یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

غرب بدون اتحاد جماهیر شوروی: سقوط اخلاقی و اجتماعی
سایت حزب کمونیست جمهوری بلاروس - برگردان: اردشیر قلندری


• چیزی رخ داد که کمتر کسی انتظار داشت. اتحاد شوروی فرو ریخت، و همراه با آن پایه رقابتهای مثبت نیز فرو پاشید. غرب آزادی کامل عمل را حس نمود. اوضاع یادآرور لحظه ای است که یک دونده مانده است، که هر طور بدود او برنده است. آزادی کامل در انجام عمل: کسی سبقت نمیگیرد، کسی پشت سر نیست، کسی در کنار تلاش نمیکند. ولی آیا این نتیجه خوبی است؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ اسفند ۱٣۹۱ -  ۱۲ مارس ۲۰۱٣


موضوع اینست که از سال ۱۹۹۱ این به اصطلاح جهان غرب رقیب اصلی خود، اتحاد جماهیر شوروی را از دست داد. این تغییر دلیلی برای آمریکا گردید تا خود را یگانه دولتی احساس کند که میتواند بر سرنوشت دیگر کشورهای جهان تاثیر گذار باشد. علیرغم این، ما هیچگاه مساله چگونگی دگرگونی برنامه های اجتماعی این کشورها ، که خود را پیروز جنگ سرد علیه اتحاد شوروی میدانند و انحراف مبانی اخلاقی- معنوی جهان را که به کدام سمت گراییده است، به بحث نگذاشتیم.
در آغاز سالهای ۱۹۹۰ وجود اتحاد شوروی از نقشه جغرافیایی جهان پاک گردید. شادی و شعف در پایتخت کشورهای پیروز جهان دموکراسی حاکم گردید. این شادی در شرق نیز راه یافت، جایی که "آزادی" از "قید ستم شوروی" برای کشورهای تازه به استقلال رسیده، باعث بیعت با نظم نوین گردید. اما در پشت این شلوغیها مقدمات یک فرآیند شگفت انگیز مخفی ماند. این فرآیند بیانگر این است که، این جهان یک قطبی هر روز از رقابتهای اجتماعی فراگیر فاصله میگرفت. واقعیت این است، که غرب در طی دهها سال عادت به درک این امر داشت، که در این پهنه بی انتها از بالتیک تا شبه جزیره چوکوت دولتی قرار دارد که آماده است در هر لحظه "پیشی" بگیرد. در برخی از مراحل تحولات خود، نه تنها پیشی گرفت بلکه بسیار دور نیز گشت. در چنین مواردی در متن جنگ سرد این پیشرفتها افشا نمی گردید. اما چنین پویشی را با تمام وجود چه در شوروی و چه در غرب درک میکردند. رقابت به معنی واقعی کلمه در همه عرصه ها وجود داشت.
شوروی با به نمایش گذاشتن بهترین سیستم آموزش و پرورش، تحولات فرهنگی، توانایی رفتن در مسیر تکامل روابط بین المللی و بهبودی سیمای اخلاقی جامعه، غرب را به پوسیدگی محکوم میکرد.
غرب نیز تلاش میکرد با به نمایش گذاشتن تصاویری از صفهای طولانی نشان دهد که گویا شهروندان شوروی به بردگان گرسنه تبدیل شده اند و تلاش در جهت بقا در سیستم توتالیتر دارند و همه این دستاوردهای شوروی در غالب باله، تئاتر، آموزش و پرورش، فتح کیهان ودر دیگر زمینه ها – تنها تلاش تبلیغات شوروی جهت بستن چشم مردم و محروم کردن آنها ازنعماتی که سیستم کاپیتالیسم به فرد عرضه داشته، و پایه و ضرورت دموکراسی است، میباشد. یعنی محرومیت از نعمات مصرفی و ارضای نیازهای خود در هرزمان و درهر مکان. آن دسته از کسانی که از غرب به اتحاد شوروی سفر میکردند اکثر اقات از "قفس کمونیسم " نوع دیگری از شکل زندگی انسان شوروی را به ارمغان میبردند. آنها در میهن خود (آلمان، آمریکا، ایتالیا، فرانسه، بریتانیا) این کلیشه را که اتحاد شوروی – کشور غمزده، جایی که مردم با چشمان گرسنه به یکدیگر نگاه میکنند، و جایی که در پشت سر هر معلم و دکتر و مهندس یک مامور کا. گ. ب قرار دارد را بهم میریختند.
پرواضع است، که ایجاد یک چهره مثبت از اتحاد شوروی از سوی چهره های جهانی میهمان شوروی، مشخصا در برنامه رهبران غربی نبود. گذشته از این، همان چهره های مشهور غربی اکثر اقات خارج از سیستم رسمی به پخش انیمیشنها، فیلمهای سینمایی، ضبط نمایشهای تئاترهای شهری و روستایی هنرپیشه های شوروی میپرداختند. در بین چهره های خلاق (و یا خارج از آن) چنین نمایشهایی منجر به شوک مردم میشد. این شوک به این خاطر بود که بیننده نمی توانست درک کند، چگونه مردمانی از "زندان خلقها" میتوانند چنین گنجینه های هنری را خلق نمایند. پس میبایست، در خود دگم "زندان خلقها" که در برنامه آنهایی که سعی در تفکیک و ترویج آن با همه نیرو و امکان داشتند، باز نگری گردد.
بی تردیک، و بدون استثناء همه آثار کارگردانان، سناریستها، موسیقی دانان، نقاشان، نویسندگان و هنرپیشگان شوروی شایسته قرارگرفتن در مجموع طلایی جهان هستند. البته از برخی آثار ناشایست نیز در اینجا پوشش کامل وجود نداشت. اما موضوع این نیست، موضوع این است که غرب احساس میکرد که رقیبی نیرومند دارد، که دارای سیستم ارزشهای خود است، واگر این سیستم ارزشها از مرزها بگذرد، آنگاه جامعه مصرفی موجود متلاشی خواهد شد. به همین دلیل روشن، این امردر دایره منافع دست اندرکاران، که هنر و تحصیل را در همه زمانها تنها ابزاری برای کسب سود از طریق راه های نه همیشه اخلاقی می جستند، قرار نمی گرفت.
وجود اتحاد شوروی به نوعی انگیزه ای برای غرب بود، که تا بمعنی دقیق کلمه زمین را بکند، امکانات اجتماعی و انسانی محیط رقابتی با این دول، با این خواص گونه گون فرهنگی که نه در حذف یکدیگر بلکه، در تکمیل همدیگر بودند را فراهم کند.
باید گفت، که در این سوی مرزها دولتمردان در داشتن رابطه با غرب در زمینه های بشردوستانه، که منصفانه نیز بود، پرهیز میکردند، تا ساخت سیستم ارزشها در برخورد با سیستم ارزشهای مورد نظر غرب به میکروبهای باسیل آغشته نگردد.
علیرغم همه چیز، برخورد انجام گرفت، خوب یا بد داروی بگردن فرد میباشد. اما در حقیقت، چیزی رخ داد که کمتر کسی انتظار داشت. اتحاد شوروی فروریخت، و همراه با آن پایه رقابتهای مثبت نیز فرو پاشید. غرب آزادی کامل عمل را حس نمود. اوضاع یادآرور لحظه ای است که یک دونده مانده است، که هر طور بدود او برنده است. آزادی کامل در انجام عمل: کسی سبقت نمیگیرد، کسی پشت سر نیست، کسی در کنار تلاش نمیکند. ولی آیا این بتیجه خوبی است؟ پاسخ واضح است: نتیجه ویرانگر میباشد. اگر به این دویدن غرب بدون شوروی توجه کنید، میتوان مشاهد کرد، که نبود رقیب برای تمدن غرب تبعات دردناکی بهمراه دارد. غرب در حال از دست دادن هم فرم و هم سیمای خود است. دقیقترگفته باشیم ماسکی که بر چهره داشت درحال افتادن است....
امروزه غرب نیز فهمیده استکه در تله ای گرفتار آمده است. جهان شهرگرایی (cosmopolitanism)، چند فرهنگی، و تلرانس در آنجایی که لازم است، و آنجایی که لازم نیست، باعث میشود تا مردم در پی یافتن راهی برای خروج از این اوضاع باشند. دسترسی به این امر در شرایط حال چنان سخت است که بسیاری تسلیم میشوند. اما، مشتاقانی هستند، که حاضرند، پوسته ها را بدور ریزند و توجه را به دستاوردها و از جمله به دولتهایی که هنوز ۲۵ سال پیش توسط غرب دشمن شمرده میشدند، معطوف دارند.
بدین خاطر است که امروزه در برخی از دولتهای غربی جنبش های اجتماعی پدید میآیند، که صریحا سیستم آموزشی بولونیا، سیستمی که پرداخت پول نقش اصلی را داشته، و سیستم ارزشهای اخلاقی نادیده گرفته شده است، را به چالش کشیده اند. در کشورهای مختلف اروپایی فقط در طی دوسال گذشته ده ها اعتراض دانشجویی در جهت بازنگری نه تنها پایه های اقتصادی آموزش و پرورش بلکه، در راستای تغییر اصول آن رخ داده است. امروزه این اصول باعث گسترش بیو روبوتها (biorobot)، که بعد از دریافت مدارک دانشگاهی از امکان اندیشیدن محروم میباشند، شده است. مسئله عمده آنها اجرای برنامه های مدیران ارشد میباشد. این است معنی آزادی غربی؟
ایتالیا در برابر تجاری کردن هم جانبه آموزش و پرورش برخاسته است. در آلمان صدها هزار دانشجو و استاد از اینکه، آموزش و پرورش از حیطه دولت خارج و به بخش خصوصی سپرده میشود ناراضی میباشند. مردم فنلاند علیه کاهش زمان آموزش معترض میباشند...

برگردان: اردشیر قلندری
منبع : سایت حزب کمونیست جمهوری بلاروس


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست