بحران اکولوژیک ،سرمایه داری و آلترموندیالیسم
یک دیدگاه اکو سوسیالیستی میشل لوی - برگردان: محمدتقی برومند (ب. کیوان)
•
اکوسوسیالیسم چیست؟ مسئله عبارت از یک جریان اندیشه و کنش اکولوژیک است که آزمون های اساسی مارکسیسم را ضمن آزاد کردن آن از ضایعه های تولیدگرایی اش از آن خود می کند. برای اکوسوسیالیست ها منطق بازار و سود، همان طور منطق اقتدارگرایی بوروکراتیک از میان برخاسته «سوسیالیسم واقعی» با نیازهای حفظ محیط زیست طبیعی ناسازگارند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۹ بهمن ۱٣۹۱ -
۷ فوريه ۲۰۱٣
بحران اکولوژیک سیاره ای با پدیده دگرگونی جوی چرخش قطعی پیدا کرده است. نخستین ترازنامه منفی عبارت از این است: همه چیز بیش از پیش شتاب می گیرد. انباشت گاز کربنیک، بالا رفتن درجه حرارت، ذوب شدن یخ های قطب ها و «برف های همیشگی»، خشکسالی ها، جاری شدن سیل ها: کوتاه سخن، همه چیز شتاب مندانه، پیش می تازد. ترازنامه های دانشمندان به محض این که مرکب سندهای شان خشک می شود، بسیاری از خوش بینی های شان رنگ می بازد. اکنون آن ها برای پیش بینی های ده، بیست، سی سال آینده به دوربین های بسیار پیشرفته توسل می جویند. به این ها باید برخی خطرهای کم تر بررسی شده را افزود که البته، خطر برانگیختن جهش کیفی در زمینه تأثیر فشار ولغزش کنترل ناپذیر گرم شدن سیاره را در بر دارد. ۴۰۰ میلیارد تن گاز co۲ اکنون در یخبندان دایمی محبوس اند. این توندرای یخ بسته که از کانادا تا سیبری گسترش یافته، اگر یخچال ها رفته رفته ذوب شود، چرا یخبندان دایمی ذوب نشود؟ به تقریب سناریوی بدتر ، یعنی درجه حرارتی فراتر از ۲-٣ درجه وجود دارد. دانشمندان از برپایی جدول های فاجعه بار می پرهیزند. بدیهی است ، اکنون از خطرهایی که در کمین ماست، آگاهیم: بالا رفتن سطح دریا و جاری شدن سیل ها نه فقط در داکا و دیگر شهرهای کنار دریای آسیا، بلکه هم چنین در لندن و نیویورک، کویری شدن منطقه ها در مقیاس بسیار بزرگ، نبود آب آشامیدنی، فاجعه های پی در پی «طبیعی» (گردبادها، سونامی ها و غیره) در شمار این خطرها هستند.در این زمینه می توان فهرست بلندی پیش رو نهاد و در سطح معینی از گرما- در مثل شش درجه- آیا زمین برای نوع ما سکونت پذیر خواهد بود؟ شوربختانه، ما سیاره یدکی در کیهان شناخته شده ستاره شناسان در اختیار نداریم.
بحران اکولوژیک و دگرگونی جوی
پاسخگوی این وضعیت بی سابقه در تاریخ بشریت کیست؟ دانشمندان «انسان» را پاسخگو می دانند. این پاسخ درست است، اما اندکی کوتاه است: انسان هزاران سال است که روی زمین زندگی می کند؛ اما تمرکز co۲ تنها طی چند دهه رفته رفته به یک خطر تبدیل شده است. به عنوان مارکسیست پاسخ ما این است: این خطا بر عهده سیستم سرمایه داری، منطق پوچ و نا عقلانی توسعه و انباشت بی انتها و تولیدگرایی آن به وسوسه جستجوی سودها است.
بنابر این، پیشنهاد ها، راه حل ها، بدیل های پیشنهادی توسط «مسئولان» نخبگان سرمایه دار مدیر، کدام اند؟ . در این باره کم گفته شده است که آن ها در بلندای مصاف نیستند. گاهی آن ها نزدیک به چیز خنده دارند؛ وقتی می گویند در واپسین نشست گروه ٨ (ژوئن ۲۰۰۷)، این دیدار ساختگی قدرت های جهان خودنمایانه تصمیم گرفت با موافقت ژرژ بوش، اتحادیه اروپا، ژاپن و کانادا – آلوده کنندگان مهم سیاره – پیشنهاد کاهش انتشارهای گاز co۲ را «به طور جدی مورد توجه قرار دهند» . آیا این شگفتی انگیز نیست؟ وانگهی نیکولا سارکوزی با هیاهو از متقاعد شدن ژرژدبلیو بوش در گنجاندن واپسین قید «به طور جدی» را در قطعنامه تبریک گفته است» .
یک نمونه روشنگر دیگر: آب شدن یخچال های منطقه های قطب شمال بسی بیش از پیش بینی ها شتاب گرفته است؛ به طوری که واپسین بررسی های علمی (در اکتبر ۲۰۰۷) ذوب شدن کامل آن ها را نه بیش از ۲۰۵۰، بلکه نزدیک به ۲۰۲۰پیش بینی می کنند! این رویداد نتیجه های فاجعه بار خواهد داشت. از یک سو، یک نتیجه، پس رفتن مواد تغذیه است. وانگهی در حالی که یخ مانند آینه گرمای خورشید را باز تاب می دهد، دریا یا زمین آن را جذب می کنند و بدین ترتیب دگرگونی جو را شدت می دهند. از سوی دیگر، خطر ممکن بالارفتنِ سطح دریا، همه کشورها را در آب فرو می برد (بنابر گزارش اتحادیه اروپا یک خطر دایمی در کمین هلند است) . بنابر این، دولت های هم مرز منطقه، ایالات متحد، روسیه و کانادا چه خواهند کرد؟ آن ها پیرامون لشکرکشی نظامی میهن پرستانه! نقشه منطقه های فرمانروایی مربوط شان به منظور بهره برداری آینده از نفت که اکنون زیر یخچال ها مدفون اند، با هم در کشمکش اند.
موافقت های کیوتو، گفتار دولت های (بورژوایی) «آگاه» تر از دیدگاه اکولوژیک چه می گویند؟ دستگاه مرکزی آن، «قرار داد حقوق انتشار» کارکرد حزن انگیز – خنده داری را برملا کرده است: سهمیه های انتشار که توسط «مسئولان» تقسیم شد، آنقدر سخاوتمندانه بود که همه کشورها سال ۲۰۰۶ را با مازادهای مهم «حقوق انتشار» سپری کردند. نتیجه: بهای هر تن co۲ از ۲۰ یورو در ۲۰۰۶ اکنون به کم تر از یک یورو سقوط کرد. . . هم چنین باید از واپسین داروی معجزه که توسط بوش و لولا پیشنهاد شد و مورد توجه اروپا قرا گرفت یاد کرد که عبارت از جانشین سازی نفت توسط سوخت های کشاورزی است که به هر رو رو به پایان است. غله ها یا ذرت بیش از تأمین کردن غذای مردمان گرسنه جهان سوم ذخیره های اتومبیل های کشورهای ثروتمند را تشکیل می دهند. بنابر گزارش فائو (سازمان مواد غذایی و کشاورزی) سازمان ملل متحد،قیمت غله ها اکنون به علت تقاضای زیاد سوخت های کشاورزی به طور چشمگیر افزایش یافته است، در حالی که میلیون ها افراد کشورهای فقیر از گرسنگی رنج می برند. وانگهی، تولید این سوخت ها که مستلزم بارور کردن ها، آفت کش ها و غیره است، به اندازه انرژی های فسیلی خطر تولید گاز co۲ را دارد.
گستردگی و کرانمندی های اکولوژی
کمک مهم اکولوژی آگاهی یافتن ما از خطر هایی بوده و هست که سیاره را به دلیل شیوه کنونی تولید و مصرف تهدید می کنند. رشد بالا رونده یورش ها به محیط زیست و خطر فزاینده گسست موازنه اکولوژیک سناریوی فاجعه باری را تصویر می کنند که خود بقای زندگی بشر را به پرسش می کشند. ما با یک بحران تمدن روبروییم که نیازمند دگرگونی های بنیادی است.
مسئله این است که پیشنهادهایی که توسط اغلب سازمان های نا دولتی (ONG) و جریان های فرمانروای اکولوژی سیاسی اروپا ارائه شده، بسیار نا رسا هستند، یا به بن بست هایی می انجامند. ضعف اساسی آن ها نا آگاهی از پیوستگی ناگزیر میان تولیدگرایی و سرمایه داری است. این نا آگاهی به پندار «سرمایه داری خا ص» یا اصلاح های شایسته کنترل کردن «زیاده روی» ها ی آن (در مثل مانند مالیات های زیست بومی ( Ecotaxes می انجامد. به بیان دیگر، آن ها که بنا بر اقتصادهای بوروکراتیک دستوری، تولیدگرایی غربی را به دستاویز تقلید به کار می گیرند، دوشادوش سرمایه داری و «سوسیالیسم»، چونان گونه های همان مدل- به برهانی باز می گردند که پس از فرو پاشی «سوسیالیسم واقعیِ» ادعایی بسیاری از فایده مندی خود را از دست داده اند.
اکولوژیست ها اشتباه می کنند، اگر بیندیشند که می توانند اقتصاد نقد مارکسی سرمایه داری را بیافرینند: اکولوژی ای که رابطه میان «تولید گرایی» و منطق سود را در نظر نگیرد، وقف ناکامی- یا بدتر وقف بهبود یابی از راه سیستم می گردد. نمونه ها کم نیستند. نبودرفتار ضد سرمایه داری منطقی، اغلب حزب های سبز اروپایی- فرانسه، آلمان، ایتالیا، بلژیک- را به تبدیل شدن ساده شریکان «اکورفورمیست» مدیریت سوسیال لیبرال سرمایه داری توسط دولت های چپ میانه سوق داده است.
برخی از اکولوژیست ها که زحمتکشان را به طور چاره ناپذیروقف تولیدگرایی می بینند، در برخورد به جنبش کارگری به بن بست رسیده اند و روی پرچم شان نگاشته اند: «نه چپ، نه راست». مارکسیست های سابق که به اکولوژی روی آورده اند، مانند آندره گرز اعلام داشته اند «خدا حافظ طبقه کارگر» ! در صورتی که دیگران چون «آلن لی پیتز» روی ضرورت ترک کردن «سرخ» - یعنی مارکسیسم یا سوسیالیسم برای پیوستن به «سبز» پارادیگم جدیدی که برای همه مسئله های اقتصادی و اجتماعی پاسخ فراهم می کند، پافشاری می کنند.
اکو سوسیالیسم
بنابر این، اکوسوسیالیسم چیست؟ مسئله عبارت از یک جریان اندیشه و کنش اکولوژیک است که آزمون های اساسی مارکسیسم را ضمن آزاد کردن آن از ضایعه های تولید گرایی اش از آن خود می کند. برای اکوسوسیالیست ها منطق بازار و سود، همان طور منطق اقتدارگرایی بوروکراتیک از میان برخاسته «سوسیالیسم واقعی» با نیازهای حفظ محیط زیست طبیعی ناسازگارند. آن ها ضمن انتقاد از ایدئولوژی جریان های فرمانروایی جنبش کارگری، می دانند که زحمتکشان و سازمان های شان یک نیروی اساسی برای هر دگرگونی بنیادی سیستم و برقراری یک جامعه جدید سوسیالیستی و اکولوژیک اند.
این جریان از حیث سیاسی همگون نیست. اما، اغلب نمایندگان اش، در برخی قضیه های مشترک سهیم اند. در گسست از ایدئولوژی تولید گرایی پیشرفت- در شکل سرمایه داری و / یا بوروکراتیک اش – و تقابل باتوسعه شیوه تولید و مصرف ویرانگر طبیعت در بی نهایت، نمایشگر کوشش نوآورانه پیوند زدن اندیشه های اساسی سوسیالیسم مارکسیستی با آزمون های نقداکولوژیک است.
برهان آوری اکوسوسیالیستی استوار بر دو برهان اساسی است :
۱ – شیوه تولید و مصرف کنونی کشورهای پیشرفته سرمایه داری، استوار برمنطق انباشت نا کرانمند (سرمایه، سودها، کالاها)، غارت منابع، مصرف خود نمایانه و ویرانی شتابمند محیط زیست به هیچ وجه نمی تواند در مجموع سیاره با توجه به بحران عظیم اکولوژیک گسترش یابد. بنابر محاسبه های تازه اگر مصرف متوسط انرژی ایالات متحد را به مجموع جمعیت جهان تعمیم دهیم، ذخیره های شناخته شده نفت طی نوزده روز به پایان می رسد. بنابر این،این سیستم ناگزیر استوار بر حفظ و شدت یابی نابرابری فاحش بین شمال و جنوب است.
۲ – به هر رو، ادامه «پیشرفت» سرمایه داری و گسترش تمدن استوار بر اقتصاد بازار – حتا در شکل بشدت نا برابر ، به طور مستقیم در میان مدت (هر پیش بینی اتفاقی خواهد بود) به ویژه به دلیل نتیجه های فاجعه بار دگرگونی جوی، بقای نوع بشر را تهدید می کند.
خرد ورزی کرانمند بازار سرمایه داری ، بامحاسبه زیان ها و سودهای آن در کوتاه مدت به طور ذاتی متضاد با خرد ورزی اکولوژیک است که گذرا بودن دراز سیکل های طبیعی را در نظر می گیرد. مسئله عبارت از رویارو قرار دادن «بد» با سرمایه داران «خوب» سبز نیست. این خود سیستم است که استوار بر رقابت بی رحمانه ضرورت های بهره وری، مسابقه برای سود شتابمند است که تعادل های طبیعی را ویران می کند. سرمایه داری فرضی سبز تنها یک کارزار تبلیغاتی یا یک برچسب است که فروش یک کالا یا در بهترین حالت ها ، یک ابتکار محلی هم ارز با یک قطره آب در زمین بایر بیابان سرمایه داری است.
برخلاف فتیشیسم کالا و مستقل شدن شی واره اقتصاد توسط لیبرالیسم نو ، داو آینده اکولوژیست ها برای به کاربردن «اقتصاد اخلاقی» در مفهومی است که ا .پ .تامپسون به این اصطلاح، یعنی به سیاست اقتصادی در اکولوژیک اجتماعی و سیاسی داده است.
اصلاح های جزیی به کلی ناکافی اند: باید میکروخردمندی سود را توسط ماکرو اقتصادی اجتماعی و اکولوژیک جانشین کرد، آن چه که نیازمند دگرگونی تمدن واقعی است. .. این امر بدون سمت گیری ژرف دوباره تکنولوژیک، که جانشینی منابع کنونی انرژی توسط منابع دیگر نا آلوده کننده و تجدید پذیر مانند انرژی بادی یا خورشیدی را در نظر دارد، ناممکن است. بنابر این، نخستین مسئله که مطرح می شود، مسئله کنترل وسیله های تولید و به ویژه تصمیم گیری ها در باره سرمایه گذاری و دگرگونی تکنولوژیک است که باید وابسته به بانک ها و موسسه های سرمایه داری برای تبدیل شدن به ثروت مشترک جامعه باشد. البته، دگرگونی بنیادی نه فقط به تولید بلکه هم چنین به مصرف مربوط است . بنابر این، مسئله تمدن بورژوایی- صنعتی – همان طور که اغلب اکولوژیست ها مدعی آن هستند- مصرف بیش از اندازه مردم نیست و راه حل نیز، «کرانمندی» عمومی مصرف، به ویژه در کشورهای پیشرفته سرمایه داری نیست. این نوعِ مصرف کنونی است که استوار بر خودنمایی، غارت، از خود بیگانگی فروشنده و وسوسه انبار کننده است که باید مورد پرسش قرار گیرد.
اکولوژی و آلترموندیالیسم
آری، آیا پاسخ خواهیم داد که این اوتوپی دلپذیر است؟ آیا ضمن انتظار کشیدن باید دست روی دست گذاشت؟ به یقین نه! باید برای هر پیشرفت، هر تنظیم، هر کنش دفاع از محیط زیست نبرد را رهبری کرد. هر کیلومتر اتوبان متوقف شده، هر اقدام به نفع وسیله های حمل و نقل جمعی مهم است. نه فقط به خاطر این که آن ها مسابقه در سمت و سوی پرتگاه را کند می کنند، بلکه هم چنین به خاطر این که آن ها سازمان یافتن، مبارزه کردن، و آگاهی یافتن از داوهای مبارزه، درک کردن از راه آگاهی یافتن جمعی شان، شکست سیستم سرمایه داری و ضرورت دگرگونی تمدن برای اشخاص، زحمتکشان و افراد را ممکن می سازند.
در جو این روحیه است که نیروهای بسیار کوشای اکولوژی از همان آغاز وارد جنبش آلترموندیالیستی شده اند. این نبرد با آگاهی یافتن که از شرط های مهم رفع بحران اکولوژیک است، مطابقت دارد؛ و بنابر این فقط می توان با اقدام مصممانه جهان میهنی، فراملی، جهانی با آن مقابله کرد. جنبش آلترموندیالیستی، بدون شک، پدیده بسیار مهم مقاومت ضد سیستمی آغاز قرن ۲۱ است. این مه آلودگی گسترده، این نوع از «جنبش جنبش ها» که به شکل دیدنی هنگام گرد همایی های اجتماعی – مذهبی یا جهانی – و تظاهر های اعتراضی- علیه سازمان جهانی تجارت، گروه ٨ یا جنگ امپریال در عراق رونما شد- ، با شکل های عادی کنش اجتماعی یا سیاسی مطابقت ندارد. شبکه گسترده نا متمرکز چند گانه، گوناگون و ناهمگونی که سندیکاهای کارگری و جنبش های دهقانی ، سازمان های نادولتی و سازمان های بومی، جنبش های زنان و انجمن های اکولوژیک، روشنفکری و جوانان کنشگر را گرد هم می آورد. این چند گانگی فارغ از ناتوانی، یکی از منبع های قدرت رشد یابنده و گسترش پذیر جنبش ها است.
می توان گفت که زایش آلترموندیالیسم نمود برجسته سیاستی است که در ۱۹۹۹ نشست سازمان جهانی تجارت در سیاتل را رد کرده است. چهره نمایان این نبرد همگرایی شگفتی انگیز دو نیرو: turtles and teamsters (لاک پشت ها و رانندگان کامیون) است. اکولوژیست ها پوشش لاک پشت ها (نوع در حال نابودی) و سندیکالیست های بخش ترابری را به تن دارند. بنابر این، مسئله اکولوژیک، از آغاز، در کانون بسیج ها علیه جهانی سازی نو لیبرالی سرمایه داری بوده است. شعار مرکزی جنبش «جهان کالا نیست» به روشنی، هوا، آب،زمین، در یک کلمه، محیط زیست طبیعی بیش از پیش تابع حفظ سرمایه را، نظر دارد .
می توان گفت که آلترموندیالیسم سه جنبه را در بر می گیرد: ۱ ) اعتراض بنیادی علیه نظم چیز های موجود و نهادهای فاجعه آفرین آن : صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، سازمان جهانی تجارت، گروه ٨ ؛ ۲) مجموعی از اقدام های مشخص وپیشنهادهایی که می توانند بی میانجی به اجرا در آیند. مالیات بندی سر مایه های مالی، حذف وام جهان سوم، پایان جنگ های امپریالیستی؛ ٣) اوتوپی «دنیای ممکن دیگر» استوار بر ارزش های مشترک مانند آزادی، دموکراسی مشارکتی، عدالت اجتماعی، دفاع از محیط زیست است.
بُعد اکولوژیک در این سه جنبه وجود دارد و این به شورش علیه سیستمی الهام می بخشدکه بشریت را به بن بست مصیبت بار سوق داده است. بنابر سندهای جنبش، مجموعی از پیشنهادهای مشخص برای رهایی از این بن بست طرح ریزی شده است: مانند معلق کردن تولید ارگانیسم هایی که از حیث ژنتیک تغییر یافته اند. گسترش ترابری های جمعی رایگان و نیز طراحی جامعه زنده در هما هنگی با اکو سیستم ... البته، یکی از ویژگی های بسیار مثبت گرد همایی های اجتماعی و آلترموندیالیسم در مجموع آن، امکان دیدار، بحث و گفتگو و آزمون دو جانبه گونه های گوناگون جنبش ها است.
باید افزود که خود جنبش اکولوژیک همگون نیست: این جنبش بسیار گونه گون طیفی را پوشش می دهد که از سازمان نا دولتی میانه رو، مأنوس با فشارهای لابی گری تا جنبش های رزمنده سرمایه گذاری شده در کار رزمندگی پایه، از مدیریت «واقع گرایانه» دولت (در سطح محلی یا ملی) تا مبارزه ای که منطق سیستم را به پرسش می کشد، از اصلاح «زیاده روی» های اقتصاد بازار تا ابتکارهای سمت گیرانه اکوسوسیالیسم پیش می رود. وانگهی، این ناهمگون بودن، خصلت هر جنبش آلترموندیالیستی است؛ در صورتی که حساسیت ضد سرمایه داری به ویژه در آمریکای لاتین فرمانرواست. همان طور که دوست ما شیکو ویتاکز آن را به خوبی بیان کرد، این دلیلی است که به خاطر آن گردهمایی اجتماعی جهانی، مکان گرانبهای دیدار که در آن ابتکار های گوناگون ریشه می دوانند، نمی تواند به جنبش اجتماعی- سیاسی ساختاری شده بنا بر«خط» مشترک، تصمیم های سازگار بر پایه مشترک و غیره تبدیل شود.
تصریح کردن این نکته اهمیت دارد که وجود اکولوژی در «جنبش جنبش ها» به سازمان های اکولوژیک مانند صلح سبز (گرین پیس در میان سایرین) – محدود نمی گردد. این وجود بیش از پیش به بعدی تبدیل می شود که در کنش و اندیشه ورزی توسط جنبش های مختلف اجتماعی ، دهقانی، بومی، زنان و مذهبی (یزدان شناسی رهایی) در نظر گرفته می شود.
یک نمونه بر جسته این در آمیختگی «ارگانیک» مسئله های اکولوژیک بنابر جنبش های اجتماعی دیگر، Mst ، جنبش زحمتکشان روستایی بدون زمین برزیل است که با رفقای شبکه بین المللی اش campesina via، یکی از ستون های فوروم اجتماعی جهانی و جنبش آلترموندیالیسم را تشکیل می دهد. جنبش زحمتکشان روستایی بدون زمین برزیل، از همان آغاز، دشمن سرمایه داری و نمود روستایی آن، دادوستد سود ورزانه کشاورزی بیش از پیش، بُعد اکولوژیک را در مبارزه اش برای اصلاح ارضی بنیادی و برای مدل دیگر کشاورزی گنجانده است. هنگام برگزاری بیستمین سالگرد جنبش در ریو (۲۰۰۵) ،سند سازمان دهندگان این جنبش تصریح می کند: رویای ما «یک دنیای برابر است که این ثروت های مادی و فرهنگی را اجتماعی می کند» . راه نوینی برای جامعه، «استوار بر برابری میان موجودهای انسانی و اصول اکولوژیک است» . این امر در کنش- فارغ از قانونیت- جنبش زحمتکشان روستایی بی زمین برزیل علیه ارگانیسم های به طور ژنتیک دگرگون شده نمودار می گردد که هم زمان یک مبارزه علیه کوشش چند ملیتی ها- syngenta, Monsanta, syngenta - کنترل کردن تمامی بذرها، ضمن تابع کردن دهقانان به فرمانروایی آن ها و مبارزه علی آلودگی و آلایش کنترل ناپذیر مزرعه ها است. از اینرو، جنبش زحمتکشان روستایی بی زمین برزیل در ۲۰۰۶ به یاری اشغال «وحشیانه» به سلب مالکیت از مزرعه ذرت و سویای تغییر ژنتیک داده syngenta seeds در دولت پاناما پرداخت که به اردوگاه دهقانان «زمین آزاد» تبدیل شد. هم چنین باید از رویارویی آن ها با چند ملیتی های تهیه کننده خمیر کاغذ یاد کردکه روی صدها هزار هکتار «صحرای سبز» واقعی جنگل های اوکالیپتوس (تک کشتی) را افزایش دادند که همه منبع های آب را خشکاندند و گوناگونی بیولوژیک را نابود کردند. این مبارزه ها برای کادرها و کنشگران جنبش زحمتکشان بی زمین برزیل از چشم انداز ضد سرمایه داری رادیکال جدایی ناپذیرند. تعاونی های کشاورزی MST ، بیش از پیش کشاورزی بیولوژیک دلواپس زیستِ گونه گون و محیط زیست به طور کلی و از این رو، تشکیل نمونه های مشخص یک شکل تولید آلترناتیو را گسترش دادند. در ژوییه ۲۰۰۷ . MST .شریکان جنبش via campesina در curitiba (دولت patana ) روز آگرو- اکولوژی، را در حضور صدها هیئت نمایندگی، مهندسان کاردان کشاورزی، دانشگاهیان و یزدان شناسان رهایی (لئوناردوبوف ، فرای بتو) سازمان دادند. البته، این آزمون ها و این مبارزه ها محدود به برزیل نیستند. آن ها را در شکل های گوناگون، در بسیاری کشور های دیگر و نه فقط جهان سوم می یابیم. آن ها بخش گویای زرادخانه پیکار آلتر موندیالیسم و فرهنگ جدید جهان میهنی حامل آن را تشکیل می دهند.
برگردان: دی ماه ۱٣۹۱
منبع: آکتوئل مارکس شماره ۴۴ پاریس ، انتشارات PUF
|