سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مکثی بر هشدار «اخبار روز»


فرخ معانی


• اگر از راسیسم، فاشیسم و ارتجاع سخن می‌گوئیم، فراموش نکنیم جمهوری اسلامی مظهر و بانی آن است. نه تنها ملت‌های ایرانی طعم تلخ سیاست‌های فاشیستی جمهوری اسلامی را چشیده، بلکه افغانیهایی که به ایران پناه آورده‌اند نیز از آن در امان نمانده‌اند. همچنین فراموش نکنیم که‌ افکار و اعمال تندروانه‌ در میان کنشگران فارس‌زبان کشورمان و حتی مردم عادی کم نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ اسفند ۱٣۹۱ -  ۱۲ مارس ۲۰۱٣


من یکی از کاربرهای سایت "اخبار روز" هستم و مطالب مندرج در آنرا پی می‌گیرم. مطلب "هشدار «اخبار روز» نسبت به رودر رو قرار دادن مردم ایران" مرا واداشت تا برداشتم را از این مطلب – که‌ اطلاعیه‌مانند انتشار یافته‌ و ظاهرا نظر مسئولین سایت است را با مسئولین و خوانندگان محترم سایت در میان بگذارم.
دوستان گرامی، از اینکه شما در چهارده سال گذشته از سر اعتقادتان به دمکراسی و حق تعیین سرنوشت ملت‌ها تریبون سایت‌ خود را همچنان در اختیار مبارزین ملی دمکراتیک قرار داده‌اید، به سهم خودم قدردانی می‌کنم.
بنظر من این خط مشی درست شما که "باعث شده که بسیاری از کسان و جریاناتی که ستم ملی در ایران را نفی می کنند و یا اساسا طرفدار آن هستند به این رسانه برچسب «تجریه طلبی» بزنند و با آن به همان سیاقی برخورد کنند که با فعالین ملی در مناطق قومی ـ ملی بر خورد می کنند"، نباید جای تأسف شما باشد. به‌ هر حال اگر به‌ سبب دفاع از خلقهای تحت ستم مورد غضب شووینیسم قرار می‌گیرید، این از درستی راهتان حکایت می‌کند. در ضمن به‌ همان اندازه‌ که‌ متحجرین ناسیونالیست غالب از شما دور می‌شوند، به‌ همان اندازه‌ خلقهایی که‌ تریبون واقعی در سطح سراسری ندارند، به‌ شما نزدیک‌تر می‌شوند. شما با دفاعتان از حقوق این خلقها بیشترین و واقعی‌ترین خدمت را به‌ حفظ یکپارچگی ایران ـ البته‌ بر بستری دمکراتیک و انسانی ـ می‌کنید. منشاء واقعی بن‌بست کنونی و بی‌اعتمادی فعالان ملی به‌ حکومت مرکزی و سازمانهای سیاسی اپوزیسیون مدافع تراکم و تمرکز سیاسی در ایران همین مکتب ناسیونالیسم حاکم ("یک ملت، یک دولت، یک زبان، یک مذهب") بوده‌ است و نه‌ جنبش چپ ایران و نه‌ مدافعان حقوق و برابری ملی خلقهای ایران.
در ضمن من نیز در ارتباط با مقابله‌ با تفکرات راسیستی، همچون دوستان "اخبار روز" فکر کرده و معتقدم راسیسم، شوینیسم، ناسیونالیسم ارتجاعی و فاشیسم در هر ملتی اعم از ملت حاکم و یا ملت تحت ستم تقبیح است. تا جائیکه موضوع به‌ بحث انتزاعی برخورد به فکر و عمل راسیستی برمی‌گردد، می‌توان مطلب نوشت و برخورد کرد، آن هم با صراحت و شفافیت کامل. نوشته مورد بحث، اما، از احزاب و افراد مجهولی بدون آنکه از آنها نامی بمیان آورد سخن می‌گوید. در واقع هر جریان و فرد متعلق به ملت‌های تحت ستم در ایران می‌تواند خود را مخاطب این موضع‌گیری بداند، بدون اینکه‌ کوچکترین تقاربتی به‌ این تفکرات فاشیستی مورد نکوهش "اخبار روز" داشته‌ باشد.
همه مخاطبان " هشدار . . ." در بروکسل حضور نداشته‌اند که بدانند منظور شما کدام جریانات معین است و اگر این آخرین نمونه است، نمونه‌های پیشتر کدامند. اگر بقول خودتان این بار می خواهید انتقاد خود را متوجه‌ی جریاناتی کنید که "زیر پرچم مبارزه با «ستم ملی» به طور آشکار به تبلیغ دشمنی و جدایی بین مردم ایران برخاسته‌اند"، چرا این جریانات را با اسم و رسم خودشان مورد خطاب قرار نمیدهید، تا من کرد سوسیالیستی که معتقدم شکل حق تعیین سرنوشت برای تمام ملل ایران و از جمله ملت کرد در شرایطی خاص می‌تواند جدائی کامل و تشکیل دولت مستقل باشد، تکلیف خود را با چنین مواضع‌ای بدانم.
شما در جاجای مطلب‌تان بدرستی حرف از وجود ستم ملی در ایران می‌زنید و باز هم بدرستی از احقاق حقوق ملی ملت‌ها در ایران دفاع کرده، میگوئید: "این رسانه، یکی از معدود رسانه های «فارسی زبان»ی بوده است که به طور پیگیر از حقوق ملی در ایران دفاع کرده" و خواهان "رفع ستم های ملی – قومی در کشور شده"اید.
به اعتبار برسمیت شناختن وجود ستم ملی در ایران شما هم همانند ملت‌های تحت ستم و به کلامی دیگر کثیرالملله‌ بودن ایران را قبول دارید، چه‌ که‌ "ستم ملی" معنایی جز ستم بر یک ملت نمی‌تواند داشته‌ باشد. با توجه به این امر فکر نمی‌کنید با کاربرد "ملت ایران" دچار تناقض جدی شده‌اید؟ "ملت ایران" نه‌ "واقعیت"، که‌ یک پروژه‌ی سیاسی شکست‌خورده‌ی ناسیونالیسم "ایرانی" بر اساس مولفه‌های فرهنگی، زبانی و دینی و مذهبی یک قوم بوده‌ است. این ناسیونالیسم هیچگاه‌ مشمول کرد و آذری و عرب و ترکمن و بلوچ غیرآسیمیله‌شده‌ نبوده‌ است. حاصل این ناسیونالیسم تبعیض بر هر آنچه‌ و هر آنکه‌ بخت این را نداشته‌ زبانش پارسی باشد، دینش اسلام نباشد، مذهبش شیعه‌ نباشد، در برابر آسیمیلاسیون (جینوساید فرهنگی) هم مقاومت کند. دوستان عزیز، آنچه‌ امروز در مناطق پیرامون ایران شاهد آنیم نوعی استعمار داخلی است و چشم‌بستن بر‌ این واقعیت تنها باعث دوری این مناطق از شما و هر آنکه‌ از تمرکز قدرت دفاع می‌کند، می‌شود.
متأسفانه‌ در "هشدار" شما نیز نوعی اصل و فرع و سیاستگزاری بر اساس رأی اکثریت و مرکز قابل رویت است. در بخشی که مربوط به رئوس پیشنهادات‌ شماست چنین آمده: "در ایران دموکراتیک، هر تصمیمی که ساکنین مناطق ملی در روندی دمکراتیک بگیرند و در مجامع برگزیده همه ایرانیان مورد تایید قرار بگیرد، باید مورد احترام باشد." سرنوشت دفاع نویسنده‌ی "هشدار" از حق تعیین سرنوشت ملل ایران به اینجا ختم می‌گردد! به‌ عبارتی دیگر حق تعیین سرنوشتی در کار نیست. سرنوشت هر یک از مناطق در قاموس و درک شما هم در "مرکز" تعیین می‌گردد و نه‌ در خود این مناطق. و اگر هم در این مناطق تصمیمی گرفته‌ شود، آنگاه‌ مورد پذیرش است که‌ "مجمع برگزیده‌ی همه‌ی ایرانیان" مهر تأیید بر آن بگذارند. این منطق راستگرایان و ناسیونالیستهاست، با علم به‌ اینکه‌ هم اکثریت عددی دارند، هم رسانه‌های همگانی در اختیار آنهاست و هم ابزار سرکوب. حال پرسش خارج از محیرالعقول‌بودن این درک این پرسش پیش می‌آید اگر این "مجمع نمایندگان" تن به‌ رأی مردم این مناطق نداد، تکلیف چیست؟ آیا دشوار است تصور کرد که‌ نیرویی که‌ منبع و مأخد مشروعیت را نه‌ رأی مردم این مناطق، بلکه‌ تصمیم نمایندگی در مرکز، آن هم نمایندگان مناطقی که‌ نه‌ مسأله‌ مربوط به‌ آنهاست و نه‌ محتملا آگاهی کافی در مورد آن دارند، بداند، اگر کشمکشی بین مرکز و پیرامون بوجود بیاید، طرف کدام را می‌گیرد؟!
در رابطه با "ساکنین مناطق ملی" مورد اشاره شما مگر مناطقی هم وجود دارد که ساکنینش متعلق به ملتی نباشد. اگر منظورتان آن مناطقی است که مورد ستم ملی واقع شده (مثل کردستان) چرا از آنها نام نمی‌برید. ("ساکنان مناطق پیرامونی") از اصطلاح "مناطق ملی و مناطق پیرامونی" در واقع برای جایگزینی نام مناطقی همچون کردستان، آذربایجان، . . . استفاده شده است.
در ادامه میخوانیم: مادام که نظر مردم مناطق ملی، در یک روند دمکراتیک مشخص نشده، هیچ حزب و گروهی نمی تواند نظر خود را نظر مردم آن مناطق تلقی کرده، خود را نماینده مردم آن منطقه بنامد." این حکم اولا تنها مشروط قابل قبول است و دوما برای همه، از جمله‌ برای آنهایی که‌ در دفاع از شووینیسم سینه‌ پاره‌ می‌کنند و در ضدیت با این خلقها به‌ قول خودشان حاضرند از دشمن شماره‌ یک مردم ایران طلب استغفار کنند،‌ صدق می‌کند. در سالهای اخیر بوق و کرنای "ملت ایران" این حضرات گوش فلک را کر کرده‌ است. دشوار است نتوان حتی در هر سخنرانی آقای احمدی نژاد چندین مورد اصطلاح "ملت ایران" را که‌ به‌ نمایندگی از سوی آن جنگ‌افروزی می‌کند، یافت کرد.
گفته‌ شد که‌ همین حکم شما تنها مشروط قابل قبول است؛ مگر کم دیده‌ایم که‌ نمایندگان ملتی با دولتی معین سر میز مذاکره‌ نشسته‌اند، بدون آنکه‌ لزوما انتخاباتی هم برگزار شده‌ باشد. مذاکرات "هیئت نمایندگی خلق کرد" که‌ سازمان شما هم در آن حضور داشت، با "دولت موقت" بازرگان، مذاکرات چندین باره‌ی نمایندگان جنبش کردستان عراق با حکومت مرکزی، مذاکرات اکنون دولت ترکیه‌ با حزب کارگران کردستان، مذاکرات فلسطین با دولت اسرائیل و ... نمونه‌هایی هستند که‌ نباید بر چشم شما پنهان مانده‌ باشند.
در نهایت بحث عدم تمرکز و همبستگی اقوام چند پاره شده را بدین شکل مطرح می‌کنید.
"ما جانبدار حل و فصل مسایل کشور از جمله رفع تبعیض علیه اقوام و ساکنان مناطق پیرامونی با تکیه بر روش های مسالمت آمیز، عدم تمرکز تا جایی که در تقابل با الزامات توسعه پایدار و همه جانبه قرار نگیرد، هستیم." تا آنجایی که بر همگان مشهود است این تمرکز بوده‌ است که در تقابل با الزامات توسعه پایدار و همه جانبه قرار ‌گرفته‌ است و نه‌ برعکس. من تصور می‌کنم دوستان فدائی هنوز متوجه‌ نشده‌اند که‌ تمرکز قدرت مرکزی در ایران چه‌ نقشی در امر استمرار دیکتاتوری و تمرکزگریزی مناطق پیرامونی داشته‌ است.
فکر می‌کنم تناقضات و ابهامات این نوشته ـ که‌ در این مطلب با شتاب نوشته‌ شده‌ تنها به‌ موارد اندکی از آن اشاره‌ رفت ـ حکایت از عدم انسجام فکری نویسنده و یا نویسندگان مطلب دارد و یا دست کم نتیجه‌ی مصالحه‌ بین افکار متفاوت نویسندگان آن است.
امکان وجود و رشد افکار تندروانه "بعضا راسیستی" در هر جنبش حق‌طلبانه‌ای موجود است، اما این از حقانیت آن جنبش کم نمی‌کند و نباید دفاع از آنرا مشروط سازد. در ضمن نباید سیاست فاشیستی حکومت‌های مستبدی همچون جمهوری اسلامی در مقابل ملت‌های تحت ستم در لوای برخورد با افکار عده‌ای قلیل در میان مبارزان ملی کم رنگ شود.
اگر از راسیسم، فاشیسم و ارتجاع سخن می‌گوئیم، فراموش نکنیم جمهوری اسلامی مظهر و بانی آن است. نه تنها ملت‌های ایرانی طعم تلخ سیاست‌های فاشیستی جمهوری اسلامی را چشیده، بلکه افغانیهایی که به ایران پناه آورده‌اند نیز از آن در امان نمانده‌اند. همچنین فراموش نکنیم که‌ افکار و اعمال تندروانه‌ در میان کنشگران فارس‌زبان کشورمان و حتی مردم عادی کم نیست. کافی است نگاهی به‌ برخی مقالات در ضدیت با رفع ستم ملی و به‌ ویژه‌ در خصومت با ترک و عرب انداخته‌ شود. آیا جا نداشت "اخبار روز" نیم نگاه‌ ناقابلی نیز به‌ آنها بیاندازد؟
به‌ هر حال، مبارزه ملل تحت ستم و از جمله ملت کرد برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت خود ـ حال در هر شکل آن ـ هیچ سنخیتی با خصومت‌ورزی با دیگر ملل ایران، از جمله‌ مردم فارس‌زبان کشورمان ندارد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست