اتحاد چپ یا تاریخ شویی و پرچمی دیگر علیه کمونیسم؟ - عیسی صفا
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۱ اسفند ۱٣۹۱ -
۱ مارس ۲۰۱٣
بیانیه مشترک سه سازمان فداییان اکثریت ، اتحاد فداییان خلق و شورای سوسیالیستهای موقت برای تشکیل اتحاد چپ مرزبندی روشن با کمونیستها دارد. بیانیه ادعا می کند که از گذشته و تجربه سوسیالیسم واقعا موجود درس گرفته و « آدم» شده اند ! این ادعا در باره گذشته ما را مجبور به مراجعه به تاریخ این سه جریان می کند تا روشن شود که آنچه در واقع از طرف آنها رخ می دهد. چیزی جز تاریخ زدایی از جنبش کمونیستی و تحریف آن به نفع اردوی سوسیال دمکراسی ، سوسیال لیبرالیسم و سرمایه داری نیست.
دو جریان عمده این وحدت یعنی سازمان فداییان اکثریت و اتحاد فداییان هنوز به گذشته فدایی و ریشه سازمان چریکی خود افتخار می کنند و هر سال مراسم بزرگداشت برای آن بر پا می سازند. اولین سوال منطقی چنین مطرح می شود که چرا این دو سازمان فدایی خواهان نفی گذشته « پرافتخار و قهرمانانه» خود هستند؟ آیا آنها با تشکیل اتحاد چپ در قالب یک تشکیلات جدید چیز بزرگتری از هویت کنونی خود بدست خواهند آورد؟ آیا از طریق جریان شورای سوسیالیست ها موقت و پیوستن به تعدادی انگشت شماراز منفردان سیاسی ، کمیت و کیفیت نوینی در فعالیت های آنان پدیدار خواهد شد؟ دست به نقد، هم اکنون پنج نفر از شورای سوسیالیستها در اعتراض به وحدت در اتحادچپ ، تشکیلات خود را ترک کرده اند.
شاه بیت مواضع اعلام شده « اتحاد چپ» این چنین است : « گسست از سیستم فکری و عملکردی « سوسیالیسم واقعا موجود» که طی چند دهه در شوروی و تعدادی از کشورها حاکم و اساس فکری مسلط در جنبش کمونیستی را تشکیل می داد.» آیا این سه جریان آنطور که نقل قول بالا می گوید بعد از فروپاشی شوروی چشمانشان به واقعیات گشوده شد و « گسست» کرده اند؟ من به تاریخ این سه جریان مراجعه می کنم تا نشان دهم که این ادعای « گسست از دیدگاه حاکم بر جنبش کمونیستی» جعلی و سرپوش و بهانه ای است برای تاریخ شویی و تاریخ زدایی از تاریخ و ایده های جنبش کمونیستی ایران و جهان، یعنی تحریف تاریخ ، به نفع مواضع کنونی آنها که در جبهه سرمایه داری قرار گرفته است.
کنکاش در تاریخ این سه جریان را با مراجعه به تاریخ و چگونگی شکل گیری سازمان اتحاد فداییان شروع می کنم.
این سازمان در سال ۱۳۷۳ یعنی بعد از فروپاشی شوروی تشکیل شده است. بنابرین می توان تصور کرد که این سازمان چپ با « درس گیری» از فروپاشی شوروی و دیدگاه حاکم بر جنبش کمونیستی تشکیل شده است. اما چرا این سازمان نام « فداییان خلق» را بر خود حمل می کند؟ یعنی نامی قبل از فرو پاشی شوروی. توضیح این چنین است که این سازمان از سه تکه سازمان چریک های فدایی تشکیل شد که از این سه تکه ، دو تکه آن ( سازمان آزادی کار و شورای عالی سازمان چریک های فدایی خلق) خود تاریخ انشعاب در انشعاب را در انبار « افتخارات » خود داشتند.
سازمان فداییان خلق ایران پیرو بیانیه ۱۶ آذر که به جریان « علی کشتگر» معروف شده بود ، در آستانه و حدت تشکیلاتی سازمان فداییان خلق ـ اکثریت با حزب توده ایران با رد این وحدت انشعاب کرد. مبنای این اختلاف نظر در رد مشی سیاسی حزب توده ایران و سازمان فداییان اکثریت نبود. چونکه سازمان فداییان خلق پیرو ۱۶ آذر نه تنها از جمهوری اسلامی دفاع می کرد بلکه بطور رسمی و در نشریه خود اعلام کرده بودندکه آنها « بر خلاف حزب توده ایران که بطور تاکتیکی و فریب کارانه از جهموری اسلامی حمایت می کند،دفاعشان از جمهوری اسلامی استرا تژیک و صادقانه است. نقل به مضمون». از موضوع مورد علاقه ما ، این سازمان انشعابی « گسست » خود از جنبش حاکم کمونیستی را دهها سال پیش از فروپاشی با رد وحدت تشکیلاتی با حزب توده ایران انجام داده بود. یعنی « پیوستی » نبود که « گسستی» رخ داده باشد. سازمان چریک های خلق هم بعنوان سازمان مادر، اصلا با اعلام « گسست» از دیدگاه حاکم بر جنبش کمونیستی « اردوگاهی» شروع به فعالیت کرده بود. البته به این نکته باید توجه کرد که رهبر این سازمان آقای علی کشتگر بعد از تشکیل سازمان اتحاد فداییان با انتشار نامه علنی از ادامه فعالیت در سازمان اتحاد فداییان سرباز زد.
اما در مورد « شورای عالی سازمان چریک های فدایی خلق». رهبران این جریان یک بار از سازمان فداییان اکثریت باهمین نام ولی با پسوند « گرایش چپ» انشعاب کرده و بعد فعالیت مشترک با فداییان اقلیت را دنبال کرده بودند. این جریان در شرایطی دیگر پس از درگیری خونین درون تشکیلاتی که منجر به کشته شدن پنج عضو سازمان فداییان از دو جناح برای تسلط بر رادیوی سازمان در دهکده گاپیلون کردستان عراق شد ، بانام شورای عالی سازمان چریک های فدایی خلق پس از چند سال وارد اتحاد با دو تکه دیگر فدایی برای تشکیل سازمان اتحاد فداییان خلق ایران شد. بنابراین بازهم از موضوع مورد علاقه ما این جریان هیچ « پیوستی» در تاریخ خود به دیدگاه حاکم بر جنبش کمونیستی « اردو گاهی» نداشته است که اکنون در « گسست » از آن شلنگ تخته بیاندازد.چرا سازمان اتحاد فداییان خلق بجای نقد گذشته خود برای ارائه نظریات جدید ، یکباره گذشته جنبش کمونیستی را معیار وحدت با دو جریان دیگر قرار می دهد؟ گذشته ای که بر اساس آن ادعا می کردند آنها مارکسیست ـ لنینستهای واقعی هستند و جنبش کمونیستی جهانی « اردوگاهی» رویزیونیستی و اپورتونیستی است. منطقا با فروپاشی شوروی آنها باید فریاد بر می داشتند و می گفتند می بینید که حق با ما بود و از این پس ما رهبری جنبش کمونیستی را بدست خواهیم گرفت ! چرا اکنون آنها بچه را با قنداقش بیرون می اندازند؟ من در پایان این مقاله جایگاه اتحاد فداییان را در درس گیری انحرافی و تاریخ شویی از جنبش کمونیستی نشان خواهم داد. لینک زیر گزارش کوتاهی از برخورد درونی سازمان اقلیت در کردستان عراق است.
www.didgah.net
بخش دیگر سازمان اتحاد فداییان از « مستعفیون» سازمان فداییان اقلیت در جریان کنگره سازمان است که در سال.. در تهران تشکیل شد. این پنج عضو مستعفی سا لها بعد سازمان آزادی کار را تشکیل دادند. بازهم این سازمان در هیچ « پیوستی » در دیدگاه جنبش کمونیستی حاکم بر « ارودگاهی» نبودند که خود را اکنون شریک گسست می دانند. البته برای اینکه خواننده معنای گرایشهای فکری و دیروزی اعضای آنها را بهتر بفهمد باید توجه کند که این جریانها دچار ریزش شدید نیرو بوده اند که شرکت در یک سازمان اتحاد فداییان خود به ریزش نیرو در هرسه جریان و حتی در سطح رهبری منجرشد. در واقع سازمان اتحاد فداییان ایران که نام بزرگی را یدک می کشد ، سه محفل باقیمانده از سه جریان انشعابی فدایی است. در عین حال ، هیچکدام از رهبران اصلی سه جریان تشکیل دهنده سازمان اتحاد فداییان در فعالیت این سازمان شرکت ندارند.
بخش دیگر این وحدت سه گانه برای « اتحاد چپ» شورای سوسیالیستهای موقت است. این شورا در سال ۱۹۹۷ تشکیل شده است ، یعنی بازهم بعد از فروپاشی شوروی. نظر اعضای این شورا قبل از تشکیل آن چه بوده است؟ من به سابقه یکی از رهبران شورا یعنی مجید زربخش می پردازم. در یک گفتگوی تاریخ شفاهی ایشان خود توضیح می دهند که از جوانان « سازمان انقلابی حزب توده ایران» بوده است. این سازمان یک انشعاب مائوئیستی از حزب توده ایران بود. ایشان بعدا همراه عده ای دیگر از این سازمان انشعاب کرده و در جریانی بنام « کادرها» فعال بوده است. اکنون ایشان هم مانند اتحاد فداییان دست به تاریخ زدایی زده و با جنبش کمونیستی « اردوگاهی» مرزبندی می کند. چند بار مرزبندی؟ آنهم هربار در ۱۸۰ درجه عکس مرزبندی قبلی ؟ مائوئیسم قبل از فروپاشی شوروی ، در چین و با زنده بودن مائو شکست خورد. چرا ایشان در مرزبندی با تاریخ خود تعیین تکلیف نمی کند و جنبشی دیگر را معیار مرزبندی قرار می دهند؟ از دیگر اعضای شورا شیدان وثیق است که تلاش می کند جریانات حاشیه ای آنارشیستی و شبه مارکسیستی را در به حد دو گرایش عمده قرن بیستم یعنی کمونیسم و سوسیال دمکراسی بالا بکشد. درضمن ایشان به عمد و یا از بی خبری نمی داند که حتی گرایش مورد نظر خود ، یعنی آنارشیستها ، متحد کمونیستها هستند و نه سوسیال دمکراسی، کافی است شما به فوروم اجتماعی جهانی و جنبش بر آشفتگان و ترکیب آنها نگاهی بیاندازید تا ببیند که جنبشهای آنارشیستی در برابر جهانی شدن سرمایه داری نولیبرال در کنار کمونیستها هستند. آیا « جنبش رهایی بخش » ایشان همان بوروکراتها ی سازمان فداییان اکثریت و اتحاد فداییان است؟ که با عجله بدنبال جایی برای خود در همین جهان سرمایه داری هستند؟ اما شورای سوسیالیستهای موقت که از نظر « گروه خونی» با دو سازمان فدایی تفاوت دارد ، چه نقشی در این وحدت دارد و چه هدفی را دنبال می کند؟ واقعیت این است که سازمان اتحاد فداییان مستقیما حاضر به وحدت با سازمان فداییان اکثریت نبود. آنها سالها با « پز انقلابی» به خود هویت داده بودند و نمی توانستند با سازمانی که بزعم آنها با جمهوری اسلامی همکاری کرده بود وحدت کرده وبه راحتی این پز انقلابی را زیر علامت سوال ببرند. رهبران سازمان اتحاد فداییان برای قانع کردن اعضای خود به این وحدت به یک « کاتالیزور» نیاز داشتند. نام این « محلل» شورای سوسیالیستهای موقت بود.
اما در مورد سازمان فداییان اکثریت آنها تنها نیروی این وحدت هستند که در دوره ای به جنبش کمونیستی « اردوگاهی» و وحدت با حزب توده ایران روی آوردند. دوره ایکه با یورش ارتجاع به سازمان و حزب دچار اختلال شده و با فروپاشی شوروی وارد مرحله به کلی بی سابقه شد. عبور از بحران متلاشی شدن شوروی به دانشی بالاتر و پیچیده تر از رهبران این سازمان نیاز داشت. برخلاف دیدگاه بیانیه « اتحاد چپ» درس گیری از متلاشی شدن شوروی رها کردن بینش کمونیستی نیست. تنها درسی که کمونیستها باید از این تجربه بگیرند کمونیست بهتری شدن است ! مدتی از دور شدن سازمان فداییان اکثریت از بینش کمونیستی نگذشته بود که این سازمان به محل « باج گیری » از درون و بیرون این سازمان شد. آخرین نمونه آن شرکت فعال بخشی از رهبری این سازمان در پروژه های آلترناتیو سازی امپریالیستی شد.
اضافه کردن « دموکراتیک» بر سوسیالیسم در بیانیه «ا تحاد چپ» هیچ امتیازی برای این جریان نیست. من می توانم صدها نقل قول از مارکس و لنین بیاورم که این دو پیشوای رهبر طبقه جهانی سوسیالیسم را محصول تکامل عالی دمکراسی معرفی کرده اند. اگر در بیانیه مرزبندی با کمونیستها مشخص است ، برعکس در مورد سوسیال دمکراسی هیچ نوع مرزبندی وجود ندارد. ما برای بررسی بیلان سوسیال دمکراسی نیازی به مراجعه به تاریخ نداریم ، هم اکنون در کشورهایی که سوسیال دمکراتها در قدرت هستندو یا اخیرا در قدرت بوده اند ، ماهیت ضد سوسیالیستی این احزاب را مشخص می کند. یونان ، اسپانیا و فرانسه شاهد تداوم سیاست ریاضت کشی اقتصادی بر توده مردم از طرف مدعیان « سوسیالیسم دمکراتیک» است. آنها سوسیالیست در حرف ، امپریالیست در عمل هستند !
دیدگاه سوسیالیستی کلماتی خشک و بی جان برای آینده ای دور در جامعه ایران نیست. هم امروز حاملان این دیگاه باید در مبارزه با دیکتاتوری رژیم ولایت فقیه منطقی بودن چشم انداز مطلوب خود به عنوان سوسیالیسم را با مبارزه های پی گیر دردفاع از « دمکراتیسم پی گیر» پیوند زنند. سوسیالیسم در ایران ادامه همین دمکراتیسم پی گیر و مبارزه موثر در این راه خواهد بود. برنامه سیاسی« اتحاد چپ » در این زمینه چیست؟ بدون برچیدن نظام رژیم ولایت فقیه و انحلال تمامی نهادهای سرکوبگر از طریق سازمان دهی جنبش توده های مردم دمکراسی در ایران غیر ممکن خواهد بود. « اتحاد چپ» که با پیوستن منفردین « انگشت شمار» به یک باشگاه بحث های سیاسی رهبران خود خوانده تبدیل خواهد شد که دغدغه آنها « خود شیفتگی» سیاسی خواهد بود تا مبارزه ای هماهنگ و سازمان یافته برای متشکل و همسو کردن مبارزه های مردم علیه رژیم. بدون « زبان مشترک» هیچ مبارزه سیاسی در سطح ملی و در میان میلیونها مردم شکل نخواهد گرفت. « اتحاد چپ» فاقد چنین زبانی خواهد بود.
|