مفهوم کنفدرالیسم دمکراتیک از بوکچین تا عبدولله اوجلان
شمال میرزا
•
اوجلان با وجود اینکه یک زندانی است ولی هنوز بسیاری از او به عنوان یکی از پرقدرتمندترین مردان ترکیه یاد میکنند. چنین جایگاهی زمینه شانس پیاده کردن پروسه کنفدرالیسم دمکراتیک را برای او بیشتر میکند، امری که بوکچین تا هنگام مرگش در سال ۲۰۰۶ هرگز نتوانست آن در اورپا و امریکا پیش ببرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۱ فروردين ۱٣۹۲ -
٣۱ مارس ۲۰۱٣
عبدوالله اوجلان برای بسیاری یک مارکسیست-لنینیسم وگاها یک استالینیسم دیرهنگام است که از برچیدن دولت سخن میگوید و اما در غایت، برای بسیاری از کوردها او یک ناسیونالیسم کورد است، بر این اساس توقعات و انتظارات متفاوتی را از جانب بخشهای از جامعه که از چرخشهای فکری او در طول مبارزاتش از ایام جوانی تا تشکیل گروه ایدولوژی وبلاخره دوران زندان غافل ماندهاند, شاهد هستیم و برای بخشی دیگر به ویژه پیروان او درحزب کارگران کوردستان چنین چرخشی نه تنها غیره منتظره جلوه نمیکرد بلکه آن را متناسب با روح چرخش پذیری و قابل انعطاف او برای پاسخ دادن به شرایط گوناگون تفسیر میکردند. بنابراین چنانچه انتظار میرفت، اوجلان در پی درخواست غیر-آمرانهاش برای توقف جنگ با پاسخ مثبت از طرف پ.ک.ک در کمتر از ۱۰ روز مواجهه شد. در صورتیکه، موری بوکچین را با وجود چرخشهای فکریش از استالینیسم و تروتسکیسم او را اکنون همه یک سوسیالیست آزادیخواه با تمایلات آنارکیستی که مبدع فکرییت اکولوژی اجتماعی است میشناسند. بوکچین و یارانش که از انقلاب طبقه کارگر مآیوس شده بودند؛ بر سر نوعی از مارکسیسم متفق و پایبند بودند و آن باوری بود که به خود-مخربی بودن سیستم سرمایهداری اعتقاد داشت. آنها باور داشتند که سیستم سرمایهداری با آلوده کردن محیط زیست طبیعی در جنگ تمام عیار با طبیعت در آمده است، امری که بحران سرمایهداری را تنها به بهره برداری کاپیتالیسم از طبقه کارگر منوط نمیکرد بلکه معتقد است که بحران سرمایهداری با آلوده کردن محیط زیست وارد فازی شده است که کلیت زندگی انسان را تحت شحاع خود قرار داده است. با این توضیح که مدرنیته سرمایهداری حال در جهت سود بیشتر تنها به طبقه کارگر نمیتازد بلکه تمامی ابعاد زندگی انسان را به بازار گره داده و آن را صرف نظر از انگارههای طبقاتی، آماج خود قرارداده است. بر اساس چنین باوری او فکر میکرد که راه رهایی جهان از چنین معضلی در جامعه زیست محیطی نهفته است و این امر را مستلزم تغییرات بنیادین در سیستم حکومتی میدانست که میبایست چنین نظریهای با غیر متمرکز کردن قدرت در جامعه، جامه عمل بپوشاند. بنابر این مردم میتوانند در جوامع کوچکی که اخلاق نه بازار و دولت، سر منشاء حکومت است بر خود حکومت کنند و مکانیسمی که آنها را به هم گره میزند را کونفدرالیسم نام نهاد که از مجموع انجمنهای مجزا و متفاوت تشکیل شده است.
امکان موجودیت و بقاء چنین جوامعی را نهادهای دمکراتیک تضمین میکند و در مراحل تثبیت سیستم، دولت-ملت ملغی و قدرت آن میان نهادها، موسسات دمکراتیک و شهروندان تقسیم میشود. چنین نگرشی به قدرت و حکومت از طرفی، بوکچین را با عقاید آنارکیستها و از طرف دیگر به چپ های اروپا نزدیک می کرد. بنا براین بوکچین تمامی سعی خود را در همراهی چپهای اروپا و امریکا با برنامههایش بکار برد اما از منظر چپ های مائویسسم و هوشیمینیسم اروپای و امریکایی، برنامه اکولوژی دمکراتیک بوکچین فقط یک ایده خرده بورژوایی محسوب میشد. بنا براین بوکچین تنها برای مدتی توانست در میان آنارکیستها که سرسختانه مخالف دولت بودند جا پا باز کند. افکار بوکچین برای مدتی هم به عنوان تئوری انقلابی آنارکیستها کاربرد داشت، اما از آنجا که حکومتهای محلی و شوراها نیز مورد انتقاد آنارکیستها بودند، تئوریهای بوکچین را به بهانه ارجعییت دادن به اکثریت و اهمال خواست اقلیت به باد انتقاد سپردند. اما علیرغم این، بوکچین معتقد بود که برای از پا در آوردن نهاد دولت-ملت به نهادهای سیاسی، قانونی، ساختاری به عنوان نهادهای ضد-قدرت در برابر دولت-ملت نیاز است عناصری که بوکچین از آنها به عنوان محرکه انقلاب یاد میکرد. عدم انطباق مکانیسمهای بکارگیری در سقط دولت, شکاف بین آنارکیستها و بوکچین را هر روز بیشتر میکرد به طوری که بوک چین در اوایل دهه ۵۰ میلادی به شکست خود برای نفوذ در آنارکیستها برای مستعد کردن آنها به عنوان نیروی ضد-دولت-ملت اعتراف کرد. یکی از دلایل این شکست را میتوان به عدم تمایل آنارکیستها جهت وارد شدن به حوضه سیاست دانست.
عبدوالله اوجلان در سال ۱۹۹۹ به زندان افتاد اما چنین بنظر میرسد که ایشان تا آن زمان هنوز با تئوریهای بوکچین آشنا نشده بود. اوجلان زندان را به فرصتی مناسب برای بازبینی در افکارش و درکل به مطالعه فلسفه و سیاست تبدیل کرد به طوریکه در مدت ۱۴ سال زندانی انفرادی به نقل از منابع خبری ترک ایشان بیش از ٣۵۰۰ کتاب را مطالعه کرده است. عبدوالله اوجلان به مانند متفکری که میراث چپ را در خود دارد، در زندان پی به ناکارآمدی تئوریهای انقلابی مارکسیسم- لنینیسم برد و اعتقاد پیدا کرد که مارکیسم-لنینیسم انقلابی برای این مرحله میتواند دوگما و اقتدارگرا باشد و در ضمن چنین نسخهای را فاقد بعد کاربردی حداقل برای جوابگویی به مشکلاتی فعلی میدانست. ایشان پیش از اینکه کتابهای بوم شناسی آزادی و شهرنشینی علیه شهرهای بوکچین را مطالعه کند در سال ۱۹۹۹ در جریان دادگاهی به بازجوی خود گفته بود که حکومتهای تک زبانی، تک فرهنگی و تک ملیتی محکوم به ازمحلال و نابودی هستند. چنین ترادیسی دربینش سیاسی اوجلان برای بسیاری نوعی برگشت از پرنسیپهای بود که به واسطه آن توانسته بود به مانند یک انقلابی پراگماتیسم قد علم کند. گویا اوجلان به مانند یک مارکسیسم برای پی ریزی کردن منطقی عقایدش به روشهای دیالیکتیکی متوسل شده است روشی که از مارکسیسم به ارث برده است. دیالیکتیکی نه از منظر ماتریالیستی بلکه از این نقطه نظر که اوجلان عقایدش را با پروسه تاریخی آغاز کرده است و این همان نقطه آغازینی است که این دو مرد را بدون مطالعه یکدیگر از نقطه نظر فکری به هم نزدیک میکرد. بدون مطالعه، از این جهت که نه بوکچین از نقطه نظرات اوجلان و نه اوجلان از دیدگاهای بوکچین در رابطه با اکولوژی دمکراتیک آگاهی داشتند تا آنجا که به نقل از یکی از دستیاران بوکچین به نام جانیت بییهل، بوکچین در سال ۱۹۹۹ و در هنگامی که رسانهای خبری جهان، خبر دستگیری اوجلان را مخابره میکردند او را مارکسیستی میدانست که با استفاده از انگیزههای چپ دنبال اتوریته هست. نقطه آغازین هر دو مرد برای درک مسائل سیاسی روز وآینده از مطالعه تمدنها شروع میشود، هر دو از ظهور و افول تمدنها نوشتند، هر دو به به مطالعه مذهب، دولت و سیستم فیودالیسم وبلاخره مدرنیته سرمایهداری پرداختند. عبدوالله اوجلان با نوشتن کتابهای چون'' ریشه تمدنها'' و ''از دولت راهی سومر به سوی تمدن دمکراتیک'' (له دهوڵهتی ڕاهبی سومیڕهوه بهرو شارستانییتی دیموکراتیک) سعی در دیالیکتیک بودن پدیدهای چون مبارزه و اقتدارگر، مقاومت و سرکوب، آزادی و اسارت، را دارد تا از این طریق از یک طرف بتواند ساختار دولت، مالکیت و حتی خدا را به خواننداش تفهیم کند و از طرف دیگر بر خلاف مارکسیسیم که سعی دارد حوادث و انقلابات آینده را پیشینی کند کوشش میکند تا به مردم بگوید که در قدمهای بعدی سیاسی چه بایست کرد. در همین حال بوکچین با نوشتن کتاب اکولوژی آزادی اشاره به جامعه اورگانیک یا انجمنهای دمکراسی دارد که انسانها میتوانند در آن زندگی آزاد داشته باشند و در کتاب بعدی خود به نام شهرنشینان بدون شهر در سال ۱۹٨۲ به طور مفسر سعی در یافتن پارادایمهای تاریخی برای چنین جوامعی را دارد و بلاخره هر دو با جزئیات به تاریخ سلسله مراتب اجتماعی پرداختهاند برای نمونه اوجلان از سیستم زیگورات روحانیون سومرها برای تفهیم ساختار سلسله مراتب اجتماعی بهره برده است.
در سال ۲۰۰۰ میلادی، اوجلان با کتابهای اکولوژی آزادی و شهرنشینان بدون شهر بوکچین آشنا میشود، اوجلان به شدت تحت تاثیری افکار بوکچین قرار میگیرد و خود را دانش آموخته او به حساب آورد. بطوریکه در سال ۲۰۰۴ ایشان از طریق وکلای خود خواندن کتابهای بوکچین را هم به شهرداران مناطق کورد نشین ترکیه و هم به گریلاهای تحت فرمان خود توصیه میکند. و این نقطه عطف بزرگ درچرخش فکری اوجلان به حساب مآید. انعکاس افکار بوکچین را میتوان در کتابهای بعدی او مانند دفاع از یک خلق (بهرگری له گهلیک) به وضوح دید. این کتاب تاثیر کتاب اکولوژی دمکراتیک بوکچین را بر خود دارد. و در موارد بسیای اشتراکات و اصطکاکات را میتوان در آن پیدا نمود برای مثال هر دوی آنها بر سر اینکه میزوپوتامیا کانون تمدنهای درخشان بشری بوده است، متفق القول هستند.
به این ترتیب اوجلان آکولوژی اجتماعی را در سال ۲۰۰۴ میلادی میپذیرد و درکتاب ریشه تمدنها اظهار میدارد که آکولوژی اجتماعی و ریشههای نابودی محیط زیست طبیعی را میتوان در تمدنها پیدا کرد، چنین نگاهی به ظهور و افول پدیدها ناشی از تحلیل تاریخی است که از ماتریالیسم تاریخی مارکس به عاریه گرفته است .او اظهار میدارد که سیستم سرمایهداری، ضد آکولوژی اجتماعی است و میشود با آکولوژی جامعه دمکراتیک اخلاقی جلوی آنرا گرفت.
اوجلان با وجود اینکه یک زندانی است ولی هنوز بسیاری از او به عنوان یکی از پرقدرتمندترین مردان ترکیه یاد میکنند. چنین جایگاهی زمینه شانس پیاده کردن پروسه کنفدرالیسم دمکراتیک را برای او بیشتر میکند، امری که بوکچین تا هنگام مرگش در سال ۲۰۰۶ هرگز نتوانست آن در اورپا و امریکا پیش ببرد. جهت پیاده کردن چنین پروسهای او ابتدا خواهان ایجاد وگسترش انجمنهای منطقهای از مدیران شهری مانند شهرداریها شد که میتوانند نقش ارتباطی و شبکهای بین موسساتی دمکراتیک را ایفا کنند بدین صورت او نیز مانند بوکچین معتقد بود که شهرداریها میتوانند به مانند نهادی عمل کند که قدرت تصمیم گیری در موضوعاتی مانند قانون. اخلاق، اقتصاد و سیاست، و آسایش و رفاه اجتماعی را در مجمعی به نام کنگره ملی اعمال کنند. در این گنگره بر اساس اصول دمکراسی رو در رو، نمایندگان روستها و شهرها نیز میتوانند در تصمیمات مهم شراکت داده شوند. او معتقد بود که آزادی انسان کورد را بایستی از چنین دریچهای نگریست؛ چرا که اگر چنین پروسهای بتواند به تمامی ترکیه تعمیم داده شود آنگاه میتوان ادعا کرد که ترکیه دمکراتیزه شده است و چنین پروسهای در صورت عملی شدن میتواند مدلی برای تمامی ملل خاورمیانه از جمله کشورهای که کوردها در آن زندگی میکنند باشد. او بسته تمام شده این پروسه را ''اتحاد کونفدرالهای دمکراتیک'' یا کنفدرالیسم دمکراتیک نام نهاد. در سال ۲۰۰۵ میلادی او از مردم کورد عللخصوص جوانان و زنان در ترکیه خواست هرچه زودتر اقدام به تشکیل نهادها، سازمانها و تشکلهای دمکراتیک خود جهت پیش برد کارهای خود کنند. از آن زمان تا به امروز سال در سال ۲۰۱٣ میتوان گفت که تمامی برنامههای اوجلان جنبه عملی پیدا کرده است که همگی آنها تحت نام ''کوما جیڤاکن کوردستان'' KCK فعالیت میکنند.
شمال میرزا
kurdishidentity.blogspot.ie
٣۰/۰٣/۱٣
|