یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

موقعیت سپاه پاسداران و روحانیت در ساخت قدرت
تغییرات در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی
گذراز الیگارشی روحانیت به الیگارشی روحانیت و سپاه

بخش هشتم: انگیزه های دخالت سپاه در سیاست، آسیب پذیری و شکنندگی سپاه


بهروز خلیق


• سپاه برای قدرت گیری و ورود به عرصه سیاست، راه کودتا را برنگزیده است، بلکه راه دیگری را انتخاب نموده است: راه طولانی مدت، تدریجی، همه جانبه، با اطمینان و با هزینه کم و بدون عکس العمل جهانی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۹ مرداد ۱٣٨۵ -  ۲۰ اوت ۲۰۰۶


انگیزه های دخالت سپاه پاسداران در سیاست
انگیزه سپاه پاسداران از دخالت در امر سیاست چیست؟ آیا برای فرماندهان سپاه دفاع از "انقلاب و اسلام" مطرح است و یا تامین منافع اقتصادی؟ آیا آنها بخاطر تهدیدات دولت بوش در سیاست دخالت میکنند و یا اینکه میخواهند جمهوری اسلامی را بیک قدرت منطقه ای تبدیل کنند؟ برای آنها منافع طبقه معینی مطرح است و یا منافع و علایق صنفی؟
تجربه نشان میدهد که ارتش ها با انگیزه های مختلف وارد عرصه سیاست میشوند. بگفته دکتر حسین بشیریه: "انگیزه های دخالت ارتش در سیاست پیچیده تر از انگیزه گروههای دیگر مثلا اتحادیه های کارگری یا کارفرمائی برای دخالت در حیات سیاسی است. دلیل این پیچیدگی را باید در ساخت ارتش جست. ارتش طبعا طبقه یا قشر یا گروه اجتماعی و یا گروه حرفه ای داوطلبانه نیست بلکه جزئی از بوروکراسی دولتی به معنی وسیع است و در عین حال در درون خود متاثر از علایق گوناگون اجتماعی است. ..... انگیزه های واقعی دخالت ارتشها در امور سیاسی ممکن است دفاع از منافع طبقاتی، منطقه ای، مذهبی و یا شخصی باشد. طبعا ممکن است ترکیبی از انگیزه های گوناگون در کار باشد" (جامعه شناسی سیاسی ).
انگیزه های سپاه در ورود به عرصه سیاست، گوناگون است :
 
" نگهبانی از انقلاب و دستآوردهای آن "
در قانون اساسی جمهوری اسلامی وظیفه سپاه "نگهبانی از انقلاب و دستآوردهای آن" قلمداد شده است. سپاه خود را صاحب انقلاب بهمن میداند و برای نگهبانی از انقلاب و دستآوردهای آن از گزند "دشمنان داخلی و خارجی"، دخالت در امر سیاست را ضروری میداند .
 
حفظ منافع و علایق صنفی بعنوان یک شان اجتماعی
سپاه برای خود، شان اجتماعی بالائی قائل است و برای تامین آن، حضور مستقیم در سیاست را لازم می بیند. این امر در کشورهای دیگر هم سابقه دارد. "ارتش ممکن است برای حفظ منافع و علایق صنفی خود بعنوان یک شان اجتماعی ـ سیاسی در مقابل حکومت و یا در آن دخالت کند. مثلا ارتش آلمان در سراسر دوران امپراتوری از سال ۱٨۷۱ تا ۱۹۱٨ و نیز در دوره جمهوری وایمار و دوران نازیسم از علایق صنفی خود در مقابل حکومت دفاع میکرد. وزیر جنگ در مقابل رایشتاگ مسئول نبود و از دخالت آن در امور ارتش جلو گیری میکرد." (همان منبع ).
 
حفظ منافع اقتصادی سپاه و بورژوازی نظامی ـ امنیتی
یکی از انگیزه های دخالت نظامیان در سیاست منافع طبقاتی است. این مسئله را میتوان در مورد فعالیت سیاسی ارتش ژاپن در فاصله دو جنگ جهانی که علایق طبقاتی عامل تعیین کننده ای بود، مشاهده کرد. هم چنین در مورد افسران جوان در برخی از کشورهای آمریکای لاتین .
در ایران منافع اقتصادی سپاه و بورژوازی نظامی ـ امنیتی مطرح است. آندو برای حفظ و گسترش منافع اقتصادی خود میخواهند در قدرت حضور داشته باشند. قراردادهای اقتصادی که دولت احمدی نژاد با سپاه بست، این مسئله را بوضوح نشان میدهد .
 
جاه طلبی های فرماندهان سپاه
فرماندهان سپاه برای آینده جمهوری اسلامی نقشه های زیادی در سر دارند. قدم نخست آن تبدیل جمهوری اسلامی به قدرت منطقه ای و قبولاندن آن به کشورهای منطقه، اتحادیه اروپا و امریکا است. سپاه برای عملی کردن نقشه های خود، شرکت در قدرت سیاسی را ضروری میداند .
 
تهدیدات نظامی امریکا
تهدیدات نظامی دولت بوش یک عامل مهم در سیاستگذاریهای سران جمهوری اسلامی است. این تهدیدات بر برنامه ریزی و سیاستگذاریهای هرم قدرت ایران تاثیرات جدی گذاشته است. سپاه وظیفه خود میداند که در مقابل تهدیدات نظامی امریکا، تدارکات لازم را ببیند و برای مقابله با آن برنامه ریزی کند. سپاه از این زاویه هم حضور خود را در ساختار قدرت لازم می بیند .
 
شایستگی سپاه برای اداره کشور
فرماندهان سپاه معتقدند که روحانیت صلاحیت، شایستگی و توانائی اداره کشور و تبدیل ایران بیک کشور قدرتمند را ندارد و سپاه صالحتر، شایسته تر و توانمندتر از روحانیت در این زمینه است .
 
سطح مداخله سپاه در سیاست
دخالت ارتش در سیاست در چهار سطح یا درجه انجام میگیرد: "یکی نفوذ ارتش در دستگاه حکومت بدون اینکه قدرت از دست غیرنظامیان خارج شود؛ در اینجا ارتش بعنوان یک گروه ذینفوذ مطرح میشود. دوم اعمال تهدید و فشار از جانب ارتش بر حکومت بویژه تهدید بکودتا بمنظور تامین خواستها و منافع ارتش توسط حکومت؛ در این مورد طبعا توانائی ارتش از حد نفوذ صرف فراتر می رود و به قدرت نزدیکتر میشود. سوم دخالت مستقیم در سیاست و تغییر حکومت از طریق اعمال خشونت و نصب حکومت غیرنظامی دیگری بجای حکومت برکنار شده. و چهارم تصرف مناصب حکومتی به وسیله مقامات ارتشی یا برقراری حکومت نظامیان." (همان منبع).
آس. ای. فاینر جامعه شناس سیاسی انگلیسی معتقد است که دخالت نظامیان در سیاست بمیزان نهادمند شدن زندگی
سیاسی، توسعه فرهنگ سیاسی و گسترش موسسات و نهادهای جامعه مدنی بستگی دارد. فاینر کشورهای جهان را به
چهار دسته تقسیم کرده است. "اول کشورهائی که بر حسب شاخصهای یاد شده توسعه یافته اند (مانند انگلیس، امریکا،
کشورهای اسکاندیناوی و غیره). در این کشورها مداخله ارتش در سیاست بطور مستقیم و آشکار نامشروع تلقی میشود،
  هرچند ممکن است نفوذ در سطح اول صورت گیرد. دوم کشورهائی که در آنها برخی شاخصهای دیگر بویژه مشروعیت راههای انتقال قدرت هنوز بوضع مطلوب نرسیده اند. آلمان در فاصله سالهای ۱۹۱٨ تا ۱۹٣٣، ژاپن در فاصله دو جنگ جهانی و فرانسه از جمهوری سوم ببعد از نوع چنین کشورهائی بودند. در این گونه کشورها کوشش ارتش با مقاومت جامعه مدنی روبرو میشود. دسته سوم، شامل کشورهائی است که شاخصهای توسعه سیاسی در آنها چندان پیش نرفته اند، افکار عممومی و جامعه مدنی رشد و سازمان پیدا نکرده اند و شیوه های قانونی انتقال سیاسی نیز از مشروعیت چندانی برخوردار نیست. در این گونه شرایط مقاومت چندانی در مقابل مداخله ارتش در سیاست صورت نمیگیرند. کشورهائی مانند ترکیه، آرژانتین، مصر، سوریه، پاکستان و عراق دهه ۱۹۶۰در چنان شرایطی بسر میبردند.
سرانجام گروه چهارم شامل کشورهائی است که از نظر شاخصهای توسعه سیاسی هیچ گونه پیشرفتی نکرده اند و
احتمالا در آنها ارتش سازمان یافته ترین نهاد سیاسی ـ اجتماعی است. در این کشورها به قدرت رسیدن ارتش امری
طبیعی تلقی میشود" (همان منبع ).
دخالت سپاه در سیاست بمراتب از عملکرد یک گروه ذینفوذ و یا تهدید به کودتا برای تامین منافع خود فراتر است. در عین حال در کشور ما کودتائی صورت نگرفته و حکومت نظامی هم حاکم نیست. سطح دخالت سپاه به مورد سوم نزدیکتر است. با این تفاوت که اولا سپاه، دولت مورد نظر خود را با دخالت در انتخابات سرکار آورده است. ثانیا دخالت سپاه در عرصه سیاست گسترده است .
 
سپاه و کودتا
ورود نظامیان به سیاست، معمولا تداعی کننده کودتا است. ولی ممکن است حضور نظامیان در قدرت بدون کودتا و به شکلی خزنده و تدریجی صورت گیرد. در مورد سپاه هم قضیه باین صورت است. سپاه برای قدرت گیری و ورود به عرصه سیاست، راه کودتا را برنگزیده است، بلکه راه دیگری را انتخاب نموده است: راه طولانی مدت، تدریجی، همه جانبه، با اطمینان و با هزینه کم و بدون عکس العمل جهانی .
عوامل زیر را میتوان در عدم توسل سپاه به کودتا دخیل دانست :
ـ نخستین موضوع، مسئله مشروعیت است. "نظامیان فاقد مشروعیت ـ حق اخلاقا پذیرفته شده ـ برای حکومت اند. حکومت با زور، زودگذر است. برای حفظ قدرت سیاسی مستمر، داشتن حق حکومت یک گروه می باید توسط عده زیادی از مردم برسمیت شناخته شود. در جوامعی که دارای سنتهای پایدار حکومت غیرنظامی هستند، دستیابی به چنین چیزی برای نظامیان دشوار است." (جامعه شناسی ـ آنتونی گیدنز). کشور ما گرچه در مقاطعی شاهد کودتا و دخالت ارتش در سیاست بود، ولی این امر به پدیده پایدار تبدیل نشده است. برخلاف دو همسایه غربی و شرقی ما (ترکیه و پاکستان)، ارتش در کشور ما در گذشته جایگاه بس مهم در حیات سیاسی نداشت. بعلاوه ایران همانند امریکای لاتین در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ کشور کودتا خیز نبوده است. لذا   سپاه دستاویزی برای کودتا و قبولاندن آن به اکثریت مردم ندارد .
ـ برای سپاه امکان پیشبرد برنامه هایش از کانالهای دیگر وجود دارد و لذا نیازی برای اقدام کودتائی و صرف هزینه سنگین نمی بیند .
ـ گرچه در کشور ما جامعه مدنی و سیاسی چندان قوی نیست، با این وجود سپاه بر امکان شکل گیری مقاومت در سطح جامعه علیه کودتا آگاهی دارد .
ـ وجود ارتش که بعنوان عامل بازدارنده برای کودتا عمل میکند .
با این وجود دست یازیدن به کودتا توسط سپاه در شرایط خاص منتفی نیست .
 
آسیب پذیری و شکنندگی سپاه
جامعه ما در حال گذر از جامعه سنتی به جامعه مدرن است. در همین ارتباط و در پرتو تحولات ساختاری در طی دو ده و نیم و بر اثر عملکرد جمهوری اسلامی بمثابه حکومت فقها، موقعیت نهادهای سنتی، بازار و روحانیت در جامعه تضعیف شده است. از سوی دیگر سرکوب جمهوری اسلامی امکان آن را نداده است که نهادهای مدنی و احزاب سیاسی قدرتمند در جامعه شکل گرفته و جایگزین نهادهای سنتی گردند و جامعه مدنی و سیاسی قدرتمندی را شکل دهند. در چنین شرایطی سپاه که گسترده ترین و منظم ترین تشکیلات بوده و از سلسله مراتب فرماندهی و فرمانبرداری برخوردار است، از خلا موجود بهره گرفته و در قدرت سهیم گشته است .
اما برنامه سپاه تنها سهیم شدن در قدرت نیست، برنامه سپاه بمراتب بیشتر از آن است. سپاه به حوزه های مختلف اجتماعی چنگ می اندازد و آنها را تحت سیطره خود میگیرد .
خمینی با اتوریته ای که داشت، قادر بود سپاه را مهار کند و به آن اجازه ندهد که در امر سیاست دخالت کند. اکنون نه آن اتوریته و اراده قوی سیاسی وجود دارد که سپاه را مهار کند و از پیشروی باز دارد و نه جامعه سیاسی و مدنی آنچنان قوی است که بتواند قاطعانه در مقابل سپاه بایستد .
  لذا سپاه همچون غولی است که از شیشه بیرون آمده و نیروئی را توان مهار آن و باز گرداندنش به شیشه نیست. اما این غول هرچه دامن می گسترد و برحوزه های مختلف چنگ میاندازد، بهمان اندازه :
ـ بحرانهای موجود در جامعه را بدرون خود منتقل می سازد؛
ـ سپاه را با تلاطمات جامعه پیوند می زند؛
ـ بر ابعاد فساد موجود در سپاه و بر حرص و طمع برای ثروت اندوزی بیشتر می افزاید و به رقابت در درون سپاه دامن می زند؛
ـ   تاثیر پذیری از شکافهای موجود در جامعه را بالا می برد؛
ـ تقابل با بخشهای کارفرمائی کشور را شدت می بخشد؛
ـ شکافهای درونی سپاه را فعال میکند؛
ـ نارضایتی گروههای مختلف اجتماعی دامن سپاه را هم میگیرد؛
ـ از کارائی نظامی سپاه   کاسته میشود؛
ـ مخالفت گسترده ای را در بین نیروهای اجتماعی و سیاسی علیه خود بر می انگیزد .
یکی از عوامل آسیب پذیری و شکنندگی سپاه، فعالیتهای اقتصادی سپاه و فرماندهان آن و فساد گسترده در سپاه است. فرماندهان سپاه مشغول اداره بنگاههای معاملاتی و شرکتهای تجاری، ساختمانی، صعنتی و قاچاق کالا هستند. فعالیتهای اقتصادی فرماندهان و فساد گسترده در سپاه، انگیزه بدنه آن را برای رزمیدن در میدانهای جنگ و   جان باختن بخاطر میهن را تضعیف کرده است. سپاه فعلی با سپاه دهه اول انقلاب از این زاویه تفاوت بارزی دارد. سپاه با وجود اینکه به غولی تیدیل شده است، اما معلوم نیست که در مقابل بحرانها تاچه انداز توان ایستادگی دارد و یا در میدانهای جنگ تا چه اندازه توان رزمی .
  سپاه با فعالیتهای اقتصادی و چنگ انداختن بر حوزه های مختلف اجتماعی، انسجام خود را تحکیم نمی بخشد، بلکه بر آسیب پذیری و شکنندگی خود می افزاید. فعالیت اقتصادی و فساد، پاشنه آشیل سپاه هستند. آسیب پذیری و شکنندگی سپاه زمانی نمود آشکار پیدا میکند که با بحران سیاسی و اعتراضات گسترده مردم و یا با فشارهای سنگین بین المللی مواجه گردد .
 
موانع پیشروی سپاه
با وجود حمایت علی خامنه ای و دولت احمدی نژاد از سپاه، راه پیشروی بیشتر سپاه چندان هموار نیست. سپاه با موانع متعددی برای پیشروی بیشتر در حوزه های مختلف اجتماعی و در ساختار قدرت روبرو است :
ـ حضور روحانیت در ساختار قدرت یکی از موانع مهم پیشروی بیشتر سپاه در ساختار قدرت است؛
ـ وجود جناحهای دیگر حکومت که از قدرت گیری سپاه نگران هستند؛
ـ جامعه مدنی و جامعه سیاسی در مقابل سپاه و عملکردهای آن قرار دارند؛
ـ برخی گرایشهای موجود در درون سپاه   که مخالف دست اندازی سپاه به قدرت و دیگر عرصه های اجتماعی هستند،
ـ لایه هائی از بورژوازی ایران که از فعالیت اقتصادی سپاه زیان می بینند؛
ـ عامل بین المللی که در مقابل سیاستهای جاه طلبانه و ماجراجویانه سپاه قرار دارد .
 
ارتش و سیاست در ایران
ارتش ایران در دوره رضا شاه شکل گرفت. "الیت" ارتش از گروههای نوخاسته و مستقل از اشرافیت قبیله ای و زمیندار عصر قاجار بود. ولی با تصرف املاک و اراضی گسترده به جزئی از طبقه زمیندار ایران تبدیل گردید. فرماندهان ارتش در آن دوره در اداره امور بر مقامات غیر نظامی تفوق داشتند. با این همه سلطه رضا شاه بر ارتش مانع از استقلال عمل آن میشد. تعداد نظامیان در دوره رضا شاه از   ۴۰ هزار به ۱۵۰ هزار نفر رسید .
بعد از سقوط رضا شاه، ارتش در بین سالهای ۱٣۲۰ـ ۱٣٣۲ در معادلات سیاسی کشور نقش نداشت. اما در سال ۱٣٣۲ ارتش همرا با دربار دست به کودتا زد و حکوت محمد مصدق را برکنار نمود. بعد از کودتا تا مدتی نقش سیاسی ارتش افزایش یافت. سپهبد زاهدی در آنزمان در راس ارتش قرار داشت و برای بدست آوردن فرماندهی کل قوا میکوشید اما موفق نشد .
شاه از قدرت گیری ارتش ناراضی و نگران بود. او در جریان تحکیم موقعیت خود از سال ۱٣٣۹ ببعد بدفعات تعدادی از افسران بلند پایه ارتش را تصفیه نمود و عده ای زیادی را قبل از موعد باز نشسته کرد. با تصفیه های صورت گرفته و امتیازاتی که شاه برای فرماندن اعطا نمود، ارتش به نیروی وفادار به شاه تبدیل گردید. ارتش در زمان شاه یک ارتش نیرومند و مجهز بود. شمار نظامیان از ۱۲۰ هزار نفر در سال ۱٣۲۰ به ۴۰۰ هزار نفر در سال ۱٣۵۶ افزایش یافت و هزینه نظامی ارتش از ۷۰ میلیون دلار در سال ۱٣٣۹ به ۹۰۰۰ میلیون دلار در سال ۱٣۵۶ رسید .
ارتش در دوره محمد رضا شاه، از خود استقلال رای و عمل نداشت. این مسئله در جریان انقلاب بهمن تبارز پیدا کرد. پس از خروج شاه از ایران، بگفته ژنرال هایزر: "فرماندهان نظامی ایران کاملا درمانده و ناتوان بودند". ارتش در مقابل انقلاب بهمن تسلیم شد و اعلام بیطرفی کرد .
 
ارتش و سپاه
وجود دو نیروی نظامی مختص کشور ما است. این مسئله به انقلاب بهمن برمیگردد. در انقلاب بهمن ارتش سرانجام اعلام بی طرفی کرد و به همکاری با حکومت برآمده از انقلاب تن داد. عده زیادی از فرماندهان نظامی دستگیر و سپس اعدام شدند. گرچه برخی از نیروهای آن در سالهای اول انقلاب در صدد کودتا برآمدند، اما با اعدام فرماندهان و تصفیه وسیع، ارتش مطیع جمهوری اسلامی شد .
ارتش بعد از انقلاب بهمن منحل نگردید. خمینی از یکسو در مقابل نیروهائی که شعار انحلال ارتش را میدادند، ایستاد و به تصفیه و بازسازی آن روی آورد و از سوی دیگر به ارتش چندان اعتمادی نداشت. خمینی ایجاد سپاه پاسداران را بعنوان نیروی میلیشیا برای حفظ انقلاب و مقابله با مخالفین پذیرفت. در آن زمان بنیانگذاران سپاه بر آن نبودند که ارتش منظم دیگری را در مقابل ارتش موجود تشکیل دهند. ولی چنانچه در بخش اول اشاره شد در جریان جنگ ایران و عراق، سپاه از یک نیروی پارتیزانی بیک ارتش منظم تبدیل گردید و عملا کشور ما صاحب دو نیروی نظامی گردید .
در جریان انقلاب، کمیته های انقلاب که عملکرد پلیس را داشتند، شکل گرفته بودند. در سالهای بعد سران جمهوری اسلامی تصمیم گرفتند که پلیس و کمیته های انقلاب را در هم ادغام کنند. ولی در مورد سپاه و ارتش چنین تصمیمی اتخاذ نگردید .
سپاه ابتدا فقط نیروی زمینی بود ولی سپس نیروی دریائی و هوائی هم تشکیل داد و در جایگاه مشابه ارتش های کلاسیک قرار گرفت. با این تمایز که سپاه قدس و مقاومت بسیج هم به آن الحاق شدند .
جایگاه سپاه و ارتش در بین سران جمهوری اسلامی همواره متفاوت بود. آنها به سپاه بعنوان فرزند تنی و به ارتش بعنوان فرزند ناتنی نگاه میکنند. لذا راه سپاه برای دخالت در سیاست باز بود و راه ارتش بسته. ارتش برخلاف سپاه در پادگانها ماند و بعنوان نیروی نظامی عمل کرد .
سران جمهوری اسلامی با وجود شرکت ارتش در جنگ ایران و عراق، همواره نسبت به ارتش نگرانی داشته اند. لذا در ارتش تصفیه های وسیع صورت گرفته و در مواردی فرماندهان آن از طریق ترور از سر راه برداشته شده اند. افسرانی از نسل اول که به دوره شاه تعلق دارند، مرتبا بازنشسته میشوند تا ارتش از آنها خالی شود. فرماندهان ارتش در حاضر اکثرا به نسل دوم ـ نسل بعد از انقلاب ـ تعلق دارند .
وجود دو ارتش در ایران در عین حال بنوعی بعنوان عامل باز دارنده برای اقدامات نظامی عمل میکند. چرا که اقدام کودتاگرانه یکی، با اقدام دیگری روبرو میشود. مگر اینکه آندو مشترکا دست به اقدام نظامی بزنند. ولی ارتشی ها سپاه را رقیب خود حساب میکنند و نظر خوشی هم نسبت به سپاه ندارند. آنها خود را تحقیر شده در مقابل سپاه احساس میکنند و سپاه هم ارتش را چندان ببازی نمیگیرد و برنامه هایش را بدون مشارکت آن پیش می برد .
 
Behruz_k@hotmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست