پیام به کنگره سیزدهم سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت
دمکراتهای چپ تبریز
•
"دمکراتهای چپ تبریز" ضمن آرزوی موفقیت بر برنامههای کنگره در فضایی رفیقانه و مسئولیتپذیری نمایندگان، انتظار دارند، استراتژی و سیاستهای برنامهای سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت به مساله ملی در ایران به دور از هرگونه ابهام، با شفاقیت و صراحت لازم و با پررنگی شایستهای در برنامه مصوب کنگره تظاهر پیدا کند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۹ فروردين ۱٣۹۲ -
۱٨ آوريل ۲۰۱٣
دوستان و رفقای فدایی اکثریت!
درودهای صمیمانهی ما را به مناسبت برگزاری گنگره سیزدهم سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت پذیرا باشید. ما به عنوان بخشی از دمکراتهای چپ آذربایجان ایران، برگزاری این کنگره را به نمایندگان حاضر در کنگره، رهبری و از طریق ایشان به کلیه اعضا و هواداران سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت شادباش میگوئیم.
ما علاقمندی و تلاشهای سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت در غلبه بر تبعیض ملی ـ قومی موجود در ایران را ارج مینهیم و خود را با دیدگاههای شما در "از میان برداشتن هر گونه نابرابری ملی ـ قومی به عنوان شرط ضرور گذار ایران به دموکراسی و توسعه" بیگانه نمیدانیم.
دوستان و رفقای گرامی!
در یک صد سال اخیر علیرغم تمام فراز و نشیبهای سیاسی و دههها مبارزه مردمی برای تحقق آزادی، برابری و عدالتاجتماعی در کشور، ایران چند ملیتی همچنان فاقد مشخصههای یک جامعهی آزاد و دمکراتیکی است که در آن انسان از یک زندگی شایسته و از حق تعیین آزادانه سرنوشت خود برخوردار باشد.
چشمپوشی بر تنوع ملی و حق تعیین آزادانه سرنوشت ملیتهای ساکن ایران از سوی دولتهای مستبد پهلوی و اسلامی، تحت عناوین “حفظ تمامیت ارضی”، "مبارزهبا تجزیهطلبی”، “دفاع از یگانگیملت ایران”، “توطئه بیگانگان” و … غیره، تظاهر عملی سیاست سرکوب و امحاء هویتهای ملی- قومی ملیتها و اقوام ساکن کشور ایران در هر دو رژیم سلطنتی و ولایت فقیهی بوده است. بارزترین عنصر این سیاست در کنار سرکوب آزادیهای سیاسی و دمکراتیک و ستم طبقاتی و تشدید روزافزون فقر در جامعه، ستم همانندسازی زبانی و فرهنگی، تمرکزگرایی شدید و توزیع ناعادلانهی ثروت و امکانات ملی بوده و میباشد.
آذربایجان از نخستین قربانیان سیاست تمرکزگرایی حاکم بر کشور بوده است. حکومتهای خودکامهای که در طول تمام دوران معاصر بر ایران فرمانروایی کردهاند به بهانه ظاهرفریبانه "ضرورت دولتی نیرومند" و در واقع برای قبضه کردن کل قدرت در چنگال خویش، تصمیمگیری دربارهی تمام مسائل حتی دوردستترین نقاط کشور را حق طبیعی خود دانستهاند. بوروکراتیزم «تهران» به «ولی فقیه» تمام کشور تبدیل شده است.
تقسیم کشور به تهران و شهرستانها، یکی از عوامل بسیار مهم در تبدیل آذربایجان قدرتمند آغاز قرن به منطقهای عقب مانده در پایان سده فعلی است؛ و امروزه نیز، ارتجاع ایران هر تلاشی در آذربایجان برای ابراز هویت ملی، مخالفت با همانندسازی زبانی و فرهنگی و مبارزه با تمرکزگرایی را «تجزیه طلبی» نامیده و سرکوب مینماید. این ستم مضاعف بر مردمی اعمال میشود که همچون ملیتهای کرد، بلوچ، عرب و ترکمن، بدون این بیدادگریها نیز، گرفتار سختیهای فراوانند.
دوستان و رفقای فدایی اکثریت!
امروزه و پس از سپری شدن بیش از سی و چهار سال از انقلاب بهمن ۵۷، پتانسیل عظیمی برای تغییر و دگرگونی به چشم میخورد. یکی از مقولات و مسائل محوری، چگونگی نگاه به مسئله ملی در ایران و پیوند آن با حاکمیت سیاسی است. هر طرح و برنامهای برای آیندهی ایران بدون پاسخگویی صریح به این موضوع مهم قابل تصور نیست.
در مشخصات کنونی جامعه ایران، همانگونه که تلاش برای تفکیک دین و دولت، و استقرار دولتی «لائیک» شرطی از شروط آزادیخواهی است؛ همانگونه که تلاش برای مبارزه با «نیمه انسان» پنداشتن زنان و مجاهدت برای آزادی بیان و نشر و اندیشه بخش تعطیل ناپذیر و روزمره مبارزه آزادیجویی است، همانگونه نیز مبارزه علیه «تبعیض نژادی» و «شوونیسم» شرط دیگر و جزء الزامی آزادیخواهی است. بدون مبارزه علیه شوونیسم و ساختار آپارتاید جامعه ایران، داعیه آزادیخواهی پیگیر نمی توان داشت.
آنان که وجود «ستم مضاعف» در ایران را میپذیرند، ولی به هر دلیل مبارزه علیه آن را «فرعی» بر «اصل» مبارزه علیه استبداد و ارتجاع میپندارند، و یا پرداختن به آن را موکول به «فردای پیروزی» میکنند، آنان که زیر پرچم دروغین «ایرانخواهی» و «ترس از تجزیه کشور» بهانههای جدیدی در توجیه وضعیت فعلی یافتهاند؛ آنان که کوچکترین اعتراض آزادیخواهان منتسب به ملیتهای تحت ستم مضاعف را با عناوین گوناگون میکوبند، یا سادهاندیشانند و یا غرضورزانی بداندیش.
اگر بپذیریم که ایران فقط منحصر به تهران و مناطق «سوگُلی» نیست و ایران همه این محدوده جغرافیایی است؛ اگر بپذیریم که چند ده میلیون غیرفارسی زبان کشور نیز ایرانیاند، پس آن ایراندوستیای حقیقی است که فارغ از نژادستایی، باستانگرایی و قوم پرستی شوونیستی، زبان و هویت و فرهنگ ملی همه مردم کشور را پاس دارد و بهبود زندگی همه این مردم را هدف خود قرار دهد.
دوستان و رفقای گرامی!
مسأله ملی یکی از حساسترین مسائلی است که آینده آزادی، دموکراسی و حتی موجودیت کشور به حل آن بستگی دارد. بدون دفاع قاطع از حقوق بدیهی و برابری همه ملیتها و اقوام ایرانی، مبارزه برای آزادی و دموکراسی در کشور ما محکوم به شکست است.
امروز، مسئله ملی در کشور به یک مسئله جدی، عمومی و سراسری جنبش ضد استبدادی و ضدارتجاعی مردم ایران تبدیل شده است. چشم پوشی بر این واقعیت از سوی هر نیروی سیاسی ترقیخواه و عدالت طلب، چشم پوشی بر بخش انکارناپذیر مبارزات برابری طلبانه و دموکراتیک مردم ایران است. این مهم ایجاب میکند که نگاه سیاسی و برنامهای به حل مسئله ملی در ایران نه از زاویه پیشداوریهای ذهنی و تئوریهای مجرد، بلکه بر اساس واقعیتهای موجود اجتماعی و سیاسی جامعه ایران صورت گیرد.
دوستان و رفقای فدایی اکثریت!
امروز، سرکوب جنبشهای ملی و آزادیخواهی ملیتهای ایران تظاهر بارز سیاستهای شوونیستی و استبدادی رژیم ولایت فقیهی حاکم بر ایران است. مبارزه بر علیه این ستم مضاعف و تبیین برنامهای جایگاه ملیتهای ساکن کشور ایران در ساختار و نظام حقوقی و سیاسی آتی ایران، از جمله شرایط "تحقق آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی، صلح و گذار تدریجی از سرمایهداری به سوسیالیسم دمکراتیک" است.
"دمکراتهای چپ تبریز" به عنوان بخشی از دمکراتهای چپ آذربایجان ایران، ضمن آرزوی موفقیت بر برنامههای کنگره در فضایی رفیقانه و مسئولیتپذیری نمایندگان، انتظار دارند، استراتژی و سیاستهای برنامهای سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت به مساله ملی در ایران به دور از هرگونه ابهام، با شفاقیت و صراحت لازم و با پررنگی شایستهای در برنامه مصوب کنگره تظاهر پیدا کند.
دمکراتهای چپ تبریز
۲۷/۰۱/۹۲
|