روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٨ اسفند ۱٣۹۱ -
۱٨ مارس ۲۰۱٣
«پیچ تاریخی و فتح های بهاری»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛۱- ماهیت ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر ساختار «نه شرقی، نه غربی» اکنون به الگویی تبدیل شده که دشمنان نشان دار آن به صراحت و عجزآلود اذعان می کنند مهم ترین مشکل «الگو و الهام بخش بودن ایران» است.
از همین روی؛ روزنامه آمریکایی واشنگتن تایمز به تصمیم گیران و سیاستمداران کاخ سفید هشدار می دهد راهی که آیت الله خمینی با انقلاب ۱۹۷۹ آغاز کرد به الگویی در منطقه تبدیل شده که خروجی آن کمرنگ شدن نفوذ آمریکا است.
جروزالم پست، سوی دیگر این معادله را تشریح می کند و دان مریدور معاون نتانیاهو در این روزنامه صهیونیستی می نویسد؛ مشکل آنجاست که گسترش نفوذ ایران در مقابل هژمونی آمریکا قرار گرفته است.
و روزنامه «هاآرتص» به جان مطلب اعتراف کرده و مشکل را در محاق رفتن اسلام آمریکایی می داند و می نویسد موج اسلام خواهی اخیر در منطقه اسلامی است که خطری واقعی برای موجودیت اسرائیل به شمار می رود و به تعبیر یواف گالانت فرمانده سابق ارتش اسرائیل، موج بیداری اسلامی، آینده تل آویو را به شماره انداخته است.
همه این اتفاقات از منظر دشمنان ملت ایران و تحلیلگران رسانه های غربی و صهیونیستی ناظر به «ایران اسلامی» است. بنابراین راه حل آنها این است که باید یک مواجهه راهبردی با ایران صورت بگیرد و به قول فرید زکریا- روزنامه نگار آمریکایی نزدیک به محافل قدرت- در این مواجهه باید از «استراتژی ترکیبی» ( افزایش فشارها و تلاش برای خارج کردن ایران از مقاومت) بهره برد.
از همین منظر است که هرچند طی ٣۴ سال گذشته، همه سال ها، سال های حساسی بوده و هیچ گاه دشمن، دشمنی را ترک نکرده و بلکه لحظه به لحظه بر خصومتش افزوده و برای این دشمنی در بسترهای مختلف تدارک دیده است ولی سال ۱٣۹۱یک سال ویژه است و دشمنی دشمنان نظام جمهوری اسلامی در این سال به یک نقطه عطف رسید و با تمام تلاش ها و تحرکات و کارشکنی ها به صحنه آمدند تا به اصطلاح کار را تمام کنند اما چرا طرفی نبسته و ناکام ماندند؟
۲- اندیشکده بروکینگز از مراکز استراتژیک در آمریکاست که بودجه خود را از نهادهای وابسته به سیا- CIA- دریافت می کند و خروجی آن طراحی و ایده های راهبردی برای دموکرات ها است که اکنون بیش از چهار سال است به کاخ سفید راه یافته اند. این اندیشکده که نقش آن در تصمیم سازی های استراتژیک برای حزب دموکرات مانند نقش اندیشکده آمریکن اینترپرایز برای جمهوری خواهان است در روزهای ابتدایی سال ۹۱ یک ارزیابی راهبردی درباره ایران را به بیرون درز داد.
بروکینگز در آنالیز مواجهه ایران و آمریکا بر نقطه اصلی دست گذاشت و نوشت؛ «واشنگتن آنجا که باید کم آورده است و آن ایجاد تغییرات اساسی در رفتار ایران است.» و البته بلافاصله خاطرنشان کرد؛ «ایران در طول تاریخ نشان داده است که ظرفیت مقابله با مشکلات را برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود دارد.»
بنابراین بدون کمترین تردیدی دشمن در سال ۹۱ چشم انداز ویژه ای را درباره ایران تعریف کرده و «تغییر رفتار» ایران را نشانه رفته بود.
گفتنی است؛ پیش از این و در سال ٨٨ و با استفاده از بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم، دشمن به زعم خودش «تغییر رژیم» را برآورد کرده بود.
چون فتنه ٨٨ به شکست انجامید و حماسه ۹ دی پیوند بی بدیل مردم و نظام اسلامی را در ساختار «امت- امامت» به جهانیان نشان داد معلوم شد که راهبرد دشمن تغییر خواهد کرد.
هرچند یک سال پس از فتنه ٨٨، جرج سوروس- طراح و نظریه پرداز انقلاب های مخملی- در سی ان ان مدعی شد که حاضر است شرط ببندد ایران اسلامی تا یکسال دیگر (پایان ۹۰) سقوط خواهد کرد ولی انتهای سال ۹۰، مردم در انتخابات مجلس نهم حماسه ای دیگر آفریدند و بلوف و توهم امثال جرج سوروس عیان و نمایان شد.
پس سال ۹۱، سالی است که دشمن فهمیده باید راهبردش را تغییر بدهد و «تغییر رفتار» ایران را برآورد کرده بود و هم می خواست انتقام فتنه ٨٨ را بگیرد تا با پیروزی این سناریو بتواند بر انتخابات سال ۹۲ تأثیرگذاری داشته باشد اما آیا چنین شد یا اینکه «نقشه راه» دشمن نقش برآب شده است؟
٣- پازل دشمن در سال ۹۱ برای «تغییر رفتار» -Behavior change- ایران چه بود؟ چه سناریوها و توطئه هایی را دشمن برای امسال در نظرگرفته بود؟ اکنون که در آستانه سال ۹۲ می باشیم و سال ۹۱ را سپری کرده ایم بهتر می توان تحرکات و نقشه راه دشمن در سالی که رو به پایان است را واکاوی کرد.
بدون شک بخشی از پازل دشمن در یکسال گذشته گره زدن سه موضوع «برنامه هسته ای»، «تحریم »ها و «حقوق بشر» بود.
ابتدای سال ۹۱ مذاکرات هسته ای ایران و ۱+۵ از سرگرفته شد و در ادامه از تیرماه-ژوئیه ۲۰۱۲- تحریم های وحشیانه دشمن با مختصات به اصطلاح فلج کنندگی و گزندگی به پیش کشیده شد و در انتهای امسال همزمان با دور جدید مذاکرات هسته ای در آلماتی قزاقستان، پرونده سازی حقوق بشری برای ایران با تحرکات احمد شهید گزارشگر حقوق بشر پی گرفته شد.
در این میان منطق متناقض و مضحک اردوگاه استکبار و دشمنان ملت ایران قابل تامل است.
از یکسو بنابر یک ادعای کاملا واهی و اثبات نشده ایران را متهم به حرکت در مسیر ساخت سلاح هسته ای می کنند و این در حالی است که برای این ادعای بزرگ تاکنون هیچ دلیلی و یا حتی نشانه و قرینه ای ارایه نکرده اند.
از سوی دیگر، با این فرض باطل، ایران را مورد تحریم های پی در پی قرار می دهند و جالب تر آنکه ایران را به نقض حقوق بشر متهم می کنند چون تحریم ها را نادیده گرفته است!
و این سیکل معیوب در حالی است که اولا؛ ادعای آنها درباره برنامه هسته ای ایران نه تنها هیچ گاه ثابت نشده بلکه تهمت بزرگی است که برای کشورمان هزینه داشته است و به تعبیر فارین پالیسی اتهام هسته ای به ایران مردود است و ایران به این دلیل که از آمریکا سرپیچی می کند مورد غضب قرار گرفته است.
ثانیا؛ تحریم های یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا که اوج آن از اول ژوئیه -۱۱تیر۹۱- علیه ایران بخصوص در حوزه نفتی و بانک مرکزی تصویب و اعمال شده برخلاف منشور ملل متحد و مقررات حقوق بین الملل بوده و از این جهت نقض حقوق آشکار ملت ایران است و از عجایب روزگار به اصطلاح مدرن است که به بهانه این تحریم ها- که خود نقض حقوق بشر است- ایران به نقض حقوق بشر متهم می شود!
۴- خب، همه این کارشکنی ها و توطئه ها و خصومت های نظام سلطه علیه ایران به کجا انجامیده است؟
آیا در موضوع هسته ای، نظام سلطه و غرب توانسته اند خواسته های زیاده خواهانه و افزون طلبانه خود را به ملت بزرگ ایران تحمیل کنند؟ آیا تحریم های به اصطلاح فلج کننده، حرکت رو به پیشرفت ایران اسلامی را فلج کرده است؟
آیا با پرونده سازی حقوق بشری بر ضد ایران، توانسته اند سیمای ایران اسلامی را در محیط بین المللی مخدوش نمایند؟
و بالاخره آیا با اهرم هسته ای، تحریم و حقوق بشر توانسته اند سال ۹۱ را با فشارها و مشکلات به شب انتخابات (خرداد ۹۲) بکشانند و خط تأثیرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری را دنبال کنند؟
پاسخ «آری» به تمامی سوالات بالا در یک صورت محتمل است و آن اینکه توانسته باشند با حربه تحریم، هسته ای و حقوق بشر و سناریوی افزایش فشارها، «مردم» را از «نظام» جدا نمایند و اکنون سوال کلیدی این است که در این توطئه موفق بوده اند؟ دراین باره باید گفت دشمن در محاسبات خود در سال ۹۱ علیه ایران دچار اشتباهات استراتژیک شده است. غرب در مواجهه هسته ای با ایران نه تنها به اهداف و خواسته های مغرضانه خود نرسید بلکه مذاکرات آلماتی به آنها اثبات کرد که باید رویکردشان را در برابر جمهوری اسلامی تغییر بدهند و از همین روی است که از قضا رسانه های غربی نظیر نیویورک تایمز تا اینترنشنال ست پیشنهاد دادند که غرب رویکردش را تغییر دهد و در مقابل ایران زور نگوید. در مقوله «تحریم »ها نیز وضعیت به همین شکل است و کافی است- از باب نمونه- ارزیابی چند روز پیش بنیاد مطالعات استراتژیک کارنگی مورد تامل قرار بگیرد که به صراحت می نویسد؛ «امید داشتن به تأثیرگذاری تحریم ها بر ضد ایران ساده لوحی و احمقانه است.»
در پرونده سازی حقوق بشری علیه ایران نیز کاملا ناکام بوده اند چرا که همراهی احمد شهید گزارشگر حقوق بشر با قاتلان بیش از ۲۰ هزار ایرانی و رونویسی گزارشهای ضدایرانی او از رسانه های ضدانقلاب برملا شده است.
و از همه مهم تر اینکه سناریوی دشمن در جدایی مردم از نظام با یک شکست بزرگ روبرو بوده است که پس از آنهمه تحرکات و تلاش های توطئه آمیز، مردم در ۲۲بهمن امسال با حضوری گسترده تر و پرشورتر از همیشه خط بطلانی بر توهم و آرزوی دشمن کشیدند.
تحلیل موسسه «واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» نیز خواندنی است که می نویسد؛ اتکا به فشار اقتصادی و تحریم ها برای وادار کردن مردم ایران به رویارویی با نظام شکست خورده است.
جیمز جفری نویسنده در تحلیل موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک اضافه می کند؛ فشار آمریکا هرگز قادر به تغییر رفتار و اهداف ایران نخواهد بود.
بنابراین سال ۹۱، با همه سختی ها و فشارها، سال شکست سناریوهای دشمن بود و مقاومت ملت ایران همچون کاتالیزوری خواهد بود که از پیچ حساس انتخابات سال ۹۲ نیز به سلامت و با قوت ان شاءالله عبور خواهد کرد.
وحسن ختام این یادداشت اینکه؛
آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود
از هر طرف هزار گل فتح وا شود
عید قدم مبارک نوروز مژده داد
کامسال تازه از پی هم فتح ها شود
خراسان:دردی به نام رکود تورمی، درمانی به نام مدیریت نقدینگی
«دردی به نام رکود تورمی، درمانی به نام مدیریت نقدینگی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن میخوانید؛اقتصاد ایران در حالی سال جاری را با نرخ تورم حدود ۳۲درصد و پیش بینی نرخ رشد اقتصادی کمتر از یک درصد به پایان می رساند که پیش بینی این نرخ ها برای سال آینده چشم انداز بهتری را ترسیم نمی کند. این وضعیت یعنی پیش بینی تداوم رکود تورمی امسال برای سال آینده. اما رکود تورمی چیست؟ عوامل بروز آن چه می باشد و برای عبور از وضعیت رکود تورمی چه باید کرد؟
رکود تورمی چیست؟
رکود تورمی در اصطلاحات اقتصادی شامل شرایطی است که کاهش نرخ رشد اقتصادی و رشد تورم توأمان در روند نسبتاً پایداری صورت پذیرد. به عبارت دیگر تداوم شرایط رکود (نرخ رشد اقتصادی نزدیک به صفر یا منفی) و تورم فزاینده (نرخ تورم ۲رقمی) برای یک دوره زمانی بیش از یک سال رکود تورمی گفته می شود. بر این اساس و با توجه به نرخ تورم حدود ۳۲درصد پایان سال (براساس اظهارات رئیس کل بانک مرکزی) و پیش بینی نرخ رشد اقتصادی بین ۷دهم تا منفی ۴درصد در سال ۹۱ (براساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس که با استناد به پیش بینی صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و گزارش شفاهی بانک مرکزی عنوان شده است) می توان سال ۹۱ را از نظر اقتصادی دچار رکود تورمی دانست.
عوامل بروز رکود تورمی چیست؟
ریشه اصلی بروز رکود تورمی در هر اقتصادی بر هم خوردن توازن تولید و نقدینگی است. به این معنا که نقدینگی رشدی سریعتر و بیشتر از تولید کالا و خدمات داشته باشد. در اقتصاد ایران این اتفاق طی سال های اخیر این گونه رخ داده است که در سال ۱۳۸۴ در برابر هریک واحد نقدینگی، ۲واحد حجم تولید ناخالص داخلی وجود داشت (حجم نقدینگی در پایان سال ۸۴ معادل ۹۴ هزار میلیارد تومان و حجم تولید ناخالص داخلی کشور در همان زمان معادل ۱۸۵ هزار میلیارد تومان بود) اما این نسبت در سال های بعد تا حدود ۱.۵ کاهش یافت که نشان می دهد رشد نقدینگی بیش از تولید بوده است. طی ۲سال اخیر شوک افزایش قیمت انرژی و رشد شدید نرخ ارز باعث افزایش شدید نرخ رشد هزینه ها تا حدود ۳۴درصد در اوایل سال ۹۱ شد. همزمان حمایت نشدن بخش تولید در اجرای هدفمندی و همچنین شکل گرفتن انتظارات تورمی و فضای سفته بازی در بازارهای ارز و طلا موجب این شد که نقدینگی از بازارهای مولدی نظیر بانک ها و بورس به بازارهای سفته بازی انتقال یابد در نتیجه امکان سرمایه گذاری و رشد تولید فراهم نشد. در نتیجه کاهش تولید برخی کالاها و خدمات در اقتصاد ایران هم به رکود بیشتر کمک کرد و هم از جانب کاهش عرضه افزایش تورم را به دنبال داشت.
برای عبور از شرایط رکود تورمی چه باید کرد؟
تردیدی نیست که در سال آینده اقتصاد ایران همزمان با کاهش نرخ رشد اقتصادی و افزایش تورم باید خود را با شرایط بودجه ای متفاوتی که به ناچار کاهش وابستگی به نفت را در خود دارد تطبیق دهد.کاهش درآمدهای نفتی ناشی از کاهش صادرات نفت در بودجه سال آینده درحالی است که همواره اتکا به درآمدهای نفتی در برهه های دیگر می توانست مسکنی برای رکود تورمی باشد. چرا که تزریق بخشی از درآمدهای نفتی به بخش تولید موجب می شد حداقل شاخص های رکودی اقتصاد از جمله نرخ رشد اقتصادی و اشتغال بهبود یابد. اما برای سال آینده باید تدبیری متفاوت در پیش گرفت. این تدبیر متفاوت باید در حیطه تقویت اشتغال و کاهش هزینه های تولید برای رونق بیشتر و مدیریت تقاضای سفته بازانه برای کاهش نرخ تورم صورت گیرد. واقعیت این است که بخشی از تورم به خاطر مدیریت نشدن تقاضاهای سفته بازانه در بازارهای ارز و طلاست.
فارغ از توافقات سیاسی و بین المللی و افزایش عرضه ارز، تلاش برای تثبیت نرخ ارز از طریق افزایش اقتدار مدیریتی در بازار ارز هم زمان با تقویت انگیزه های سرمایه گذاری از طریق افزایش نرخ سود سپرده های ریالی و ارزی می تواند موجب شود تا آن بخش از تقاضاهای سفته بازانه و ارزهای ذخیره شده مدیریت شود.
اما مهمترین عامل اصلاح وضعیت رکود تورمی بهبود وضعیت بخش عرضه در اقتصاد ایران است.
حجم گسترده نقدینگی موجود که همچنان بخش عمده آن در اختیار نظام بانکی است در کنار منابع ارزی سرشار صندوق توسعه ملی که بالغ بر ۴۰میلیارد دلار است اگر در شرایطی مناسب تر در اختیار بخش های مولد و اشتغال آفرین اقتصاد قرار گیرد هم شاخص های رکودی را بهبود می بخشد و هم موجب کاهش نرخ تورم می شود. به ویژه در شرایطی که منابع ریالی بانک ها و ارزی صندوق توسعه ملی به واحدهای اقتصادی بدهکار بانکی اختصاص نمی یابد. واحدهایی که در صورت تزریق نقدینگی به آن ها می توانند بخش عمده ای از معضل رکود تورمی را حل کنند.
جمهوری اسلامی:سال ۹۱ و تکالیف برزمین مانده
«سال ۹۱ و تکالیف برزمین مانده»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛سال ۱٣۹۱ که اکنون روزها و ساعتهای پایانی آن را پشت سر میگذاریم، از یکطرف با مشکلاتی برای مردم کشورمان همراه بود و از طرف دیگر نشانههائی از قوت و قدرت را در صحنههای داخلی و بینالمللی به همراه داشت.
مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها و ضعفهای مدیریتی مجریان در سال جاری موجب کاهش شدید اعتبار پول ملی کشورمان شد و ضعف پول ملی عوارض منفی زیادی برای مردم در داخل و برای اعتبار اقتصادی کشور درخارج به همراه داشت. قدرت خرید مردم به شدت کاهش یافت و معادلات زندگی در بخشهای مختلف دچار بینظمی گردید. چند برابر شدن قیمت بسیاری از کالاها به ویژه مایحتاج عمومی و هر ج و مرجی که در قیمت گذاریهای خودرو، زمین، خانه، سکه، ارز و سایر کالاهای سرمایهای پیش آمد، به افسارگسیختگی بازار منجر شد و خانوادههائی را که درآمد ثابت دارند با بلاتکلیفی مواجه ساخت. این روزها، کاهش خرید در ایام پایان سال برخلاف هر سال، که بازار خرید و فروش داغ بود، کاملاً مشهود است و اقشار ضعیف با صراحت از ناتوانی خود در زمینه تدارک مایحتاج شب عید سخن میگویند.
وعدههای دولت برای مهار قیمتها، که در سال جاری بسیار تکرار شد، هرگز تحقق نیافت و اسب سرکش گرانی بیرحمانه تا پایان سال در عرصه زندگی مردم به تاخت و تاز پرداخت. این وضعیت، آنقدر آشکار و غیرقابل انکار است که اعتراض اعضای مجلس خبرگان را نیز برانگیخت و رهبر انقلاب نیز در دیدار خبرگان گفتند از دولتمردان خواستهاند که برای حل مشکل گرانی تدبیری بیاندیشند و آنها باید بگویند که چه کردهاند. اما دولتمردان تاکنون چیزی که نشان دهنده اقدام سنجیدهای برای حل مشکلات گرانی باشد عرضه نکردهاند.
علاوه بر فشارهائی که از رهگذر مشکلات اقتصادی به اقشار ضعیف جامعه وارد میشود، آفت بزرگ ادامه این وضعیت، بیشتر شدن فاصله طبقاتی در جامعه است و این برای نظام جمهوری اسلامی، که ایجاد عدالت اقتصادی از شعارهای اساسی آن است، قابل قبول نیست. نظام اسلامی برقراری عدالت در تمام زمینهها را از اهداف اصلی خود میداند و مسئولان باید برای تحقق این هدف تلاش کنند.
رهبر معظم انقلاب، در پیام نوروزی خود، سال ۱٣۹۱ را سال تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی نام گذاشتند و از دولتمردان و مردم خواستند برای تحقق این هدف تلاش نمایند. خوشبختانه بخشهائی از بدنه اقتصادی کشور در این زمینه اقداماتی را آغاز کرده و به نتایجی هر چند ناکافی رسیده اند، اما شرایط داخلی و خارجی موانعی ایجاد کردند که این نامگذاری نتوانست به هدف نهائی خود برسد. به همین دلیل، لازم است برای تحقق شعار تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی بطور مستمر تلاشهائی صورت گیرد و این روند متوقف نشود، زیرا کشور ما با ظرفیتهای بالا و امکانات گستردهای که دارد میتواند به رشد بسیار بالای اقتصادی و رفاه عمومی دست یابد تا در منطقه حرف اول را بزند و در سطح جهان از جایگاه ممتازی برخوردار باشد.
در زمینه فرهنگی نیز در سال ۱٣۹۱ برای کشور ما این نقطه ضعف وجود داشت که مسئولان ارشد کشور نتوانستند در تعاملات فیمابین خود سرمشقی برای عموم مردم باشند. بداخلاقیهای مسئولان ارشد و جریان سازیهای گروههای افراطی، شیرینیهای نقاط قوت جامعه را در کام مردم تلخ کرد. حضور قدرتمندانه مردم در صحنههای مختلف به ویژه راهپیمائی ۲۲ بهمن و مقاومت در برابر تهدیدها و تبلیغات خارجی که توانست پشتوانه خوبی برای مسئولان جهت پیشبرد اهداف کشور به ویژه در زمینه مذاکرات هستهای باشد، از نقاط قوت کشور در سال جاری بود. این امتیاز هنگامی به نتیجه نهائی خواهد رسید که مسئولان با حفظ وحدت و همدلی بتوانند در داخل اعتماد و امید مردم را افزایش دهند و در خارج نیز به ارتقاء جایگاه جمهوری اسلامی کمک نمایند. این نیاز، هنگامی بیشتر احساس میشود که شرایط سیاسی پیچیده منطقه و مطامع سلطه گران خارجی را با دقت مورد توجه قرار دهیم.
سال ۱٣۹۱ برای آمریکا سال شکستهای پیاپی در افغانستان و عراق بود، اما تلاشهای مذبوحانه دولتمردان آمریکائی و هم پیمانان اروپائی آنان، صهیونیستها و سران مرتجع عرب برای به آشوب کشاندن منطقه خاورمیانه و افزودن بر شعلههای آتشی که با جنگافروزی در سوریه آغاز شده، افزایش یافت. هدف این جبهه 'غربی، عربی، عبری' اینست که کارکرد جنبش بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را معکوس نمایند، ملتها را از انقلاب علیه دیکتاتورها پشیمان کنند و رژیم صهیونیستی، که در اثر این انقلابها تحت فشار شدید قرار گرفته است، را نجات دهند. متأسفانه وجود گروههای افراطی و جاهل در جهان اسلام به ویژه در خاورمیانه عربی و شمال آفریقا به این جبهه شوم کمک کرده و آنها را تا حدود زیادی به رسیدن به اهداف خائنانه شان نزدیک نموده است.
در چنین وضعیتی، مسئولان نظام جمهوری اسلامی تکالیف مهمی دارند که با انجام آنها میتوانند مانع تحقق اهداف دشمنان شوند و راه برای به پیروزی رسیدن انقلابهای مردمی هموار گردد. حفظ وحدت مسئولان در داخل، تلاش برای حل مشکلات اقتصادی و از میان برداشتن موانع ارتقاء فرهنگی، از جمله مهمترین تکالیف مسئولان نظام جمهوری اسلامی در داخل کشور است. تلاش برای تحکیم پیوندهای وحدت میان ملتهای مسلمان، ایجاد تعادل فکری در جریانهای سیاسی منطقه و خاموش ساختن شعلههای منازعات میان کشورها نیز گامهای مهمی هستند که باید در سطح منطقه برداشته شوند. این تکالیف در سال ۹۱ هم وجود داشت که متأسفانه بر زمین ماند.
توجه به این تکالیف به ویژه در سال ۱٣۹۲ که سه ماه اول آن، زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری است، اهمیت زیادی دارد. تبلیغات زودهنگام انتخابات ریاست جمهوری که از مدتی قبل آغاز شده، خود میتواند زمینههای بداخلاقیهای جدیدی را فراهم سازد و مشکلات جدیدی بیافریند. بنابر این، رعایت اخلاق سیاسی بسیار ضروری است و فعالان سیاسی باید با اولویت دادن به مصالح کشور، منافع زودگذر خود را کنار بگذارند و زمینه را برای تحقق اهداف نظام جمهوری اسلامی فراهم سازند.
رسالت:منشور انتخابات با ۹۷ قاعده
«منشور انتخابات با ۹۷ قاعده»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجیحیدری است که در آن میخوانید؛ آیتالله سید علی حسینی خامنهای، مقام معظم رهبری، پس از رویدادهای سال هشتاد و هشت، سلسلهای از سخنرانیهای خیرهکننده، صورت دادند که نهایتاً، رکن اصلی مدیریت موفق این بحران عظیم شد.
از میان این مجموعه سخنرانیها، خطبه و سخنرانیهای ۲۹/٣/٨٨، ۲۹/۶/٨٨ و ۱۹/۹/٨٨، درخشانترین و تعیینکنندهترینها بودند.
از این سه متن معیار، میتوان ۹۷ قاعده در ۹ دسته، برای پیشبرد یک برنامه کامل و متعادل انتخابات استخراج کرد که میدان استعمال آن، فقط برای انتخابات ۹۲، نیست؛ این، یک منشور عمومی انتخابات است.
اول: آرامش/ایمان/ثبات قدم
۱. همیشه، دشمنان اسلام، خواستهاند دل مسلمانان را مشوش و 'مضطرب' کنند.
۲. در مواردی که این اضطرابهای گوناگون (چه به لحاظ مسائل شخصی، چه به لحاظ مسائل اجتماعی) برای مومنینِ به اسلام پیش میآید، اینجا باید منتظر 'سکینه الهی' بود.
٣. مومنینی که توانستند 'ایمان' خود را استوار نگه دارند، 'آرامش روحی' پیدا کردند.
۴. مهم است که مجموعه مومن، به خدا 'حسن ظن' داشته باشد.
۵. بداند که خدا 'کمککار' اوست.
۶. وقتی دلها قرص شد، گامها هم 'محکم' میشود؛ وقتی گامها استوار شد، راه به آسانی طی میشود، به هدف نزدیک میشود.
۷. انسانی که از آرامش روحی برخوردار است، 'درست فکر میکند'، 'درست تصمیم میگیرد'، 'درست حرکت میکند'. اینها نشانههای رحمت الهی است.
٨. مشمول تفضلات الهی شدن یک مسئله است، 'حفظ تفضلات و رحمت الهی' یک مسئله دیگر است.
۹. خدا، پشت سر 'رهپویان راه حق' است؛ پس، به جای نگرانی از آینده، باید نگران این باشیم که آیا در راه حق گام میزنند یا خیر.
۱۰. مبادا به خودمان 'مغرور' بشویم؛ مبادا وقتی دست کمک پروردگار را که میبینیم، بگوییم: 'ما که مورد توجه پروردگار هستیم' و از وظایفمان غفلت کنیم.
۱۱. مبادا 'یاد خدا' از دلها برود.
۱۲. به 'مسئولیت پیش خدای متعال' فکر کنید.
۱٣. در مجموع، مومنان باید 'دغدغه راه حق' داشته باشند و پس از آنکه راه حق را به روشهای شناختهشدهای که فراروی ایشان هست، دریافتند، آن گاه، دست خدای متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن علی (علیهالسلام) را پشت سر خود بدانند و 'تزلزل به خود راه ندهند'.
۱۴. ملت ما، با 'معنویت' توانست یک انقلابِ با این عظمت را به پیروزی برساند و با 'معنویت' توانست در این دنیای مادی یک نظام اسلامی را که متکی به 'معنویت' است، برافرازد، پایههای آن را محکم کند و آن را در مقابل، تهاجمها و توفانهای گوناگون حفظ کند. ملت ما یک جنگ هشت ساله تحمیلی را با تکیه به همین معنویت توانست با سرافرازی و پیروزی طی کند.
۱۵. پروردگارا! با 'تقوا'ی خود ما را از این گناهان دور کن.
دوم: احساس مسئولیت ملت برای سرنوشت کشور
۱۶. انتخابات برای 'ارتقای روح مشارکتجوی مردم' در اداره کشورشان است.
۱۷. در انتخابات باید 'شور سیاسی' تجدید و تقویت شود.
۱٨. در انتخابات باید 'تعهد سیاسی' تجدید و تقویت شود.
۱۹. در انتخابات باید از 'اختلاف سلیقههای معقول' و 'اختلاف آراء' استقبال شود، تا مردم بتوانند از میان آنها خرد جمعی خود را به نمایش بگذارند و مطالبات خود را به دستور کارهای سیاسی تبدیل کنند.
۲۰. بین مردم اختلاف سلیقه هست، اختلاف رأی هست؛ عدهای کسی را قبول دارند، حرفی را قبول دارند؛ عده دیگری کس دیگری را قبول دارند، حرف دیگری را قبول دارند؛ اینها هست؛ طبیعی هم هست؛ لیکن یک تعهد جمعی را انسان در بین همه این آحاد، با اختلاف آراءشان، احساس میکند؛ 'یک تعهد جمعی برای حفظ کشورشان'.
۲۱. ملت ایران نشان داد که در مواقع حساس، سخن خود را با رساترین فریاد به گوش مردم دنیا میرساند. این سخن، برخاسته
از 'بصیرت'، 'دشمنشناسی'، 'وقتشناسی'، و 'حضور مجاهدانه' در عرصه است.
۲۲. وظیفه نخبگان: جان و جسم و آبروی خود را در خدمت هدف متعالی اسلامی قرار دهیم. 'خودمان را خیلی دوست نداشته باشیم'. باید خویشتن را در خدمت اهداف متعالی قرار دهد. باید 'تشخیص' داد، و آن چه تشخیص دادیم، 'مبین و آشکار بگوییم' تا فضای غبارآلود روشن شود.
۲٣. آن کسانی که به یک نحوی یک نوع مرجعیتی در افکار مردم دارند؛ از این سیاسیون و روسای احزاب و کارگردانان جریانات سیاسی، و یک عدهای از اینها حرفشنوی دارند، اینها خیلی باید مراقب رفتار خودشان باشند؛ خیلی باید مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها کمی افراطیگری کنند، دامنه این افراطیگری در بدنه مردم به جاهای بسیار حساس و خطرناکی خواهد رسید
۲۴. اگر نخبگان سیاسی بخواهند 'قانون' را زیر پا بگذارند.
۲۵. تن دادن به 'مطالبات غیر قانونی'، زیر 'فشار'، خود این، شروع دیکتاتوری است.
سوم: معیار انتخاب = 'جهش' در جهت 'پیشرفت' + 'عدالت'
۲۶. برای دهه 'پیشرفت' و 'عدالت'، همه خودشان را آماده کنند.
۲۷. ما احتیاج داریم به 'جهش' در این راه. ما عقبماندگی زیاد داریم.
۲٨. 'با رفتار معمولی نمیشود' به نقطه مطلوب رسید؛ ما به جهش احتیاج داریم.
۲۹. 'ایمان' + 'اخلاص' + 'هماهنگی' + 'همکاری': این جهش، 'ایمان' میخواهد، 'اخلاص' میخواهد، 'هماهنگی' میخواهد، 'همکاری' نیروها را با یکدیگر لازم دارد.
٣۰. 'قوای سهگانه' با هم همکاری بکنند، همدلی کنند، به هم کمک کنند؛ مردم به مسئولین، بخصوص به قوه مجریه که وسط میدان است کمک کنند، همکاری کنند، همراهی کنند، ما بتوانیم راههای نرفته را برویم؛ کارهای بزرگی که در انتظار ماست، انجام بدهیم.
چهارم: بصیرت به مثابه دشمنشناسی/ دوستشناسی
٣۱. حرکتهای موفق ملت، برخاسته از 'بصیرت' است، از 'دشمنشناسی' است، از 'وقتشناسی' است، از حضور در عرصه مجاهدانه است
٣۲. انتخابات، اگر به درستی پیش برود، میتواند 'برای دشمنان'، یک 'زلزله سیاسی' گردد؛ و 'برای دوستان' در اکناف عالم، 'یک جشن واقعی و تاریخی'.
٣٣. نگذارید 'دشمن' این شادی را، 'پس از آن که شکل گرفت'، خراب کند.
٣۴. 'دستهای دشمن' را ببینید.
٣۵. مراقب حرکات دشمن باشید تا از 'قول' و 'فعل' شما
سوء استفاده نکنند.
٣۶. مراقب 'بدخواهان' و 'مزدوران' و 'دستنشاندگان' سرویسهای جاسوسی باشید.
٣۷. 'رسانههای بیگانه' کی دلشان برای ما سوخته است؟ کی خواستهاند حقایق در مورد ما روشن بشود، که در این مورد بیایند حقیقت را گفته باشند؟ میگویند، حرفهایی میزنند، ادعاهایی میکنند.
پنجم: رقابت جدی
٣٨. رقابت، میان 'افراد و جریانهای متعلق به نظام اسلامی' است.
٣۹. مناقشه انتخابات در نظام اسلامی، همچون همه نظامهای دنیا، 'بین طرفداران نظام و مخالفان نظام نیست'. کسانی که اصل نظام را قبول ندارند، در انتخابات شرکت نمیکنند.
۴۰. همه کسانی که به نامزدهای این رقابت رأی میدهند، مأجورند؛ انشاءاللَّه 'اجر الهی' دارند. اگر با قصد قربت رأی بدهند، 'عبادت' هم میکنند.
۴۱. این رقابتها، باید کاملاً رقابتهای 'آزاد'، 'جدی' و 'شفاف' بین نامزدهای مختلف باشد، و همه آزادی و جدیت و شفافیت را ببینند و حس کنند.
۴۲. در رقابت، 'راههای قانونی' پیگیری بشود.
۴٣. انتخاب، به عهده مردم بوده و هست. مردم انتخاب میکنند. 'خواست من'، 'تشخیص من'، نه به مردم گفته شد، نه مردم لازم بود آن را مراعات کنند. مردم، خودشان، طبق معیارهای خودشان تشخیص میدهند، حرکت میکنند، عمل میکنند.
ششم: راه سوم = مردمسالاری + معنویت
۴۴. انتخابات، باید مردمسالاری دینی را به رخ همه مردم عالم بکشد؛ این، یک 'راه سوم' است.
در مقابل، دیکتاتوریها و نظامهای مستبد از یک طرف، و دموکراسیهای دور از معنویت و دین از یک طرف دیگر، این مردمسالاری دینی است؛ این است که دلهای مردم را مجذوب میکند و آنها را به وسط صحنه میکشاند. این، امتحان خودش را داده است.
۴۵. انتخابات، باید مردمسالاری دینی را به رخ همه مردم عالم بکشد، و 'نصاب مشارکت جهانی' به ثبت برساند.
۴۶. مردم در کشور، به آینده 'بااعتماد' و 'باامید' و 'باشادابیملی' باشند.
۴۷. این اعتماد، 'بزرگترین سرمایه جمهوری اسلامی' است، میخواهند این را از جمهوری اسلامی بگیرند؛ میخواهند ایجاد شک کنند، ایجاد تردید کنند درباره این انتخابات و این اعتمادی را که مردم کردند، تا این اعتماد را متزلزل کنند.
۴٨. این اعتماد 'آسان به دست نیامده'، سی سال است که نظام جمهوری اسلامی با مسئولانش، با عملکردش، با تلاشهای فراوانش توانسته این اعتماد را در دل مردم عمیق کند. دشمن میخواهد این اعتماد را بگیرد، مردم را دچار تزلزل کند.
۴۹. 'ساز و کارهای قانونی انتخابات' در کشور ما اجازه تقلب نمیدهد. همه طرفها، باید به این ساز و کار قانون 'تا آخر'، پایبند باشند.
هفتم: فضای جامعه را فضای برادری، مهربانی، حسن ظن قرار بدهیم
۵۰. فضای جامعه را 'فضای سوءظن و فضای' بدگمانی قرار ندهیم. این عادات را از خودمان باید دور کنیم.
۵۱. اینکه متأسفانه باب شده که 'روزنامه و رسانه و دستگاههای گوناگون ارتباطی' (که امروز روزبهروز هم بیشتر و گستردهتر و پیچیدهتر میشود) روشی را در پیش گرفتهاند، برای متهم کردن یکدیگر، این چیز خوبی نیست.
۵۲. 'از این بیش'، وقتی به کسی تهمت میزنند، شما بر عکس، با او که تهمت میزند مقابله کنید: 'لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُوْمِنُونَ وَ الْمُوْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً وَ قالُوا هذا إِفْکٌ مُبین' چرا هنگامی که آن [بهتان] را شنیدید، مردان و زنان مومن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند: 'این بهتانی آشکار است'؟ (النور/۲۴)
۵٣. منافات ندارد که گنهکار تاوان گناه خودش را ببیند، اما، فضا، 'فضای اشاعه گناه' نباشد؛ تهمت زدن، دیگران را متهم کردن به شایعات، به خیالات در میان نباشد.
۵۴. مجازات مجرم که از طرق قانونی جرم او ثابت شده است، غیر از این است که به گمان، به خیال، به تهمت، یکی را متهم کنیم، بدنام کنیم، توی جامعه 'دهن به دهن' بگردانیم. این فضا، فضای درستی نیست.
۵۵. نباید گفت اینها 'شفافیت' است. این، شفافیت نیست؛ این، کدر کردن فضاست. شفافیت، معنایش این است که مسئول در جمهوری اسلامی عملکرد خودش را به طور واضح در اختیار مردم قرار بدهد؛ این، معنای شفافیت است، باید هم بکنند؛ اما، اینکه بیاییم این و آن را بدون اینکه اثبات شده باشد، بگیریم زیر بار فشار تهمت و چیزهایی را به آنها نسبت بدهیم که ممکن است در واقع، راست باشد، اما، 'مادامی که ثابت نشده است، حق نداریم آن را بیان کنیم'؛ این آن را متهم کند، آن این را متهم کند.
۵۶. و البته، 'تهمت زدن به یک شخص' گناه است، 'تهمت زدن به یک نظام اسلامی'، به یک مجموعه، گناه بسیار بزرگتری است.
۵۷. بنا را بر 'برادری' بگذارید.
۵٨. بنا را بر 'تفاهم' بگذارید.
۵۹. با این باور که همه، پیشرفت کشور را میخواهند، 'همدیگر را درک کنید'.
۶۰. 'وصایای امام' و 'قانون' را فصلالخطاب بدانید.
۶۱. به 'مسئولیت پیش خدای متعال' فکر کنید.
۶۲. و با این وجوه مشترک، نسبت به هم 'انصاف' داشته باشید؛ یعنی با هم رفتاری نکنید که نپسندید همان رفتار با خود شما بشود.
۶٣. راه 'محبت و صفا' را در پیش بگیرید.
۶۴. انتخابات را به مثابه 'جشن ملی' در نظر بگیرید.
۶۵. 'سعه صدر' داشته باشید.
هشتم: استمرار ابتکار مناظره و تلاش برای ارتقاء
توان تشخیص مردم
۶۶. اما این 'مناظرات'، ابتکار مهمی بود؛ ابتکار جالبی بود؛ خیلی صریح بود، خیلی شفاف بود، خیلی جدی بود.
۶۷. این مناظرهها باید کمک کند که 'رقابتها هر چه واقعیتر' باشد.
۶٨. 'شفاف' و 'راحت' حرف بزنند، 'حرف دلشان' را بر زبان آورند، 'سیلابی از نقد و انتقاد' به راه بیفتد، و همه مجبور شوند 'پاسخگویی' کنند. به آنها انتقاد شود، آنها در مقام پاسخگویی برآیند و از خودشان دفاع کنند.
۶۹. مواضع افراد و مواضع گروهها 'بدون ابهام' و 'بدون پیچیدهگویی'، در مقابل، چشم مردم قرار بگیرد.
۷۰. بگویند 'سیاستها'یشان چیست، 'برنامهها'یشان چیست، 'پایبندیها'یشان کدام است، تا چه حد است؛ اینها در مقابل، چشم مردم قرار بگیرد تا مردم بتوانند قضاوت کنند.
۷۱. 'مردم' احساس کنند که در نظام اسلامی 'بیگانه به حساب نمیآیند'؛ نظام کشور 'اندرونی و بیرونی ندارد'.
همه چیز در مقابل، مردم آشکار، همهی نظرات در مقابل، مردم بیان شود و معلوم شود رأی مردم ناشی از همین دقتها و تأملات خواهد بود.
۷۲. مردم بتوانند آگاهانه و هشیارانه انتخاب کنند. این مناظرهها به سطح خیابانها کشیده شود، داخل خانهها هم برود؛ اینها 'قدرت انتخاب مردم' را بالا میبرد. این نحو مباحثات و گفتگوها ذهنها را پرورش میدهد، قدرت انتخاب را بالا میبرد.
۷٣. ولی، این گفتگوها نباید به جایی برسد که تبدیل بشود به 'کدورت' و 'کینه'. اگر این شد، آن وقت، 'اثر عکس' خواهد داشت.
۷۴. مجادلات 'کش پیدا نکنند'.
۷۵. 'جنبهی منطقی' ضعیف نشود، و 'جنبه احساساتی و عصبی' پیدا نکند.
۷۶. 'جنبه تخریبی' غلبه پیدا نکند.
۷۷. 'سیاهنمایی وضع موجود'، صورت نگیرد.
۷٨. 'سیاهنمایی دورههای گذشته'، صورت نگیرد.
۷۹. مناظرهها، از قبل از فضای انتخاباتی کشور آغاز شوند تا در موعد انتخابات 'حالت انفجاری پیدا نکنند'. اساساً بهتر است که حتی پس از انتخابات هم ادامه پیدا کند.
٨۰. 'اتهاماتی' مطرح نشود که در جایی اثبات نشده است.
٨۱. هر کس هر ادعایی دارد، بایستی در مجاری قانونی خودش اثبات بشود، و قبل از اثبات، نمیشود اینها را رسانهای کرد.
٨۲. اگر چیزی اثبات بشود، 'فرقی بین آحاد جامعه نیست'؛ اما، اثبات نشده، نمیشود اینها را مطرح کرد و قاطعاً ادعا کرد.
٨٣. به 'شایعات' تکیه نشود.
٨۴. 'بیانصافی' در مناظرهها ممنوع.
٨۵. 'تهمت' در مناظرهها ممنوع.
٨۶. 'احترام به مقامات قانونی کشور'، به احترام مردمی که آنها را انتخاب کردهاند. اگر نقدی هم میشود، محترمانه.
٨۷. 'کارنامههای جعلی' در مناظرهها ممنوع.
٨٨. 'خلاف واقع' در مناظرهها ممنوع.
٨۹. 'فحاشی' در مناظرهها ممنوع.
نهم: پس از پایان رقابتها...
۹۰. 'در هر انتخاباتی' بعضی برندهاند، بعضی برنده نیستند.
۹۱. پس از انتخابات، 'رقابتها' تمام میشود و 'رفاقتها' شروع میشود.
۹۲. انتخابات برای این است که 'همه اختلافها سر صندوق رأی حل و فصل بشود'.
۹٣. اگر 'شکایت مستندی' از نحوه برگزاری انتخابات هست، رسیدگی، 'فقط از مجاری قانونی' باید انجام شود.
۹۴. 'بدعتهای غیرقانونی' ممنوع.
۹۵. اگر چهارچوبهای قانونی شکسته شود، 'در آینده هیچ انتخاباتی' دیگر مصونیت نخواهد داشت.
۹۶. 'زورآزمایی خیابانی' بعد از انتخابات کار درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردمسالاری است.
۹۷. اگر نخبگان سیاسی بخواهند 'قانون را زیر پا بگذارند'، یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند، چه نخواهند، 'مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها'، آنهایند.
تهران امروز:خانه دلمان را آب و جارویی بزنیم
«خانه دلمان را آب و جارویی بزنیم»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم مرتضی طلایی است که درآن میخوانید؛کمکم به روزهای پایانی سال نزدیک میشویم و گذار باد زندگیبخش بهار روح و جان مان را تلطیف میدهد. روحی و جانی که خسته از ترافیک، هزینههای زندگی، شلوغی خیابانها و هزاران مسئله دیگر است. لطافت نسیم بهاری آدم را به یاد این حدیث زیبای پیامبر(ص) میاندازد که فرمودند: «اغتنموا برد الربیع فانها یعمل بابدانکمکما یعمل باشجارکم و اجتنبوا برد الخریف فانها یعمل بابدانکمکما یعمل باشجارکم.»
چه فرح بخش است تن را به خنکای نوروزی نسیم بهاری بسپاریم و سلامتی جسمی و روحی را از پس این همه گرفتاریهای زندگی شهری، از باد بهار دل انگیز طلب کنیم. به قول استاد غزل حافظ شیرازی که فرمودند (ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی / از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی) چراغ دل خود را به آیات روشن الهی روشن کنیم و بیندیشم به آنچه باید انجام میدادیم و ندادیم و به آنچه نباید انجام میدادیم و دادیم.
سالی که گذشت کولهباری از تجربیات مختلف بود. تجربیات تلخ و شیرینی که در کنار یکدیگر نمک زندگی همه ما را تشکیل میدهد.ای بسا که زندگی ما زمانی شیرینتر میشود که رنگ و لعاب مودت ودوستیها، همدلی و یکرنگیها، راستی و درستیها الگوهای زندگی و سبکهای درست آن را تشکیل دهد.
عمدتا تاثیراتی که بهواسطه زندگی در شرایط تغییر و تحول روزافزون، شکل میگیرد، تمام الگوهای زندگی را در سیطره تاثیرگذاری خود قرار داده و تلخ و شیرین هر لحظه ما بهحساب میآید که بیشک با نوع زندگی کردنمان ارتباط مستقیمی دارد. با توجه به سخنان مقام معظم رهبری، روی صحبت آخر سال این یادداشت، با مسئولان و سبک زندگیای است که در جامعه دنبال میکنند. چه خوب است که در انتهای سال به الگوهای رفتاری و زندگی خود و خانوادههایمان در مقام یک مسئول نگاه بیندازیم و خود را با میزان و ترازوی مردم بسنجیم. مردمی که اعتماد و مشارکت شان سرمایههای مادی و معنوی نظام است. انتظار است قبل از هرگونه سوء برداشتی بن مایه اصلی یاداشت در قالب نگاهی خود انتقادی به زندگی مسئولان بهعنوان بازوان مسئولیتی حاکمیت، از سوی خواننده معنا گردد و گشایشی در موضوع خود انتقادی بر محور سبک زندگی به حساب آید.
مبحث سبک زندگی از جمله موضوعاتی اساسی است که مقام معظم رهبری درخصوص آن تاکید گسترده و ویژهای داشتهاند. اهمیت مفهوم سبک زندگی یک مسئول در نظامی اسلامی به این واسطه است که قالب رفتارها و الگوهای فعالیت او که معطوف به ابعاد هنجاری و معنایی زندگی اجتماعیاش است از نظام ارزشی و اعتقادیای باور میپذیرد که در آن اخلاقمداری، قانون گرایی، قناعت، تواضع، فروتنی، خویشتن داری، دستگیری از مستمندان، میبایست از ویژگیهای بارز مسئولان و برخورداران به حساب آید.
بهواسطه وجود شکافهای طبقاتی در بستر جامعه، افراد و خانوادههایی بهدور از فرصتهای بهرهبرداری و دسترسی به امکانات، نظاره گر حرف و عمل مسئولاناند و عموما کموکیف نظام باورها و کنشهای فردی و جمعیشان، متاثر از عملکردی است که در مقام گفتار و رفتار از مسئولان بهجا میماند. این استدلال که مردم بر سیاقی عمل میکنند که مسئولان آن جامعه عمل میکنند، امری یقینی و حتمی است. اگر امروز در جامعه شاهد رواج سبکهای نامتعارف زندگی در جامعه و گروههای حساس اجتماعی آن هستیم، علل آن را در بیمسئولیتیها و ثروت جوییهایی میبایست جستوجو کرد که در آن فرصتطلبان و میراث خواران انقلاب با بهرهمندی از بیتالمال و ارتباط با خزانههای مالی و اعتباری کشور عمارتهایی از آه مظلومان برای خود برپا کردند که در آن نه غم نان است و نه غم بینوا، در آن سری برای درد بینوایی درد نمیگیرد، دلی به خاطر غم کودک بیپدری به رنج نمیآید، دستی به احترام آبروی مومنی در جیب قرض و صدقه فرو نمیرود، اما چه راحت دلها بهسان تنها در پس التهابات سیاسی و انتخاباتی میلرزند. چه راحت منافع ملی و جمعی کشور بازیچه احساسات سیاسی فلان گروه یا حزب یا شخص سیاسی میگردد. در چنین جامعهای چه انتظاری میتوان از مردم داشت. قطعا در این جامعه فساد شکل میگیرد، صداقت و راستی رنگ میبازد، اسراف از ویژگیهای خرده فرهنگی آن محسوب میگردد و در یک کلام در چنین جامعهای است که دغدغههای رهبر عظیمالشأن آن تنها در حد حرف مورد دقت مسئولان قرار میگیرد و این به سان فرهنگی پایدار از مسئولان به نهادهای تابع امر ورود پیدا میکند و اسراف و تبذیرها جای فرهنگ جهادی و انقلابی را میگیرد. چه کنیم تا آنچه را که شایسته مردم عزیز است به درستی بهجا بیاوریم؟ چه کنیم که حرمت خون پاک شهیدانمان حفظ شود و آرمانهای بلند حضرت امام خمینی(ره) و دغدغههای مقام معظم رهبری در جامعه به درستی مطرح و بسترهای پیادهسازی آن آماده گردد؟
پاسخ تمام این پرسشها در یک اصل مهم نهفته است و آنهم چیزی نیست جز اینکه باید درست زندگی کنیم. فرصتهای اصلاح زندگی همیشه فراهم نیست تا چشم برهم میگذاری، میبینی که گرد سفیدی ایام بر سر و صورت آدم مینشیند و خزان زندگی در پس بهارهای پرشور چه زود فرا میرسد. بیایید نوروز امسال را با خانه تکانی دلمان شروع کنیم. سعی کنیم بیشتر به فکر دستگیری از مستمندان جامعه باشیم، بیشتر به فکر خانوادههایی باشیم که بهواسطه نداری در گرداب بحرانهای زندگی فرو میافتند، بیشتر به فکر جوانانی باشیم که فرصتهای تشکیل خانواده را از دست میدهند وهزار مورد دیگر که شاید در حیطه مسئولیت هر یک از ما قرار داشته باشد. شأن والای مردم عزیزمان بیشتر از این است که ما انجام میدهیم. در پایان، سال خوبی برای تمام شهروندان عزیز آرزو میکنم و از خداوند منان میخواهم که فرصتهای خدمتگزاری را در اختیار دلسوزانی قرار دهد که مقدم بر مسئولیتشان هیچگونه ملاحظه فردی، حزبی و جناحی قرار نمیگیرد.
سیاست روز:اشتباهات استراتژیک
«اشتباهات استراتژیک»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم حسن اختری است که در آن میخوانید؛آیتا... هاشمی رفسنجانی در طول تمام دوران انقلاب اسلامی نقش بیبدیلی داشته است که کسی همانند او یافت نمیشود شخصیتهایی مثل شهید دکتر بهشتی، شهید محمدعلی رجایی، شهید باهنر، شهید چمران و افرادی از این سلک در ایران اسلامی تک بودهاند گرچه بعد از شهادت این عزیزان ملت یکپارچه فریاد زد دشمن ما در چه فکریه- ایران پر از .... ولیکن در عالم واقع این چهرهها یکی بودند و دومی نداشتند اما راه آنها رهروان زیادی را داشته و خواهد داشت.
وجود معنوی آنان همچون ستارگان درخشانی راه را بر جویندگان و پویندگان مرام و مسلک آنها روشن کرده است عزمی راسخ میطلبد و نیتی صادق. حال که از بین رجل یاد شده آیها... هاشمی در دسترس است فرصت را غنیمت داریم. اگر برخی از رفتارهای سیاسی و اجتماعی او با مذاق ما سازگار نبوده، از آن به عنوان اشتباه یاد کنیم باید صادقانه اعتراف نماییم که اشتباهات او نیز بیبدیل بوده است چرا که آدمهای بزرگ وقتی دچار اشتباهی میشوند اشتباه آنان نیز به بزرگی و عظمت خود آنها خواهد بود.
نگاه سردار سازندگی به مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه از جمله حکومت متفاوت از دیگران، حتی رهبری است. این نوع نگاه خاص اگر به پای اجتهاد ایشان از مسائل مملکتی گذاشته شود، جای نقد عملکردها باز خواهد بود در تجزیه و تحلیل و آنالیز عملکرد و تصمیمگیریهای آیتا... هاشمی رفسنجانی سه نگاه کلی وجود دارد. نگاه اول که تمام اعمال و رفتارهای حال و آینده و گذشته هاشمی را نعل به نعل حمل بر صحت کرده و پیوسته او را ستوده است. نگاه دیگر درست در مقابل نگاه اول قرار داشته و همیشه او را برای نظام یک تهدید جدی میدیده است. نگاه سومی هم وجود دارد که ضمن قبول نقش بیبدیل ایشان در دوران پرتلاطم انقلاب اسلامی، اشکالاتی را نیز از نظر رفتاری و عملکردی بر او وارد میداند. اما معتقد است که بشر غیر معصوم جایزالخطاست. میباید به نوعی با شخصیتهایی که سرمایههای اجتماعی محسوب میشوند تعامل گردد که وجود آنها برای نظام و خودشان فرصت تلقی شود. حال که علیرغم کهولت سن زمزمههایی از طرف اطرافیان و حامیان امروز که منتقدین ومخالفین دیروز او بودند مبنی بر ضرورت حضور مجدد او در صحنه سیاسی به عنوان نامزد یازدهمین دوره ریاست جمهوری شنیده میشود از باب شرط بلاغ به چند مورد از اشتباهات استراتژیکی گذشته او به اختصار اشاره میشود!
یکم) سردار سازندگی در پایان دوره دوم ریاست جمهوری خود پس از آن که طرح اصلاح قانون اساسی برای ادامه سازندگی کشور یا مخالفت جدی رهبری معظم انقلاب اسلامی مواجه و شکست خورد بستر و زمینه روی کار آمدن اصلاحطلبان را با موضعگیری که در نماز جمعه قبل از هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از خود نشان داد فراهم آورد تا شاید با این امید که در هفتمین دوره ریاست جمهوری با حضور در ششمین دوره مجلس در قامت ریاست مجلس هر دو قوه را اداره نماید که متاسفانه چنین اتفاقی هرگز رخ ننمود چرا که از خرداد ۷۶ که اصلاحطلبان بر مسند قدرت قرار گرفتند آنچنان بیرحمانه بر شخصیت او تاختند که در جریان برگزاری ششمین دوره مجلس شورای اسلامی ایشان در تهران نفر سیام منتخبین مردم تهران در مجلس شد.
دوم) دومین اشتباه استراتژیکی امیرکبیر ثانی ایران به جای قبول نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی اعلام استعفا و یا انصراف ایشان از حضور در مجلس ششم بود او علت قرار گرفتن در انتهای لیست منتخبین مردم تهران را مخالفت و مبارزه سازمانهای رای با خود دانست در صورتی که وجود سازمانهای رای در انتخابات غیرقابل انکار است ولیکن این سازمانهای رای به هیچ وجه قابل هدایت و بهرهبرداری برای جریانهای خاص نبوده و نیست و دلیل آنهم اگر سازمانهای رای قابل هدایت میبود یقینا در دوم خرداد ۷۶ میباید حجتالاسلام ناطق نوری رئیسجمهور منتخب میشد نه حجتالاسلام خاتمی! دلیل دیگر اینکه در جریان برگزاری انتخابات مجلس خبرگان رهبری ایشان مجددا از طرف مردم تهران به عنوان نماینده خبرگان انتخاب شد که هنوز هم ادامه دارد. علت شکست آقای هاشمی در مجلس ششم حمله ناجوانمردانه اصلاحطلبان و عدم دفاع حزبالهیها از ایشان بود و بهتر است گفته شود اصولگرایان نتوانستند از سردار سازندگی دفاع نمایند چون جایی برای دفاع باقی نمانده بود.
سوم) اشتباه بزرگ دیگر آقای هاشمی اعلام کاندیداتوری نهمین دوره ریاست جمهوری بود چرا که به غیر از او بقیه کاندیداها تقریبا هم قد و وزن یکدیگر بودند پیروزی یکی بر دیگری امری طبیعی مینمود. حضور او مانند دلالت آدم بزرگها در بازی کوچکترها میبود این حضور خواسته یا ناخواسته بزرگترین خدمت را به رقیبش که احمدینژاد بود، کرد. به تعبیر یکی از رجل اجرائی و سیاسی، احمدینژاد شبیه به هواپیمای بوئینگی بود که برای تکاف (برخاستن) نیاز به باد مخالف داشت که او با حضورش این فرصت را برایش فراهم نمود. هاشمی برای احمدینژاد به منزله نقش other شوروی برای آمریکا در دوران جنگ سرد را بازی کرد. علیرغم اینکه تمام یقه سفیدهای دو جریان مطرح کشور از اصلاحطلبان گرفته تا اصولگرایان زیر چتر فراجناحی سردار سازندگی خیمه زدند نتوانستند در مرحله اول پیروز میدان گردند لاجرم در مرحله دوم انتخابات حاشیه بر متن غلبه کرد و احمدینژاد پیروز میدان شد.
چهارم) دیگر اشتباه قابل شمارش آیها.. هاشمی رفسنجانی در این مقال دخالت در دهمین دوره ریاست جمهوری به نفع میرحسین موسوی و حمایتهای تلویحی او از فتنه سبز بود که کماکان ادامه دارد یا حداقل هنوز او بر شرایطی که در آخرین نماز جمعه خود برای نظام برشمرد؟ همچنان باقی است. نتیجه دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز همان ادامه قطار روی ریلی بود که تودههای مردم در سال ۸۴ قرار داده بودند و نخبگان هر چه تلاش نمودند موفق به تغییر مسیر ریل و یا خود قطار نشدند.
گرچه در شرایط فعلی عملکرد ناصواب دوران ریاست جمهوری احمدینژاد و جریان انحرافی که به دور او حلقه زده آنچنان چهرهای از خود نمایانده است که نه تنها از رقیبان او اعاده حیثیت نموده بلکه حامیان دیروز او در بعد تئوریک و بدنه اجتماعی به منتقدین جدی تبدیل شدهاند. همه این مسائل دلیلی بر رویکرد تودههای میلیونی به جریان اصلاحطلب و یا برگشت به دوران قبل از او نخواهد بود.
پنجم) و حرف آخر اینکه باید منتظر بود و دید که آیا سردار سازندگی در یازدهمین دوره ریاست جمهوری چه تصمیمی خواهد گرفت و میل و رای تودههای میلیونی باز سعادت را بر شانههای کدام رجل مذهبی و سیاسی خواهد نشاند!
وطن امروز:پیامهایی برای نشنیدن
«پیامهایی برای نشنیدن»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛سال ۱٣۹۱ در نهایت یک پیام بیشتر ندارد: راهی که رفتهایم درست بوده است. در این سال منازعهای بزرگ شکل گرفت بر سر اینکه مسیر درست سیاست داخلی در ایران بالاخره کدام بوده است؟ جریان فتنه با استناد به همه آنچه از جانب دولت در ٣ سال گذشته دیده شده، استدلال میکند آنچه در سال ٨٨ رخ داد فتنه نبوده بلکه پیشبینی زودهنگام مجموعه وقایعی بوده است که اکنون همه - حتی اصولگرایان- به آن اذعان دارند. این ادبیات را بیش از هر کس دیگر هاشمی رفسنجانی در ماههای گذشته – بیشتر پنهان و کمتر آشکار- توسعه داده است و هدف اصلی او هم فراتر از اینهاست. متقابلا فرقه انحرافی نیز تلاش میکند از وضعیت فعلی حقانیت خود را نتیجه بگیرد. استدلال مرکزی این فرقه – اگر بتوان نام آن را استدلال گذاشت- این است که اگر هم مشکلی وجود دارد مربوط به آنها نیست بلکه ناشی از این است که ساختار نظام به اندازه کافی به آقای احمدینژاد آزادی عمل نداده و او را به عنوان یک نیروی آوانگارد که مجموعه سیستم باید خود را با آن هماهنگ کند، به رسمیت نشناخته است. از دید این فرقه، اگر میگذاشتند احمدینژاد هر کار دلش میخواست میکرد، آن وقت وضع حتما فرق میکرد.
ارزیابی این دو دسته استدلال و اینکه وزن هر یک چه اندازه است کمی زمان میبرد ولی سخت نیست.
جریان فتنه در اصل در حال فرار از صورت مساله اصلی است. اولا این جریان در سال ٨٨ با اصل نظام و انقلاب درگیر شد نه دولت و پا را از چارچوبهایی فراتر گذاشت که شکلدهنده اساس ساختار نظام است؛ همان ساختاری که دولتها در آن میآیند و میروند. کافی بود این جریان در فاصله خرداد تا دی ٨٨ چند رفتار ساده و در عین حال روشن از خود درباره مرزبندی با محور بیگانه- ضدانقلاب و گردن نهادن به مکانیسمهای قانونی رسیدگی به ادعاها درباره سلامت انتخابات تن میداد؛ آن وقت حتی اگر دولت دهم را از دست میداد، میتوانست مطمئن باشد در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به عنوان حریفی بسیار قدرتمند در صحنه سیاسی کشور ظهور خواهد کرد. اصلاحطلبان در سال ٨٨ علیه انقلابی بودن دولت خروج کردند نه علیه انحرافی بودن آن. دولت تا آنجا که فرقه انحراف به آن مسلط است، خویشاوند اصلاحطلبان است نه حریف آنها. اتفاقا آنچه فرقه انحراف نامیده میشود در خلاصهترین تعریف ممکن چیزی جز نزدیکی گفتمانی و سازمانی دولت به فتنهگران نیست. از سیاست داخلی تا سیاست خارجی و اقتصاد و فرهنگ این حکم جزء به جزء صادق است. اتفاقا اصلاحطلبان بر خلاف آنچه میگویند پیشگویان خوبی نیستند. اگر بودند میفهمیدند ٨٨ سال آخری نیست که در ایران انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود. دولت هر چه هم که به بیراهه برود اولا همچنان کارنامه آن با دوران سیاه اصلاحطلبی دوم خردادی در ایران قابل مقایسه نیست و ثانیا این بیراهه رفتنها تنها چیزی را که ثابت نمیکند حقانیت اهل فتنه است؛ بلکه برعکس نشان میدهد گفتمان اصلاحات گفتمانی چنان خطرناک است که هر گفتمان دیگری را که با آن پیوند خویشاوندی برقرار کرده و با آن بده بستان مفهومی کند، در زمانی بسیار کوتاه از سر و شکل میاندازد.
در سوی دیگر، اگر برای فتنهگران حوادث سال ۹۱ زمانی برای بازسازی ادعاها بود، این سال برای فرقه انحراف زمانی برای یافتن گریزگاهها بوده است. این جریان اکنون با افزایش مصرف ادبیات آخرالزمانی بیآنکه مبانی آن حتی به طور سطحی منقح شده باشد و وعده دادن آیندهای که همه از آن بیخبرند جز یکی ـ دو فرد خاص در دولت و مهم تر از اینها، تبدیل کردن نوعی متافیزیک محفلی به مبنایی برای سیاستگذاری و رفتار در سیاست داخلی و سیاست خارجی و در نهایت یافتن مقصرهایی از انواع مختلف برای هر یک از مشکلاتی که پذیرش آنها به معنای شکست در مدیریت کشور خواهد بود، فعلا انرژی زیادی صرف یافتن گریز از بنبستهای فعلی و راههایی برای پرش از بنبستهای مقدر در آینده کرده است. فرقه انحراف تلاش میکند بگوید قربانی است نه مقصر؛ با این حال قصد کوتاه آمدن ندارد. مشکل فقط اینجاست که ظاهرا آقایان نمیفهمند و بنا هم ندارند بفهمند که برای خلایق، پنجه به صورت نظام کشیدن ملاک محبوبیت نیست، همچنانکه اصلاحطلبان پنجه کشانی بشدت حرفهایتر بودند اما در سال ٨۴ پس از رساندن منحنی رادیکالیسم به اوج با کاندیدا کردن مصطفی معین، ستاره بختشان چنان افول کرد که هیچ دورنمایی برای فروغ دوباره آن متصور نیست.
ملاک برای تودههای مردم میزان خدمات واقعی است که دریافت میکنند و در این مورد کارنامه فرقهای که دولت را از خدمت به مردم بازداشت و مشغول حاشیه کرد، روشنتر از آن چیزی است که مرور مجدد بخواهد. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که اکنون راه برای آینده از هر وقت دیگری روشن تر است. دولت احمدینژاد تا آنجا که به اصول انقلاب اسلامی پایبند ماند، تا آنجا که سودای دوستی با آمریکا نداشت، تا آنجا که پنهانی با اهل فتنه پالوده نمیخورد، تا آنجا که در دفاع از جمعی معدود منافع ملت را قربانی نمیکرد، تا آنجا که سرباز ولایت بود از همهگونه حمایت از جانب تودههای مردم انقلابی و گشادهدستانهترین نوع آزادی عمل از جانب نظام برخوردار بود. نزاع را اصولگرایان شروع نکردند. اصولگرایان تا آخرین لحظه مقاومت کردند و جنگیدند تا باور نکنند که انحرافی در دولت رخ داده است؛ دولتی که روزها در جلسات و مجلس سخنرانی و مناظره و شبها کف خیابان برایش جنگیده بودند.
اما وقتی دیگر چاره نماند و وقتی دولت چنان کرد که ثابت شد قصد دارد در برخی حوزههای خاص به عریانترین وجه ممکن تباین مسیر خود با مسیر انقلاب اسلامی را علنی کند، اصولگرایی اصولگرایان اقتضا میکرد که ساکت نمانند و نماندند. انتقاد امروز دقیقا از جنس حمایت دیروز است. آن روز اقتضای پایبندی دولت به اصول حمایت بود و امروز اقتضای فاصله گرفتن آن از اصول انتقاد است. اگر این موج انتقادی به راه نمیافتاد جای گله و اعتراض بود و جای آن بود که کسانی به اصولگرایان خرده بگیرند که شما راه را به اشتباه رفتهاید. اشتباهی رخ نداده است. احمدینژادی که حمایت دریافت میکرد، بر صدر نشانده میشد و قدر میدید، احمدینژاد انقلابی بود آن هم به اعتبار انقلابی بودنش نه به اعتبار احمدینژاد بودنش. حالا او تصمیم گرفته
– تا حدودی- جای خود را عوض کند. مانعی ندارد. جای مدافعان دیروز هم عوض خواهد شد. اشتباه جریان فتنه این است که معنای رفتار اصولی را نمیفهمد. مکتب اصولگرایی با کسی عقد اخوت نمیبندد و کسی را معیار و ملاک ارزشها قرار نمیدهد. همین حالا اگر احمدینژاد، همان احمدینژاد سال ٨۴ باشد همان حمایتهای سابق را دریافت خواهد کرد. کسانی در اطراف آقای رئیسجمهور همه تلاش خود را کردند تا او را به این جمعبندی برسانند که این کینهها قدیمی است و اینها از همان سال ٨۴ تو را نمیخواستند و کمر به انتقام بسته بودند. این جزو بزرگترین دروغهایی است که تاکنون گفته شده است.
فرقه انحراف قدر حمایت بیدریغ و قدرتمندی را که دریافت کرده بود ندانست، احساس استغنا کرد، سر به طغیان برداشت و حالا برای اینکه نپذیرد خود آغازکننده این منازعه بوده و بقیه کاری نکردهاند، جز واکنش نشان دادن – آن هم پس از کلی این دست آن دست کردن و احتیاط- به رفتارهای ساختارشکنانه روی آورده است. بلی، برخی از این واکنشها تندروانه و برخی اشتباه بوده ولی این حقیقت قابل فراموش کردن نیست که هر چه بوده واکنش بوده و کنشهای اولیه از جانب آقایان رخ داده است. اصولگرایی امتحان خوبی پس داده است. اصولگرایان نگفتند چون احمدینژاد از خودمان است پس هر چه کرد، کرد.
این مدالی جاودانه خواهد بود بر سینه مردانی که چون اصول خود را در خطر دیدند، تعلق جناحی مانع خروش و برخاستنشان نشد بر خلاف اصلاحطلبان که هر منکر و خلافی را از دوستان خود توجیه و بلکه از سر لجاجت به آن افتخار میکنند. دعوا بر سر سیاست نیست، دعوا بر سر اصول است، اصولی که در یکسو هر که از آنها عبور کرد ملاحظهاش نمیکنند و در سوی دیگر پاک سهطلاقهاش کردهاند تا مبادا در مناسبات قبیلهایشان خللی بیفتد. سال ۹۲ احتمالا پایانی برای این داستان خواهد بود و آغازی برای داستانهای دیگر اما من یقین دارم که اصولگرایان در هر حال بازی را خواهند برد حتی اگر رهبران پنهانی یک فرقه و رهبران مستکبر فرقهای دیگر پیشبینیهایی متفاوت کرده باشند.
حمایت:دل تکانی در سال حساس سیاست
«دل تکانی در سال حساس سیاست»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد مهدی موسوی است که در آن میخوانید؛ این روزها بیش از هر زمان دیگری صدای پای عمو نوروز به گوش میرسد و این یعنی بر اساس یک قانون نانوشته حدود دو، سه هفتهای مملکت غرق در تعطیلات میشود. با این همه از آن جا که دو سه ماهی بیشتر به آوردگاه یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری باقی نمانده، بعید به نظر میرسد که شخصیتها و گروههای سیاسی به ویژه آنان که عزم خود را برای رقابت جدی در میدان انتخابات جزم کردهاند، به سان مردم عادی، این مدت را در تعطیلات به سر ببرند و صرفا با خوردن آجیل بدون پسته خود را مشغول کنند.
هر چند که دو سه ماهی است، فضای سیاسی کشور به نوعی وارد فاز انتخاباتی خود شده و تحرکاتی را در این ورطه از ناحیه سیاسیون و هواداران آنان شاهد هستیم اما به نظر میرسد که موج گرانیها و تورم از یک سو و بروز بداخلاقیهای سیاسی این چند ساله از دیگر سو، نتوانسته آن طور که باید بحث انتخابات ریاست جمهوری را در بین قشرهای مختلف جامعه مانند چهار سال پیش، گرم کند.
متاسفانه هر روز که به موسم رای گیری، نزدیکتر میشویم، شاهد اوج گیری بداخلاقیها به ویژه در وادی رسانهها بخصوص از نوع مجازی آن هستیم. روی سخن اما، با اصولگرایان است که به نظر میرسد این بار رقابت اصلی برای دستیابی به صندلی ریاست جمهوری میان آنهاست، هر چند که نباید از دیگر جریانات سیاسی نیز غافل شد.
در مدت حدود ۱۰ سالی که از باب شدن اصطلاح «اصولگرایی» در ساحت سیاست ایرانی میگذرد، بارها و بارها با این گونه تعابیر که اخلاقمداری سنگ محک اصولگرایی است، مواجه بودهایم، اما به راستی چرا در بین بدنه نیروهای اصولگرا، بعضا شاهد تخریبها و خط مشیهای غیراخلاقی هستیم!؟ شاید توجه به دو نکته بتواند ما را در رسیدن به پاسخ پرسش یاد شده کمک کند؛ نخست آن که، بی شک اصولگرایی صرفا منوط به برخورداری از اسم و تابلوی اصولگرایی نیست! چه آن که همواره در میدان پرهیاهوی سیاست، مشتاقان شعارگرایی بسیارند و مردان عمل، متاسفانه کم و انگشت شمار! از این رو کسانی که داعیه اصولگرایی دارند و البته میخواهند در جریان اصولگرایی باقی بمانند باید ارزشها، گفتار و رفتارشان را که همان اصول تعریف شده رهبر معظم انقلاب و دیگر بزرگان دینی و اخلاقی ماست، منطبق کنند و از حد و مرز اصولگرایی خارج نشوند. دوم هم این که، بدون تردید آنچه جبهه اصولگرایی را از دیگران متمایز میکند، رفتار یک اصولگرا در حوزه اخلاق است و این که نه در شعار که در عمل خود را پایبند به اصول و ارزشها بداند.
آفرینش:فصل خانه تکانی دل
«فصل خانه تکانی دل»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛امسال هم باهمه تلخی و شیرینیهایش گذشت... بعضی ها دلشون شکست...بعضی ها دل شکوندن... خیلی ها متاهل شدن... خیلی ها مجرد وتنها...خیلی ها از بینمون رفتند...خیلی ها بینمون اومدن... گریه کردیم و خندیدیم...زندگی برخلاف آرزوهامون گذشت و خیلی از آرزوهامون برآورده شد... باتمام این اوصاف فقط چند روزمانده تا پایان تمام این خاطره ها! خاطره هایی که برای برخی از ما تجربه و درس عبرت شد و برای عده ای تکراراشتباهات! الان وقت آن رسیده تا چرتکه دل را برداریم و حساب و کتاب کنیم، ببینیم به چه کسانی بدهکاریم و از چه کسانی طلب داریم. حساب کنیم و ببینیم می توانیم بدهی هایمان را ادا کنیم و یا می توانیم طلب هایمان را ببخشیم؟ قطعا همه ما نسبت به یکدیگر و جامعه مسولیت هایی داریم که بعضاٌ نتوانستیم نسبت به تمام آنها تعهدات خود را اجرا کنیم. اگر نگاهی به اطرافمان بیاندازیم مشاهده می کنیم که بسیار بوده اند افرادی که میشد با کوچکترین کمک های مادی و معنوی ما شرایط بهتری برای زندگی داشته باشند.
سالی که گذشت بدون اغراق سالی مشقت بار به لحاظ مالی برای اقشار ضعیف و کم درآمد بود. گذران زندگی با تورم و فشارهای اقتصادی بارمضاعفی بردوش همه ما گذاشت، تنها راه رهایی از این بحران همراهی و همیاری بود که متاسفانه بعضاً فراموش شد و در این مسیر عده ای از هم وطنانمان با مشکلات جدی روبه رو شدند. گرفتاری و درگیرشدن با مشکلات مالی فراوان بسیاری از ما را نسبت به وظایف انسانی مغفول کرد. سنت بسیارارزنده ای در بسیاری خانوارهای ایرانی از دیرباز رایج بوده که همواره بخشی از درآمد خانواده درقالب وجوهات شرعی یا کمک های انسان دوستانه صرف افراد بی بضاعت می شد. اما متاسفانه امسال فشارهای مالی بسیاری از خانوارها را درگیر مشکلات خود کرد و ازاین امر غافل ماندند. اما نباید گذاشت که نگاه سرد شرمندگی درچشمان پدران باعث یخ زدن امیدهای خانواده ها و کودکانشان گردد...
شاید که نه! قطعاً سالی که گذشت بیش ازهمه، برای بیماران سرطانی و صعب العلاج سخت و رنج آور بود. بسیاری از این عزیزان و خانواده هایشان در مصاف با گرانی هزینه های درمان و کمبود دارو کمر خم کردند و بعضاً عزیزی را از دست دادند. آیا ما و شما به این افراد مدیون نیستیم...؟!
همه ساله بسیاری از ما وشما درایام تعطیل سری به آسایشگاه های بهزیستی و سالمندان می زدیم و با عیادت از بیماران و سالمندان دل خوشی هرچند گذرا به آنها می دادیم. سالی که گذشت چند بار به این عزیزان سرزدیم...؟! مثل اینکه خیلی درگیر مشغله های مالی و زندگی خودمان شدیم و اطرافیان را مشاهده نمی کنیم!انصاف نیست اگر فقط به این مسائل اشاره کنیم و اقدامات تحسین برانگیز مردم عزیزمان را در کمک و دستگیری یکدیگر مطرح نکنیم. امسال متاسفانه ما شاهد چند زلزله درکشورمان بودیم. تعدادی از هموطنانمان براثر این حادثه خانه و زندگیشان ویران شد. اگرزلزله و یاس نتوانست این عزیزان را از پای درآورد فقط به خاطر الطاف محبت آمیز مردم کشورمان بود که به یاری حادثه دیدگان شتافتند و اغراق نیست اگر بگوییم که گوی خدمت رسانی را از مسولان ربودند! اما درآخر؛ باید تلنگری به خود بزنیم و ازخواب زمستانی و غفلت بیدار شویم... هنوز چند روزی به پایان سال باقی مانده و چشم های نیازمند به لطف و محبت امثال ما درانتظار نشسته اند.
شرایط سخت مالی برای همه ما مشکل آفرین شده اما باید دست یاری به سوی مشکلات دیگران نیز درازکنیم. حس محبت به هم نوع تنها درقالب کمک های مالی نمود پیدا نمی کند، حتی یک نگاه از روی مهر، یک دست نوازش برسریتیمان، عیادتی بی منت از بیماران، بوسه ای برگونه مادران و پدران فراموش شده، رفتن برمزار عزیزان و داغ دیدگان و... هدیه ای است که با دلار و ریال خریدنی نیست.سال نو در راه است دل هایمان را خانه کنیم وتحولی در فکر و عملمان، همانند تحولی که در طبیعت پدیدار می گردد به وجود آوریم وعمل کنیم.
قانون: از بقای اسد تا فوت چاوز
«از بقای اسد تا فوت چاوز»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم مهدی مطهرنیا است که در آن میخوانید؛مهمترین تحولات جهان در خاورمیانه را میتوان در مسیر بحران سوریه مورد توجه قرار داد؛ فرازونشیبهای ناشی از این بحران و به تبع آن موضعگیریهای متفاوت جبهه مقاومت و موافقت در ارتباط با سوریه در خاورمیانه از اهمیت جدی برخوردار شد. این در حالی است که حادثه تروریستیای که منجر به ایجاد فضای رعب و وحشت در هیات حاکمه سوریه شد و فوت عدهای از مهمترین شخصیتهای اطراف بشار اسد از جمله برادر او را در پی داشت، تحولات سوریه را به سمتوسوی دیگری سوق داد؛ این حمله تروریستی مسائل مربوط به سوریه را وارد فاز جدیدی کرد ولی در عین حال مقاومت ارتش سوریه و ایجاد فضای مناسب در ارتباط با حمایت از اسد از جانب روسیه و ایران موجب شد که با وجود آغاز دوران پسابشاراسدی، رئیسجمهور سوریه به عنوان یک عنصر اساسی همچنان در صحنه این کشور باقی بماند و دوران پسااسدی با دوران دولت پسااسدی پیوند نخورد. لذا باید اذعان داشت مسئله اساسی در ارتباط با سوریه آغاز دوران پسابشار اسدی با وجود بشار اسد بود و همین مسئله سوریه را در سال ۱٣۹۲ در مسیر تاسیس پسابشار اسدی قرار خواهد داد.
نکته دیگری که در خاورمیانه از اهمیت جدی برخوردار است، افزایش حجم نیروهای آمریکایی در منطقه نئوهارتلند یا خلیج فارس است؛ به بیان دیگر آغاز خروج آمریکاییها از افغانستان مصادف شد با ورود حجم وسیعی از نیروهای آمریکایی در خلیجفارس. چراکه خلیجفارس و فلات ایران در مسیر اهداف استراتژیک ایالات متحده آمریکا دارای اولویت است و کنترل و مهار چین در اولویت استراتژیک آمریکا قرار دارد. لذا میتوان یکی از مهمترین نکات در سال ۹۱ را حضور جدیتر آمریکا در منطقه خلیجفارس دانست.
همچنین به موازات این تحولات، کنترل تهدید بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیمصهیونیستی نسبت به ایران از اخبار مهمی است که در حوزه خاورمیانه مورد توجه قرار گرفت. نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و پیش از آن، تلاش داشت ایران را مورد تهدید نظامی قرار دهد و خط قرمزی را نیز برای ایران تعیین کرد اما ایالات متحده آمریکا با عنایت به برآورد استراتژیکش در ارتباط با ایران سعی کرد که نتانیاهو را در این مسیر کنترل کند.
نکته دیگری که در ارتباط با مسائل بینالملل میتوان ذکر کرد انتخاب مجدد باراک اوباما، رئیسجمهور دموکرات آمریکا برای این سمت بود؛ گرچه این مسئله برای تحلیلگران سیاسی که با دقت مسائل آمریکا را دنبال میکردند خیلی شگفتیآفرین نبود اما برای بسیاری از افکار عمومی تودههای مردم و متخصصانی که با حوزه ایالات متحده آمریکا خیلی آشنا نبودند این پیروزی چشمگیر بر میترامنی، کاندیدای جمهوریخواه، به عنوان یکی از مسائل مهم در سال ۱٣۹۱ مورد توجه قرار گرفت. در نهایت نیز مرگ هوگو چاوز، رئیسجمهور ونزوئلا، که البته آنهم تا حد زیادی به واسطه بیماری وی قابل پیشبینی بود، در داخل کشور ونزوئلا و برخی جوامع هوادار وی، موجب ایجاد تحرکاتی شد و مرگ وی به نوعی پرونده تحولات جهان در سال ۹۲ را مختومه کرد.
مردم سالاری:سال آینده سال از دست رفته است
«سال آینده سال از دست رفته است»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سعید لیلاز است که در آن میخوانید؛ حتی اگر اراده دولت دهم به نادیده انگاشتن لایحه مرحله دوم قانون بودجه سالانه کل کشور را هم در نظر نمیداشتیم، بازهم بررسی یا پیشبینی وضعیت اقتصادی کشور در سال ۱٣۹۲ برپایه اعداد و ارقام لایحه بودجه کل کشور که اخیرا توسط دولت به مجلس شورای اسلامی ارائه شد غیرممکن بود. شمار و نسبت مجهولات و ابهامات تاثیر گذار به سمت و سوی حرکت اقتصاد ایران در سال پیش رو بیش از آن است که ارائه یک پیش بینی نسبتا دقیق از آن را به حرکتی گستاخانه و قمار گونه تبدیل نکند. از این رو، تنها ممکن است که – با احتیاط تمام - به گمانه زنی پیرامون خطوط کلی مسیر اقتصاد ایران در سال پیش رو پرداخت؟ به سالی که به یاد ماندنی بودن آن، ظاهرا از همین بهارش پیداست.
مهمترین پیش فرض اقتصاد ایران در آستانه سال ۱٣۹۲ خورشیدی آن است که احتمالا از پایان جنگ تحمیلی در سال ۱٣۶۷ به این سو یعنی ظرف ربع قرن گذشته، بحرانی چنین ژرف، دامنهدار و تاثیر گذار بر همه ساختارهای سیاسی، اجتماعی، در ایران همانند بحران کنونی اقتصادی سابقه نداشته است.در سال ۱٣۷۴، نرخ تورم البته رکورد همه ۷۰ سال اخیر ایران را شکست و به ۴/۴۹ درصد رسید. اما در همان سال نرخ بیکاری حدود ۱۰ درصد، نرخ رشد اقتصادی ۵/۴ درصد و ارزش صادرات نفت و گاز کشور ۶/۱۴ میلیارد دلار بود. ارقام مشابه برای سال ۱٣۹۱ هنوز انتشار نیافتهاند و انتظار نمیرود تا مدتها سند رسمی متقنی درباره عملکرد اقتصاد ایران در سال ۱٣۹۱ منتشر شود.
اما میتوان یقین داشت که در پایان سال ۱٣۹۱ برپایه ارقام رسمی و نیز اظهارات مقامات مسوول دولتی مانند رئیس کل بانک مرکزی، نرخ بیکاری بیش از ۱٣ درصد، نرخ رشد اقتصادی منفی و عملکرد صادرات نفت و گاز کشور شامل مواد پتروشیمی و میعانات گازی حدود ۹۰ میلیارد دلار شده باشد، بنابراین با آورده عرضی بیش از ۵ برابر، عملکرد اقتصادی کشور در سال ۱٣۹۱ به مراتب بدتر و ضعیفتر از سال ۱٣۷۴ بوده است در مورد ریشهها و علل مشکلات اقتصادی بیسابقه کنونی کشور که در ٣ شاخص تورم، رشد اقتصادی و نرخ بیکاری وضعیت اجتماعی- سیاسی کشور را در آستانه سال ۱٣۹۲ به نقاط خطرناکی کشانده است. گمانهزنیها و تحلیلهای متفاوتی وجود دارد که نقطه اصلی افتراق آنها بر تمرکز و تعیین کننده بودن هریک از این علل و عوامل است و نه کلیت آن برسر اینکه سوء مدیریت و تحریمهای یک جانبه یا بینالمللی ایران به خاطر برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران ۲ عامل مهم تبدیل اقتصاد ایران به وضعیت کنونی هستند، کما بیش اتفاق نظر وجود دارد؛ چیزی که هست گروهی از کارشناسان و ناظران سوء مدیریت را در این عرصه عامل تعیین کننده میشمارند و گروهی دیگر تحریمها را.
این گفتار کوتاه قصد ورود به مجادله برسر اولویت و محوریت این یا آن عامل ندارد؛ بلکه نکته مهم در گزارش پیش رو آن است که به نظر نمیرسد هیچ یک از ۲ عامل- تحریم یا سوء مدیریت حاکم بر اقتصاد- در سال ۱٣۹۲ صحنه عمل و سیاستگذاری اقتصاد ایران را ترک کند و در وهله نخست: شواهد مربوطه به هیچ روی حکایت از آن ندارند که دولت دهم برای سال ۱٣۹۲ تصمیم به تغییر سمتگیری کلی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی خود برای اداره کشور داشته باشد. کاملا برعکس، شاکله اصلی لایحه بودجه سال ۱٣۹۲ نشان میدهد که دولت بر آن است تا همه سال ۱٣۹۲ را- حتی اگر در ابتدای شهریور ماه دولت را به رئیسجمهوری بعدی واگذارد- تحت تاثیر تداوم سیاستهای پولی انبساطی، اختصاص منابع به یارانهها به جای سرمایهگذاری، تزریق نقدینگی به بازار، تداوم سیاست اتکای حداکثری به واردات به جای تولید داخلی، ... قرار دهد به علاوه و طبعا، انتقال دولت در نیمه سال آینده مجال چندانی برای دولت بعدی در اثرگذاری جدی بر اقتصاد کشور طی نیمه دوم سال ۱٣۹۲ باقی نخواهد گذاشت و به طور کلی، هر ٨ سال از جمله سالهای ۱٣۷۶، ۱٣٨۴ و ۱٣۹۲ در زمره سالهایی است که صاحب و متولی روشنی ندارند و در فرایند دست به دست شدن قدرت اجرایی دولت، کسی به روشنی حاضر به قبول مسوولیت عملکرد اقتصاد در آنها نیست.
در حوزه سیاست خارجی و مناقشه هستهای میان جمهوری اسلامی ایران با کشورهای موسوم به گروه ۱+۵ به ویژه جهان غرب نیز، اگرچه خبرهای امیدوارکننده و مثبت بسیار ضعیف و مبهمی از نتایج نشست پایتخت سابق قزاقستان(آلماتی) در هفته نخست اسفند تحرکی بسیار مختصر به بازارهای داخلی بخشید و امیدهایی را برانگیخت، اما اولا تا تبدیل شدن این بارقهها به جریان جدی هنوز ماهها و جلسات طولانی در پیش است و برای هرگونه داوری پیرامون سمت و سوی واقعی تحولات نمیتوان به لبخند دیپلماتها در پایان یک دور گفتوگو تکیه کرد و ثانیا بر فرض پیروزی کامل و قطعی دیپلماسی بر فضای مخاصمه و در پیش گرفتن راه سازش به جای مناقشه نیز نمیتوان به عادی شدن روابط اقتصادی ایران با جهان غرب دست کم لغو کامل تحریمها و بازگشت حجم و ارزش صادرات نفت خام ایران به ارقام پیش از شروع بحران دست کم تا پایان سال ۱٣۹۲ امید بست.
ضمن آنکه به نظر نویسنده این گزارش، مساله اصلی برای طرف ایرانی، توانایی فنی در صادرات روزانه ۵/۲ میلیون بشکه نفت است و نه اراده غرب به خریدن یا نخریدن آن. همچنین، در صورت سه برابر شدن صادرات نفت ایران نمیتوان انتظار داشت قیمت جهانی نفت خام ایران در حد همان ۱۱۰ دلار اسفند سال ۱٣۹۱ باقی بماند و به هر حال کاهش درآمد ارزی ایران در مقایسه با سالهای پیش از آغاز تحریمها بسیار محتمل است.
بر این دو عامل بنیادین اثرگذار به سمت و سوی اقتصاد و سیاست ایران طی سال آینده، باید دو عامل بسیار مهم دیگر هر دو تشدیدکننده وخامت اوضاع را افزود: نخست شدت گرفتن منازعات سیاسی داخل از اواخر سال ۱٣۹۱ و عمدتا به سر منابع اقتصادی کاهش یابنده و دوم برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در خرداد ۱٣۹۲ که از همین اواخر سال ۹۱ نیز نگرانی همه مقامات مسوول و غیرمسوول را در مورد مناقشات قبل و بعد از آن برانگیخته است این دو جریان، بر دوش بحران اقتصادی و مناقشه دیپلماتیک کشور، اساسا امکان پیشبینی روشن از عملکرد اقتصادی سال آینده را منتفی میکند.
اما این قدر از شواهد و قرائن میتوان استنباط کرد که سال پیشرو، به لحاظ اقتصادی و سیاسی و به تبع آن اجتماعی، در مجموع سالی متلاطم با کارنامهای نهچندان مثبت و درخشان خواهد بود.
از جنبه سطح عمومی قیمتها همانند عملکرد سال ۱٣۹۱ به نظر میرسد که موج تورم آغاز شده از نیمه سال ۱٣۹۱، حداقل تا نیمه سال ۱٣۹۲ ادامه خواهد یافت و تنها در صورتی طی نیمه دوم سال پیشرو تورم کمتر خواهد شد که از همین اواخر اسفند ۱٣۹۱ نرخ رشد نقدینگی- ۲٨ درصد در سال ۱٣۹۱- به شدت کاهش یافته و کنترل شود. اما شواهد از بودجه تقدیمی دولت به مجلس حاکی از اعمال یک سیاست انبساطی هم در حوزه مالی و هم پولی است که به معنای تداوم تورم شتابنده در سال آینده خواهد بود. اینکه همه برآوردها از منفی بودن نرخ رشد اقتصادی کشور در سال آینده خبر میدهند وخامت بیشتر روند تورمی سال ۱٣۹۲ را به نمایش میگذارد و پیشبینی میشود نرخ تورم در این سال بین ٣۰ تا ٣۵ درصد از نوسان داشته باشد.
در بخش تولید و رشد اقتصادی به جز بخش کشاورزی و احتمالا خدمات، دیگر بخشها یا با رکود و یا رشد منفی چشمگیر روبرو خواهند بود ارزش افزوده بخش نفت به سبب فقدان سرمایهگذاری در سالهای اخیر و البته تحریم، با نرخی دو رقمی کاهش خواهد یافت. بخش خدمات نیز به تبع کاهش واردات آسیب دیده و به رشد منفی دچار خواهد آمد. بخش صنعت حتما دچار ارزش افزوده منفی خواهد شد و در جمع، حجم اقتصاد کشور بین ٣ تا ۴ درصد کوچکتر خواهد شد که از زمان جنگ تحمیلی به بعد در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بیسابقه است.
حتی با فرض کاهش تدریجی تحریمها و بهبود مناسبات جمهوری اسلامی ایران با غرب که نخستین نشانههای کم رنگ آن از اواخر سال ۱٣۹۱، آشکار شد باز هم سال ۱٣۹۲ را عمدتا بر اثر تداوم سیاستهای اقتصادی داخلی باید سال «از دست رفته» نامید به سبب کاهش بیسابقه در سرمایهگذاری ظرف سالهای ۱٣٨۴ به این سو چه در بخش خصوصی و چه به ویژه در بخش دولتی، در سال ۱٣۹۲ اساسا زمینهای برای بهبود اوضاع اقتصادی و رونق وجود ندارد که در سایه آن بتوان تصور کرد. با تغییر اوضاع سیاسی در اقتصاد نیز بهبودی حاصل خواهد شد. رقم هزینههای عمرانی دولت از سالهای ۱٣٨۴ به بعد و به ویژه از سال ۱٣۹۰ به این سو چنان ناامیدکننده بوده که امید ایجاد هیچ تحرکی در اقتصاد برای سال توفانی ۱٣۹۲- به لحاظ سیاسی و اجتماعی- باقی نمیگذارد.
علت اساسی و اصلی تداوم رشد اقتصادی در سالهای ۱٣٨۵ تا نیمه سال ۱٣٨۷ سرمایهگذاریهای هنگفت دولت هشتم در حوزههای زیربنایی مانند فولاد، سیمان، پتروشیمی، راه، مخابرات،... بود و با «قد کشیدن» این سرمایهگذاریها به علت عدم تداوم آن از سال ۱٣٨۴ اقتصاد ایران از نیمه سال ۱٣٨۷ احتمالا به طولانیترین رکود خود در تاریخ مکتوب اقتصاد ایران دچار آمده است.
هر حرکتی یا تغییری اساسی در این چشمانداز اولا مستلزم تغییر بنیادین رویکرد سیاسی- اجتماعی و امنیتی در کشور است، ثانیا قطعا در بهترین حالت زودتر از نیمه سال ۱٣۹۲ ظاهر نخواهد شد و ثالثا پس از آغاز شدن، مدتی طول خواهد کشید تا نتایج آن آشکار شود از همه مهمتر این که هر گونه روند اصلاحی از نیمه سال به بعد نیز عمدتا باید صرف بازسازی اوضاعی شود که در نیمه نخست در اثر تلاطمات سیاسی داخلی و انتخاباتی پدید آمده است.
برای تشریح و تصدیق این ادعا همین کافی است که در تمام سالهای ۱٣۹۰ و ۱٣۹۱ مجموع هزینههای عمرانی دولت دهم با حدود ۲۰۰ میلیارد دلار درآمد حاصل از صادرات نفت خام، به قیمت ثابت تقریبا معادل هزینههای عمرانی سال ۱٣٨۲ بوده است. هر گونه امید به تغییر مثبت در شرایط و شاخصهای اقتصاد ایران از زمانی ممکن خواهد بود که روندهای رو به اضمحلال تشکیل سرمایه ظرف سالهای اخیر که در کنار روند منفی شاخص بهرهوری وضعیت و سیمایی رقت بار به اقتصاد ایران بخشیدهاند، احیا شوند و رشد تشکیل سرمایه ثابت همانند سالهای منتهی به سال ۱٣٨٣ مجددا دو رقمی شود. به مثابه محصور نهایی همه سیاستگذاریها در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی که با «چشمان باز» از نیمه سال ۱٣٨۴ به این سو به کار گرفته شد سال ۱٣۹۲ سالی استثنایی در تاریخ اقتصاد ایران و نیز شاید سیاست آن خواهد بود.
ابتکار:عید فرصتها
«عید فرصتها»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن میخوانید؛حرکت پدیدههای عالم به اصل خویش است. چرخ گردش طبیعت به گونه ای است که در پس زمستان سرد و جمود و تاریک،بهاردلربا و سحر آفرین و طرب انگیز قرار دارد و شور زندگی و نشاط را به ارمغان میآورد.
زمستان امسال همچون همه سالهای گذشته، رفت و پاداشش بهاربود و روسیاهی به زغال ماند اندام خشکیده گیاهان و درختان افسرده در جذبه بهار جوانه میزنند و رویش دوباره را نوید میدهند.
خیابانهای شلوغ،مغازههای پر از جمعیت، مردمان کیف به دست و خانمهای که به گردگیری و خانه تکانی مشغول میشوند، همه و همه جریان نو شدن زندگی را بشارت میدهند.صدای شادی بچهها بوی زندگی میدهد عید و بهار یک فرصت است. فرصت پایان دادن به دلتنگیها و کنار گذاشتن دلگیری ها!
دلتنگی اگر نباشد که دل مرده است چه خوبست که همه دست در دست همدیگر سرود عید بخوانند و کینهها دور ریزند بهار فرصت نفس کشیدن است. همه نیاز دارند که به خود مجال نفس کشیدن دهند عید فرصت گذشت است طبیعت با گذر از زمستان و پوشیدن لباس بهار در حقیقت از همه بدیهای زمستان در گذشت و آنرا در دیروز واگذاشت. نوروز فرصت جبران است. بسیاری از اجزاء طبیعت کم کاری خود را در بهار جبران میکنند آدمی هم میتواند از این فرصت برای جبران خطاها و کم کاریها بهره ببرد. بهار فرصت نمایش زیبایی هاست. چه خوبست مردم نیز خوبیهای خود را در بهار به نمایش بگذارند.
حقیقت اینستکه ما ایرانیها گرفتار کج رفتاریهای بسیاری هستیم روابط اجتماعی و سختی معیشت و شلوغی شهرها، مزید بر علت شده و زمینه خوبیها را از بین برده است. نگاه به صحنه رفتار جمعی باعث دلگیری و دلزدگی میشود. رفتار شهری متناسب با شأن فرهنگی و تاریخی ایران نیست بی رحمی برخیها در بازار کم فروشی و گران فروشی مناسب بهاردلها نیست. درست است که بهار طبیعت در حال رخ نمایی است ولی زندگی بسیاری همچون زمستان سرد و خمود میباشد.بسیاری در این عید شرمنده اهل و عیال خود هستند و عزت خود را در زیر چرخ بی رحمی گرانی و بیکاری از دست رفته میبینند.کسانی هستند که نتوانسته اند لباس نو کنند و حداقل زندگی را فراهم آورند. بیمارانی وجود دارند که بدلیل نداری در گوشه خانهها چشم انتظار عزرائیل هستند. پس بهتر آنستکه بهار طبیعت را به بهار دلها و اندیشه هاتبدیل نمائیم.پیرامون همه ماها نیاز به تحول و دگرگونی دارد.نگاه و اندیشهها باید بهاری و نو شود.
بخشی از مشکلاتی که هر ساله با فصلهای مختلف تکرار میشوند در نتیجه اینستکه اندیشهها گرفتارجمود و خمودگی زمستانی است و اجازه نسیم بهار داده نمیشود به هر حال بهار دیگری را در حال تجربه کردن هستیم بیائید همگی بهاری متفاوت و بهتر از همه بهارهای گذشته را تجربه نمائیم و به خود و دیگران فرصت زندگی بهاری دهیم و زندگی را بهار کنیم. مسئولان و صاحبان قدرت بیش از دیگران نیاز به تحول در رفتار و انقلاب در اندیشه دارند.بسیاری از گرفتاریهای کنونی محصول سوءمدیریت است پس طلب بخشش و حلالیت از مردم، گام اول در نو شدن است. فرصت را مغتنم شمرده و عید را به همه تبریک گفته و بهترینها را برای ایرانیان خواهانیم.
شرق:نوروزسرو نازپرورد فرهنگ ایرانی
«نوروزسرو نازپرورد فرهنگ ایرانی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمد بقاییماکان است که در آن میخوانید؛نوروز آینه هویت ایرانی است که با تار و پود تاریخ دیرپای آن درآمیخته و باوجود آنکه هزاران بار به جلوه درآمده، ولی هر بار جوانتر و شادابتر و زندهتر و نیرومندتر جلوه مینماید. اکنون نوروز جمال و جلال خود را بر پهنه این خاک مینمایاند تا هدایای بزرگ خود را که عشق، نشاط و معنویت است بر دستهای مشتاقانش بگذارد.
نوروز این پیر ایزدی سرشت در آغاز هر سال پیام میدهد که بر لوح جان، نقشی نو مناسب احوال زمانه رسم کنیم. لذت زندگی در نو شدن و پیش رفتن است و هیچ پیشرفتی بدون نواندیشی و در طریق عقل نوین حاصل نمیشود.
نوروز پیامآور عشق، دلها را به هم نزدیک میکند، شهد محبت به کام آدمیان میریزد، لبها را به خنده میگشاید، به زندگی صفا و صمیمیت میبخشد، آدمیان را به مدارا و تسامح فرامیخواند، یعنی زندگی کنید و بگذارید زندگی کنند، سینهها را از کینهها پاک و آن را سراچه عشق و محبت سازید.
نوروز این مبارز همیشه پیروز به آدمیانی که چشم بر واقعیتهای زمانه بستهاند از سپیده دم تاریخ صلا میزند که بر غفلتهایتان اندیشه بگمارید و در نکتههای عبرتآموز صحایف تاریخ تامل کنید و بنگرید که راز ماندگاری این ملک در عناصر هویتساز برآمده از فرهنگ خودی است.
از آیینها و سنتهایی است که نوروز نماد همه آنهاست، چندان که میتوان آن را ستون خیمه هویت ایرانی دانست. سنت به معنای ایرانی، عاملی پیشبرنده و هویتبخش است و نوروز بارزترین آیینی است که بخش اعظم هویت سرزمینی به نام ایران و در عین حال مردم ایران را شکل میدهد یعنی هر ایرانی را با هر عقیده و زبانی در هر نقطهای از جهان با سرزمینش پیوند میدهد، بنابراین تاثیر سنتها و آیینهای ایرانی به لحاظ حس وحدت ملی بیش از هر عامل دیگری حتی زبان ملی است. این آیینها که نوروز گلواژه آنهاست مهمترین عامل در شکوفایی هویت جمعی ایرانیان است.
از اینرو نوروز عاملی بوده است برای تشخص سرزمینی به نام ایران در طول هزارهها، حتی آن زمان که مهاجمان از چهارسوی این خاک آمدند و کشتند و سوزاندند و بردند. نوروز متعلق به هیچ نحلهای نیست و کسی جز آنان که به معنا ایرانی هستند نمیتوانند آن را با «لیت و لعل» به خود نسبت دهند یا برای علت ماندگاری آن، از این و آن دلیل بیاورند. رمز جاودانگی نوروز را باید در ذات و منطق پیام آن جستوجو کرد.
هیچ یک از آیینهایی که میشناسیم، پیام نوروز را در خود ندارند، نوروز خمخانهای است با بادهای روحانی که دل را به عالم علوی میکشاند و آموزههایش اگر به دیده تامل نگریسته شوند موجب تعالی روح میشوند. نوروز آمیزه عقل و عشق است، آتشکده عشق و دانشکده عقل است.
بهار:چشم بهاری
«چشم بهاری»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم خسرو طالبزاده است که در آن میخوانید؛بهار میآید تا چهره پاییزی برگ و زمستانی درخت را بزداید. در ادبیات ایرانی، پاییز نماد دنیا است و هر آنچه که میمیرد و فانی میشود و بهار نماد رستاخیز است و زمانه شادی و سرور و جوانی:
برگ یک گل چون ندارد خار او
شد بهاران دشمن اسرار او
وآنکه سر تا پا گل است و سوسن است
پس بهار او را دو چشم روشن است
خار بیمعنی خزان خواهد، خزان
تا زند پهلوی خود با گلستان (مثنوی معنوی)
خار نشانه پاییز است که مرگ را تداعی میکند «مرگ مانند خزان، تو اصل برگ»
در خزان این صدهزاران شاخ و برگ
در هزیمت رفته و در دریای مرگ
اما با بهار است که این مرگ که خود پایان است، پایان مییابد و بهار؛ «سالار ده» فرمان بازآفرینی میدهد.
باز فرمان آید از سالار ده
و عدم را کانچه خوردی بازده
بهار داد از پاییز میستاند تا سبزی را به برگ باز دهد.
اما بهار به تعبیر مولوی «دو چشم روشن» دارد، چشمی به خود (بهار) و چشمی به پاییز. آن کس که چشم بهاری دارد به «بهار» غره و شاد نمیشود، غمی همراه با بهار هم هست که بهار «اینجایی»، بیشک، پاییز دارد و نیز نویدی که پاییز ماندنی نیست و پایانی دارد.
چشم بهاری داشتن، دیدن با هر دو نگاه است. نگاهی که چشم به حال میدوزد و دلشاد از پیروزی بهار و چشمی که در افق آینده را مینگرد و دلنگران آنکه همه چیز فانی و نابود میشود.
انسانهای بزرگ و دلاندیش هر دو سو نگرند، دلشاد و دلنگران، هم در حال میزیند و شادند، هم به آینده تامل میکنند و تدبیر میجویند. انسان در ورطه این دو امکان خود، «قرار» میجوید. میان شادی و غم، میان کمدی و تراژدی. این دو بر ضد هم نیستند، پاییز علیه بهار نیست و بهار علیه پاییز. این دو امکان به یک معنا اشاره دارند؛ عالم ثبات و قراری ندارد و آن کسی به قرار میرسد و آرام میگیرد که این جنبش را درک و تدبیر کند. اما دنیاطلبان از بهار و پاییز وجود بیرونی آن میبینند و برای آن سفره جاه و مقام و شهرت میگسترانند و از «زنده باد بهار»؛ سرمدی شهرت و مقام میجویند اما آنکه دل و چشم و جانش بهاری است، پاییز را نیز میبیند و رستاخیزی که پس از پاییز میآید.
طمع در شهرت و قدرت نمیبندد و این چرخش و نامها را دستآویز هوای نفس و حرص و شهوت خود نمیکند. دل بهاری داشتن چشم بهاری میخواهد. چشمی میان «اینجا» و «آنجا»، میان دنیا و آخرت، میان عقل و عشق. چشم بهاری داشتن دل بهاری میخواهد تا پذیرنده «کثرت» گلها و سرسبزی همه سرزمینها باشد، بدون هیچ گزینش و گزیدهای، برخلاف هوای نفس که بر طبل فرعونیت، مقامجویی، خودخواهی و خودرایی میزند. بهار مظهر عقل است و مشربش کثرت و مظهر جان و مشربش رحمت است.
این خزان نزد خدا نفس و هواست
عقل و جان عین بهار است و بقاست
مر تو را عقلی است جزوی در نهان
کامل العقلی بجو اندر جهان
دنیای اقتصاد:اقتصاد ۹۲ و مدارای سیاستمداران
«اقتصاد ۹۲ و مدارای سیاستمداران»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمودصدری است که در آن میخوانید؛اقتصاد ایران، سالی سخت را پشت سر گذاشته و چند روز دیگر وارد سال جدید میشود.
وجهی از دشواری سال ۹۱ به جهش قیمتها و فشار تورمی بر اقتصاد مربوط میشود و وجه دیگر به سایه سیاست بر اقتصاد. این دو عارضه توامان، ذاتیِ اقتصاد ایران نیست و حتما راهی برای خروج از آن وجود دارد؛ اما خارج شدن از این وضع در کوتاهمدت نامحتمل است.
از جنبه اقتصادی نمیتوان انتظار تحولاتی بزرگ مانند افزایش ناگهانی سرمایهگذاری و به تبع آن افزایش رشد اقتصادی، افزایش اشتغال و مآلا کاهش تورم و بالا رفتن قدرت خرید مصرفکننده را داشت. یعنی اینکه از حیث کارکرد اقتصاد کلان، شش ماه باقیمانده از عمر دولت کنونی که بودجه سالانهاش به صورت فصلی تنظیم شده و شش ماه نخست دولت بعدی، فرصت چندانی برای حل مشکلات انباشته و پایدار نیست و قاعدتا تتمه وقت و نیروی دولت فعلی صرف جمعبندی و اتمام پروژههایی خواهد شد که در سالهای پیش آغاز شدهاند و ماههای آغازین دولت آینده صرف انتظام امور دیوانی میشود. تنها کاری که دولت فعلی در حوزه کلان میتواند در این مدت باقیمانده انجام دهد، سامان دادن سیاستهای پولی و ارزی است که ابزار آن را از طریق بانک مرکزی در اختیار دارد.
فارغ از این امکان محدود، دولت فعلی در شش ماه پیش رو، بیش از هر زمان دیگری در چارچوب بودجه جاری عمل خواهد کرد و طبعا اقدامهای مرتبط با فعالیتهای عمرانی و تحرک اقتصادی در رده دوم قرار خواهد گرفت. نتیجه اقدامات دولت بعدی نیز زودتر از سال ۱٣۹٣ معلوم نخواهد شد.
اما با وجود این محدودیتها، راه تحرک اقتصادی لزوما بسته و موکول به اقدامهای اقتصادیِ صرف نیست و دست بر قضا اقتصاد ایران بیشتر به تدابیری در حوزههای غیراقتصادی و به ویژه در حوزه سیاست نیاز دارد. بهبود وضع اقتصاد ایران از جنبه شاخصهای کمی بهویژه سرمایهگذاری، به مقدماتی مانند اعتمادسازی داخلی برای افزایش سرمایهگذاری و به کار بستن تدابیری برای کاهش فشار خارجی نیاز دارد. ظاهرِ این مقدمات، اقتصادی است؛ اما در اصل این سیاستمداران هستند که میتوانند فضای کسب و کار را تغییر دهند. عنصر غایب در این زمینه، مدارای سیاستمداران است که غیبت آن در چند سال گذشته و بهخصوص چند ماه اخیر بر پای فعالان اقتصادی لنگر انداخته است. تمرکز سیاستمداران بر انتخابات ریاستجمهوری و ناشکیبایی آنان برای تصاحب منصب ریاستجمهوری، آنان را به سیاست اثبات خود و انکار غیر واداشته و آستانه مدارا را به کمترین حد در تاریخ جمهوری اسلامی تنزل داده است و از آنجا که سیاست تنها مشغله غیرخصوصیِ جهان است، رفتار این دسته از سیاستمداران بر همه شئون زندگی از جمله اقتصاد سایه انداخته است.
به همین علت تا تکلیف سیاست به عنوان عمومیترین مشغله و مهم ترین داراییِ مشاع مردم روشن نشود، به کارکرد اقتصادی محض، نمیتوان دل بست. تکلیف سیاست نیز در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱٣۹۲ روشن میشود. روشن شدن وضع به معنای تغییر رادیکال نیست؛ زیرا انتخابات در هیچیک از نظامهای سیاسی جهان و از جمله ایران، عرصه تغییر و تعیین استراتژی نظام نیست و صرفا محملی برای تغییر شیوههای مدیریت است. آن چه در ایام اخیر از ناحیه برخی بازیگران عرصه سیاسی ایران مشاهده میشود، بیشتر از نوع تعیین استراتژی است تا بیان برنامههای اجرایی و مدیریتی. استفاده از الفاظ و تعابیری که بین گذشته و امروزِ نظام، خط تمایز میکشد، از جنس دگرگونی طلبیِ رادیکال و تعیین استراتژی است که گرهی از کار اقتصاد ایران نخواهد گشود.
اقتصاد به برنامههایی عملی- و البته مستظهر به بنیانهای نظری روشن- و حفظ پیوستگی بین گذشته، حال و آینده نیاز دارد و حوزههایی که قرار است در آنها گره گشایی شود کاملا مشخصند و با کلی بافیهای ایدئولوژیک و تبلیغاتی رابطهای ندارند. مهم ترین مسائلی که اقتصاد ایران در حال حاضر با آنها مواجه است و در سال ۱٣۹۲ و سالهای پس از آن نیز شاید ادامه یابد، مسائلی واضح و قابل محاسبهاند: تورم، اشتغال، نرخ ارز، سرگردانی جریان نقدینگی در بازارهای ارز، طلا و احیانا در ماههای آینده بازار مسکن.
سامان دادن این مسائل بیش از هرچیز به شیوه مدیریت دولت کنونی در باقیمانده دورهاش و شیوه مدیریت دولت بعدی در این زمینهها بستگی دارد: افزایش سرمایهگذاری و به تبع آن افزایش تولید و اشتغال، اصلاح شیوه کنونی استفاده از ابزار پولی و کند کردن روند افزایش نقدینگی برای مهار تورم، چارهاندیشی برای شناسایی بازارهایی که جریان جدید نقدینگی به سمت آن خواهد رفت، تدابیر دیپلماتیک برای کاهش فشار تحریمها و سرانجام پرکردن شکافی که بین قوه مجریه و دیگر اجزای حکومت ایجاد شده و به فرسایش همگانی انجامیده است. قرار نیست انتخابات سال ۱٣۹۲ همه چیز را دگرگون کند اما بیتردید تاثیر این انتخابات بر روزگار اقتصادی ایرانیان بیش از گذشته خواهد بود. جهت این تاثیر را کسانی که سال آینده نامزد انتخابات میشوند و روشهایی که برای مدیریت اقتصاد انتخاب خواهند کرد، تعیین خواهد کرد.
تا زمان دوری که اقدامهای اقتصادی به بار بنشینند، این رفتار سیاستمداران است که میتواند به عنوان تدبیری زود بازده، اعتماد را به بازارها برگرداند و مقدمات تحرک اقتصادی را فراهم کند. اگر سیاستمداران، انتخابات را به عرصه غیریت سازی صرف و خط کشی بین ادوار مختلف نظام سیاسی تبدیل نکنند، اعتمادسازی آغاز میشود و اگر برنامههایی مشخص و قابل احصا برای اقتصاد ارائه کنند، تحرک اقتصادی کلید می خورد؛ و اگر مدارا و حوصله باشد و سیاستمداران ایرانی باور کنند که در پس هر انتخاباتی، انتخابات دیگری هم هست، سال ۱٣۹۲ سال بهتری خواهد شد. ان شاءالله.
منبع: جام جم آنلاین
|