفتار صدا و سیما در آن بحران چگونه بوده است؟ رفتار نهادهای نظامی و امنیتی چگونه بوده است؟ همانگونه که تظاهرات بعدی و آشوب ها و درگیری های متعاقب آن مسئولیت زا است،در پاسخ به سوال شما باید گفت، برخوردهای خشونت آمیز با مردم در خیابان نیز تحت هر عنوانی نیز مذموم و محکوم است. شما که به شایستگی از حکومت دینی سخن گفته اید، برخی رفتارها را مقایسه کنید با رفتار امام ما در شنیدن خبر تعرض به خلخال زنی یهودی در شهر انبار!

اما برادر عزیز! چرا نمی خواهید بپذیرید که موضع گیری نهادهای مجری و ناظر انتخابات در سال ٨٨ موجب بروز ابهاماتی گردید.چه لزومی داشت که با همه حمایتهایی که از رئیس جمور صورت می گرفت، مقاماتی که مسئولیتشان در انتخابات ایجاب می کرد که بیطرفی خود را حفظ نمایند وارد این کارزار شوند؟ مثلاٌ واجب بود که برخی از اعضاء شورای نگهبان به نفع یک کاندیدا سخنرانی نماید؟ آیا در این کشور سخنرانان و حامیان دیگری وجود نداشتند؟

شما بهتر می دانید که در برخی کشورها برای پرهیز از اینگونه شائبه ها، رئیس حکومت، دادستان عالی، فرماندهان ارتش حتی حق شرکت در انتخابات را ندارند، از این باب که مبادا شائبه طرفدای از کاندیدای خاصی به ذهن متبادر شود. ۵

ما در برابر برخی بی قانونی ها سکوت کردیم.اما شما چرا در برابر واژه خس و خاشاک سکوت کردید؟ آیا آن ۱۴ میلیون شایسته این بی احترامی بودند؟ ما در برخی موارد درست عمل نکردیم.اما شما در برابر وجدان خود پاسخ دهید آن مظلومانی که هزینه های سنگین دادند و اراده ای هم برای دفاع از حقوقشان وجود نداشت باید چه می کردند؟

ضمن تائید تاکید حضرتعالی بر حفظ حقوق حاکمیت ولی حقوق حقه مردم چیزی نیست که در سایه حقوق حاکمیت بی رنگ شده و اصالت خویش را از دست بدهد. مخصوصا مردمی که امکانی برای دفاع از حقوق پایمال شده خویش نداشته باشند.مهم حمایت از مردمی است که امکانی برای دفاع از حقوق پایمال شده خود ندارند.اما به نکته جالبی اشاره داشتید.اینکه در این ۱۰ سال اقبال مردمی به اصول گرایان شده است.و اصلاح طلبان ظرفیت پذیرش این امر را نداشته اند.شما را انسان با اخلاقی می شناسیم. واقعاً به این سخنان باور دارید؟ اینکه در این ۱۰ سال اقبال مردمی با شما و همفکرانتان بوده؟ اصول گرایان در ۱۰ سال اخیر همواره در انتخاباتی بدون رقیب مسابقه داده اند.از انتخابات هفتم مجلس به این سو همواره اصلاح طلبان را رد صلاحیت کرده اند.اینک که با شما سخن می گوییم بخش زیادی از دوستان ما در زندان هستند. فضا برای هرگونه فعالیت سیاسی روز به روز محدودتر می شود.به این می گویید اقبال مردمی؟

با تمام تنگناها و محدودیتها در همین انتخابات پیش روی ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا، اگر امکان حضور اصلاح طلبان را با شرایط عادلانه فراهم شود.آنگاه پاسخ خود را خواهید یافت.اصول گرایان تنها در انتخابات شورای دوم شهرها که با قهر مردم روبرو گردید و به پای صندوق ها رای نیامدند، توانستند با کسب یک دهم آرا در مقایسه با ادوار پیش، به صورت دمکراتیک برنده شوند.

حتی در انتخابات ریاست جمهوری ٨۴ مجموع آراء ریخته شده به سبد اصلاح طلبان در مقایسه با مجموع سبد آرای اصول گرایان به طرز فاحشی بالاتر بود.اصول گرایان باید خوشحال بوده باشند که آن موفقیت تنها به دلیل تنوع کاندیداهای اصلاح طلبان محقق شده بود.

به هر حال اگر از این پایگاه اجتماعی اطمینان دارید، این گوی و این میدان.

۶

برادر بزرگوار ما!

از شوکت و عظمت ایران عزیز سخن رانده اید که سخن حقی ایست و البته جای شکر دارد که می پذیرید وضعیت در حوزه های اقتصادی، مدیریتی و بین المللی خوب نیست! همین اندازه هم جای شکر دارد.اما باید یادآوری کرد که این دولت اصول گرا، بالاترین تخلفات قانونی و تخطی های فراوان و بی نظیری در عبور از مصوبات قانونی و مصوبه های مجلس و از همه مهمتر قانون اساسی دارد. کافی است تا به رفتارهای ایشان با نهادهای قانونی مخصوصاٌ مجلس شورای اسلامی نگاهی بیاندازید. اما مساله در اینجا نیست.مهم نوع راهبرد به مدیریت کلان اداره کشور است.ما دارای توان موشکی بازدارنده و از نظر نظامی قدرت اول آن هستیم که جای شکر دارد. اما ضمن افتخار به دست آوردها و زحماتی که در حوزه های نظامی و علمی بدست آمده باید از خود پرسید، آیا انقلاب اسلامی برای ورود به عرصه رقابت های نظامی پدید آمد؟ انقلاب برای این تحقق یافت تا بهره بهتری از مواهب دین اسلام وآزادی های سیاسی و مدنی و عدالت اجتماعی ببریم.شما نیک می دانید که شاخص های قدرت در جهان تغییر کرده است.دیگر با نگاه به زرادخانه های یک کشور در باره قدرت آن داوری نمی کنند.مثال روشن آن کشورهای کره شمالی و جنوبی هستند.اولی دارای قدرت نظامی بالا و هسته -ای است. در عوض، مردمانش از قحطی و گرسنگی در حال عسرت و فشارهستند و کشورشان پادگان بزرگ نام دارد.دیگری با امکانات نظامی محدود، جزء ۱۰ کشور در باشگاه تریلیون دلاری هاست.به سرنوشت مالزی بنگرید.در طول سی سال گذشته چه اتفاقی در این کشور روی داده که به یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی منطقه شرق دور بدل شده است.قدرت یک کشور به رفاه و رضایتمندی مردمانش می باشد. به ارزش پول ملی، شاخص های اشتغال و رفاه و تامین اجتماعی مربوط می شود.چرا راه دوری برویم، مگر اتحاد جماهیر شوروی سابق رقیب غرب در مسابقه تسلیحاتی و رقابت های فضایی نبود؟ آنها بزرگترین اشتباهشان این بود که در اولویت های خود ناخواسته و یا زیر فشار غرب تغییر داده بودند.از اولویت اول رفاه و افزایش ثروت و توسعه اقتصادی به اولویت دیگری با عنوان رقابت تسلیحاتی و فضایی دست یافتند.از نتیجه این اقدام حضرت عالی بهتر اطلاع دارید.ما باید کاری کنیم که هرکس گذرنامه ایرانی را می بیند به آن احترام گذارد.راه نیل به این مهم نیز جنجال آفرینی و غوغاسالاری نیست.امروز در امر اشتغال با فاجعه روبرو هستیم.نرخ تورم بر اساس شاخص های رسمی نزدیک سی درصد و بر اساس آمارهای واقعی بیش از این می باشد. بانکها در حال ورشکستگی هستند.شاخص فلاکت رکوردی بی سابقه زده است.

۷

اما شگفت انگیز است که اجازه دهیم دروغی بزرگ و روشن – از فرط تکرار- به عنوان حقیقت، حتی در نظر بزرگوارانی چون شما جا بیفتد. هر اقتصاددانی می داند که تورم یک ضربه بزرگ دولت ها به فرودست ترین و محرومترین اقشار هر کشور است.به نظر جنابعالی آیا این درست است که شبانه از جیب محرومان برداریم و بامدادان با دمیدن در بوق و کرنا و با اهداف انتخاباتی روشن، همان یا بخشی از آن را به عنوان عیدانه به خودشان بدهیم؟ آن هم در حالی که تولید ثروت متوقف شده، چراغ اشتغال،رو به افول است بهره وری واژه ای است فراموش شده.....؟.

با این همه با این نظر شما موافقیم که در دوران دولت فعلی فاصله طبقاتی کمتر شده است.تفسیر ما از این سخنان چنین است.این دولت دست به هدم کامل طبقه متوسط زده و با گسترش فقر، طبقه متوسط را به طبقه پایین نزدیک کرده است.در حالی که باید عکس این امر اتفاق می افتاد.حال با یک روش ساختاری برای گسترش فقر برای همه آحاد جامعه روبرو گشته ایم.

با این همه بر این باوریم که شما وضعیت را بهتر می دانید اما معذوریت های شما نیز قابل درک است!

جناب عسکراولادی!

با این همه نمی توان تنها از گذشته و تلخی ها سخن راند و راهی به سوی آینده تعبیر نکرد.ایران کشوری استثنایی با مردمانی بزرگ است.چنانچه هر چه زودتر از سیاست های غلط دست کشیم ضرر نکرده ایم.ما نمی- توانیم بدون توجه به عرصه تحولات منطقه ای و بین المللی افق جدیدی را برای سال ۹۲ ترسیم کنیم.یکی از مهمترین راهها برای گذر از بحران ها بازگشت و اعتماد به مردم است.این تفکر باطل و خطرناکی است که عده ای تصور می کنند با ایجاد امنیت ظاهری می توانند مسائل را حل نموده بر مشکلات فایق آیند.انتخابات آتی می تواند پیوند دهنده مجدد قلوب و نوعی حرکت به جلو مبتنی بر آشتی عمومی باشد.این انتخابات می تواند قواعد و استاندارد انتخاباتی را زنده و به تمام گروههای وفادار به قانون اساسی امکان رقابتی شفاف و رقابتی دهد.چنین انتخاباتی می تواند موجب تضمین ثبات و امنیت داخلی و خارجی کشور باشد.مردم را دلگرم نموده و آنها را به پای صندوق های رای آورده، ثبات و منافع ملی را تضمین کند.بدیهی است دولتی برآمده از انتخاباتی همه گیر و سالم می تواند با پشتوانه قوی به مذاکره با قدرت های خارجی برای حفاظت و حضانت از منافع ایران اسلامی در تمامی حوزه ها بپردازد.

ما به سهم خود برای تحقق چنین شرایطی دستان خود را به سوی شما و هر دلسوز و علاقمند به اعتلاء اسلام وایران دراز می کنیم.

در پایان باید اذعان نماییم، در شرایطی که بوق وکرنای جنجال آفرینان بلند است، شما دست به کار بزرگی برای تداوم این گفتگوها زده اید.تاریخ از این منش به نیکی یاد خواهد کرد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست