یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

رای یا کلاهی گشاد؟


میرزا محمد مهرابی


• نوبرش والا؛ رئیس‌جمهور به معرفی‌ رهبر، تایید‌ رهبر، تنفیذ‌ رهبر، مرید‌ رهبر، مطیع‌ رهبر، ملتزم به دستورات رهبر و فدایی رهبر را مردم انتخاب می‌کنند! و این در صورتی است که تمامی شرائط فوق را داشته باشد؛ و آن زمان تنها می‌شود تدارکات چی؟! وگر نه سست عنصر است و ضعف ایمان دارد، ملتزم به جمهوری اسلامی و رهبری نیست، محارب با خدا و رسول است! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۵ فروردين ۱٣۹۲ -  ۴ آوريل ۲۰۱٣


بیشتر‌ از‌ دو‌ ماه دیگر‌ تا دوره‌ی یازدهمین انتخابات درحال مهندسی شدن ریاست جمهو‌ری ایران باقی ‌نمانده است؛ انتخاباتی که به ظاهر‌ انتخابات است و بعضی از‌ مردم به پای صندوق‌های رای می‌روند و برگه‌ای را تحت
عنوان «‌رای» به داخل صندوق‌ می‌اندازند! اما دوصد افسوس که نه فرمانروایان و‌ به عبارتی فرمانروای ما احترامی برای ‌رای مردم قائل است و نه فرمانبران ما می‌خواهند از‌ آن چیزی بدانند! به‌راستی این برگه‌ها که مردم داخل صندوق رای می اندازند، نشان از‌ چیست؟ آیا این برگه‌ها رای است و حکایت از ‌اراده مردم دارد و یا کلاهی گشاد است که بر‌سر‌ این ملت رفته و ملت عزیز ‌نیز به خوبی پذیرای آن گردیده است؟ بله این قضیه همچون: حکایت خربزه و هندوانه است که هر دو را می طلبد! حاکم نه تنها از‌ رای گریزان است، چرا که مصلحت او اقتضای چنین امری را ندارد؟! اما بسیاری از مردم ما نیز ‌مترصد دانستن این امر ‌نیستند!؟ چرا که بی تفاوتی هم دنیایی
دارد! در‌ قابوس نامه وشمگیر‌ آمده است که: «ای فرزندم دو کس را در‌ آنها اثری نیست؛ یکی نوحه‌گری که د‌رش سوز نیست و دیگری مطربی که درش ذوق نیست».
آری برادر ملتی که نسبت به سر‌نوشت خود حساس نباشد و سابقه و یا ذوق فکرکردن و اندیشیدن را نداشته باشد، قطعا مورد تاخت و تاز قرار‌می‌گیرد!
فکر‌کردن، تلاش و کوشش، جنب و جوش برای گرفتن حق، شناخت حقوق خود، تدبیر در امور شخصی و اجتماعی‌، احساس همدردی و هم‌گرایی، و... از وظایف اصلی ملت هاست. این امر‌ یک اصل طلایی است که به آسانی به‌دست نخواهد آمد. ویکتور هوگو می‌گوید: «الماس را جز در قعر زمین نمی‌توان پیدا کرد و حقایق
را جز در اعماق فکر نمی‌توان شناخت و پیدا کرد».
در‌ مملکت شور‌بخت ما حکایت آزادی و آزادگی، زندگی و زیبندگی، انسانیت و آسودگی، خلاقیت و آزمودگی و... که از بینایی و دانایی مردم نسبت به سر‌نوشت خود نشات می‌گیرد، خبر جدی و امیدوار کننده‌ای در میان نیست
و این مساله ید طولایی به درازای عمر تاریخ دارد. اگر به تاریخ عبرت آموز ‌و سرگذشت مردم این خطه‌ی مغبون و‌ منکوب نیک بنگریم بخوبی درمی‌یا‌بیم که هر چند مدتی این ملت به سبب‌ کاستی و کم همتی خود، باج شرارت اشرا‌ر، زورگیری‌های زرخواهان، حیلت‌های تزویر‌پیشگان ‌و... را می پرداخته است.
از حمله تازیان که بگذریم این سرزمین پیاپی در معرض حملات و تاخت و تاز طاغیان و یاغیان ‌بیابانگرد و یا بیگانگان بی درد بوده است.
این بار به اسم انتخابات و‌رای دادن که پایه و اساس دمکراسی است، به میدان آمدند. رای به معنای دخالت مردم در سرنوشت خود، به‌معنای تغییر و تبدیل جریان نامقبول و غیررایج، به‌معنای پذیرش اراده‌ی مردم و دخالت آنان‌ در‌ اداره امور‌ کشور، به‌‌معنای، گماشتن و‌ یا برداشتن خدمتگزار و خادم، به‌معنای استخدام کارگزار یا کارگزاران است. در این صورت انتخابات و‌ رای دادن معنا پیدا می‌کند. گاندی بزرگ مرد مبارز و استقلال طلب هند می‌گوید: «یک رای ملت به اندازه نوک شمشیری است که به طرف دشمن نشانه می رود». و این در کشورهای آزاد و آزادی‌خواه معنا دارد. اما در‌ کشور‌های غیر‌دمکراسی و غیرآزاد که به ظاهر انتخابات در آن ‌انجام می‌گیرد، اگر «رای دادن» به مثابه معنای فوق باشد؟ هیچ فرمانروایی، مردم را دعوت به رای‌دادن و‌ انتخابات نمی‌کند! چرا که ممکن است رای دادن مردم در راستای سلب قدرت از فرد فرمانروا باشد و یا مردم در صدد تغییر و تحول نوع حکومت باشند. ممکن است مردم بخواهند‌ در جهت منافع خود‌گام بردارند، و سردمداران نااهل‌شان را به چالش بکشند، که در این صورت تعارض بین منافع ملت و فرمانروا یا فرمانروایان پیش می‌آید. پس معنی ندارد که فرمانروایی (آن هم از نوع مطلقه‌اش) قدرت و فرمانروائیش را به چالش بکشد و خود را دچار ‌دردسر ‌‌سازد؛ ولی باز می بینیم این کار انجام
می‌گیرد! چرا؟
این سوال از دو رویکرد قابل برسی است: نخست‌ این‌که فرمانروا می‌خواهد از قدرت‌کناره‌گیری کند! که در این صورت رئیس و یا روٌسا می‌بایستی استعفاء‌ کنند ویا امر را به مردم بسپارند، ولی در ایران چنین چیزی به نظر نمی‌رسد و «ولایت‌ مطلقه» در قانون اساسی ما بهینه و بدون چون و چرا است و خبرگان رهبری نیز جز اطاعت از دستورات رهبری به چیز دیگر مکلف نیستند؟! چراکه به امر خود رهبر البته به‌طور غیرمستقیم انتخاب می‌شوند!
فرض‌ دوم این‌که رای تاثیر ندارد و‌ دعوت بدان ظاهر سازی و بازی انتخاباتی است! (و به نوعی خود را مشروع و مردمی‌ جلوه دادن است) بدین معنا که ما برای مردم ارزش قائلیم و آنان را در تصمیم‌گیری‌ها شرکت می‌دهیم و‌ این همان کلاه گشادی است که سر ملت می رود. بظاهر رغیبان و مخالفانی نیز هستند؟ ولی در باطن همه در یک راستا گام بر‌می‌دارند، عجبا، عجبا!

اما این جو سنگین و‌بمباران تبلیغاتی‌ که جمهوری اسلامی ایران به راه می‌اندازد برای چیست؟ در جواب باید گفت: از طرفی «ولایت‌ مطلقه» و بدون چون و چرا را ترویج و تبلیغ می‌‌کنند. «حکومت اسلامی» و از دیگر سوی مردم را به رای دادن دعوت می‌کنند «جمهوری» که در‌این صورت با بودن «ولایت‌ مطلقه» دیگر رای مردم چه معنایی دارد؟ (احد قضا مات مضی)
بله مردم رای می‌دهند و ‌رئیس‌جمهور نیز انتخاب می‌کنند، ولی آیا رای مردم خوانده می‌شود؟ و اگر خوانده شود درست خوانده می‌شود؟ آیا این رای مهندسی شده نیست؟ به فرض محال‌که چنین باشد! اما این رئیس‌جمهور باید از فیلتر شورای نگهبان بگذرد، شورای نگهبان چه نهادی است؟ متشکل از شش فرد فقیه که رهبری مستقیما انتخاب می‌کند و شش حقوق‌دان که توسط رئیس قوه قضائیه تعیین و به مجلس معرفی می‌گردند؟! رئیس قوه قضائیه کیست؟ وی کسی است که خود منصوب از طرف رهبری است! همه این مراحل که طی شد، حکم این رئیس‌جمهور باید دوباره توسط رهبری تنفیذ شود والا رای بی رای؟! نوبرش والا؛ رئیس‌جمهور معرفی‌ رهبر، تایید‌ رهبر، تنفیذ‌ رهبر، مرید‌ رهبر، مطیع‌ رهبر، ملتزم به دستورات رهبر و فدایی رهبر را مردم انتخاب می‌کنند! و این در صورتی است که تمامی شرائط فوق را داشته باشد؛ و آن زمان تنها می‌شود تدارکات چی؟! وگر نه سست عنصر و ضعف ایمان دارد، ملتزم به جمهوری اسلامی و رهبری نیست؟ محارب با خدا و رسول است؟ و... روزی با آیت الله قدیری صحبت می‌کردم می‌گفت: «خوف ما از انتخاب خاتمی این است‌ که جلوی
رهبری بایستد و از دستورات وی سرییچی‌کند و‌ از امر ولایت که اساس دین است خارج شود». من به ایشان‌ گفتم: اتفاقا آقا شما اشتباه می کنید! خاتمی همان تدارکات چی است که شما می خواهید؟! خاتمی خوب حرف می‌زند و‌ اگر شد می‌خواهد رئیس جمهور باشد و اگر نشد می‌خواهد زندگی‌ کند و بس؟! اخیرا آقای خاتمی به محمد نوری زاد گفته: «شما چند درصد حدس می‌زنید که رهبری با آمدن من موافق است و خود جواب داده صفر در صد»؟! سوال از ایشان این است که مرد تقریبا حسابی شما که گفتید: جز تدارکات‌ کار دیگری نکردید،پس
برای ادامه تدارکات می‌آیید؟ از طرفی اگر شما می‌خواهید از مردم رای بگیرید و در خدمت مردم باشید، چه احتیاج به موافقت رهبر؟ رئیس جمهور بی اراده به چه درد مردم می خورد؟ و...؟
مردم رای می‌دهند و نماینده انتخاب می‌کنند، این نمایند باید شرایط داشته باشد، یعنی: مورد تایید، مقبولیت صلاحیت از جانب شورای نگهبان مذکور، التزام عملی، ملتزم به حکم حکومتی، و خلاصه ایمان کامل به ولایت مطلقه فقیه (که اگر فقیه باشد) و غیره داشته باشد. در این صورت مردم او را می توانند انتخاب کنند. و الا مگر شهر هرت و پرت است!
مردم نماینده خبرگان انتخاب می‌کنند! در استانی یک نماینده کاندیدا دارد و مردم با اختیار تمام و با شوری سرشار به همان نماینده رای می‌دهند و این نه تنها یک انتخابات است یک رقابت نمونه و بی همتاست. یعنی: بین این همه یک فرد، مردم یکی را انتخاب می‌کنند!
نباید از حق بگذریم، مردم دراین امر شرکت می‌کنند و نقش بز‌رگی را ایفا می‌کنند، یعنی: به پای صندق می‌آیند، برگه می‌گیرند، سپس اگر اختیار داشتند می نویسند، اگر شد انگشت می‌زنند، برگه را با دست مبارک به داخل
آن جعبه جادویی می‌اندازند و این مساله کم چیزی نیست. این همه ارزش برای مردم در کجای دنیا سراغ دارید؟
بله در کشور‌هایی که می‌گویند دمکراسی حاکم است، یعنی مردم در تصمیم گیر‌ی‌ها دخالت دارند؛ رای‌شان موثر‌است؛ خواستشان ملحوظ است؛ اگر اختلاسی صورت گیرد مردم می توانند سوال و پیگیری کنند و مقامات اصلی را شناسایی کنند و... ولی یک اما دارد که این مردم از کجا صلاح خود و یا درستی و نادرستی را تشخیص می‌دهند؟ اصلا این انتخابات به چه درد می‌خورد؟
شما نگاه‌ کنید: در‌رفراندم سوریه ٨۵ درصد مردم شرکت دارند و مهر تایید به بقاء بشار می‌گذارند؟ در روسیه همان حاکم قبلی «مد پوتین» با بیش از ۱٨۰ درصد دوباره رئیس جمهور می‌شود و جای محلل خود «پوت مدوف» را می‌گیرد؟ در ایران انتخابات آزاد با آن همه شور وشوق صورت می‌گیرد؛ ۹۵ درصد مردم رای می‌دهند؟ و رئیس جمهور با ٨۵ درصد رای انتخاب می‌شود؟ در کجای دنیا چنین رئیس جمهوری سراغ دارید؟ همه از روی حساب با کتاب انجام می‌شود. و رای مردم سرنوشت ساز و هیچ‌گونه دغدغه‌ای نیست! چه خوب. پس نه کلاهی هست و
نه سری که کلاه روی آن گذاشته شود!
ببخشید اشتباه شد، نباید اینقدر کش داد.

قم – میرزا محمد مهرابی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست