یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

شبی و تجربه ای دلنشین با آهنگ های ماندگار همایون خرم در استرالیا



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ اسفند ۱٣۹۱ -  ۲۷ فوريه ۲۰۱٣



شامگاه شنبه بیست و سوم فوریه, سالن سینمای دانشگاه گریفیت واقع در جنوب شهر بریزبین, پذیرای جمع بزرگی از دوستداران فرهنگ و هنر ایران زمین بود. این گردهمایی فرهنگی بمنظور بزرگداشت همایون خرم و با عنوان "خرم یاد" برپا شده بود.

مراسم یادمان با خوشامدگویی به مهمانان و اعلام جزییات برنامه شروع شد, سپس با نشان دادن چند قطعه فیلم مستند, زندگی هنری این موسیقیدان نامور کشورمان مرور گردید. پس از آن گروه موسیقی "می" به صحنه آمد و کارش را با "رسوای زمانه" آغاز کرد, همان تصنیفی را که یارانش چند هفته پیش تر در مراسم وداعش در مقابل تالار وحدت خوانده بودند, با این تفاوت که در آنجا هوا بس ناجوانمردانه سرد بود ولی در اینسوی کره زمین, حضور همزمان تابستان و آن همه شرکت کننده را تنها دستگاه خنک کننده امکان پذیر می ساخت. کار خوب نوازندگان تار, تنبک, ویلن , بم تار و هر دو خواننده گروه از توان هنری و تجربه طولانی آنها حکایت میکرد.

در شروع بخش دوم برنامه, سرپرست گروه هنری صوفی به نقل خاطراتی از دوران فعالیت های هنری خود در ایران پرداخت و پس از آن, نوبت به هنرنمایی گروه "هزارآوا" رسید که این گروه هم مثل گروه "می" از دو خواننده زن و مرد بهره میگرفت که به تناوب می خواندند. ترانه های انتخاب شده و مهارتی که در اجرای آنها نشان داده شد مورد استقبال پرشور شرکت کنندگان قرار گرفت. سرپرست گروه, چند کلمه ای هم در مورد استادش سخن گفت که به دلها نشست. مجری و برگزارکنندگان برنامه هم به کارشان تسلط کامل داشتند و برای تنظیم این یادمان, زحمت زیادی کشیده بودند.

اما فاصله تنفس میان دو بخش برنامه هم لطف خودش را داشت, زمانی در حدود چهل دقیقه برای قدم زدن در محوطه سر سبز و آرام دانشگاه , دیدار دوستان قدیم و آشنایی با دوستان جدید, و البته نوشیدن آب خنک و چای داغ و خوردن شیرینی و خرما و شله زرد. طیف گسترده ای که در میان شرکت کنندگان دیده میشد, بخوبی چشمگیر بود, چه از نظر سنی و چه به لحاظ قومی و نیز سایر معیار ها. انواع و اقسام لهجه ها و اصطلاحات به گوش می خورد, از واژه هایی که در سالهای اخیر وارد زبان روزمره فارسی شده اند تا کلماتی که این روزها کمتر بکار میروند. بازگویی خاطرات هم بازار گرمی داشت, از اینکه "غوغای ستارگان" را در کدام کنسرت ها و با صدای چه کسانی شنیده اند, از اینکه "سرگشته" در چه سالی ساخته شده و سایه بدنبال کدام "پری" میگشته؟ کسی هم از خاطراتش با بهادر یگانه میگفت, همان ترانه سرایی که "رسوای زمانه" را سرود و ماندگار شد. این را هم اضافه کنم که نمونه هایی از اختلاف نظر هم وجود داشت, مثلا در مورد اینکه" مینای شکسته" کار تورج نگهبان است یا معینی کرمانشاهی, که خوشبختانه تلفن های همراه و جستجوگرهای آنها مشکل را حل میکرد و قضیه به خیر و خوشی فیصله پیدا میکرد. کسانی هم به تنهایی قدم میزدند و چیزهایی را زمزمه میکردند شاید هم "خاطرات عمر رفته" شان را.   
اما شنیدن اسم داوود پیرنیا برایم جالب بود, شخصی که نه صدای آوازش را شنیده بودیم و نه نغمه سازش را؛ پس مردم باغبان "گلها" را هم فراموش نکرده اند.   
در این برنامه نه خبری از فرش قرمز بود و نه نشانی از گیشه فروش بلیط, پس کسی هم بدنبال شمردن صندلی ها و مشغول کردن ذهنش با انجام چهار عمل اصلی نبود تا سود برگزار کننده را محاسبه کند. آنها که تندتر حرکت میکردند یا داوطلبانی بودند که خدمت میکردند یا آنهایی که کمک های داوطلبان را جمع کرده و قبض رسید می نوشتند.

"خرم یاد" با خوشی پایان یافت و نمونه موفق دیگری شد از همکاری بین گروه ها و انجمن های هنری, فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانیان کویینزلند. در این مراسم خانه موسیقی ایرانیان کویینزلند, کانون ایرانیان کویینزلند, انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه گریفیت, موسسه خیریه آزیران و گروهی از داوطلبان بار مسئولیت را بر دوش کشیدند و هزینه های برنامه از طریق کمک های داوطلبانه و پشتبانی کانون تامین گردید.

استقبال گسترده از این برنامه یک بار دیگرنشان داد که هنر اصیل میتواند انسانها را به هم نزدیک تر کند و آنها را فارغ از کلیه مرزبندی ها به زیر یک سقف گرد آورد. از برکات جنبی و پیش بینی نشده این کار گروهی, کمک به یک خانواده تازه وارد و پناهجو در یکی از شهرهای نزدیک بود. در همان زمانی که هنرمندان سرگرم تمرین بودند, گروهی هم برای فراهم کردن تدارکات برنامه از جمله پیدا کردن محل اجرا و پشتیبانی مالی و سایر نیازمندی های دیگر, فعالیت و گفتگو میکردند. در بین صحبت ها و پیام های مبادله شده در میان گروه پشتیبانی, خبری هم در مورد نیازهای این خانواده از راه رسیده پخش شد, که نتیجه آن جمع آوری مقدار قابل توجهی لوازم خانگی در کمتر از دو روز بود و جالب آنکه همه آن وسایل توسط فردی خیرخواه به محل اقامت خانواده پناهجو رسانده شد.

   
مهران رفیعی
۲۷ فوریه ۲۰۱٣
بریزبین استرالیا


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست