سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در دفاع از سوسیالیسم (۴۵)
پیام به کنگره ی سیزدهم سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت


جمعی از هواداران سازمان فداییان خلق ایران- اکثریت (داخل کشور)


• امیدواریم مواضع متخذه در کنگره با تحلیلی علمی و واقع بینانه نسبت به این موارد صورت گیرد. تصمیمات و اقدامات شایسته شما در این مقطع زمانی می تواند، در کاستن از مشکلات مردم کشورمان نقشی هر چند کوچک و در اعتلای جنبش فدائی و عدالت خواهی نقش بسزائی ایفاء نماید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۹ فروردين ۱٣۹۲ -  ۱٨ آوريل ۲۰۱٣


    رفقا؛ اینک که به نام فدائیان خلق ایران- اکثریت و به نمایندگی از هزاران فدائی در کنگره ی سیزدهم سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت گردهم آمده اید، مایلیم صمیمانه ترین تبریکات خود را بمناسبت این واقعه، از جانب بخشی از فدائیان خلق ایران در داخل کشور به شما رفقای گرامی تقدیم نمائیم. برای شما و کنگره ی سازمان آرزوی موفقیت داریم.
    رفقا؛ کنگره ی سازمان در یکی از بحرانی ترین شرایط چند دهه ی گذشته ی میهنمان برگزار می شود. انبوهی از مشکلات لاینحل این وضعیت بحرانی را تشدید می کند. تحریم های بین المللی و بحران اقتصادی ناشی از آن که اساساً در پی برخی اقدامات تحریک آمیز پروژه ی هسته ای ایران وضع گردیده، وضعیت دشواری را در زندگی کارگران و زحمتکشان موجب گشته و کشور را تا آستانه ی فروپاشی کشانده است. امیدواریم مواضع متخذه در کنگره با تحلیلی علمی و واقع بینانه نسبت به این موارد صورت گیرد. تصمیمات و اقدامات شایسته شما در این مقطع زمانی می تواند، در کاستن از مشکلات مردم کشورمان نقشی هر چند کوچک و در اعتلای جنبش فدائی و عدالت خواهی نقش بسزائی ایفاء نماید. ما شما را فرا می خوانیم به موارد زیر توجه ای خاص مبذول دارید:
   
بحران اقتصادی:
    بحران اقتصادی کمر اقتصاد کشور را شکسته و کارگران و زحمتکشان را به روز سیاه نشانده، نظام غیر دمکراتیک حاکم و تسلط باندهای قدرت بر اقتصاد مملکت عامل اصلی این فلاکت اقتصادی است. در ٨ سال اخیر بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی داشته ایم، اگر این ثروت نجومی بشکلی دمکراتیک و عدالت محور مدیریت می شد، می توانستیم ساختارهای کشوری پیشرفته و توسعه یافته را بنا نهیم. سیاست های فاجعه بار اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی فرصتی طلائی برای توسعه ی اقتصادی و پیشرفت و رفاه اجتماعی را از مردم کشورمان ستاند. در این فاجعه همراه با جمهوری اسلامی، سرمایه داری جهانی هم نقشی بازدارنده داشت. بخش مهمی از بحران اقتصادی نیز بدلیل کاربست سیاست های تعدیل ساختاری تحمیلی نهادهای امپریالیستی و پیروی از صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی بوده است.

بحران هسته ای:
    حل بحران هسته ای و لغو تحریم ها نیاز مبرم کشورمان و جهان می باشد. ولی نبایستی ساده انگاری نمود که با حل بحران هسته ای و حتی کنار گذاشتن برنامه های هسته ای از جانب ایران، تحریم ها بطور کامل برچیده خواهد شد. آمریکا در بحران هسته ای کره شمالی نشان داد که منافعش را بر تعهداتش ترجیح می دهد. اگر امروز بحران شبه جزیره ی کره به آستانه ی جنون می رسد، بیشترین سهم از آن ایالات متحده و بدلیل اتخاذ سیاست های تنش زایش بوده است. در حل بحران هسته ای ایران هم بدون شک جمهوری اسلامی نقشی مهم و کلیدی دارد. ولی نباید با سنگین ساختن نقش جمهوری اسلامی، از تحلیل نقش مخرب نیروهای میلیتاریستی کشورهای امپریالیستی بخصوص آمریکا و اسرائیل غافل ماند.
    نباید اشتباه حزب توده در جریان امتیاز نفت شمال را اینبار ما در موضوع هسته ای تکرار کنیم. آن موضع نادرست و اشتباه تاریخی هنوز پس از شش دهه چماقش روی سر توده ای ها و کمونیست هاست. کاری نکنیم که در مجادلات اتمی ایران با غرب، اگر ایران امتیازی بیشتر از آن چه ما تعیین می کنیم، بدست آورد، شش دهه دیگر هم از این موضع نابخردانه علیه ما استفاده شود.
    بجای وارد شدن در جزئیات موضوعی که تمامی جوانب آن برای ما و افکار عمومی روشن نیست، بهتر است:
- سیاست های ماجراجویانه، تحریک آمیز و ضد ملی جمهوری اسلامی را در بحران هسته ای به چالش کشید،
- از خاورمیانه عاری از سلاح های اتمی و از خلع سلاح هسته ای اسرائیل حمایت کرد،
- خواهان محدود سازی انرژی اتمی و سرمایه گذاری روی انرژی های پاک و سازگار با محیط زیست شد.

جمهوری اسلامی:
    جمهوری اسلامی بزرگترین مانع تحقق آزادی های دمکراتیک و توسعه و پیشرفت اجتماعی و عامل اصلی بی عداتی ها و نابرابری هاست. بدون گذر از جمهوری اسلامی امکان تحقق خواست های قانونی و انسانی مردم کشورمان ممکن بنظر نمی رسد. اخیراً سیاستی از جانب خامنه ای و بیت رهبری پیش برده می شود که تمامی کاستی ها و مشکلات ناشی از تداوم حکومت جمهوری اسلامی را بر گردن کارپردازانی چون احمدی نژاد بیاندازند. بعبارتی ساده تر برای حفظ نظام، احمدی نژاد و اطرافیانش را قربانی می کنند و متأسفانه بخشی از نیروهای دمکرات و چپ نیز در این دام گرفتار شده اند. اگر باور داریم که نهاد قدرت در دست خامنه ای و بیت رهبری است، پس نوک حمله ی را باید معطوف آن نمود. با حمله به احمدی نژاد که در پایان دوره ی ٨ ساله ی کارپردازیش هیاهویی به راه انداخته، با نیروهای ارتجاعی حاکم و ولی فقیه اش همداستان نشویم. قبول کنید که احمدی نژاد تمام شد، اگر هم می خواهید وی را زیر ضرب بگیرید، با عمده کردن نقش خامنه ای که با هر تقلب و کثافت کاری ای وی را بر تخت ریاست جمهوری نشاند، باشد.

جنبش سبز:
    با احترامی که به جنبش سبز و رهبران زندانی آن داریم و دفاع از حقوق سیاسی و انسانی آنان را از وظایف بلا تردید خویش می انگاریم، ولی خود را زیر مجموعه ی جنبش سبز بشمار نمی آوریم. جنبش سبز بخشی از جنبش اجتماعی مردم کشورمان است که علیرغم تفاوتهایش با ارزش های ما، از خواسته های دمکراتیک اش حمایت و گرایشات ضد دمکراتیک آن را نقد می کنیم. ما بخشی از جنبش اجتماعی کشورمانیم که به جنبش چپ موصوف و مشخصه اصلی اش دفاع توأمان از عدالت اجتماعی و دمکراسی است. ما خود را به سطح جنبش سبز و خواسته های محدودش تنزل نمی دهیم.
    رفقا؛ اگر به "نزدیکی و همکاری نیروهای جمهوری خواه دموکرات و سکولار" معتقدیم، لطفاً جایگاه "نیروهای متدین اصلاح طلب" یا بطور واضح تر، اصلاح طلبان حکومتی که به حفظ نظام دینی حاکم و ولایت فقیه پایبندند و عبور از آن را خط قرمز خود می دانند، از جمله جنبش سبز را در این همکاری و نزدیکی تبیین کنید. همکاری با نیروهای معتقد به ولایت فقیه در تناقض آشکار با سکولاریزم مورد ادعای ماست. بیآیید به صراحت مشخص سازیم که ما در کدام بلوک اتحاد قرار خواهیم گرفت؟ و مشخصاً با چه نیروهایی، بلوک متحد خویش را شکل خواهیم داد؟
    اگر معتقدیم؛ "ساختار سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه در تناقض با جمهوریت و حقوق شهروندی است و زمینه ساز قدرت گیری نیروهای نظامی ـ امنیتی و باند ثروت ـ قدرت است. این ساختار، استبداد فردی را باز تولید میکند و مانع اصلی تحقق آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی است." پس نبایستی حمایت از اصلاح طلبان حکومتی که اکثر آنان به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه باورمندند و عبور از آن را برنمی تابند، حمایتی همه جانبه باشد. هر چند که تردیدهایی در باور اصلاح طلبان به نظام دینی و ولایت فقیه بوجود آمده و سکولاریزم بشکلی در بین آنها ریشه می دواند، متأسفانه هنوز این روند شکلی فراگیر و غالب بخود نگرفته است. پس ضروری است خطوط اشتراک و افتراق خود را با آنان - البته با تأکید بر اشتراکات و بی آنکه بخواهیم نقایص و ایرادات شان را کتمان کنیم- مشخص سازیم.

حضور منسجم در فعالیت های اجتماعی:
    متأسفانه در سالهای اخیر و از زمانی که با گذشته پر اقتخارمان وداع کرده و نگاه هایمان بجای توده ها معطوف قدرت و حاکمان گردید. در باور ما جایی برای فعالیت در میان توده ها، خصوصاً کارگران و تلاش در سازماندهی آنها باقی نماند. بخشی از دوستان ما هنوز باور ندارند که اگر طرف های مقابل وقعی به چپ می گذارند، بخاطر توان سازماندهی آنهاست، و اگر این توان را خودمان انکار نموده کناری بگذاریم، آنها دیگر دلیلی برای بازی دادن ما ندارند. بیآیید بجای پرداخت غیرمتعارف و دادن بهای اضافی به جریاناتی چون جنبش سبز متکی بر پایگاه اجتماعی خودمان باشیم. و بجای آنکه تلاش کنیم جنبش کارگری را به زیر بیرق جنبش سبز بکشانیم، و آنان را به سربازان پیاده و سیاهی لشگر جنبش سبز تقلیل دهیم، تا از آنها استفاده ی ابزاری نمایند. بهتر است نیرو و توان خود را معطوف ارتباط گیری و تحکیم ارتباطات خود با جنبش کارگری و درک و انعکاس خواست های آن و نهایتاً تقویت این جنبش سازیم. و هم زمان جنبش سبز را برای ملحوظ داشتن خواست های کارگران و زحمتکشان و انعکاس آن در برنامه هایشان تحت فشار قرار دهیم.

انتخابات آزاد:
    شکی نیست که انتخابات آزاد، به شرطی که امکان حضور آزاد و بدون محدودیت تمامی طیف های سیاسی، اقشار و طبقات اجتماعی فراهم شده باشد، بهترین و شناخته شده ترین شیوه برای اعمال حق حاکمیت اکثریت جامعه محسوب می گردد. ولی تحت حاکمیت نظام تئوکراتیکی که اسلام سیاسی را مبنای حکومت و شریعت را مهم ترین منبع و منشاء قوانین و رفتار خویش قرار داده، امکان برگزاری انتخابات آزاد امری دست نایافتنی به نظر می رسد.
    از طرفی دیگر با وجود دیدگاههای متفاوت نسبت به انتخابات آزاد، نمی توان آن را گفتمان رایج و غالب دمکراسی خواهی کشورمان و نقطه ی تلاقی اپوزیسیون و یگانه استراتژی ممکن برای گذار سیاسی ایران به دمکراسی دانست. به باور ما برگزاری انتخابات آزاد تحت حاکمیت جمهوری اسلامی امری غیرممکن است و تحقق خواست برگزاری انتخابات آزاد در گرو تغییر رژیم و فرا رفتن از جمهوری اسلامی است. ولی علیرغم آن آماده ایم برای هر امکانی ولو اندک، متناسب با ارزش آن هزینه کنیم. بدون آنکه اهداف و آرمانهایمان را قربانی سیاست ورزی نماییم. ما از حق رای و کاندیداتوری شهروندان و از حق مشارکت سازمان های سیاسی منتقد و مخالف حکومت در حیات سیاسی کشورمان دفاع می کنیم.
    بنابر این شعار انتخابات آزاد را می توان بعنوان شعاری تبلیغی در افشاء و نفی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه استفاده نمود، ولی امید بستن به آن بعنوان یگانه عامل تحول جز هدر دادن نیروی خود و تحمیق توده ها دست آورد دیگری نخواهد داشت. چرا که با تداوم جمهوری اسلامی و نظام مبتنی بر ولایت فقیه، و صد البته بدون تشکیلاتی منسجم و فراگیر، و بدون بهره گیری از حمایت گسترده ی توده های مردم، امکان برگزاری انتخابات آزاد اتوپیایی بیش نیست.

انتخابات ریاست جمهوری:
    انتخابات یازدهمین دوره ی ریاست جمهوری نزدیک است. در استفاده از کارزار انتخاباتی و فضای بوجود آمده نباید تعلل ورزید. ولی دقت داشته باشیم شرکت در کارزار انتخاباتی با مشارکت در بازی انتخابات تفاوتی اساسی دارد. برای شرکت در کارزار انتخاباتی حتماً لازم نیست بخشی از بازی کثیف حاکمیت باشیم.
    به نظر می رسد اصلاح طلبان حکومتی یا بخش عمده ی آنها با کاندیدایی در انتخابات شرکت خواهند نمود، چه بسا با خاتمی. امید بستن به امامزاده ای ابتر دور از عقلانیت است. از ظواهر امر پیداست که بخشی از چپ نیز از سر نامیدی در صورت تأیید خاتمی- که به بهای عدول وی از حداقل خواست های قبلی شان از جمله آزادی "موسوی و کروبی" خواهد بود- از وی حمایت نمایند! جای سوال است که این عزیزان چندین چهار سال دیگر به امید تحول از جانب فدرت خواهند نشست؟ اگر در این ٨- ۹ چهار سالی که پشت سر نهادیم، به خود و نیروی توده ها و به بسیج و سازماندهی آنها باور داشتیم، چه کارهایی که نکرده بودیم و چه بسا اعتراضات سال ٨٨ بی نتیجه نمی ماند و به آن راحتی به خاموشی نمی گرایید.
    احتمال ناچیزی هم برای جبهه گیری دوسویه ای از جانب اصلاح طلبان و تیم احمدی نژاد، علیه جناح راست حاکم وجود دارد. تحقق چنین احتمالی ناچیز است، هر چند که در صورت تحقق نیز نمی تواند حاکمیت را با چالشی جدی روبرو سازد. چرا که هر دو نیروی مورد نظر و البته بیشتر از همه اصلاح طلبان حاضرند برای یافتن امکان حضور در انتخابات به هر سازشی تن دهند. بیانات اخیر تاج زاده از سازش ناپذیرترین چهره های اصلاح طلبان، تمایل خاتمی برای شرکت در انتخابات- به بهای قربانی کردن موسوی و کروبی برای گرفتن جواز حضور- گواهی است بر این ادعا. این داستان سریالی تا زمانی که تشکلی رزمنده و فراگیر و معتقد به نیروی توده ها و خصوصاً کارگران و زحمتکشان بوجود نیآمده، ادامه خواهد داشت.

اتحاد دمکراتیک:
    هیچ یک از نیروهای سیاسی کشورمان به تنهایی توانایی رهبری جنبش اعتراضی را ندارند و دشمن قوی تر از آن است که بتوان با نیرویی اندک به مقابله ی با آن پرداخت. از این رو شکل دهی انتلافی دمکراتیک و گسترده با حضور تمامی نیروهای خواهان تحول و منتقد و نافی جمهوری اسلامی ضرورتی حیاتی دارد.
    در فقدان چنین نیروی متحد و دمکراتیکی، نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی بدنبال آلترناتیو سازید خواهند بود. اگر موضوع فعالیت ما ایران و مردم کشورمان است، نمی توان به هر بهانه ای نقش نیروهای داخل را در حوزه ی تصمیم گیری ها زیر سوال برد. اعتقاد صرف به نیروهای خارج از کشوری و تکیه عمده بر اتحاد آنها و عدم اعتماد به نیروهای مردمی و خصوصاً زحمتکشان در داخل کشور ما را از استقلال سیاسی دور و به سوی باتلاق وابستگی و عملگی امپریالیستها سوق خواهد داد. و اتکاء صرف و امید بستن به نیروهای بین المللی- تو بخوان امپریالیستی و نوچه گانی چون قطر و عربستان- و نهایتاً منجر به مشارکت در پروژه های ناسالمی چون شورای ملی خواهد انجامید.
    به همین دلیل نمی توان نقش نیروها و فعالین سیاسی در داخل کشور را ناچیز و کم اهمیت جلوه داد. حضور آنان در تصمیم گیری ها و سیاست گذاری ها ضامن استقلال و سلامت سیاسی جنبش اعتراضی خواهد بود. افتادن در این مهلکه ما را به نابودی و قطع ارتباط با مردم کشورمان سوق خواهد داد. از این باور انحرافی و خانمان برانداز فاصله بگیرید.

اتحاد چپ:
    در شرایط حاد کنونی، حضور چپ در صحنه ی سیاسی و مبارزات اجتماعی کشورمان امری لازم و ضروری است. اما تعریف ما از چپ نبایستی محدود به دایره ی دیدگاهی خودمان شود. کشیدن خطی دور خود و تعریفی محدود کننده از چپ با واژگانی پر طمطراق برای حذف طیف های رادیکال و بخصوص کمونیست ها، در این شرایط بحرانی تنها می تواند به تضعیف نیروی ضعیف شده و متشتت چپ بیانجامد. با تنگ نظری ها و منافع محدود گروهی، شکاف هایمان را بیشتر نکنیم.
    وحدت ما با دو شریک دیگرمان در شرایطی رخ می دهد که ساختارهای حزبی و بنیان های فکری ما بی اثبات می نماید. برداشت سازمان ما از سوسیالیسم دمکراتیک با استناد به برنامه ی آن، بیشتر از سوسیال دمکرات ها به لیبرال دمکرات ها نزدیکتر است. در چنین شرایطی که ما خود به انحطاط فکری و رفتاری گرفتاریم، در تعجبیم که رفقای اتحاد فدائیان خلق و شورای موقت سوسیالیست ها چه اصراری برای همراهی ما در این وادی نا روشن دارند؟ و ما چرا می خواهیم برای داشتن شریک جرم آنها را همراه خود سازیم؟
    به باور ما پروژه ی وحدت چپ نمی تواند جوابگوی نیاز چپ برای حضور فعال و تأثیرگذار در تحولات اجتماعی کشورمان باشد. برنامه ای که برای آن تدوین شده بشدت لیبرالیستی، با مایه های نئولیبرالیستی، ضد کمونیستی، نافی انقلاب و مبارزات طبقاتی، کتمان کننده ی سلطه گری امپریالیستی، غیر دمکراتیک، فاقد ساختار حزبی و پروژه ای خارج از کشوری است که اکثر نیروهای چپ را پوشش نمی دهد. با این همه ما وحدت سه جریان سوسیال – دمکرات را بعنوان تلاشی برای فائق آمدن بر سالها تشتت چپ، به فال نیک می گیریم. ولی همچنان معتقدیم برای داشتن نقشی سازنده و درخور "برای گذار کشور از رنجها و مخاطرات" و دست یابی به آینده ای پرفروغ نیازمند حضور یک "چپ مقتدر" در صحنه ی سیاسی کشور هستیم. برای نیل به این هدف بایستی فراتر از وحدت حزبی محدود، به اتحاد و یا ائتلافی فراتر از این پروژه، اتحادی وسیع تر و بزرگتر در قالب جبهه ی چپ با حضور تمامی نحل های آن به موازات وحدت حزبی در دست اقدام، و به اتحاد وسیع تر چپ حول خواسته هایی مشخص فکر کنیم.

مخالفین و پروژه وحدت:
    همانگونه که گفتیم، از پروژه وحدت سازمان ما با اتحاد فدائیان و شورای موقت سوسیالیست ها، که وحدتی است بین سوسیال دمکرات ها استقبال می کنیم. ولی از آنجائیکه خود را در زمره ی نیروهای سوسیال دمکرات ارزیابی نمی کنیم. طبیعتاً در تشکیلات برآمده از این پروژه جایی برای خود متصور نیستیم و دلیلی هم برای هم راه شدن با تشکیلات جدید نداریم. اگر علیرغم اختلافات شدید با خط مشی سازمان، همچنان در صف فدائیان اکثریت هستیم، بدلیل گذشته ی مشترک، سهمی که از این خانه برای خود متصوریم و شاید هم تعلقات احساسی و عاطفی مشترک است. بنابراین اگر پروژه وحدت، در خانواده ی فدائیان و بدون نیاز به کاتالیزور و محلل صورت می گرفت شاید می توانستیم به همان دلایلی که آمد بودن خود را در کنار تشکیلات جدید - تا برگزاری کنگره ای فراگیر با حضور نمایندگان تمامی فدائیان داخل و خارج- توجیه نمائیم. اما چنین انگیزه هایی برای ما و بسیاری همچون ما جهت همگامی با تشکیلات جدید سوسیال دمکرات ها وجود ندارد.
    ارزیابی ما حاکی از آن است که اتحاد غیر خانوادگی فدائیان پیوندهای عاطفی هزاران فدائی قطع ارتباط شده را خواهد گسست و همدلی آنان با تشکیلات جدید را موجب نخواهد شد. این دغدغه ی ما و خیلی از فدائیان داخل کشور و شاید هم در خارج باشد. دغدغه ای که به آینده سیاسی ما مربوط می شود. ما با مراجعه به شما رفقای فدائی حاضر در کنگره می خواهیم ترتیبی اتخاذ نمائید تا برای کسانی که با این پروژه همراه نمی شوند، امکان سازمان یابی مجدد تحت نام "سازمان فدائیان خلق ایران - اکثریت" فراهم گردد. نخواهید و نگذارید که پشت سر شما شهری سوخته، جاده هایی مسدود و پل هایی تخریب شد برجای ماند. ما علیرغم اختلافات شدید در دیدگاه هایمان و رفتارهایمان با شما، همچنان به صداقت فدائیان خلق باورمندیم.

مسئله ملی و اقوام:
    رفقا؛ مسئله ی ملیت ها و اقوام ایرانی یکی از بحرانهایی است که استقلال و یکپارچگی کشورمان را مورد مخاطره قرار داده، در برخورد با مسئله ی ملیت ها و اقوام، لازم است در دفاع از حقوق آنها و برای بهره مندیشان از حق تعیین سرنوشت، تعلل نکنیم. ما از پایداری اتحاد داوطلبانه ی خلق های کشورمان در جمهوری فدرال و دمکراتیک دفاع می کنیم. و معتقدیم تقسیم کشور به اجزایی کوچکتر ضمن آنکه سعادت و بهروزی خلق های کشورمان را زیر سوال می برد، پیشرفت و توسعه ی کشورمان را نیز کند ساخته، تخم نفاق و کینه را بین ملیت های مجاور کاشته، آتش درگیری های قومی و سرزمینی را برای سالیان سال برخواهد افروخت. ما معتقدیم تقسیم ایران به چندین کشور کوچکتر و ضعیف، سیاستی امپریالیستی برای سلطه بر خلقهای منطقه و روی دیگر سکه ای است که با نفی حقوق خلق ها در پی اتحادی اجباری است. ما بایستی برای افشاء و طرد این دو سیاست ارتجاعی و ضد انسانی تلاش ورزیم.

برنامه
    رفقا؛ برنامه ای که با رأی تمایل کنگره ی یازدهم برای تصویب نهایی به کنگره ی حاضر ارائه شده. در اصلاح آن توسط کمیسیون تدوین اسناد کنگره که با تطویل و افزایش سه برابری متن آن همراه گردیده، سعی گردیده برای تصویب آن از تعمق و دقت نظر نمایندگان کنگره در مضمون برنامه ی اصلاح شده کاسته شود. این برنامه؛
- با تحریف و تغییر اساسی مصوبه ی کنگره ی یازدهم در کمیسیون تدوین اسناد کنگره، از اعتماد نمایندگان کنگره ی قبلی سوء استفاده و به شعور نمایندگان حاضر توهین شده است،
- گذشته و تاریخ سازمان را تحریف نموده،
- ضمن آنکه پایبندی و تعهدی به به آرمانهای اولیه سازمان ندارد، برخلاف ادعای تدوین کنندگان نه دمکراتیک و سوسیالیست است و نه جهت گیری عمومی اش به نفع کارگران و زحمتکشان می باشد. این برنامه در خوشبینانه ترین حالت سمت گیری لیبرال دمکراتیک با رگه های بسیار قوی نئولیبرالیستی دارد،
    رفقا؛ تصویب نهایی سند حاضر به تحکیم و نهادینه شدن لیبرالیسم و طرفداری از سرمایه داری و نفی سوسیالیسم در سازمان منجر خواهد شد. ما شما را فرا می خوانیم در این برهه از تاریخ سازمان که نقطه ی عطف و لحظه ی چرخشی است بسوی راست و سقوط در منجلاب سرمایه داری، موقعیت و اهمیت حضور خود در کنگره ی حاضر و مشارکت در تصمیم گیری های نامیمون اش را درک نمائید. شما به هر دلیلی که در این کنگره حاضر شده باشید از بار منفی تصمیم نادرستی که احتمالاً خواهید گرفت نخواهد کاست. رأی مثبت و عدم اعتراض شما در تصویب این برنامه ی بورژوایی به تثبیت و نهادینه شدن دگردیسی تاریکی منجر می شود که نام شما همراه با تدوین کنندگانش در تاریخ سازمان نقش خواهد بست.   

سند سیاسی
    رفقا؛ سند سیاسی ارائه شده به کنگره ی حاضر در مغایرت با مصوبات کنگره های قبلی سازمان برای همکاری با نیروهای دمکرات، جمهوری خواه و سکولار قرار دارد. تمامی سعی و تلاش سند حاضر بر آن است که با مغلطه کاری مفری برای گریز از محدودیت و الزام پایبندی به سکولاریزم در اتحادهای سیاسی مصوب کنگره های قبلی یافته شود. تا بتوان همکاری و ائتلاف احتمالی با اصلاح طلبان دین باوری که همچنان معتقد به ولایت فقیه و متعهد به جمهوری اسلامی هستند، را توجیه نمود. بدلیل نقض مصوبات قبلی و تناقض آشکار این سند با مبانی فکری و اصول استراتژیک سازمان، با رأی منفی خود سند سیاسی ارائه شده و سیاست های نادرست مولد این سند را نفی کنید.

شرکت کنندگان در کنفرانس های مشترک با سلطنت طلبان
    رفقا؛ بطوریکه مطلع اید، تعدادی از اعضاء و رهبری سازمان در تقابل با مصوبات کنگره های سازمانی و خط مشی و اصول اساسی سازمان و جنبش فدائیان، در کنفرانس هایی با حضور و مدیریت سلطنت طلبان شرکت نمودند. چگونه می توان در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و استبداد ولایی، ادعای دمکرات بودن و جمهوری خواهی رفقایی را پذیرفت که در کنار ناقضان حقوق بشر و سرکوب گران آزادی، و زیر پرچم استبداد سلطنتی سینه می زنند.
      این رفقا به هر ترفندی می خواهند توجیهی برای همراهی و همکاریشان با نیروهای ضددمکراتیک و امپریالیستی بتراشند. این رفقا و دیگر دوستان چپ با حضور در چنین کنفرانس هایی، قبح نزدیکی و همکاری با سلطنت طلبان را فرو ریختند. آنها فراموش کردند که فدائیان و چپ ها هیچ خواست و وجه مشترکی با سلطنت طلبان ندارند و رژیم سلطنتی بسان نظام ولایی ذاتاً ضددمکراتیک است و ما رسالتی برای تطهیر سلطنت نداریم. هر تلاش و مساعدتی از جانب نیروهای چپ، دمکرات و جمهوری خواه برای کاستن از نقش منفی و ارتجاعی و ضددمکراتیک رژیم سلطنتی و به تبع آن رژیم قبلی (پهلوی)، گامی است علیه دمکراسی و حقوق ملت.
    به باور ما این نشست ها آغاز مشارکت در پروژه های تجاوزکارانه ی امپریالیستی است، که در پی آلترناتیو سازی ارتجاعی اند. نمونه های آن را در چند سال اخیر در عراق، لیبی، یمن، سوریه مشاهده نموده ایم. آنها با این اقدام خود سازمان ما را در کنار متجاوزین امپریالیستی قرار می دهند. وظیفه ی ما در راه رسیدن به آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی نه تنها مبارزه با جمهوری اسلامی، بلکه همراه با آن در افشاء و طرد سیاست های تجاوزگرانه ی امپریالیست ها نهفته است. رفقایی که در این نشست ها حضور می یابند، از نام و اعتبار سازمان هزینه می کنند.
    رفقا، با تصمیم قاطع خود و برخورد انضباطی با این دوستان اجازه ندهید بیش از این اعتبار و آبروی سازمان لکه دار شود. آنها را برای انتخاب یکی از دو گزینه ی سوسیالیسم و سلطنت مخیّر سازید.

دو عضویتی ها
    رفقا؛ با رسمیت یافتن دو عضویتی بودن اعضای سازمان در اساسنامه ی مصوب کنگره ی دوازدهم، سازمان ما تبدیل به باشگاهی سیاسی گردیده و هرچه بیشتر از تأثیرگذاریش در تحولات اجتماعی و سیاسی کشورمان کاسته شده است. ما از شما نمایندگان کنگره می خواهیم با اصلاح اساسنامه ی سازمان و نفی عضویت هم عرض در تشکیلات و احزاب دیگر و تعریف اتحاد فدائیان بعنوان تشکیلاتی حزبی به ولنگاری سیاسی موجود در سازمان خاتمه داده و در بازگشت رزمندگی به صفوف آن مشارکت نمائید.

با آرزوی موفقیت برای شما

جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)
۲۷ فروردین ۱٣۹۲


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست