روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۴ اسفند ۱٣۹۱ -
۱۴ مارس ۲۰۱٣
«دو طیف از سلفی ها» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛در مورد «سلفی ها» در کشور ما سوءتفاهمات زیادی وجود دارد، این سوءتفاهم از دایره و گستره آن تا مثبت یا منفی بودن آن گسترده است. از این رو گاهی سلفی ها معادل «تندروهای مذهبی» خوانده می شوند و گاهی سلفی ها را هواداران ایجاد حکومت اسلامی می خوانند در همان حال بعضی گمان کرده اند همه سلفی ها دارای افکار و روش های مشترک هستند اما واقعا نه می توان الزاما سلفی را «رادیکال» دانست و نه این که همه سلفی ها از یک نوع اندیشه و روش تبعیت می نمایند.
سلفی ها تقریبا در همه مذاهب و نحله های اسلامی و احیانا مسیحی، یهودی و... وجود دارند و بطور کلی به دو دسته تقسیم می شوند، سلفی های معتقد به مبانی، اصول و سنن دینی و سلفی های قشری و ظاهرگرا که دین را ابزاری برای دستیابی به قدرت می دانند. دسته اول در واقع در اعتراض به آنچه بعد از دوره «سلف صالح»- که از نظر این دسته از اهل سنت دوره حلقه اول صحابه می باشد- روی داده و سبب کنار گذاشته شدن دین از متن حکومت و جامعه شده است، بر بازگشت به آن دوره تاکید می کنند، اما در عین حال این دسته از افرادی که سلفی خوانده شده اند، کمتر به آنچه طی قرون گذشته روی داده و مصالح و اولویت ها و روش ها را در مواردی تغییر داده است توجه کرده و علاوه بر آنکه مثل بقیه مسلمانان که انجام حدود و فرایض را لازم می دانند، نوعی دلبستگی غیرلازم به روش ها و رویکردها نیز دارند. به عنوان مثال جریان ترابی و المهدی در سودان و جریان بلحاج و مدنی در الجزایر که در دهه ۱٣۶۰ فعال بودند، از این دسته اند. البته در کنار این دسته گروه ها، افراد و جریانات دیگری وجود دارند که به میزانی که به اصول و سنن دینی دلبستگی دارند، مقتضیات زمان را نیز می شناسند طیف های مختلف اخوان المسلمین نوعا از این دسته به حساب می آیند.
دسته دیگر سلفی هایی هستند که محور و مبنای حرکت آنان «قدرت» است و برای رسیدن به این مهم نوعا اصول اخلاقی اسلام را نادیده می گیرند. طالبان و القاعده نمونه هایی از این نحله محسوب می شوند. نگرش این گروه به دین نوعی نگرش ماکیاولیستی و «اصالت قدرت» است از این رو این ها کاری به جنس مانع سر راهشان ندارند شیعه باشد یا سنی، یک گروه قدرتمند باشد یا مردم عادی اگر «مانع» تلقی شدند، از میان برمی دارند.
براین اساس امام خامنه ای در خطبه های نماز جمعه(۱۴/۱۱/۹۰) اصل سلفیت را الزاما مردود نمی دانند و آنان را به دو گروه تقسیم می نمایند و خطاب به سلفی ها می فرمایند «سلفی گری اگر به معنای اصولگرایی در کتاب و سنت و وفاداری به ارزش های اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیاء شریعت و نفی غربزدگی باشد، همگی سلفی باشید و اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان و مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرایی، سماحت و عقلانیت- که ارکان تفکر و تمدن اسلامی اند- سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بی دینی خواهد شد.»
از یک منظر می توان همه گروه های مذهبی سنی را سلفی دانست چرا که تقریبا همه آنان به نوعی خواستار اعاده مجد اولیه اسلام هستند و بر ایثار در این راه تاکید می نمایند. با این توضیح حزب عدالت و توسعه ترکیه که دین گرایی لیبرالیزه شده را به تماشا گذاشته است هم سلفی به حساب می آید، اخوانی های مصر نیز در این زمره قرار می گیرند و حتی جنبش های اسلام گرا در فلسطین نیز به این اندیشه منتسب می باشند. پس چاره ای نداریم جز اینکه در تقسیم بندی، خطوط فصل و وصل اینها را مشخص نمائیم.
سلفی گری به اعتبار نفی غرب زدگی و تلاش برای احیاء شریعت به انقلاب اسلامی ایران بسیار نزدیک می باشد اما بخش هایی از آنان به اعتبار قشری گرایی و عقل ستیزی در نقطه مقابل انقلاب اسلامی ایران به حساب می آیند. از چهره های گذشته عرب، سید قطب در زمره اندیشمندان دسته اول و رشیدرضا در زمره اندیشمندان سلفی دسته اول و دوم به حساب می آیند. کما اینکه خیرت شاطر و ملا عمر در زمره اندیشمندان سلفی دسته دوم به حساب می آیند. اخوان تحت رهبری شاطر در مصر امروزه کم یا بیش همان نقش سید قطب را دنبال می نمایند.
اما اگر بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که آیا باید بیشتر از لائیک های هوادار ایران در جهان عرب حمایت کرد و یا از مذهبی هایی که سنی و از فقه ناهمخوان با شیعه برخوردار هستند؟ این سوال ساده و در عین حال پاسخ به آن دشوار است. واقعیت این است که لائیک ها هیچگاه نمی توانند متحد یک انقلاب عمیقا دینی به حساب آیند آنان ممکن است بصورت تاکتیکی و موردی در کنار ما قرار بگیرند و کمکی بکنند و کمک هایی بگیرند ولی دست آخر بخصوص در «اهداف راهبردی» کنار ما نمی مانند کما اینکه تاکنون نمانده اند. البته ما در سیاست جاری خود نباید لائیک ها را نادیده گرفته و از ظرفیت های آنان در حوزه سیاست خارجی کمک نگیریم در میان لائیک ها هم گروه های مبارز با سابقه ای طولانی وجود دارند که باید مورد توجه قرار بگیرند اما باید بدانیم که آنان در اصلی ترین وظیفه ما در حوزه سیاست خارجی که- مثل هر کشوری- گسترش نفوذ و منافع ملی و حاکمیت اسلام است، با ما همراه نخواهند شد.
اما نیروهای هوادار حاکمیت ارزش ها و احکام اسلامی، طبیعی ترین متحدهای ما در محیط خارجی به حساب می آیند و می توان با آنان به «اتحاد راهبردی» رسید و البته باید این را بدانیم که میان ما و آنان در مورد اهداف، نیات و عملکرد سوءتفاهم ها و نیز اختلافاتی وجود دارد که تا درباره این ها نتوانیم به توافق برسیم، به اتحاد راهبردی نخواهیم رسید. البته این سوء تفاهمات فقط میان جمهوری اسلامی و اسلام گرایان سنی نیست، میان بقیه طوایف هم هست. بعنوان مثال زیدیه و اسماعیلیه دو گرایش از شیعه و پاره تن شیعیان به حساب می آیند و به عبارتی می توان آنان را «یتیمان آل محمد-ص-» یعنی کسانی که از خانه پدری خود دور افتاده اند، خواند. اما آیا هم اینک حوزه های علمی و سایر مراکز مذهبی ما با علما و مراکز مذهبی زیدیان و اسماعیلیان مراوده کافی دارند و یا این دو گروه از شیعه به اندازه ای که باید به کانون های شیعی در قم، نجف و... متصل هستند؟
نباید تردیدی در این موضوع داشته باشیم که بخش اعظم آنان که در جهان اسلام سلفی خوانده می شوند و بخصوص غرب و رژیم های وابسته به آن در منطقه سعی در به تقابل کشاندن آنان با ایران و جنبش بیداری اسلامی دارند، متحد طبیعی ما به حساب می آیند. ما در اساس و بنیان های دینی با آنان اختلاف عمیقی نداریم و البته دنبال این هم نیستیم که اختلافات عقیدتی خود را با آنان حل و فصل کنیم این اختلافات در طول بیش از هزار سال بوده و ممکن است هزار سال دیگر هم بماند. ما می توانیم با آن دسته از سلفی هایی که ریختن خون مسلمانان را حرام می دانند که اکثر آنان چنین اعتقادی دارند همکاری کنیم. ما می توانیم با آن دسته از سلفی هایی که برای از میان برداشتن سیطره غرب تلاش می کنند، همکاری کنیم. ما می توانیم با این سلفی ها برای آزادی فلسطین و دهها مقوله مشترک دیگر همکاری نماییم. اما البته گروه های دیگری هم هستند که درست یا غلط سلفی خوانده می شوند نظیر «القاعده» و «وهابی ها» که به هیچ وجه ما نمی توانیم با آنان در یک صف بایستیم. این گروه های تکفیری که فقط دشمن شیعیان نیستند بلکه در بسیاری از موارد با اهل سنت نیز در ستیز می باشند، جز فساد در میان مسلمین کاری نمی کنند و اقدامات آنان جز به نفع دشمنان اسلام تمام نمی شود.
جالب این است که این تکفیری ها در سوریه بنام بازگرداندن مجد شام در دوران بنی امیه، خون مسلمانان شیعه و سنی را می ریزند اما به سوی رژیم صهیونیستی که سرزمین های مقدس اسلام را به وحشیانه ترین وجه اشغال کرده و ۷۰ سال است که شعله های خشم را در دل مومنین برافروخته، یک گلوله شلیک نمی کنند.
سلفی ها دارای آبشخور واحدی نیستند و در هر کشور با کشور دیگر تفاوت دارند و نقطه کانونی هم برای پیوستگی و تغذیه ندارند از این رو حکایت آنان در هر نقطه ای تا حد زیادی با نقطه دیگر تفاوت می نماید بر این اساس ما نمی توانیم با یک ادبیات و استفاده از واژه مشترک «سلفی» درباره آنان سخن بگوییم. غرب البته تلاش می کند تا از این «مشترک لفظی» استفاده کند و در نهایت هر نحله اسلام گرا را با استفاده از این واژه- که در تبلیغات استکباری مترادف قتل و انفجار و بی رحمی شده- از میدان بدر کنند و به روند اسلام گرایی لطمه بزنند. البته این تلاشی است که با بیداری و هوشمندی از بین می رود.
خراسان:آنارشیسم مقدمه ای برای بازگشت فاشیسم
«آنارشیسم مقدمه ای برای بازگشت فاشیسم»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضارضاخواه است که در آن میخوانید؛با وجود گذشت بیش از دو سال از انقلاب مصر و برگزاری یک دوره انتخابات ریاست جمهوری و دو دوره انتخابات پارلمانی، هنوز صاحب منصبان جدید در قاهره دوران گذار از بحران مشروعیت را طی می کنند، به این معنی که جو انقلابی در این کشور همچنان ادامه داشته و کوچکترین مسئله و اشتباه سیاسی آتش اختلاف و هرج و مرج را در این کشور روشن می سازد. آنارشی و یا همان هرج و مرج سیاسی و نبود امنیت پاشنه آشیل دولت مرسی به عنوان اولین تجربه اسلام گرایان مصری در حاکمیت به حساب می آید.
خشونت بازماندگان نظام سیاسی سابق، اعلام جنگ آنارشیست های مصری به دولت اخوانی این کشور در آستانه سالگرد انقلاب ۲۵ ژانویه، درگیری احزاب سیاسی مصری با یکدیگر در میدان التحریر ، تصمیمات اشتباه و جنجال برانگیز دولت و اخیرا درگیری سابقه دار طرفداران دو تیم فوتبال الاهلی قاهره و المصری پورت سعید ،نمونه ای از آشوب های خیابانی است که در دوسال گذشته امنیت مصر را نشانه رفته اند. با این حال روز گذشته و به دنبال استعفای افسران پلیس در بیش از یک سوم استان های مصر در اعتراض به محدودیت ها و کمبودها در حوزه فعالیتشان از یک سو و تداوم هرج و مرج در شهرهای مختلف مصر از جمله پورت سعید و قاهره از سوی دیگر ؛ دادستانی مصر در اقدامی عجیب در حکمی این اختیار را به شهروندان عادی این کشور داد تا قانون شکنان را دستگیر کنند.
اقدامی نسنجیده که به افزایش هرج و مرج در این کشور منجر خواهد شد. همزمان با صدور این حکم توسط دادستانی برخی از گروه ها با تشکیل 'کمیته های مردمی' در این کشور آمادگی خود را برای برعهده گرفتن مسئولیت های پلیس اعلام کرده اند و این یعنی آغاز جایگزین کردن پلیس توسط شبه نظامیان، امری که نه تنها آشوب های خیابانی را کم نخواهد کرد بلکه سطح نزاع را از درگیری های خیابانی به درگیری های مسلحانه و نوعی 'جنگ داخلی' ارتقاء خواهد داد.
عاملی که می تواند به راحتی به بازگشت اقتدار گرایی و یا کودتای نظامی منجر شود. در ادبیات سیاسی آنارشیسم به معنی رد هرگونه حاکمیت بر انسان و آزادی کامل سیاسی -اجتماعی ، در منتهی الیه طیف اندیشه های چپ تعریف می شود، نوعی 'آزادی خواهی بی حد و حصر' و 'قدرتمند سازی شهروندان 'که معمولا با هرج و مرج و آشوب همراه است. تجربه تاریخی در بسیاری از انقلاب ها و تغییرات اجتماعی نشان می دهد این گونه آزادی خواهی که معمولا به دنبال آزاد شدن پتانسیل های اجتماعی طی یک تغییر ساختاری سریع شکل می گیرد، کم کم زمینه ایجاد نوعی فاشیسم که در ادبیات سیاسی در منتهی الیه طیف اندیشه های راست و به معنی آزادی حداقلی است را ایجاد می کند.
دولت مرسی به جای حل مشکل و اصلاح ساختار انتظامی و امنیتی بر این گمان است که با تصویب چنین قانونی قادر خواهد بود با بهره گیری از پتانسیل تشکیلات اخوان المسلمین خلاء نبود نیروهای پلیس را مرتفع سازد. این در حالی است که میلیشیا سازی و ارتقاء سطح منازعه در مصر بیش از همه به ضرر جریان حاکم سیاسی تمام خواهد شد.
علاوه بر این چنین تصمیمی به صنعت گردشگری مصر به عنوان پایه اقتصاد این کشور ضربه جدی خواهد زد. ایهاب موسی، رئیس 'ائتلاف مصر برای حمایت از گردشگری' با اشاره به تبعات منفی این مجوز گفت: «اگر یک گردشگر با تقاضای فروشنده ای مخالفت کند، فروشنده می تواند او را به جاسوسی متهم کرده و دستگیر کند.» کاهش توریسم، بیکاری حاصل از رکود این صنعت، کاهش در آمدهای دولت، ناکارآمدی ، نارضایتی احزاب سیاسی و از همه مهمتر ناامنی حاصل از چنین تصمیمی مداخله نظامیان در سیاست را اجتناب ناپذیر خواهد ساخت. از همین رو قابل پیش بینی است که این حکم نیز یا مانند حکم' افزایش اختیارات ویژه رئیس جمهور ' در دسامبر سال ۲۰۱۲ در پی گسترش اعتراض ها لغو می شود و یا آنارشی حاصل از قدرتمندسازی نامعقول 'شهروندان' در یک فضای انقلابی به بازتولید فاشیسم یا نوعی اقتدار گرایی نظامی در مصر خواهد انجامید.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛سال ۹۱ به پایان خود رسید و واپسین روزهای سال درحالی سپری میشود که دولت به تازگی، لایحه بودجه سال ۹۲ را به مجلس شورای اسلامی ارائه کرده و مجلس نیز زمان لازم برای رسیدگی به آن را ندارد. از این رو بالاجبار با تصویب نمایندگان مجلس قرار شد دولت برای هزینههای دریافتی و پرداختی خود در سه ماهه اول سال آینده از سه دوازدهم بودجه مصوب سال ۹۱ استفاده نماید.بدین ترتیب دولت مجاز به اجرای احکام و جداول بودجه ۹۱ در سه ماهه اول سال آینده شد و میتواند از تنخواه ۴۱ هزار میلیارد تومانی استفاده کند.
همچنین قرار شد دولت هزینه مربوط به انتخابات را از طریق همین مبلغ پرداخت نماید، ضمن اینکه مصوبه نمایندگان مجلس به این معناست که دولت نمیتواند در آستانه انتخابات به مانور افزایش مبلغ یارانهها و پرداخت سود سهام عدالت بپردازد. بدین ترتیب تعلل دولت در ارائه به موقع لایحه بودجه باعث شد که بهار ۹۲ بر مدار بودجه سال ۹۱ بچرخد و کارمندان دولت نیز قادر نباشند افزایش حقوق سالانه خود را در سه ماهه اول دریافت کنند.
در روزهای پایانی سال همچنین جمعی از پیشکسوتان، مربیان و مدال آوران مسابقات جهانی و مسئولان وزارت ورزش و جوانان با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. رهبر انقلاب اسلامی، با تأکید بر اینکه دستیابی به سکوهای قهرمانی ورزشی، بدون همت و اراده محکم و هوش بالا، امکان پذیر نیست، افزودند: قهرمانان، مظهر تواناییهای یک ملت هستند و به همین علت، اعتماد به نفس و اعتماد ملی مردم را افزایش میدهند.
حضرت آیتالله خامنهای حضور ورزشکاران در میدانهای بینالمللی با حفظ اخلاق و روحیه جوانمردی و رعایت جوانب شرعی را تبلیغ جهانی ارزشها و صفات برجسته یک ملت خواندند و افزودند: یکی از این موارد، حضور بانوان و دختران ورزشکار با رعایت حجاب شرعی، در میدانهای بینالمللی است که اقدامی فوقالعاده، و بسیار مهم و با ارزش است.
ایشان موضوع اخلاق در ورزش را، موضوعی بسیار مهم دانستند و تأکید کردند یک قهرمان ورزشی باید از صفات ناپسند اخلاقی به دور باشد. ورزشکاران باید قدر خود را بدانند و در جهت حفظ و تقویت صفات پهلوانی، جوانمردی و روحیه معنوی تلاش کنند.
رهبر انقلاب با اظهار گلایه از تلاش برخی، برای تخریب فضای ورزشی کشور از طریق ترویج تهمت، دروغ، نزاع و تخریب افراد تأکید کردند: متأسفانه سهم رسانههای ورزشی در این کار خلاف کم نیست و من در این خصوص هشدار میدهم. برخی رسانههای ورزشی با بزرگنمایی موضوعات کوچک و ایجاد فضای دعوا، تلاش میکنند تا افراد مصاحبه کننده را به سمت حرفهای تند و ناسزاگویی سوق دهند که این کار نادرستی است و باید نقطه مقابل آن در رسانهها تقویت شود.
از رویدادهای مهم این هفته، بازتاب پیام تسلیت جنجالی احمدی نژاد به مناسبت فوت هوگو چاوز رئیسجمهور ونزوئلا و برخی اقدامات او در جریان سفر به کاراکاس بود که واکنشهای تندی را در بر داشت. در عکس العمل به پیام تسلیت احمدی نژاد، مراجع، علما و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی هشدار دادند چارچوبهای دینی و ارزشهای مذهبی در این پیام زیر پا گذاشته شده درحالی که رئیسجمهور بیش از دیگران موظف به رعایت ضوابط شرعی است.
احمدی نژاد همچنین در جریان سفر به ونزوئلا بر تابوت چاوز بوسه زد و در تصویری که رسانهها مخابره کردند، به نحو غریب و شگفت آوری به مادر چاوز دلداری داد! خلاصه آنکه مرگ چاوز در کاراکاس، جنجال زیادی در تهران برپا کرد که همه ناشی از نحوه عملکرد آقای احمدی نژاد بود و مهمتر اینکه به جای توضیح در این باره و اصلاح اشتباهات، بر مواضع قبلی خود تاکید کرد. متأسفانه این سفر آنچنان پرحاشیه بود که روزنامه آمریکایی 'لس آنجلس تایمز' در مقالهای نوشت: 'ما نفهمیدیم بالاخره چاوز مسلمان شده بود یا رئیسجمهور ایران کاتولیک شده است.'
این هفته، در مسائل خارجی، تحولات سوریه همچنان اصلیترین موضوع مورد توجه رسانههای خبری بود. موضوع گفت و گو و مذاکره بین مخالفان و دولت سوریه به دلیل مخالفت گروههای افراطی در درون جبهه مخالفان بدون نتیجه مانده است. گزارشهای رسیده حاکی از تشدید اختلاف بین مخالفان میباشد و در این رابطه، 'معاذ الخطیب' رهبر تشکیلات موسوم به شورای مخالفان اعلام کرد که تصمیم دارد کناره گیری کند. واقعیت این است که جبهه مخالفان از انسجام و یکدستی برخوردار نیستند و در این جبهه، از سکولارهای میانه رو تا افراطیون سلفی حضور دارند که خواستهها و اهداف آنها، تفاوت بسیاری دارد. در این میان فشار برخی دولتهای عرب منطقه، بخصوص رژیم قطر و عربستان و همچنین ترکیه نیز عاملی است که راه مذاکره و گفت و گوی میان طرفین را برای رسیدن به یک نتیجه مشترک، سد کرده است.
این دولتها، به دلیل اینکه هزینههای زیادی را صرف اهداف مداخلهجویانه خود در سوریه کرده اند، تمایلی به حصول مصالحه ندارند زیرا که در آن صورت بازنده اصلی بحران سوریه خواهند بود. در کنار این، تصمیم برخی کشورهای غربی، به ویژه آمریکا و انگلیس در تسلیح گروههای شورشی بر دشواریهای موجود در راه خاتمه بحران سوریه و پایان خونریزی افزوده است. مجموعه این موارد، چشمانداز اوضاع در سوریه را همچنان مبهم و تیره ساخته است.
این هفته فشارها بر دولت نوری مالکی افزایش یافت و به اوج خود، در طول یکسال گذشته رسید. در این رابطه، شیخ یوسف قرضاوی، روحانی درباری قطر که طی سالهای اخیر مواضع تفرقهانگیز وی باعث شگفتی مسلمانان شده است در اظهارنظری عجیب و فتنه جویانه حکم قتل نوری مالکی، نخستوزیر عراق را صادر کرد. قرضاوی، با نسبت دادن اتهامهای واهی به مالکی، وی را مستحق کشته شدن دانست! همزمان 'رغد صدام' دختر دیکتاتور معدوم عراق نیز همسو با قرضاوی و سایر مخالفان دولت شیعه عراق، طی نامهای به مقتدی صدر از وی خواست، از نفوذ خود استفاده کرده و نوری مالکی را به کناره گیری ترغیب سازد.
رغد صدام گستاخانه وعده داده است در صورت قبول این درخواست، وی به ثبات در عراق کمک خواهد کرد. این مسائل، این واقعیت را که پشت سر خشونتها و اقدامات تروریستی عراق، جبهه مشترک و شوم سلفیها و بعثیها قرار دارند آشکارتر میسازد. این جریانهای تفرقه انگیز و فاسد در واقع به نمایندگی از قدرتهای استعمارگر عمل میکنند و به شدت در تلاش هستند زمینه سقوط دولت شیعی عراق را که برپایه رای مردم عراق به قدرت رسیده است فراهم میسازند تا مقاصد و اهداف شوم خود در عراق را پیاده سازند. با توجه به این مطلب باید انتظار داشت که تنش در عراق طی روزها و ماههای آینده تشدید شود.
این هفته، بحران در شبه جزیره کره تشدید شد. کره شمالی اعلام کرد قرارداد صلح با کره جنوبی را که حدود ۶۵ سال قبل منعقد شده است لغو میکند و دیگر آن قرارداد اعتباری ندارد.
تصمیم کره شمالی در واکنش به اقدامات ایذایی و تحریکآمیز آمریکا و متحدین منطقهای و بینالمللیاش صورت میگیرد. آمریکا و کره جنوبی طی روزهای گذشته مانور مشترک و گستردهای را در آبهای نزدیک به دو کره برگزار کردند که با اعتراض کره شمالی مواجه شد. چندی پیش نیز شورای امنیت سازمان ملل با تحریک غرب، قطعنامهای را با هدف تشدید فشارها و تحریمها علیه کره شمالی تصویب کرد. کره شمالی در واکنش به این اقدامات خصمانه اعلام کرد علاوه بر لغو پیمان صلح با کره جنوبی، فعالیتهای نظامی هسته ایاش را نیز گسترش خواهد داد. اکنون با وقوع تحولات فوق، شبه جزیره کره با تهدید یک جنگ احتمالاً هستهای مواجه شده است که بخش عمده علت بروز این وضعیت، سیاستهای تحریک آمیز و توسعه طلبانه آمریکا میباشد.
رسالت:جهان در سالی که گذشت
«جهان در سالی که گذشت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن میخوانید؛نظام بین الملل در سال ۹۱ تحولات مهمی را تجربه کرده است. بخشی از این تحولات تا حدودی قابل پیش بینی بوده و البته برخی دیگر حالتی غیر منتظره داشتند.به عنوان مثال تشدید بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در منطقه یورو از ابتدای سال ۲۰۱۲ میلادی به صورتی صریح قابل پیش بینی بود. سیر صعودی بحرانهای موجود در اروپا محصول یک اتفاق سریع و غیرمنتظره نبوده و بالعکس ماحصل یک روند قابل بررسی محسوب می شود.
با این حال مسائلی مانند مرگ هوگوچاوز، پیروزی مجدد اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا،انجام آزمایش هسته ای جدید کره شمالی، ایجاد بن بست در انتخابات سراسری رژیم صهیونیستی و ناکامی احزاب ایتالیایی در تشکیل دولت ائتلافی،تهدید انگلیس نسبت به خروج از اتحادیه اروپا،استعفای ناگهانی پاپ بندیکت شانزدهم و .... رویدادهایی هستند که شاید پیش بینی آنها قبل از وقوعشان امکان پذیر نبود.قبل از بررسی برخی از این تحولات یادآوری نکته ای مهم در خصوص سالی که در آخرین روزهای آن به سر می بریم الزامی است. واقعیت امر این است که چاشنی بحران اقتصادی در تحولات سیاسی جهان در سال ۱٣۹۱ شمسی بسیار پررنگ بود. این بحران خود مولد بحرانهای سیاسی و اجتماعی در غرب محسوب می شود.
ا- تشدید بحرانهای سیاسی و اقتصادی در آمریکا
در آبان ماه سال ۱٣۹۱ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار شد. این ماراتن میان اوباما و میت رامنی از حزب جمهوریخواه برگزار شد .نظرسنجی های صورت گرفته توسط برخی شبکه های آمریکایی مانند فاکس نیوز،واشنگتن پست و ... نشان از رقابت شانه به شانه رامنی و اوباما داشت. حتی برخی موسسات نظرسنجی مانند راسموسن از پیروزی رامنی بر اوباما سخن به میان آورده بودند. عدم مشارکت بیش از نیمی از شهروندان آمریکایی در انتخابات نشان از ناامیدی آنها نسبت به هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه داشت. عدم تحقق وعده های اوباما در عرصه های اقتصادی وسیاست خارجی در تحقق این مسئله بی تاثیر نبود. با این وجود رامنی و حزب جمهوریخواه نیز عملا برنامه ای برای مهار بحرانهای موجود در عرصه های اقتصادی و سیاست خارجی ایالات متحده نداشتند. همین مسئله در نهایت سبب شد تا اوباما در سایه ناامیدی شهروندان آمریکایی بار دیگر راهی کاخ سفید شود.
لازم به ذکر است که طی یکسال اخیر بحران اقتصادی در آمریکا شدت گرفت،چنانچه نشریه «هیل» چاپ کنگره آمریکا صراحتا از احتمال ورشکستگی اقتصادی ایالات متحده در سال ۲۰۱٣ میلادی خبر داده است. این در حالیاستکه جدال دو حزب دموکرات و جمهوریخواه بر سر مسائل اقتصادی و بودجه ای به قوت خود باقیاست. این در حالیاست که وضعیت برخی شهرهای آمریکا نیز در برهه فعلی اضطراری است. به عنوان مثال فرماندار ایالت میشیگان آمریکا بزرگترین شهر این ایالت ( دیترویت) را در وضعیت اضطرار مالی اعلام کرده است. پیش بینی می شود که بحران اقتصادی آمریکا در سال ۱٣۹۲ نیز ادامه داشته باشد.
۲-ادامه مذاکرات هسته ای ایران و ۱+۵
در سال ۱٣۹۱ مذاکرات هسته ای ایران و اعضای ۱+۵ در استانبول،بغداد،مسکو و آلماتی ادامه پیدا کرد. طی یکسال اخیر ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا به تحریمهای تصویب شده در شورای امنیت سازمان ملل متحد اکتفا نکرده و روی به تحریمهای یکجانبه علیه ایران آوردند. در سال ۱٣۹۱ بر روی مسئله تحریم خرید نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا مانور زیادی صورت گرفت. اما با وجود این تحریمهای غیر قانونی و یکجانبه شاهد ادامه فعالیتهای هسته ای صلح آمیز از سوی کشورمان بودیم. پایداری و مقاومت ملت ایران بر سر حقوق حقه هسته ای خود منجر به خنثی سازی نقشه ها و طرح های واشنگتن و اتحادیه اروپا در تقابل با تهران شد. همین امر سبب شد تا در مذاکرات آلماتی غرب به بخشی از حقوق ملت ایران در زمینه دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای اذعان کند. این در حالی بود که اعضای ۱+۵ با رویکردی کاملا غیر منطقی در مذاکرات قبلی بغداد و مسکو حضور یافته بودند.
٣-نبرد رژیم صهیونیستی و حماس و ایجاد بن بست سیاسی در تل آویو
رژیم صهیونیستی در ۲۴ آبان ماه سال ۱٣۹۱،، با ترور معاون فرمانده گردانهای عزالدین قسام عملیات موسوم به «ستون ابرها» و جنگ نابرابر علیه غزه را آغاز کرد اما در نهایت در مقابل مقاومت و پایداری مردم غزه شکست را پذیرفت.تهاجم هشت روزه رژیم صهیونیستی به نوار غزه از بُعد میزان خسارتهای وارده به نوار غزه، پاسخ غافلگیرکننده مقاومت و تلفات و خسارتهای رژیم صهیونیستی قابل بررسی است، جنگی که با وجود مدت زمان اندک آن مقاومت فلسطین توانست خسارتهای سنگینی به دشمن وارد آورده و برای نخستین بار تلآویو قلب رژیم اشغالگر و بیتالمقدس را هدف شلیک موشک قرار دهد که این مسئله منجر به بهت و حیرت واشنگتن و تل آویو شد.
مسئله بعدی به انتخابات پارلمانی در سرزمینهای اشغالی باز می گردد. این انتخابات در بهمن ماه سال ۱٣۹۱ در سرزمینهای اشغالی برگزار شد.
قبل از برگزاری انتخابات بسیاری از رسانه های صهیونیستی از پیروزی قاطعانه ائتلاف لیبرمن و نتانیاهو خبر داده بودند. بنیامین نتانیاهو و لیبرمن قبل از برگزاری انتخابات عملا خود را برای حضوری بی دردسر در قدرت آماده کرده بودند و حتی قدرت را نیز میان خود و اعضای احزاب متبوعشان تقسیم کرده بودند.
با این وجود نتایج انتخابات به گونه ای رقم خورد که عملا آرای ائتلافهای رقیب در تل آویو با یکدیگر برابر شد و هیچ یک از این دو قدرت تشکیل دولت را پیدا نکرد. هنوز نتانیاهو با گذشت چندین هفته از انتخابات نتوانسته است با احزاب رقیب تشکیل ائتلاف دهد. از این رو هم اکنون عملا رژیم صهیونیستی در بحران سیاسی قرار گرفته است. حتی در صورتی که نتانیاهو موفق به تشکیل دولت در تل آویو شود، این دولت دارای قدرت مانور سیاسی و اجرایی زیادی نیست و در تقابل دائم با رقبای خود به سر خواهد برد. از این رو قدرت سیاسی نتانیاهو درتل آویو به شدت کاهش یافته است.
۴-سال بحرانهای پایدار در منطقه یورو
تغییر معادلات قدرت در اروپا نیز مسئله ای نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. در سال ۱٣۹۱ شاهد شکست سارکوزی در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه و تقابل علنی پاریس و برلین با یکدیگر بر سر اعمال مدیریت اقتصادی بر اروپا بودیم. در چنین شرایطی تشدید بحران اقتصادی در یونان،اسپانیا،قبرس،ایتالیا، پرتغال و ایرلند منجر به افزایش آشفتگی های موجود در اروپا شد. تعلل اعضای اتحادیه اروپا در راستای اعمال حمایت مالی از قبرس از یک سو و افزایش نرخ بیکاری در کشورهای مختلف اروپایی از سوی دیگر نشان دهنده وخامت اوضاع مالی در منطقه یورو بود.
از ابتدای سال ۲۰۱٣ میلادی( دی ماه سال ۱٣۹۲) تا کنون شاهد افزایش نشانه های بحران در اتحادیه اروپا هستیم. آخرین بحرانی که گریبانگیر مقامات اروپایی شده است به ایجاد بن بست سیاسی در ایتالیا باز می گردد. هم اکنون هیچ یک از احزاب ایتالیایی پیروز در انتخابات اخیر این کشور به تنهایی قدرت تشکیل دولت را ندارد و در عین حال تمایلی مبنی بر ائتلاف احزاب ایتالیایی پیروز با یکدیگر نیز جهت استقرار دولتی مرکزی و مقتدر وجود ندارد. کارشناسان مسائل اقتصادی در اروپا نتایج انتخابات ایتالیا را نشانه ای دال بر مخالفت شهروندان این کشور با واحد پول یورو و اعمال طرح های ریاضتی می دانند.
اخیرا ژان کلود یانکر، نخستوزیر لوکزانبورگ و رئیس سابق گروه یورو به صورتی صریح نسبت به وقوع جنگ در اروپا هشدار داده است. این هشدار در حالی صورت می گیرد که در سال اخیر افرادی مانند جرج سوروس و دیگر سرمایه داران غربی نسبت به حل بحران یورو ابراز ناامیدی کرده اند.
۵-تداوم بیداری اسلامی در منطقه
بیداری اسلامی شکل گرفته در خاورمیانه طی سال ۱٣۹۱ نیز ادامه پیدا کرد. در این میان ملت بحرین در سالگرد قیام خود علیه آل خلیفه بار دیگر به خیابانهای منامه و دیگر مناطق این کشور ریختند و شعار سرنگونی رژیم حاکم را سر دادند. همچنین مردم منطقه قطیف و الشرقیه در عربستان سعودی به قیام و خروش خود علیه جنایات آل سعود ادامه دادند. دستگیری شیخ نمر بر شدت این قیامها افزود. همچنین ساکنان شهرهای مکه و ریاض نیز در اعتراض به وضعیت زندانیان در کشورشان تظاهرات کردند. این در حالیاست که به دلیل وخامت وضعیت جسمی پادشاره عربستان ،دربار آل سعود نیز در وضعیت متزلزلی قرار دارد و بحران جانشینی پادشاه بیش از پیش رژیم سعودی را آزار می دهد.
۶-مرگ قهرمان کاراکاس
مرگ هوگوچاوز رئیس جمهور ونزوئلا را می توان مهم ترین واقعه رخ داده در آمریکای لاتین تلقی کرد. چاوز در اسفندماه سال ۱٣۹۱ پس از مدتها مواجهه با بیماری سرطان در سن ۵٨ سالگی تسلیم مرگ شد. چند روز پس از مرگ هوگو چاوز، رئیس جمهور سابق ونزوئلا، انریکه کاپریلس، رهبر اصلی مخالفان دولت ونزوئلا، اعلام کرد در انتخابات آتی ریاست جمهوری این کشور که قبل از ماه آوریل برگزار خواهد شد، به عنوان نامزد ریاست جمهوری شرکت می کند و به رقابت با نیکولاس مادورو( جانشین چاوز) ، خواهد پرداخت. این انتخابات در فروردین ماه سال ۱٣۹۲ برگزار خواهد شد و بدون شک یکی از حساس ترین ماراتن های سیاسی در آمریکای لاتین طی سالهای اخیر محسوب می شود.
۷-سایه جنگ در خاور دور
وقوع سومین آزمایش هسته ای کره شمالی در اسفندماه سال ۱٣۹۱ شوک تازه ای به خاور دور و شبه جزیره کره وارد کرده است. در شرایطی که ایالات متحده آمریکا،کره جنوبی و ژاپن نقش منفی و بسزایی در تعلیق مذاکرات شش جانبه بر سر برنامه های هسته ای پیونگ یانگ داشتند، کره شمالی به فعالیتهای هسته ای غیر استاندارد خود ادامه داد.
هم اکنون مقامات کره شمالی صراحتا از لغو آتش بس میان خود و سئول خبر داده و خطر وقوع جنگ میان دو کره بیش از پیش احساس می شود. بدون شک در صورت وقوع چنین جنگی کشورهای کره جنوبی و ژاپن و کره شمالی مستقیما وارد صحنه نبرد خواهند شد.
حمایت:اتحادیه اروپا در چرخه فروپاشی
«اتحادیه اروپا در چرخه فروپاشی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛اتحادیه اروپا زمانی با نام حضور فعال در معادلات جهانی تشکیل شد و به سرعت به ۲۷ عضو ارتقا یافت. فرآیند کارکردی اروپا چنان بود که به سرعت بر میزان هواداران آن افزوده شد به گونهای که بسیاری از کشورهای اروپای شرقی جدا شده از شوروی سابق به دنبال عضویت در این اتحادیه بودهاند. به رغم تاکیدات سران اروپا بر استمرار روند گذشته، تحولات این کشورها از ناتوانی این اتحادیه برای ادامه حیات و حرکت آن در مسیر جدایی و تجزیه حکایت دارد. این جدایی به صورت آشکار و پنهان قابل مشاهده است.
در حوزه غیر علنی چند نکته در اتحادیه اروپا قابل مشاهده است. اولا ناتوانی در اتخاذ تصمیمات واحد برای اجرای طرحهای ریاضت اقتصادی و حتی تدوین بودجه اتحادیه اروپا که با تشدید بحران اقتصادی در سراسر اروپا این تنش ها افزایش یافته است که نمود آن را در درگیریهای سران اروپا در جلسات این اتحادیه میتوان مشاهده کرد.ثانیا اروپایی که زمانی برای پذیرش کشورها در اتحادیه سیاست درهای باز را اجرایی کرد، اکنون نه تنها این امر را اجرا نمیکند بلکه به بهانههای مختلف از پذیرش کشورها خودداری میکند که نمونه آن عدم پذیرش ترکیه و برخی از کشورهای اروپای شرقی است.
اروپا عملا سیاست درهای بسته را اجرا میکند که نشانه کاهش بازیگری جهانی آن است. ثالثا در حوزه نظامی نیز اروپا نتوانسته به وحدت مورد نظر دست یابد. عدم تحقق طرح تشکیل ارتش متحد اروپا و حتی تلاش برای دوری از ناتو به عنوان عدم مشارکت در طرحهای نظامی ناتو و حتی تامین بودجه جاری آن، نمودی از این مسئله است.
ناتو نماد اتحاد نظامی کشورهای غربی است که به رغم گسترش حوزه نظامی در جهان، در عرصه داخلی نتوانسته است چندان کارکرد داشته باشد و عملا در مسیر زوال درونی است. در کنار حوزههای پنهان فروپاشی، اتحادیه اروپا به صورت آشکار نیز در مسیر جدایی پیش میرود و آن تاکید برخی از کشورها به خروج از اتحادیه اروپا است. در کنار انگلیس اکنون فرانسه و ایتالیا نیز زمزمهی خروج از اتحادیه را سر میدهند.
هر چند که آنها به نوعی طرح باجگیری از سایر اعضا را در دستور کار دارند. اما عملکردهای آنها برای خروج از اتحادیه از تزلزل درونی اتحادیه اروپا حکایت دارد. در جمعبندی کلی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که اتحادیه اروپا با مجموعهای از رفتارهای آشکار و پنهان در مسیر زوال در حال حرکت است. به گونهای که بسیاری فروپاشی این اتحادیه در سالهای آینده را دور از ذهن نمیدانند. هر چند که در ظاهر اروپاییها وحدت را حفظ کرده و با تجلیات متعدد به دنبال انسجام خود هستند. البته اروپا اکنون در یک موضوع در مسیر اتحاد قرار دارد و آن عدم کارآیی اتحادیه است که تجزیه این اتحادیه را سرعت میبخشد.
آفرینش:اخلاق، دغدغه دیروز پروین؛ مشکل امروز ما
«اخلاق، دغدغه دیروز پروین؛ مشکل امروز ما»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛یکی از مشاهیرپارسا و فارسی زبان شعروادب کشورمان، زنی است که درتمام دوران عمرکوتاهش برمحور اخلاق آموزش دید و براساس معیارهای انسانی فعالیت کرد.
'رخشنده اعتصامی' معروف به 'پروین اعتصامی' در ۲۵ اسفند ۱۲٨۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دوره قاجار بود. در کودکی با خانواده به تهران آمد. در مدرسه آمریکایی تهران تحصیل را به پایان رساند و در همان جا شروع به تدریس کرد. پیوند زناشویی وی با پسر عمویش بیش از دو و نیم ماه دوام نداشت. وی پس از جدایی از همسر، مدتی کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی بود. دیوان پروین، شامل ۲۴٨ قطعه شعر میباشد. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیده انتقادی به تصویر کشیدهاست.درون مایه اشعار او بیشتر غنیمت داشتن وقت و فرصت ها، نصیحت های اخلاقی، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیاست. وی در فروردین ۱٣۲۰ شمسی به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در قم به خاک سپرده شد. روح شاد و مرامش مستدام باد.
شاید سبک شاعری پروین، ضرورت و نیاز سبک زندگی ما باشد که متاسفانه فقدان معیارهای اخلاقی در میان رفتارها و عملکردهای امروز ما، مشکلات فراوانی را به بارآورده است. عدم توجه به فانی بودن دنیا و لحاظ عدالت دررفتار و کردار، علقه های مادی را آنچنان برای ما زرق وبرق داده که حاضریم برای رسیدن به آنها، خواسته و ناخواسته از بی عدالتی های کوچک گرفته تا ظلم های بزرگ دریغ نکنیم. معیارها و الگوهای اخلاقی هیچ گاه ازبین نمی روند، این ما هستیم که آنهارا نادیده می گیریم و کنارمی زنیم. شاید این بیت پروین بهتر معنا را القا کند:
دیوانگی است قصه تقدیر و بخت نیست
از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست
اگر امروز سیاست ما درگیر تزویرهای ناپسند گردیده و به ناچار انگ کثیف بودن را باخود یدک می کشد به سبب عملکرد ناصحیح سیاسیون است ولاغیر. افرادی که برای امیال سیاسی خود و حزبشان حاضرند، هرآنچه درقالب ارزشهایی همچون صداقت، وحدت، حرمت و انسانیت درجامعه وجود دارد را تخریب کنند.
'دروغ و ریا' دربسیاری از اشعار پروین جایگاه خاص داشته و درقالب مناظره ها نمود یافته است. متاسفانه این گونه رفتارها امروز درزندگی روزمره ما بسیار یافت می شود. آفتی است که به جان اخلاقیات افتاده و بسیاری از ما دررفتارهای عادی از آن استفاده می کنیم. بی آنکه متوجه باشیم تاثیرات منفی آن درحال ویران کردن حسن اخلاق در درون ما وجامعه می باشد و گرایش به این بداخلاقی ها زمینه ساز ترویج دیگر رفتارهای زننده در میان ما خواهد شد. زیبا تراز کلام ما، پروین دراین مورد اینطور آورده است:
همت کن و به کاری ازین نیکتر گرای
دکان آزبهرتو دکان نمی شود
تا دیده ات ز پرتو اخلاص روشن است
انوار حق ز چشم تو پنهان نمی شود
اتلاف عمرو وقت، وجه دیگر شعر پروینی است که، متاسفانه امروز به طورگسترده درکشورما به چشم می خورد. عدم داشتن برنامه درزمینه های مختلف، نداشتن مهارت درامور، بی حوصلگی و بی مسولیتی ازجمله مواردی است که متاسفانه درجامعه ما به وفور یافت می شود. شاید این ابیات پروین نصیحتی باشد برگوش های سنگین ما:
وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفروش خیره، کاین گهر پاک بی بهاست
گر زندهای و مرده نهای، کار جان گزین
تن پروری چه سود، چو جان تو ناشتاست
تو مردمی و دولت مردم فضیلت است
تنها وظیفه تو همی نیست خواب و خاست
روزبزرگداشت پروین اعتصامی بهانه ای شد تا نسبت به برخی کاستی ها بداخلاقی های موجود درعرصه های مختلف جامعه اشاره ای شود، و امیدوار بود که در آستانه سال جدید با فرارسیدن بهار طبیعت، ماهم در در درون خویش تحولی ایجاد کنیم و فصل خزان بداخلاقی را به بهار اخلاق مبدل سازیم.
قانون: قبح کشتن در خاورمیانه
«قبح کشتن در خاورمیانه»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم حسین احمدی نیاز است که در آن میخوانید؛منطقه خاورمیانه بر گرفته از کشورها و مردمانی با فرهنگ ها ،آداب و رسوم، ادیان و مذاهب و اقوام و ملل مختلف و متفاوتی بوده است.
این منطقه مرکز پدیداری و رشد ادیان الهی و جهانی و خاستگاه اصلی تمدن بین النهرین بوده است. مزوپتامیا مهد تمدن و فرهنگ بوده به نحوی که رشد و گسترش علم ودانش جهان توسعه یافته امروز را مدیون تمدنهای خاورمیانه و مقتبس از آن دانسته اند اما متاسفانه درعصر نوین هزاره سوم هر روز شاهد کشتار و قتل گروهی از انسانهای بیگناه در کشورهای این منطقه هستیم.
در عین حال در یک روز بالغ بر٨۷ نفر اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ در کویته پاکستان صرفا به خاطر شیعه بودن کشته می شوند هم زمان در ۱۱ منطقه عمدتا شیعهنشین بغداد بمبگذاری انتحاری صورت می گیرد و صدها نفر شهروند بی گناه کشته و مجروح می شوند.در شهر الرمادی همان عراقی که زمانی مهد عظمت فرهنگ و تمدن بوده چند بمبگذاری موجب کشتن انسانهای بیگناه به خاطر سنی بودن می شود.
دو روز بعد در مصر بالغ بر ۶۰ نفر به علت صدور حکم اعدام برای ۲۱ نفر که مسبب کشتن ۷۰ نفر در یک استادیوم ورزشی بودند کشته می شوند .همزمان کودکان غزه بر دستان پدرانشان تشییع میشوند، روزانه دهها نفرزن و کودک بی گناه و معصوم در مناطق مختلف افغانستان به دست افراطیون طالبان کشته و مجروح می شوند، هر روز شاهد کشته شدن دهها نفر افراد معصوم و بی گناه در سوریه هستیم و تاکنون بالغ بر ۷۰ هزار نفر کشته شدهاند و.....خاورمیانه اکنون به جایی رسیده که دیگر مردن و کشتن برای خیلی مردمان این منطقه اصلاً مهم نیست و اساسا قبح کشتن ازبین رفته و قبحزدایی از پلیدی کشتن گسترش و جوامع این منطقه شاهد رواج بی تفاوتی در کشتن انسانهای بیگناه و لگد مال شدن کرامت انسانها شده است واقعیت مسئله این است که خشونت در خاورمیانه افزایش یافته و جوامع این منطقه خشن تر از قبل شده اند ، خیلیها در این جامعه، نه از کشتن میترسند نه از کشته شدن .
وضعیت به گونهای است که نفرت و کینه در خاورمیانه در حال رشد است قبلا مزوپتامیا مهد تحمل پذیری (تولرنس) و پذیرش عقاید و دیدگاههای متفاوت شهروندان و جزو لاینفک زندگی آنان بوده است اما امروزه به نام دین و با دادن وعده بهشت عملیات انتحاری صرفا برای حذف مخالف و دیگری صورت میگیرد.کارشناسان و تحلیل گران سیاسی عوامل موثر در ایجاد و پیدایش بمبگذاریهای انتحاری و کشتن شهروندان خاورمیانه را در چندین عامل مختلف جستوجو کردهاند.
وجود حکومتهای استبدادی و سرکوبهای موجود در جوامع این مناطق و دوره گذار از استبداد به دموکراسی خاص منطقه خاورمیانه ، ضعف نهادهای مدنی کارا و موثر، تبعیض های قومی و مذهبی ، رشد گروههای رادیکال با ترویج اندیشه های نفرت و کینه از غیر تفکر همسو با آنان ، سوء استفاده از احساسات دینی با انجام عملیاتهای استشهادی و دادن وعده بهشت به پاره ای از شهروندان منطقه خاورمیانه، دورهگذار از سنت به مدرنیته ، فقر اقتصادی ، دخالت های خارجیان و یافتن منافع آنان در این وضعیت و بسیاری از عوامل دیگر موثر در این امر است.
فرآیند کـُـنشهای نامتجانس و وا کـُـنشهای ناهمگون این عوامل در خاورمیانه دست به دست هم داده اند تا هر روز شاهد این همه کشتار باشیم. واقعیت مسئله این است که خشونت معیار قانونی، مذهبی و حتی آرمانی و «ارزش» رایج بخشهای کوچک اما فعال جامعه خاورمیانه شده و اینها باعث شده تا قبح خشونت از بین رفته باشد البته تحلیلی که اخیرا صورت گرفته است کم کم شاهد کاهش خشونتها هستیم. واقعیت مسئله این است تنها راه برون رفت خاورمیانه از این وضعیت اسف بار پذیرش کرامت انسانی وتنوع و تفاوت دیدگاهها و مذاهب مختلف و .... خواهد بود.
تهران امروز:هنجار شکنی برای جذب رای؟
«هنجار شکنی برای جذب رای؟»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محسن غرویان است که در آن میخوانید؛اخیرا از رئیسجمهور و برخی مقامات دولتی رفتارهایی بروز و ظهور پیدا میکند که بیش از هر چیز شائبه انتخاباتی و تلاش برای جذب آرای به اصطلاح خاکستری ارزیابی میشود. نمونه این رفتارها در ونزوئلا و سپس جشن استقبال از نوروز دیده شده است. آنچه در این ماجرا به نظر می رسد این است که این رفتارها مقدمات جذب آرای خاکستری رنگ در انتخابات آینده است.
یعنی حرکاتی که افراد منسوب به دولت انجام میدهند، نوعی هنجار شکنی در برابر آموزه های دینی و اسلامی است. آموزه هایی که علما و مراجع از آن دفاع میکنند و نقض آن را کمتوجهی و بیتوجهی به آموزههای اسلامی میدانند.از این رفتار دولت نوعی تقابل با روحانیت،حوزه و علمای حوزوی برداشت می شود.
در این رفتارها همچنین تکیه بر ناسیونالیسم و ملیگرایی وجود دارد که باز به نوعی نشاندهنده این است که دولت مشی و روشی را انتخاب کرده است که بیشتر بر عواطف و احساسات ملی تاکید دارد.البته از دیدگاه ما که به قضایا نگاه دینی داریم،ملت و وطن و خاک و آب را نیزبسیار دوست داریم اما اینکه بر این عناصر تکیه بشود در واقع نوعی کنار زدن ارزشهای دینی و معنوی و اخلاقی است.
به همین دلیل است که علما نسبت به این موضوع و حرکات ملیگرایانه و زنده کردن ارزشهای ملی حساسیت دارند.چون این رفتارها به نوعی بی اعتبار کردن ارزشهای دینی را مد نظر دارد. ما با این موضوع موافق هستیم که بین ارزشهای آب و خاک و ملیت و ارزشهای دینی جمع صورت بگیرد و به هر دو توجه شود. اما در حرکات و رفتارهایی که از بدنه دولت سر می زند نوعی کوچک کردن حرفهای علمای دینی استنباط می شود که این موضوع باعث ایجاد نگرانی و حساسیت در علما شده است.
متاسفانه رفتارهای دولت در این زمینه تا حدی بوده که اکنون امیدی به اینکه بتواند نگرانیها را رفع کند وجود ندارد. چون این حرکات و این نوع مشی دولت از مدتها پیش آغاز شده و به همین خاطر یک شبه هم رفع نمی شود.
واکنش علما تاکنون همانگونه که مقام معظم رهبری نیز فرمودند که نصیحت میکنند، دادن پند و اندرز است.اما دولت باید توجه داشته باشد که روحانیت در کنار دولت باید باشد. اگر دولت بخواهد راهش را از ارزشهای دینی جدا کند کم کم پشتوانه خود را که پشتوانه ای مردمی و متدین است را از دست خواهد داد چرا که علما بر مردم تاثیرگذارند و در انتخابات کاندیدای مورد حمایت دولت رای نخواهد آورد.
این اتفاق زمانی می افتد که علما فتوایی صادر کنند و رایی بدهند و وظیفه دینی مردم را تعیین کنند.این موضوع باعث می شود تقابل با کاندیدای مورد نظر دولت شکل بگیرد که در نتیجه شکست تفکر دولت را در پی خواهد داشت. گرچه اینکه در آینده و در صورت ادامه رفتار دولت علما چه واکنشی خواهند داشت دقیقا مشخص نیست اما اگر بیاعتنایی به نظر علما بیشتر شود لحن آنها تغییر خواهد کرد. ممکن است در این زمینه فتوا بدهند یا حکمی صادر کنند.
نکته دیگر این است که به هرحال ما باید هویت دینی و مذهبی انقلاب،نظام و حکومت را جزو اصول بدانیم.دولتمردان برای اینکه چند صباحی بیشتر بر کرسی قدرت باقی بمانند نباید رفتارشان به گونه ای باشد که خدای نکرده نامشان در تاریخ به بدی یاد شود و با این عنوان که اینها افراد و جریانی بودند که ضد روحانیت و دین و مرجعیت و حوزه بودهاند ثبت شود.بی شک ما از این موضوع نگرانیم.
شرق: درس نیاموخته
«درس نیاموخته»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فرشاد مومنی است که در آن میخوانید؛مفهوم «سیکل سیاسی» یک مفهوم شناختهشده در ادبیات علم اقتصاد است. این مفهوم به صورت ضمنی حاوی این پیام است که حتی در کشورهای پیشرفته غربی - که از سطح نسبتا قابل قبول توسعه سیاسی و استقرار نهادها و نظارت همگانی برخوردارند- در آستانه برگزاری انتخابات، دولتها از نظر اقتصادی به رویههای افراطی یعنی نوعی انبساط مالی، تمایل نشان میدهند. پس در اقتصاد در حال توسعه و وابسته به نفت ایران، این روند تعجبآور نیست.
گرچه تصمیم نمایندگان مجلس برای تصویب ممنوعیت افزایش پرداخت یارانه و سهام عدالت شایان تقدیر است اما باید از نمایندگان محترم ادوار مجلس شدیدا گلهمند بود که بنا به دلایل خارج از حوزه علمی و منطق کارشناسی، حتی در دورههای غیرمرتبط با سیکل سیاسی نیز به دولت اجازه دادهاند که رویه انبساط مالی را به نحوی افراطی در پیش بگیرد. اقتصاد ایران در چند ساله اخیر در ابعادی بسیار گستردهتر از هر دوره تاریخی پیش از آن، فشارهایی را به دلیل لطمات کوتاهمدت و بلندمدت اتخاذ رویههای افراطی انبساط مالی متحمل شده است.
بحث بر سر آن نیست که این رویه در کوتاهمدت صرفا به صورت یک شوک، بخش «تقاضا» در اقتصاد را تحت تاثیر قرار میدهد و چون امکان تنظیم اقتضائات این شوک در عرضه اقتصاد وجود ندارد، نظام مالی با پدیده تورم با همه آثار و ضایعات و خسارات اقتصادی و اجتماعی آن روبهرو میشود بلکه بحث بر سر این است که این رویه افراطی انبساط مالی به دلیل آنکه بیشتر پشتیبان بخشهای «غیرمولد» است تا مولد، عملا ظرفیتهای اقتصاد ملی را نیز به خارجیها منتقل میکند. با کمال تاسف باید گفت این رویه افراطی انبساط مالی طی سالهای اخیر، بیشتر فرصتهای شغلی خود را در اختیار اقتصاد کشورهای چین، روسیه، هند و ترکیه قرار داده و در عوض در کنار تورم، اقتصاد ایران را با پدیده بیکاری نیز روبهرو کرده است.
مساله مهم دیگر در این زمینه، لطمههای سنگین رویه افراطی انبساط مالی به فرهنگ تولید و عزت نفس انسانهاست. در هیچ کجای دنیا از طریق تحریک انگیزههای مصرفی و همزمان با آن تشدید فشار بر بنیادهای تولید ملی نمیتوان انتظار داشت که توسعه رخ دهد. با وجود اینکه دولت در شرایطی قرار دارد که حتی قادر به پرداخت بدهیهای قطعیاش به پیمانکاران طرف قرارداد با دولت یا نهادهای وابسته به دولت نیست، اما اصرار غیرمتعارف بر افزایش پرداختهای نقدی به شهروندان، ابهامات فراوانی را ایجاد کرده و برخی آن را به مسایلی چون انتخابات مربوط میدانند.
از سوی دیگر دولت در کنار این تصمیم ناپخته اقتصادی، با سیاستهای غیرکارشناسی خود فشارهای زیادی را به طبقات محروم و کم درآمد جامعه از طریق تحمیل و تشدید روندهای رکود تورمی به عمل آورده است. نگارنده پیشتر تاکید کرده بود گرچه رویههای اتخاذ شده توسط نمایندگان اجتنابناپذیر و ضروری است اما در عین حال باید توجه داشته باشیم که این اقدمات به هیچ وجه کافی نیست. در واقع باید تلاش کرد تمایل دولت به بیثباتی فضای کلان اقتصاد ملی کنترل شود. بی ثباتی اقتصادی، دشمن بزرگ اقتصاد ملی و خادم بزرگ شرکای تجاری ماست.
با کمال تاسف در لایحه بودجه سال ۱٣۹۲ آشکارا ملاحظه میشود که دولت علاوه بر آنکه دستاوردهای نظری و تجربههای جهانی و ایران در زمینه شوک درمانی را نادیده گرفته است حتی عملا نشان داده است که از تجربه چند ساله اخیر خود نیز درسی نیاموخته است.
آرمان:دیدار با هاشمی؛ بیمها و امیدها
«دیدار با هاشمی؛ بیمها و امیدها»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم رضا نوروززاده است که در آن میخوانید؛حضور همزمان نمایندگان طیفهای مختلف ادوار مجلس در نشستی با آیتا... هاشمی رفسنجانی نمیتواند با نشانهها و پیغامهای سیاسی همراه نباشد. طیفهایی که سه دهه رقبای جدی یکدیگر در عرصه سیاسی محسوب میشدند اکنون دوشادوش هم دغدغههایی مشترک را در دیدار با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح میکنند و به دنبال راهحلی مشترک میگردند. در عالم سیاست نام این اقدام را چیزی جز دغدغه نمیتوان گذاشت.
یک انقلاب با عظمتی کم نظیر در ایران به وقوع پیوست، عدهای برای پیروزی آن جان و مال خود را به خطر انداختند و بیشترین هزینهها را در مقابل یک حکومت منسجم پرداختند. بعد از پیروزی یک دهه کاملا ملتهب را طی کردند و ترورها، تهدیدها و جنگی ٨ساله را با پوست و گوشت خود لمس کردند. یک دهه بعد را با تمام قوا صرف زدودن آثار ویرانی از کشور کردند و در نیمه راه دهه سوم یکییکی جای خود را به چهرههای نوظهور و ناآشنایی دادند که تازه بر مرکب قدرت و سیاست سوار شده بودند.
کسانی که رقابت سیاسی را به منازعهای تبدیل کردند و در نتیجه آن صاحبان اصلی انقلاب هر یک به گونهای از گردونه تصمیمگیری به حاشیه رانده شدند. مساله، خروج این نیروها از قدرت و ورود نیروهایی نوظهور به عرصه مدیریت کشور نیست که این البته طبیعت دنیای سیاست است، موضوع اصلی شیوه این تغییرات است، جایی که بهرغم تمام گزارههای اخلاقی به حاشیه راندن مبنای تعیین کننده پیروزی سیاسیون شده است. اینجاست که حاصل این کجرفتاری خود را به شکل مشکلات عدیده اقتصادی به طیفهای مختلف جامعه نشان میدهد که لمس و شناسایی آن دیگر نیاز به هیچ توان کارشناسی ندارد، چرا که حوزه این مشکلات هیچ پهنهای از کشور را نیست که طی نکرده باشد. مطمئناانقلاب اسلامی ما با هدف بسط آزادیهای سیاسی برای رسیدن به یک زندگی و آرامش استاندارد و نهادینه شدن اخلاق اسلامی در جامعه به وقوع پیوست.
امروز وقتی رقبای سیاسی دیروز که پیکره اصلی معادلات و رقابتهای سیاسی سه دهه گذشته کشور را تشکیل میدهند با یک دغدغه مشترک، زیر یک سقف برای پیدا کردن یک راه حل جمع میشوند در حقیقت نمایشی است از افزایش سطح نگرانی در میان دلسوزان کشور. اما این سطح نگرانی یک بار معنایی مثبت هم دارد؛ اینکه هنوز در کشور هستند کسانی که میتوانند تفکرات مختلف را زیر چتر خود در کنار هم بنشانند و ایجاد تعامل را در کشور کلید بزنند. این امر در هر جامعهای یک نعمت اجتماعی و سیاسی است؛ نعمتی که استفاده از آن مرهون داشتن دید باز از طرف تصمیمگیران است.
ابتکار: آیا میتوان به دور بعدی مذاکرات امیدوار بود؟
«آیا میتوان به دور بعدی مذاکرات امیدوار بود؟»عنوان
اگر مذاکرات هسته ای ایران در قزاقستان یک گام رو به جلو داشت دو گام رو به عقب نیز داشت. به رغم این که دو طرف تلاش داشتند تا در آلماتی راه حلی مسالمت آمیز برای پایان دادن به منازعات هسته ای بیابند اما همچنان نگرانیها از وقوع جنگی جدید در خاورمیانه وجود دارد. نگرانی از این بابت است که هر دو طرف به نیات و اظهار نظرهایی که ایراد میکنند، اعتماد ندارند و یکدیگر را به عدم صداقت متهم میکنند و فقط به خط و نشانهای سیاسی و و گزینههای دم دستشان اشاره میکنند.
به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که برای حل حل پرونده هسته ای ایران باید اقدامهای ملموس و جدی از سوی دو طرف درگیری اتخاذ شود. در این میان واقعیتها نشان میدهند که مذاکرات اخیر هسته ای ایران و قدرتهای بزرگ جهانی دستاوردهای تازه ای به دنبال داشته است که به دو طرف اجازه میدهد که برای ساماندهی سیاسی و اقتصادی خود گامهایی بردارند.
در این میان برخی از تحلیلگران بر این باورند که در صورتی که ایران اقدامات موثری برای کاهش فعالیتهای هسته ای اش انجام دهد از بروز جنگی جدید در خاورمیانه جلوگیری خواهد کرد به خصوص که تهران این قدرت را دارد که هر موقع که اراده کند روند تولید اورانیوم غنی شده خود را افزایش دهد. برای همین است که گفته میشود به ایران پیشنهاد شده است که در مقابل کاهش تحریمهای بینالمللی از غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصدی صرف نظر کند. کارشناسان میگویند که اقدامات اخیر ایران در استفاده از اورانیوم غنی شده خود در مصارف پزشکی به نوعی پذیرفتن تهران به این درخواست جامعه بینالمللی است.
اما مشکل است که هیچ کس نمیداند ایران تا چه زمان به دادن این امتیاز پایبند خواهد بود و کی و چگونه اقدام به تکرار این پروسه خواهد کرد. این دو گام رو به عقب محسوب میشود که غربیها نسبت به آن از ایران نگران هستند. ایران بارها تاکید کرده است که برنامه هسته ای اش صرفا اهداف صلح آمیز دارد و به هیچ وجه به فکر دستیابی به سلاح هسته ای نیست.
برای همین است که بسیاری از تحلیلگران میگویند معلوم نیست که مذاکرات پیش رو بتواند به یک گشایش فوری در پرونده هسته ای ایران منجر شود به خصوص که نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیز درگیر انتخابات ریاست جمهوری خواهند شد و این مساله ممکن است رسیدن به تفاهم بر سر برنامه هسته ای را تا زمانی نامعلوم به تعویق بیندازد.
در همین رابطه مذاکرات ایران با قدرتهای بزرگ جهانی در آلماتی قزاقستان به این جا ختم شد که کارشناسان دو طرف دور تازه ای از مذاکرات را در سطح کارشناسی در استانبول دنبال کنند و بعد از آن در رتبه ای بالاتر در ماه آوریل در قزاقستان مذاکرات را ادامه دهند.
در جریان مذاکرات گذشته آلماتی قدرتهای بزرگ به ایران پیشنهاد کردند که در مقابل کاهش تحریمها بپذیرد که از سرعت فعالیتهای هسته ای اش بکاهد. غربیها امید بسیاری دارند که ایران پیشنهادهای آنها را بپذیرد به خصوص که از مقامهای ایرانی شنیده اند که پیشنهادهای آنها را هم سنگ پیشنهادهای خود میدانند.
در این میان ایران اطلاعات تازه ای درباره میزان اورانیوم غنی شده خود و همچنین نصب نسل جدیدی از سانتریفیوژها در تاسیسات هسته ای اش منتشر کرده که باعث شوکه شدن غربیها شده است، اما با این حال ناظران بر این اعتقادند که هدف ایران از این کار نیز تقویت مواضعش در مذاکرات پیش روی آلماتی است.
به رغم این که انتظار میرود که در استانبول و بعد از آن در آلماتی دو طرف مذاکره کننده با دستی پر و با امیدی بیشتر پشت میز مذاکره بنشینند، اسرائیلیها از تخریب روند مذاکرات ایران و غرب هیچ ابایی ندارند و در همین راستا بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل از تحرکات هسته ای ایران ابراز نگرانی کرده و خواستار تشدید تحریمها علیه ایران و تنگ تر کردن حلقه فشارها به آن شده است. ایران نسبت به شیطنتهای اسرائیل هشدار داده است اما باید دید که لابی اسرائیل که این روزها بیش از هر زمانی در لندن، پاریس، برلین و البته واشنگتن علیه ایران فعال شده است تا چه اندازه میتواند بر تخریب روند مذاکرات ایران با ۱+۵ تاثیر بگذارد.
مردم سالاری:بهار فرصتی برای دلتکانی
بهار فرصتی برای دلتکانی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم زهرا خانیانی است که در آن میخوانید؛ حدود یک هفته به آغاز سال ۹۲ باقی مانده است؛ اگر روزشمار سال ۹۱ را ورق بزنیم بعضی روزها برایمان خاطرهانگیز بوده و برخی سخت گذشتهاند. در این سال با موضوعات متعدد سیاسی در ایران و جهان مواجه بودیم. از طرفی مشکلات اقتصادی بیسابقهای در کشورمان اتفاق افتاد که علاوه بر اینکه همه طیفهای جامعه را تحت تاثیر قرار داد برای طبقات ضعیف قابل لمستر بود. درست است که بعضیها سعی میکنند حال و هوای سیاسی کشورمان نیز با شعار بهار همراه شود ولی نوع نگاه این شعار با بهاری که امسال مردم ما با گرانیهای سرسام آور به استقبالش میروند تفاوت دارد.
از بحثهای سیاسی و اقتصادی که بگذریم آنچه که با آغاز هر سال باید مورد توجه قرار گیرد شروع سال جدید با ایده ای نو و نیم نگاهی به گذشته و درس گرفتن از اتفاقاتی است که سال پیش برایمان اتفاق افتاده و ایجاد تحولی بنیادین در اندیشیدن و نگاهمان به زندگی است. با آغاز فصل بهار گردش زمین در یک زمان خاص به دور خورشید که منبع نور، روشنایی و زندگیست به انتها میرسد.
البته کشورهای مختلف زمانهای متفاوتی را مبنای آغاز سال جدیدشان قرار داده اند مثلا سال قمری که با محرم آغاز میشود و همه ساله در گردش است و سال میلادی که با ژانویه آغاز و در دل زمستان اتفاق میافتد؛ اما نیاکان باستانی ما بهار را که فصل تجدید حیات در پیکره طبیعت بود مبنای آغاز سال جدید قرار دادهاند که این انتخاب به نوعی با ایجاد تحول روحی در وجودمان و زنده شدن ابدی و رستاخیز که همه انسانها پس از مرگ زنده میشوند ارتباط دارد؛ همانطور که در فرهنگ اسلامینیز زنده شدن طبیعت پس از مرگ زمستانی در بهار یادآور رستاخیز است. پیامبر (ص) میفرمایند: «هرگاه بهار را دیدید از قیامت بسیار یاد کنید». آنچه که در این بین و زنده شدن دوباره طبیعت قابل توجه است زدودن کینهها از دل و دور شدن از خمودگیهاست. بهار بهانه ای برای به دست فراموشی سپردن همه غمها و دشواریهایی است که بر ما گذشته و دوباره جوانه زدن قلبهایمان و اندیشیدن به مهربانیها و افقهای جدید است.
از قدیم الایام تا به امروز در بین ایرانیان مرسوم بوده که پیش از آغاز فصل بهار لباس نو میخریدند و خانهتکانی میکردند و در حقیقت با نو شدن و طراوت بهار همراه میشدند اما آنچه که در کنار اینها مهم است بحث دلتکانی است که میتوان گفت به نوعی مهمتر از خانهتکانی است؛ قلب ما نیز گاهی مانند در و دیوار خانهمان غبار میگیرد و لازم است که غبارهای مادی و دنیوی را از آن بزداییم و از کینه و دشمنی خالی کنیم؛ ببخشیم تا بخشوده شویم، ببخشیم تا بزرگ شویم چرا که کینه ورزی و داشتن دغدغه انتقام، بخشی از نیروی فکری و جسمی ما را به خود معطوف میکند؛ به این بیندیشیم که در همین سالی که سپری شد چند نفر از دور و بر خودمان به زندگی ابدی شتافتند و همین یک مورد برای تحول روحیمان کافی است و از خداوند سپاسگزار باشیم که فرصت دیدن بهاری دیگر را به ما داده است تا ضمن بهرهگیری از زیباییهای آن، به استفاده از فرصتها و نو کردن اندیشه و نگاهمان بپردازیم.
بهار: حلبچه دردناکترین رویداد
«حلبچه دردناکترین رویداد»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار است که در آن میخوانید؛یکی از دردناکترین وغمانگیزترین رویدادهای جنگ هشت ساله عراق علیه ایران وقوع بمباران شیمیایی شهر حلبچه کردستان عراق است که در آن هزاران تن از شهروندان کُرد عراقی قربانی سیاستهای رژیم بعث حاکم بر عراق و نسلکشی سازمانیافته دولت عراق شدند. اما چرا بمباران شیمیایی شهر کردنشین حلبچه در استان سلیمانیه شمال عراق شایسته دریافت عنوان یکی از غمانگیزترین و دردناکترین رویدادهای جنگ ایران و عراق است؟ سلاحهای کشتار جمعی و همچنین سلاحهای شیمیایی دستاورد انسان متمدن و دوره مدرنیته در اروپا و آمریکا است و البته نخستین کاربردهای آن در جنگ به همین مناطق بازمیگردد. بهویژه در جنگ اول جهانی و در سال ۱۹۱۵ این ارتش آلمان بود که علیه نیروهای روسیه تزاری از این جنگافزارها استفاده کرد. بعدها و بهخصوص در جنگ دوم جهانی و نیز در دوران اشغال ویتنام توسط آمریکاییها کاربرد این سلاح ابعاد تازهتری یافت. از همان روزهای آغازین جنگ نیروهای عراقی هیچ تردیدی در استفاده از مواد و بمبهای شیمیایی علیه نیروهای ایرانی از خود نشان ندادند.
در سالهای جنگ ایران و عراق بارها ارتش عراق اقدام به استفاده وسیع از این سلاحهای ضدانسانی کرد و با حمله شیمیایی علیه اهداف جنگی و غیرنظامی رکورد استفاده متعدد و گسترده از این سلاحها را بهنام ارتش خود ثبت کرد. مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور، شهرها و روستاهای مملو از جمعیت همچون پیرانشهر، سردشت، زرده کرمانشاه و میمک ایلام و... از جمله اهدافی بودند که توسط عراقیها بمباران شیمیایی شدند. ماحصل این اقدامها کشتار و مجروح شدن هزاران نفر از مردم غیرنظامی و نیروهای نظامی کشور بود.
سابقه اولین حمله ثبت شده شیمیایی عراق به ۲٣دی ۱٣۵۹ش بازمیگردد که نیروهای ایرانی را در ۵۰کیلومتری غرب ایلام، با گلوله شیمیایی، مورد حمله قرار داد و شماری را مصدوم کرد. از آن تاریخ تا پایان جنگ نیروهای عراقی با ٣۵۰۰ بار بمباران شیمیایی حدود ۱۰هزار نفر ایرانی غیرنظامی و نظامی را به شهادت رساندند و دههاهزار نفر زخمی شدند. یکی از فجیعترین اقدامات غیرانسانی صدام حسین در سردشت روی داد.
بمباران شیمیایی سردشت جنایتی بود که نیروی هوایی عراق در هفتمتیر ۱۳۶۶ با استفاده از بمبهای شیمیایی چهار نقطه پر ازدحام شهر سردشت (از توابع استان آذربایجانغربی) را هدف قرار داد. در این حمله ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر کشته و هشت هزار نفر دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. این نخستین جنایتی بود که طی آن یک شهر و محل سکونت غیرنظامیان در جهان بمباران شیمیایی میشد. سکوت مجامع بینالمللی و وتوی قطعنامههای سازمان ملل توسط غربیها موجب شد تا صدام به این روش خود یعنی استفاده از سلاحهای کشتار جمعی ادامه دهد. همچنین ارتش عراق از سالها پیش علیه کردهای عراق از جنگافزارهای شیمیایی استفاده کرده بود و از سال ۱٣۶۲ به صورت مستمر حوزههای کردنشین عراق و ایران توسط ارتش عراق مورد هجوم سلاحهای شیمیایی قرار داشت.
اما بمباران حلبچه پرده تازه و بیرحمانهتری از این سیاست را به تصویر کشید. در سالهای جنگ نیروهای کُرد عراقی که سالها با ارتش عراق درگیر بودند در کنار نیروهای ایرانی علیه ارتش عراق در جنگ بودند. از همان روزهای آغازین جنگ به رهبری زندهیاد ادریس بارزانی و آقای مسعود بارزانی نیروهای کرد عراقی در کنار رزمندگان ایرانی قرار گرفته و با جانفشانی علیه نیروهای صدام حسین وارد درگیری و جنگ شدند. شدت همراهی این نیروها و بعدها اعضای اتحادیه میهنی به رهبری آقای جلال طالبانی در سالهای میانی جنگ بیشتر میشود.
سلسله عملیاتهای متعدد نظامی منظم و غیرمنظم و چریکی موجب وارد آمدن خسارات سنگینی به توان نظامی ارتش و ماشین جنگی عراق میشود. این سالها را میتوان سر آغاز آزادسازی بخشهای کُردنشین شمال عراق از چنگال نیروهای صدام دانست. سیاست انفال که به کشته شدن دههاهزار نفر از مردم کُرد عراقی و نسلکشی کُردهای عراقی منجر شد در همین سالها در پیش گرفته شد.
زنده به گور کردن مردم غیرنظامی، کوچ اجباری، بمباران مناطق غیرنظامی و تخریب و تخلیه هزاران روستای کردنشین بخشی از این سیاستهای نسلکشی است. متاسفانه درباره انفال پژوهشهای مستقل و مستندی در زبان فارسی در دسترس نیست اما شواهد موجود نشان میدهد در جریان نسلکشی موسوم به انفال مساحت زیادی از مناطق کردنشین عراق آماج حملات گسترده زمینی و هوایی ارتش عراق شده و سیاست زمین سوخته برای این حملات در دستور کار قرار گرفته است.
اوج این نسلکشی در خلال عملیات والفجر۱۰ روی میدهد. رزمندگان ایرانی با یاری نیروهای کُرد عراقی و نیز نیروهای مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق به رهبری آیتالله حکیم موفق میشوند در عمق خاک عراق پیشروی و در نتیجه برخی شهرهای کردنشین از دست نیروهای عراقی آزاد میشود. شهر حلبچه یکی از این مناطق است. متعاقب شکست سنگین ارتش عراق، حلبچه توسط دهها فروند جنگنده عراقی مورد هجوم سنگینی قرار میگیرد. اما در این هجوم استفاده گسترده از بمبهای شیمیایی است که جنایات بیسابقهای میآفریند و هزاران زن و مرد و کودک و پیر و جوان حلبچهای قربانی شیمیاییباران ارتش عراق میشوند.
در ۲۴ ساعت صدها بمب شیمیایی بر فراز حلبچه و روستاهای مجاور ریخته میشود و مردم بیپناه و هر موجود زندهای در منطقه قربانی سیاست سرکوبگرانه نیروهای عراقی میشود. ۱۶ و ۱۷ مارس ۱۹٨٨ برابر با ۲۶ اسفند ماه ۱٣۶۶ روزی فراموشناشدنی در تاریخ جنگهای مدرن است. روزی است که حلبچه قربانی شیمیاییباران نیروهای صدام شد. روزی است که در میان سکوت مجامع بینالمللی مردم حلبچه قربانی خشنترین روشهای نسلکشی شدند. در این روز حلبچه با همه ساکنانش به معنای واقعی شهید میشوند. پس از بمباران یاری نیروهای ایرانی مستقر در منطقه موجب میشود تا خیل آوارگان بیپناه و زخمیهای بیشمار به سرعت به ایران و مراکز حمایتی و درمانی منتقل شوند. اما شدت بمبارانهای شیمیایی به حدی است که حداقل پنجهزار کشته و هزاران زخمی برجای میگذارد. برخی تصاویر گرفته شده توسط عکاسان ایرانی در آن فاجعه هنوز و پس از ۲۶سال از واقعه گوشههای تکاندهنده از وقایع را برای بیننده تداعی میکند. کودکان جانسپرده بر دامن پدر و مادر، رهگذران افتاده در گوشه کوچهها و... قربانیان خشونت سازمانیافته نیروهای صدام و نیز حامیان وی هستند که با در اختیار گذاشتن مواد شیمیایی زمینه این جنایت بزرگ علیه بشریت را مهیا کردند. جنگ پدیدهای اجتماعی و البته با درد و رنجهای خاص خود بخشی انکارناپذیر از حیات تاریخی فرهنگها و جوامع بشری است. در جنگ ایران و عراق نمیتوان بخش یا برههای را بیش از دیگر برههها یا دورهها پر درد و رنج تلقی کرد.
در جنگ زیربنای اقتصادی آسیب میبیند. جوانان زیادی قربانی ماشین جنگی میشوند. غیرنظامیها و شهرها و روستاها از آتش جنگی در امان نخواهند بود و لذا یافتن دردناکترین بخش جنگی که صدها هزار تن از جوانان را قربانی کرده و موجب ویرانی دهها شهر و صدها روستا شده کاری است غیرممکن.
اما بیگمان به دلیل نوع کشتار مردم حلبچه، وضعیت خاص منطقه و تلفات سنگین مردم منطقه یکی از غمانگیزترین و دردناکترین برهههای جنگ تحمیلی بمباران شیمیایی حلبچه است. اینک سالهای سال از این جنایت هولناک علیه بشریت گذشته است. به جز کردستان عراق، در تهران و گوشه و کنار ایران نیز هر سال به بهانه سالروز بمباران شیمیایی حلبچه مراسم و یادمانهای مختلفی برگزار میشود.
در همین هفتههای اخیر چند تن از قربانیان و زخمیهای این بمباران برای درمان به ایران اعزام شدند. برای بزرگداشت این نسلکشی تاکنون کتابها و مقالات زیادی در ایران منتشر شده است. هنر و موسیقی هم به یاری این همدلیها فراخوانده شده و آثار ماندگاری توسط برخی نخبگان موسیقی ایران همچون کامکارها بر ماندگاری این تراژدی خونین در دل و جان و وجدانهای بیدار مدد رسانده است.
اما متاسفانه باوجود این همراهیهای با ارزش هنوز در میان آثار پژوهشی و نیز کتابهای منتشر شده درباره تاریخ جنگ اثر محققانه و جامعی در باره بمباران شیمیایی حلبچه منتشر نشده است. جای خالی چنین اثری که بتواند از زوایای مختلف به بررسی این جنایت بپردازد خالی است. توجه به تاریخ جنگ در خلال همراهی نیروهای کُرد عراقی با نیروهای ایرانی، ابعاد استفاده از مواد شیمیایی در دوره جنگ، چگونگی بمباران، میزان دقیق خسارات و ابعاد آن و نیز پیامدهای این بمباران در آثار تحقیقی و پژوهشی بعد ناشناخته یا کمشناختهشدهای است که یاری و همت محققان و پژوهشگران را میطلبد.
فرآیند یاریرسانی به مجروحان و مصدومان و اسناد تاریخی برجای مانده از این رویداد تلخ ابعاد دیگری از این حادثه است که انتشار آنها به روشن شدن ابهامها و ندانستههای تاریخی در این باره کمک وافری خواهد کرد. حلبچه شیمیایی شده بخشی از تاریخ مشترک و خونین ایران با کردهای عراقی است. برای زنده ماندن این بخش از تاریخ و ثبت و ضبط ابعاد آن باید بیش از پیش کوشا بود.
دنیای اقتصاد:آخرین «بودجه فصلی» در آخرین «بهار دولت»؟
«آخرین بودجه فصلی در آخرین بهار دولت؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میثم هاشمخانی است که در آن میخوانید؛وقتی لایحه بودجه با ٨۴ روز تاخیر به مجلس ارائه میشود و مجلس فقط وقت مییابد که با شتابزدگی تمام، سادهترین مصوبه ممکن را برای دخل و خرج دولت در بهار ۹۲ تصویب کند،کمترین نتیجه منفی چنین اتفاقی، این است که تقریبا هیچ کارشناس اقتصادی دغدغهمندی، فرصت نمیکند که تحلیلی در مورد نقاط قوت و ضعف لایحه بودجه ارائه دهد؛ بگذریم از اینکه وقتی «تاخیرهای حداکثری» تبدیل به یک سنت دائمی در ارائه لایحه بودجه شده و هر سال قابل پیشبینی است که بودجه دولت با شتابزدگی تمام بررسی و تصویب شود، دیگر بسیاری از کارشناسان اقتصادی حتی اندک انگیزهای ندارند که نگاهی به اعداد و ارقام بودجه دولت بیندازند.
سرانجام، امسال هم مشابه سالهای ٨۹ و ۹۰، مجلس «پول توجیبی» موقتی در اختیار دولت قرار داد تا تکلیف دخل و خرج عمومی کشور در «آخرین بهار» عمر دولت دهم، مشخص شود؛ یعنی نمایندگان مجلس به جای بررسی کارشناسی بندهای مختلف لایحه بودجه، ترجیح دادند که اصلا وارد جزئیات نشده و مصوبهای را تصویب کنند که به موجب آن در بهار آینده، همه اعداد و ارقام دخل و خرج دولت باید مشابه بهار ۹۱ باشد.
دشواری ویژه امسال مجلس در بررسی لایحه بودجه هم، همانطور که قاعدتا اکثریت خوانندگان این متن از آن مطلعند از آنجا ناشی شده بود که لایحه بودجهای که طبق آییننامه داخلی مجلس باید حداکثر تا ۱۵ آذر هر ماه از طرف دولت ارائه شود تا کمیسیونهای مختلف مجلس، کارشناسان اقتصادی و رسانهها دستکم دو ماه و نیم برای بررسی کارشناسی موشکافانه ابعاد مختلف آن وقت داشته باشند، امسال با ٨۴ روز تاخیر به مجلس ارائه شد و رکوردهای قبلی تاخیر در ارائه لایحه بودجه (که همگی مربوط به دولتهای نهم و دهم بود) را شکست. وقتی که این «رکوردشکنی» به «روال رایج» و «سنت ثابت هر ساله» دولت تبدیل شده، کمترین نتیجه منفیاش این است که دیگر اظهار و انتشار تحلیلهای کارشناسی در مورد جزئیات مختلف بودجه دولت، تقریبا هیچ محلی از اعراب نمییابد.
حداکثر حرفی که در چنین شرایطی کارشناسان اقتصادی میتوانند بر زبان بیاورند، حرفهایی بسیار کلیشهای است مثل اینکه ای کاش دولت لایحه بودجه را به موقع به مجلس ارائه میکرد و الخ. لابهلای اظهارنظرهای انگشتشماری از این دست، شاید بتوان معدود کارشناسانی را پیدا کرد که اندک رمقی داشته باشند تا حرف کوتاهی درباره تاثیرات منفی عدم قطعیتهای فراوان بودجه دولت بر تصمیمات سرمایهگذاری مختلف بخش خصوصی بگویند، یا نکاتی درباره اهمیت زمینهسازی برای حرکت به سمت دلار تکنرخی در لایحه بودجه مطرح کنند.
یکی از نکات کارشناسی مهمی هم که طرح آن از سوی کارشناسان اقتصادی در سالهای اخیر همواره تحتالشعاع تاخیرهای رکوردشکن دولت در ارائه لایحه بودجه قرار گرفته، سهم بسیار پایین بودجه آموزش و نیز بودجه سلامت از بودجه عمومی دولت در ایران است؛ آن هم در شرایطی که تمامی اقتصادهای پویای دنیا (ونیز بیشتر اقتصادهای در حال توسعه)، در دو دهه اخیر به این نتیجه قاطع رسیدهاند که آموزش، بهداشت و تامین اجتماعی بیشترین سهم را در بودجه دولت داشته باشد و اختصاص بودجه از طرف دولت در زمینه تولید انواع کالاها و خدمات حداقل شود. همه اینها را که کنار بگذاریم، باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا روال دولت دهم در ارائه لایحه بودجه در نزدیکی شب عید در دولت یازدهم هم ادامه مییابد؛ یا این روال در دولت بعد اصلاح میشود و «آخرین بهار» دولت دهم، «آخرین بار»ی خواهد بود که مجلس مجبور به تصویب «بودجه بهاری» میشود . . .
منبع: جام جم آنلاین
|