یک سایه فاصله
آزاده بی پروا
•
کنار پلکان نشسته ام
و تو آرام
غرق در افکارت
عبور می کنی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲٨ بهمن ۱٣۹۱ -
۱۶ فوريه ۲۰۱٣
کنار پلکان نشسته ام
و تو آرام
غرق در افکارت
عبور می کنی
قدم به قدم
و چشمانم دیوانه وار
به دنبالت می دوند
اما
همیشه سایه ای فاصله هست
فصل زمستان حتا
نگاهم را
روی بادها نشاندم
سایه محو نشد
توفان هم پدید آمد!
و تو دورتر شدی
و من روی همین پله
هنوز هم نشسته ام
و عمق حسرت را
در کوه و نسیم
سایه و دریا
و فصلهای آخرین ِ بدون آغاز
چه خوب می فهمم
همین دیروز
کبوتری از سرم گذشت
و پرهایش را
با تاثری عمیق و جانسوز
بر سرم ریخت
پلّه
سپید سپید شد
و سایه با سیاهی تمام
برایم دست تکان داد
نگاهم را روی همین پله نشاندم
و چشمانم را بستم
امروز
عطر تنت
پله ها را قدم قدم طی کرد
من
با سر دویدم
سایه
قهقهه سر داد...
۲۵ بهمن ۱٣۹۱
|