سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به مناسبت سی نهمین سالگرد تیر باران خسرو گلسرخی ی قهرمان توسط رژیم شاه
زمینه ها و لوزم نوگرائی نیما
بخشی کوتاه شده از مقاله بلند نو گرائی و حقیقت خاکی


خسرو گلسرخی


• نیما وقتی شروع کرد, دورانش , دوران بی چهره ای بود , سلطه ی استعمار از یک سوی و اسیر آ مدن مردم در چنگ خون ریزان دست نشانده استثمار و دیکتا توری از سوی دیگر , تاریکی بی روزنی را شکل داده بود و ارتجاع نیز , بروز هر گونه روشنائی را در این تاریکی سد می کرد . ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٨ بهمن ۱٣۹۱ -  ۱۶ فوريه ۲۰۱٣



 
 زمینه ها و لوزم نو گرائی نیما

بخشی کوتاه شده از مقاله بلند نو گرائی و حقیقت خاکی

نوشته    خسرو گلسرخی

انقلاب مشروطیت که توده ها را به خروش آورد
بر شعر تاثیر انکار نا پذیری نهاد

به مناسبت سی نهمین سالگرد تیر باران   آن قهرمان   توسط رژیم شاه

نیما وقتی شروع کرد , دورانش , دوران بی چهره ای بود , سلطه ی استعمار از یک سوی و اسیر آ مدن مردم در چنگ خون ریزان دست نشانده استثمار و دیکتا توری از سوی دیگر , تاریکی بی روزنی را شکل داده بود و ارتجاع نیز , بروز هر گونه روشنائی را در این تاریکی سد می کرد .
آثار شاعران و نویسندگان ما به تعداد دوستان آنان چاپ و منتشر می شد , تازه هر آنچه مفهوم رایج هنر داشت در خدمت طبقه « نجبا » بود , طبقه ای که « گئو مات » مغ صدها سال قبل در بر انداختن آن کوشید و جان باخت و کودکان ما در تاریخ استبداد ی رضا شاهی او را « بردیای دروغین » شناسانده اند » . در آن تاریکی هول آور , روستائی در زیر مهمیز دسترنج و ناموس خود را یک جا نثار پای « نجیب زاده » می کرد , آن را که در شهر زبان سرخ بود , به دار آویخته می شد و معدودی دوله ها و سلطنه ها , کام روای بی چون و چرای این خاک بودند .
آیا ادبیات در این دوره نقشی داشت ؟ در این دوره هنوز امکان « ملک الشعرا ء » و جود داشت . می بینیم نیما انسانی در شرایط و نوعی روابط اجتماعی نا عادلانه محکوم به مرگ و زوال است , شرایطی که نقش تاریخی هر عامل آگاهی بخش اجتماع مشخص تر شده و تاثیر بی تردیدی در دگرگونی موقع طبقات محروم می توانست داشته باشد نوگرایی در نحوه تفکر و شیوه برداشت از زندگی در شعر, که در نیما تجلی کرد و همزمان در زمینه های دیگر نیز بروزنمودپاسخ سیر و تکامل تاریخ به دوله ها و سلطنه ها این بود که می گفتند    « زندگی چیزی جز این نیست و هر چه هست تقدیر است » اگر این کار را من انجام ندهم , شخص دیگری انجام خواهد داد » در روسیه انقلاب که شد , جنگ طبقاتی در گرفت و طبقات محروم پیروز شدند , این انقلاب در زندگی اجتماعی ما بی تا ثیر نبود , زیراکه ما با روسیه همسایه بودیم و با موقعیت های اندک مشابه , ناگریز و به دور از تا ثیرات نمی ماندیم , زیرا همین تا ثیرات را به شکلی عینی تر چندین سال بعد شاهد بودیم در زمانی که نیما از نو گرایی سخن راند , شعر به عنوان یک نمود طبقاتی , و عاملی انگیزه ای و جهت دهنده آغاز شده بود و صداقت توده ها را به همراه داشت , ولی در حصاری بنام « سنت » اسیر بود , سنتی که عوامل حاکم از آن سود میگرفتند , خوب این نمود طبقاتی در شعر چه بود و سنت ها چه اهمیتی داشتند ؟ سنت ها را در نور دیدن به ویژه سنت هائی که برای بر پا نگاه داشتن یک نظام مفید تشخیص داده می شود , بدون عکس ا لعمل نیست . حا لا این سنت ها , می خواهد یک سنت ادبی باشد , یا نجابت در محراب یا دست به سینه ماندن در برابر ستمگر و یا از دستمال پرچم ساختن . اگر چه در مسیر تاریخ با بر چیده شدن هر نظام ارتجاعی , اینگونه سنت ها همراه با زوال آن نظام به مرور از میان می روند , ولی تا زمانی که این نظام برای ادامه سلطه اش بر مردم و نیز تحکیم موقع خود از آنها بهره ور می شود , در مجازات ترقی خواهان و مخالفان آن تخفیفی نخواهد داد

در دوره نیما روی گرداندن از سنت ادبی , تنها یک سنت شکنی متمایز از پیوستگی های فرهنگ اجتماعی نبود , شاعری قاعده و اصول داشت و این اصول و قاعده از جانب نظام حاکم تثبیت شده بود شاعر نوعی « صاحب منصب » بود , اگر شاعری از چهار چوب قواعد و دستور فراتر می رفت , شاید به او عنوان شاعر را اطلاق نمی کردند , شاعر مترقی میراثی لا ل در پیش روی داشت , شعر در چهار چوب خواص اسیر آمده بود و میراث لال هم در همین چهار چوب به زندگی موریانه ای خویش ادامه می داد . پس نوگرائی در شعر , درهم شکستن این چهار چوب بود نه تنها در هم کوبیدن سنت شعری .
انقلاب مشروطیت که توده ها را بخروش آورد , بر شعر تاثیر انکار نا پذیری نهاد . شعر را از میان کتاب ها به میان مردم آورد , دیگر تنها سواد و دانستن کتابت لازم نبود که مردم مجاهد شعر بخوانند , شعر های حماسی میهنی جای شعرهای مجلسی را در میان مردم پر کردند ولی شعر مجلسی همچنان در میان گروه خاص به زیست خویش ادامه داد . چون در شکل طبقات جا به جائی ایجاد نشده بود گونه ای نمود طبقاتی در شعر جریان گرفت که تا آن روز, شعر پارسی در مبا رزات ملی از آن محروم مانده بود . شعر به ستایش آزادی و نکوهش اسارت توده ها پر د اخت , سلاحی شد برای هجوم به مستبدان , مزدوران و استعمار گران . دوران جان باختن در راه آرمان های آزادی خواهانه و مردم ستوده شده , وطن پرستی و ناسیونا لیسم مضا مین شعر ها گشت , نظام حاکم بر جامعه به و سیله شعر ها تحقیر گردید, دوله ها و سلطنه ها و مزدوران و چاکران دست نشانده آنان , در شعر دشمن خلق جلوه داده شدند تا توده ها دشمنان خویش را بشناسند , و با لا خره شعر در میان مردم پایگاه خود را مستقر کرد . هر چند همواره شعر با تن پوش فاخر با مردم زندگی کرده بود ولی باز شعر « مردم » شد.

به چگونگی و کیفیت ارزش های هنری صرف , سروده های این زمان را کاری نیست و با ز در این جا سخن بر شکل آثار هنری نیست , بلکه سخن به قطع جریانی شعر ,و آغاز جریانی نو تولد یافته است , سخن ار جانمایه ی نو گرایانه با لنده ای است که از قیام توده ها نشئت گرفته است . ما باید در این جا به مساله رشد فر هنگی تو جه داشته باشیم . هر محتوای تازه شکلی تازه را برای هنرمند پدید می آورد و اصولا ایجاب می کند , اما ممکن است به علت نبودن شرایط مساعد , همین محتوا حتی یک تا دو نسل در قالب سنتی تکرار شود چه اینکه در دوران انقلاب مشروطیت و بعد از آن ما شاعران ویژ و پر ارجی داریم که محتوائی کم و بیش تازه را در قالب سنتی شعر تکرار کردند . و دست به تجربه ای تازه در شعر زدند , تجربه ای که از مبارزات ملی و طبقاتی , ضرورت ها , نا کامی ها و آرمان ها و امید های مردم سخن می گفت
شعر این دوره نقشی اجتماعی را گرفت و زمینه زوال شعر ارتجاع را فراهم آورد , از نظر پاره ای از دلبستگان به « ارزش های وا لای هنری ! » این سوال مطرح شود که این تغییر مسیر شعر چه بود و این گونه شعرها با آنکه ادعا می شود که مسیر شعر را تغییر داد , بسیار پیش پا افتاده و سطحی بود و همان رج زدن واژه ها ی آهنگین بود , قوافی و اندازهای مشخص , نه تصویر سازی داشت و نه نمودهای اجتماعی را عمیقی و جهت دهنده در شعر , شکل می داد . پاسخ این گروه این است که سنن مذهبی ما درون گرائی , تجرید , عرفان و اشراق و خلسه و بی خبری را تا آنجا که ممکن بود در شعر گسترش داده بود , شعر به برون انسان , به عوامل شرایط زیستی او نمی پرداخت , شاعر چنان گرفتار مجردات و تخیل بود که جتی اگر سخن از درختی به میان می آورد , درخت او درختی مصنوعی و بی جان بود . ولی همین شعر های به ظاهر ساده و نو تولد یافته که در چنان کورانی , سروده شدند , اثر گذارند و نمی توان تا ثیری را که همین سروده ها به حس و رفتار توده ها به جای گذاشتند از یاد برد . همین شعر ها به قطع درون گرائی محض و دنیای مجرد شعر منتحی شدند و شاعر نا گزیر گشت به مسائل برونی انسان و جهان پیرامون او بپر دازد
ادامه دارد





اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست