آرزوهای ناسنجیده و ناپخته رویکرد نوین فرخ نگهدار، قسمت دوم - فریبرز ستاری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۵ فروردين ۱٣۹۲ -
۴ آوريل ۲۰۱٣
آرزوهای ناسنجیده و ناپخته رویکرد نوین فرخ نگهدار
قسمت دوم و پایانی: موانع پیش شرط های آرزومندانه فرخ
علم سیاست مدرن و تجارب تاریخی حاوی آموزه هایی است که سیاست ورز چپ اندیش سوسیالیستی یا کنشگر لیبرال اندیش و هر علاقمند به سرنوشت کشور باید از آن ها سرمشقی واقعی کسب نمایند . در سیاست مدرن( که نهال نظری – سیاسی ما چپ ها نیز از سرمنشاء خاص خود بارور می شود ) تنها و تنها منظور و مقصود سیاست ورزان ، سیاست مداران و احزاب مدنظر نیست ؛ بلکه نتیجه کار فکری آن ها نیز در نظر گرفته شده و مهم شمرده می شوند . نتایجی که مآلا باید اثرگذار باشند . با امید بدون پشتوانه مادی تحقق نظر ، نمی شود با آرزوی رساندن مردم به دیار دمکراسی ، سرگردان شان کرد و سیاست زده نمود . چرا ؟ چون که سیاست عرصه مسئولیت ها است و نه حوزه تعبیر و تحقق آرزوهای ناپخته و نااندیشیده ، شاید آقای نگهدار بیشتر خوش دارد که چنین بنمایاند . امیدواری اتوپیایی اخیر وی به بایدهای پیروزی خاتمی و شیفتگی به نماد اصلاح طلبی حکومتی سبزنگاه تجلی مادی رفتار خوش داشتن وی می باشد . در خصوص نقدواره خود باید تاکید کنم ، قصد هتک و تخریب ایشان نمی باشد . هدف بازداشتن وی از مصائب تلخی است که هنوز آثار و جراحت زخم حمایت آرزومندانه، روان فداییان را می آزارد.
به اصل موضوع بازمی گردم. آقای نگهدار در یکی از پاراگراف های پایانی مقاله « واکنش ها به امکان ورود خاتمی » نوشته است : « می توان امیدوار بود که :
- هرگاه حامیان خاتمی موفق شوند ... تمام طرفداران جنبش سبز و اصلاح طلبان را به حمایت از وی راغب سازند
- هرگاه مسلم شود که آقایان موسوی – کروبی ، خوئینی ، نوری و رفسنجانی همه از ورود خاتمی حمایت کنند » .
دچار تعجب زدگی نشده و هرگز مشوش نگردید . دقیقا عبارات مقاله به شکل نقل قول مستقیم آورده شده است . زیرپوست پیش شرط های آقای نگهدار قطعیتی حس می شود . قطعیتی که نمی تواند برآمد دسترسی وی به اخبار واقعی باشد . اما می تواند ماحصل اخبار رسیده از ایران به خودنماینده خواندگان سبز شده پیرامون آقای نگهدار باشد . اخبار بیات و با واسطه ای که شاید قصد اغوای رفیق فدایی باسابقه ای چون فرخ باشد . اغوایی که نتیجه اش سرباز بردبان به دوش شدن هوادارن فداییان داخل کشور برای صعود اصلاح طلبان حکومتی سبزشده ، گردد . صعود به قله قدرت بی آن که فاتحان پیروز انتخاباات ، بستری فراخورحال فعالیت فدائیان سوسیالیست فراهم سازند . گویا آقای نگهدار از وضعیت اسف بار اصلاح طلبان داخل کشور خبر دقیق ندارند که چنین در چنبره اخبار دریافتی گرفتار شده است .
فرخ در پارگراف ماقبل آخر می نویسد : « گستردگی طیف های حامی وی { منظور خاتمی } در درون حکومت و در جامعه و سرگشتگی مفرط اصول گرایان ، حذف اصلاح طلبان از انتخابات را برای نظام اگر ناممکن نکند دشوار خواهدکرد » . باید عنوان کنم که گستردگی طیف اصلاح طلبان و مآلا نگاه به خاتمی را نمی شود کتمان کرد . اما پذیرفتن تمامی طیف های اصلاح طلبان درون حکومت در نگاه به خاتمی بوده ولی دارای شیب متمایل به رضایت حمایتی از وی نمی باشد . در این جای شک نیست . اندکی وقت می خواهد تا از موتور جستجوکر « گوگل » سرکی به سایت های داخل کشور کشید . آری عقربه تمایل عمومی حاکمیت کنونی ایران به ورود و حضور اصلاح طلبان به عرصه انتخابات می چرخد ؛ اما کدام نشانه ای را می توان پیداکرد که برای علاقمندان رویکرد فرخ روشن سازد که تمایل به خاتمی چیست و در کجا قرار دارد ؟
آقای نگهدار در محور « در وضعیت مشخص کنونی » صفحه ماقبل پایانی آورده است :
« ... - هرگاه خاتمی موفق شود با صراحت ... تمام اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را مبنای مناسبات خود با دستگاه رهبری جمهوری اسلامی ایران و نهادهای تابعه و نیز مبنای پیگیری مطالبات رای دهندگان قرار دهد » . اعتماد به نفس و جسارت را بنگرید . هنوز خبری دال بر حمایت از خاتمی و تحقق پیش شرط های آقای نگهدار هویدا نیست که در فضای ذهن کنشگر سیاسی خاتمی را در برابر دستگاه رهبری می بیند .فضایی تخیلی که خاتمی در آن با جسارت تام و کامل و با صراحت انتسابی فرخ مبانی ، مناسبات خود با رهیری را تعریف و تبیین می کند . آیا این عبارات آرزومندانه اگر ناشی از اراده گرایی نهفته در شیفتگی نامیده نشود ، چه نام دارد ؟ آقای نگهدار در دایره ذهنیت خود خوش می چرخد تا ورود خاتمی را به صحن انتخابات ببیند . ورودی که او از همه موانع ناشی از عملکردش که تندوروها ایجاد کرده اند ؛ پریده تا بر صندلی رئیس جمهوری بنشیند . البته ضمن اینکه پیشتر از آن شرط تضمین ورودش را « مستلزم توافق دستگاه رهبری بر سر اجرای بی تنازل قانون اساسی اعلام کرده است . راه حل ساده ، تخیلی و اراده گرایانه این چنینی کی خوانده ایم ؟ فرخ از قلمرو تعریف نشده و گسترده رهبری ، عزم تسخیر توسط خاتمی را بروز می دهد . ولی تشریح وی از قلمرو رهبری و دیدگاه رهبر نسبت به خاتمی با نقشه کسب توافق آن چه اهدافی را در نظر دارد ؟ روشن نیست .
کاشتن نهال های امید رویکرد نوین فرخ در اذهان سیاست زده شدگان از خاتمی تا پایان مقاله ادامه دارد . اما در صفحات قبلی و در محور « مشکلات ساختاری » چنان فضای رعب آوری ترسیم می کند که نتیجه اش تسلیم نومیدی می شود . لیکن در صفحه ماقبل آخر سعی و اهتمام وافر دارد تا نومیدان را به فضای ایدواری بکشاند . شاید جابجایی محورهای مزیور می توانست نهال امید را چنان غرس نماید تا آفت نومیدی ریشه اش را نخشکاند . اما اینکه این جابجایی محورها سهو یا عمد نویسنده بوده است روشن نمی باشد و شاید شیوه کاری ایشان باشد.
آقای نگهدار در تشریح « مشکلات ساختاری قدرت سیاسی در ایران » می نویسد : « ساختار قدرت در ایران نیمه جمهوری – نیمه ولائی ... است قلمرو دولت و ولایت هیچگاه دقیقا تعریف نشده و ثابت بودن رهبری و گستردگی اختیارات او و چرخشی بودن ریاست جمهوری و سنگینی مسئولیت او ، کار اداره امور کشور را در قیاس با نظامات سیاسی دیگر بس پیچیده و گاه فلج کرده است » . مشخص نیست که تبیین فرخ از ساختار قدرت متاثر از کدام گرایش است ؟ تا جایی که خوانده و شنیده ایم و حتی فداییان اکثریت و فرخ بعد از دوم خرداد از ساختار قدرت سیاسی جمهوری اسلامی با شاخص « جمهوریت – اسلامیت » یاد می کردیم . لیکن تبیین اخیر و بی سابقه فرخ مبنب بر « نیمه جمهوری – نیمه ولائی » ناشی از فراگرفتن از مکتب کیست ؟ در گرو پاسخ توضیحی و تکمیلی ایشان می باشد . توضیحی بدینقرار که « نیمه جمهوری » چیست ؟ و « نیمه ولائی » چه می باشد ؟
آقای نگهدار در صفحه ۲ مقاله خود نوشته است : « قرائت من از واکنش آقای خامنه ای به امکان نامزدی آقای خاتمی نه با مفاهیم و تشویق قابل توصیف است و نه با مفهوم مقابله و حذف ، تمایل وی طبیعتا این است که آقای خاتمی پا پیش نگذارد » . لیکن پیشتر از این در صفحه ۱ آورده است : « ... حمله مصلحی به خاتمی برای رام کردن رهبر ، به هوای نزدیکتر کردن خود به مقام رهبری است » و یا اینکه می نویسد : « انکار نمی کنم که بعد از به راه افتادن پچ پچه ها در مورد آمدن خاتمی ، بسیار کسان در مقابل خانه رهبر نسخه به دست برای شرفیابی صف کشیده اند تا نگرانی رهبر را از حضور خاتمی درمان کنند » . آقای نگهدار در تبیین ساختار قدرت سیاسی در ایران آن را به تعبیر سینمایی ژانر مافیایی می بیند . اما بلادرنگ از ژانر مزبور به ژانری دیگر می رود . ژانری تخیلی که خاتمی با قدرت و گام های استوار درب بادبزنی قدرت را باز کرده و رعشه بر اندام حاکمان قلمرو ولایت ،آنهم « ولایتی با قلمرو تعریف نشده ، ثابت و با اختیارات گسترده » به تعبیر ایشان وارد می شود .
در برابر نگاه آقای نگهدار به مقوله رهبری و نقش ولایت فقیه پرسشی می نشیند . پرسشی که آیا رهبری وجه مونیستی دارد ؟ در چنین وضعیتی می توان متصور شد که تصمیم رهبر بر اساس اراده مصلحی اتخاذ می شود . اما درک مزبور با توجه به انتصاب مصلحی بر مقام وزارت اطلاعات و مقاومت وی در برابر نافرمانی رئیس جمهور روایی تحلیل فرخ را زیر سئوال می برد . بیائیم وضعیتی دیگر را ترسیم کنیم . در شکل هندسی وضعیت مزبور رهبری را به شمول جریانات متعدد و عناصر گوناگون ببینیم . آیا در وضعیت ترسیمی حاضر جریان و یا عناصری نظیر مصلحی و تائب از چنان تناسب نیرویی برخوردار هستند که بر دیگران جریانات و عناصر شاخص تر از خود غالب باشند ؟ پاسخ به پرسش مطرح شده را برعهده آقای نگهدار می باشد . از سوی دیگر آشکار شدن « نگرانی رهبری بعد از شنیدن پچ پچه » تمایل خاتمی به حضور در رقابت انتخاباتی نیز از زمره نظریاتی است که در تناقض آشکار با قدرقدرتی رهیری می باشد . تناقض مزور نمی تواند نشانه ای بارز بر آشفته اندیشی فرخ قلمداد گردد ؟ ایشان بهتر می دانند که آشفتگی های کنشگر سیاسی می تواند از تبعات مهمی چون تزلزل ، عدم ثبات به کاهش اعتبار سیاسی فراتر رود .
بهر صورت شواهد پیشاانتخاباتی جامعه حکایت از آن دارد که انتخابات در ایران چه آزاد و غیردمکراتیک برگرار شود . چه غیرآزاد و غیردکراتیک باشد ؛ در انتخابات خرداد ۱٣۹۲ در برابر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلبان ناکام ، جناح سومی نیز خواهد بود ؛ جناحی که طرفدار دولت کنونی می باشد . در این رابطه واقعیت غیر قابل کتمان وجود دارد . واقعیتی که برآمد تجارب انتخاباتی جمهوری اسلامی نظام تناقض مند ( مبتنی بر اسلامیت – جمهوریت بوده ) که بر روی ریل حاکمیت با زیرساخت سیاسی پارادوکسیکال ، قطار نهادهای انتخابی با هدایت سوزنبان های نهادهای رهبری ادامه مسیر می دهد . این را آقای نگهدار نیز باور دارد ، اما آنچه که آرزو می کند تا تحقق آن باید تلاش های بسیار نمود.
فریبرز ستاری
|