سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ساختار در ژرفای هنر


دکتر بیژن باران


• برای نقد ساختارگرایانه داستانهای کوتاه، به تبیین عناصر داستانها در ساختار در ظاهر یعنی بیان کلامی و ساختار در ژرفا یعنی معنی/ منظور فکری نیاز می باشد. این گونه نقد در داستانهای کوتاه کمک به تحلیل قیاسی این داستانها برای حفاری ساختار در ژرفای آنها می کند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٣ اسفند ۱٣۹۱ -  ٣ مارس ۲۰۱٣


 
 برای نقد ساختارگرایانه داستانهای کوتاه، به تبیین عناصر داستانها در ساختار در ظاهر یعنی بیان کلامی و ساختار در ژرفا یعنی معنی/ منظور فکری نیاز می باشد. این گونه نقد در داستانهای کوتاه کمک به تحلیل قیاسی این داستانها برای حفاری ساختار در ژرفای آنها می کند. پس هر داستان را به اجزایش تجزیه کرده؛ هر یک واشکافی شده؛ می توان آنرا با داستانهای دیگر قیاس کرد. این اجزای نامتغیر کدامنند؟ در سطح زبانی آرایه ها، شگردها، ترفندهای ادبی، روانی، عاطفی بکار می روند.

مقولات زبانشناسی مانند دستور دگرگونساز/ تولیدگر، سینتکس/ ریختشناسی، ساختار در ژرفا/ سطح چامسکی را می توان در نقد و ترجمه ادبیات هم بکار برد. ظاهر جمله با ویراستهای گوناگون ساختار سطح و تجرید جمله مثلا معنا، انگیزه، محرک/ ایموسیون آن ساختار ژرفا نام دارند.

نقد ادبی کوتاه نماینده اثر ادبی بلند است. نقد تابع قواعد ادبی متناظر با علوم انسانی برای توضیح آثار ادبی بومی و جهانی است. این توضیح بنا به مدلهای محدود بدوی وظایف انطباقی، شناخت بصری، جفت یابی، حذر از دشمن می باشد.

آیا ادراک ناشی از تجربه تنانه استعاری است برای انتقال دانش از یک حوزه به حوزه دیگر؟ ذات بشر بنا به واریاسیون، تغییر، تکامل تبیین می شود؛ نه یک مجموعه ثابت خصایل عمده رسیده از گذشتگان. احساس پایه لحن در متون ادبی را فروید در نقش ادبیات برای ارضای فانتزی می داند. خصایل شخصیتی را می توان در تحلیل شخصیتها، مولفان، خوانندگان بکار برد.

می توان آرکه تیپ یونگ، یاخته بنیانی بیولوژی را ساختار در ژرفا در ادبیات اسطوره ای و پرورش ارگان در آزمایشگاه نامید. این یاخته ها در قالبها، بافتها، اعضای گوناگون تبلور می یابند. با برهان خلف، می توان هر داستان را برای تحلیل به آرکه تیپها و الگوهای عمده تقلیل داد.

فهم ساختار در ژرفای یک داستان عشقی، تخیلی، جنایی به نوشتن ۱۰ها داستان در این ژانرها کمک می کند. زیرا کافیست که یک ساختار در ژرفا در بیان زبانی- در موقعیتهای گوناگون، بانحای مختلف ساختار در سطح نوشته شود. پس با داشتن ساختار در ژرفا بمثابه الگو، فرد می تواند بداهه گویی، روایت نویسی، اجرای قصه را بزبانهای مختلف انجام دهد.

هدایت، جمالزاده ساختار در ژرفای داستان کوتاه در غرب/ فرانسه را فهمیده؛ سپس در غالب زبانی/ فرهنگی فارسی داستانهای ٣قطره خون و یکی بود یکی نبود را نوشتند. در ترجمه روشن است که ساختار در سطح داستان از زبان مبداء به زبان مقصد ترابری می شود؛ ولی ساختار در ژرفا ثابت می ماند.

نظام زبان نشانه در برگیرنده تمام هنرها ازجمله نقاشی، موسیقی، شعر می باشد. متن، شیئی، تصویر/ ایماژ، کنش همه اجزای نظام زبان نشانه اند. پس ساختار در ژرفا برای معنی خوش آمد یا نیت نیک- ساختار در سطح با نشانه های گوناگون می تواند داشته باشد. ساختار در سطح این نشانه های قراردادی در هر فرهنگ فضای گفتاری، کرداری افراد را تشکیل می دهد. سرخم کردن، دست دادن، مشت راست بهم ساییدن جوانان نوجو، دست روی سینه گذاشتن، روبوسی، بغل کردن، سلام/ الو/ های/ درود گفتن، دست تکان دادن، لبخند زدن، دعوت کارت پستی به مهمانی، دادن هدیه، - کنشهای اجتماعی برای خوش آمدند.

چامسکی در زبانشناسی ساختار در سطح و ساختار در ژرفا را بکار می برد. با انطباق این کاربرد در داستان این نتیجه را می توان گرفت: ساختار یک داستان هم می تواند مانند یک جمله صاحب دستور زبان خود باشد که شخصیتها/ اسمها، رویدادها/ فعلها، زمانبندیها/ قیدها، فضاسازیها/ صفتها- تابع ساختار در ژرفای ژانر داستان اند. لذا درست مانند صرف و نحو زبانی، دستور ساختار داستان دارای قواعد و اصولی است که در ظاهر پنهانند! ولی ساختار دستوری داستان با کنکاش و غور واشکافی می شود.

پس هر زبان، دستور خود را داشته؛ کتب دستوری، قاموس مترادفات، لعتنامه ۲زبانه یا در همان زبان فراوان داشته که در سطوح مختلف لغتی و مقوله ای نوشته شده اند. آثار ادبی هم ساختار در ژرفای محاط بر ژانرهای خود را دارند که باید حفاری شده؛ تبیین گردند. اخوان در مورد شعر نیما در پی آشکاری ساختار در ژرفا- جستارهای ارزنده ای مانند بدایع و بدعتهای نیما را نوشت. ساختار در ژرفای هنرهای گوناگون در ساختار در سطح و قالبهای کلامی شعر وادبیات و حسی از جمله نقاشی رنگها، خطها، کمپوزیسیون/ ترکیب، دید- بصور فراوان بر بوم ظاهر می شوند. در موسیقی آکورد، هامورنی، ریتم ساختار در ژرفایند؛ ملودی ساختار در سطح است.

ساختار در ژرفا در اشعار فروغ تنهایی زن در جامعه گذاری است که به انحا/ واریاسیونهای مختلف در ساختار در سطح شعرهای ۵ کتابش تجلی می کند. یک ساختار در ژرفای فرد می تواند در اشکال نقاشی با ترکیبات رنگ، موسیقی با ایقاعات ملودیک، رقص با حرکات موزون، شعر با جمله بندی، داستان با روایت، فیلم با سناریو سکانس قابها- تجربه اجتماعی یابد. نمونه ساختار در ژرفا مفهوم عشق است که به عاطفه، مشعر و تجربه ذهنی فرد مربوط است. تبلور آن را می توان در صور گوناگون هنری یا کنشی مشاهده کرد.

در نقد ساختارگرایانه، متن می تواند شئی، رویداد، نوشتار، کنش باشد. روشن است که در داستان متن نوشتار است. پس ساختار ادبی، نقشه آنچه در متن وجود دارد، است. این نقشه برای تشخیص، مقایسه الگوهای مشابه در دیگر آثار ادبی بکار می رود. مشابه دستور زبان است که کارکرد واژه ها را در جمله بررسی می کند؛ نه معنی کلمات.

فهم بنمایه یک داستان، خواننده را به فکرهای زیرین نهفته در داستان می رساند که در کلمات ارایه شده اند. وقتی یک اثر هنری-ادبی رویت می شود؛ عمدتا این ساختار در ژرفای اثر است که در حافظه میماند برای بازگویی به دیگران. در واقع نقد حفاری ساختار در ژرفای یک کار هنری است.

ساختار در ژرفا کمک به فهم فکر نویسنده و شباهت با داستانهای دیگر می کند. ساختار در سطح کمک به درک بیان کلامی نویسنده و سبک بدیعی یا تقلیدی نسبت به دیگران می کند. کلام تابع دستور زبان است. ولی فکر از بیان مجزاست؛ زیرا فکر میتواند غیرکلامی، عاطفی، حسی بوده؛ در بیان تابع تنظیمگرهای کورتکس با ارزیابی از محیط و مخاطب تناظر یابد. پس ساختار در ظاهر یک داستان بیان تخیل به کلمات برای مخاطب است.

ساختار در ژرفا معنی ست که در کنه بیان و فارغ از مخاطب قرار دارد. روشن است که عواطف/ نیتها در نوشتار بسختی و تقریبی تبلور می یابند. از اینرو دریافت بهنگام بیان کمک به درک نیات فرد می کند. دگر سانی در ۲ محور زبانی- یعنی گزینش قاموسی و چینش صفحه ای کلمات- ساختار زیرین یا معنی جمله را تغییر می دهد. نمونه: کاربرد نفی برای سلبی کردن در یک جمله است. امروز آفتابی است که معنی تلویحی انرژی می دهد. امروز آفتابی نیست که رخوت را تداعی می کند. گزینش "ن" اغلب از محیط به بیان نشت می کند.

ساختار در ژرفا تخیل در باره شئی، تصویر، کنش است. در ادبیات کلمات برای بیان ساختار در سطح بکار میروند. این کلمات میتوانند متفاوت باشند؛ ولی هر واریاسیون کلامی همان ساختار در ژرفا را بیان می کند. در کلیله و دمنه ساختار در ژرفا دوستی بین ۲ جانور است. ساختار در ظاهر روایتهای مختلف از این ساختار در ژرفای واحد است. در اشعار فرخزاد تنهایی زن به انحای گوناگون بیان شده. شاملو انسانیت را در اشعار عدیده تبلور داده. تداوم ساختار در ژرفا در آثار یک مولف در طول عمرش بیانگر تداوم و صمیمیت او نیز می تواند باشد. منابع. ‏۲۰۱٣‏/۰۲‏/۲۴   



اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست