به بهانه زلزله بوشهر، اندر حکایت دیرین انرژی هسته ای ایران! - قدیر گلکاریان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۵ فروردين ۱٣۹۲ -
۱۴ آوريل ۲۰۱٣
موضوع انرژی هسته ای ایران که حدود یک دهه ذهنیت جهانیان و بالاخص سیاستمداران و اقتصادیون جهانی و بالاخص منطقه را به خود مشغول ساخته، در عین حال هر از چند گاهی سوژه ای بسیار داغ برای رسانه های خبری و اطلاع رسانی جهان شده است. اما آنچه که در این قضیه بیشتر فکر انسان را مشغول می دارد، حساسیت متقابل در قضیه انرژی هسته ای ایران است که فیمابین ایران و سایر کشورهای جهان و بالاخص گروه ۱+۵ قابل مشاهده می باشد.
برای درک این حساسیت بایستی از دیدگاه طرفین به موضوع نگریسته شود تا حقانیت و یا بی وجهه بودن این اختلافات مشخص شود. از این رو ترجیحاً ضمن بررسی موضوع هسته ای ایران، موضوع را از جهات آسیب شناسی اجتماعی – سیاسی و همچنین بازتاب و نتایج اقتصادی مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.
به مثابه توسعه تکنولوژی و نیاز به انرژیهای جدید غیر فسیلی در جهان و همچنین یافته های جدید در استفاده از انرژی هسته ای در زمینه های پزشکی، صنعتی و حتی کشاورزی، ابتدای امر در دهه های نیمه دوم قرن بیستم دانش هسته ای به عنوان پدیده نوین در شکل دهی سیستم های مدرن صنعتی و نیمه صنعتی برای کشورهایی مانند آمریکا، ژاپن، روسیه پیش از همه به سوی این رشته از دانش علمی روی آورد. در ابتدای امر این دانش فنی به منظور استفاده در تولید انرژی برق مورد توجه قرار گرفته و بسیاری از کشورهای غربی به جهت تأمین نیازهای خود به انرژی غیر فسیلی و گام نهادن در پهنه ای از فناوری جدید پیشگام شدند. به موازات نیازهای روز افزون به انرژی و همچنین شناخت بیشتر دانشمندان از کارآیی انرژی هسته ای، منجر به تحولات دیگر در این زمینه شد که غالب کشورهای اروپایی و حتی در دهه های ۱۹۷۰ به بعد برخی از کشورهای آسیایی از قبیل هندوستان، چین، پاکستان و در نهایت ایران راغب به برخورداری از این انرژی شدند.
در سال ۱۹۷۵ با دستور محمد رضا شاه پهلوی نیروگاه هسته ای بوشهر با همکاری موسسه آلمانی زیمنس طی قراردادی رسمی در مرحله انجام قرار گرفت. بعد از طی دوره ای طولانی جهت احداث ساختمان نیروگاه هسته ای گامهای اولیه برای راه اندازی این نیروگاه برداشته شد. بر اساس برنامه ریزی مقرر بود که این پروژه با فناوری روز ساخته شده و به نهایت در سال ۱۹٨۰ فعالیت رسمی و تولید انرژی الکتریکی را آغاز نماید و به بهره برداری برسد. اما با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ همانگونه که بسیاری از پروژه های خارجی متوقف گردید، پروژه اجرایی نیروگاه اتمی بوشهر نیز علیرغم صرف هزینه های زیادی در ساخت آن بالغ بر دو میلیارد و دویست و پنجاه میلیون دلار به حالت تعلیق در آمد. ناگفته نماند که تا آن زمان حدود ٨۰% از مراحل اجرایی واحد اول و ۵۰% از مراحل اجرایی واحد دوم نیروگاه به پایان رسیده بود. اما بی میلی مسئولین ایرانی از یک سو و عدم وجود بودجه لازم از سوی دیگر، نیروگاه هسته ای بوشهر به وادی نسیان سپرده شد. با بروز جنگ بین ایران و عراق و حملات پیوسته هواپیماهای عراقی در اوایل جنگ، چندین مرتبه نیروگاه هسته ای بوشهر مورد حمله و تجاوز جنگنده های عراقی قرار گرفت و علیرغم وجود سرمایه های زیاد ملی در آن مرکز، غالب تجهیزات و ساختمان نیروگاه صدمات جبان ناپذیری را متحمل گردید.
تا اینکه در سال ۱۹۹۲ در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی بار دیگر این نیروگاه در دستور کار مذاکرات مسئولین و قوای مقننه و مجریه قرار گرفت و در این راستا با وجود انزوای سیاسی و عدم همکاری شرکت آلمانی در ادامه همکاریهای میان ایران و آلمان و از طرفی وجود تحریمهای موجود در آن زمان، به ناچار دولت ایران دست دوستی و همکاری در اجرای پروژه هسته ای خود به سوی روسیه دراز کرد. مسئولین جمهوری اسلامی ایران عقیده بر این داشتند که کارشناسان روسی با استفاده و سنتز تکنولوژی آلمانی با فناوری روسی به نهایت نیروگاه بوشهر خاتمه یابد. این پندار گرچه از نظر فنی غیر قابل عمل بود ولی دو دلیل در به تحقق رسیدن این خواسته دخالت عمده ای داشت.
نخست اینکه جمهوری اسلامی ایران در نظر داشت که هزینه زیادی را برای این نیروگاه صرف نکند. چراکه علیرغم گذشت سالیان دراز و صدمات ناشی از حملات هواپیماهای دشمن به آن نیروگاه، باز هم زیر ساختهای نیروگاه هسته ای موجود بودند. چشم پوشی از آنها و راه اندازی تکنولوژی جدید منجر به صرف هزینه های دیگری می شد. در ثانی روسیه نیز بعد از فروپاشی خود که دارای اقتصادی بسیار ضعیف شده و بسیاری از نهادهای صنعتی و اقتصادی آن از بین رفته و یا دچار ورشکستگی شده بودند، نیازمند تزریق سرمایه جهت یافتن جان تازه ای برای تداوم فعالیتهای خود بودند. از این رو پیشنهاد ایران برای راه اندازی نیروگاه بوشهر توسط نیروهای متخصص روسی می توانست اقتصاد ورشکسته روسیه را از مرگ حتمی رهایی دهد. گرچه دانشمندان روسی در تلفیق تکنولوژی آلمانی با روسی امید چندانی نداشتند و از نظر منطقی نیز ممکن نبود ولی به ادامه همکاری رضایت دادند. تا اینکه سرانجام در تاریخ نوامبر ۱۹۹۴ قرارداد راه اندازی واحد یک نیروگاه هسته ای بوشهر میان ایران و روسیه منعقد شد و در تاریخ ژانویه ۱۹۹۶ کلید آغاز به کار مراحل اجرایی و تکمیل نیروگاه از سوی سازمان انرژی هسته ای روسیه زده شد و مقرر گردید که نیروگاه بوشهر در سال ۲۰۰۰ میلادی به بهره برداری برسد. اما با توجه به اینکه شرکت زیمنس آلمانی هیچ اطلاعات فنی و عملکردی را از خود بر جای نگذاشته بود، سالیان درازی کارشناسان روسی صرف مطالعه بر روی تجهیزات آلمانی کرده و بدون اینکه اظهار خستگی و یا انصراف از این کار را بکنند، به راحتی با اقامت در ایران و مطالعات خود درآمدهای زیادی را برای صنعت هسته ای رو به انقراض روسیه کسب نمودند. به طوری که ۵۰۰ نهاد تحقیقاتی، آزمایشگاه روسی توانستند کارمندان خودشان را فعال نموده و دوباره فعالیت خود را آغاز نمایند و هر ماهه مبلغی در حدود ٣۰ تا ۶۰ میلیون دلار روانه روسیه میشد. در شرایطی که تکنولوژی هسته ای روسیه از هم پاشیده و بالاترین متخصصان آن برای کسب نیازهای روزانه خود دچار مشکلات فراوانی بوده و دولت روسیه قادر به پرداخت منظم حقوق آنان نبود و همچنین بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هیچ کشوری با سازمان هسته ای روسیه قرارداد همکاری نداشت، انعقاد قرارداد همکاری میان ایران و روسیه توانست اقتصاد ورشکسته روسیه و بالاخص صنعت هسته ای روسیه را نجات دهد. از سویی دیگر، کار در نیروگاه هسته ای بوشهر برای دانشمندان روسی نیز فرصتی خوبی به شمار میرفت. چراکه آنان بر روی دستگاهها و تجهیزات به جای مانده از قبل مطالعه و آزمایشاتی انجام داده و پی به نحوه عملکرد و تکنولوژی آلمانی می بردند. به عبارتی کارگاه و آتلیه تحقیقاتی مجانی برای خود کسب نموده بودند و بیشتر کارمندان هسته ای روسی که اصالت اوکراینی داشتند، ضمن دریافت حقوق به دانش فنی روز نیز آشنایی یافته و آزمایشگاهها و کارگاههای تولید تجهیزات اتمی خود را در روسیه فعال می کردند. شاید به همین دلیل بوده است که کارشناسان اتمی روسی- اوکراینی به جای اینکه به دولت ایران توصیه نمایند که نیروگاه را از ابتدا آغاز نمایند، همچنان سکوت کرده و کارشان را ادامه می دادند.
اما در سالهای متعاقب سازمان ملل با توجه به گزارشات دریافتی از اینکه دانشمندان روسی در تعلیم و آموزش نیروهای ایرانی برای غنی سازی اورانیوم همت گماشته و با تثبیت چهار مرکز فعال در زمینه فعالیتهای هسته ای در سطح کشور و افزایش آن در سالهای متعاقب به شش مرکز فعال و همچنین تولید آب سنگین که می تواند منجر به تولید پلوتونیم شده و در ساخت بمب اتمی به کار می رود؛ به این نتیجه رسیدند که ایران علاوه از نیروگاه اتمی بوشهر مایل است فعالیتهای اتمی دیگری را نیز شروع و تجربه نماید که این عمل بدون نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی غیر ممکن بود و خلاف عرف بین المللی و مغایر با پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی است. از این رو هشدارهای اولیه انجام پذیرفت تا ایران ضمن روشن ساختن فعالیتهای هسته ای خود، پیوسته متعهد و مقید به اجرای مفاد پیمان سازمان انرژی اتمی شود. اما جمهوری اسلامی ایران پیوسته بر این تأکید داشته و دارد که هدف از گسترش فعالیتهای هسته ای خود رسیدن به دانش فنی برای استفاده در زمینه های علمی و صنعتی و پزشکی است. گرچه کشورهای غربی تا به امروز بیش از یک دهه با ایران بر سر مسئله هسته ای در تضاد و تنش بوده و در راستای به کنترل در آوردن فعالیتهای هسته ای ایران از هر گونه ابزار سیاسی و اقتصادی اعم از انزوای سیاسی و تحریمهای اقتصادی بهره جسته است ولی ایران به هیچ وجه از موضع خود عقب ننشسته و با دفاع از حقوق هسته ای مسلم خود بر ادعای صلح آمیز بودن فعالیتهاش اصرار می ورزد. در قبال این، کشورهای اروپایی نیز با اعلام اینکه جهان با فعالیت اتمی ایران مخالفت ندارد و حتی ایران را در ساختن نیروگاههای اتمی محدود نمی کند و حتی اگر ایران صداقت و صراحت خود را در زمینه فعالیتهای شک بر انگیزش اعلام نماید، هر اندازه نیروگاه نیاز داشته باشد، کشورهای غربی حاضر به همکاری و حتی سرمایه گذاری هستند. اما ایران در این زمینه گامی بر نداشته و مدام بر حق شمرده شدن حق غنی سازی اورانیوم را مورد مداقه و مدافعه قرار می دهد. اما لازم به ذکر است که احداث نیروگاههای اتمی موضوعی جداگانه و متفاوت از غنی سازی اورانیوم است.
اما حال باید این سئوال پرسیده شود که چرا ایران به این قضیه اهمیت می دهد و به مثابه لجاجت و پافشاری خود زمینه حساسیتهای بین المللی را فراهم آورده و کشورهای غربی نیز به چه سببی تا بدین اندازه ایران را تحت فشار قرار می دهند؟ آیا به راستی ایران در جستجوی سلاح اتمی است؟ اگر ایران دارای چنین توان نظامی در سطح جهان شود، چه اتفاقاتی می افتد و چرا ایران در صدد دستیابی به دانش هسته ای است؟ اگر چنین چیزی هست، آیا تنها تحریمهای اقتصادی می تواند چاره ساز باشد؟ اگر بر فرض ایران به دانش هسته ای هم دست یافته و یا حتی در زمینه استفاده از انرژی هسته ای به توانی برسد که به راحتی از آن استفاده نماید، آیا این سرمایه گذاری منطقی است؟
بعد از جنگ ایران و عراق و بحبوحه تغییرات جهان نوین و بر اساس ارکان نظام اسلامی و همچنین ایفای نقش در میان کشورهای اسلامی از سوی ایران، چهره ای جدید در سیاست خارجی ایران نماد یافت. گذر از گذار سالهای اولیه انقلاب و رشد محسوس اقتصادی بعد از جنگ و به عبارتی شروع دوران سازندگی باعث شد که نظام جمهوری اسلامی ایران امیدهای تازه ای را در جبهه های مختلف سیاست داخلی و خارجی خود داشته باشد که می توان شکل گیری هلال شیعه و همچنین تأثیر حضور خود در خط نخست مقابله با اسرائیل در خاورمیانه با ایجاد رابطه های عمیق میان خود و سوریه و علاوه بر آن نقش موثر در لبنان و حضور قطعی در میان خط مقاومت فلسطین و حماس و همچنین حضور فعال در دیپلماسی میان ایران و کشورهای آمریکای لاتین و همگرایی سیاسی-اقتصادی با کشورهای آن منطقه و در واقع حس حضور موفقیت آمیز در حیاط خلوت آمریکا باعث شد که مسئولین و مشاوران برجسته سیاسی- نظامی ایران به طرحهای جدیدی روی بیاورند که هم بتواند توان نظامی ایران را جلوه دهد و هم اینکه الگویی برای کشورهای همسو با ایران شود. مهمتر از اینها، با فروپاشی نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی و بر هم خوردن موزانه قدرتی در جهان و همچنین کثرت کرسیهای دیپلماسی در همسایگی ایران و احساس خطر از ناحیه برخی کشورهای منطقه قفقاز و رشد روز افزون حس ناسیونالیستی در مرزهای ایران از شمال، غرب و جنوب و... همه دست در دست هم داده و منجر به لاک پذیری نظام جمهوری اسلامی ایران شد. به عبارتی هم احساس حضور در صحنه های جهانی و هم احساس خطر و لزوم داشتن حالت تدافعی منجر به تصمیم ایران به رویکردی نوین به عنوان "قدرت هسته ای" شد. در واقع الگوی قدیمی چین در برابر کشورهای غربی و جبهه گیری کره شمالی با کشورهای غربی به نوعی مدلی برای جمهوری اسلامی ایران در فرآیند نگرشی خود به سیاست بین المللی گشت.
شاید در شرایط حاضر به جد تمایلی به داشتن سلاح هسته ای نباشد ولی تنها شبهه به این نوع کنشهای ایران از سوی جامعه بین المللی منجر به عدم اعتماد جهان سیاست به ایران شده است. از این رو تنها راه خروج از بن بست مذاکرات و بحران اتمی ایران آن است که ایران بتواند زمینه های شبهات را از بین ببرد و تمامی نکاتی را که منجر به عدم اعتماد جامعه جهانی شده است، به روشنی و وضوح تبیین نماید. نخستین گام در این راستا طبیعتاً متوقف ساختن غنی سازی اورانیوم است که بتواند حسن نیت خود را در این زمینه به اثبات برساند.
همانگونه که مشخص است، برای ساختن بمب اتمی نیاز به ۲٣۵ ایزوتوپ می باشد، حال آنکه در مرکز تحقیقات هسته ای نطنز و حتی فوردو طبق اظهار مقامات جمهوری اسلامی ایران مقدار سانتیرفیوژ به تعدادی است که قادر است اورانیوم را تا حد ۲۰% غنی نماید. برای تولید سلاح هسته ای باید اتم به درجه خلوص ۹۰-٨۰% باید برسد تا بتوان از آن بهره جست و برای رسیدن به این مقصود مستلزم هزاران تن اورانیوم غنی شده است. لذا ادعای مقامات جمهوری اسلامی ایران همانگونه که برای همگان محرز است برای مسئولین سیاسی کشورهای غربی نیز مشخص و عیان است. اما دلیل این همه مذاکره و کش و قوسهای طولانی چه می تواند باشد؟
در پاسخ به این قضیه باید گفت که در روی صفحه بازی شطرنج سیاسی هر لحظه امکان دارد که مهره های بازی خارج از تصور و ارزیابی رقیب به حرکت درآید و کشورها بر حسب شرایط پیش آمده و یا فرصتهای از پیش تعیین نشده رویکردی دگرگونه داشته باشند. با توجه به اهداف ایران در سیاست خارجی خود و ایفای نقش عمده در خاورمیانه و همچنین اظهارات گاه ناشیانه مسئولین جمهوری اسلامی در رده های عمده و غیر مسئول همچون غده سرطانی دانستن اسرائیل و یا لزوم از بین رفتن اسرائیل از جغرافیایی سیاسی و ... باعث شده است که طرفین دعوا با احتمال هر نوع بروز تغییرات و تغییر رویکرد ایران در آتیه به این نتیجه برسند که اصطلاح گربه را دم حجله بکشند.
اما آنچه که محرز است؛ عدم صداقت کشورهای غربی در قبال ایران است. زیرا آنان با اینکه در طول این مدت چنان نشان داده اند که به جد در صدد براندازی نظام ایران نیستند ولی اصرار در اعمال تحریمهای اقتصادی و فروپاشی توزان و انتظام و استقرار اقتصادی ایران و به نایت به عصیان کشاندن مردم بر علیه نظام جمهوری اسلامی منجر به آن شده است که مسئولین جمهوری اسلامی این بار به احتیاط وارد قضیه شده و برای یقین یافتن از اینکه به راستی غرب در صدد فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران نیست، مجدانه درخواست لغو تحریمها به صورت عملی و جدی شده اند. اتفاقاً دلیل عدم شکست مذاکره در آلماتی ۲ نیز مربوط به این بوده است.
بنابر این به نظر میرسد اگر براستی طرفین در مذاکرات جدی باشند لازم است با صداقت وارد موضوع شوند. یعنی حرکت گام به گام رو به جلو با شفاف سازی کنشهای متقابل و ایجاد جو اعتماد اولیه برای همدیگر که چنین روندی خواهد توانست زمینه را برای صلح منطقه و جهانی به ارمغان بیاورد.
ناگفته پیداست که در جریان گردش عقربه های زمان و عبرت پذیری مسئولین کشورهای غربی و ایرانی چنین استنباط میشود که راه چاره ای جدید باید برای گذر از بحران یافت. تحریمهای اقتصادی نه تنها چاره ساز نبوده اند که ملت را بیشتر از برخوردهای کشورهای غربی عاصی کرده است که نمونه های آن را در صفحات اجتماعی می توان مشاهده کرد.
اما سخن آخر که باید بدان اشاره نمود اینکه به راستی چرا ایران دنبال نیروگاههای هسته ای است؟ در شرایط حاضر که اقلیم ایران می تواند برای تولید انرژی پاک مانند تولید برق از انرژی خورشیدی و بادی و حتی استفاده از آبهای معدنی حرارتی کافی باشد، رویکرد به نیروگاههای هسته ای تا حدودی بی جلوه نمود می یابد. به طور مثال نیروگاه هسته ای بوشهر در شرایط حاضر تنها می تواند کمی بیشتر از ۱۰۰۰ مگاوات برق را تولید نماید که در برابر نیاز عمده کشور به انرژی برق این مقدار بسیار اندک می نماید. از سویی با در نظر گرفتن هزینه ای تقریبی به مقدار ۱۲ میلیارد دلار که تا به امروز برای نیروگاه هسته ای بوشهر صرف شده است، به هیچ عنوان توجیه اقتصادی ندارد. برای تأمین تمامی نیازهای کشور به انرژی بق حداقل ۲۲ رآکتور انرژی هسته ای نیاز است. حال اگر بر حسب اینکه معادن اورانیوم در کشور فراوان است و با تصور این پتانسیل تمایل به استفاده از این منبع خدادادی باشیم، آیا منطقی به نظر میرسد که با وجود تحریم و عدم خروج از بن بست مذاکرات هسته ای، تجهیزاتی را با چندین برابر از کشورهای ثالث تهیه نماییم؟ از سوی دیگر برای اینکه سخن خودمان را به کرسی بنشانیم از بسیاری از امتیازات برحق سیاسی- اقتصادی خود چشم پوشی نماییم؟ نمونه بارز این باج دهی را در موضوع امتیاز استفاده از منابع و حقوق دریاچه خزر می توان مشاهده کرد. ایران برای جلب رضایت روسیه و استفاده از حمایت آن کشور در شورای امنیت و سایر مجامع بین المللی به صراحت از امتیازات خود در دریاچه خزر چشم پوشی کرده و یا با دیده اغماض از کنار حق مسلم خود گذشته است. بر اساس معاهده های منعقده میان ایران و روسیه در سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۴۱ که هم اینک نیز دارای اعتبار بوده و حاکی از حق استفاده از سهم دریاچه خزر برای ایران برابر با ۲۰% می باشد، ایران به راحتی با عقب نشینی در مذاکرات تعیین حق سهم استفاده از منابع و انرژی موجود در دریاچه خزر بنابه خواسته روسیه باعث شده که کشورههای جمهوری آذربایجان و ترکمنستان به صراحتاً اعلام نمایند که ایران تنها حق دارد ۱۱% از دریاچه خزر را آن هم به صورت سواحل مورد استفاده قرار دهد.
از سویی دیگر، زمین لرزه اتفاق افتاده در بوشهر نیز خود باز انگشت توجه به نیروگاه اتمی بوشهر را دو چندان کرد. با توجه به اینکه ایران بر روی خط زلزله و گسل عمده قرار گرفته و تنها در سالهای گذشته شاهد بیش از یکصد زمین لرزه مهم و کم محسوس شده است، می تواند با زمین لرزه موثری نیروگاه بوشهر و یا نیروگاههای آتی را وسیله ای برای جهنمی کردن منطقه سازد و چرنوبیل دوم را برای جهان ایجاد نماید. گرچه مسئولین کشوری و کارشناسان روسی ادعا می نمایند که ساختمان نیروگاه بوشهر مقاوم در برابر زلزله ای برابر با ٨ ریشتر است، ولی اگر کمی بیشتر از آن و یا به مانند ژاپن زلزله ای نزدیک به ۹ ریشتر اتفاق بیفتد، با گرم شدن میله های سوخت و نشت اورانیوم به اطراف نه تنها تمام کشور که همسایگان ایران و بالاخص کشورهای حوزه خلیج فارس متأثر از این آفت خواهند شد و خلیج فارس با تمام داراییهای درونی خود و کشور حداقل تا ۴۰ سال غیر قابل استفاده و غیر قابل بهره برداری زراعی خواهد شد.
از این رو به نظر میرسد که نظام جمهوری اسلامی ایران بجای اینکه در لاک دفاعی خود فرو رفته و در پی برنامه هایی باشد که از آنها بوی خصومت به مشام برسد، شایسته است جو تفاهم و دوستی و توافق را با کشورهای جهانی ایجاد کرده و به عوض گسترش نیروگاههای هسته ای و رویکرد به این انرژی به سوی انرژیهای پایدار و خدادادی روی بیاورد که می تواند انسان را با محیط زیست آشتی داده و خدمتی شایان به بشریت شود و در کنار آن هزینه های صرف شده برای نیروگاه را نیز جهت به روز کردن تأسیسات پالایشگاهی در ایران که تماماً قدیمی شده اند و یا سایر زیر ساختهای لازم صرف نماید و ایران چهره ای برجسته و نمادین در بین کشورهای منطقه و جهانی داشته باشد و بدین طریق به سهولت خود را در شرایط الگو دهی قرار دهد.
۱۲ آوریل ۲۰۱٣/ قدیر گلکاریان
|