زیر پوست زیبای نوروز - بهنام چنگائی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٣۰ اسفند ۱٣۹۱ -
۲۰ مارس ۲۰۱٣
دو روز دیگر عید نوروز، جشنِ جشن های فرهنگ ایرانی ست؛ جشنی که پیوسته با امید بتازگی، دگرگون سازی و با آرزوی رشد حال و هوای هستی خانواده های ایرانی پیوند خورده و همراه بوده است. جشنی که بویژه برای بچه ها مسرت بخش مانده و دارای یک مفهوم دلنشین، رویاانگیز و شادی بخش می باشد. مخصوصا بچه ها می دانند: نوروز که بیاید، حتما عید است و عیدی، لباس تازه، شیرینی، آجیل، میوه، جشن، شادی، غذا های لذیذ و مهمانی رفتن و آمدن هم باو می آید. سال نو که بیاید، آنگاه: قطعا بهار و گل هم می آید و به زندگی یخ بسته و سرد و سخت، دوباره طراوت و خرمی و شادابی و سرزندگی می بخشد.
اما: نگاه به عید و انتظار از همین نوروز برای فرزندان کارگران کم درآمد، تنگدستان حاشیه نشین و مزدبگیران بسیاری، بازتاب خاص و متفاوتی دارد. مثلا برای کودکانی که داشتن خوراک و پوشاک و بهداشت برایشان بصورت اندک وجود دارد، و یا برای آنهائی که همان مقدار ناچیز اغلب رویا و شاید هم بیشتر اوقات دست نیافتنی می نماید، و یا بچه هائی که اصولا درک و شناختی از فقر و گرسنگی و بی سرپناهی ندارند، طبیعتا حال و هوای نوروز و آرزوهای عیدانه برای اینگونه بچه های تنگدست با بچه های دیگر و بخصوص با بچه های متمولان تفاوت برجسته و دردناکی دارد.
این تفاوت فاحش حق زندگی، محرومیت ها و نارسائی های حیاتی و ابتدائی، امروزه در زیر سایه ی سر رهبری رژیم ولی فقیه و دزدان حرفه ایش برای اکثریت خانواده های بی بضاعت، بسیار تلخ و گسترده تر شده و بتبع آن کودکانشان از فقدان اولیه این نیازمندی های ساده رنج می برند. در حالیکه برای کودکان دارا و آقا زاده ها، چنین مضیقه ها و نداشتن هائی وجود حتی ذهنی هم نداشته، و کودکان ثروتمندان، هرگز حتی یکبار هم از گرسنگی رنج نبرده و اصولا از محرومیت مالی بی خبرند. در ایران اسلامی و خداجو هیچ منبع موثقی از بچه های بی سرپرست، کودکان خیابانی و تنگدست که رقم بسیار بزرگی را نیز دارند، خبر و آمار درستی ندارد و سازمانی هم موجود نیست که در این مواقع خاص سال و جشن بزرگ نوروز بفکر آنها باشد هم نیست.
پس می توان گفت که نوروز هم مفهوم و معنی خاص طبقاتی خود را در جامعه ما داشته و دارد و آنرا به همان سان که امکان مالی خانواده ها اجازه می دهد به کودکان شان هدیه داده و یا تحمیل تلخ می کند؛ آیا بهتر نیست گفته شود: لذت بردن از جشن نوروز و عید هم نابرابر و حسرت انگیز است و این جایگاه و پایگاه طبقاتی خانواده هاست، که سطح و سقف و چگونگی تمایلات نوروزی و بهره بری از آن را روشن می کند و بخصوص توقع عیدی بچه ها را تعیین کرده و متفاوت می سازد؟ قطعا چنین است.
جشن نوروزیکه برای بخش بزرگی از کودکان می تواند آرزوی تنها، یک شکم سیر، تشویق تخیل پردازی از نوعی لباس رنگین و تازه و منشأ امیدهای هیجان انگیزتری از رفاه موقت خانواده در عید باشد! چنین برداشتی از نوروز و عید نسبت به کودکان خانواده های متمول اصلا معنی ندارد؛ و دعاوی آنها بسیار بیگانه با خواست اکثریت کودکان ما دارد و این همان تناقض بیشرمانه حق نابرابر زندگی بچه ها در یک جامعه سرمایه داری ست که اینجا برای عده کثری شانس شکل گیری و رشد و زندگی شایسته و بایسته نسل در نسل گم شده و عملا وجود خارجی هم نداشته و اینک نیز ندارد.
در خانواده های مسکین دامنه نداشتن ها و محرومیت های کودکان بالاست. این کودکان، بخشی از آنچه را در طی یکسال نداشته و حسرتش را کشیده اند، بعضی پدر و مادر ها، وعده ی دریافت شان را بشکل نسیه و به بهانه ی عیدی به فرزندانشان می دهند تا آنان را آرام کنند، و مرهمی بر زخم نداری زنند تا رنج فقر و تنگدستی کودکان خود را در مقایسه با بچه ی دارا، که با دادن چنین وعده عیدی ها می پوشانند! و بسیاری از بچه ها سالی را با امید و بردباری بسر می برند تا بجای(تصور نیاز) خود آرزو را واقعا در نوروز دریافت کرده و در آغوش بفشارند. ولی آیا همه پدر و مادرها، از امکان برآورد عیدی سالانه و ایجاد فضای بسیار ساده ی جشن نوروز برای کودکانشان، اینگونه استعداد های مالی و کافی را دارند؟ بی گمان بسیاری از آنان نه!
. بیائید به خانواده های ندار و آرزوهای بچه های تنگدستان در این نوروز باشیم و فکر کنیم. به رویاهای کودکانه ی آنها تعمق کنیم که بزرگترین تمنای خیالشان داشتن (لباسی تازه، شکم سیری از شیرینی، جیب پُری از اجیل، گرفتن اسکناس تانخورده عیدی و خانه و غذائی گرم) و ناچیز است، هم قدری فکر کنیم! به شرمندگی پدر و مادرهاشان بیاندیشیم که چنین استطاعت و یارائی مالی را برای فرزندان شان ندارند و در برابر خواست کودکان خود شرمگین و سرافکنده می باشند، فکر کنیم. به آرزوی داشتن و چیدن سفره های هفت سین رنگینی باشیم که خیلی ها آنرا نداشته و امسال هم دوباره شانس داشتنش را ندارند، فکر کنیم. به دست های خالی و چهره رنگ پریده ی خانواده ها و کودکان بسیاری فکر کنیم که آرزوی خوردن قورمه سبزی آخر سال را دارند و از خوردنش اما محرومند، نیز بیاندیشیم. به پدر و مادر های خیل عظیمی از بچه هائی فکر کنیم که امسال هم همچون سال های گذشته شاید توان برآورد قول عیدی شان را که داده اند و ناتوان از تهیه اش هستند فکر کنیم و در دل برای این مظلومیت شان سوزناک بگیریم و با تمام وجود بر علیه ساختار جنایتکار، فرسوده، طماع وغیرانسانی سرمایه داری برخاسته و برای کنار نهادنش با هم متحد وارد مبارزه ای ضروری و حق طلبانه شویم.
بهنام چنگائی ۲٨ اسفند ۱٣۹۱
|