زن آینده بشر است
فریبا ثابت
•
جنبش زنان ایران که طی سی و چهار سال اخیر هر چند ضربه خورده اما مقاوم شده است می تواند با درس گیری از تجربه گذشته و آگاهی فمینیستی دو گفتمان سیاسی و جنسیتی را با هم به پیش ببرد. مسئله زنان را به مسئله کل جامعه تبدیل کند و همگانی نشدن مسئله زنان یعنی نیمی از جامعه را به مثابه خطری برای استقرار دموکراسی گوشزد نماید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۶ اسفند ۱٣۹۱ -
۶ مارس ۲۰۱٣
زن آینده بشر است، عنوان شعر زیبای لویی آراگون * شاعر متعهد و انقلابی است که ژان فررا **خوانند ه چپ و مردمی فرانسه با صدای بسیار زیباو دلنشین به صورت آهنگ خوانده است. هزاران هزار نفر در فرانسه و سرا سر دینا این شعر را خوانده و یا آهنگ آن را گوش کرده و آن را تحسین کرده اند. اما به راستی چه تعداد ،عمق این شعر زیبا را درک کرده تا از تحسین صرف فراتر رفته و آستین ها را بالا بزنند و آینده بهتری بسازند که زن و مرد به عنوان یک کل« بشر» به تساوی در آن شریک باشند واز جنس فرا دست و فرو دست خبری نباشد . تا دیگر تنها یک روز سال، روز زن نباشد ، تا هر روز روز زنان و مردانی باشد که با هم برای دنیای بهتر ، دنیائی عاری از ستم و استثمار مبارزه کنند.
این آرزو اما نه تنها در آستانه هشت مارس زیاده خواهی نیست بلکه فریاد دادخواهی میلیاردها زن در سرتا سر جهان است که خواهان برابری در تمامی زمینه ها هستند. زنانی که می خواهند تنها به خاطر زن بودن یعنی جنسیت شان کشته نشوند ، مورد تجاوز قرار نگیرند ، با کار برابر حقوق کمتر دریافت نکنند، از آزادی فردی و اجتماعی برابر برخوردار باشند، در سیاست و تصمیم گیری ها شریک باشند، واز همه مهم ترمالک تن خود باشند.
اما در ایران، در جمهوری اسلامی حتی یک روز هم به زنان تعلق ندارد.
برگزاری ۸ مارس در تاریخ معاصر ایران به ندرت یافت میشود . اولین بار در سال ۱۳۰۱ جمعیت پیک نسوان در رشت ۸مارس روز جهانی زن را برگزار کرد.بعد از آن تا مقطع انقلاب ۵۷به ندرت این مراسم برگزار شده است.
انقلاب ۵۷ اولین تجربه سیاسی عظیم زنان در تاریخ ایران یک ماه قبل از ۸مارس( ۱۷ اسفند) شاید می توانست نوید خوبی برای زنان ایران باشد. زنانی که از همه اقشاراز تحصیل کرده تا بی سواد و حاشیه نشین به طور انبوه و همگام با مردان در صحنه سیاسی و اجتماعی حاضرو درشکل گیری انقلاب شرکت فعال داشتند.
اما رویدادهای بعدی نشان داد که صرف حضور فیزیکی حتی گسترده ، در زیر شعارهای همه با هم برای مبازره ضد استبدادی، بدون هیچ گونه مطالبات اخص زنان ، چگونه زنان رابه اولین قربانی برای استقرار استبداد دیگر تبدیل کرد.
خمینی*** در ۱۶ اسفند ۵۷ از بالکن مدرسه رفاه گفت: در وزارت خانه ها نباید معصیت شود ، در وزرات خانه اسلامی زنها نباید لخت بیایند. زنها بروند اما با حجاب باشند مانعی ندارد بروند کار کنند لیکن با حجاب شرعی باشد.
استفاده ابزاری از زنان از طرف روحانیت با به قدرت رسیدنشان برای آنها دیگر موردی نداشت. برای استقرار حکومت دینی باید موانع راقدم به قدم برداشت . با توجه به فضای آن زمان وحساسیت جامعه و حتی اکثریت خود زنان به مسئله زنان ، سرکوب وبیرون راندن زنان از صحنه سیاسی اجتماعی، بهترین فرصت حساب شده از طرف سردمداران جمهوری اسلامی بود .دولت اسلامی با شعارهائی مانند ، حقوق زنان بورژوائی است و مسئله امت ما نمی باشد ، فمینیسم پدیده غربی است ، بی حجابی خلاف عفت است و......که دیسکوری پذیرفته شده در جامعه پدر سالار هم بود ، نیمی از جامعه را با حرکات خزنده و آرام خنثی می کرد . و تصورمقاومتی هم نداشت .
ولی زنان مقاومت کرده و۷مارس به خیابانها ریختند و فریاد بر آوردند« ما انقلاب نکردیم که به عقب بر گردیم آزادی نه شرقی نه غربی است، جهانی است استبداد در هر شکل محکوم است» و...۸ مارس و فردای آن هم تظاهرات کردند تا از حقوق خود دفاع کنند اما متاسفانه این حرکت زنان که همه را به حیرت واداشته بود بر اثر عدم پشتیبانی حتی نیروهای چپ ، دمکرات و لائیک به افول گرایید. اما رویداد۸ مارس ( ۱۷ اسفند ۵۷ ) نقطه عطفی در تاریخ جنبش زنان ایران است.
حضور گسترده زنان در انقلاب و تظاهرات خود جوش آنها در اسفند ۵۷ هر چند ناکام، باعث شد که نخستین رویکرد آنان به فعالیت های اجتماعی هدفدار وسازماندهی شده شکل بگیرد. روند افزایش خود آگاهی جنسیتی و شکل گیری جنبش زنان در سالهای بعد به خوبی قابل مشاهده است و حاصل آن جنبش زنانی است که هر چند در این ۳۴ سال گذشته فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذ اشته است هنوز به حیات خود ادامه می دهد.
پس از خیزش مردمی ۸۸ و سرکوب شدید ، جنبش زنان هم همانند جنبش های دیگر دچار افت جدی شد البته علاوه بر سرکوب ،مهاجرت بسیاری از کنشگران زن ، زندانی شدن آنها و...در این افت تاثیر داشته اند. در این جا این سئوال مطرح است که:
جنبش زنان در فضای ایجاد شده پس از سرکوب چه اهدافی پیش روی خود داردو با چه چالش هائی روبرو است؟.
حقیقت این است که خواسته تغییر علیرغم فشار زیاد در بطن جامعه وجود داردو مسئله برابری هر چند وسیعا توده ای نشده دربین زنان مطرح است . ارزیابی موقعیت و فضا برای ادامه مبارزه هر چند فاکتور مهمی است اما به معنای به تعطیل کشیدن مبازره نیست.زنان ناچارند به مطالبه محوری خود یعنی خواست برابری سیاسی ،اقتصادی ،حقوقی خود ادامه دهند و مستمرا جمهوری اسلامی وجامعه پدر سالارا از هر طریق ممکن به چالش بکشند.
جنبش زنان از پتانسیل بالائی برخورد است .اما این پتانسیل نباید در جمهوری اسلامی و شرایط سر کوب شدید آن به هزر رود .در نتیجه برای رسیدن به هدف در وهله اول باید از انحراف در جنبش زنان با قاطعیت جلو گیری کرد. جنبش زنان باید بپذیرد که رهایی زنان در چهار چوب دین و قانون الهی میسر نیست. مسئله اساسی تغییر این قانون یا آن قانون ضد زن نیست ، مشکل اصلی جایگاه زن در قانون است. بحث بر سر این نیست که تحت فشار جنبش زنان از طریق حقوقی قانونی ،دولت جمهوری اسلامی عقب نشینی هائی بکند و اینکه رفرم و عقب راندن در مقاطعی می تواند فشار را بر زنان بکاهد و راه را برای آنها هموار کند ،اما تئوریزه کردن اینکه آزادی زنان در چهار چوب قانون دینی در جمهوری اسلامی ممکن است جنبش زنان را به انحراف می کشاند و مانع بروز افکار رادیکال شده و با آن می جنگد. از طرف دیگر ایده ای که جنبش زنان را به بهانه خطر امپریالیسم فرعی دانسته و زنان را از هر نوع عمل اجتماعی و اعتراض بر جذر می داردعملا به زن سنیزی و در نتیجه به دوام جمهوری اسلامی کمک می کند.
در این راستا و برای گام برداشتن و به هدف رسیدن، جنبش زنان باید به آگاهی تئوریک مجهز شود.
عدم درک صحیح از مسئله زنان باعث در جا زدن یا همانطور که در بالا گفته شد باعث انحراف در جنبش زنان میشود. جنبش زنان با آگاهی دادن به خود از یک طرف و دادن آگاهی به توده زنان و کل جامعه ، میتواندمردم را بر علیه این نابرابری ها بسیج کند و در فرصت مناسب به عمل اجتماعی دست بزند. ضعف در عرصه تئوری و نشناختن قانون مبارزه ، مبارزه را به خود به خودی در شرایط هیجانی می کشاند و هیچ دست آوردی نصیب زنان نمی کند. تجربه انقلاب ۵۷ را به یاد داشته باشیم که فقدان آگاهی فمینیستی و درک نادرست از مسئله زنان ،نبود سازمانهای زنان ،چه بهای سنگیی برای زنان به بار آورد.
زنانی که از جنبش مشروطیت در انقلابات شرکت فعال داشته اما نقش آنها از سیاهی لشکر فراتر نرفته وهرگز تاریخ ساز نشدند .تکرار تجربه فاجعه است.
جنبش زنان ایران که طی سی و چهار سال اخیر ازخلال همین چالش ها با نیروهای سرکوب گر جمهوری اسلامی هر چند ضربه خورده اما مقاوم شده است می تواند با درس گیری از تجربه گذشته و آگاهی فمینیستی دو گفتمان سیاسی و جنسیتی را با هم به پیش ببرد. مسئله زنان را به مسئله کل جامعه تبدیل کند وهمگانی نشدن مسئله زنان یعنی نیمی از جامعه را به مثابه خطری برای استقرار دموکراسی گوشزد نماید.
واگذاری حل مسئله زنان به زنان از اشتباهات جنبش عدالت خواهی صد ساله اخیر ایران و عدم درک صیحیح انقلابیون، روشنفکران ازدموکراسی و برابری بوده است و وقت آن رسیده است که کل جنبش های اجتماعی و جامعه روشنفکری ما به این امر مهم حساس شوند و خطای گذشته را تکرار نکند بدون آزادی زنان هیج جامعه ای به آزادی دست نخواند یافت.
از وظیفه مهم دیگر جنبش زنان به چالش کشیدن سیستم پاتریاکال یا پدر سالاری است. پاتریارکی از هر نوع آن یک سیستم اجتماعی است که مولفه های متعددی داشته و جان سختی آن به درازی تاریخ است . بنا براین مقابله با آن مبارزه جدی می طلبد .نباید تصور کرد که تنها با سرنگونی رژیم دینی و روی کار آمدن یک دولت دیگر حتی سکولار مسئله زنان خود به خود حل خواهد شد .
و در آخر این که یک جنبش مستمر با ساختار و سازمان دهی مناسب ، با مطالبات اخص زنان است که می تواند در پیوند با دیگر جنبشهای اجتماعی و پشتیبانی توده ای راه را برای رسیدن به آزادی و برابری هموار کند تا زنان همیشه در حاشیه تاریخ نمانند.
* لویی آراگون نویسنده ، خبرنگار و شاعر فرانسوی است که در سال ۱۸۹۷ در پاریس متولد شد. از سال ۱۹۳۰ تا پایان عمر خود عضو حزب کمونیست فرانسه بودوبه ایده های انقلابی وفادار ماند.
*** ژان فررا خواننده کمونیست و مشهور فرانسوی است که اغلب شعرهای لویی آراگون را خوانده است.
*** کیهان ۱۶ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۵ صفحه اول
|